پرسش:
حرکتهای خورشید از منظر قرآن و هیئت بطلمیوسی و کپرنیکی.
آيه مباركه (وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا) نمايانگر حركت انتقالي خورشيد است، زيرا ماده جري و جريان، بسادگي قابل انطباق با حركت وصفي و دَوَراني نيست، و اين در حالي است كه براي خورشيد جز حركت وضعي به اثبات نرسيده است. نيز، ظاهر اين آيه كريمه با كيهانشناسي بطليموسي مطابقت دارد كه معتقد است خورشيد در حال حركت است و زمين مركز منظومه شمسي بوده و ثابت مانده است. لطفاً پاسخ خودرا مستدل ومطابق با كشفيات نوين كيهانشناسي ارائه فرماييد.
پاسخ:
خورشيد و حركات آن
خورشيد يكي از نشانههاي الهي است كه خداوند در قرآن به آن قسم ياد كرده است.[1] و در آيات متعدّدي از خورشيد و حركتهاي آن ياد كرده است آياتي كه در اين مورد به آنها استناد شده عبارتند از:
1. (وَآيَةٌ لَّهُمُ الَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ)[2]؛ «و نشانهاي [ديگر] براي آنها شب است كه روز را [مانند پوست] از آن بر ميكنيم و بناگاه آنان در تاريكي فرو ميروند و خورشيد به [سوي] قرارگاه ويژه خود روان است. تقدير آن عزيز دانا اين است.»
2. (لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِوَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ)[3]؛ «نه خورشيد را سزد كه به ما رسد، و نه شب به روز پيشي جويد و هر كدام در سپهري شناورند.»
3. (وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ)[4]؛ «و اوست آن كسي كه شب و روز و خورشيد و ماه را پديد آورده است. هر كدام از اين دو در مداري [ معين] شناورند.»
4. (وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لاَِجَلٍ مُسَمّىً)[5]؛ «و خورشيد و ماه را رام گردانيد؛ هر كدام براي مدّتي معيّن به سير خود ادامه ميدهند.»
5. (وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ)[6]؛ «و خداوند خورشيد و ماه را در حالي كه هر دو در حال حركت هستند به نفع شما مقهور و مسخّر گردانيد.»
· نكات تفسيري
1. آيات فوق براي معرفي نشانههاي حق و یادآوری به مردم است تا ايمان آورند و يا ايمان آنان تقويت گردد. و بنابراین آيات سوره يس با كلمه (وآية لهم ...) شروع ميشود و آيه 2 سوره رعد با جمله (لَعَلَّكُم بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ) «اميد كه شما به لقاي پروردگارتان يقين حاصل كنيد» پايان مييابد.
2. «لام» در كلمه «لمستقر» ممكن است به چند معنا باشد:
الف: لام به معناي «الي» (خورشيد به سوي قرارگاه خود روان است)[7]
ب: لام به معناي «في» (خورشيد در قرارگاه خود روان است)[8]
ج: لام براي غايت «تا» باشد (خورشيد تا قرارگاه خود روان است)[9]
د: لام به معناي تأكيد باشد (خورشيد روان است مر قرارگاه خود را)
3. آيه فوق به نحو ديگري نيز قرائت شده است: «والشمس تجري لا مستقر لها» يعني روان است و قرارگاه ندارد.»[10]
4. كلمه مستقر در «لمستقر» ممكن است مصدر ميمي، يا اسم زمان و يا اسم مكان باشد. پس معنا آن است كه «خورشيد به طرف قرار گرفتن خود حركت ميكند و يا تا آنجا كه قرار گيرد حركت ميكند يعني تا سر آمدن اجل آن و يا زمان استقرار و يا محل استقرارش حركت ميكند.»[11]
با اين احتمال (سر آمدن اجل يا زمان استقرار) بوسيله آيه «كُلٌّ يَجْرِي
لِأَجَلٍ مُسَمّىً»[12] تأييد ميشود. زیرا «لاجل مسمي» به جاي «لمستقرٍ لها» به كار
رفته است.
مگر آنكه ادعا شود كه آيه «وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا»[13] ميخواهد در مورد خورشيد به مطلب تازهاي اشاره كند كه در آيات ديگر (فاطر/ 13، رعد/ 2، زمر/ 5) اشاره نشده بود. يعني خورشيد و ماه هر دو زمان استقرار و پايان زماني حركت دارند و علاوه بر آن خورشيد پايان مكاني نيز دارد.
5. ابن كثير نيز در تفسير خود در مورد «لمستقر لها» دو احتمال را
مطرح ميكند:
اوّل اينكه مقصود مستقر مكاني باشد. يعني تحت عرش الهي كه نزديك
زمين است.
