پرسش:

آيا سحر از نظر قرآن واقعيت دارد يا خرافه است؟

˜ پاسخ:

لازم است نخست مفهوم سحر و آيات آن را بررسي كنيم:
الف. سحر در لغت

1. خدعه و نيرنگ مانند: شعبده بازي.

2. هر چه كه عوامل نامرئي و مرموز دارد.

3. جلب شيطان‌ها از راه‌هاي خاص و كمك گرفتن از آنها.

4. تغيير ماهيت اشياء و شكل اشخاص به صورت خيالي.

تذكر: از نظر لغوي سحر شامل شعبده و تردستي نيز مي‌شود.[1]
ب. سحر در اصطلاح

1. نوعي اعمال خارق العاده كه آثاري از خود در وجود انسان‌ها به جاي مي‌گذارد و گاهي يك نوع چشم‌بندي و تردستي است و گاه تنها جنبه‌ي رواني و خيالي دارد.[2]

2. سحر برحسب متعارف، امر خارق‌العاده‌اي را گويند كه از راه تصرف در مشاعر ادراكي انسان، تحقق پيدا مي‌كند؛ بنابراين با قطع نظر از ادراكات انساني، تحقق نفسي و واقعي نخواهد داشت. مانند: انواع چشم‌بندي و تسخير اشخاص، ايجاد حبّ و بغض، جدايي‌انداختن ميان زن و شوهر و عقد الرجال كه عموماً به تصرف در ادراك مربوط مي‌باشند.[3]
ج. اقسام سحر

1. علامه طباطبايي امور خارق العاده را چنين تقسيم بندي مي‌كند

الف. بسياري از اين امور، طبيعي و بوسيله‌ تمرين حاصل مي‌شود. مانند: خوردن سمّ، بلند كردن اشياء سنگين و... و گاهي اين امور طبيعي، مخفي است. مانند: كساني كه بدن خود را به مايعي آغشته مي‌كنند و داخل آتش مي‌شوند و نمي‌سوزند.

ب. برخي از اين امور خارق‌العاده، مستند به امور طبيعي نبوده بلكه به خاطر قوت اراده‌ صاحب آنها حاصل مي‌شود. اراده تابع علم است و هنگامي كه علم جازم و ايمان به تاثير داشته باشد اثر آن ظاهر مي‌شود. مانند: كساني كه احضار ارواح مي‌كنند در واقع آنها روح را در مشاعر شخص حاضر مي‌كنند؛ يعني در خيال و حواس آنها حاضر مي‌شود نه در خارج، و گرنه همه آن را مي‌ديدند.

ج. كار صاحبان اراده‌ قوي و افرادي كه رياضت مي‌كشند بنابراين اگر از جن و روح خبر گيرند و كمك جويند؛ «كهانت» ناميده مي‌شود و اگر بوسيله‌ ورد، نوشتجات و... باشد؛ «سحر» ناميده مي‌شود.[4]

2. تقسيم سحر در روايت

در روايات اسلامي نيز سحر را به چند گونه تقسيم كرده‌اند:

حكايت شده كه شخصي از امام صادق7 در مورد سحر پرسش كرد حضرت در پاسخ فرمودند:

«سحر اقسامي دارد برخي اقسام آن به منزله طبّ است. همانگونه كه پزشكان براي هر دردي دوايي دارند، ساحران نيز براي هر سلامتي، ناراحتي، و براي هر معنايي، حيله‌اي دارند و نوع ديگر سحر چيزي است كه در ارتباط با اولياي شيطان است پس نزديك‌ترين نوع سحر به صواب (واقع) آن است كه به منزله‌ طب است كه ساحر مردي را مبتلا مي‌كند به اينكه از زنان دوري كند و پزشكي آن مرد را معالجه مي‌كند و دفع سحر مي‌كند.»[5]

