پاسخ
پاسخ اين پرسش از سه ديدگاه «آيات»، «روايات» و «عقل» قابل بررسي است:
الف: آيات
قرآن با تعابير گوناگون «هدف از خلقت» را چنين بيان ميکند:
1. بعضي از آيات، هدف آفرينش جهان هستي را «آزمايش و امتحان» انسانها معرفي ميکند1 مانند: (الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَياةَ لِيبْلُوَکُمْأَيکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً)2؛ «(همان) كسى كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتر است».
2. برخي آيات هدف آفرينش جهانهستي را پيدا کردن «علم و آگاهي» از قدرت خدا ميداند و به عبارت ديگر، «معرفت و شناخت» به اين که خداوند بر هر چيزي تواناست و علم و آگاهي او به همه چيز احاطه دارد مانند:
(اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يتَنَزَّلُ الأَمْرُ بَينَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَي کُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْأَحَاطَ به کلِّ شَيءٍ عِلْمَاً)3؛ «خدا كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين (نيز) همانند آنها را. فرمان (او) در ميان آنها فرود مىآيد، تا اينكه بدانيد كه خدا بر هر چيزى تواناست و اينكه به يقين، علم خدا به هر چيزى احاطه دارد».
3. بعضي ديگر از آيات، «رحمت الهي» را هدف آفرينش معرفي ميکند، مانند:
(وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَن رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذلِکَ خَلَقَهُمْ)4؛ «و اگر (بر فرض) پروردگارت مىخواست، حتماً [همهى] مردم را يك اُمّت قرار مىداد؛ و[لى] پيوسته اختلاف كنندگاناند؛ مگر كسى كه پروردگارت (بر او) رحم كند؛ و براى همين آنان را آفريد».
4. برخي آيات هدف آفرينشِ جن و انسان را «عبادت» معرفي ميکند مانند: (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِيعْبُدُونِ5)؛ «و جن و انسان را جز براى پرستش [خود] نيافريدم».
ب: احاديث
در حديثي از امام صادق7 ميخوانيم که امام حسين7 در برابر اصحابش چنين فرمود: خداوند بزرگ بندگان را نيافريده مگر به خاطر اينکه او را بشناسند، هنگامي که او را بشناسند [بندگي او و] عبادتش کنند و هنگامي که [عبادت و] بندگي او کردند از بندگي غير او بينياز ميشوند.
روايات ديگري نيز از ائمه معصومين: نقل شده که در آنها هدف خلقت را بيان ميکنند6.
خلاصه و نتيجهگيري
با توجه و دقت در هدفهايي که قرآن و روايات براي آفرينش بيان نمودهاند، در مييابيم که شايد به ظاهر، اين هدفها با هم مختلف هستند ولي در واقع، هر کدام مقدمهاي براي ديگري است. هدف همان عبوديت و بندگي است و «علم ودانش» و «امتحان و آزمايش» هدفهايي هستند که در مسير «عبوديت» قرار ميگيرند و «رحمت واسعه خدا» نتيجه اين عبوديت است. بنابراين «عبوديت» اوج تکامل يک انسان و «قرب» او به خداست يعني هدف خلقت تکامل انسان و نزديک شدن به خداست.
ج: هدف آفرينش از ديدگاه عقل
بدون شک هر فرد عاقل و حکيمي که کاري انجام ميدهد هدفي براي آن در نظر دارد، و از آنجا که خداوند از همه، عالمتر و حکيمتر است پس بايد هدفي از خلقت جهان و انسان داشته باشد، و از طرف ديگر، هنگامي که انسان به جزء جزء اعضاء خود مينگرد براي هريک هدف و فلسفهاي مييابد، نه تنها براي اعضائي همچون قلب، مغز، عروق و اعصاب، بلکه اعضائي همانند ناخنها، مژهها، خطوط سرانگشتان، گودي کف دستها و پاها هر کدام حکمتي دارد که امروز همگي شناخته شده است.
چقدر سادهانديشي است که ما براي آفرينش هر کدام از اين اعضاء هدف قايل باشيم، ولي آفرينش مجموع آن يعني وجود انسان را بيهدف بدانيم، که چنين حقايقي به يک انسان خداپرست و مؤمن اطمينان ميدهد که آفرينش او، هدفي بس عظيم داشته که بايد بکوشد و با نيروي عقل و علم آن را بيابد.
به هرحال ايمان به حکمت خداوند از يکسو، و توجه به فلسفههاي اجزاي وجود انسان از سوي ديگر، ما را مطمئن ميسازد که در آفرينش انسان هدفي بزرگ وجود دارد. حال اين هدف بزرگ چيست؟
با چند مقدمه اين هدف مشخص ميشود:
1. ما هميشه در کارهاي خود هدفي داريم که اين هدف معمولاً دفع کمبودها و نيازهاي ما است حتي اگر به ديگري خدمت ميکنيم يا دست گرفتاري را ميگيريم، ... آنها نيز نوعي کمبود معنوي ما را برطرف ميسازد و نيازهاي مقدسي از ما را برآورده ميکند؛ و چون در مورد صفات و افعال خدا، غالباً گرفتار مقايسه با خويش ميشويم، گاه ممکن است اين تصور به وجود آيد که خداوند چه کمبودي داشت که با خلقت ما بر طرف ميشد؛ و اگر در آيات قرآن ميخوانيم هدف آفرينش انسان عبادت است، ميگوئيم: «او چه نيازي به عبادت ما دارد؟» ما چون محدود هستيم و نيازمند، همه افعال، رفتار و گفتارمان براي کمبود نيازهاي خودمان ميباشد، ولي خداوند نامحدود، غنّي و بينياز است، پس هدف افعال او در غير وجود او بايد باشد. او چشمهاي فياض و مبدأي نعمتآفرين است که موجودات را در زير چتر حمايت خود ميگيرد و آنها را پرورش داده، از نقص به کمال ميبرد و اين است هدف واقعي عبوديت و بندگي ما؛ و اين است فلسفه عبادات و نيايشهاي ما که همگي کلاسهاي تربيت براي تکامل ماست.