دوم آنكه مقصود انتهاي سير خورشيد در قيامت است.[14]
6. فُلك در لغت به معناي كشتي و فَلك به معناي مجراي كواكب است كه به خاطر شباهت آن با كشتي (در شناور بودن) فلك ناميده شده است.[15]
برخي مفسران مينويسند:
«كلمه فلك در لغت به معني بر آمدن پستان دختران و شكل دوراني به خود گرفتن است سپس به قطعات مدوّر زمين و يا اشياء مدور ديگر نيز اطلاق شده و از همين رو به مسير دوراني كواكب نيز اطلاق ميشود.»[16]
سيد هبة الدين شهرستاني با ذكر 14 دليل اثبات ميكند كه كلمه «فلك» در اسلام به معناي مدار نجوم و مجراي كواكب است.[17]
7. يسبحون از ماده «سباحت» در اصل به معناي حركت سريع در آب و هوا است.[18]
8. دائبين از ريشه «دأب» به معني «ادامه دادن به سير» است. و بمعني عادت مستمره هم ميآيد.[19]
البته صاحب تفسير نمونه ميگويد: دائب از ريشه دئوب به معني استمرار چيزي در انجام يك برنامه به صورت يك حالت و سنت است ... ولي در معني دائب حركت در مكان نيفتاده است. بنابراین نورافشاني و أثر تربيتي، خورشيد را مدلول دائب ميكند.[20]
امّا به نظر ميرسد با توجّه به سخن راغب اصفهاني ايشان به يكي از معاني دائب (ادامه دادن به سير) توجه نكرده است هر چند كه تفسير نمونه هيچ منبع لغوي را نيز در اين مورد معرفي نكرده است.
· تاريخچه
خورشيد ستارهاي است كه هر انساني ميتواند هر روز آن را ببيند و حركت كاذب روزانه آن (از طرف مشرق به مغرب)[21] هميشه توجّه انسان را به خود جلب كرده است.
انسانها تا قرنها تصوّر ميكردند خورشيد به دور زمين ميچرخد و هيئت پيچيده بطلميوسي نيز بر همين اساس پايهگذاري شده بود. كه زمين مركز جهان است.[22] حكيم مزبور كره زمين را ساكن و مركز كليه كرات پنداشته بود او ميگفت:
«سه چهارم از سطح زمين را آب فرا گرفته و كره هوا به مجموع خاك و آب احاطه كرده و كره هوا را كره آتش در ميان گرفته است و آتش را كره قمر در آغوش دارد. (فلك قمر را جز خود ماه ستارهاي نيست) و پس از فلك قمر افلاك عطارد، زهره، شمس، مريخ، مشتري و زحل به ترتيب هر فلك بعدي محيط بر فلك قبلي است و هر يك را فقط يك ستاره است كه هم بنام آن ناميده ميشود.
و پس از فلك زحل كره هشتم يا فلك ثوابت است كه جميع كواكب ثابته مانند ميخ بر پيكر آن كوبيده است و پس از فلك هشتم كره نهم يا فلك اطلس است كه تمام افلاك هشتگانه به ترتيبي كه ذكر شد. در شكم آن جا دارد. (مثل پيازي كه لايه لايه بر همديگر هستند) فلك مزبور خالي از ستاره و داراي قطر نامحدود است... و در يك شبانهروز با كليه افلاكي كه در جوف آن است به گرد زمين ميچرخد.»[23]
هيئت بطلميوسي هفده قرن بر فكر بشر حكومت كرد و پس از آن كوپرنيك (1544 م) هيئت جديد (هيئت كوپرنيكي) را ارائه داد كه بر اساس آن زمين به دور خورشيد ميچرخيد. ولي شكل چرخش را دايرهاي ميدانست كه پس از او كپلر (1650 م) شكل بيضوي گردش زمين بدور خورشيد را كشف كرد. و سپس عقيده اين دو نفر توسط گاليله ايتاليایي مستقر و مدلّل گرديد[24] و از آن پس نظام منظومهی شمسي به صورت نوين پايهگذاري شد كه سيارات به دور خورشيد ميچرخد (عطارد، زهره، زمين، مريخ، مشتري، زحل، اورانوس، نپتون، پلوتون).
ولي هنوز عقيده اخترشناسان (حتّي كوپرنيك، كپلر و گاليله) بر آن بود كه خورشيد ثابت ايستاده است[25] و حتّي در ادعانامهاي كه عليه گاليله در دادگاه قرائت شد او را متهم به اعتقاد به سكون خورشيد (خلاف گفته كتاب مقدّس كه خورشيد را متحرّك ميدانست)[26] كردند و او حاضر نشد حركت خورشيد را بپذيرد.[27] امّا در اعصار جديد روشن شد كه خورشيد داراي چند حركت است:
اوّل حركت وضعي كه هر 5/25 روز يك بار به دور خود ميچرخد.
دوم حركت انتقالي از جنوب آسمان به سوي شمال آن كه هر ثانيه 5/19 كيلومتر همراه با منظومه شمسي حركت ميكند.
و سوم حركتي انتقالي كه با سرعت 225 كيلومتر در ثانيه به دور مركز كهكشان ميگردد. كه در اين حركت نيز منظومه شمسي را بهمراه خود ميبرد.[28] البته براي خورشيد حركتهاي ديگري نيز گفته شده كه در نكات علمي اشاره ميكنيم.