3. تفسير نمونه اقسام سحر را چنين بر مي‌شمارد

الف. گاهي صرفاً جنبه‌ نيرنگ، خدعه، چشم‌بندي و تردستي دارد؛

ب. گاهي از عوامل تلقيني در آن استفاده مي‌شود؛

ج. گاهي در آن از خواص ناشناخته فيزيكي و شيمايي بعض اجسام و مواد استفاده مي‌شود؛

د. گاهي از طريق كمك گرفتن از شياطين است.[6]
حقيقت سحر

سحر آثار رواني مثل ايجاد محبت يا دشمني، ناراحتي يا خوشحالي دارد؛ اما آثار واقعي خارجي ندارد. مثل: زنده كردن مردگان يا تغيير ماهيت و حقيقت چيزي.[7]

سحر از ديدگاه علوم جديد

در گذشته ساحران با استفاده از برخي علوم برنامه‌هاي خود را عملي مي‌ساختند كه امروزه علم از آن پرده برداشته است.

اول: استفاده از خواص ناشناخته‌ فيزيكي و شيميايي اجسام كه در داستان ساحران زمان موسي7 آمده كه آنها با استفاده از خواص فيزيكي و شيميايي مانند جيوه و تركيبات آن توانستند چيزهايي به شكل مار بسازند و به حركت درآورند.[8]

دوم: استفاده از خواب مغناطيسي، هيپنوتيزم و مانيه تيزم و تله پاتي و... لازم به ذكر است اين علوم در شمار علومي است كه مي‌تواند در بسياري از شئون زندگي مورد بهره‌برداري صحيح قرار گيرد، ولي ساحران از آن سوء استفاده مي‌كردند و براي اغفال و فريب مردم، آنها را به كار مي‌گرفتند.[9]

سحر از منظر قرآن كريم

قرآن كريم حدود 60 بار واژه «سحر» و مشتقات آن را به كار برده است كه مي‌توان اين آيات را به سه دسته تقسيم نمود:

1. آياتي كه مي‌فرمايد: مخالفان به انبياي الهي تهمت مي‌زدند و آنان را ساحر مي‌خواندند، مانند: يونس/ 76، هود / 7، طه / 71، شعراء / 49.

2. آياتي كه در مورد مقابله‌ حضرت موسي7 با ساحران زمان خويش است كه قرآن اين داستان را به طور مفصل بيان كرده است. اعراف/ 108 تا 123، طه/ 57 تا 73، شعراء/ 36 تا 46، يونس/ 75 به بعد، قصص/ 36 به بعد.

3. آياتي كه در مورد سحر هاروت و ماروت در شهر بابل سخن مي‌گويد.[10]

تحليل اجمالي چند آيه در مورد سحر

سوره طه / 66: «قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّها  تَسْعَى»[11]

سوره اعراف/ 116: «قَالَ أَلْقُوا فَلَمّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِيمٍ»[12]

بسياري از مفسران نوشته‌اند: ساحران زمان موسي7 موادي همچون جيوه درون طناب‌ها و عصاها قرار داده بودند كه با تابش آفتاب و گرم شدن اين ماده‌ فوق العاده فرّار، حركات مختلف و سريعي به آنها دست می‌داد.[13]

اين مارنماها مسلماً جان نداشتند ولي با تلقين‌هايي كه ساحران به مردم كرده بودند و صحنه‌ خاصي كه در آنجا بوجود آمده بود، اين‌چنين در چشم مردم مجسم مي‌شد كه اين موجودات جان گرفته‌اند و مشغول حركتند. بنابراين تعبير «سحروا اعين الناس» يعني «چشم مردم را سحر كردند» نيز اشاره به همين معنا است و همچنين تعبير «يخيل اليه» يعني «در نظر موسي چنين منعكس شد» نيز ممكن است اشاره به همين معنا باشد.[14]

آيت الله معرفت مي‌نويسند:

