- توضیحات
- نوشته شده توسط soleymani
- دسته: از منظر قرآن وحدیث چگونه مؤمنین در ایمانشان با هم تفاوت دارند؟
- بازدید: 2048
پاسخ
در حقيقت اين پرسش دو بخش دارد که هر بخش را به طور جداگانه پاسخ ميدهيم:
بخش اول: درجات ايمان از منظر آيات قرآن چيست؟
طبق آيات قرآنکريم ايمان افراد داراي درجات مختلفي ميباشد و داراي شدت و ضعف است که در آيه 63 سوره مبارکه آلعمران به طور واضح به اين مطلب اشاره شده است.
درجات ايمان بر طبق آيات قرآن عبارتند از:
1. اولين مرتبه ايمان همان «ايمان ضعيف» است چنان که در آيه 106 سوره يوسف به آن اشاره شده است. از اين آيه نتيجه ميگيريم که: «ايمان تنها اين نيست که انسان اعتقاد به وجود خدا داشته باشد بلکه يک موحد خالص کسي است که غير از خدا معبودي به هيچ صورت در دل و جان او نباشد و فقط بنده خدا باشد1. پس اولين درجه ايمان، ايمان مخلوط به شرک است2 که از آن مرتبه ايمان با عنوان «اسلام» نيز تعبير ميشود3 يعني همين که انسان تنها شهادتين را بر زبان جاري کند.
2. اما دومين مرتبه ايمان که اواسط درجه ايمان است، باورهاي به دور از ترديد و دودلي است. همان طور که خداوند در آيه 15 سوره حجرات به آن اشاره فرموده است و نشانههايي را هم براي اين مؤمنين ذکر ميکند. «آري نخستين نشانه ايمان عدم ترديد و دودلي در مسير اسلام است و نشانه دوم، جهاد با اموال و بخشش آن است و نشانه سوم جهاد با انفس يعني جاننثاري است».
به اين ترتيب اسلام به سراغ روشنترين نشانههاي ايمان رفته است: ايستادگي و ثبات قدم و عدم شک و ترديد از يک سو و ايثار مال و جان از سوي ديگر؛ زيرا چگونه ممکن است ايمان در قلب راسخ نباشد در حاليکه انسان از دادن مال و جان در راه محبوب مضايقه نکند4. پس جمله (إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ) مؤمن بودن را منحصر در کساني ميداند که به خدا و رسول او ايمان دارند. سپس ميفرمايد: (ثُمَّ لَمْ يرْتَابُوا) يعني پس از اين که ايمان به خدا و رسولش آوردند ديگر در حقانيت آنچه ايمان آوردهاند شک و ترديد نکنند و در آخر ميفرمايد: (وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ) مؤمنين واقعي کوشش ميکنند تا تکاليف مالي و بدني اسلامي خود را انجام دهند5.
3. آخرين درجه ايمان باورهاي بدون ترديد و شک است که به همراه کشف و شهود (يعني ديدن به وسيله چشمدل) و محبت کامل به حضرت آفريدگار ميباشد و شاهد اين مطلب آيه 54 سوره مائده ميباشد که صفات اين افراد را چنين شرح ميدهد: «اول اين که آنها به خدا عشق ميورزند و جز به خشنودي او نميانديشند. هم خدا آنها را دوست دارد، هم آنها خدا را دوست دارند و در برابر مؤمنان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمکاران سرسخت و با قدرتند؛ و چهارم اين که جهاد در راه خدا به طور مستمر از برنامههاي آنهاست و آخر اين که در راه فرمان خدا و دفاع از حق از ملامت و سرزنش هيچ ملامتکنندهاي نميهراسند6» از اين مرتبه ايمان به درجه يقين نيز تعبير ميشود7.
