پرسش:
عدالت به چه معناست و چه ارتباطي با امنيت دارد؟
پاسخ:
در پاسخ از اين سؤال بايد به سه موضوع بپردازيم:
1. پديده شناسي عدالت؛
2. پديده شناسي امنيت؛
3. نسبت بين عدالت و امنيت.
1. پديدهشناسي عدالت: عدالت در اصل به معناي برابري و مساوات است مانند مساواتي که ميان دو لنگه بار است[1].
و در اصطلاح به معناي تساوي در مقابل قانون است به اين معنا که قانون ميان افراد تبعيض قائل نشود بلکه رعايت استحقاق افراد را بکند و حقوق افراد صاحب حق را به اندازه استحقاقشان بدهد[2]. بنابراين عدالت زماني تحقق مييابد که هر صاحب حقي به حق خود برسد و حقوق افراد مزاحم يکديگر نشود و يا اين که حقوق برخي ناديده گرفته شود.
به نظر ميرسد اين گزاره که عدالت، ترازو و يا ملاک سنجش حق است. يک گزينه اصولي و اساسي در فهم کارکرد عدالت و جايگاه آن به شمار ميرود. با اين تعريف، عدالت، سنجه ميزان و وسيلهاي است که ميتوان براساس آن براي تشخيص حق اقدام کرد[3]. در اين خصوص اولين چيزي که بايد دانست؛ معيارهاي اين سنجه براي انجام محاسبه دقيق و تشخيص و تعريف مفهوم حق است.
اساسيترين معيارهاي عدالت براي سنجش حق، آنطور که در منابع مختلف ذکر شده؛ برابري، انصاف، اعتدال و آزادي است[4].
اما حق عبارت از آن چيزي است که يک بازيگر بر اساس استحقاق بايد از آن برخوردار شود. در اينجا حق به مثابهي امتياز، مطالبه، اختيار و مصونيت قابل طرح است. «اعتدال» و موزون بودن به معناي قرار دادن هر چيزي در جاي خود و مطابق با شرايط و شأن آن است[5].
و «برابري» به معناي نفي هرگونه تبعيض و رعايت استحقاقهاست. بنابراين به معناي تساوي مطلق نيست. زيرا تساوي مطلق خود نشاندهنده نابرابري است، لذا در برابري، استحقاقهاي مساوي مدنظر است.
«انصاف» وضعيتي است که در آن قدرت و ثروت به صورتي مناسب بين اعضاء توزيع شده باشد و «آزادي» به مثابه آخرين معيار و قاعده عدالت، به معناي رفع محدوديت و آزادي عمل براي رسيدن به حق، يا اداي تکليف به شمار ميرود.
با توجه به تعيين جنبههاي اصلي عدالت متوجه ميشويم نقش عدالت، يک نفش تعادل بخش است. در واقع معيارهاي عدالت نشان ميدهد که مجري عدالت، تلاش دارد ميان حق و عدالت و رابطهي متقابل آنان نوعي تعادل ايجاد کند و به نظر ميرسد چنين وضعيتي هدف نهايي عدالت باشد، زيرا تعادل، آرام بخش است[6].
عدالت در يک تقسيم بندي بر دو قسم است:
الف. عدالت فردي: مانند عدالت امام جماعت که به معناي دوري او از گناه و معصيت است همچنين از اخلاق رذيله و کارهاي غير اخلاقي به دور باشد. بنابراين عدالت فردي، جامع عدالت اخلاقي و فقهي است.
ب. عدالت اجتماعي: يعني احترام به حقوق ديگران و رعايت مصالح عمومي، و يا به عبارت ديگر شناخت حقوق طبيعي و قراردادي که جامعه براي تمام افراد قائل است، مانند تقسيم کار و دادن مزد به کارگران مطابق با کارايي آنان، و افزودن خدمات و تأمين اجتماعي که افراد براي حفظ بقاي خود و تسهيل در پيشرفت کار و رسيدن به سعادت خود، حق دارند آنها را به دست آورند[7].
به عقيده برخي اين عدالت به سه شکل است:
1. عدالت اداري؛ 2. عدالت اقتصادي و 3. عدالت قضايي[8]
2. پديدهشناسي امنيت
از گذشته تا به حال، تلاشهاي زيادي جهت تعريف امنيت انجام گرفته است. برخي گفتهاند: امنيت در اصل به معناي ايمني از خطرات و آرامش قلب و خاطر بودن ميباشد و در حقيقت حالتي است که انسان در آن حالت احساس امنيت و آرامش مينمايد[9].
برخي امنيت را فقدان تهديد تعريف کردهاند و حفظ و تأمين آن را از طريق افزايش توان نظامي امکان پذير دانستهاند. برخي امنيت را مترادف با صلح تعريف کردهاند و برخي ديگر مانند گالتنگ مفهوم «امنيت اطمينان بخش» را مطرح کردند و امنيت را مترادف با ريشه کني خشونت از جوامع انساني دانستهاند[10].
