مقدمه
دکتر سها در بخشی از کتاب نقد قرآن (فصل دوم خطاهای علمی قرآن) از صفحه 135 تا 208، در بحث طولانی به مصادیق اعجاز علمی قرآن پرداخته است و اشکالات متعددی را مطرح کرده است از جمله مباحث کیهانشناختی (حرکت زمین، کروی بودن زمین، سفر به فضا) و مباحث زمینشناختی (کم ارتفاعترین نقطه زمین) و مباحث جوشناختی (چرخه گردش آب، اکسیژن جوّ) و مباحث تاریخی (پیروزی روم بر ایران) و نظم ریاضی و عددی قرآن.
سپس با طرح اشکالات نسبت به ادعای اعجاز علمی در موارد فوق مینویسد:
«بعضی مسلمانان متجدد تلاش کردهاند با هر ترفندی از قرآن معجزه درآورند»[1].
و در پایان نتیجه میگیرد: «در قرآن هیچ معجزه علمی و حتی هیچ نکتهی جدید صحیح علمی وجود ندارد. مؤمنان معجزهتراش با تحریف معنی لغات و جملات و در بسیاری موارد برخلاف نصوص قرآن و سنت، ادعاهای بیدلیلی کردهاند»[2].
تحلیل پرسشها و پیشفرضها
دکتر سها در این بخش (اعجاز علمی) چند پرسش و اشکال مطرح کرده است:
1ـ در قرآن نکته جدید صحیح علمی وجود ندارد.
2ـ اعجاز علمی قرآن ادعای بدون دلیل است و در قرآن هیچ معجزه علمی وجود ندارد.
3ـ مصادیقی از اعجاز علمی قرآن غیر صحیح و مخالف نصوص است.
4ـ اعجاز علمی قرآن همین مواردی است که ما جمع کردهایم.
5ـ اعجاز علمی قرآن با اشارات علمی و شگفتیهای علمی به یک معناست.
پاسخ اجمالی
مهمترین مشکل دکتر سها در این بخش (اعجاز علمی) آن است که مفهوم اعجاز علمی را تعریف نکرده و شرایط و ضوابط و مصادیق صحیح آن را در نظر نگرفته است. سپس با ذکر مصادیقی غیر صحیح به اشکال کردن پرداخته است در حالی که این ادعاهای برخی افراد نسبت به مصادیق اعجاز علمی قرآن بوده و قبلاً توسط قرآنپژوهان مورد اشکال قرار گرفته است و آنها را از دایره اعجاز علمی خارج کردهاند. چرا که در اکثر موارد بین اعجاز علمی و شگفتی علمی قرآن خلط کردهاند و برخی برداشتهای آنها از آیات صحیح نبوده بلکه تحمیل و تفسیر به رأی بوده است.
پس اولاً اشکالات دکتر سها بر مفهوم و مصادیق غیر صحیح استوار است و نه مفهوم صحیحی از اعجاز علمی ارائه کردهاند و نه مرز آن را با شگفتی علمی جدا کردهاند.
ثانیاً دکتر سها به سابقه تألیفات و نقدها در مورد اعجاز علمی قرآن توجه نکردهاند و مطالب تکراری گفتهاند.
کتاب نقد قرآن دکتر سها در سال 1391 ش منتشر شده است در حالی که مفهوم صحیح اعجاز علمی و اشکالات مصادیق ادعایی آن در دو جلد کتاب پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی در سال 1381 ش منتشر شده و بارها چاپ شده و شش جایزه ملی و غیر ملی در ایران گرفته است و اکثر مواردی که دکتر سها مطرح کرده است را مطرح کرده و مورد نقد قرار داده است. و نیز کتابهایی در ردّ اعجاز عددی (به ویژه عدد 19) نوشته شده بود که سالها قبل از کتاب دکتر سها منتشر شده است.
ثالثاً اشکالات دکتر سها در مورد مصادیق اعجاز علمی به افرادی است که این ادعاها را کردهاند نه به اصل قرآن و اعجاز آن، در حالی که روشن است اشکال به یک دانشمند غیر از اشکال به دانش است و خطای فهم افراد ربطی به قرآن ندارد.
رابعاً برخلاف نظر دکتر سها در قرآن نکات علمی صحیح و جدید وجود داشته و اعجاز علمی قرآن بارها اثبات شده و مصادیق آن بیان شده است[3] که دکتر سها حتی یک مورد از موارد صحیح و اثبات شده اعجاز علمی را در این بخش نیاورده است؟!!
ما در ذیل مبحث قرآن و علم، اقسام آیات علمی قرآن (اشارات علمی، شگفتیهای علمی، اعجازهای علمی، نظریهپردازیهای علمی قرآن) را بیان کردیم و روشن نمودیم که در قرآن خبرهای علمی اثبات شده و خبرهای علمی اثبات نشده (نظریههای علمی جدید) وجود دارد.
پاسخ تفصیلی
برای روشن شدن پاسخ ادعاها و اشکالات و پیشفرضهای دکتر سها در مورد اعجاز علمی قرآن لازم است که چند مطلب روشن شود:
اول: مفهوم اعجاز علمی قرآن چیست؟
قرآن كریم كتاب آسمانی مسلمانان است كه معجزه جاویدان پیامبر اسلامa به شمار میآید، و دلیل حقانیت پیامبرa و اسلام بوده و هست و در طی چهارده قرن گذشته همگان را به مبارزهطلبی فراخوانده كه اگر هر كس میتواند همانند سورهای از آن را بیاورد. (بقره/ 23)
ولی تاكنون كسی نتوانسته است به این مبارزه طلبی قرآن پاسخ دهد. اعجاز قرآن ابعاد و وجوه مختلفی دارد كه یكی از آنها اعجاز علمی قرآن است كه در عصر حاضر مورد توجه ویژه قرآنپژوهان و متخصصان علوم طبیعی و انسانی قرار گرفته است.[4]
ولی هنوز در مورد تعریف و چیستی اعجاز علمی، پرسشها و شبهاتی مطرح است كه لازم است مورد مداقه قرار گیرد. این نوشتار بر آن است كه به این پرسشها پاسخ دهد. و دیدگاههای مختلف را مورد آن بررسی كند.
تعریف اعجاز علمی قرآن:
مراد آیاتى از قرآن كریم است كه بدین صورت باشد:
1. رازگویى علمى باشد؛ یعنى مطلبى علمى را كه قبل از نزول آیه كسى از آن اطلاع نداشته بیان كند، بطورى كه مدتها بعد از نزول آیه مطلب علمى كشف شود. و این مسأله علمى طورى باشد كه با وسایل عادى كه در اختیار بشر عصر نزول بوده قابل اكتساب نباشد.
2. اخبار غیبى در مورد وقوع حوادث طبیعى و جریانات تاریخى باشد كه در هنگام نزول آیه كسى از آن اطلاع نداشته و پس از خبر دادن قرآن طبق همان خبر واقع شود. و این خبر طورى باشد كه بوسیله وسایل عادى قابل پیش بینى نباشد.
پس اگر مطلبى را قرآن خبر داده كه قبلاً در كتابهاى آسمانى گذشته به آن اشاره شده بوده است و یا در مراكز علمى یونان و ایران و ... در لابلاى كتابهاى علمى و آراء دانشمندان آمده است. و یا مطلبى باشد كه طبیعتاً و یا به صورت غریزى قابل فهم بوده است این امور معجزه علمى محسوب نمىشود.[5]
3. نظامهای علمی قابل استنباط از قرآن نظام سیاسی، اقتصادی، تربیتی و ... كه مثل آن عاجز باشند.
4. نقش قرآن در تحول اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تربیتی جامعه صدر اسلام و هر جامعهای كه قرآن در آن اجرا میگردد به شرط آنكه دیگران به صورت عادی از ایجاد چنین تحوّلی عاجز باشند.
بنابراین اعجاز علمی قرآن را به دو صورت درون متنی و یك صورت برون متنی و در مجموع به سه گونه میتوان تصور كرد:
اول: وجود گزارههای علمی در قرآن كه شامل اخبار غیبی نسبت به امور طبیعی یا تاریخی باشد و بعد از مدتی كشف و اثبات شود. مثل: خبر قرآن در مورد پیروزی رومیان بر ایرانیان (روم/ 2) و یا خبر قرآن در مورد زوجیت عام موجودات Pوَمِن كُلِّ شَیءٍ خَلَقْنَا زَوْجَینِO، (ذاریات/ 49).
این گونه اعجاز علمی غالباً به صورت تفسیر ترتیبی و استخدام علوم در فهم آیات قرآن صورت میگیرد.
دوم: استنباط نظام علمی از قرآن در یك رشته خاص، به صورت تفسیر موضوعی و استنباطی انجام میگیرد. برای مثال نظام و مكتب اقتصادی قرآن (شامل: مبانی اقتصاد ـ اهداف ـ قلمرو ـ اصول ـ آموزهها و ...) و نیز نظام تربیتی قرآن و نظام سیاسی قرآن به صورتی كه دانشمندان مكاتب مادی از آوردن مثل آن نظام عاجز باشند، یعنی نظامی كه قرآن ارائه میكند كار آمدتر، جامعتر و منسجمتر است به صورتی كه تمام ابعاد جسمی و روحی بشر را در بر میگیرد و نتایج بهتری در سعادت بشر دارد.
سوم: اعجاز علمی برون متنی یعنی نقش تاریخی قرآن در تحول مردم از زاویه یك علم خاص مثلاً نقش قرآن در تحول جامعه و عرب جاهلی (با خصوصیات جهل و خرافه پرستی، شرك و دختركشی، انحرافات اخلاقی و جنگطلبی و تعصب و ...) به یك جامعه متمدن در كمتر از دو قرن، یعنی نقش قرآن در تحوّل تربیتی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... در عینیت جامعه به صورتی كه دیگران از آوردن مثل آن تحوّل در آن مدت كوتاه عاجز باشند.
البته این گونه از اعجاز علمی قرآن با مطالعه فرهنگ قرآن و فرهنگ عرب جاهلی قبل از اسلام و مطالعه تاریخ مسلمانان و تحلیل تحوّلات فرهنگی و علمی آنها به دست میآید. نكته جالب این است كه اعجاز علمی قرآن در هر یك از سه گونه فوق قابل طرح و بررسی است و در كتابهایی كه در تاریخچه بحث معرفی كردیم هر كدام به گونهای از اعجاز علمی اشاره كردهاند.
البته لازم نیست در زمینه هر علمی هر سه گونه وجود داشته باشد. هر چند كه گونه اول یعنی گزارههای علمی بیشتر در علوم طبیعی و دو گونه دیگر بیشتر در علوم انسانی ادعا شده و كاربرد دارد.
توضیح آنكه در قرآن كریم چهار دسته آیات علمی وجود دارد كه فقط یك قسم آن اعجاز علمی است:
اول: اعجازهای علمی قرآن، یعنی رازگوییهای علمی قرآن كه در آیات بصورت واضح آمده است و در زمان نزول آیه كسی از آن اطلاع نداشته، بلكه مدتها بعد از نزول آیه مطلب علمی آن توسط دانشمندان كشف شده است.[6]
مثل اشاره عملی قرآن به نیروی جاذبه،[7] حركتهای خورشید،[8] لقاح ابرها[9] و زوجیت عام موجودات[10] و مراحل خلقت انسان[11] كه قرنها بعد از نزول قرآن بشر به این مطالب علمی دست یافت. از این رو برخی مفسران قرآن این مطالب را اعجازهای علمی قرآن دانستهاند.
البته ادعاهای دیگری نیز در مورد اعجازهای علمی قرآن شده است كه مورد نقد قرار گرفته است.[12]
دوم: اشارات علمی شگفتآمیز قرآن: برخی آیات قرآن به مطالب علمی و قوانین جهان اشاره میكند كه شگفتی هر خوانندهای را بر میانگیزد. اما از آنجا كه این مطالب به صورت دیدگاههای غیرمشهور در مراكز علمی، توسط برخی دانشمندان مطرح شده بود، اعجاز علمی قرآن بشمار نمیآید. بلكه نوعی مخالفت با دیدگاهها و نظریههای مشهور در علوم آن عصر بشمار میآید كه شگفتآور است و دلالت بر عظمت علمی قرآن دارد.
از آن جمله، اشارات قرآن به حركت زمین[13] و پیدایش حیات از آب،[14] و ممنوعیت آمیزش با زنان در حالت عادت ماهیانه،[15] ممنوعیت شرابخواری[16] و ...
سوم: اشارات علمی اندیشهساز قرآن: آیاتى كه اشاره به آسمان، زمین، انسان، حیوانات و طبیعت مىكند و انسان را به تفكر در آنها دعوت مىكند و گاهى آنها را نشانه خدا و معاد مىشمرد. ولى مطلب شگفتآمیز یا اعجازآمیزى از ظاهر آیات قابل استفاده نیست، اینگونه آیات توجه انسان را به نمودهاى آفرینش زیباى الهى جلب مىكند و زمینهساز رشد علمى بشر را، بویژه در علوم تجربى، فراهم مىسازد.
مثال: Pأَفَلاَ ینظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَیفَ خُلِقَتْO[17]
«و آیا به شتر نظر نمىكنند كه چگونه آفریده شده است؟!»
و نیز در آیات 5، 6، 7، 10، 11، 13، 14 / سوره نحل به منافع حیوانات، نزول باران، رویش گیاهان رنگارنگ، دریاها و كشتىرانى در آنها و فواید غذایى و زیور آلاتى كه از آنها به دست مىآید، به عنوان نشانههایى براى اندیشمندان اشاره مىكند كه به آفرینشگر جهان پى مىبرند و سپاسگزارى مىكنند.[18]
چهارم: نظریهپردازیهای علمی قرآن (جهتدهی به مبانی علوم انسانی و موضوع سازی برای علوم):
برخی اشارات علمی در قرآن وجود دارد که هنوز به صورت پیشگوئیهای علمی باقی مانده و توسط علوم تجربی اثبات یا نفی نشده است. بلکه دورنمای مثبتی برای آنها وجود دارد که میتوان این دیدگاههای قرآنی را در هر علم به صورت حقایق قرآنی و نظریههای علمی قرآن ارائه کرد.[19]
و نیز در بسیاری از آیات قرآن از مبانی و اصول و قوانین سیاست، اقتصاد، مدیریت و ... مطالبی بیان شده است که میتوان از آنها در نظام سازی و جهت دهی به علوم انسانی استفاده کرد.[20] برای مثال براساس آیات نفی ربا، میتوان نظریه اقتصاد بدون ربا را مطرح کرد.
مبانی و معیارهای اعجاز علمی قرآن:
تفسیر آیات علمی قرآن گاهی منتهی به اثبات اعجاز علمی قرآن میشود، بنابراین اعجاز علمی زیرمجموعه تفسیر علمی قرآن به شمار میآید و همان مبانی و ضوابط تفسیر علمی بر آن حاكم است. و از آن رو كه اعجاز علمی قرآن زیرمجموعه مبحث اعجاز قرآن است لازم است ضوابط و معیارهای اعجاز را نیز دارا باشد. بنابراین لازم است در مورد اعجاز علمی قرآن موارد زیر وجود داشته یا رعایت شود:
الف: مبانی تفسیر علمی شامل مبانی عام تفسیر مثل امكان و جواز تفسیر و عدم تحریف قرآن و مبانی خاص تفسیر علمی مثل موارد زیر میشود:
1ـ قرآن كتاب هدایت است و در صدد بیان همه جزئیات علوم بشری نیست و نباید انتظار داشته باشیم كه همه جزئیات علوم از ظواهر قرآن استخراج شود.
2ـ قرآن و علم رابطهای سازگارانه دارند بلكه بسیاری از یافتههای اطمینانآور علمی با آیات قرآن مطابقت دارد.[21]
3ـ در قرآن آیات علمی وجود دارد كه در بر دارنده اشارات اعجاز آمیز علمی و خبرهای غیبی در مورد علوم است.
4ـ تحدّی و مبارزهطلبی قرآن شامل جنبه اعجاز علمی نیز میشود.
ب: معیارهای تفسیر علمی شامل معیارهای عام تفسیر قرآن؛ مثل اینكه از روشهای معتبر تفسیر استفاده شود و از قرائن معتبر تفسیر بهره گرفته شود و تفسیر به رأی نشود و مفسّر دارای شرایط، آن را انجام دهد.[22]
و نیز ضوابط خاص تفسیر علمی؛ مثل اینكه مفسّر وارد حوزه تفسیر علمی و اعجاز علمی قرآن گردد كه با دو حوزه تفسیر و علم مربوطه آشنا باشد و نیز از مطالب اطمینانآور یا قطعی علمی استفاده كند و از تحمیل نظریههای علمی بر قرآن و استخراج تمام جزئیات علوم از ظواهر بپرهیزد و به دنبال استخدام علوم در فهم و تفسیر قرآن باشد.[23]
ج: ضوابط اعجاز قرآن كه شامل ضوابط عام اعجاز و ضوابط خاص اعجاز علمی میشود. از جمله ضوابط عام اعجاز آن است كه مطلبی خارق عادت (مثل خبر از غیب) باشد كه دیگران از آوردن مثل آن عاجز باشند و مدعی نبوت آن را آورده باشد همان طور كه قرآن را پیامبر اسلامa برای اثبات نبوت خویش ارائه كرد و نیز ضوابط خاص اعجاز علمی، مثل اینكه:
1ـ مطلب علمی با ظاهر یا نص آیه سازگار باشد وگرنه تحمیل بر قرآن و تفسیر به رأی میشود.
