- توضیحات
- نوشته شده توسط soleymani
- دسته: با توجه به این که در قرآن تنها نام 26 پیامبر آمده است، چگونه میتوان وجود صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را ثابت کرد؟
- بازدید: 1577
پاسخ
نام يازده نفر از پيامبران الهي در سوره نساء آمده است1. اين افراد عبارتاند از:
ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب، عيسي، ايوب، يونس، هارون، سليمان و داود. نام پانزده نفر ديگر در آيات ديگر قرآن آمده و عبارت است از: حضرت آدم، ادريس، هود، صالح، لوط، شعيب، ذي الکفل، موسي، يسع، الياس، زکريا، يحيي، عزيز و محمد:.هر چند تنها نام اين 26 نفر در قرآن آمده است، ما در خود قرآن ميخوانيم: «(وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيکَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيکَ)؛ و فرستادگاني که بيقين (سرگذشت) آنان را پيش از اين بر تو حکايت نموديم و فرستادگاني که (سرگذشت)شان را بر تو حکايت نکرديم.»
مضمون همين مطلب در آيه 78 سوره غافر هم آمده است.
در مورد تعداد کل پيامبران اعم از آنها نامشان در قرآن آمده و يا نيامده است رواياتي داريم. از جمله از ابوذر; حکايت شده است که تعداد پيامبران را از پيامبر9پرسيدند، فرمود: صد و بيست و چهارهزار نفر بودند. ابوذر پرسيد: چند نفر رسول بودند؟ فرمود: سيصد و سيزده نفر و بقيه تنها پيامبر بودند. ابوذر پرسيد: چند کتاب الهي بر آنها نازل شده؟ پيامبر فرمود: صد و چهار کتاب؛ ده کتاب ...2
نکته
1. عدد صد و بيست و چهار هزار ميتواند عدد کثرت باشد. توضيح اينکه عددهايي که ما به کار ميبريم، گاه واقعياند، مثلاً ميگوييم: 6 نفر به منزل ما آمدند و گاهي عدد را براي نشان دادن کثرت به کار ميبريم، مثلاً ميگوييم 70 نفر آمدند. در حالي که وقتي ميشماريم ميبينيم 65 نفر آمدند. در اين جا هم برخي از مفسران احتمال دادهاند اين عدد براي کثرت باشد، چون خداوند براي همه اقوام پيامبر و راهنما ميفرستاد (وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ3) و نميشود ملتي بدون پيامبر و راهنما بوده باشد. ملتها هم ممکن است تعدادشان زيادتر يا کمتر از اين عدد باشد. بنابراين احتمال دارد اين عدد براي کثرت باشد.
2. روش قرآن اين است که در جزئيات امور وارد نميشود، مخصوصاً جزئياتي که گاهي مفيد هم نيست، به ويژه در داستانهاي انبياء منتها روايات مختلفي در مورد تعداد پيامبران داريم و اگر بخواهيم ظاهر اين روايات را بگيريم، صد و بيست و چهار هزار پيغمبر ميشود و اگر بخواهيم اين عدد را کثرت بگيريم ممکن است بگوييم: تعداد واقعي و کمتر يا زيادتري بودهاند.
3. اگر سوال شود چرا نام بقيه پيامبران در قرآن کريم نيامده؟ جوابش اين است که قرآن به دنبال بر شمردن نام همه پيامبران نبود، بلکه در راستاي اهداف تربيتي نام يا داستان برخي از پيامبران را بيان کرده است، مخصوصاً پيامبراني که مخاطبان اوليه قرآن آنها را ميشناختند، مثل موسي و عيسي و...
خداوند در دو آيه4 به اين مطلب اشاره ميکند، مثلاً سوره غافر ميفرمايد: «(وَمِنْهُم مَن لَمْنَقْصُصْ عَلَيکَ)؛5 داستان برخي پيامبران را اصلاً براي تو نگفتيم.» بنابراين چون نکته تربيتي يا حکمت ديگري نبود، خداوند نام و داستان برخي را ذکر نکرده است.