· اسرار علمي
در مورد آيات مربوط به حركت خورشيد مفسران قرآن دو گروه شدهاند:
اوّل: مفسران قديمي: مفسران قرآن كريم از دير زمان در پي فهم آيات مربوط به حركت خورشيد بودند ولي از طرفي نظريه هيئت بطلميوسي بر جهانيان سايه افكنده بود و از طرف ديگر ظاهر آيات قرآن (در مورد حركت خورشيد و زمين در مدار خاص خودشان) هيئت بطلميوسي را بر نميتافت و از این رو برخي مفسران در پي آن شدند تا با توجيه خلاف ظاهري آيات قرآن را با هيئت بطلميوسي و حركت كاذب روزانه خورشيد سازگار كنند.
طبري (310 ق) در تفسيرش حركت خورشيد را همان حركت روزانه و محل استقرار خورشيد را دورترين منازل، در غروب ميداند.[29]
طبرسي مفسّر گرانقدر شيعه (م 548 ق) ميگويد: «در مورد استقرار خورشيد سه قول است:
اوّل: اينكه خورشيد جريان مييابد تا دنيا به پايان برسد. بنابراين دیدگاه، خورشید محل استقرار ندارد.
دوم: اينكه خورشيد براي زمان معيني جريان دارد و از آنجا تجاوز نميكند.
سوم: اينكه خورشيد در منازل خود در زمستان و تابستان حركت ميكند و از آنها تجاوز نمينمايد.
پس همان ارتفاع و هبوط خورشيد محل استقرار اوست.»[30]
شهرستاني در مورد آيه: «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»[31] مينويسد:
«هر يك در فلكي شنا ميكنند» و مكرر گفتيم كه ظاهر اين آيه با هيئت قديم راست نميآمد زيرا بنابر آن هيئت حركت كوكب در جسم فلك ممتنع است و از اين جهت قدما ظاهر آيه را حمل بر مجاز كرده سباحت را هم به معني مطلق حركت گرفته و گفتهاند مقصود اين است كه: هر ستارهاي با فلك خود بالتبع حركت ميكند.» اين در حالي است كه در آيه واژه «في» (در) میباشد يعني خورشيد در فلك و مدار شناور است و نيز در مورد آيه (وَالشَّمْسُ تَجْرِي)[32] مينويسد: «متقدمين بدين آيه احتجاج كرده حركتي را كه از طلوع و غروب آفتاب مشاهده ميشود متعلق به جرم خورشيد دانستهاند. ولي در معناي كلمه «مستقر» دچار اضطراب و اختلاف عقيده شدهاند.»
... برخي گفتهاند آفتاب سير ميكند تا به مستقر خود كه برج حمل است برسد. (كه لازمه آن سكون خورشيد در برج حمل است و اين معنا باطل است.) ... و برخي گفتهاند شمس حركت ميكند در فلك خود. (كه از نظر هيئت قديم باطل است)[33]
عجیب اين است كه صاحب تفسير نمونه نيز در تفسيرآيه «وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»[34] احتمال ميدهد كه مقصود همين حركت خورشيد بر حسب حسّ ما يا حركت ظاهري [كاذب و خطاي ديد] باشد و آن احتمال را در كنار احتمالات ديگر ميآورد و ردّ نميكند[35] در حاليكه اين آيات در مقام شمارش آيات خداست و حركت كاذب نميتواند آيه و نشانه الهي باشد.[36]
دوم: مفسران و صاحبنظران جديد:
پس از آنكه در هيئت جديد، حركت زمين به دور خورشيد و سپس حركتهاي چندگانهی خورشيد به اثبات رسيد آيات مربوط به حركت خورشيد معناي جديدي پيدا كرد و متخصّصان، صاحبنظران و مفسّران قرآن در اين مورد اظهار نظرهاي متفاوتي كردند و برداشتهاي زيبایي از آيات فوق بعمل آوردند، كه بدانها اشاره ميكنيم:
الف: حركت انتقالي خورشيددردرونكهكشانراهشيري(حركت طولي)
مفسّر معاصر آية اللّه مكارم شيرازي پس از اشاره به تفسيرهاي «تجري،
يس/ 38» مينويسد:
«آخرين و جديدترين تفسير براي آيه فوق همان است كه اخيراً دانشمندان كشف كردهاند و آن حركت خورشيد با مجموعه منظومه شمسي در وسط كهكشان ما به سوي يك سمت معيّن و ستاره دور دستي كه آن را ستاره «وِگا» ناميدهاند، ميباشد.»[37] و در جاي ديگر «جريان» را اشاره به حركت طولي ميداند.[38]
تذّكر: در اين معنا بايد «لام» در «لمستقر لها» را به معناي «الي» بدانيم يعني: «خورشيد به سوي قرارگاه خود جريان دارد.» همانگونه كه برخي از نويسندگان عرب بدان تصريح كردهاند.[39]
يكي از صاحبنظران پس از اينكه حركت خورشيد از جنوب به سوي شمال آسمان را 5/19 كيلومتر در ثانيه ميداند در ادامه به آيه 2 سوره رعد و 33 سوره ابراهيم در مورد حركت خورشيد استناد ميجويد.[40]
