پرسش:
اگر براساس آيه 96 اعراف «تقوا و ايمان» موجب افزايش برکات است چرا مسلمانان فقير و عقب افتادهاندو غربيها پيشرفته و مرفهاند؟
پاسخ:
براي پاسخ لازم است به چند نکته توجه نمود:
1. در آيه (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ)[1]؛ (و اگر (بر فرض) اهل آباديها ايمان ميآوردند و خودنگهداري (و پارسايي) ميكردند، حتماً بركاتي از آسمان و زمين بر آنان ميگشوديم وليكن (آنان حق را) تكذيب كردند؛ پس به خاطر آنچه همواره كسب ميكردند، گرفتارشان كرديم).
واژه «برکات» اعم از برکات مادي و معنوي ميباشد. «برکات» جمع برکت است. اين کلمه دراصل به معناي «ثبات» و استقرار چيزي است و به هر نعمت و موهبتي که «پايدار» بماند اطلاق ميگردد، در برابر چيزهاي بيبرکت که زود فاني و نابود و بياثر ميشوند»[2]. برخي مفسران در مورد برکات، چند تفسير نقل ميکنند از جمله اينکه «منظور از برکات آسماني، برکات معنوي و منظور از برکات زميني برکات مادي» ميباشد[3].
بنابراين صرف ثروتمند بودن يک جامعه، دليل بر نزول برکات کامل بر آن جامعه نيست؛ چه بسا اموالي که در ظاهر زياد است ولي در جايي مصرف ميشود که بهرهاي از آن برده نميشود و چه بسيار اموالي که چون «پايدار» نيست فقط زحمت بدست آوردن و غم از دست دادن آن براي صاحبش ميماند و چه بسا انسانهايي که از نظر مال و اموال فني هستند ولي امنيت رواني ندارند.
2. در قرآن کريم، دو نوع گرايش براي دو گروه مطرح است:
الف. رفاه و گشايش براي خوبان که همراه برکات است، (لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ)؛ ب. رفاه و گشايش براي کفار و نااهلان که همراه برکت نيست، (فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ)[4].
زيرا برخي نعمتها، ناپايدار و سبب غفلت و غرور و طغيان ميشود. خداوند، اين رفاه و گشايش کفار را مهلت و مايه پر شدن پيمانه آنان قرار داده است. بنابراين به هر نعمت ظاهري نبايد دل خوش کرد، زيرا اگر اين نعمتها براي مومنين باشد، مايه برکت است و اگر براي کفار باشد، ناپايدار و وسيله قهر الهي است[5].
«امهال» و «استدراج» دو سنت الهي است که معمولاً پس از امتحان انسانها به فقر و تنگدستي، به جريان ميافتد. علامه طباطبايي در مورد سنتهاي الهي مينويسند:
«بعد از اجراي اين دو سنت ]سنت امتحان و سنت مهلت دادن[ خداي متعال سنت سوم خود يعني [استدراج] را جاري مينمود، بدين ترتيب كه انواع گرفتاريها و ناراحتيهاي آنان را برطرف ساخته زندگيشان را از هر جهت مرفه مينموده و بدين وسيله روز به روز بلكه ساعت به ساعت به عذاب خود نزديكترشان ميكرد، تا وقتي كه همهشان را به طور ناگهاني و بدون اينكه احتمالش را بدهند به ديار نيستي ميفرستاد، در حالي كه در مهد امن و سلامت آرميده بودند و به علمي كه داشتند و وسايل دفاعي كه در اختيارشان بود، مغرور گشته و از اينكه پيشامدي كار، آنها را به هلاكت و زوال بكشاند غافل و خاطر جمع بودند»[6].
بنابراين اگر ميبينيم در برخي از كشورهاي غربي نعمت مادي فراوان يافت ميشود و خدا ابواب نعمت خود را بر آنها گشوده است، نشانهاي از «سنت استدراج الهي» است و به اين وسيله خداوند حجت خود را به آنها تمام ميكند تا در روز قيامت نگويند اگر به ما نعمت داده بودي ما به صراط مستقيم وارد ميشديم.
3. چنانچه در آيه (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ) دقت شود اين نکته به خوبي مشهود است که «ايمان و تقوا سبب نزول برکات ميشود، ولي هر نعمت و رفاهي نتيجه ايمان و تقوا نيست»[7]. بنابراين اگر شاهديم که در برخي کشورهاي غربي نعمتهاي مادي فراوان است چه بسا به خاطر نظم و انضباط و تحقيقات علميشان ميباشد و ما نبايد انتظار داشته باشيم که اگر جامعهاي تلاش علمي فراواني کرد به خاطر کافر بودنش، به نتيجه نرسد. بلکه اين خود يکي از سنتهاي الهي است که هر کسي در هر زمينهاي تلاش کند به نتيجه ميرسد.
4. اما در مورد اينکه گفته ميشود: «چرا جوامعي که داراي ايمان و پرهيزگاري هستند عقب ماندهاند؟» بايد گفت: اگر منظور از ايمان و پرهيزگاري، تنها ادعاي اسلام و ادعاي پايبند بودن به تعليمات انبياء باشد، قبول داريم چنين افرادي عقب ماندهاند، ولي ميدانيم حقيقت ايمان و پرهيزگاري چيزي جز نفوذ آن در تمام اعمال و همهي شئون زندگي نيست و اين امري است که با ادعا تأمين نميگردد[8].
بنابراين بايد بين «عمل مسلمانان» و «اسلام» را تفکيک کرد و اعتراف کنيم که «تعاليم اسلام» چيزي است و «مسلمانان» چيز ديگر ميباشند.
اسلام به ذات خود ندارد عيبـي هر عيب که هست از مسلماني ماست
نتيجه
الف. چه بسا چيزهايي که ما داريم، يا در اختيار ديگران است و ما در آرزوي داشتن آن هستيم ولي در حقيقت آنها «نعمت» نيست بلکه «نقمت» است، و چه بسيار چيزهايي که فکر ميکنيم «نقمت» است ولي در حقيقت «نعمت» است. از اينرو قرآن کريم با اين آيهي شريفه (وَعَسَي أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَي أَن تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)[9] آرامشي جديد به ما هديه ميکند.
ب. برکاتي که در آيه آمده اعم از برکات مادي و معنوي ميباشد.
ج. شايد نعمتهايي که خداوند در اختيار آنها قرار داده به خاطر «سنت استدراج» و اتمام حجت بر ايشان ميباشد.
د. برخي نعمتها در اثر نظم و ... بدست ميآيد.
هـ . بين اسلام و ادعاي مسلماني تفاوت است و شايد محروميت برخي مسلمانان از برکات الهي به خاطر عدم پايبندي واقعي آنان به اسلام است.
منابع جهت مطالعه بيشتر
علل پيشرفت و انحطاط مسلمين، زين العابدين قرباني.
[1]. اعراف / 96.
[2]. تفسير نمونه، ج 6، ص 266.
[3]. همان.
[4]. انعام / 44.
[5]. تفسير نور، ج 4، ص 126.
[6]. تفسير الميزان، ج 8، ص 246.
[7]. تفسير نور، ج 4، ص 128.
[8]. تفسير نمونه، ج 6، ص 269.
[9]. «در حالي كه آن برايتان ناخوشايند است؛ و چه بسا از چيزي ناخشنوديد، و آن براي شما خوب است؛ و چه بسا چيزي را دوست ميداريد و آن براي شما بد است. و خدا ميداند و شما نميدانيد. » بقره، 216.