پرسش
رخصت در ازدواج چرا؟
پاسخ
در اینکه پسر و دختر در ازدواج خود مستقلاند یا باید با اذن و توافق بزرگترها اقدام كنند، باید گفت: از ناحیة پسر بیتردید اجازة غیر خودش شرط نیست. ولي در طرف مقابل جاي سخن است.
اقسام زنان و مسألة رخصت
پیش از بررسی مسأله یادآور میشويم كه جنس مؤنثی که در ازدواج مد نظر ميباشد، یکی از موارد زیر است:
1. ازدواج مجدد باشد.
2. صغیر و پیش از رسیدن به رشدِ کافی باشد.
3. رشید و اولين ازدواج وی باشد.
زنانی که قصد ازدواج مجدد دارند
در اینباره قرآن اشاره دارد که زن مختار است و هر تصمیمی که بخواهد، ميتواند بگيرد؛ از اينرو میفرماید: «(فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ)؛ و هنگامى كه به سرآمدِ (عدّه)شان رسيدند، پس هيچ گناهى بر شما نيست نسبت به آنچه بطور پسنديده در باره خودشان انجام دهند.»[1]
این آیه دربارة زنانی است که شوهرشان را از دست دادهاند و بايد چهار ماه و ده روز عدة وفات نگه دارند، و پس از آن میتوانند با صلاح دید خود ازدواج کنند، و نیز میفرماید: «(وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ)؛ و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و به سرآمدِ (عدّه)شان رسيدند. پس مانعشان نشويد كه با همسرانِ (سابقِ) شان، ازدواج كنند.»[2]
«عضل» بر وزن عزل، به معنای منع کردن از ازدواج و سختگیری کردن در آن است[3]؛ یعنی کسی (از اولیاء زن) حق ندارد که او را از ازدواج با کسی باز دارد، و یا به ازدواج با کسی مجبور نمایند.
دختران نابالغ و غیررشید
در اين مورد، در صورتی که درستی ازدواج وی پذیرفته شود، بیشک مصلحت اندیشی اولیاي دختر لازم است؛ زیرا دختری که به رشد عقلانی و اجتماعی کافی نرسیده، نمیتواند مصالح و مفاسد خود را تشخیص دهد؛ از اين رو، اجازه و موافقت پدر شرط است و اگر قرآن میفرماید: «(الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ)؛[4] يا كسى كه پيوند ازدواج به دست اوست.» به ولایت پدر و پدر بزرگ پدری بر این نوع ازدواج اشاره دارد که بدون تردید اختصاصی به دختر نیز ندارد.
البته قرآن در مورد ازدواج «ملک یمین = کنیزان» صراحت در لزوم اذن دارد. «(فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ)؛[5] پس آنان را با رخصت خانوادهشان به همسرى در آوريد.»
دوشیزگان رشید
در مورد دخترانی که به بلوغ عقلانی و رشد کافی رسیدهاند، هرچند بکر باشند، در هیچ آیهای دلالت قطعی بر لزوم اذن و موافقت اولیا وجود ندارد.
روایات نیز بر مسأله دلالت قطعی ندارد؛ زیرا برخی روایات صراحت دارد بر اینکه کار بکر رشید به دست خود او است، و اگر در پارهای از روایات آمده است: «لاتنکح ذوات الآباء من الابکار الا باذن آبائهن؛ با دخترانی که پدر و پدر بزرگ پدری دارند، بدون اذن آنها ازدواج نکن.»[6] منظور ارشاد به این است که ازدواج با دختری بدون موافقت پدرش ممکن است شادابی بایسته و شایسته را نداشته باشد. ناگفته نماند از نظر حكمت و مصلحت که در برخی موارد نظارت و کنترل پدر و مانند او شرط اساسی است؛ زیرا مرد بندة شهوت و زن اسیر محبت است، آنچه مرد را میلرزاند، شهوت است و آنچه زن را از پای در میآورد، نغمة محبت و عشقی است که از مردی بشنود، در لغزش مرد و اسارت زن، این بزرگترها هستند که میتوانند آنها را به مسیر درست و مطابق مصالح رهنمون باشند؛ از این رو وقتی یک بار ازدواج کرد، و سردی و گرمی روزگار و شیرینی و تلخی آن را چشید و ورزیده شد، چندان نیازی به نظارت نیست.
پینوشتها:
[1]. بقره/ 234.
[2]. بقره/ 232.
[3]. مقايیس اللغه و مصباح المنیر و كتاب العين، مادۀ «غصل ـ عضل».
[4]. بقره/ 237.
[5]. نساء/ 25.
[6]. وسائل الشیعه، ابواب عقد النکاح، باب 6.