2ـ مطلب علمی قابل اطمینان یا قطعی باشد نه نظریهها و تئوریهای علمی، وگرنه صرف احتمال تفسیری است و نمیتوان به صورت قطعی به قرآن نسبت داد و اعجاز علمی نخواهد بود.
3ـ قبل از قرآن كسی آن مطلب علمی را نگفته باشد وگرنه شگفتی علمی قرآن میشود نه اعجاز علمی.
4ـ در صدر اسلام مردم نتوانند به صورت عادی و با استفاده از ابزارهای علمی آن عصر آن مطلب را كشف كنند.
5 ـ بعد از قرآن صحت و درستی آن مطلب علمی اثبات شود.[24]
دوم: چه اشکالات به اعجاز علمی قرآن وارد شده و پاسخ آنها چیست؟
چالشهای مفهوم اعجاز علمی:
در مورد اعجاز علمی قرآن شبهات و اشكالات متعددی مطرح شده است كه این جنبه از
اعجاز، قرآن را با چالشهایی روبهرو كرده است، در اینجا مهمترین این موارد را بیان و بررسی میكنیم:
بعضى مخالفین اعجاز علمى، مىگویند كه تفسیر علمی، اعجاز قرآن را اثبات نمىكند زیرا:
1. اینكه بعضى مطالب علمى قرآن، با اكتشافات جدید مطابق است، ثابت مىكند كه قرآن را یك نفر انسان عادى بیان نكرده، بلكه از طرف خداى داناى به حقایق نازل شده است ولى این مطلب نمىرساند كه قرآن معجزه است چون تورات و انجیل اصلى هم، از طرف خدا نازل شده ولى معجزه نبود؛ بلكه اعجاز قرآن كه تحدى قرآن براى آن است در مورد اعجاز بیانى و ادبى قرآن است كه كسى مثل آن را نمىتوانست و نمىتواند بیاورد.
2. آیات و مطالب علمى قرآن در همه سورهها نیست، در حالى كه تحدى قرآن این است كه Pأَمْ یقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَO[25]، Pوَإِنْ كُنْتُمْ فِی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِO.[26]
«یك سوره مانند قرآن را بیاورید» پس اعجاز قرآن با هر سورهاى اثبات مىشود، در حالى كه طبق نظریه اعجاز علمى، فقط سورههایى كه آیات علمى دارد، اعجاز را ثابت مىكند.
3. اعجاز علمی قرآن موجب میشود كه قرآن تابع علم شود، یعنی باید منتظر بود تا علوم بشری پیشرفت كند و اعجاز قرآن اثبات شود.
4. اگر قرآن را بر اساس علوم بشری متغیر پایهگذاری كنیم هرگاه نظریههای علمی تغییر كند، اعجاز علمی باطل میشود.
5. مطالب علمی كشف شده قبل از كشف خارق عادت و معجزه نیست و بعد از كشف هم یك مطلب علمی عادی است و خارق عادت نیست.
به عبارت دیگر مطلب علمی قبل از كشف روشن نبود تا قابل صدق و كذب باشد و بعد از كشف هم خرق عادت نیست بلكه از طرق عادی میتوان بدان رسید و قابل تكرار است.
6. معجزه كاری خارق عادت است كه برای اثبات منصب الهی میآورند. در حالی كه در صدر اسلام ادعای اعجاز علمی نبود تا اثبات نبوت كند و در قرآن هم به آن تحدّی نشده است.
7. آیا دانشمندانی كه مطالب علمی را قبل از كشف حدس میزنند و مطابق واقع حادث میشود اعجاز علمی دارند؟
8. در علوم طبیعی اخبار غیبی از طبیعت معنا دارد و بعد هم توسط دانشمندان مطابقت خبر غیبی قرآن با واقع كشف میشود اما در علوم انسانی اینگونه نیست چون نظریههای علمی رقیب در برخی علوم وجود دارد (مثل اقتصاد سوسیالیستی و كاپیتالیستی و نیز نظریههای هم عرض در علوم تربیتی و جامعهشناسی و روانشناسی) پس واقعیت در این موارد در اختیار ما نیست تا ماطبق مطالب علمی قرآن با آن روشن شود.
9. تفاوت معجزه علمی با خبر غیبی چیست؟
10. در اعجاز علمی ناتوانی مخاطبان احراز نمیشود چون كه دانشمندانی كه مطالب علمی را كشف میكنند رقیب قرآن میشوند.
بررسی
در مورد اشكالات و شبهاتی كه به اعجاز علمی قرآن وارد شده بود برخی پاسخها داده شده یا میتوان داد از جمله:
1. معجزه عملى خارق عادت است كه از كسى كه ادعاى نبوت دارد براى اثبات صدق ادعاى او و با اذن خدا صادر مىشود و دیگران از آوردن مثل آن ناتوان هستند.
كسانى كه مىگویند مطالب علمى قرآن، بر اعجاز آن دلالت دارد، منظورشان این است كه آورده شدن مطالب علمى در چهارده قرن قبل كه دانشمندان، بعد از قرنها آنها را از طریق علوم تجربى كشف كردند، نشان مىدهد كه قرآن كلام صادر شده از یك انسان معمولى نیست، بلكه از طرف خدا آمده است (تا اینجا با اشكال كننده توافق داشتیم) پس انسان عادى نمىتواند مانند این مطالب علمى را بیاورد، نه در عصر پیامبرa مىتوانستند و نه الان كسى مىتواند، مطالب علمى قرنها بعد را بیان كند. پس قرآن معجزه بوده و الان هم نسبت به مطالب علمى كه یك قرن بعد، كشف مىشود معجزه است (در عین حال كه اعجاز ادبى آن هم پا بر جاست.) اینكه ما از قرآن در هر زمان، یك مطلب جدید به دست مىآوریم، خود اعجاز این كلام را مىرساند و براى اثبات اعجاز قرآن (یا از طرف خدا بودنش) احتیاج به دلیلى غیر خودش نداریم. تورات و انجیل از طرف خدا بود ولى اثبات صدق موسىj و عیسىj به وسیله تورات و انجیل نبود (پس نفس تورات و انجیل معجزه نبود به خلاف قرآن) بلكه اثبات تورات و انجیل (كه كلام خدا باشد) احتیاج به معجزه و دلیل صدق (مثل عصاى موسى) داشت همانطور كه این معجزه اصل نبوت آنان را نیز اثبات مىكرد.
به عبارت دیگر در مورد قرآن، معجزه و كتاب پیامبرa (كه كلام خداست) یكى شده است اما در مورد تورات و انجیل این دو از هم جدا مىشود؛ یعنى مطالب علمى قرآن دو چیز را اثبات مىكند:
اول معجزه بودن قرآن و دوم اینكه از طرف خدا نازل شده است.
2. اعجاز علمى قرآن، در بعضى سورهها براى ما آشكار شده و در بعضى سورهها آشكار نشده است و روشن نشدن آنها دلیل بر عدم اعجاز علمى آن سورهها نیست. از طرف دیگر كسى كه ادعا مىكند قرآن اعجاز علمى دارد نمىگوید تكتك آیات و سورهها اعجاز علمى دارد تا اشكال به او وارد شود كه تحدى قرآن در مورد تكتك سورههاست. اعجاز قرآن جهات مختلف (ادبى، علمى، عدم وجود اختلاف، قوانین عالى و...) دارد و لازم نیست هر سوره از همه جهات معجزه باشد بلكه از یك جهت هم كه معجزه باشد تحدى قرآن صحیح است.
3. اشكال سوم به همه جهات اعجاز قرآن وارد است چون اعجاز ادبى قرآن را هم همه انسانها خصوصاً غیر عربهایى كه اهل علم نیستند نمىتوانند تشخیص دهند ولى این دلیل بى اعتبارى اعجاز ادبى یا اعجاز علمى قرآن نمىشود. از طرف دیگر، تحدّی هر کس، در حد معلومات اوست اگرچه اطلاع او از اعجاز قرآن و ناتوانی خویش برای هماوردی با قرآن، از طریق واسطهای باشد یعنی از متخصص پرسش کند. علاوه بر آنکه تحدّی قرآن برای هرگروه مخاطب نسبت به علم و تخصص آنان است.
4. در مورد تبعیت توجه به چند نکته لازم است:
اولاً در اعجاز علمی قرآن، علم تابع قرآن است چرا که قرآن پیشگام است و مطلبی علمی را قرنها قبل فرموده (و به صورت نظریه علمی قرآن باقی مانده) سپس علم آن را کشف میکند.
ثانیاً اعجاز علمی قرآن (و حتی ابعاد دیگر اعجاز مثل اعجاز ادبی، تشریعی و معارف بلند قرآن) مستمر است و در هر عصر مصادیق جدیدی از آن کشف میشود.
یعنی مفهوم کلی اعجاز علمی (و ادبی و ...) با یک مصداق ثابت میشود و در هر عصری که مصداق جدیدی از آن کشف میشود، استمرار مییابد و نو به نو میشود. پس اعجاز علمی قرآن یک گام از علم جلوتر است.
5. اگر معیارهای اعجاز علمی رعایت نشود اشکال ابطال نظریههای علمی و به تبع آن ابطال اعجاز علمی وارد میشود. اما اگر معیارها رعایت شود اشکال بر طرف میشود.
از جمله معیارها آن است که اعجاز علمی قرآن بر اساس یافتههای اطمینان آور علمی پایهگذاری شود، چون یافتههای علوم بشری دو دسته است: اکثر آنها نظریهها و تئوریهای علمی است که قطعی نیست (چه نظریه اثباتپذیری ابطالپذیری) ولی برخی از آنها قطعی یا اطمینانآور است[27] و شخصی که میخواهد اعجاز علمی قرآن را ادعا کند باید دقت کند که نظریههای علمی ناپایدار را به صورت قطعی به قرآن نسبت ندهد و بر آن تحمیل نکند که تفسیر به رأی میشود و تفسیر به رأی حرام است.
اما اگر یافته علمی قطعی یا اطمینانآور بود و با نص یا ظاهر قرآن تطابق داشت، با فرض داشتن شرایط دیگر اعجاز علمی، میتوان تطابق آن مطلب علمی کشف شده را با آیه قرآن اعجاز علمی دانست.
لازم به یادآوری است که احتمال تغییر در مطالب اطمینانآور علوم در مورد همه علوم وجود دارد همان طور که در تاریخ منطق، فلسفه، فقه و ... ملاحظه میشود و اصولاً رشد علوم به همین تغییر و تکامل است و این تغییرات جزئی علوم مانع استفاده از نتایج و دستآوردهای علوم نمیشود، نه در تفسیر و علوم قرآن و نه در علوم دیگر.
6. اعجاز علمی قرآن زیرمجموعه اخبار غیبی است که در این گونه معجزات آنچه خارق عادت است آن است که مدعی معجزه، قبل از دیگران و بدون استفاده از وسایل عادی همان عصر هم نمیتوانند از آن اطلاع یابند. و همین عجز مخاطبان برای اثبات اعجاز کافی است و برای نسلهای بعدی به نوعی خبر میدهند که معجزه واقع شده است.
برای مثال در مورد حضرت عیسیj در قرآن نقل شد:
Pوَرَسُولاً إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُكُم بِآیةٍ مِن رَبِّكُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَكُم مِنَ الطِّینِ كَهَیئَةِ الطَّیرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیكُونُ طَیراً بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِكُمْ إِنَّ فِی ذلِكَ لآیةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَO (آلعمران/ 49)؛ «و (او را به عنوان) فرستادهاى به سوى بنىاسرائیل (= فرزندان یعقوب) قرار داده كه او به آنان مىگوید) كه من از طرف پروردگارتان نشانهاى [معجزهوار]، برایتان آوردهام؛ من از گِل براى شما [چیزى] همانند شكل پرنده مىسازم و در آن مىدمم، پس به رخصت خدا، پرندهاى مىگردد؛ و نابیناى مادر زاد و (مبتلایان به) پیس را بهبود مىبخشم و مردگان را به رخصت خدا زنده مىكنم؛ و از آنچه مىخورید و آنچه در خانههایتان ذخیره مىكنید، به شما خبر مىدهم؛ كه مسلماً در این [معجزات]، نشانهاى براى شماست، اگر مؤمن باشید».
در این آیه حضرت عیسیj از چیزهایی که مردم در خانه ذخیره کرده یا میخورند خبر غیبی میدهد که با وسایل عادی آن عصر اطلاع از داخل خانهها ممکن نبود ولی این معجزه یک بار واقع شد و الآن خبر آن به ما میرسد. معجزه علمی نیز همین گونه است. قرآن میفرماید: Pوَمِن كُلِّ شَیءٍ خَلَقْنَا زَوْجَینِ لَعَلَّمْ تَذَكَّرُونَO؛ «و از هر چیز جفتى آفریدیم، باشد كه شما متذكّر شوید». (ذاریات/ 49) وقتی که زوجیت عام موجودات در قرن بیستم میلادی کشف شد، اعجاز علمی اثبات گردید اما بعد از اثبات، خبر این معجزه به نسلهای بعدی میرسد. و این ماهیت اعجاز غیبی و اخبار غیبی است که اعجاز آن در تقدم زمانی در خبر دادن بدون استفاده از وسایل عادی است که دیگران از آوردن مثل آن در همان عصر عاجز هستند. البته اعجاز قرآن با معجزات پیامبران پیشین از این جهت متفاوت است که اعجاز قرآن جاویدان است و در مورد اعجاز علمی نیز استمرار آن به کشف مصادیق جدید آن در طول اعصار است از این رو اعجاز علمی تمام شدنی نیست.
7. قرآن معجزهای جاویدان برای همه زمانها و مکانهاست و ابعاد اعجاز آن متعدد است که در هر عصری یک یا چند بُعد از اعجاز آن جلوهگری بیشتری دارد. پس لازم نیست که همه ابعاد اعجاز قرآن در عصر پیامبرa و حتی در عصر ما مطرح شده باشد.
از طرف دیگر همانطور که گذشت تحدّی و مبارزهطلبی قرآن مطلق است و شامل همه ابعاد اعجاز قرآن میگردد. لیکن نسبت به هر مخاطب در مورد علم او تحدّی میکند. به ادیان صدر اسلام میفرماید اگر میتوانید کتابی با این فصاحت و بلاغت بیاورید و به دانشمندان عصر ما میفرماید اگر میتوانید کتابی مثل قرآن بیاورید که مطالب علمی را قبل از کشف، بیان کرده باشد، پس تحدّی در کل قرآن اعم از لفظ و محتوا) کافی است و همین شامل اعجاز علمی هم میشود. لیکن بر اساس مخاطب و پیشرفت علمی بشر در هر عصر بُعد جدیدی از اعجاز قرآن روشن میشود. همان طور که اعجازهای محتوایی دیگر مثل اعجاز تشریعی و ... بعداً پیدا شد. پس لازم نیست پیامبر یا قرآن مردم صدر اسلام نامی از اعجاز علمی برده باشند.
8 . دانشمندانی که حدس میزنند، اولاً پیش بینی میکنند ولی خبر قطعی از آینده نمیدهند در حالی که قرآن خبر قطعی میدهد.
ثانیاً معلوم نیست حدس دانشمندان مطابق واقع باشد در حالی که اخبار غیبی قرآن مطابق واقع است. این مطلب بارها به اثبات رسیده است. علاوه بر آنکه کلام صادق الهی است.
ثالثاً حدسهای دانشمندان شرط معجزه را ندارد چون همراه با ادعای نبوّت و مانند آن نیست و تحدّی ندارد.
9. همانطور که گذشت اعجاز علمی قرآن در حوزه علوم طبیعی به انطباق اخبار غیبی قرآن با یافتههای اطمینانآور علوم طبیعی است. اما در حوزه علوم انسانی اعجاز علمی قرآن اولاً به نظامهای اقتصادی، تربیتی سیاسی و ... است که قابل استنباط از قرآن است که مبانی، اهداف و روش های آنها بر نظامهای دیگر برتری دارد. چون نگاهی جامع به همه ابعاد وجودی انسان داشته و کارآمدتر است.
و ثانیاً به تحوّل تاریخی و علمی قرآن است که در جامعه جاهلیت عرب به وجود آورد. تحوّلی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تربیتی که زندگی آنان را دگرگون کرد و ارتقاء بخشید، و آموزههای قرآن در حالی که چنین تحول علمی را دیگر کتابها نمیتوانند ایجاد کنند.
10. معجزه علمی، زیرمجموعه اخبار غیبی قرآن است که این قرآن همراه با تحدّی توسط مدعی منصب الهی آورده شده است.
اما هر گونه خبر غیبی، معجزه نیست چون ممکن است خبر غیبی از باب کرامت باشد و نیز هرگونه خبر غیبی، خبر علمی نیست. بنابراین رابطه بین خبر غیبی و اعجاز علمی عموم خصوص من وجه است.