در فرازي از آيات آمده، «يخيّل اليه ـ سحروا عين الناس» كه دلالت دارد كه سحر داراي هيچ حقيقت و واقعيتي نمي‌باشد چرا كه اين ريسمان‌ها چنانچه به واسطه‌ سحر به مار حقيقي تبديل مي‌شدند، خداي متعال در آيه‌ شريفه نمي‌فرمود: «سحروا اعين الناس» بلكه مي‌فرمود: «فلمّا القوا صارت حيّات»[15] از تحليل اين دو آيه‌ شريفه چنين به دست مي‌آيد كه «سحر»، به خودي خود، داراي هيچ واقعيتي نبوده فقط در ناحيه‌ خيال انسان مي‌تواند تاثيراتي بگذارد.
نتيجه‌گيري

با توجه به معناي لغوي و اصطلاحي سحر و نيز اقسام آن مي‌توان چنين نتيجه گرفت: سحر در برخي اقسام آن فقط خيالي است كه اعجاب بيننده را بر مي‌انگيزد مانند: شعبده‌بازي؛ و در برخي اقسام ديگر، اثرات رواني دارد مانند: ايجاد محبّت و دشمني به وسيله امور مخفي از قبيل سخن چيني و وسوسه و... اما اينكه سحر داراي اثرات خارجي و واقعي همچون تغيير ماهيت و حقيقت مانند تبديل انسان به ميمون يا سوسك باشد، ناممكن مي‌باشد.

منابع:

1. تفسير نمونه، ج 1، ص 377 به بعد ـ و ج 13، ص 240.

2. الميزان، ج 1، ص 72 به بعد و ص 242.

3. السحر والحسد، محمد متولي الشغراوي، موسسه اخبار اليوم، بي‌تا، بي‌جا.

4. السحر في القرآن‌الكريم، عبدالمنعم‌الهاشمي، دار‌ابن‌‌حزم، بيروت، 1411 ق.

5. احكام السحر والسحره في القرآن والسنّه، امام فخررازي، شرح فريال علوان، دارالفكر لبناني.

6. السحر والسحره في ضوء الحديث النبوي، دكتر سعد المرصفي، منشورات فرات السلاسل، كويت 1409 ق.

7. اعجاز القرآن في علاج السحر والحسد رسّ الشيطان، محمد محمود عبدالله، مكتبه زهران، بي‌تا، بي‌جا.

8. العلاج الرباني.
9. شبهات و ردود، آيت الله معرفت.

پی‌نوشت:
[1]. ر.ك: قاموس اللغه و مفردات راغب، ماده‌ي «سحر».

[2]. تفسير نمونه، ج 1، ص 377.

[3]. اعجاز قرآن، علامه طباطبايي، ص 17 ـ 116.

[4]. ر. ك: الميزان، ج 1، ص 242.

[5]. بحارالانوار، ج 63، ص 21 و ميزان الحكمه، ج 4، ص 410.

[6]. ر.ك: تفسير نمونه، ج 13، ص 240.

[7]. بحارالانوار، ج 63، ص 39.

[8]. نمونه، ج 13، ص 237.

[9]. تفسير نمونه، ج1، ص 2 ـ 381.

[10]. بقره/ 102.

[11]. (موسى) گفت: «بلكه (شما) بيفكنيد.» و ناگهان ريسمان‏هايشان و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان در خيال او (چنان) مى‏نمود، كه آنها در جنب‏وجوشند!

[12]. [موسى‏] گفت: «بيفكنيد!» و هنگامى كه (ساحران وسايل خود را) افكندند، ديدگان مردم را اَفسون كردند و آنان را هراسان كردند و سحرى بزرگ (پديد) آوردند!

[13]. تفسير نمونه، ج 13، ص 237.

[14]. تفسير نمونه، ج 13، ص 237.

[15]. شبهات و ردود، آيت الله معرفت، ص 203 به نقل از مجمع البيان، ج 4، ص 461.