هرچند تعاريف مذکور تا حدودي صحيح هستند اما نميتوانند براي کشف رابط و نسبت عدالت با امنيت به ما کمکي کنند بنابراين بايد به ترسيم اجزاي امنيت و رابطهي ميان مؤلفههاي مختلف امنيت بپردازيم.
امنيت يک مفهوم کلي است، لذا خودش داراي اجزايي است و جمع ميان اين اجزاء باعث ايجاد مفهومي به نام امنيت ميشود.
اجزاء امنيت عبارتند از: ثبات و نظم که هرکدام با يکديگر ارتباط دارند و داراي تأثير و تأثر متقابل ميباشند. از سوي ديگر اين اجزاء هر کدام تعريف خاص خود را دارند. بنابراين نظم، وضعيتي است که از نظم کامل تا نظم ضعيف را شامل ميشود. بديهي است بينظمي بر ثبات تأثيرگذار خواهد بود و در حرکت ثبات، به سمت بيثباتي اثر خواهد گذاشت. بنابراين مطلوب يا نامطلوب بودن و ضعيف هريک از اجزاء بر روي يکديگر تأثير داشته و در نهايت بر روي امنيت تأثيرگذار خواهد بود.
در يک مجموعه امنيتي ميان منافع (داشتهها) و اهداف (خواستهها) بازيگران تعامل وجود دارد. و نتيجه اين تعامل رضايتمندي يا نارضايتي است و اين سرآغاز و منشأ شکل گيري امنيت يا ناامني است. نارضايتي يا رضايت بر روي اجزاي امنيت تأثير منفي يا مثبت دارد و به تناسب شدت آن ميتواند کارکرد اجزاي امنيت مانند «ثبات» و «نظم» را با «اختلال» رو به رو کرده و سرانجام منجر به يک حادثه امنيتي مانند «شورش» يا «جنگ» گردد[11].
3. نسبت بين عدالت و امنيت
از آنجا که عدالت، ايجاد توازن و تعادل ميان دو يا تعداد بيشتر بازيگران و مبناي حق و تکليف، براساس معيارهاي از پيش تعيين شده و ثابت تعريف گرديد و همچنين «حق» و «تکاليف» در واقع رابطه ميان داشتهها (منافع) و خواستههاي (اهداف) بازيگران معرفي شد و امنيت نيز ايجاد تعادل ميان خواستهها و داشتههاي بازيگران متعامل در يک مجموعه امنيتي تعريف گرديد. به نظر ميرسد در نگاهي ابتدايي ميتوان عدالت را مرکز ثقل امنيت تلقي کرد.
به نظر ميرسد در برداشتي عميقتر، سطح برقراري تعادل و توازن بر مبناي عدالت، با سطح برقراري توازن و تعادل بر مبناي امنيت متفاوت است.
همان طور که توضيح داده شد، امنيت از رضايت مندي و نارضايتي بازيگران متعامل آغاز ميشود و دو مؤلفه اصلي نارضايتي و رضايتمندي نيز با نابرابري ـ برابري و محروميت نسبي ـ و برخورداري تعريف گرديد. در حالي که هرچند امنيت از رضايت مندي و نارضايتي آغاز ميشود، اما علل اين موضوع، ريشههاي اجتماعي يا سياسي داشته و در سطوح پايينتر قرار دارند. در همان سطوحي که عدالت قرار گرفته است. بنابراين توازن و تعادل بر مبناي حق و تکليف که ميتواند مبناي مناسبي براي ايجاد برابري و حذف بخش قابل توجهي از احساس محروميتها باشد، ميتواند مرکز ثقل امنيت نيز تلقي گردد. زيرا چنانچه تعادل و توازن در اين ناحيه ميان خواستهها و داشتههاي بازيگران برقرار نگردد، پيآمد آن نارضايتي خواهد بود و اين يعني آغاز ناامني[12].
نسبت عدالت و امنيت از ديدگاه قرآن کريم
از ديدگاه قرآن کريم ارتباط محکمي بين عدالت و امنيت در جامعه و حتي در فضاي روحي افراد وجود دارد و هرگز بدون عدالت در اجتماع، افراد احساس امنيت و آرامش نميکنند. قرآن کريم ميفرمايد:
(الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْيَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُهْتَدُونَ)[13]؛ (كساني كه ايمان آوردند، و ايمانشان را با ستمِ (شرك) نياميختند، امنيت تنها براي آنهاست؛ و آنان رهيافتگانند!)
در آيه شريفه مذکور، مقصود از ظلم تنها «شرک» نيست بلکه «ظلم» معناي گسترده و عام دارد و شامل انواع ظلم ميشود چنانکه «امنيت» در اين آيه اعم از مجازات پروردگار و يا امنيت از حوادث دردناک اجتماعي است.
