- توضیحات
- نوشته شده توسط soleymani
- دسته: خداوند در سوره «ص» به داوری حضرت داود اشاره میکند و ایشان حکمی صادر کرد؛ اما مورد بازخواست قرار گرفت. در مورد این حکم و آیات مربوط توضیح بدهید.
- بازدید: 1284
پاسخ
اين پرسش مربوط به آيات بيست و يک تا بيست و پنج سوره «ص» است. در اين آيات داستان قضاوت حضرت داود7 که نوعي آزمايش بود، مطرح ميشود.
خلاصه ماجرا به اين صورت است:
خداوند فرمود: «(وَهَلْ أَتَاکَ نَبَؤُا الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ...)؛1 آيا خبر آن شاکيان به تو رسيد، وقتي از محراب [داود] بالا رفتند؟ همان هنگامي که بر داود وارد شدند و او وقتي ديد آنها به صورت غير طبيعي وارد شدند، وحشت کرد و آن دو نفر گفتند: نترس ما دو نفر شاکي هستيم.» در ادامه ماجرا خداوند ميفرمايد: اين دو نفر خودشان گفتند که يکي از ما بر برخي ديگر ستم کرده است، آن دو قضاوت نکردند؛ بلکه قضاوتشان را خدمت داود بردند و از حضرت خواستند ميان آن دو به حق داوري کند. «(وَاهْدِنَا إِلَي سَوَاءِ الصِّرَاطِ)؛ و ما را به راه درست راهنمايي کن.» سپس اصل ماجرا را بيان ميکند؛ اين که يکي از اين دو نفر ميگويد: برادر من نود و نه گوسفند دارد و من يک گوسفند بيشتر ندارم، ولي او از من ميخواهد سرپرستي همين گوسفند را هم به او بسپارم. برادرم در سخن گفتن نيز بر من غلبه کرده است.
داود به صورتي شتابزده سخني گفت: اين شخص با درخواست يک گوسفند تو به يقين بر تو ستم کرده است. بسياري از افرادي که شريک هستند، به طرف مقابل ستم ميکنند، مگر «(إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ)؛ کساني که ايمان آوردند و [کارهاي] شايسته انجام دادند.» يعني انسانهاي مومن و شايسته کردار کم هستند، داود در پي اين سخنان متوجه شد که اين مسأله آزمايش الهي بود. «(وَظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ)؛ داود دانست که اورا آزمايش کردهايم.» پس از پروردگار آمرزش خواست و رکوعکنان يا بر سجدهکنان بر زمين افتاد و توبه کرد. خداوند در آخرين آيه ميفرمايد: «فَغَفَرْنَا لَهُ» او سخن طرف مقابل را نشنيد و ما اين ترک اولي را آمرزيديم و «عِندَنَا لَزُلْفَي وَحُسْنَ مَآبٍ؛ قطعاً براي او نزد ما (مقامي) نزديک و بازگشتي نيکوست.»
خداوند حضرت داود را به مقام خليفه الهي و داوري نصب کرد.
«(يا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْکُم بَينَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَتَتَّبِعِ الْهَوَي)؛2 اى داود! در واقع، ما تو را جانشين [= نمايندهى خود] در زمين قرار داديم؛ پس بين مردم به حق داورى كن و از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا گمراه مىسازد». اين آيات يک صحنه از داوريهاي غير عادي آن حضرت را که نوعي آزمايش بود، به تصوير ميکشد».
ممکن است پرسيده شود فرشته بودند يا انسان؟
در قرآن واژه «خصمان» آمده و اين واژه به معناي نزاع است. مقصود از آن در آيه دو طرف شکايت است. طبق برخي احاديث3 آن دو فرشتگاني بودند که براي آزمايش داوري حضرت به صورت دو مرد در آمدند.
به نظر علامه طباطبايي;4 هم اين در ظرف تمثل بود، يعني دو فرشته به صورت انسان در آمده بودند. به اعتقاد برخي ديگر از مفسران طبق ظاهر آيات دو انسان عادي بودند که با هم اختلاف داشتند. به نظر ميرسد بهتر است در تفسير، ظاهر آيه را حفظ بکنيم.