11. در اعجاز علمی قرآن ناتوانی مخاطبان قرآن در آوردن مثل آن، محقق شده است چرا که از صدر اسلام که اخبار غیبی علمی در قرآن آمده تا هنگامی که مطلب علمی کشف میشود دانشمندان علوم از آوردن مثل آن خبر غیبی عاجز بودند و بعد از کشف مطالب علمی هم، خبر اعجاز به صورت متواتر به ما میرسد.
به عبارت دیگر ناتوانی و عجز مخاطبان اعجاز در ظرف زمانی انجام آن کافی است. همان طور که در مورد اخبار غیبی حضرت عیسیj در مورد غذاهای ذخیره شده و خورده شده در خانهها تحقق یافت (آل عمران/ 49) و بعد از آن خبر اعجاز عیسیj معتبر است.
پس نقش دانشمندان کشف تطابق کتاب تشریع (قرآن) با کتاب تکوین (طبیعت) است. و کشف علمی دانشمندان معجزه نیست تا رقیب قرآن باشد چون اولاً بدون تحدّی و ادعای منصب الهی است و اصولاً خبر غیبی نیست.
تذكر پایانی:
در مورد اعجاز علمی آیات، در طول اعصار مطالب جدید علمی از قرآن برداشت میشود و پرونده اعجاز علمی هر آیه علمی با یك مورد بسته نمیشود، و در هر عصری تحدّی به آوردن مثل آن اعجاز علمی میشود. یعنی كسی بتواند خبر غیبی در مورد مسئله علمی قبل از اثبات بیاورد كه دیگران (در آن شرایط ادعا كننده) از آوردن مثلش عاجز باشند.
بنابراین آوردن اخبار علمی با وسایل عادی در صدر اسلام معجزه بود، نه با وسایل جدید در عصر ما. همان طور كه قرآن در مورد اعجاز اخبار غیبی حضرت عیسیj در مورد غذاهای داخل منازل مردم بیان كرده است، (آل عمران/ 49) كه با وسایل آن زمان مردم قادر به آوردن مثل آن نبودهاند، ولی امروز میتوان با دوربینها و اشعههای خاص از این مسائل با خبر شد. در این مورد در زمان ما خبر متواتر سخن حضرت عیسیj و واكنش مخاطبان به عنوان معجزه مطرح است.
سوم: برخی از مصادیق صحیح اعجاز علمی قرآن کدام است؟
موارد اعجاز علمى در قرآن:
در مورد اعجاز علمى قرآن افراط و تفريط شده است يعنى برخى افراد اعجاز علمى قرآن را به طور كلى منكر شدهاند (همان طور كه گذشت) و برخى افراد در آيات زيادى ادعاى اعجاز علمى كردهاند، كه برخى از اين موارد قابل قبول است اما برخى موارد قابل نقد و صاحبنظران رد كردهاند. اينك در اينجا موارد ادعاى اعجاز علمى در قرآن را بررسى مىكنيم:
اول: مواردى كه ادعاى اعجاز علمى شده و قابل دفاع شمرده شده است:
1 . نيروى جاذبه:
در دو آيه قرآن (رعد / 2 و لقمان / 10 - رفع - خلق السموات بغير عمدٍ ترونها) بيان شده كه خدا آسمانها را بدون ستون ديدنى برافراشته است.[28]
برخى دانشمندان و مفسران همچون آيت اللَّه مكارم شيرازى (نمونه، ج 17، ص 29 و ج 10، ص 110 - 111 و پيام قران، ج 8، ص 146 و آيت اللَّه حسين نورى (دانش عصر فضا، ص 55 - 56) آيات فوق را اشاره به نيروى جاذبه و اعجاز علمى قرآن دانستهاند، چرا كه نيروى جاذبه توسط ابوريحان بيرونى (440 ق)[29] و طبق مشهور توسط نيوتن (1643 - 727 م) در قرن هفدهم ميلادى كشف شد[30] سپس اشاره قرآن به ستونهاى نامرئى بين كرات آسمانى نوعى رازگوئى علمى قرآن است.
البته برخى از صاحبنظران نيز آيات فوق را اشارهاى به نيروى جاذبه دانستهاند اما ادعاى اعجاز علمى نكردهاند[31] و برخى دانشمندان نيز آيات ديگر قرآن (مرسلات/ 25 و فاطر / 41) را اشارهاى به نيروى جاذبه دانستهاند ولى ادعاى اعجاز علمى در آن مورد نكردهاند.[32]
با توجه به اينكه واژه «عمد» جمع و به معناى «ستونها» است، ممكن است نيروى جاذبه يكى از مصاديق آيه باشد يعنى احتمال دارد نيروها (= ستونها)ى متعددى بين كرات آسمانى وجود داشته باشد كه هنوز كشف نشده باشد.
البته پذيرش اينكه آيات (رعد / 2 و لقمان / 10) بر نيروى جاذبه دلالت كند متوقف بر آن است كه واژه «سماوات» به معناى كرات آسمانى باشد. چون اين واژه در قرآن داراى معانى متعدد (مثل: جهت بالا، جوّ زمين، كرات آسمانى، آسمان معنوى و...)[33] است، ولى در اينجا مىتوان ادعا كرد كه كرات آسمانى مىتواند از مصاديق آيات فوق باشد.
بنابراين برخى محققان برآنند كه مىتوان گفت كه: آيات (رعد / 2 و لقمان / 10) به نيروى جاذبه اشاره دارد و با توجه به عدم آگاهى مردم و دانشمندان عصر نزول قرآن، از نيروى جاذبه، عظمت بيانات قرآن و رازگوئى و اعجاز علمى آن در اين مورد روشن مىشود.[34]
2 . حركتهاى خورشيد:
قرآن در آيات متعددى (يس/ 40ـ37، انبياء/ 33، رعد/ 2، فاطر/ 13، زمر/ 5، لقمان/ 29 و ابراهيم/ 33) به حركتهاى خورشيد اشاره كرده و برخى صاحبنظران اين آيات را اعجاز علمى قرآن دانستهاند چرا كه به حركتهاى مختلف خورشيد اشاره دارد كه بر خلاف تصورات رايج در محافل علمى عصر نزول بوده است. آنان آيات فوق را اشاره به حركتهاى زير مىدانند:
الف: حركت انتقالى مستقيم خورشيد درون كهكشان راه شيرى، يعنى حركت طولى خورشيد به سمت معين يا ستارهاى دور دست.[35] البته در اين تفسير Pالشمس تجرى لمستقر لهاO، (يس / 38) «لام» به معناى «الى» (= به سوى) و «مستقر» اسم مكان مىباشد.[36]
البته مفسران و صاحبنظران متعددى اين حركت خورشيد را از قرآن برداشت كردهاند[37] اما گودرز نجفى آن را اعجاز علمى قرآن دانسته است. چرا كه اخترشناسان جديد همچون كوپر نيك (1544 م) و كپلر (1650 م) و گاليله بر آن بودند كه خورشيد ثابت ايستاده است[38] و حتى ادعا نامهاى كه عليه گاليله در دادگاه قرائت شد او را متهم به اعتقاد به سكون خورشيد كردند. (كه بر خلاف گفته كتاب مقدس بود كه مىگفت: (خورشيد) مثل پهلوان از دويدن در ميدان شادى مىكند.)[39] و گاليله حاضر نشد حركت خورشيد را بپذيرد.[40]
ولى در سالهاى بعد كشف شد كه خورشيد نيز داراى حركتهاى واقعى متعدد (حركت انتقالى ـ وضعى ـ درونى) است.
چون كه «فلك» به معناى مجراى كرات آسمانى[41] يا مسير دورانى آنها اطلاق مىشود،[42] يعنى كرات آسمانى در مسيرى دورانى شناورند.[43]
البته اين مطلب قرآن (حركت خورشيد بر مدار) بر خلاف ديدگاه هيئت بطلميوسى[44] است كه در عصر نزول در محافل علمى رايج بوده و تا هفده قرن بر فكر بشر سايه افكنده بود. بر اساس هيئت قديم افلاك حركت مىكنند و ستارگان در فلك ثابت هستند ولى از آيه استفاده مىشود كه خورشيد حركت دورانى دارد و مدارى شناور است.
برخى از دانشمندان به مطالب فوق تصريح كردهاند[45] و آيت اللَّه مكارم شيرازى در تفسیر نمونه (ج 18، ص 6 - 389) اين مطالب را اعجاز علمى قرآن مىداند.
ج: حركت وضعى خورشيد، يعنى خورشيد به دور خود مىچرخد و در قرارگاه خود جريان دارد. Pوَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَاO، (يس / 38) البته اين معنا بنابراين است كه «لام» به معناى «فى» (= در) باشد و «مستقر» به معناى اسم مكان باشد.
برخى صاحبنظران همين معنا را از آيات برداشت كردهاند[46] و احمد محمد سليمان در «القرآن و العلم» (ص 5 - 36) اين مطلب را اعجاز علمى قرآن شمرده است. چرا كه حركت وضعى خورشيد از مطالبى است كه در عصر نزول كشف نشده بود.
د: ادامه حيات خورشيد تا زمان معين، يعنى خورشيد بر اثر انفجارات هستهاى و سوخت مواد درونى آن تا چند ميليارد سال ديگر عمرش به پايان مىرسد.[47]
از اين رو برخى مفسران Pكُلٌّ يَجْرِي لاَِجَلٍ مُسَمّىًO، (رعد / 2) را اشاره به همين مطلب علمى دانستهاند.[48]
هـ : حركات درونى خورشيد، يعنى در خورشيد دائماً انفجارات هستهاى صورت مىگيرد تا انرژى نور و گرما توليد كند، و همين انفجارات باعث زير و رو شدن مواد مذاب داخل خورشيد مىشود كه گاهى تا كيلومترها پرتاب مىشود.[49]
برخى محققان از تعبير «تجرى» به معناى جريان داشتن و تفاوت آن با «تحرك» از آيه (38 / يس) استفاده كردهاند كه خورشيد نه تنها حركت مىكند بلكه جريان دارد يعنى همچون آب در حال حركت زير و رو مىشود و اين نكتهاى لطيف و علمى است كه قرآن بدان اشاره كرده و در عصر جديد كشف شده است و مىتواند اعجاز علمى قرآن باشد. البته اگر «تجرى» را كنايه از شناور بودن در فضا ندانيم.[50]
برخى از محققان با نقد موارد فوق به اين نتيجه رسيدهاند كه اشارات قرآن به حركتهاى خورشيد نوعى رازگويى علمى است، اما در بخشى كه قبلاً توسط كتاب مقدس گزارش شده بود يعنى حركت انتقالى دورانى خورشيد، اعجاز علمى نيست اما در بخشهايى كه بر خلاف هيئت بطلمیوسى رايج در زمان نزول بيان داشته است (مثل حركت انتقالى مستقيم، حركت وضعى و حركت تا زمان معين و حركت درونى خورشيد) اگر به قطعيت برسد، اعجاز علمى قرآن است.[51]
3 . زوجيّت:
در آيات متعددى از قرآن به زوجيت ميوهها و گياهان و انسانها اشاره شده است (رعد / 2 و شعراء / 7 و يس / 36 و همين مضمون در حج / 5 و لقمان / 10 و ق / 7 و طه / 53 و اعراف / 189) و در برخى آيات به زوجيت چيزهايى اشاره مىكند كه انسان اطلاعى ندارد (يس / 36) و در برخى آيات سخن از زوجيّت همه موجودات است Pوَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّمْ تَذَكَّرُونَO (ذاريات / 49).
واژه «زوج» در عالم حيوانات به نر و ماده گفته مىشود و در غير حيوانات به هر كدام از دو چيزى كه قرينه يكديگر است گفته مىشود و به چيزهاى مقارن مشابه و متضاد نيز اطلاق مىشود.[52] از اين رو برخى واژه زوج را در مورد ذرات درون اتم (الكترون و پروتون) و نيروهاى مثبت و منفى به كار بردهاند.[53]
بسيارى از مفسران و صاحبنظران با شگفتى، آيات فوق را از اشارات علمى قرآن به مسأله زوجيت گياهان و زوجيّت عام موجودات دانستهاند[54] و محمدتقى شريعتى اين مطلب را اعجاز علمى قرآن دانسته است (تفسير نوين، ص 11) چرا كه انسانها از قديم مىدانستند كه برخى گياهان مثل نخل زوج هستند و مسأله زوجيّت گياهان توسط كارل لينه (1707 - 1787 م) گياهشناس معروف سوئدى در سال 1731 م) ابراز شد.
بنابراين مردم عصر نزول قرآن از زوجيّت همه گياهان اطلاع نداشتند. ولى قرآن نه تنها به اين مطلب اشاره كرد. (رعد / 3، شعراء / 7 و...) بلكه به زوجيّت همه موجودات اشاره كرد (ذاريات / 49) كه تا قرن اخير كسى از آن اطلاع نداشت.[55]
بنابراين اشاره علمى قرآن به زوجيت گياهان و زوجيت عام موجودات نوعى رازگويى قرآن است كه حكايت از اعجاز علمى اين كتاب مقدس دارد.
البته برخى از محققان برآنند كه هر چند اشارات علمى قرآن در اين موارد مىتواند اعجاز علمى بشمار آيد اما تطبيق آيه (ذاريات / 49) با مواردى همچون الكترونها، پروتونها و كواركها قطعى نيست و حداكثر اين موارد ممكن است از مصاديق آيه مذكور بشمار آيد.[56]
4 . لقاح (زايا كردن گياهان و ابرها توسط بادها):
در برخى آيات قرآن به بادهاى زايا و باردار كننده اشاره كرده است Pكَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَO، (حجر / 12) مفسران و صاحبنظران آيه فوق را به دو صورت تفسير كردهاند:
الف: برخى برآنند كه اين آيه به لقاح گياهان اشاره دارد يعنى ابرها فرستاده مىشوند تا گردههاى گياهان نر را به گياهان ماده برسانند و آنان را زايا كنند،[57] و احمد محمد سليمان اين مطلب را اعجاز قرآن دانسته است چرا كه بشريت در اواخر قرن هيجدهم يا اوايل قرن نوزدهم به مسأله تلقيح پى برد، درحالى كه قرآن قرنها قبل از آن تذكر داده بود.[58]
ب: برخى ديگر از صاحبنظران و مفسران آيه فوق را اشاره به لقاح ابرها و بارور شدن آنها دانستهاند[59] چرا كه در ادامه آيه مسأله نزول باران را مطرح مىكند كه نتيجه لقاح ابرهاست و احمد امين اين آيه را يك معجزه جاودانى مىداند كه حدود هزار و سيصد و نود سال پيش موضوعى را بيان كرده كه عصاره و نتيجه تحقيقات جديد است چرا كه منظور از آيه همان تأثيرى است كه باد در اتحاد الكتريسته مثبت و الكتريسته منفى در دو قطعه ابر و آميزش و لقاح آنها دارد.[60]
البته مانعى ندارد آيه فوق اشاره به لقاح ابرها و گياهان مرده باشد[61] چرا كه بخش اول آيه يك مطلب كلى را مىگويد (زاياگرى بادها) كه اعم از لقاح ابرها و گياهان است ولى در ادامه آيه يكى از نتايج اين لقاح را تذكر مىدهد كه همان نزول باران از ابر است. همانطور كه لقاح گياهان نيز يكى از مصاديق آنها است.[62]
البته اشاره علمى قرآن به لقاح ابرها اعجاز علمى قرآن است چرا كه اين مطلب تا سالهاى اخير براى بشر كشف نشده بود اما اشاره قرآن به لقاح گياهان اعجاز علمى قرآن بشمار نمىآيد چرا كه انسانهاى صدر اسلام به طور اجمالى از تأثير گردهافشانى برخى گياهان (همچون خرما) اطلاع داشتند.[63]
5 . چينش مراحل آفرينش انسان:
قرآن كريم در آيات متعددى از آفرينش انسان و مراحل آن ياد كرده است (مؤمنون / 12ـ14، حج/ 5، غافر/ 67، قيامت/ 37ـ39، علق/ 2، طارق/ 6، دهر/ 2، سجده/ 6 ـ 9 و...) از اين آيات مىتوان استفاده كرد كه مراحل زندگى انسان پانزده مرحله است كه عبارتند از:
1 - خاك (يعنى تراب وطين، حج/ 5، مؤمنون/ 12 و غافر/ 67)[64]
2 - مرحله آب (يعنى ماء، ماء دافق، ماه مهين، طارق / 6، سجده / 6 - 9)[65]
3 - مرحله منى (نطفة من منى، قيامت / 37 - 39)
4 - مرحله نطفه مخلوط (نطفه امشاج، دهر / 2)
5 - مرحله علقه (مؤمنون / 12 - 14، حج / 5، غافر / 67)
6 - مرحله مضغه (مؤمنون / 12 - 14 و حج / 5)
7 - مرحله تنظيم و تصوير و شكلگيرى (سجده / 6 - 9)
8 - مرحله شكلگيرى استخوانها (مؤمنون 12 - 14)
9 - مرحله پوشاندن گوشت بر استخوانها (همان)
10 - مرحله آفرينش جنس جنين (قيامت / 37 - 39)
11 - مرحله آفرينش روح يا دميدن جان در انسان و پيدايش گوش و چشم (سجده / 6 - 9 و مؤمنون / 14)
12 - مرحله تولد طفل (غافر / 67)
13 - مرحله بلوغ (مؤمنون / 12 - 14، حج / 5 و غافر / 67)
14 - مرحله كهنسالى (حج / 5 و غافر / 67)
15 - مرحله مرگ (همانها)[66]
البته توضيح هر كدام از اين مراحل بر اساس آيات قرآن و علوم پزشكى نياز به شرح و توضيح دارد ولى اين آيات اشارات علمى ارزندهاى را در بردارد كه برخى پزشكان را به حيرت آورده و آنها را دليل اعجاز علمى قرآن بلكه اعجاز بلاغى قرآن دانستهاند.[67]
و برخى ديگر صاحبنظران غربى همچون دكتر موريس بوكاى معتقدند كه:
«بايد همه بيانات قرآنى را با معلومات اثبات شده عصر جديد مقايسه كرد، موافق بود نشان با اينها واضح است ليكن همچنين بىنهايت مهم است كه آنها را با عقايد عمومى كه در اين خصوص در جريان دوره وحى قرآنى شايع بود مواجهه داد تا معلوم گردد انسانهاى آن زمان تا چه اندازه از نظراتى شبيه آنچه در قرآن درباره اين مسائل عرضه شده دور بودهاند.