يعني جنگها، مفاسد، جنايات و حتي امنيت و آرامش روحي تنها موقعي به دست ميآيد که در جوامع انساني دو اصل «ايمان» و «عدالت اجتماعي» حکومت کند، اگر پايههاي ايمان به خدا متزلزل گردد و احساس مسئوليت در برابر پروردگار از ميان برود و عدالت اجتماعي جاي خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنيت در چنان جامعهاي وجود نخواهد داشت. به همين دليل با تمام تلاش و کوشش که جمعي از انديشمندان جهان براي برچيدن بساط ناامنيهاي مختلف در دنيا ميکنند، روز به روز فاصله مردم جهان از آرامش و امنيت واقعي بيشتر ميگردد، دليل اين وضع، همان است که در آيه فوق به آن اشاره شده، پايههاي ايمان، لرزان و ظلم جاي عدالت را گرفته است[14].
در آيه ديگر ميفرمايد:
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَي لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاَيُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)[15]؛ (خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و [كارهاي] شايسته انجام دادهاند... و البته بعد از ترسشان (وضعيت) آنان را به آرامش مبدّل ميكند...).
از مجموع آيه کريمه چنين برميآيد که خداوند به گروهي از مسلمانان که داراي دو صفت، ايمان و عمل صالح هستند، سه نويد داده است:
1. حکومت روي زمين
2. نشر آئين حق به طور اساسي و ريشهدار در همهجا (که از کلمه تمکين استفاده ميشود)
3. از ميان رفتن تمام اسباب خوف و ترس و وحشت و ناامني.
بيترديد هرگز ظلم و ستم با ايمان و عمل صالح سازگاري ندارد و وقتي ظلم وستم نباشد امنيت پديد خواهد آمد[16].
بنابراين ميتوان گفت از ديدگاه قرآنکريم دو مؤلفه مهم در تحقق امنيت مؤثر است:
1. ايمان؛ 2. عدالت اجتماعي.
يادآوري: موضوع امنيت و اقسام آن از جهات مختلف و به صورت گسترده در قرآن کريم مورد بحث قرار گرفته است که در اينجا مجال ذکر آن نيست[17].
[1]. مفردات الفاظ القرآن، ص 155.
[2]. ر. ک: اسلام و مقتضيات زمان، استاد شهيد مطهري، ج1، ص 309.
[3]. علي عبدالله خاني، عدالت وامنيت، فصلنامه تخصصي دانشگاه باقرالعلوم7، ش 33، ص 125.
[4]. ر. ک: جان رالز، عدالت، انصاف و تصميمگيري عقلايي، مترجم مصطفي ملکيان، کتاب نقد و نظر، ش 10 و بهرام اخوان کاظمي، مقدمهاي براي جايگاه عدالت در انديشههاي سياسي اسلامي، فصلنامه پژوهشي دانشگاه امام صادق7، ش 10.
[5]. بهرام اخوان کاظمي، امام علي7، عدالت و خشونت، کتاب نقد و نظر، ش 14 و 15.
[6]. علي عبدالله خاني، عدالت و امنيت، فصلنامه تخصصي علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم7، ش 33، ص 125 و 126.
[7]. جميل صليبا، فرهنگ فلسفي، ترجمه منوچهر صانعي دره بيدي، ص 461.
[8]. ر. ک: بهرام اخوان کاظمي، عدالت در انديشههاي سياسي اسلام، ص 31 ـ 33.
[9]. ر. ک: مفردات الفاظ قرآن، ص90 تا 92 و قاموس قرآن، سيدعلي اکبر قريشي،ج1، ص 123.
[10]. علي عبدالله خاني، عدالت و امنيت، فصلنامه تخصصي علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم7، ش 33، ص 123.
[11]. ر.ک: علي عبدالله خاني، نظريههاي امنيت، مقدمهاي بر طرحريزي دمترين امنيت ملي، انتشارات برابر معاصر، تهران، 1382، ص 260 تا 264.
[12]. علي عبدالله خاني، عدالت و امنيت، فصلنامه تخصصي علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم7، ش 33 ص 126 تا 129.
[13]. انعام / 82.
[14]. تفسير نمونه، ج 5، ص 320 و 321 (با تلخيص).
[15]. نور / 55.
[16]. ر. ک: تفسير نمونه، ج 14، ص 528 تا 530 (در اين زمينه ميتوانيد به آياتي نظير: بقره / 125، 126 و 283؛ ابراهيم / 35؛ و... مراجعه کنيد. )
[17]. ر.ک: عليرضا اسلامي، امنيت در قرآن، فصلنامه تخصصي علومسياسي دانشگاه باقرالعلوم7، ش 33، ص 78 ـ 59.
عدالت به چه معناست و چه ارتباطي با امنيت دارد؟
- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ عدالت به چه معناست و چه ارتباطي با امنيت دارد؟
- بازدید: 1431