من نکردم خلق تا سودي کنم بلکه تا بر بندگان جودي کنم
به اين ترتيب نتيجه ميگيريم که هدف آفرينش ما «پيشرفت و تکامل هستي» ما ميباشد. اساساً اصل آفرينش يک گام تکاملي عظيم است، يعني چيزي را از عدم، به وجود آوردن و از نيست، هست کردن و از صفر به مرحله عدد رساندن است.
2. اگر هدف خلقت، تکامل انسانهاست چرا خداوند از آغاز، بندگان را کامل و تکامل يافته نيافريد تا همگي در قرب او جاي گيرند؟
در جواب بايد گفت: تکامل انساني چيزي نيست که به اجبار آفريده شود، بلکه راه، طولاني و پر پيچ و خم است که انسانها بايد با پاي خود آن را طي کنند و با اراده و تصميم و افعال اختياري خويش طرح آن را بريزند.
اگر دست او را بگيرند و به اجبار ببرند، نه افتخار است و نه تکامل؛ و اگر خدا اين کار را ميکرد با مختار آفريدن انسان منافات داشت.
مثلاً اگر از کسي به اجبار و با زور سرنيزه، مبلغ زيادي براي ساختن يک مسجد بگيرند اين عمل، هيچ اثر اخلاقي و تکامل روحي براي او ندارد.
با همه اين توضيحات پاسخ اين پرسش هم داده ميشود که: اگر خداوند بندگان را براي عبوديت آفريده است، پس چرا گروهي، راه کفر را پيش ميگيرند، بعضي گناهکار و بعضي مؤمن ميشوند؟
پاسخ: کساني که اين سؤال را ميکنند در حقيقت اراده «تکويني» و «تشريعي» خداوند را با هم اشتباه کردهاند، زيرا هدف، عبادت اجباري نبوده بلکه عبادت و بندگي توأم با اراده و اختيار است.
خداوند اراده کرده است که انسان را «براي عبادت» خلق کند. (اراده تکويني) ولي از طرفي او را با اختيار آفريده است و قرآن و انبياء را فرستاده تا او را راهنمايي کنند. (اراده تشريعي) و اين خود انسان است که با اختيار راه خوب را انتخاب ميکند يا راه بد را.
به اين ترتيب خداوند اين انسان را براي اطاعت و بندگي آماده ساخته و هرگونه وسيله را اعم از عقل، و عواطف و قواي مختلف را از درون و پيامبران و کتب آسماني و برنامههاي تشريعي را از برون براي او فراهم نموده است. البته اين امکانات براي مؤمن و کافر يکسان است ولي مؤمن از امکانات خود بهرهبرداري نموده و کافر ننموده است.
مثال: هنگامي که گفته ميشود: «من اين مسجد را براي نماز خواندن مردم درست کردهام.» مفهومش اين است که آن را آماده براي اين کار ساختهام نه اين که مردم را به اجبار به نماز وادارم! اما پاسخ اين که خداوند ما را براي عبادت آفريد، منظور از اين عبادت چيست؟
منظور از اين عبادت و عبوديت خدا، نماز و روزه و رکوع و سجودِ تنها نيست، بلکه عبوديت اظهار آخرين درجه خضوع در برابر معبود است. عبوديت نهايت تسليم در برابر ذات پاک اوست، عبوديت اطاعت بيقيد و شرط و فرمانبرداري در تمام زمينههاست و بالاخره عبوديت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعي يعني کمال مطلق نينديشد، و جز در راه او گام برندارد و هر چه غير اوست فراموش کند حتي خويشتن را و خواستههاي او را برخواستههاي خويش مقدم سازد و اين است هدف نهايي آفرينش بشر، که خدا براي رسيدن به آن ميدان «آزمايشي» فراهم ساخته و «علم و آگاهي» به انسان داده و نتيجه نهائيش نيز غرق شدن در اقيانوس «رحمت» اوست.
پس خداوند احتياج به عبادت ما ندارد بلکه انسانها به عبادت او نياز دارند تا به ساحل تکامل و به دامن رحمت الهي برسند.
منابع جهت مطالعه بيشتر
1. تفسير نمونه، ذيل آيات فوق
2. هدف زندگي، شهيد مطهري
3. انسان کامل، شهيد مطهري
1. بايد توجه داشت كه آزمايشهاى الهى براى آگاهى و پىبردن به وضع درونى و روحى و فكرى افراد نيست بلكه به معناى پرورش دادن و تربيت نمودن است.
2. سورهى ملك / 2 و مانند آن در سورهى هود / 7.
3. طلاق / 12.
4. هود / 119 ـ 118.
5. ذاريات / 56.
6. ر.ك: تفسير نمونه ج 22 ص 397 ذيل آيهى 56 سورهى ذاريات.