اين جريان در تورات، کتاب اشموئيل، فصل 11، جملات 2 تا 27 به صورت توهين آميزي نقل شده است؛ اما احاديث اسلامي مضامين آن را رد ميکنند. نکته قابل توجه ورود غير طبيعي آن دو نفر است، چون داود به خاطر مقامش، نگهباناني داشته، ولي آن دو از ديوار بالا آمدند، از لا به لاي محافظان گذشتند و وارد محل استقرار و عبادت داود شدند و همين ورود غير طبيعي بود که حضرت را به وحشت انداخت. مشکل داوري چه بود که حضرت توبه کرد بايد چگونه داوري ميکرد؟
داوري حضرت از لحاظ اصل مطلب مشکلي نداشت، چون دعوا سر اين بود که يک نفر ميگفت نود و نه گوسفند دارم و ديگري ميگفت: يک گوسفند دارم. مرد ثروتمند همان گونه که طبيعت ثروتمندان است ميخواست همان يک گوسفند را هم به ثروت خود اضافه بکند، لذا حضرت داود فرمود: «ظلمک بسوال نعجتک الي نعاجه؛ او به تو ظلم کرده است که ميخواهد آن يک گوسفند را هم تصاحب کند».
برخي از مفسران ميگويند: سکوت برادر ثروتمند دليل درستي قضاوت بود؛ منتها حضرت بايد آداب قضاوت را بيشتر رعايت ميکرد و سخنان دو طرف دعوا را ميشنيد و رعايت نکردن همين آداب نوعي ترک اولي بود، لذا حضرت استغفار کرد و متوجه شد که او را آزمايش ميکنند.5
معلوم ميشود کل صحنه آزمايشي براي داوري حضرت بود. شايد هم ميخواستند به نوعي بگويند که در مقام داوري بايد چگونه رفتار بکند.
روشن است که توبه حضرت به خاطر اشتباه در اصل داوري نبود؟6
لذا آن برادر هم ساکت شد و سخني بر زبان نياورد. مهمتر اين که آيا ممکن است پيامبران گناهي مرتکب بشوند که ناچار به توبه بشوند و اين چگونه با مقام عصمتشان سازگار است؟ پاسخش اين است که اشتباه مذکور نوعي ترک اولي بود، يعني بهتر بود حضرت صبر ميکرد تا طرف مقابل هم سخنش را بگويد؛ هر چند حق با او نبود.
همين ترک اولي موجب شد حضرت استغفار بکند و به رکوع يا سجود برود. لفظ رکوع را به معناي سجود گرفتهاند، به هر حال رکوع به معنا و مقدمه سجود هم ميآيد. به هر حال ايشان طلب مغفرت کرد. خداوند هم ميفرمايد: ما او را ميآمرزيديم. او جايگاه بلندي نزد ما دارد تعريف حضرت قبل و بعد از اين آيات هم هست در آيه 17 ميفرمايد: (وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الْأَيدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ7) خود اين آيات هم نشان ميدهند که حضرت بسيار توبه کار بود و هرگاه مشکلي پيدا ميکرد، سريع توبه ميکرد و به سوي خدا بر ميگشت.
توضيح دو واژه
1. ترک اولي: کاري که انسان عادي ميتواند انجام بدهد، گاه از انسان بزرگ و کسي که جايگاه بلندي دارد، انتظار نميرود و اگر چنين کاري (ترک اولي) بکند بايد از پروردگارش پوزش بخواهد.
2. محراب: در اصل به معناي صدر مجلس8 يا غرفههاي فوقاني است که محل عبادت را در آن جا قرار ميدادند اين واژه کم کم به مکان عبادت اطلاق شد و امروزه به جايي که امام جماعت ميايستد و معمولاً پايينتر از بقيه است، ميگويند واژه محراب در آغاز به معناي بلندي بود، چون نماز و عبادت را در مکانهاي بلند به جا ميآوردند ولي کم کم به هر مکان عبادتي که جايگاه ويژهاي داشت، گفته شد و امروزه هم به مکان امام جماعت محراب ميگويند. برخي از لغويها9 و مفسران هم ميگويند: چون محراب محل حرب و جنگ شيطان و هواي نفس است، به آن محراب گفته ميشود و کسي که جلوي جماعت قرار ميگيرد، در حقيقت طلايه دار جنگ با شيطان و هواي نفس است.
1. ص / 21 ـ 25.
2. ص / 26.
3. تفسير صافي، ج 4، ص 293.
4. الميزان، ج 17، ص 194.
5. تفسير نمونه، ج 19، ص 249.
6. ر.ک: به: تفسير صافي، ج 4، ص 294.
7. ص / 17.
8. تفسير من وحي القرآن، ج 5، ص 346؛ تفسير نمونه، ج 2، ص 529 و ج 13، ص 22؛ پرتوي از قرآن، ج 5، ص 93 و ج 6، ص 254؛ الميزان، ج 3، ص 174 و ج 16، ص 363.
9. کتاب العين، ج 3، ص 214؛ لسان العرب، ج 1، ص 305.