فىالواقع اين فقط در جريان قرن نوزدهم است كه ديد تقريباً روشنى از اين مسائل پيدا مىكنيم. در تمام مدت قرون وسطى، اساطير و نظارت صورى بىپايه، منشأ متنوعترين آراء و تا چندين قرن پس از آن سارى و جارى بود.
آيا مىدانيد كه مرحلهاى اساسى در تاريخ جنينشناسى تصديق «هاروى»[68] در سال 1651 م بود مشعر به اينكه «هر چيزى كه مىزايد در آغاز از تخمى مىآيد.» و اينكه جنين به تدريج بخشى پس از بخشى درست مىشود؟ [...] اين بيش از هزارهاى پيش از آن عصر است، كه در آن عقايدى تخيلى شايع بود و انسانها قرآن را مىشناختند. بيانات قرآن در باب توليد مثل انسان، حقايق اساسى را كه انسانها قرونى چند براى كشف آن گذراندند، با اصطلاحات ساده اشعار داشته است.»[69]
برخى از محققان نيز برآنند كه هر چند بيان هر كدام از اين مراحل آفرينش انسان به تنهائى نمىتواند دليل مستقلى بر اعجاز علمى قرآن باشد ولى با توجه به گواهى دانشمندان بر اينكه مردم عصر نزول قرآن، آگاهى از اين نظم و چينش مراحل آفرينش انسان نداشتند، بيان اين مراحل و چينش آن نوعى رازگويى علمى است كه مىتواند اعجاز علمى قرآن بشمار آيد.[70]
چهارم: آیا مصادیقی از اعجاز علمی که دکتر سها مورد نقد قرار داده همگی مورد قبول بوده و قبل از ایشان قرآنپژوهان نقد نکرده بودند؟
در این مورد به کتاب پژوهشی در اعجاز علمی قرآن از دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی، جلد اول و جلد دوم مراجعه کنید که موارد متعددی از اعجازهای مورد نقد دکتر سها مثل حرکت زمین، کروی بودن زمین و اعجاز ریاضی مورد نقد قرار گرفته و رد شده است.
کتاب فوق در سال 1381 منتشر شده است (ده سال قبل از انتشار کتاب نقد قرآن آقای دکتر سها) و کتاب فوق بارها تجدید چاپ شده و شش جایزه ملی در ایران دریافت کرده و حتی به زبانهای مختلف (روسی، اردو و ...) ترجمه شده است.
پنجم: موافقان و مخالفان اعجاز عددی قرآن چه کسانی بوده و آیا نظم ریاضی قرآن مصادیق صحیحی دارد و آیا دلالت بر شگفتی علمی میکند یا اعجاز علمی؟
برخى از نویسندگان و صاحب نظران در چند دهه اخیر بُعد دیگرى براى اعجاز قرآن بیان كردهاند كه همان اعجاز عددى قرآن است اینان ادعا مىكنند كه یك نظم ریاضى بر قرآن حاكم است. هر چند كه در كتاب «الاتقان فى علوم القرآن» سیوطى، رد پاى این فكر دیده مىشود.[71] امّا تا چند سال اخیر این راز علمى پنهان مانده بود و با پیدایش رایانههایى (كامپیوترهاى) كه مىتواند حسابهاى بسیار زیادى را در مدت زمان كمى و با دقت بالایى انجام دهد، پرده از روى نظم ریاضى قرآن برداشته شد و اعجاز این كتاب مقدس بار دیگر بر جهانیان ثابت گردید. این صاحبنظران از این رهگذر نتایج دیگرى هم مىگیرند كه اشاره خواهیم كرد. در رأس این گروه افرادى همچون رشاد خلیفه و عبدالرزاق نوفل و... هستند. در مقابل آنان گروه دیگرى از نویسندگان و صاحب نظران قرآنى، قرار دارند كه این مطالب را نمىپذیرند و برخى محاسبات آنان را خطا آلود مىدانند و حتى برخى نویسندگان با شدت هر چه بیشتر قسمتى از این مطالب را توطئه بهائیت معرفى مىكنند و آن را یك جریان انحرافى مىدانند و در این مورد به ادعاى نبوت رشاد خلیفه و كشته شدن او استشهاد مىكنند[72]. ما ابتدا گزارشى از كتابها و نویسندگان دو گروه بیان مىكنیم و سپس نتیجهگیرى خواهیم كرد.
الف: موافقان اعجاز عددى قرآن:
در این مورد افراد زیادى كتاب و مقاله نوشتهاند كه به مهمترین آنها اشاره مىكنیم:
1. معجزة القرآن الكریم، دكتر رشاد خلیفه:
دكتر رشاد خلیفه در خانوادهاى از صوفیان مصر در شهر «طنطه» متولد شد و در سال 1971 م در شهر مكه رسماً به جرگه نائبان مكتب تصوف در آمد.
او تحصیلات جدید خود را تا كارشناسى در دانشكده كشاورزى عین الشمس قاهره گذراند و سپس كارشناسى ارشد خود را در دانشگاه آریزونا (1959 ـ 1961 م) آمریكا گذراند و سپس دكتراى خود را در دانشگاه كالیفرنیا (1962 ـ 1964 م) در رشته بیوشیمى گیاهى گذراند.[73] او به مدت سه سال در مورد قرآن با استفاده از رایانه تحقیق كرده است. و نتیجه این تحقیقات را در سال 1351 ش به روزنامههاى دنیا داده شد.[74]
كتاب او تحت عنوان «معجزة القرآنالكریم» در سال 1983 م در بیروت چاپ شد[75] و به زبان انگلیسى نیز در آمریكا چاپ شد.[76]
تمام كوشش استاد مزبور براى كشف معانى و اسرار حروف مقطعه قرآن صورت گرفته است و ثابت كرده است كه رابطه نزدیكى میان حروف مذكور، با حروف سورهاى كه در آغاز آن قرار گرفتهاند، وجود دارد. او براى محاسبات این كار از رایانه كمك گرفته است و بیان كرده كه در 29 سوره قرآن حروف مقطعه آمده است كه مجموع این حروف 28 حرف الفباى عربى را تشكیل مىدهد (یعنى: ا، ح، ر، س، ص، ط، ع، ق، ك، ل، م، ن، ه ، ى) كه گاهى آنان را حروف نورانى نامند. او نسبت این حروف را در 114 سوره قرآن سنجیده است و به نتایجى رسیده است كه به برخى آنها اشاره مىكنیم:
نسبت حرف «ق» در سوره «ق» از تمام سورههاى قرآن بدون استثناء بیشتر است. مقدار حرف «ص» در سوره «ص» نیز به تناسب مجموع حروف سوره از هر سوره دیگر بیشتر است و نیز حرف «ن» در سوره «ن و القلم» بزرگترین رقم نسبى را در 114 سوره قرآن دارد. ایشان عدد 19 را یك عدد اساسى در قرآن مىداند كه از «تسعة عشر»[77] اخذ كرده و اعداد برخى آیات و كلمات را بر آنها تطبیق كرده و یك نظام ریاضى را ارائه مىدهد. ایشان با محاسبات زیاد و جدولهاى متعدد به اثبات این مطالب مىپردازد و نتایج زیر را مىگیرد:
الف: قرآن كلام خداست. محل حروف مقطعه قرآن در جاى مشخص خود طرح پیشرفته توزیع الفبایى در سراسر قرآن را اثبات مىكند. هیچ كس نمىتواند ادعا كند كه این گونه طرح پیشرفته توسط انسان، هر قدر هم متعالى باشد قابل وصول باشد. ایشان از رایانه مىخواهد كه تعداد تبدیلهاى ممكن را به منظور كتابى مثل قرآن كه از لحاظ ریاضى دقیق و حساب شده است محاسبه كند كه 626 سپتیلون (000/000/000/000/000/000/000/000/626) مىشود كه قطعاً از توان و ظرفیت هر مخلوقى خارج است و كسى نه در گذشته، نه حال و نه آینده قادر نخواهد بود اثرى همتاى قرآن بیاورد و سپس اعجاز قرآن را از این مطلب نتیجهگیرى مىكند و حتى معجزات موسى و عیسى را از طریق قرآن اثبات مىكند.[78]
ب: ترتیب موجود تدوین سورههاى قرآن ترتیبى ملهم از ذات الهى است.
ج: ترتیب نزول سورههاى قرآن، آن چنان كه امروزه مىدانیم از جانب خداى تعالى است.
د: محل نزول سورههاى قرآن، اعم از مكى یا مدنى، مورد تأیید قرار مىگیرد.
هـ : شیوه مخصوصى كتابت كلمات در قرآن را خداى تعالى خود دستور فرموده است و لذا توصیه مىكند كتابت قرآن (صلوة، به صلاة) تغییر داده نشود.
و: طریق خاص قرآن در تقسیم هر سوره به آیات با امر الهى صورت گرفته است.
ز: آیه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» جزء لا یتجزاى هر سوره، بجز سوره 9 (التوبه) است. كه آن را با دلایلى از نظم ریاضى ثابت مىكند.[79]
2. اعجاز قرآن، تحلیل آمارى حروف مقطعه، تالیف رشاد خلیفه، ترجمه و ضمائم از سید محمد تقى آیت اللهى:
مترجم محترم كتاب را از نسخه اصل انگلیسى ترجمه كرده و در سال 1365 توسط انتشارات دانشگاه شیراز منتشر شده است.
ایشان مقدمهاى درباره معرفى نویسنده (رشاد خلیفه) و مقدمهاى به عنوان «سخن مترجم» اضافه كرده است و ضمایمى نیز آورده كه مقادیر حروف را بر اساس حروف ابجد حساب كرده و حتى برخى خطاهاى متن انگلیسى را یادآور شده است.[80]
3. معجزة القرن العشرین من كشف سباعیة وثلاثیة اوامر القرآن الكریم، ابن خلیفه علیوى:
ایشان در كتاب خود كه 110 صفحه است، مىگوید 90% اوامر قرآن هفتگانه یا سهگانه یا یگانه است و تكرار آنها در موارد خود لازم بوده است.
براى مثال: امر «اُعبدوا» (بپرستید) سه بار به همه مردم خطاب كرده است و سه بار نسبت به اهل مكه در قرآن آمده و سه بار نسبت به پیامبر اسلامa آمده است و شعیب پیامبر سه بار به قوم خود گفته است و نوح سه بار و هود سه بار و صالح سه بار و عیسىj سه بار گفتهاند كه این سر غریب و عجیبى است.
ایشان از این اعداد منظم اعجاز قرآن را نتیجه مىگیرند.[81]
4. المنظومات العددیة فى القرآن العظیم، مهندس مصطفى ابوسیف بدران:
این كتاب در 88 صفحه چاپ شده است و روابط ریاضى حروف مقطعه را بررسى كرده است. و بویژه حالات مختلف لفظ «اللَّه» را بررسى كرده است.
5. الاعجاز العددى للقرآن الكریم، عبد الرزاق نوفل:
این كتاب در سه جزء جداگانه چاپ شده است و سپس تحت عنوان «اعجاز عددى در قرآن كریم» توسط مصطفى حسینى طباطبایى ترجمه شده است. ایشان تلاش كرده تا نظام ریاضى تكرار واژهها را در قرآن نشان دهد. براى مثال:
واژه دنیا 115 بار و واژه آخرت نیز 115 بار آمده است. واژه شیاطین و ملائكه هر كدام 68 بار در قرآن آمده است. واژه حیات و مشتقات آن و نیز واژه موت 145 بار در قرآن آمده است. ایشان در مقدمه كتاب این امر را معجزه الهى مىداند و مىگوید این توازن در كلمات قرآن ثابت مىكند كه امكان ندارد این قرآن جز وحى الهى باشد. چرا كه فوق قدرت انسان و بالاتر از عقل بشرى است.[82] (چرا كه یك پیامبر در طول 23 سال از قرآن سخن گفته و توانسته است توازن كلمات خود را در جنگ و صلح و... حفظ كند و این غیر از معجزه چیز دیگرى نیست.)
6. اعجازات حدیثة علمیة و رقمیة فى القرآن، دكتر رفیق ابوالسعود:
ایشان در یك فصل كتاب خود معجزه اعداد و ارقام را در قرآن مطرح مىكند و مطالبى شبیه مطالب عبدالرزاق نوفل مىآورد.[83] براى مثال مىنویسد:
الرحمن 57 مرتبه الرحیم 114 مرتبه
الجزاء 117 مرتبه المغفرة 234 مرتبه
الفجار 3 مرتبه الابرار 6 مرتبه
العُسر 12 مرتبه الیسر 36 مرتبه
قل 332 مرتبه قالوا 332 مرتبه
ابلیس 11 مرتبه استعاذه باللَّه 11 مرتبه
المصیبة 75 مرتبه الشكر 75 مرتبه
الجهر 16 مرتبه العلانیة 16 مرتبه
الشدة 102 مرتبه الصبر 102 مرتبه
المحبة 83 مرتبه الطاعة 83 مرتبه
7. كاربرد روش سیستمها (راسل. ل. ا. ك) به ضمیمه تعبیر قرآن آربرى، ترجمه محمد جواد سهلانى:
ایشان در یك فصل كتاب مطالب رشاد خلیفه را ترجمه كرده و آورده است.[84]
8. اعجاز الرقم 19 فى القرآن الكریم، بسّام نهاد جرّار:
ایشان پس از آنكه نظام ریاضى دكتر رشاد خلیفه را توضیح مىدهد و به آن اشكالاتى مىگیرد. به صورت جدیدى اعجاز عدد 19 را در قرآن اثبات مىكند. براى مثال مىگوید: اعدادى كه در قرآن آمده است 38 عدد است و این عدد از مضاعفهاى عدد 19 است. و نیز تعداد اعداد صحیحى كه به صورت مكرر در قرآن آمده است 285 بار است كه این عدد هم از مضاعفهاى عدد 19 (285 = 19 * 15) است.
ایشان فصل سوم كتاب (ص 140 ـ 152) را به همین امر اختصاص داده است.
9. تفسیر نمونه، آیت اللَّه مكارم شیرازى:
ایشان در جلد دوّم تفسیر نمونه زیر آیه اوّل سوره آل عمران بحثى را از دكتر رشاد خلیفه به صورت مبسوط گزارش مىكنند. ولى قضاوت در مورد صحت و سقم آن را نیازمند بررسى فراوان مىداند و لذا قضاوتى نمىكنند.
ایشان پس از ذكر مطالب دكتر رشاد خلیفه این نتایج را مىگیرند:
الف: رسم الخط اصلى قرآن را حفظ كنید.
ب: این مطلب دلیل دیگرى بر عدم تحریف قرآن است (چرا كه اگر كلمه یا حرفى از قرآن كم مىشد ارقام صحیح در نمىآمد).
ج: اشارات پر معنا (در سورههایى كه با حروف مقطعه آغاز مىشود پس از ذكر این حرف، اشاره به حقانیت و عظمت قرآن شده است.) و در پایان نتیجه مىگیرند كه حروف قرآن كه طى 23 سال بر پیامبرa نازل شده حساب بسیار دقیق و منظمى دارد كه حفظ و نگهدارى نسبتهاى آن بدون استفاده از مغزهاى الكترونیكى امكانپذیر نیست.[85]
10. اعجاز عددى قرآن كریم و ردّ شبهات، محمود احمدى:
ایشان كوشش نموده است تا اشكالاتى را كه بر اعجاز عددى و محاسبات عبد الرزاق نوفل و رشاد خلیفه نمودهاند جواب دهد. او در ابتدا تمام مطالب رشاد خلیفه و عبد الرزاق نوفل را خلاصه كرده و بیان نموده است. ایشان اشكالات را یكى پس از دیگرى بر مىشمارد و حتى برخى از آنها را به نقل از نامههاى دكتر رشاد خلیفه پاسخ مىدهد. ما در ادامه مطلب به برخى پاسخهاى ایشان اشاره مىكنیم.