بخش دوم پرسش: درجات ايمان با توجه به روايات اهل بيت:
در روايتي از امام رضا7 نقل شده است: «الايمان فوق الاسلام بدرجة و التقوي فوق الايمان بدرجة واليقين فوق التقوي بدرجة وما قُسِّم في الناس شئي اقل من اليقين.»8؛ «ايمان يک درجه بالاتر از اسلام است، و تقوا يک درجه بالاتر از ايمان است و يقين يک درجه بالاتر از ايمان است و چيزي کمتر از يقين بين مردم تقسيم نشده است». براي اينکه معناي اين روايت به خوبي معلوم شود روايات ديگر که اسلام و ايمان را معنا کردهاند در اينجا ميآوريم:
اسلام: از پيامبر9 نقلشده: «الايمان اقرارٌ وعملٌ والاسلام اقرار بلاعمل.»9
يعني ايمان بيان شهادتين و عمل در راستاي آن است ولي اسلام بيان شهادتين ولي بدون عمل ميباشد. در حقيقت اسلام يک امر ظاهري و حد و مرز قانوني يک مسلمان را بيان ميکند [که جان و مال و... محفوظ باشد...] ولي ايمان مسالهاي مهمتر و مربوطِ به باور قلبي ميباشد.
ايمان: و در روايتي ديگر پيامبر اکرم9 در مورد ايمان توضيح بيشتر ميدهند: الايمان معرفة بالقلب و قول باللسان و عمل بالأرکان10. يعني ايمان باور و معرفت قلبي ميباشد و مؤمن همين باور را بايد بر زبان جاري کند و با اعضا و جوارح خود در راستاي ايمان و اعتقادات خود عمل کند. در حقيقت آياتي که در قسمت اول سوال مطرح شد مواردي را که انسان با ايمان بايد به آن ايمان داشته باشد (خدا و رسول و...) و مواردي که بايد به آن عمل کند (جهاد با مال و جان) را بيان کرده بود11.
تقوي: هرچه انسان بيشتر بر انجام تکاليف خود (انجام واجبات و انجام ندادن حرامها) دقت کند و به هنگام گناه خودنگهداري کند ايمان او افزايش مييابد و به مقام تقوا ميرسد.
يقين: بعد از تقوا نوبت به يقين ميرسد. در روايتي از حضرت علي7 ميخوانيم12: يقين بر چهار رکن پا برجاست: 1. توکل (اعتماد بر خدا)؛ 2. تفويض (واگذاري امور به خدا)؛ 3. تسليم فرمانهاي الهي شدن؛ 4. رضا (بعد از صبر بر مشکلات، خشنودي نسبت به قضا و قدر الهي)
نتيجه: مقام اول انسان در دين از «اسلام» شروع ميشود و بعد به ايمان ميرسد و بعد به تقوا و بعد به يقين ميرسد و در هر مرحله انسان وظايف و تکليفهايي دارد. هر چه انسان به وظايفش [که در آيات و روايات آمده بود] بيشتر و بهتر عمل کند از درجات بيشتري از ايمان برخوردار ميشود و اين شدت و ضعف و کم و زياد بودن ايمان در اصحاب پيامبر هم وجود داشته است از اينرو در روايتي از پيامبر9نقل شده: «سلمان» در درجه «دهم» ايمان، «ابوذر» در درجه «نهم» ايمان و «مقداد» در درجه «هشتم» ايمان بود13.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه؛ ذيل آيات فوق.
2. تفسير الميزان؛ ذيل آيات فوق.
1. تفسير نمونه، ج 10، ص 91.
2. البته در اينجا منظور از شرك، همان شرك خفى است يعنى شركى كه تشخيص آن بسيار مشكل است.
3. تفسير نمونه، ج 22، ص 14.
4. همان، ج 22، ص 148.
5. الميزان، ج 36، ص 208.
6. نمونه، ج 4، ص 416.
7. بقره / 4.
8. اصول كافى، ج 2، ص 56.
9. بحارالانوار. ج 70، ص 136.
10. كنز العمال، به نقل از ميزان الحكمه، ج 1، باب ايمان، ص 301، ح 1262.
11. حجرات / 15.
12. بحارالانوار، ج 78، ص 154.
13. همان، ج 69، ص 166.