پاسخ
آيه 100 سوره توبه، افراد اطراف پيامبر9 را به سه گروه تقسيم ميكند:
الف) آنهايي كه پيشگام در اسلام و هجرت بودند. (وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ).
ب) گروهي كه پيشگام در ياري پيامبر و ياران مهاجرش بودند. (وَالْأَنْصَارِ)
ج: افرادي كه بعد از اين دو گروه آمدند، و از برنامههاي آنها پيروي كردند. (وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ)
و در ادامه ميفرمايد خدا از اين افراد راضي است (رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ) زيرا هم ايمان داشتند و هم اعمال شايسته انجام دادند و (رَضُوا عَنْهُ) و اينها نيز از خداوند راضي هستند.
معرفي سابقين و مهاجرين
به صورت طبيعي در هر انقلابي مثل انقلاب پيامبر( عدهاي پيشگام هستند، يعني در آن روزهايي كه روزهاي خطر محاصره، مشكلات و جنگ و درگيري است، و هنوز اسلام قدرتي پيدا نكرده، در آن مرحله سخت، اينها به ياري پيامبري شتافتند. افرادي مثل اميرالمومنين علي( اَباذر و سلمان، اين افرادي كه در موقعيتهاي سخت به پيامبر كمك كردند اينها پيشگاماني هستند كه در حقيقت عشق سوزاني به پيامبر داشتند، هنوز پيامبر حكومتي نداشت و مقام ظاهري دنيوي و حكومتي نداشت كه كسي به او چشم طمع داشته باشد، بلكه به خاطر ايمانشان و سوز عشقشان بود كه دور پيامبر، پروانهوار جمع شدند، و برخي نيز خودشان را فداي پيامبر كردند و بعد هم به حمايت از پيامبر، خانه و كاشانه خود را رها كردند و همراه پيامبر به مدينه هجرت كردند. و افرادي نيز در مدينه از پيامبر استقبال كردند و خانه و كاشانه خود را در اختيار او و اصحاب او گذاشتند و آن هم در زماني كه حكومت پيامبر هنوز مستقر نشده بود و از طرفي جنگهاي سختي مانند جنگ احد، بدر، خيبر، خندق و جنگهاي ديگر بر پيامبر تحميل ميشد و اينها شجاعانه دفاع ميكردند و نام پرافتخار «انصار» را براي خود ثبت كردند.
معرفي تابعين
تابعين كساني هستند كه بعد از پيامبر و اين دو گروه آمدند و از آنها پيروي كردند.1 تابعين در اينجا معناي عامي دارد2 و همه كساني كه بعد از پيامبر حتي تا زمان ما آمدند و از پيامبر و اصحاب پيامبر، پيروي نيكويي كردند جزء تابعين به حساب ميآيند. به تعبير ديگر هر كسي كه هجرت، جهاد و شهادت داشته باشد و از برنامههاي الهي پيامبر حمايت كند، اگر چه در زمان ما باشد جزء تابعين ميباشد.
با سابقهترين مسلمان كيست؟
در برخي از روايات و همچنين در اقوال مفسران و مورخان اين بحث مطرح شده كه بين سابقين، با سابقهترين آنها چه كساني بودند كه اين آيه حتماً شامل حال آنها ميشود، در پاسخ همه اتفاق دارند كه نخستين مسلمان زن، خديجه3 همسر فداكار پيامبر بود و دانشمندان و مفسران شيعه به اتفاق گروه عظيمي از دانشمندان اهل سنت بر اين باورند كه نخستين مرد مسلمان، اميرالمؤمنين علي7 بود كه به پيامبر اسلام ايمان آورد. بنابراين به طور يقين اين دو بزرگوار جزء سابقين اولين هستند3.
آيا همه اوصاف و فضايل در اين آيه، شامل حال همه صحابه پيامبر ميشود؟
صحابه و ياران ديگر پيامبر هم اگر داراي صفاتي باشند كه اين آيه بر آن تأكيد دارد مشمول اين آيه هستند به عبارت ديگر بسياري از ياران پيامبر افراد نيك و فداكاري بودند و قابل احترام هستند، ولي اين نكته را هم نبايد از نظر دور داشت كه برخي از اصحاب پيامبر، راهشان را در همان زمان پيامبر از پيامبر جدا كردند، و برخي بعد از رحلت پيامبر راهشان را از ايشان جدا كردند.
در آيه مورد بحث كه سه گروه سابقين از مهاجرين و انصار و تابعين را مطرح ميكند بدون فاصله در آيه بعد خطاب به پيامبر اكرم9 ميفرمايد:
«از اطرافيان شما از اعراب و همچنين از اهل مدينه و باديهنشينها افرادي هستند كه منافقاند.»4 يعني از كساني كه به ظاهر مسلمان بودند، و در مدينه يا اطراف آن، در سلك اصحاب پيامبر بودند، آنها در واقع منافق بودند.