11. المعجزة، مهندس عدنان رفاعى:
ایشان هم مطالبى شبیه سخنان عبدالرزاق نوفل و دكتر رفیق ابوالسعود مىآورند.
12. الاعجاز العددى فى سورة الفاتحة، طلحة جوهر:
ایشان نیز محور بحث خویش را عدد 19 قرار داده است و آیه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را با آیه «تسعة عشر»[86] (16) مقایسه مىكند و در پایان آیاتى را كه 19 حرف دارد جمعآورى كرده است و از همه مطالب كتاب اعجاز عددى و ریاضى قرآن را ثابت مىكند.
13. اعجاز ریاضى زوج و فرد در قرآن كریم، كوروش جم نشان:
ایشان با توجه به آیه سوّم سوره والفجر كه خداوند متعال به زوج و فرد سوگند یاد كرده است به فكر افتاده است كه شاید یك نظام عددى بر مبناى زوج و فرد در قرآن باشد. در نهایت جمع اعداد زوج دقیقاً مساوى با جمع تعداد آیات قرآن یعنى 6236 و جمع اعداد فرد مساوى با 6555 است كه حاصل جمع شماره سورهها مىباشد و بدین ترتیب نمونه دیگرى از اعجاز عددى قرآن را اثبات مىكند.[87]
14. ماوراء احتمال، عبداللَّه اریك:
برخى نویسندگان با استفاده از كتاب فوق مقالهاى تحت عنوان «بسم اللَّه مفقوده» نوشته و مدعى شدهاند كه نبودن بسم اللَّه در صدر سوره توبه و تكرار آن در سوره نمل بسیار حكیمانه و از معجزات قرآن است. ایشان با استفاده از سورهها این مطلب را اثبات مىكند.[88]
15. من الاعجاز البلاغى والعددى للقرآن الكریم، دكتر ابو زهرا نجدى:
ایشان كار دكتر رشاد خلیفه را ادامه داده است و براى مثال مىگوید در قرآن 34 مرتبه واژه سجده آمده كه اشاره به 34 سجده نمازهاى یومیه است.
ب: مخالفان اعجاز عددى قرآن:
در این مورد به چند كتاب و مقاله برخورد كردیم كه بدانها اشاره مىكنیم و استدلالهاى آنها را بیان مىكنیم:
1. تسعة عشر ملكاً، بیان ان فریة الاعجاز العددى للقرآن خدعة بهائیة، حسین ناجى محمد محى الدین:
ایشان به شدت به كسانى كه عدد 19 را یكى از اسرار قرآن مىدانند حمله مىكند. و آنها را نوعى دروغ بستن بر خدا دانسته است.[89] سپس متذكر مىشود كه عدد 19 از شعارهاى بهائیان است. كه در نظر مسلمانان مرتد و كافر هستند و شواهدى مىآورد كه سال در نظر آنان 19 ماه است و هر ماهى نیز 19 روز است. و كتاب «البیان» آنان 19 قسمت است و هر قسم آن 19 باب است و عدد نمازهاى یومیه آنها 19 ركعت است و...[90] و دربخش دیگرمتذكر مىشود كهعدد 19 مختص قرآننیست وجملاتى را بیان مىكند كه بدون استفاده از رایانه براساس عدد19 شكل گرفته است در حالى كه مطالب آن باطل است. مثل: «لا بعث ولا حساب ولا جهنم لا صراط ولا جنة ولانعیم و...» (19 حرف است و 4 الف دارد.[91]) و سپس بیان مىكند كه رابطهاى بین بسم اللَّه الرحمن الرحیم و حروف مقطعه سورهها و جهنم (نوزده ملك جهنم) وجود ندارد[92] و در بخش دیگرى خطاهاى عددى قائلین به اعجاز عددى را توضیح مىدهد.[93]
2. المعجزة القرآنیة، دكتر محمد حسن هیتو:
ایشان تقریباً همان مطالب حسین ناجى محمد را تأیید و تكرار مىكند.
3. اعجاز الرقم 19 فى القرآن الكریم، بسام نهاد جرّار:
ایشان هر چند خود به نوعى اعجاز عدد 19 را در قرآن پذیرفته است امّا با ذكر مطالبى خطاها و اشتباهات دكتر رشاد خلیفه را بیان كرده است.
او مىنویسد: بعد از تحقیق در مورد تكرار حروف در سورهها متوجه شدم كه دكتر رشاد خلیفه به صورت عمدى دروغ گفته است تا اینكه به نتایج مورد نظرش در تكرار حروف در هر سوره برسد، و ثابت كند كه همگى بر عدد 19 قابل تقسیم است.[94]
ایشان در جاى دیگر به انجراف فكرى رشاد خلیفه اشاره كرده و مىگوید پس از آنكه كتاب «معجزة القرآن الكریم» از ایشان چاپ شد و اشكالات آن ظاهر شد، رشاد خلیفه (كه امام جماعت مسجد توسان بود) با نمازگزاران اختلاف پیدا كرد. و او را طرد كردند و رشاد خلیفه مركزى را افتتاح كرد و سنت را منكر شد. و در نهایت ادعاى نبوت كرد. و سر انجام نیز به وسیله كاردى در همان مركز كشته شد.[95]
4. اعجاز عددى و نظم ریاضى قرآن، عباس یزدانى:
ایشان در مقالهاى مفصل در مجله كیهان اندیشه[96] اشكالات متعددى نسبت به برخى از كتابها و مقالاتى كه اعجاز عددى را پذیرفتهاند، مطرح مىكند و این جریان را انحرافى دانسته كه موجب سرگردانى افراد مىشود. ایشان با تذكر این نكته كه در قرآن به وصفى برخورد نمىكنیم که به جنبه لفظى قرآن آن هم از زاویه اعجاز عددى نظر داشته باشد. (و همینگونه در احادیث) دكتر رشاد خلیفه مىگفت: بسم اللَّه الرحمن الرحیم داراى 19 حرف و تكتك كلمات این آیه اوّل قرآن به صورتى كه بر عدد 19 قابل تقسیم است در قرآن به كار رفته است. چنان كه در كل قرآن 19 مرتبه «بسم اللَّه» و 2698 بار «اللَّه» و 57 بار «رحمن» و 114 بار «رحیم» به كار رفته است و ایشان در جواب مىنویسد:
از این آمار فقط رقم 57 صحیح است و سپس تذكر مىدهد كه براى این كه عدد «اللَّه» درست شود باید واژه «باللَّه و تاللَّه و للَّه و فاللَّه» را حساب كنیم امّا «اللّهم» را حساب نكنیم و یا واژه «اسم» در قرآن 22 بار آمده و «باسم» فقط 7 بار به كار رفته است[97].[98]
سپس به استفادههاى ذوقى از آیات قرآن اشاره مىكند و مىنویسند:
«ن» در سوره «ن و القلم» 131 مرتبه آمده است نه 132 مرتبه تا مضرب 19 باشد. بخاطر همین دكتر رشاد خلیفه مجبور شده «ن» اوّل را به صورت «نون» بنویسد تا یك نون اضافه شود و یك نون هم از بسم اللَّه الرحمن الرحیم آغاز سوره وام گرفته است تا تعداد 133 عدد نون تمام شود.[99] و در سوره «طه» مجموع این دو حرف 239 آمده است نه 342 تا مضرب 19 باشد. و ایشان تاء گرد را هاء محسوب كرده است. (زینة ـ زینه)[100]
سپس ایشان در جواب مهندس عدنان رفاعى كه گفته واژه «یوم» را 365 بار در قرآن آمده است. مىنویسد: «یوم» را به صورت مفرد در نظر گرفته و در همان حال «یومئذٍ» و «یومكم» و «یومهم» را حساب نكرده است. در حالى كه «بالیوم» و «فالیوم» را حساب كرده است.
و بطور كلى اسلوب منطقى در موارد شمارش اعداد رعایت نشده است در بعضى موارد مفرد را حساب كردهاند و در برخى موارد (مثل جنات) مشتقات آن را هم حساب كردهاند. و سپس در پاسخ صاحب كتاب «آیت كبرى» كه مىگوید: در اوایل اسلام نقطهگذاری نبوده پس باید حروف معجمه (نقطهدار مثل ج) را با حروف مهمله (بدون نقطه مثل ح) حساب كرد.
ایشان مىنویسند: كه اصل مطلب صحیح است امّا كتابت و نگارش چندان مهم نیست آنچه مهم است قرائت است. و در عصر نزول مسلماً حاء و خاء و جیم در تلفظ فرق داشتهاند.[101] ایشان در پاسخ كورش جم نشان در مورد «اعجاز زوج و فرد» قرآن مىنویسد:
اشكال اساسىتر این است كه چنین چیزى اثبات اعجاز قرآن نیست، زیرا به راحتى مىتوان كتابى نوشت و از آغاز بین ابواب و فصول و تعداد جملات آن چنین نظمى را جاسازى نمود.[102]
در جاى دیگر ایشان به عبدالرزاق نوفل اشكال مىكند كه لفظ ابلیس 11 مرتبه در قرآن آمده است اما ادعاى ایشان در مورد لفظ استعاذه صحیح نیست و لفظ صریح استعاذه 7 مرتبه در قرآن آمده است. و با مشتقات آن 16 مرتبه آمده است.
و سپس اشكال دیگرى به عبدالرزاق نوفل مىكند كه ارتباط مفهومى بین مصیبت و شكر (كه هر كدام 75 مرتبه بامشتقات آنها در قرآن آمده است) روشن نیست.[103]
در بخش دیگرى متذكر مىشود كه بر فرض كه تناسب و توازنها در حدى از كثرت باشند كه اتفاقى بودن این آمار و ارقام عادتاً محال باشد، باز غیر بشرى بودن قرآن را نمىتوان نتیجه گرفت زیرا عقلاً و عادتاً محال نیست كسى كتابى تدوین كند و در عین حال چنین معادلاتى را در آن بگنجاند.[104]
ایشان در پایان مطالب خود را خلاصه كرده و نتایجى مىگیرد كه عبارتند از:
الف: اعجاز عددى قرآن كه توسط رشاد خلیفه مطرح شد رد پاى آن در كتاب «الاتقان» سیوطى مطرح است.
ب: این جریانى انحرافى و نامبارك بود كه هیچ خدمتى به نشر فرهنگ قرآن نكرد. و خود رشاد خلیفه با طرح مطالبى مخرّب از جمله تعیین دقیق زمان برپایى قیامت (1709 ق) و ادعاى رسالت خود را به كشتن داد.
ج: آمار و ارقام اعلام شده در مورد نظم ریاضى قرآن غالباً درست نیست.
د: در شمارش كلمات و حروف، روش واحدى را رعایت نمىكنند.
هـ : بر فرض كه توازن و تناسبى در تكرار واژههاى قرآن باشد، این به تنهایى معجزه بودن قرآن را ثابت نمىكند. زیرا مشابه این امور در كارهاى بشرى وجود دارد.
و: بین نتیجهگیریهاى خاصى كه از توازن و تناسب كلمات گرفته مىشود با این گونه مطالب رابطه منطقى وجود ندارد. و پارهاى از این استنتاجها مبتلا به مغالطه «هست و باید» مىباشند.
ز: این جریان انحرافى دستاویزى براى معتقدان به تحریف قرآن مىشود كه در مواردى كه نظم ریاضى به حد نصاب نرسد نتیجه بگیرند كه پس قرآن تحریف شده است.
ح: استفاده شاعرانه (نه برهانى) از بعضى تناسبها اشكال ندارد ولى این یك بیان خطابى و شاعرانه است.
ط: در كتاب و سنت هیچ اشاره و كنایهاى به وجود نظم ریاضى در قرآن دیده نمىشود بلكه قرآن كتاب هدایت و عمل است.
ى: راه پىبردن به اعجاز قرآن تسلط به فنون ادبیات عرب و تلاوت فراوان و تأمل در قرآن است. نه سیر انحرافى فوق.[105]
بررسى و جمعبندى:
در مورد اعجاز عددى قرآن اشاره به چند مطلب لازم است:
1. از مطالب گذشته روشن شد كه تعداد زیادى از دانشمندان مسلمان نظم ریاضى قرآن را دنبال كردهاند و به نتایج قابل توجهى رسیدهاند، هر چند كه برخى از محاسبات آنها خطا بوده و یا با اعمال سلیقه و ذوق شخصى همراه بوده است. پس از سخنان طرفین استفاده مىشود كه نظم ریاضى قرآن به صورت موجبه جزئیه مورد پذیرش موافقان و مخالفان اعجاز عددى واقع شده است اما به صورت موجبه كلیه (یعنى در همه موارد ادعا شده) مورد قبول نیست.
2. همانطور كه گذشت مبنا بودن عدد 19 در همه آیات و ارقام قرآنى مخدوش است. اما این مطلب بدان معنا نیست كه بگوئیم متفكران اسلامى كه این سخن را گفتهاند بهایى بوده یا منحرف بودهاند. اینگونه برخوردها در مطالب علمى صحیح بنظر نمىرسد. جالب این است كه برخى از این افراد در حالى دكتر رشاد خلیفه و امثال او را متهم به انحراف فكرى و... مىكنند كه خود اعجاز عددى 19 را به صورتى دیگر در كتاب خویش پذیرفتهاند.[106]
3. نظم ریاضى قرآن (در همان موارد محدودى كه وجود دارد و مورد پذیرش طرفین است) یك مطلب شگفتانگیز است چرا كه یك فرد اُمّى و درس ناخوانده در طى 23 سال كتابى با نظم خاص ریاضى آورده است كه در حالات روانى مختلف مثل جنگ و صلح و در مكانها و زمانهاى متفاوت آورده شده است. (نه مثل یك دانشمند فارغ از همه چیز كه در یك كتابخانه با آرامش، كتابى منظم تدوین مىكند) و مطالبى عالى و همراه با فصاحت و بلاغت در آن وجود دارد. این مطلب خود بسى شگفت آور و عجیب است. امّا آیا مىتوان ادعا كرد كه این نظم ریاضى اعجاز قرآن را نیز ثابت كند؟
در اینجا دو اشكال عمده وجود دارد: نخست آنكه، این مطلب از لحاظ صغرى قابل خدشه است چرا كه نظم ریاضى به صورت موجبه كلیه اثبات نشد. و كثرت مطالب اثبات شده به طورى نیست كه اعجاز را ثابت كند و دوم از لحاظ كبرى قابل خدشه است چرا كه قرآن كریم كه تحدّى و مبارزه طلبى كرده است (كه اگر مىتوانید مثل قرآن را بیاورید) تحدّى آن عام نیست و شامل همه جنبههاى اعجاز قرآن نمىشود و در قرآن اشارهاى به اعجاز عددى آن نشده است.
پس اعجاز علمى قرآن از طریق اعجاز عددى آن فعلاً اثبات نیست بیان كردیم كه ممكن است تحدى قرآن عام باشد امّا اشكال اول هنوز سر جاى خود باقى است.
4. با توجه به مطالب فوق و عدم اثبات قطعى اعجاز عددى قرآن نتایجى كه دكتر رشاد خلیفه از این مطلب مىگرفت مخدوش مىشود و محل نزول سورهها و ترتیب سورهها و شیوه كتابت و طریقه خاص تقسیم آیات اثبات نمىشود مگر آنكه به صورتى قطعى و جامع اعجاز عددى قرآن اثبات گردد.
5. برخى از طرفداران اعجاز عددى قرآن از آن مطلب براى اثبات تحریف ناپذیرى قرآن و برخى به عنوان خطر توهم تحریف قرآن یاد كرده بودند.
در حالى كه اعجاز عددى، یك زبان گزارشى دارد، پس فقط مىتواند بگوید كه اینگونه نظم ریاضى هست امّا چگونه باید باشد را بیان نمىكند. پس نظم ریاضى قرآن دلیل بر تحریفپذیرى یا تحریفناپذیرى قرآن نیست.
6. برخى دیگر از اشكالات طرفداران اعجاز عددى قرآن در سخنان مخالفان منعكس شد و برخى اشكالات سخنان مخالفان اعجاز عددى قرآن را در پاورقىها بیان كردیم و لذا تكرار نمىكنیم.
جمعبندی و نکات تکمیلی
1ـ بر اساس تعریف اعجاز علمی قرآن، روشن شد که مصادیق صحیح و اثبات شده اعجاز علمی در قرآن وجود دارد و دلایل علمی آن نیز اثبات شده است.
2ـ در قرآن کریم نکات جدید علمی وجود داشته که از آنها به صورت اعجاز علمی اثبات شده و برخی آنها هنوز کشف نشده (نظریهپردازیهای علمی قرآنی) که هر ساله به تعداد موارد کشف شده افزوده میشود.
3ـ اعجازهای علمی ادعائی دکتر سها و نقدهای او بر آنها، تکراری است و قبلاً توسط قرآنپژوهان این مصادیق ادعایی مردود اعلام شده بود. ولی مصادیق صحیح دیگری در اعجاز علمی قرآن وجود داشته که دکتر سها آنها را ذکر نکرده است که این بر خلاف اخلاق علمی و نوعی حقیقتپوشی از مخاطب است.
