- توضیحات
- نوشته شده توسط soleymani
- دسته: شبهاتی پیرامون شفاعت را توضیح دهید؟
- بازدید: 4604
توضيح پرسش
برخي در مورد شفاعت ايرادهايي مطرح ميکنند، مانند اين که:
1. اعتقاد به شفاعت سعي و تلاش را دچار ترديد ميکند؛
2. مخصوص جامعههاي عقب مانده است؛
3. موجب تشويق به گناه و رها کردن مسئوليتها ميشود؛
4. نوعي شرک و چندگانه پرستي و مخالف قرآن است؛
5. موجب دگرگون شدن احکام و اراده خدا ميشود.
با اين وصف آيا ميتوان به شفاعت معتقد بود؟
پاسخ
شفاعت بحث بسيار گستردهاي دارد و در آيات متعددي مطرح شده است. مفسران وقتي بحث شفاعت را مطرح ميکنند، معمولاً اقسام آن را بيان ميدارند؛ شفاعت براي چه کساني و در مورد چه گناهاني است؟ آيا شفاعت تبعيض است؟ و... در تفاسير مثل نمونه و الميزان معمولاً بعد از آيات اوايل سوره بقره مثل آيه 48، بحث شفاعت مطرح ميشود و چون ما راجع به شفاعت بحث کردهايم، اينک به صورت اجمالي پاسخ ميدهيم.
آيات شفاعت چند دسته است:
1. رد شفاعت: مانند: آيه 48 بقره که ميفرمايد: «(لاَ يقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ)؛ و از او هيچ شفاعتى پذيرفته نمىشود.»1
2. پذيرش مشروط شفاعت: «(قُل لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعاً)؛2 بگو: «تمام شفاعت فقط از آنِ خداست»، «(وَلاَ يشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَي)؛3 و (فرشتگان) جز براي کسي که (خدا از او) خشنود باشد، شفاعت نميکنند.» و «(مَن ذَا الَّذِي يشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ)؛4 کيست آن کس که در پيشگاهش، جز به رخصت او، شفاعت کند!؟»
بر اين اساس شفاعت هست و مخصوص خداست و برخي از انسانها اذن شفاعت ميدهد. در سورة مريم هم ميفرمايد: «(لاَّيمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمنِ عَهْداً)؛5 صاحب شفاعت نميباشند، جزکساني که از جانب (خداي) گستردهمهر، پيماني گرفتهاند.»
در احاديث هم گاهي اوقات قيدهايي آمده است. مثلاً در روايتي نقل شده است: «لاينال شفاعتنا من استخف بالصلاة؛ شفاعت ما به کسي که نماز را سبک بشمارد، نميرسد.»6
دو تصور از شفاعت
شفاعت را ميتوانيم به دو گونه تصور کنيم:
الف: تصورعاميانه: مثلاً وقتي افراد وارد بعضي مراکز ميشوند، براي انجام غيرقانوني کارشان يا ناديده گرفتهشدن خطاهايشان به افراد صاحب نفوذ آنجا متوسل ميشوند و به کمک و ضميمه آنها کارشان را پيش ميبرند، چون شفاعت به معناي ضميمه کردن دو چيز به هم است.
ب: تصور صحيح: انسان با خدا ارتباط داشته باشد و مورد رضايت او واقع شود و زمينههاي شفاعت را در خود به وجود بياورد. خداوند هم به افرادي اجازه بدهد از اينها شفاعت بکنند، يعني شفاعت از بالاست؛ نه از پايين و به معناي تبعيض و پارتيبازي. در حقيقت خداوند از شفاعت دو هدف دارد:
1. مقام شفاعت کنندگان (أنبياء، اولياء، شهداء و...) را بزرگ بدارد، به آنها اجازة شفاعت دهد.
2. مقام گناهکاران توبهکنندهاي را که به خاطر ارتباط معنوي با خدا يا اولياي او، مورد رضايت الهي واقع شدهاند، ارتقا دهد و آنان را مشمول شفاعت خود سازد.