از اين آيه و آيات ديگر به دست ميآيد كه برخي از اصحاب پيامبر ولو تعداد اندكي، افرادي بودند كه راهشان را از پيامبر جدا كردند و در باطن منافق بودند و از نظر تاريخي هم اين مسأله ثابت شده و در منابع تاريخي آمده است كه برخي از افراد راهشان را از پيامبر جدا كردند.
مثلاً عبدالله بن ابي سرح، شخصي بود كه در زمان پيامبر مرتد شد، و از مدينه فرار كرد و به مكه رفت. در حاليكه او جزء اصحاب پيامبر بود و همچنين برخي از اين افراد با اميرالمومنين علي7 مبارزه و جنگ كردند. بنابراين نميتوانيم بگوييم همه اصحاب پيامبر در يك درجه هستند، و همه آنها حتي منافقين ـ خدا از آنها راضي بوده است. لذا آيات بعد از آيه 100 استثناهاي اين آيه محسوب ميشود. و نيز در آيه 107 همين سوره، مسأله مسجد ضرار مطرح شده، منافقيني كه در مدينه پايگاهي بر ضد پيامبر ايجاد كرده بودند در حالي كه اينها به ظاهر در سلك اصحاب پيامبر بودند. بنابراين هر چند بين اصحاب پيامبر افراد بزرگي همچون اميرالمؤمنين علي7 ابوذرها، سلمانها، مقدادها وجود داشته، ولي افرادي هم بودند كه، از اين راه جدا شدند و نبايد بگوييم كه همه آنها مشمول اين آيه هستند و در پايان بايد گفت: يك موضوعي را كه ما نميتوانيم منكر آن شويم، اين است كه در قرآن، از سه جريان سخن گفته شده است.
الف) جريان مؤمنان
ب) جريان كافران
ج) جريان منافقان
از همان اوايل سوره بقره، اين مسأله مطرح است و در سوره منافقون اين بحث خيلي اوج ميگيرد و همچنين در سوره توبه مطرح ميشود كه خط نفاق در ميان اصحاب پيامبر، وجود داشته و اين يك واقعيتي است كه قرآن آن را تأييد ميكند و بر روي آن تأكيد دارد. هرچند اين به معناي آن نيست كه ما اصحاب نيك پيامبر را كه خداوند، رضايت خود را از آنها در قرآن اعلام كرده، ناديده بگيريم. زيرا در ميان اصحاب پيامبر، افراد معصوم هم بودند، اميرالمومنين، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسين: جزء اصحاب پيامبر9 بودند و اصحاب نيك ديگري كه جزء صحابه شمرده ميشوند.
مهم اين است كه اين جريان نفاق جرياني است كه در قرآن، بارها از آن ياد شده است و وجود آن در كنار خط كفار، و مؤمنان، قطعي است.
ولي اين سوال مطرح است كه آيا جريان نفاق از مكه شروع شد يا از مدينه؟ كه لازم است در مورد نفاق در قرآن جريانشناسي كنيم و حتي شايد يك پايان نامه يا كتاب ميطلبد كه، نوشته شود و اين موضوع تحليل شود.
برخي از مفسران به دلايل خاصي معتقدند كه جريان نفاق از مكه شروع شد ولي آن چيزي كه مسلم است اين است كه در مدينه وجود داشته كه آيه 101 سوره توبه نيز به طور صريح از اين مطلب پرده بر ميدارد كه در مدينه، افراد منافق وجود دارد و مدينه زماني بود كه پيامبر اسلام كمكم به حكومت و مقامات دنيوي رسيده بود، و طبيعي است كه جريانها و افرادي به طمع مقامات دنيوي به پيامبر نزديك شوند، همانطور كه در هر انقلابي اين حادثه اتفاق ميافتد، در انقلاب اسلامي ما نيز اين حادثه رخ داد و در جاهاي ديگر هم معمولاً بعد از انقلابها اين مسأله اتفاق ميافتد.
1. اتبعوهم باحسان دو گونه معنا شده است.
الف) از اصحاب اوليه در نيكيها پيروي كردند. (باء به معناي في)
ب) از اصحاب اوليه به نيكي پيروي كردند (باء به معناي مع)
ولي ظاهر آيه مطابق معناي اول است. (ر.ك: نمونه، ج 8، ص 100)
2. در علم رجال و درايه «تابعين» به كساني ميگويند كه بعد از پيامبر آمدند و اصحاب پيامبر را درك كردند و علوم اسلامي را گرفتند و وسعت بخشيدند. كه تا حدود زمان امام باقر(ع) را تابعين ميگويند و شامل طبقات بعدي نميشود. ولي اصطلاح تابعين در آيه شريفه معناي عامي دارد.
3. شهرت اين موضوع در ميان دانشمندان اهل تسنن به حدي است كه جمعي از آنها ادعاي اجماع و اتفاق كردهاند. (ر.ك: نمونه، ج 8، ص 103)
4. (وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ)، توبه/ 101.