پاسخ
با توجه به آيات قرآن در مييابيم كه خداوند متعال براي انسان فطرتي قائل است.1
اين فطرت پاك به صورتي كاملاً معتدل بوده، در سوره شمس بعد از اينکه چند قسم ياد ميكند ميفرمايد: (وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا)؛2 قسم به نفس و آن حالت تسويه و تعديل نفس.
يعني نفس انسان در حالتي قرار دارد كه نسبت به خوبي و بدي يكسان است ميتواند نيكيها را بپذيرد ميتواند بديها را بپذيريد و به تعبير بهتر هم كارهايي كه در راستاي تقوي قرار گرفته به آن الهام ميشود و هم فجور و بديها.
در برخي از روايات ذيل آيات سوره ناس حكايت شده گويا انسانها دو گوش دارند كه در گوشي فرشته ميدمد و در گوشي شيطان الهام ميكند يكي انسان را به كارهاي بد دعوت ميكند و يكي به سوي كارهاي خوب. اين مطلب را ما نيز بالوجدان درك ميكنيم كه وقتي در مقابل كاري قرار ميگيريم چه خوب باشد چه بد گويا از طرفي كسي به ما ميگويد انجام بده و گويا كسي ميگويد انجام نده.
بنابراين انسان فطرت دارد و فطرتش پاك است خداجو است خدا طلب، زيباييطلب و كمالطلب است ولي گاهي انسان از اين فطرت پاك منحرف ميشود، يعني نفسش در اثر عوامل و موانعي يا الهامات و وسوسههاي شيطاني، يا ميلهاي شهواني و انحرافات دروني كه خودش در اثر شهوات پيدا ميكند و تأثيرپذيري از دوستان بد و يا توهمات و خيالات... موجب ميشود كه انسان از آن راه اصلي منحرف شود.
برخي از آيات قرآن كه انسانها را «ظلوم» و «جهول» و مانند آن معرفي كرده. در حقيقت به انسانهاي تربيتنايافته در پرتو وحي اشاره دارد؛ اگر انساني اين نفس معتدل خودش را در پرتو وحي الهي با الهامات الهي پرورش بدهد به قلههاي كمال ميرسد ولي اگر او را همچون علف هرزي رها كند و يا اينکه به دنبال عوامل انحرافي برود كم كم به صفات رذيله گرفتار ميشود.
نتيجه
برخي از پيروان اديان ديگر ميگويند انسان گنهكار به دنيا ميآيد و ما بايد او را شستشو بدهيم و غسلش بدهيم تا از اين حالت گنهكاري نجات پيدا كند.
ولي اسلام ميگويد انسان پاك به دنيا ميآيد و بالذات گناهكار نيست ممكن است خودش با ارادهخودش و انتخاب خودش نفس پاكش را آلوده نمايد زيرا نفس او كه همچون لوح و صفحه سفيدي است با هر گناهي كه همچون نقطههاي سياهي هستند كمكم آن صفحه را آلوده ميكند و در نهايت تمام صفحه سياه ميشود.
1. «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا»، (روم/ 30).
2. شمس/ 8.