اين اعتقاد نميتواند شرک، کفر و چندگانهپرستي باشد، چون ما شفيع را نميپرستيم؛ بلکه خدا خودش شفيع را قرار ميدهد و طبق آيات قرآن به او اذن شفاعت ميدهد. در شفاعت قرآني کسي در عرض خدا نيست؛ بلکه در طول اراده الهي است و اصلاً با اراده الهي است که شفاعت صورت ميگيرد.
اعتقاد به شفاعت موجب رکود تلاش هم نميشود؛ بلکه پيام شفاعت اين است که انسان بايد تلاش و کوشش بکند تا مورد رضايت الهي واقع و شايسته شفاعت بشود وگرنه اينکه انسان گناه بکند و اميدوار به شفاعت ديگران باشد، همان تصور عاميانه از شفاعت است. پس اعتقاد آگاهانه به شفاعت موجب تشويق به گناه نميشود و انسان را به تنبلي و سستي نميکشاند، چون گناهکار کاهل، ارتباط معنوي با خدا يا اولياي او ندارد و اصلاً شايسته شفاعت نيست.7 شفاعت خود عامل حرکت مثبت است و مهمترين نقشش اين است که گناهکار از درگاه الهي نااميد نشود و بيشتر در گناه فرو نرود.
شفاعت به مفهوم دگرگوني احکام خدا نيز نيست، منظور از دگرگوني اين است که خدا بخواهد کسي را عذاب کند و شفيع مانع شود. مثلاً واسطهاي از نزديکان رييس اداره، خواست رييس را به نفع شخصي تغيير و او را از مجازات نجات ميدهد يا پاداشي را که شايستهاش نيست، به او ميدهد، يعني اثر از پايين به بالا (شفاعت منفي) است. در شفاعت قرآني اثر از بالا به پايين است، يعني خدا8 اراده ميکند که مثلاً امام حسين7 از ما شفاعت بکند. براساس آيه: (مَن ذَاالَّذِي يشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ)9 خدا بايد اذن بدهد. فرق إذن و اجازه در اين است که اذن قبل از عمل و اجازه بعد از عمل است، يعني بايد اذن قبلي باشد تا شفاعت صورت بگيرد.
وقتي خدا10 ميخواهد پيامبر اسلام، شهداء، ... شفاعت بکنند، مقام
اينها ظاهر ميشود و اين نوعي احترام است11 پس اثر از بالا به پايين است و تغيير در اراده الهي نيست؛ بلکه شفاعت يکي از قانونهاي الهي است.
البته شرايطي هم قرار داده است و هر کسي آنها را داشته باشد، شايسته شفاعت ميشود.
نکته آخر اينکه: شفيعاني که در منابع اسلامي (قرآن و سنت) به آنها اشاره شده است، مانند پيامبران، علما، شهدا، مؤمنان، ملائکه و فرشتگان الهي، خويشاوندان انسان، اهل بيت: حتي روزه و صفاتي مثل امانتداري ميتوانند شفيع انسان در روز قيامت شوند، يعني اين صفات و افراد ميتوانند فرد را به مرتبه بالاتري از معنويت و کمال برسانند و از بعضي پيامد لغزشها و نقصانها نجاتش بدهند.
1. بقره، 48 و ر.ک. به: همان، 254؛ مدثر، 48.
2 زمر/ 44.
3 انبياء/ 28.
4 بقره/ 255.
5 مريم/ 87.
6 کافي، ج 3، ص 270، ح 15 و ص 401، ص 7، بحارالانوار، ج 47، ص 23 و... . ضمناً از پيامبر اعظم9 در روايتي حکايت شده: ليس منّي من استخف بالصلاة... . وسايل الشيعه، ج4، ص 25، ح 4420 و علل الشرايع، ج 2، ص 356، ح 2.
7. در سوره مدثر در آيات 40 ـ 47 پس از ذکر اعترافات مجرمان در آيه 48 ميفرمايد: (فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ).
8. زمر / 44.
9. بقره / 255.
10. طه / 109.
11. انبياء / 28.