4ـ نظم ریاضی قرآن موارد صحیحی دارد که شگفتی علمی قرآن است. مصادیق ادعایی غیرصحیح نیز دارد که قبل از دکتر سها توسط قرآنپژوهان مورد نقد قرار گرفته است و حتی علی اعجاز عدد 19 کتاب نوشته شده است و اصولاً اعجاز عددی قرآن را نپذیرفتهاند.
هـ : همه علوم در قرآن وجود دارد
یکی از پیشفرضهای دکتر سها در کتاب «نقد قرآن» آن است که بر اساس آیات و احادیث باید همه علوم در قرآن وجود داشته باشد و حال که چنین نیست قرآن ناقص است[107] و نتیجهگیری که ایشان در بخش دیگری از این مطلب میکنند آن است که مسلمانان میپندارند در قرآن همه چیز هست و همین مطلب موجب عقبماندگی مسلمانان از علوم روز شده است.
دکتر سها مینویسد: «اعتقاد به همه چیز داشتن اسلام، آزادی استفاده از دانش و تجربیات بشری و آزادی عمل را از مسلمانان میگیرد. قرآن ادعا میکند که شامل همه چیز است:
ـ Pوَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍO (نحل/ 89)
ترجمه: ما بر تو کتابی نازل کردیم که بیان کنندهی همه چیز است.
ـ عن النبی: ... وانزل علی القرآن فیه تبیان کل شیء (تفسیر طبری 15/ 8).
ترجمه: بر من قرآن نازل شد که در آن بیان همه چیز هست.
ـ عن النبی: من ابتغی العلم من غیره اضله الله (تفسیر عیاشی 1/ 6).
ترجمه: کسی که برای علم به غیر قرآن رجوع کند خدا او را گمراه میکند.
(یعنی همهی علوم در اسلام هست).
ـ قال الصادق (جعفر بن محمد): ان الله انزل فی القرآن تبیان کل شیء، حتی والله ما ترک شیئا یحتاج العباد الیه الا بینه للناس (تفسیر قمی، 745).
ترجمه: امام صادق: خداوند در قرآن بیان همه چیز را نازل کرده است. حتی به خدا سوگند چیزی که مردم به آن احتیاج داشته باشند را ترک نکرده است.
بنابراین بر اساس قرآن و سنت، مسلمانان بر این باورند که اسلام همه چیز دارد و پاسخگوی تمام نیازهای آنان است. علاوه بر قرآن، تقریباً هر آنچه پیامبر گفته یا انجام داده جزو سنت شده است از رفتار خصوصی جنسی او با زنانش تا نحوه دستشویی رفتن وی و... همگی جزو اسلام محسوب میشوند. بهر روی مسلمین از آغاز تاکنون بر این تصورند که در امور خصوصی، پاکیزگی و حتی پزشکی، تربیتی، اجتماعی، سیاسی، قضایی، اقتصادی و اخلاقی نیازی به غیر قرآن ندارند. بر اساس این اعتقاد بود که مسلمانان در طی جنگهای مسلمانسازی، تمامی مظاهر تمدن و فرهنگ ملل مغلوب را نابود میکردند.
این باور که جواب همهی نیازهای بشر در اسلام هست یک فاجعهی بزرگ است و یک عامل اساسی در عقبافتادگی مسلمانان است چون آزادی جستجو و عمل را از مسلمانان میگیرد و موجب میشود مسلمانان از دانش بشری در ادارهی حکومت و امور زندگیشان محروم شوند. مسلمانان به جای اینکه برای امور اجتماعی، تربیتی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و قضایی به کتب علمی مراجعه کنند به کتب دینی نوشته شده در 1400 سال پیش مراجعه میکنند. این یعنی سلب آزادی عقلی و عملی و رکود و سکون»[108].
پرسشها و پیشفرضها:
1ـ بر اساس آیات و احادیث همه چیز در قرآن وجود دارد.
2ـ مسلمانان این اعتقاد را قبول دارند.
3ـ این اعتقاد موجب عقبماندگی مسلمانان شده است.
4ـ در قرآن همه چیز وجود ندارد و این نقص قرآن است.
پاسخ اجمالی
در مورد قلمرو قرآن سه دیدگاه حداقلی ـ حداکثری و میانه وجود دارد که دکتر سها دیدگاه حداکثری (وجود همه جزئیات علوم در قرآن) را پذیرفته و گمان کرده که این دیدگاه آیات و روایات و عموم مسلمانان است. در حالی که بعد از بررسی روشن میشود که دیدگاه حداقلی (عدم وجود علوم در قرآن) و دیدگاه حداکثری توسط برخی افراد نادر در طول تاریخ اسلام مطرح شده و مورد اشکال واقع شده و ردّ شده است. بنابراین دیدگاه میانه (وجود اشارات کلی علمی در قرآن در راستای هدایت و عدم ذکر جزئیات آنها) مورد قبول است که با هدف قرآن سازگارتر است پس اولاً پیشفرض دکتر سها مردود است و ثانیاً نبودن همه جزئیات علوم در قرآن عیب و نقص قرآن نیست چون قرآن همچون قانون اساسی است که لازم نیست همه جزئیات در آن ذکر شود و هدف قرآن هدایت است و هرچه در راستای هدایت است آورده است آن هم به صورت کلی (حتی در مورد نماز و مانند آن نیز همه جزئیات ذکر نشده است) و ثالثاً عقبماندگی مسلمانان ربطی به این مطلب ندارد چون اگر عموم مسلمانان میدانند که همه جزئیات علوم در قرآن نیست و قرآن و احادیث تشویق به علوم دینی و غیر دینی میکند[109] بلکه عقبماندگی مسلمانان ریشه در استبداد حکام و استعمار و... دارد.
پاسخ تفصیلی
در مورد قلمرو قرآن (وجود همه جزئیات علوم بشری در قرآن) و عدم آن سه دیدگاه در طول تاریخ اسلام وجود داشته است که بررسی آنها میتواند پاسخگویی اکثر سؤالات دکتر سها باشد.
الف: ديدگاه حداکثری:
بر اساس اين ديدگاه همه جزئيات علوم در قرآن وجود دارد. همان طور که گذشت سرچشمه اين ديدگاه در سخنان غزالي (م 505ق) مشاهده شد[110] و مورد مخالفت شاطبي و برخي صاحبنظران در طول تاريخ قرار گرفته است. طرفداران اين ديدگاه به برخي آيات و احاديث استدلال کردهاند که در ادامه به بررسي و نقد آنها خواهيم پرداخت تا روشن شود که اين مطلب صحيح نيست.
ب: ديدگاه حداقلي:
بر اساس اين ديدگاه قرآن و علم تقريباً از همديگر جدا هستند. به عبارت ديگر قرآن به مسائل اخروي ميپردازد و مسائل دنيوي را به مردم واگذار کرده است همان طور که گذشت سرچشمه اين ديدگاه را ميتوانيم در سخنان شاطبي (م 790ق) يافت که در مخالفت با ديدگاه غزالي بيان کرده است. «قرآن براي بيان احکام آخرت و مسائل جنبي آن آمده است».[111]
البته چهره جديدي از اين ديدگاه را در سخنان کساني مييابيم که ميگويند: قرآن فقط مثالهاي علمي زده است.
بررسي: اين ديدگاه ذيل مباحث رابطه قرآن و علم بررسي شد و روشن گرديد که قرآن کريم در موارد متعددي به مباحث علوم طبيعي و علوم انساني پرداخته است و گزارههاي علمي قرآن در موارد متعددي گزارش و اخبار از جهان طبيعت (مثل حرکت خورشيد، نيروي جاذبه و ...) است.
همانطور که قرآن در زمينه تربيت، اقتصاد، سياست، مديريت، حقوق،مسائل اجتماعي و جامعهشناختي و ... مطالب ارزندهاي دارد که در عصر حاضر نيز مورد توجه دانشمندان اين علوم است و گاهي در حد نظريهپردازي و اعجاز علمي مطرح ميشود و مباني و اهداف علوم انساني را جهتدهي ميکند.
بنابراين نميتوان گفت قرآن با علوم رابطه ندارد يا رابطه آن حداقلي و در حد مثالهاي علمي است.
ج: ديدگاه ميانه
بر اساس اين ديدگاه قرآن و علوم رابطه سازگارانه دارند و بيش از دو هزار آيه قرآن به مسائل علمي پرداخته است و در موارد متعددي به اهداف و مباني و روشهاي علوم انساني و اخبار علوم طبيعي اشاره کرده است که در حد شگفتي و اعجاز علمي يا نظريهپردازيهاي علمي مطرح ميشود که همگي اين مطالب در راستاي هدايت انسان، خداشناسي و معادشناسي است اما اين گونه نيست که همه جزئيات علوم در قرآن بيان شده باشد چرا که هدف قرآن هدايت انسان است و کتاب شيمي و فيزيک و ... نيست.
بنابراين با ردّ ديدگاه حداکثري و حداقلي، ديدگاه ميانه باقي ميماند که مطلوب است و با آيات قرآن سازگاري مينمايد.
آیا همه علوم بشري در قرآن وجود دارد؟
الف. دلايل موافقان:
1. ظاهر آيات قرآن، دلالت بر اين دارد که همه چيز در قرآن هست، مانند آية (وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلَّا فِي کتَابٍ مُبِينٍ)؛[112] «و هيچ تر و هيچ خشکى نيست، جز اينکه در کتاب روشنگر (علم خدا ثبت) است».
در آيهاي ديگر چنين آمده است: (وَنَزَّلْنَا عَلَيْک الْکتَابَ تِبْيَاناً لِکلِّ شَيْءٍ)؛[113] «و کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستاديم که بيانگر هر چيز (از کليات دين) و رهنمود و رحمت و مژدهاى براى مسلمانان است».
و درآيهاي ديگر آمده است: (مَا فَرَّطْنَا فِي الْکتَابِ مِن شَيْءٍ)[114] «هيچ چيزي در کتاب فروگذار نکرديم».
قرآن وجود کتبي جهان تکوين و خلاصهاي از اسرار آفرينش است، پس همة علوم در قرآن وجود دارد و از آن الهام گرفته است حتي مسائل فيزيک، شيمي و رياضي در قرآن هست و اگر ما نتوانيم آنها را پيدا کنيم، علتش اين است که عقل ما، از درک و استخراج آنها قاصر است و در آينده بشريت پيشرفت ميکند و همة مسائل را از قرآن به دست ميآورد.
مرحوم فيض کاشاني، در استدلال به آية دوم، اين طور ميفرمايد: «علوم انسان دو گونه است: اول، علوم مستفاد از حس که به وسيلة تجربه و حواس، به دست من آيد و اين علوم متغيّر، فاسد شدني، محصور و متناهي است و بيشتر علوم اين گونه است.
دوم، علومي که از مبادي، اسباب و غايات به صورت علوم واحد کلي بسيط، بر وجه عقلي و غير متغير به دست ميآيد و آن علم به مسبب الاسباب است، اين علم ضروري، کلي و محيط به امور و احوال است و شک، تغيير و غلط در آن نيست و اين علم مانند دانش خدا، به اشيا، علم ملائکه، انبياء و اوصياست که به احوال موجودات، در گذشته و آينده آگاهي دارند و هر کس خدا را، با اوصاف کمال بشناسد پس علم او، محيط به همة امور و احوال است و هر کس کيفيت اين علم را بداند، معناي آية «تبياناً لکل شيء» را ميفهمد و متوجه ميگردد که همة علوم و معاني، در قرآن هست و هر امري خودش يا مقومات، اسباب، مبادي و غايات آن در قرآن وجود دارد».[115]
بعضي اين طور استشهاد ميکنند که: بعد از جملة «لکل شيء» در آية شريفه آمده است: «هديً و رحمةً»؛ پس معلوم ميشود که هدايت قرآن غير از بيان همه چيز است. از اين رو نميتوان گفت بيان همه چيز، عبارت است از بيانات تربيتي و هدايتي قرآن که براي بشر آورده است.
اين امر (وجود همة علوم دنيايي، علوم بشري و معارف ديني در قرآن) در تفسير «مجمع البيان»[116] به عنوان يک احتمال ذکر شده است.
جلال الدين سيوطي در «الاتقان» نيز، همين مطلب را همين ديدگاه را انتخاب کرده و به آيات فوق الذکر استشهاد نموده است.[117]
غزالي در «احياء العلوم» نيز ميگويد: «پس علوم، همة آنها در افعال و صفات خدا داخل است و خداوند در قرآن، افعال، ذات و صفات خود را توضيح ميدهد و اين علوم بينهايت است و در قرآن به اصول و کليات (مجامع) آنها، اشاره شده است».[118]
2. دليل دوم، بر اينکه تمام معارف بشري، در قرآن وجود دارد، آياتي است که اشاره به علوم مختلف ميکند براي مثال به چند مورد اشاره ميکنيم:
علوم رياضي، قال الله تعالي: (وَإِن کانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَکفَى بِنَا حَاسِبِينَ)[119]؛ چون در آيه از حساب و اندازه، سخن گفته است، پس اشاره به علوم رياضي دارد.
علوم ماشينسازي و ميکروبشناسي، قال الله تعالي: (وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْکبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ)؛[120] چون در آيه اشاره به خلق وسايل نقليه ميکند که اعراب آن زمان اطلاعي نداشتند، پس منظور وسايل نقليه جديد، ماشين، هواپيما و ... است و شايد اشاره به خلق ميکروبها و ويروسها است که در آن زمان مردم از آنها اطلاعي نداشتهاند.
علوم شيمي، از آيات مربوط به حضرت ابراهيمj که چهار مرغ را، ذبح کرد و بر سر چهار کوه گذارد، استفاده ميشود که اجزاي موجودات و ترکيبات آنها، مورد توجه قرآن بوده و علم جديد، اين تجزيه و ترکيبها را شيمي مينامد.
علم هندسه، از آية شريفة (رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ)[121] به دست ميآيد؛ زيرا اين آيه دليل بر اين است که خداوند، به درجات توجه داشته و با توجه به اينکه «رفيع» به حساب ابجد 360 ميشود و «درجات» هم، اشاره به درجه است و محيط دايره هم 360 درجه است، پس اين آيه، شايد اشاره به علم هندسه داشته باشد.[122]
بنابراين، هر چند قرآن فرمولهاي شيمي، هندسه و ... را بيان نميکند، اما گاهي به يک مورد در آيهاي اشاره ميکند که ده ها فرمول، احتياج دارد.
غزالي در کتاب «جواهر القرآن»، بر اين مطلب اصرار ميورزد و مثالهاي فراوان ميزند که علوم مختلف، از قرآن نشأت گرفته است.او بعد از اينکه بيان ميکند «تمام علوم ديني و علوم وابسته به آنها (مانند لغت، نحو، قرائات، علم مخارج حروف، علم تفسير، علم قصص اولين، علم کلام، علم فقه، علم اصول فقه و ...) از قرآن منشأ گرفته است، معتقد ميشود که ساير علوم نيز، همه از قرآن شروع ميشود مانند: علم طب، نجوم، علم هيئت، بدن حيوان و تشريح اعضا، علم سحر، طلسمات و ... .
آن گاه ميگويد: «اين علوم (آنچه شمرديم و نشمرديم) اوائل و اصول آنها، از قرآن است و براي منشأ علم طب آية (وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ)[123] را که خداوند از زبان حضرت ابراهيم(ع) نقل ميفرمايد، مورد استناد قرار ميدهد و معتقد است که اين فعل واحد را کسي نميشناسد، مگر آن که علم پزشکي را کامل بداند و ... .[124]
دکتر ذهبي نيز، در کتاب «التفسير والمفسرون» مثالهاي زيادي از ادعاي کساني که معتقدند، همة علوم در قرآن، يا از قرآن است آورده است. مانند: علم طب، جدل، هيئت، هندسه، جبر، مقابله و ... براي هر مورد نيز، آياتي ذکر ميکند.[125]
3. دليل سوم، بر وجود همة علوم در قرآن رواياتي است که در اين زمينه وارد شده و مؤيد عموميت مستفاد،از ظاهر آيات است و به علاوه ائمهb در مورد علوم مختلف (مانند: پزشکي، فضايي و ...) سخن گفتهاند و سپس فرمودهاند که تمام علوم ما، از قرآن است. بر اين اساس معلوم ميگردد که علوم مختلف، در قرآن وجود دارد لکن افراد خاصي از آن مطّلع هستند، براي مثال به چند روايت اشاره ميکنيم:
عن الباقرj: ان الله تبارک و تعالي لم يدع شيئاً تحتاج اليه الامة الانزله في کتابه و بيّنة لرسوله؛[126] «خداوند تبارک و تعالي هيچ چيزي را که مسلمانان، به آن محتاج باشند، فروگذار نکرده است و آنها را در قرآن، نازل فرموده و براي پيامبرa بيان کرده است»».
عن ابي عبداللهj: انّي لاعلم ما في السموات وما في الارض واعلم ما في الجنة واعلم ما في النار واعلم ما کان وما يکون قال: ثم مکث هنيئة فرأي ان ذلک کبر علي من سمعه منه فقال: علمت ذلک من کتاب الله عزّوجلّ انّ الله عزّوجلّ يقول: فيه تبيان کل شيء؛[127] «به درستي که من هر چه در آسمانها و زمين است ميدانم، هر چه در بهشت و جهنم است ميدانم، هر چه واقع شده يا مي شود ميدانم، سپس کمي مکث فرمود و ملاحظه کرد که اين مطلب براي شنوندگان دشوار آمده پس فرمودند: اين مطالب را از قرآن، ميدانم که خداوند ميفرمايد: قرآن بيان کنندة همه چيز است».
