پاسخ
در آيات متعددي1 از پيامبر اکرم9خواسته شده است استغفار کند، مثلاً درسوره مبارکه نصر ميخوانيم: «فَسَبِّحْ به حمدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّاباً»2 ز اين آيه پيامبر ميخواهد استغفار بکند چون خدا توبه پذير است.
در آيات آغازين سوره مبارکه فتح نيز ميخوانيم:
«(إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِيناً لِيغْفِرَ لَکَاللَّهُ مَاتَقَدَّمَ مِن ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ)؛3 حقيقت، ما با پيروزى آشكارى تو را پيروز كرديم؛ تا خدا آنچه از پيامد (كار) تو مقدم شده و آنچه مؤخّر شده را برايت بيامرزد».
در موردشأن نزول4 اين آيه گفته شده است: پيامبر اسلام در سال ششم هجري به قصد عمره از مدينه به سوي مکه خارج شده در اين مسافرت حدود هزار و چهار صد نفر از مسلمانها هم احرام پوشيدند و با پيامبر همراه شدند؛ اما مشرکان که مکه تحت تسلط آنها بود، از ورود مسلمانان به شهر جلوگيري کردند.
در پي اين واقعه مسلمانان در منطقه حديبيه مستقر شدند و سرانجام بين پيامبر اسلام9و مشرکان صلح حديبيه برقرار شد. مشهور مفسران اين آيات را ناظر به همين مطلب ميدانند. به صلح حديبيه فتح المبين هم گفته ميشود، چون راه پيروزي اسلام در جزيرةالعرب را هموار کرد پيامبر و مسلمانها از سالهاي بعد حق يافتند که به زيارت مکه بيايند.
برخي مفسران5 هم ميگويند اين آيات اشاره به فتح مکه، فتح خيبر، پيروزي بر تمام دشمنان با دلايل و معجزات است. به نظر ميرسد آيه ميتواند به همه موارد اشاره داشته باشد، ولي آن چه مشهور و قدر متيقن است و آيه و قراين آن را نشان ميدهد، همان صلح حديبيه است و فتح المبين اسلام است.
قرآن بعد از اين که گوشزد ميکند به تو فتح المبين داديم، و تو را با صلح پيروز کرديم، در آيه دوم، چهار نتيجه مهم را بر ميشمارد:
1. «(لِيغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِکَ)؛ تا خدا آنچه از پيامد (كار) تو مقدم شده و آنچه مؤخّر شده را برايت بيامرزد.»
2. «(وَيتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيکَ)؛ و نعمتش را برتو تمام كند.»
3. «(وَيهْدِيکَ صِرَاطاً مُسْتَقِيماً)؛ و تو را به راهى راست رهنمون شود.»
4. «(وَينْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً)؛ و تو را به راهى راست رهنمون شود.»
سوالي که در اين جا به ذهن انسان خطور ميکند اين است که اگر پيامبر9 معصوم بود، چگونه ممکن است گناهي مرتکب شده باشد که خدا بخواهد ببخشد؟
مفسران چند پاسخ را بيان کردهاند:
1. مقصود از گناه، ترک اولي است که احياناً پيامبر انجام ميداد. يعني گاهي پيامبر کاري را به خوبي انجام ميداد، با اين که ميشد بهتر از آن انجام دهد، اين خود نياز به آمرزش و بخشش خواهي دارد، با اين که اگر همان کار را ما ميکرديم، هيچ اشکالي نداشت، پس ترک اولي يعني کاري که گناه نيست، اما بهتر بود انجام نميشد يا کار بهتر از آن انجام ميشد. گناه شمرده شدن ترک اولي براي پيامبر از باب همان «حَسَنَاتُ الاَبرَار سَيئَاتُ المُقَرَّبِين» است.
2. مقصود، گناهاني است که مشرکان به پيامبر نسبت ميدادند.
ميدانيم که مخالفان رهبران الهي، قبل از هر پيروزي تهمتها و نسبتهاي ناروايي به آنها ميزدند و بعد از شکست نهضت ميگفتند: ما راست ميگفتيم و دلايلي براي صدق تهمتها و نسبتهاي نارواي خود ميآوردند، اما در مورد پيامبر9، با اين صلح و پيروزي آن تهمتها و نسبتهاي ناروا برطرف شد و گناهاني که به رسول خدا نسبت ميدادند، افشا و دامن حضرت از آنها پاک شد. برخي از احاديث اهلبيت:هم ذيل آيه نقل شده است.6 اين تفسير را تاييد ميکنند.
