پاسخ
در اينجا لازم است كه نخست به يك پرسش مقدماتي پاسخ دهيم كه رابطه قرآن با كتابهاي آسماني ديگر چگونه است؟ از طرفي از آيات قرآن استفاده ميشود كه لازم است ما به كتابهاي آسماني ديگر ايمان داشته باشيم اين مطلب هم در آيه 4 سوره بقره اشاره شده و هم در آيه 285 سوره بقره آمده است1. از طرفي ديگر در آيه سوم سوره آلعمران و آيات ديگري از قرآن اشاره شده كه «قرآن مصدق» است، مصدق و مؤيد كتب قبلي است از جمله تورات و انجيل اصلي (تحريف نشده) و كتابهاي آسماني ديگر را تأييد ميكند پس دو مطلب تا اينجا روشن شد.
1. قرآن مؤيد كتابهاي انبياء قبلي است.
2. ما بايد به همه كتابهاي آسماني ايمان داشته باشيم.
در اينجا پرسش ديگري آشکار ميشود كه چرا اينگونه است؟
پاسخ
اديان الهي و كتابهاي آسماني اصول مشتركي مانند توحيد، نبوت و معاد را دنبال ميكنند. از اين رو در كتابهاي آسماني به اين سه مطلب اشاره شده، البته بعد از پيامبران الهي تحريفات و انحرافاتي كه در كتابهاي آسماني پيدا شده است موجب شده تا بر روي برخي از آيات الهي و وحياي كه بر پيامبران نازل شده غباري گرفته شود و اين غبار مانع از اين شده كه ما حقايق را بصورت كامل در تورات و انجيل كنوني ببينيم.
ولي بسياري از مطالب حقي را كه پيامبران قبلي مانند، موسي و عيسي: فرمودهاند را قرآن تأييد ميكند، لذا ايمان به كتابهاي آسماني يعني ايمان به اصول مشترك اديان الهي؛ كه ما همه اينها را تاييد ميكنيم.
از طرف ديگر خداوند تبارك و تعالي هر پيامبري را كه فرستاده در حقيقت تكميلكننده معارف پيامبر قبلي بوده و هر كتاب جديدي مرتبهاي بالاتر از معارف كتاب قبلي را بيان كرده به عبارت ديگر انسانها همچون دانشآموزاني هستند كه گاهي در كلاس پنجم ابتدايي و گاهي در كلاس سوم راهنمايي و گاهي در كلاس سوم دبيرستان هستند و هركدام از اين مراتب نياز به معلم خاص و كتاب خاص و برنامه خاصي دارد از اين رو پيامبران الهي پشت سر هم آمدند تا كلاس معارف بشري را بالا ببرند و كتابهاي آسماني برنامه و متن اين كلاسها قرار گرفت.
خود به خود وقتي كسي در «دبيرستان» قرار ميگيرد مطالبي كه در «راهنمايي» يا «ابتدايي» خوانده را نفي نميكند بلكه مطالب او تكميل آن مطالب قبلي است و لذا كتابهاي دبيرستان مؤيد كتابهاي راهنمايي و ابتدايي است.
در برنامه الهي هم همينگونه عمل شده يعني پيامبران الهي آمدند به ترتيب كلاسهاي معرفت بشري را براي بشر گذاشتند و كتابهاي آسماني آورده شد تا به پيامبر اسلام رسيده كه بالاترين كلاس، با والاترين كتاب و با آخرين دستاوردهاي الهي، معارف الهي را براي بشر به ارمغان آورد كه قرآن معجزه جاويد است.
به همين خاطر اگر كتاب دبيرستاني را ببري در كلاس اول ابتدايي، و بگويي اين كه بايد اين كتاب را 12 سال بعد بخواني، الآن بخوان! اين ممكن نيست زيرا دانشآموز اول ابتدايي هنوز استعدادهايش شكوفا نشده هنوز آمادگي دريافت آن معارف بلندي را كه در دبيرستان مطرح ميشود را ندارد. بشر هم همينگونه بوده از زمان حضرت آدم7 به بعد آرامآرام اين كلاسهاي معارف را گذرانده تا الان توانسته، برنامه كاملي همچون قرآن را دريافت كند.
پس چيزي كه باعث شد قرآن در آخر قرار گيرد همين ظرفيت، استعداد و تكامل عقل و فكر بشري ميباشد. زيرا برخي از احكام و معارف الهي را آن بشر اوليه شايد گنجايش لازم را نداشتند جز تعداد انگشت شمار چنانچه برخي از آيات براي مردم آخرالزمان نازل شده مثلاً سوره «توحيد» و اوايل سوره «حديد»2 را در روايات ذيل اين آيات آمده كه خداوند اين آيات را براي ژرف انديشان آخرالزمان نازل كرده معلوم ميشود كه برخي از معارف قرآن هم هنوز براي برخي افراد قابل هضم كامل نيست و هنوز هم بايد زمان بگذرد تا به عمق برخي از آيات و معارف قرآن پي ببريم و راز اينکه قرآن تفاسير جديدي دارد و خواهد داشت همين است، كه هر چه عقل بشر رشد ميكند و علم بشر پيشرفت ميكند ميتواند مطالب جديدتري از قرآن دريافت كند و البته فرق اين كتاب با كتابهاي قبلي در همين است كه اين كتاب عمق دارد و چند لايه است و داراي بطون است. هرچه از آن برداشت شود باز هم ما به عمقش پي نميبريم و ميتوانيم معارف جديدتري از آن برداشت كنيم.
از اين رو در برخي روايات آمده: «فهو في كل زمان جديد وعند كل قوم غض الي يومالقيامة»؛3 «قرآن در هر زماني جديد است و تا روز قيامت براي هر گروهي تازه است»
از اينرو هر چه زمان بگذرد نكات جديدتري را ميتوان از قرآن برداشت كرد و اين چنين كتابي شايسته است كه در آخر قرار بگيرد.
1. (آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِن رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كَلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ) بقره/ 285.
2. (هُوَ الأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ)، (حديد/ 3)
3. ميزان الحكمة، ج 8، ص 70 و بحارالانوار، ج 92، ص 15.