4. با توجه به اين که بيشتر پيامبراني که نامشان در قرآن هست، براي اقوام موجود در خاورميانه مثل قوم هود، عاد، ثمود و شعيب فرستاده شدند، ممکن است پرسيده شود آيا اين مسأله علت خاصي دارد؟
در پاسخ بايد گفت: مسلماً خداوند براي تمام ملتها هاديان و پيامبراني فرستاد و ما نميتوانيم بگوييم که مثلاً سرخ پوستان آمريکا، مردم موجود در جنگلهاي آمازون، هند قديم، آفريقا و ... پيامبر و هادي نداشتند. در برخي روايات هم وارد شده است مثلاً پيامبراني سياهپوست در آفريقا بودند. روايتي از اميرمومنان76 حکايت شده است. اقتضاي قاعده «لکل قوم هاد» هم همين است خداوند براي همه ملتها پيامبراني فرستاده باشد تا مسائل را براي آنها بيان و اتمام حجت بکنند اما نام آنها در قرآن نيامد، چون:
1. قرآن در پي ذکر نام تمام پيامبران نبود.
2. اين مطلب براي اهداف تربيتي قرآن لازم نبود و قرار نبود قرآن دايرة المعارفي شامل اسامي و شرح زندگي صد و بيست و چهار هزار پيامبر بشود، چون قرآن کتاب تاريخ نيست، اما نام بردن از پيامبراني که براي عرب صدر اسلام شناخته شده بودند به ويژه پيامبران خاورميانه، در راستاي اهداف تربيتي قرآن کريم است. نام پيامبران براي عربهاي صدر اسلام شناخته شده بود و گاهي آنها را به بزرگي ياد ميکردند، لذا بيان زندگي آنها براي مردم الهام بخش بود؛ البته زندگي حضرت ابراهيم7 و... براي همه ملتهاي دنيا الهامبخش و سرشار از آموزهها تربيتي است.
برخي هم مثل شهيد محمد باقر حکيم; در کتابش7 به نام علوم قرآن، که بسياري از مطالبش هم از شهيد صدر است ميفرمايد: ذکر نام پيامبراني که از خاورميانه انتخاب شدند، به خاطر اين بوده که عرب صدر اسلام اينها را بهتر ميشناختند.» اگر قرآن ميآمد و مثلاً پيامبري سرخ پوست از آمريکا را معرفي ميکرد، بايد بحث ميشد که آمريکا کجاست، پيامبرش کيست و ...، ولي آنها ابراهيم7 را ميشناختند و مطالبي در مورد زندگياش شنيده بودند.
آنها وقتي متوجه شوند پيامبري مثل ابراهيم7 بر ضد شرک به پا خواست و پرچم توحيد را بر افراشت، به توحيد تشويق ميشوند، بنابراين قرآن کريم سرگذشت پيامبراني را بيان کرده است که براي مخاطبان اوليه کاملاً شناخته شده باشند و نيز آموزههاي تربيتي در راستاي اهداف قرآن داشته باشند.
1. نساء / 163.
2. مجمع البيان، ج 10، ص 474 و تفسير صافي، ج 1، ص 521.
3. رعد / 7.
4. غافر / 78؛ نساء / 164.
5. غافر / 78.
6. المناقب، ج 2، ص 54؛ بحارالانوار، ج 11، ص 21 و ج40، ص 170؛ مجمع البيان، ج ، ص ؛ التبيان، ج 9، ص 98؛ تفسير نمونه، ج 20، ص 186؛ نورالثقلين، ج 4، ص 37؛ تفسير عليين، ص 476؛ الميزان، ج 2، ص 146 و... .
7. علوم القرآن، محمدباقر حکيم، نشر مجمع جهاني اهل بيت(ع)، نوبت چهارم، 1425 هـ .