3. مقصود، پيامد کارهاي پيامبر است. «ذنب» در لغت به معناي «دنباله» و «پيامد» است.
هر کار صحيحي ممکن است پيامد و لوازمي داشته باشد که به ديگران آسيب برساند، مثلاً جهاد در راه خدا در کنار نتايج مثبت، پيامدهاي نامطلوبي هم دارد که بايد به گونهاي ترميم کرد. گويا خدا با جمله (لِيغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ) ميخواهد بفرمايد: خدا پيامدهاي قبل و بعد کارهاي تو را ترميم ميکند و مشکلات مختلف آن را برطرف ميکند.
در واقع وقتي «ذَنب» را به معناي لغوي بگيريم، «غفران» معناي لغوي خواهد داشت، البته مانعي ندارد که آن به هر سه تفسير اشاره داشته باشد و استعمال لفظ در بيشتر از يک معنا به مورد قرآن جايز است.
نکته:
1. برخي از مفسران ياد آور شدهاند،7 اين که خيلي از خطابهاي قرآن به پيامبر9 ديگران ميباشند، مثلاً درست است که خدا به پيامبر فرمود: (لِيغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِکَ) و خطاب به پيامبر است، اما مقصود همه امت اسلام است.
بنابراين چون پيروزي مسلمانها و اسلام در حقيقت پيروزي رهبر اسلام است مسأله به ايشان نسبت داده شد.
معناي دوّم (گناهاني که مشرکان به پيامبر نسبت ميدادند) رواياتي هم دارد، ولي موجب انحصار نميشود و هر کدام از چهار تفسير پذيرفته شود، مسأله حل ميشود و از ظاهر آيه روشن ميشود که پيامبراسلام گناهي نکرده بود.
2. بحث دعا و استغفار پيامبران و ائمه: غير از اين بحثي است که در اين آيه داشتيم.
استغفارهايي که در دعاها آمده است؛ مثل دعاهاي صحيفه سجاديه يا طلب آمرزش پيامبران الهي در پيشگاه خدا چند تا احتمال ميتواند داشته باشد:
1. براي آموزش مردم بود. مثلاً امام سجاد7 دعاهايي را مطرح ميکند تا ما با مضامين اين دعاها تربيت و آموزش بيابيم. امام معصوم هيچ گناهي نميکند و نيز شايد ترک اولي هم نکرده باشد، ولي در عين حال دعا را ميخواند تا ديگران آموزش ببينند.
2. برخي مواقع کارهايي که براي ديگران خيلي عادي است، براي ائمه: يا پيامبر نوعي ترک اولي و سقوط به مقام پايين به شمار ميرود، براي مثال استفاده از لذت دنيوي براي انسانهاي عادي کاري عادي است و گناه شمرده نميشود، بلکه گاهي ثواب هم دارد يا طلب معيشت و کار براي اداره زندگي خيلي خوب است و پيامبر و ائمهاطهار: هم اين کارها را ميکردند، اما وقتي يک انسان بزرگي يا پيامبري ميتواند کارهاي بزرگتري انجام بدهد و خود و جامعه را به کمال برساند، حيف است که وقتش را مثلاً صرف کار در مزرعه بکند، ولي از کارهاي بزرگتر و عظيمتر باز بماند. اين نوعي ترک اولي يا «حَسَنَاتُ الاَبرَار سَيئَاتُ المُقَرَّبين» است و همين که چنان شخصي توجه خود را از خدا در اين مدت کم کرده، و لو قطع نکرده و به کارهاي روزمره پرداخته است، در همين حدّش استغفار ميخواهد و شايد استغفارهاي روزانه پيامبر از اين گونه يا از نوع آموزش باشد.
1. نور / 62؛ محمد / 19؛ ممتحنه / 12: آلعمران / 152.
2. نصر / 3.
3. فتح / 1.
4. تفسير نمونه، ج 22، ص 7؛ الميزان، ج 18، ص 264؛ مجمع البيان، ج 9، ص 165؛ اسباب النزول واحدي، ص 398.
5. تفسير نمونه، ج 22، ص 9 و 10 و ص 22.
6. نورالثقلين، ج 5، ص 56.
7. تفسير نمونه، ج 1، ص 494؛ الميزان، ج 4، ص 211؛ مخزن العرفان في تفسير القرآن، ج 9، ص 292، ج 11، ص 176؛ تفسير اثني عشري، ج 6، ص 398، ج 8، ص 274؛ تفسير جامع، ج 1، ص 42؛ ترجمه قرآن فيض الاسلام، ج 2، ص 786.