يكي ديگر از نويسندگان معاصر در مورد كلمه «مستقر» در آيه «تجري لمستقر لها» مينويسد: «اين حركت به سوي قرارگاه شايد همان حركت خورشيد به سوي ستاره وِگا باشد كه علم نجوم امروز بدان پي برده است» و سپس آن را معجزه علمي قرآن ميداند.[41] علامه طباطبایي; پس از آنكه جريان شمس را همان حركت خورشيد ميداند، ميفرمايد:
«امّا از نظر علمي تا آنجا كه ابحاث علمي حكم ميكند قضيه درست بر عكس (حس) است يعني خورشيد دور زمين نميگردد بلكه زمين بدور خورشيد ميگردد و نيز اثبات ميكند كه خورشيد يا سياراتي كه پيرامون آن هستند به سوي ستاره (نسر ثابت) حركت انتقالي دارند...»[42]
سيد هبةالدين شهرستاني حركت خورشيد را به طرف ستارهاي بر ران راست «جایي» معرفي ميكند و در جاي ديگر آن را به طرف مجموعه نجوم (هركيل) ميداند[43] و كلمه «تجري» را اشاره به حركت انتقالي خورشيد ميداند.[44]
طنطاوي در تفسير الجواهر نيز پس از ذكر مقدمهاي در انواع حركات آيه فوق را بر حركت خورشيد و مجموعه همراه او به دور يك ستاره (كوكب) حمل ميكند و سپس مطالبي طولاني در مورد حركت هواپيماها، اتومبيلها و... ميدهد كه ربطي به تفسير آيه ندارد.[45]
و در همين مورد كتاب «زنده جاويد و اعجاز قرآن» نوشته مهندس محمد علي سادات،[46] و نيز قرآن و آخرين پديدههاي علمي، مهندس جعفر رضاييفِر،[47] و نيز «القرآن الكريم والعلم الحديث»، دكتر منصور محمد حسب النبي،[48] مطالب مشابهي دارند.
ب: حركت انتقالي خورشيد همراه با كهكشان: (حركت دوراني)
آيت اللّه مكارم شيرازي: در مورد آيه «وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»[49] «و هر كدام از آنها در مسير خود شناورند.» دو احتمال ميدهند:
يكي حركت خورشيد به حسب حس ما يا حركت ظاهري [حركت كاذب روزانه خورشيد كه در اثر حركت زمين به خطا ديده ميشود و عرف مردم اين حركت را به خورشيد نسبت ميدهند.][50]
دوم: منظور از شناور بودن خورشيد در فلك خود حركت آن همراه با منظومه شمسي و همراه با كهكشان كه ما در آن قرار داريم ميباشد چه اينكه امروزه ثابت شده است كه منظومهشمسي ما جزیي از كهكشان عظيمي است كه به دور خود در حال گردش است و در پايان اين آيه (فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ) را اشاره به حركت دوراني خورشيد ميداند كه برخلاف هيئت بطلميوسي حاكم در زمان نزول قرآن سخن گفته و بدين ترتيب معجزه علمي ديگري از قرآن به ثبوت رسانیده است.[51]
يكي از صاحبنظران نيز پس از آنكه حركت دوراني خورشيد را هر 200 ميليون سال يك بار با سرعت 225 كيلومتر در ثانيه به دور مركز كهكشان
ميداند به آيه 2 سوره رعد و 33 سوره ابراهيم براي اثبات حركت خورشيد استناد ميجويد.[52]
دكتر موريس بوكاي با استناد به آيه 33 سوره انبياء و 40 سوره يس
(كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ) نتيجه ميگيرد كه قرآن تصريح كرده كه خورشيد روي مداري حركت ميكند. در حالي كه اين مطلب بر خلاف هيئت بطلميوسي رايج در عصر پيامبر9 بود.
او ميگويد «با اينكه نظر بطلميوس در زمان پيامبر اسلام9 هم مورد گرايش بود این نظریه در هيچ جاي قرآن به چشم نميخورد.» و سپس با اشاره به ترجمههاي غلط قرآن به زبان فرانسه كه فلك را به معناي مغشوش (كره آسماني ـ ميله آهني) آوردهاند (چون نميتوانستند حركت دوراني خورشيد را تصور كنند) ميگويد اوّلين ترجمه قرآن كه به زبان فرانسوي كلمه «فلك» را «مدار» ترجمه كرد ترجمه «حميد الله» دانشمند پاكستاني بود.[53]
سيد هبةالدين شهرستاني در مورد حركت خورشيد و منظومه شمسي
(از قول برخي) نقل ميكند كه:
خورشيد با همه اتباع خود به دور روشنترين ستارهاي كه در ثريا است ميچرخد و نام آن ستاره بزبان فرنگي «الكبوتي» و بزبان عربي «عقد الثريا» است. برخي ديگر از نويسندگان[54] همين حركت دوراني را به آيات قرآن (يس/ 40) نسبت دادهاند:
استاد مصباح يزدي نيز با طرح آيه فوق (يس/ 40) مينويسند:
«قرآن، فلك را چون دريايي ميداند كه اجرام در آن حركت دارند و شناورند، پيداست كه منظور فضايي است كه اين اجرام در آن حركت ميكنند و مدار حركتشان را در آن فضا، تعيين ميكنند. نه آنچنان كه قدماء ميگفتند: فلك حركت ميكند و آنها در فلك ثابتند.