4. دليل ديگر، بر وجود همةعلوم در قرآن، مسألة بطون قرآن است.
در بسياري از روايات اسلامي، به بطون قرآن و اينکه هر آية يک بطن دارد اشاره شده است.[128] پس اين اعجاز قرآن است که از يک آيه، هر کس يک مطلب ميفهمد و به بطن آن آگاهي مييابد و عارف، فقيه، فيلسوف، فيزيکدان و ... هر کدام برداشت جداگانه، از آيههاي قرآن دارند و هر کدام از يک آيه، چيزي متوجه ميشوند که ديگران از آن غفلت ميکنند.
پس هيچ کدام نبايد برداشت ديگري را رد کند. زيرا اگر فيلسوف هم يک فيزيکدان بود مثل او برداشت ميکرد.
به اين مطلب غزالي در «احياء العلوم» استشهاد کرده و تعداد علوم قرآن را، تا هفتاد و هفت هزار و دويست علم ذکر کرده است و بعد ميگويد: «اين عدد چهار برابر ميشود، چون هر کلمه ظاهر و باطن دارد و حد و مطلع دارد».[129]
ب. دلايل مخالفان:
اول. قرآن کتاب هدايت اخلاقي، تربيتي و ديني است و نازل شده است تا انسانها را به سوي فضيلتها و خداشناسي هدايت کند، تا از خرافه پرستي دور شوند و حقوق (افراد، خانواده و اجتماع) را به صورت کلي بيان کرده، تا مردم با رعايت احکام الهي، زندگي سالم داشته باشند و بر جهان شناسي و معرفت طبيعت، تکيه ميکند، تا رابطة انسان و جهان با خدا روشن شود و مردم معرفت بهتري نسبت به خدا پيدا کنند.
بنابراين ضرورتي ندارد که قرآن، همة مسائل علوم تجربي، عقلي و نقلي را با تفصيلات و فرمولهاي آنها، بيان کرده باشد، بلکه اشاراتي به آيات الهي، در زمين و آسمان براي سير در ملکوت و تفکر در صنع الهي دارد، تا به هدف تربيت و تزکية انسانها، نايل شود و بعيد نيست منظور از بيان همه چيز در قرآن، مسائل ديني و هدايتي مردم باشد همان طور که بعضي از مفسرين هم گفتهاند.[130]
خلاصة کلام اينکه هدف قرآن، تربيت معنوي انسان است و در اين راه، لازم نيست همة معارف تجربي و غير تجربي را براي بشر بيان کند؛ چون انسان عقل و احساس دارد و خود ميتواند،مسائل تجربي و علوم را، به دست آورد. به علاوه اين علوم، لازمة لاينفک تربيت معنوي انسان نيست.
يکي از اساتيد صاحب نظر ميفرمايد: «لازم نيست قرآن در يک مسئلة علمي، حتماً نظريه داده باشد، زيرا قرآن در صدد و در جايگاه حل مسائل علمي نيست. البته آنچه فرموده باشد حق است و اگر اشارهاي به نکتهاي علمي داشته باشد و به راستي لفظ قرآن، بر آن دلالت کند حق است و جاي هيچ حرفي نيست».[131]
دوم. ظهور آياتي که دلالت بر اين دارد که همه چيز، در قرآن است قابل اخذ نيست. يعني، نميتوان عموميت آنها را پذيرفت که بگوييم همة علوم بشري و همة معارف ديني با هم و به صورت مفصل، در قرآن موجود است و براي رفع اين ظهور، سه شاهد داريم:
الف. اين ظهور خلاف بداهت است؛ چون بسياري از مسائل علوم جديد مانند: فرمولهاي شيمي، فيزيک و رياضي در ظواهر قرآن، موجود نيست و اين مطلب را هر کس که يک بار، قرآن را با دقت مطالعه کند، متوجه ميشود (البته مسئلة بطون قرآن و علم ائمهb بحث ديگري است که مستقلاً به آن اشاره ميکنيم).
ب. بعضي از مفسران قرآن، صريحاً اين ظهور را، انکار کردهاند و جالب اينکه در ميان اين مفسران کساني به چشم ميخورند که از سردمداران تفسير علمي قرآن هستند.
براي مثال: سيد محمد رشيد رضا، در ذيل آية شريفة Pمَا فَرَّطْنَا فِي الْکتَابِ مِن شَيْءٍO[132] ميگويد: «اگر مراد از کتاب، علم الهي، يا لوح محفوظ باشد، پس عموميت آيه به ظاهرش محفوظ است (يعني تمام چيزها و امور دين و دنيا در علم الهي موجود است)؛ اما اگر منظور از کتاب، قرآن باشد «شيء» منظور، موضوع ديني است و آن هدايت الهي است. پس همه چيز که مربوط به اقسام هدايت است، در قرآن بيان شده است و اين قول را که بعضي ميگويند قرآن تمام علوم موجودات را، در بر دارد کسي از صحابه و علماي تابعين و غير آنها نگفته است و هيچ کس آن را قبول نميکند، مگر کسي که قائل شود هر چه در کتابهاي گذشتگان است حق است، اگر چه مخالف عقل، نقل و لغت باشد».[133]
طنطاوي در تفسير خود «لکل شيء» را امور ديني (که گاهي به طور تفصيل اجمال ذکر شده) ميداند.[134]
ابواسحاق ابراهيم بن مسوي الشاطبي (790 ق) در کتاب «الموافقات»، ظهور آيات را شديداً انکار ميکند[135] و دکتر ذهبي نيز، در «التفسير والمفسرون»، با او همراهي مينمايد.
ج. در مورد کتاب، در آيات شريفه، چند احتمال ذکر شده است که يکي از آنها اين است که منظور قرآن باشد. پس به طور قطع نميتوان گفت که قرآن کريم ميفرمايد همة چيزها، علوم و معارف ديني و دنيايي، در قرآن موجود است (بلي اين يکي از احتمالات در مورد آية شريفه است، ولي چون اين ظهور، مخالف عقل است آن را کنار ميگذاريم) و اما احتمالاتي که مفسرين در مورد کتاب در آيات شريفه دادهاند عبارت است از:
1. منظور از کتاب، قرآن کريم باشد؛ پس همة امور دين و دنيا در قرآن موجود است يا اينکه منظور از کتاب، قرآن کريم باشد اما فقط امور شرعي و ديني در قرآن موجود است، چنانچه در تفسير «مجمع البيان»[136]، «کشاف»[137] و«الميزان»[138] آمده است.
2. منظور کتابي است که نزد خداست و همة امور گذشته و آينده را، در بردارد و آن لوح محفوظ است، همان طور که در بعضي از تفاسير شيعه[139] و اهل سنت، به آن تصريح کردهاند.[140]
3. منظور از کتاب، در آية شريفة Pمَا فَرَّطْنَا فِي الْکتَابِ مِن شَيْءٍO اجل باشد، يعني هيچ چيزي را ترک نکرديم، مگر آنکه مرگ او را واجب ساختيم[141] و چنين احتمالي را نيز در آية شريفة Pوَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلَّا فِي کتَابٍ مُبِينٍO دادهاند[142] و «مجمع البيان» غير آن احتمال را ذکر نکرده است.
4. منظور از کتاب، علم خدا باشد؛ چنانچه بعضي به آن تصريح کردهاند (البته شايد منظور از علم خدا، همان لوح محفوظ باشد ولي در بعضي تفاسير جدا شده است).[143]
5. در بعضي از روايات که در تفسير برهان، آمده است، کتاب راه به امام مبين معنا فرمودهاند.[144]
سوم: در مورد آيات قرآن که اشاراتي به علوم طبيعي، تجربي و شناخت طبيعت دارد، آيا هدف آن بيان کشف فرمولهاي هندسه و شيمي است؟ يا به طور استطرادي و حاشيهاي، اين بحثها را مطرح کرده است؟ در اينجا بسياري معتقدند که ذکر مثالهاي علمي در قرآن، موضوعيت ندارد؛ يعني صرف مثال است و هدف، آموزش علوم نيست؛ بلکه مثال را براي هدفي ديگر آورده است.
در اين مورد، چون ما يک بحث مستقل خواهيم داشت، در اينجا از ذکر دلايل و نظرات صرف نظر ميکنيم، اما اين مطلب، لازم به ذکر است که آياتي را که براي پيدايش علوم شيمي، ماشينسازي و هندسه، استشهاد کردهاند دلالت بسيار ضعيفي دارد و يا اصلاً بر موارد فوق دلالت ندارد، براي مثال آية رفيع الدرجات، هيچ ربطي به دايره و 360 درجه بودن آن ندارد و حمل آيات قرآن بدون قرينة عقلي يا نقلي بر يک مطلب تفسير به رأي است. در اين مورد درجات دايره، يک قرارداد و اعتبار رياضي است و آية شريفه هم اشارهاي، به دايره ندارد و استفادة عدد 360 از اعداد ابجد، هم بلادليل است و هيچ دليل نقلي يا عقلي نداريم که قرآن بر اساس حروف ابجد، صادر شده باشد.
بلي بعضي آيات قرآن، اشاراتي به علوم دارد و يا حتي تشويق به علم ميکند و گاهي ممکن است اشارة قرآن به يک مطلب، موجب توجه انسان به رشتة علمي شده باشد اما اين مطلب غير از اين است که کسي ادعا کند، تمام فرمولها و طرز ساخت ماشين و هواپيما در قرآن آمده است.
چهارم، در مورد بطون قرآن و اينکه آيا منشأ علم ائمهj به تما معارف و علوم گذشته و آينده از طريق قرآن است و با علم به مبادي و مقومات اسباب که فيض کاشاني، در مورد قرآن مطرح ميفرموده است؟ به چند صورت ميتوانيم پاسخ دهيم:
الف. در ضمن احتمالات در تفسير آيات شريفه، بيان کرديم که بعضي کتاب را، به معناي امام يا لوح محفوظ يا علم الهي گرفتهاند بنابراين تفسير، مسئله حل ميشود؛ چون علوم و معارف، نزد امام مبين است، يا همة علوم در علم الهي يا لوح محفوظ است که پيامبرa و امامj از آن اطلاع دارند، بنابراين مسألة وجود جميع علوم در قرآن، مطرح نميشود و اگر در روايات هم اشارهاي به کتاب الله (و اينکه منشأ علوم ائمهb از آنجاست) شده است، اشاره به همان لوح محفوظ، يا علم الهي است (که شايد منظور فيض کاشاني هم، همين مطلب باشد) و قرينة جالب اين است که در روايتها کلمة «کتاب الله» (نه کلمة قرآن) آمده بود.
ب. احتمال دارد که علوم ائمهb يا باطن قرآن هم، مربوط به همان چيزي باشد که ظواهر قرآن، مربوط به آن است؛ يعني، در ارتباط با احکام الهي و هدايت الهي باشد، نه اينکه تمام علوم و معارف بشري، مانند: شيمي و فيزيک در باطن قرآن باشد.
اين مطلب از بعضي روايات که در ذيل آيات مورد بحث آورده شده، استثمام ميشود؛[145] چون در اين روايات، مثال به حلال، حرام و حدود ميزنند و سپس «کل مايحتاج اليه الناس» (هر چيزي را که مردم به آن احتياج دارند) را ذکر ميکنند، پس ممکن است منظور، احتياجات ديني و هدايتي مردم باشد، هر چند علم پيامبرa و امامj به علوم و معارف بشري، از طريق باطن قرآن يا از ناحية قرآن، يا از ناحية وحي و يا الهام ممکن است؛ اما بحث در اين است که آيا اين آيات دلالت بر اين مطلب دارد يا ندارد؟
ج) ممکن است در اينجا تفصيل قائل شويم؛ يعني بگوييم:
1. ظواهر قرآن که مردم ميفهمند، عبارت است از بيان معارف ديني و هر چه که مربوط به هدايت انسان است، پس بيان علوم جديد، با تمام جزئيات آن هدف ظاهر قرآن نيست.
2. اما قرآن (که شامل ظاهر و باطن ميباشد) همة علوم و معارف ديني و غير ديني را در بر دارد. اما مخاطب آن پيامبرa و ائمهb هستند و فقط آنها ميتوانند اين علوم را استخراج کنند. يعني قرآن تبيان همه چيز (علوم ديني و علوم جديد بشري) هست، ولي فقط براي پيامبر و اوصياي اوتبيان است.
در اين مورد، علامه طباطباييe کلام جالبي دارند: ايشان در ذيل آية شريفة Pوَنَزَّلْنَا عَلَيْک الْکتَابَ تِبْيَاناً لِکلِّ شَيْءٍO[146] ميفرمايد: «ظاهراً مراد از کل شيء هر چيزي است که به هدايت مربوط باشد، هر چه که مردم در مورد مبدأ، معاد، اخلاق فاضله، شرايع الهيه، قصص و موعظهها احتياج دارند، قرآن به آن هدايت کرده است و بيان نموده است و ما از ظاهر الفاظ قرآن و مقاصد آن، همين مطلب را متوجه ميشويم اما در روايات نقل شده است که در قرآن، علم گذشته و آينده، تا قيامت موجود است و اگر اين روايات صحيح باشد، منظور، از تبيان اعم از دلالت لفظي است، پس شايد اشاراتي از غير طريق دلالت لفظي دارد و اسراري را کشف مي کند که فهم عرفي، به آنها راهي ندارد».[147]
بنابراين اگر منظور از بطون قرآن و علم ائمهb اين طريق باشد، از محل بحث ما خارج است؛ چون اختلاف در اين بود که آيا همين قرآن موجود، صرف نظر از روايات و بيان پيامبرa و ائمهb ظواهر آن جميع علوم بشري و ديني را در بردارد يا ندارد و اگر شما بگوييد: پيامبر و ائمهb از باطن ورموز قرآن، همة علوم را در مييابند، ربطي به بحث ما ندارد و شايد اين وجه جمع بين دو قول (موافق و مخالف) در اين مسأله باشد؛ به عبارت ديگر اينجا دو بحث است:
نخست اينکه آيا ظاهر قرآن، با همين کلمات و الفاظ و معاني عرفي آن، بر تمام علوم و معارف ديني و بشري مانندشيمي و فيزيک دلالت دارد يا ندارد؟ که البته کسي شک ندارد که چنين دلالتي وجود ندارد.
دوم اينکه آيا قرآن، با توجه به علم پيامبرa و ائمهb و باطن آن و رموز آن دلالت بر جميع معارف ديني و بشري ميتواند داشته باشد يا نميتواند داشته باشد. که در اين مورد هم، شکي نيست که اگر روايات وارده در بحث بطون قرآن و علوم ائمهb از طريق قرآن، تمام و صحيح باشد و آنها را بپذيريم[148] اين مطلب تمام است، ولي از محل بحث ما خارج است.
پنجم. دليل ديگر بر اينکه نميتوان گفت: همة علوم بشري، در قرآن وجود دارد اين است که بر اساس اين قول؛ اشکالات و محذورات متعددي به وجود ميآيد که ما به آنها اشاره ميکنيم:
الف. تفسير به رأي و تأويل، خطر اين تفکر است؛ چون قرآن در همة مسائل علمي صراحت ندراد و کسي که ميگويد همة مسائل در قرآن هست، گاهي ناچار ميشود بعضي آيات را تأويل کند و آيات را، از معاني صحيح و روشن خود منحرف نمايد و قرآن را به طور واژگونه تفسير نمايد و قرآن را به طور واژگونه تفسير سازد. در حالي که پيامبرa و ائمهb از تفسير به رأي، نهي کردهاند و وعدة آتش به آن دادهاند[149] (که نمونة آن را در تفسير آية «رفيع الدرجات» ديديم).
ب. باعث ميشود تا قرآن که کتاب مبين و هدايت است، به صورت يک کتاب مجمل و مبهم و پر از اسرار کشف نشده نشان داده شود؛ زيرا بسياري از علوم و جزئيات آنها در قرآن يافت نميشود. از اين رو بعضي افراد ناچار ميشوند، دامنة اسرار را توسعه دهند و کم کم بگويند ظواهر قرآن را ما نميفهميم و براي ما حجت نيست.