قرآن از ابتدا «فرضيه فلكيات» قديم را مردود ميدانسته است ... پس از اين آيه ميتوان نتیجه گرفت كه اجرام علوي، همه در حركتند و اين مطلبی است كه علم نجوم جديد اثبات ميكند.»[55]
تذّكر: به نظر ميرسد ظاهر آيه همين معناي دوم (حركت خورشيد در يك مدار است) كه با توجه به جمله «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» تأييد ميکند.
ج: حركت وضعي خورشيد به دور خود
در تفسير نمونه آمده است: «بعضي ديگر آن (تجري ـ يس/ 38) را اشاره به حركت وضعي كره آفتاب دانستهاند زيرا مطالعات دانشمندان به طور قطع ثابت كرده كه خورشيد به دور خود گردش ميكند»[56] و سپس در پاورقي توضيح ميدهند كه بر طبق تفسير «لام» در «لمستقرٍ لها» به معناي «في» (در) است.[57]
تذكر: در اين صورت معنا اينگونه ميشود: «خورشيد در قرارگاه خود جريان دارد.» [و به دور خود ميچرخد].
احمد محمد سليمان نيز در كتاب القرآن والعلم ميگويد كلمه لام در عربي 13 معني دارد و سپس توضيح ميدهد كه اگر لام به معناي «في» باشد حركت وضعي خورشيد را ميرساند و اگر به معناي «الي» باشد حركت انتقالي خورشيد را ميرساند و سپس ميگويد اين معجزه بلاغي قرآن است كه يك كلمه «لمستقر لها» دو معجزه علمي را با هم ميرساند.[58]
سيد هبةالدين شهرستاني نيز از علامه مرعشي شهرستاني (سيد محمد حسين) و غير او نقل ميكند كه احتمال دادهاند. كلمه «مستقر» بمعني محل استقرار و حرف لام به معني «في» و مقصود حركت وضعي آفتاب باشد.[59]
يكي از صاحبنظران نيز پس از آنكه حركت وضعي خورشيد را 5/25 روز يك مرتبه به دور خود معرفي ميكند به آيه 2 سوره رعد و 33 سوره ابراهيم در مورد اثبات حركت خورشيد استناد ميجويد[60] و برخي ديگر از نويسندگان مثل؛ محمد علي سادات، آيه 38 و 40 سوره يس را دليل حركت وضعي خورشيد گرفتهاند.[61] يكي ديگر از صاحبنظران نيز با ذكر اينكه ممكن است لام در كلمه «لمستقر» به معناي «في» يا «تأكيد» باشد آن را اشاره به حركت وضعي خورشيد ميداند.[62]
د: ادامه حيات خورشيد تا زمان معيّن
يكي از صاحبنظران در مورد آيه «كُلٌّ يَجْرِي لاَِجَلٍ مُسَمّىً»[63] «هر يك از خورشيد و ماه تا زمان معيني به گردش خود ادامه ميدهند» مينويسند:
«ظاهر مقصود از اينكه خورشيد و ماه تا زماني معيّني به گردش خود ادامه ميدهند اين است كه زماني فراخواهد رسيد كه اين چراغهاي آسماني خاموش گردد و آن روز قيامت است.»[64]
همين معنا را سيد هبة الدين شهرستاني در مورد آيه «وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا»[65] ميپذيرد و ميگويد: مقصود از جريان حركت انتقالي آفتاب است در اعماق فضا و مراد از «مستقر» زمان استقرار است نه مكان استقرار و معنا چنين ميشود: آفتاب حركت ميكند تا هنگامي كه بايد قرار گيرد. يعني روز قيامت.
تذكر: در اين صورت «مستقر» را در آيه اسم زمان معنا كردهاند.
فيزيكدانان جديد مينويسند: «خورشيد ميتواند تا 10 ميليارد سال بدرخشد و از اين عمر طولاني پنج ميليارد سال آن گذشته است. بنابراين اكنون خورشيد در نيمه راه زندگي خود قرار دارد.»[66]
هـ : حركات دروني خورشيد:
به نظر ميرسد كلمه «تجري» در آيه «وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا»[67] معناي ديگري را نيز داشته باشد يعني بين كلمه «تحرك» و «تجري» تفاوتي هست و آن اينكه كلمه «تحرك» فقط حركت را ميرساند مثل حركت اتومبيلي كه به جلو يا عقب ميرود ولي زير و رو نميشود. امّا كلمه «تجري» در مورد مايعات مثل آب به كار ميرود كه در هنگام حركت علاوه بر جلو رفتن، زير و رو هم ميشود و بر سر هم ميخورد.
امروزه دانشمندان كشف كردهاند كه خورشيد علاوه بر حركت وضعي، انتقالي طولي، انتقالي دوراني داراي حركتی ديگر هم هست زیرا درون خورشيد دائماً انفجارات هستهاي صورت ميگيرد تا انرژي نوراني و گرما توليد كند و روشنيبخش ما باشد[68] و همين انفجارات باعث زير و رو شدن مواد مذاب داخل خورشيد شده و گاه تا كيلومترها به بيرون پرتاب ميشود.[69]
به عبارت ديگر خورشيد علاوه بر حركت، مثل آب جريان دارد و دائماً زير و رو ميشود. و اين لطافت تعبير قرآني غير از طريق وحي نمي تواند صادر شده باشد و از اين رو ممكن است اعجاز علمي قرآن را برساند.
تذكّر: ممكن است گفته شود با توجّه به كاربرد واژه «تجري» در قرآن كه در مورد حركت ماه و خورشيد هر دو به كار رفته است (فاطر/ 13، زمر/ 5 ـ لقمان/ 29) «وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمّىً» در حالي كه ماه از مواد مذاب تشكيل نشده است پس هميشه واژه تجري به معناي مذاب بودن متعلّق جريان (مثل آب و خورشيد) نيست. بلكه اين تعبير كنايه است كه در اين موارد فضا را مثل يك اقيانوسي در نظر گرفته است كه ماه و خورشيد مثل يك كشتي در آن شناور هستند. پس اين واژه دلالت قطعي بر يك معنا (شناور بودن يا مذاب بودن) در مورد خورشيد ندارد از اين رو نميتوان گفت كه اعجاز علمي قرآن را ثابت ميكند.
تذكر ديگر: برخي از صاحبنظران (دكتر السيد الجميلي) نيز با طرح آيه 36 سوره يس حركت خورشيد و منظومهی شمسي را 700 كيلومتر در ثانيه دانستهاند. ولي نوع حركت را مشخص نكردهاند. كه دوراني به دور مركز كهكشان يا مستقيم است.[70]
بررسي
در مورد انطباق حركتهاي خورشيد با آيات مورد بحث تذكر چند نكته لازم است:
1. بيان كرديم كه سه احتمال در كلمه «مستقر» (يس/ 38) وجود دارد (مصدر ميمي، اسم مكان، اسم زمان) و نيز بيان شد كه چند احتمال در معناي لام «لمستقر» وجود دارد (بمعني الي، في، غاية) و نيز بیان کردیم، در مورد كلمه «جريان» چهار احتمال وجود دارد (حركت انتقالي طولي، حركت وضعي، ادامه حيات زماني، حركت دروني خورشيد).
در اثر ضرب اين احتمالات در يك ديگر عدد 36 حاصل ميشود[71] يعني 36 احتمال در معناي آيه متصوّر است و ممكن است در واقع همه اين احتمالات مراد آيه باشد.
پس اين احتمال هم وجود دارد كه جريان (حركت) ديگري هم براي خورشيد وجود داشته باشد كه كشف نشده و آن هم مراد باشد. از اين رو نميتوان به طور قطعي گفت كه مقصود آيه يكي از اين احتمالات است و احتمالات (شناخته شده يا كشف نشده) ديگر را نفی كرد.
البته همانطور كه بيان كرديم ظاهر آيه (يس/ 37 ـ 40) همان معناي دوم (حركت دوراني خورشيد در يك مدار ثابت) است كه با واژه (يسبحون) در ذيل آيه تأييد ميشود.
2. حركت انتقالي خورشيد به طرف يك مكان نامعلوم را ميتوان از كلمه «لمستقر» استفاده كرد. امّا تعيين اين مكان (ستاره وگا ـ جایي يا هركيل يا...) و يا تحميل آن بر آيه قرآن صحيح بنظر نميرسد زیرا اين مكان به طور قطعی مشخص نيست. و بنابراین نميتوان مكانهاي حدسي را به قرآن نسبت داد.
3. اشارات صريح قرآن به حركت خورشيد (هر كدام از معاني حركت و جريان را كه در نظر بگيريم) از مطالب علمي قرآن و نوعي رازگويي است. زیرا قرآنكريم در زماني سخن از مدار (فلك) خورشيد، جريان و حركت واقعي آن گفت كه هيئت بطلميوسي فقط همين حركت كاذب را به رسميت ميشناخت و اين مطلب عظمت علمي قرآن و آورنده آن (پيامبر اسلام9) را نشان ميدهد.
4. آيا اين اشارات علمي قرآن اعجاز علمي آن را اثبات ميكند؟
در اين مورد ميتوان تفصيل قائل شد؛ يعني بگویيم بخشي از اين حركتها قبلاً توسط كتاب مقدس گزارش شده بود[72] و از این رو اخبار قرآن در اين مورد اعجاز علمي نيست. امّا آن بخشي كه توسط كتاب مقدس گزارش نشده بود و توسط قرآن بر خلاف هيئت بطلميوسي بيان شد اعجاز علمي قرآن است. قسم اوّل يعني بخشي كه كتاب مقدس خبر داد، همان جملهاي است كه «مي گويد: و [خورشيد] مثل پهلوان از دويدن در ميدان شادي ميكند.»[73] از اين جمله فقط حركت انتقالي دوراني خورشيد استفاده ميشود چون پهلوانان در ميادين بطرف جلو و بصورت دوراني ميدوند.[74]
امّا حركتهاي ديگر مثل حركت انتقالي طولي و حركت وضعي و حركت زماني و حركت دروني خورشيد از ابتكارات قرآن است. و اعجاز علمي آن را ثابت ميكند.
پینوشتها:
[1]. و الشمس/ 1، «و الشمس و ضحيها...».
[2]. يس/ 37 - 38.
[3]. يس/ 40.
[4]. انبياء/ 33.
[5]. رعد/ 2، فاطر/ 13، زمر/ 5. همين آيه در سوره لقمان/ 29 به اين صورت آمده است «كلٌّ يجرى الى أجلٍ مسمّى».
[6]. ابراهيم/ 33.
[7]. ر.ك: تفسير الميزان، ج 17، ص 79، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت - 1417 ق.
[8]. سيد هبة الدين شهرستانى، اسلام و هيئت، ص 184 و تفسير نمونه، ج 18، ص 382.
[9]. ر.ك: تفسير الميزان، ج 17، ص 89، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت - 1417 ق.
[10]. ر.ك: طبرسى، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 8، ص 272 (ده جلدى)، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت 1415 ق. اين قرائت از امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و نيز ابن عباس، ابن مسعود و عكرمه و عطاء نقل شده است و مرحوم طبرسى در توجيه آن مىگويد: ظاهر اين قرائت عموم است امّا معناى آن خاص است يعنى تا وقتى آسمانها همانطور بر پاست خورشيد محل استقرار ندارد امّا هنگامى كه آسمانها در هم فرو ريخت خورشيد نيز مستقر مىشود.
[11]. ر.ك: الميزان، ج 17، ص 89، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت - 1417 ق.
[12]. فاطر/ 13 - رعد/ 2 - زمر/ 5.
[13]. يس/ 38.
[14]. ر.ك: مختصر ابن كثير، 3/ 162 و نيز دكتر السيد الجميلى، الاعجاز العلمى فى القرآن، ص 32.
[15]. راغب اصفهانى، مفردات، ماده فلك.
[16]. تفسير نمونه، ج 18، ص 387.
[17]. اسلام و هيئت، ص 19 به بعد.
[18]. مفردات راغب، ماده سبح.
[19]. مفردات راغب، ماده دئب.
[20]. ر.ك: تفسير نمونه، ج 10، ص 350 و 357.
[21]. حركت روزانه خورشيد از مشرق به مغرب در حقيقت كاذب است و حقيقى نيست، چون در أثر حركت زمين از مغرب به مشرق براى انسان خطاى ديد حاصل مىشود. و گمان مىكند كه خورشيد حركت مىكند.
[22]. در تاريخ حكماء آمده است كه چند دانشمند يونانى به نام بطلميوس خوانده مىشدند كه عبارتند از: بطلميوس غريب، بطلميوس دلس و بطلميوس قلوذى كه اين سومى همان است كه هيئت بطلميوسى به نام اوست و 140 سال قبل ميلاد مىزيسته است. ر.ك: اسلام و هيئت، گفتار سوم (كج) و ص 5. (محمد نژد در فرهنگ دانستنيها، ج 1، ص 752، بطلميوس را از دانشمندان قرن دوم ميلادى مىداند.)
[23]. اسلام و هيئت، ص 5 - 7.
[24]. ر.ك: همان، ص 9 - 10.
[25]. مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 24 و نيز احمد امين، راه تكامل، ج 5، ص 9 و نيز شهرستانى، اسلام و هيئت، ص 179 ايشان پس از نقل كلام كوپرنيك در اينكه خورشيد را مركز و ساكن مىداند توجيه مىكند كه او خورشيد را نسبت به زمين (داخل منظومه شمسى) ساكن مىدانست نه نسبت به خارج آن.
[26]. كتاب مقدس، كتاب مزامير، زبور داود، مزمور 19/ 5 و «[ خورشيد ] مثل پهلوان از دويدن در ميدان شادى مىكند.»
[27]. ر.ك: آرتور كوستلر، خوابگردها، ترجمه منوچهر روحانى، ص 590.
[28]. شهرستانى، اسلام و هيئت، ص 180 و استاد حسين نورى، دانش عصر فضا، ص 26 و جهانهاى دور، ص 293 و تاريخ علوم، ص 347 و دنياى ستارگان، ص 146 و مرزهاى نجوم، ص 246.
[29]. تفسير طبرى (جامع البيان فى تفسير القرآن)، ج 23، ص 5 - 6 (چاپ دار المعرفة بيروت).
[30]. مجمع البيان، ج8، ص 424 و 425 ذيل آيه 38/يس (چاپ دار احياء الثراث العربى) بيروت 1379 ق.
[31]. يس/ 40.
[32]. يس/ 38.
[33]. اسلام و هيئت، ص 183 - 185 با تلخيص.
[34]. يس/ 40.
[35]. ر.ك: تفسير نمونه، ج 18، ص 386 - 389.
[36]. اين سخن از ايشان عجيب است چون قرآن كريم هنگامى كه مىخواهد سخن از حركت كاذب (طلوع و غروب با توجه به خطاى ديد بيننده) بگويد مىفرمايد: « و ترى الشمس اذا طلعت تزاور عن كهفهم » (كهف/ 17) و آفتاب را مىبينى كه چون بر آيد از غارشان. در اين آيه جمله با «ترى» شروع مىشود يعنى شما مىبينيد و گمان مىكنيد خورشيد طلوع مىكند. امّا هنگامى كه در مقام بيان حقيقت امر حركت خورشيد است مىفرمايد: « الشمس تجرى...كل فى فلك...» و چيزى كه دلالت بر حركت كاذب باشد نمىآورد.
[37]. تفسير نمونه، ج 18، ص 382.
[38]. همان، ص 388.
[39]. ر.ك: احمد محمد سليمان، القرآن و العلم، ص 35.
[40]. استاد حسين نورى، دانش عصر فضا، ص 26 و 25 - 36.
[41]. گودرز، نجفى، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 25 - 26.
[42]. الميزان، ج 17، ص 89.
[43]. اسلام و هيئت، ص 181.
[44]. همان.
[45]. طنطاوى جوهرى، الجواهر فى تفسيرالقرآن، ج 9، ص 172 - 172، دارالفكر ،بىتا.
[46]. زنده جاويدو اعجاز قرآن، ص 28 - 30.
[47]. قرآن و آخرين پديدههاى علمى، ص 131.
[48]. القرآن الكريم و العلم الحديث، ص 264.
[49]. يس/ 40.
[50]. به پاورقى صفحات قبل مراجعه كنيد كه در مورد حركت صادق و كاذب خورشيد مطالبى بيان كرديم.
[51]. ر.ك: تفسير نمونه، ج 18، ص 386 - 389.
[52]. ر.ك: استاد حسين نورى، دانش عصر فضا، ص 26 و 35 - 36.
[53]. مقايسهاى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، تأليف دكتر بوكاى، ترجمه مهندس ذبيح الله دبير،
ص 215 و 216.
[54]. عبدالرزاق نوفل، القرآن و العلم الحديث، ص 178 به بعد.
[55]. معارف قرآن، ص 252.
[56]. تفسير نمونه، ج 18، ص 382.
[57]. همان.
[58]. احمد محمد سليمان، القرآن و العلم، ص 35 - 36.
[59]. ر.ك: اسلام و هيئت، ص 186.
[60]. ر.ك: استاد حسين نورى، دانش عصر فضا، ص 26 و 35 - 36.
[61]. ر.ك: زنده جاويد و اعجاز قرآن، ص 28 - 30.
[62]. مصطفى زمانى، پيشگويىهاى علمى قرآن، ص 34.
[63]. رعد/ 2.
[64]. استاد حسين نورى، دانش عصر فضا، ص 35.
[65]. يس/ 38.
[66]. ر.ك: دكتر اريك اوبلاكر، فيزيك نوين، ترجمه بهروز بيضاوى، ص 20 - 21 او مىنويسد: خورشيد در ثانيه 564 ميليون تن هيدروژن به عنوان سوخت مصرف مىكند كه از اين مقدار 560 تن هليوم بوجود مىآيد 4 ميليون تن مواد باقيمانده (كه فقط 7% سوخت مصرفى مىباشد) تبديل به انرژى مىشود كه در نهايت به صورت نور و گرما انتشار مىيابد.
[67]. يس/ 38.
[68]. ر.ك: فيزيك نوين، ص 20 او مىنويسد: «در درجه حرارت 15 ميليون سانتيگراد و فشار اتمسفرى 200 ميليارد اتمسفر به بيان خيلى ساده هستههاى اتمهاى هيدروژن به هستههاى هليوم تبديل مىشود...بنابراين در اين ميان مقدارى جرم از دست مىرود كه برابر فرمول (انشتين) به انرژى تبديل مىشود اين عمل ذوب هستهاى يا جوشش هستهاى نام دارد.
[69]. ر.ك: مجله اطلاعات علمى، ش 193، مهر 1374 ش، كه در يك گزارش علمى مىنويسند: خورشيد هر دو ساعت و 40 دقيقه سطح آن با سرعت 6 كيلومتر به داخل و خارج مىرود. و قطر آن 10 كيلومتر تغيير مىكند و اين طپش خورشيد است. و در اثر ميدانهاى مغناطيسى اطراف، لكهها بوجود مىآيد و با سرعت 000/600/1 كيلومتر در ساعت از خورشيد فوران مىكند و دور مىشود و به سرعت خاموش مىشود.
[70]. ر.ك: دكتر السيد الجميلى، الاعجاز العلمى فى القرآن، ص 31.
[71]. 36 = 4 × 9 = 3 × 3
[72]. كتاب مقدس، كتاب مزامير، زبور داود، مزمور نوزدهم/ 5.
[73]. همان.
[74]. هر چند ممكن است كه ارباب كليسا در قرون وسطى از اين جمله حركت كاذب روزانه خورشيد را برداشت مىكردند ولى اين جمله به خودى خود حركت انتقالى دورانى را نتيجه مىدهد.