ج. تعصب و جمود و تهمت به طرف مقابل، از پيامدهاي اين تفکر است؛ زيرا بسياري از مطالب علمي، در قرآن قابل اثبات نيست از اين جهت بعضي افراد اظهار نظر بيدليل ميکنند و در مقابل انکار مخالفان به تهمت (عدم ايمان به قرآن، ملحد، معاند و ...) دست يازند.[150]
د. الفاظ قرآن معاني معيني دارد که در لغت و اصطلاحات شرعي و معاني عرفي مذکور است و اگر بگوييم قرآن بر تمام علوم دلالت دارد، لازم ميآيد الفاظي که در عصر نزول نازل شده، معاني جديدي که در نسلهاي بعد ميآيد (مانند فرمولهاي شيمي و فيزيک) را قصد کرده باشد و اين مطلب در نظر هيچ انسان عاقلي، صحيح به نظر نميرسد که اعراب با يک فهم مشخص خطاب به الفاظ معين شوند، ولي معاني هزار سال بعد از آن الفاظ مراد باشد.[151]
هـ . چون علوم جديد و نظريات علمي، در معرض خطا و تغيير است و هر چند سال که ميگذرد يک نظريه، باطل و نظر جديدي ارائه ميشود که گاهي اين نظريات با هم تنافي و تضاد دارند و اگر قرآن بر اين نظريات، تطبيق شود و گفته شود که همة علوم در قرآن وجوددارد لازم ميآيد که الفاظ و آيات قرآن هم، در معرض اين آفات قرار گيرد؛ در حالي که قرآن از باطل به دور است.[152]
جمعبندي و نتيجهگيري
از تمام مطالب گذشته، به اين نتيجه ميرسيم که ظاهر آيات قرآن، بر تمام علوم بشري (با تمام فرمولها و جزئيات آن) دلالت ندارد و اگر با توجه به بطون و علم پيامبرa و ائمهb کسي چنين چيزي اثبات کند، از محل بحث ما خارج است و علم آن، مختص به پيامبرa و ائمهb است.
بلي در قرآن، اشاراتي به بعضي از علوم و مطالب علمي شده است که استطرادي و عرضي است و در بحث آينده، اهداف مثالهاي علمي قرآن را بررسي خواهيم کرد. ولي همة علوم بالفعل در قرآن مذکور نيست، و اين آيات (مانند آية 89 سورة نحل و 38 و 59 سورةانعام) دلالت بر اين مطلب دارد که تمام احتياجات ديني و هدايتي مردم، در قرآن به طور تفصيل يا مجمل ذکر شده است.
نکات تکمیلی در پاسخ دکتر سها
1ـ در مورد احادیثی که دکتر سها به آنها استدلال کرده است ذکر این نکات روشنگر مطلب است.
اولاً روایت پیامبر9 که از طبری نقل کردهاند (علی فرض صحت سند آن) مضمون آیه 89 سوره نحل است که جواب آن گذشت که قرینه نقلی و عقلی (لبی) و بداهت حسّی مخالف آن است چون میبینیم که همه جزئیات علوم در ظواهر قرآن نیست.
ثانیاً در مورد روایت پیامبر9 که از تفسیر عیاشی نقل شده است (علی فرض صحت سند) الف و لام در کلمه «العلم» اشاره به علم خاص دارد که به قرینه ذیل روایت که ضلالت را مطرح کرده است به علوم مربوط به هدایت اشاره دارد همانطور که برگشت ضمیر (غیره) که به قرآن بر میگردد قرینه دیگری است که مقصود از علم علوم دینی مطرح شده در قرآن است که اگر کسی آنها را از غیر قرآن بجوید گمراه میشود. پس مقصود روایت جستجوی همه علوم طبیعی و انسانی در قرآن نیست.
ثالثاً: در مورد روایت امام صادق7 که از تفسیر قمی نقل شده است (علی فرض صحت سند) منظور وجود همه علوم بشری در قرآن نیست چون که کلمه «العباد» و تبیان کل شیء بودن قرآن دو قرینه برای آن است که مقصود مطالب مطرح شده در راستای هدف قرآن (علوم هدایتی) و مطالب مورد نیاز مردم با توجه به بنده بودن آنها (عباد) است و اصولاً ظاهر روایت که همه چیز و همه علوم در قرآن باشد قابل اخذ نیست چون که مخالف بداهت حسّی است که همه این مطالب در ظواهر قرآن نیست.
2ـ اینکه دکتر سها گفت توجه به قرآن (و وجود همه چیز در قرآن = علی فرض صحت این دیدگاه موجب عقبماندگی مسلمانان است صحیح نیست).
جواب نقضی آن است که در چند قرن اولیه صدر اسلام تمدن عظیم اسلامی بر اساس همین قرآن شکل گرفت و اگر قرآن مانع پیشرفت علمی بود نباید تمدن علمی مسلمانان شکل میگرفت بر ایران و روم پیشی میگرفت. پس باید علل عقبماندگی مسلمانان در چند قرن اخیر را در علل دیگری مثل استعمار و استبداد و.. جستجو کرد.
و جواب حلّی مطلب (اینکه علل پیشرفت و انحطاط مسلمانان چه بوده است) در مبحث بعدی به صورت مفصل خواهد آمد (از جمله: حمله مغول، بیلیاقتی و استبداد سلاطین مسلمان و استعمار و ...).
[1] . نقد قرآن، دکتر سها، ص 135.
[2] . همان، ص 207 ـ 208.
[3] . ر.ک: پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 1 و 2، انتشارات مبین و انتشارات پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی و نیز علوم قرآن (2) اعجاز علمی در علوم طبیعی و انسانی، انتشارات بینالمللی المصطفی، همو.
[4]. ر.ك: پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج 1 و 2، دكتر محمد علي رضايي اصفهاني، و نيز اعجاز التربوي للقرآن، دكتر مصطفي رجب و ...
[5]. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج 1، ص 85 .
[6]. نك: پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلی رضایی اصفهانی، ص 85 .
[7]. رعد/ 2 و لقمان/ 10.
[8]. يس/ 38 و رعد/ 2.
[9]. حجر/ 12.
[10]. رعد/ 2 و يس/ 36 و شعراء/ 7.
[11]. مومنون / 12 ـ 14 و حج / 5 و غافر / 67 و قيامت / 37 ـ 39.
[12]. ر.ك: پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، از نگارنده.
[13]. نمل / 89 و ...(صاحب تفسير نمونه اين مطلب را از اعجازهاي علمي قرآن ميشمارد، نمونه، ج 15، ص 568 ـ 569)
[14]. نور / 45 و انبياء / 30 (صاحب التمهيد اين مطلب را از اعجازهاي علمي قرآن بشمار ميآورد، التمهيد في علوم القرآن، ج 6، ص 36)
[15]. ر.ک: بقره / 222 و تفسير نمونه، ج 2، ص 93 ـ 94 و طب در قرآن، ص 50 ـ 51.
[16]. مائده / 90 ـ 91 و بقره / 219.
[17]. غاشيه / 17.
[18]. البته در ميان آيات 5 ـ 17 سوره نحل برخى نكات علمى شگفتآور نيز وجود دارد كه اين گونه مطالب به قسم بعدى ملحق مىشود.
[19]. برای مثال: مسأله گسترش جهان در کیهانشناسی Pوَالسَّماءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَO؛ (ذاریات/ 47)و مسأله موجودات زنده در آسمانها Pوَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍO، (شوری/ 29) و نمونههای دیگر.
[20]. و نیز برای مثال از جریان طالوت Pوَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِO، (بقره/ 247) و از داستان یوسف Pإِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌO (یوسف/55) و موارد مشابه میتوان شرایط مدیر را از قرآن استنباط کرد
[21]. ر.ك: درآمدي بر تفسير علمي قرآن و پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، جلد اول، محمد علي رضايي اصفهاني.
[22]. ر.ك: منطق تفسير قرآن، محمد علي رضايي اصفهاني و روششناسي تفسير قرآن، رجبي و ديگران.
[23]. ر.ك: درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمد علي رضايي اصفهاني.
[24]. در اين مورد در مباحث مفهومشناسي اعجاز علمي مطالبي بيان شد.
[25]. يونس/ 38.
[26]. بقره/ 22.
[27]. ر.ک: درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمد علي رضايي اصفهاني، ص 186 و 383.
[28] . البته اين تفسير بنابراين است كه جمله «ترونها» را صفت «عمد» بدانيم ولى اگر «بغير عمد» متعلق به «ترونها» باشد معنا مىشود كه: خدا (همانگونه كه) مىبينيد خدا آسمانها را بدون ستون آفريد.» بنابراين معناى دوم آسمانها اصلاً ستون ندارد تا ديده شود. ولى معناى اول با ظاهر آيه سازگارتر است چون تقديم و تأخير لازم نمىآيد و توسط روايت امام رضاj (ثم عمد و لكن لا ترونها - برهان، ج 2، ص 278) تقويت مىشود.
[29] . مطالب شگفتانگيز قرآن، گودرز نجفی، ص 41.
[30] . تاريخ علوم، ص 264، (البته برخى نويسندگان در اينكه مبتكرنيروى جاذبه نيوتن باشد، در صحت داستان سيب ترديد مىكنند، نك: دانش عصر فضا، ص44.
[31] . نك: معارف قرآن، استاد مصباح يزدى، ص 247 - 248 و مطالب شگفتانگيز قرآن، گودرز نجفى، ص 41 - 46 و المعجزة القرآنية، دكتر محمد حسن هيتو، ص 180 و التمهيد فى علوم القران، آيت اللَّه معرفت، ج 6، ص 122 - 128 و نگرشى بر علوم طبيعى در قرآن، لطيف راشدى، ص 50.
[32]. اعجاز قرآن از نظر علوم امروزى، يداللَّه نيازمند شيرازى، ص 88 - 99 و الفرقان فى تفسير القران دكتر صادقى، ج 21، ص 341 و مطالب شگفتانگيز قرآن، گودرز نجفى، ص 43 و دانش عصر فضا، نورى، ص 55 و تفسیر نمونه، ج 18، ص 187.
[33] . نك: التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، مصطفوى، ماده «سمو» و تفسیر نمونه، ج 1، ص 65 و پژوهشی در اعجاز علمى قرآن، محمدعلی رضایی اصفهانی، ص 126.
[34]. نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 155.
[35] . نام اين ستاره را «وِگاه» (تفسیر نمونه، ج 18، ص 382) يانس ثابت (تفسیر الميزان، ج 17، ص 89 و مطالب شگفتانگيز قرآن، گودرز نجفى، ص 25 - 26) و يا مجموعه نجوم هركپل يا ستاراى بر ران راست «جائى» (اسلام و هيئت، ص 181) بيان كردهاند.
[36] . لام در آيه (لمستقر لها) ممكن است به معناى الى - فى - تأكيد باشد و «مستقر» مىتواند مصدر ميمى، اسم زمان يا اسم مكان باشد (نك: الميزان، ج 17، ص 79 و ص 89 و اسلام و هيئت ص 184 و نمونه، ج 18، ص 382.
[37] . الميزان، نمونه، اسلام و هيئت، همانها و دانش عصر فضا، پيشين، ص 25 - 36 و الجواهر فى تفسير القرآن، طنطاوى، ج 9، ص 172 و زنده جاويد و اعجاز قرآن، مهندس محمدعلى سادات، ص 28 - 39 و قرآن و آخرين پديدههاى علمى، مهندس جعفر رضايىفر، ص 131 و القرآن الكريم و العلم الحديث، دكتر منصور محمد حسب النبى، ص 264.
[38] . مطالب شگفتانگيز قرآن، پيشين، ص 24 و راه تكامل، احمد امين، ج 5، ص 9 و اسلام و هيئت، شهرستانى، ص 179.
[39] . كتاب مقدس، مزامير، زبور داود، مزمور 19 / 5.
[40] . خوابگردها، آرتور كوستلر، ترجمه منوچهر روحانى، ص 590.
[41] . مفردات راغب، ماده «فلك».
[42] . نمونه، ج 18، ص 387.
[43] . مفردات راغب، ماده «سبح».
[44] . بطلميوس، از دانشمندان قرن دوم ميلادى (فرهنگ دانستنيها، محمدنژاد، ج 1، ص 752) البته برخى يادآورد شدهاند كه در تاريخ سه دانشمند يونانى به نام بطلمیوس خوانده مىشدند كه عبارتند از: بطلمیوس غريب، بطلمیوس داس و بطلمیوس قلوذى كه اين سومى همان است كه هيئت بطلمیوسى به نام اوست و متولد 140 قبل از ميلاد است (اسلام و هيئت، گفتار سوم (كج) و ص 5.
[45] . مقايسهاى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دكتر موريس بوكاى، ترجمه دبير، ص 215 - 216 و دانش عصر فضا، حسين نورى، ص 26 و ص 35 - 36 و معارف قرآن، مصباح يزدى، ص 252.
[46] . نمونه، ج 18، ص 382 و اسلام و هيئت، ص 186 و دانش عصر فضا، ص 26 و ص 5 - 36 و پيشگویيهاى علمى قرآن، مصطفى زمانى، ص 34.
[47] . عمر خورشيد را كلاً ده ميليارد سال تخمين مىزنند كه پنج ميليارد سال آن سپرى شده است (نك: فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاتر، ص 21 - 20، ترجمه بيضاوى و...).
[48] . دانش عصر فضا، پيشين، ص 35.
[49] . در خورشيد هستههاى اتمهاى هيدروژن به هليوم تبديل مىشود كه ذوب هستهاى با جوشش هستهاى نام دارد. خورشيد در هر دو ساعت و چهل دقيقه سطح آن با سرعت شش كيلومتر به داخل و خارج مىرود و قطر آن ده كيلومتر تغيير مىكند و اين تپش خورشيد است و در اثر ميدانهاى مغناطيسى اطراف لكهها به وجود مىآيد و با سرعت 1600000 كيلومتر در ساعت از خورشيد فوران مىكند و به سرعت خاموش مىشود. (نك: فيزيك نوين، پيشين، ص 20 و مجله اطلاعات علمى، ش 193).
[50] . پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ج 1، ص 168.
[51] . همان، ص 169.
[52] . نك: مفردات راغب اصفهانى، ماده «زوج» و تفسیر نمونه، ج 18، ص 377 - 378.
[53] . نك: تفسیر نمونه، همان و اعجاز قرآن، علامه طباطبایی، ص 15 ويراسته عليرضا ميرزا محمد، رابطه علم و دين، عباسعلى سرفرازى، ص 35 - 36 ومطالب شگفتانگيز قرآن، پيشين، ص 57 و 60 و القرآن و الطب، دكتر دياب و دكتر قرقوز، ص 27 و 28 و زنده جاويد و اعجاز جاويدان، پيشين، ص 39 - 43 و نگرشى بر علوم طبيعى در قرآن، پيشين، ص 24.
[54] . نك: نمونه، همان و اعجاز قرآن، علامه طباطباى، ص 15 ويراسته عليرضا ميرزا محمد، رابطه علم و دين، پيشين، ص 35 - 36 و مطالب شگفتانگيز قرآن، پيشين، ص 57 و 60 و القرآن و الطب، دكتر دياب و دكتر قرقور، ص 27 و 28 و زنده جاويد و اعجاز جاويدان، پيشين، ص 39 - 43 و نگرشى بر علوم طبيعى در قرآن، پيشين، ص 24.
[55] . وجود ذرات درون اتم با بار منفى و پروتون با بار مثبت، را ماكس پلانك فيزيكدان نامى قرن بيستم كشف كرد. (نك: ماكس پلانك، تصوير جهان در فيزيك جديد، ترجمه مرتضى صابر، ص 95)
[56] . پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 283.
[57] . منهجالصادقين، ملا فتحاللَّه كاشانى، ج 5، ص 158 و رابطه علم و دين، پيشين، ص 36 و رهبران راستين، عبدالكريم هاشمىنژاد، ص 256 - 263 و فروغ دانش جديد در قرآن و حديث، م، حقيقى، ج 2، ص23 و مرزهاى اعجاز، سيد ابوالقاسم خوئى، ترجمه جعفر سبحانى، ص 118 و الفرقان و القرآن، خالد عبدالرحمن العك، ص 511.
[58] . القرآن و الطب، ص 24 - 26 و تفسیر نمونه، ج 11، ص 61 و قرآن و آخرين پيامبر، ص 179.
[59] . مجمعالبيان، ج 3، ص 334 و باد و باران در قرآن، مهندس بازرگان، ص 59 و 126 و نمونه، ج 11، ص 61 و التفسير العلمى فى الميزان، احمد عمر ابو حجر، ص 461 - 463.
[60] . راه تكامل، احمد امين، ص 57.
[61] . مطالب شگفتانگيز قرآن، پيشين، ص 62 و پيشگوئىهاى علمى قرآن، مصطفى زمانى، ص 91 - 93.
[62] . نك: زنده جاويد و اعجاز جاويدان، پيشين، ص 35 و 36.
[63] . پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 293.
[64] . در مورد آفرينش انسان از خاك،دو احتمال وجود دارد، يكى اينكه منظور آفرينش انسان اولى (= آدم) از خاك باشد يا تشكّل انسان از خاك يعنى عناصر خاك در بدن انسان وجود دارد. (نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی، ج 2، ص 434 به بعد و نيز تفسير نمونه، ج 20، ص 165 و ج 14، ص 23)
[65] . در مورد آفرينش انسان از آب، چند احتمال وجود دارد، يكى اينكه حيات همه موجودات زنده بستگى به آب دارد و يا اينكه قسمت عمده بدن انسان و بسيارى از حيوانات را آب تشكيل مىدهد و يا اينكه مقصود آفرينش انسان اوليه (آدم) از آب بوده است. (نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، همو، ص 438 به بعد و نيز تفسير نمونه، ج 13، ص 396 و ج 15، ص 126 و معارف قرآن، مصباح يزدى، ص 329 و ص 330)
[66] . اين دستهبندى را از كتاب پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 432 آورديم ولى برخى از مفسران و پزشكان آيات و مراحل فوق را به گونهاى ديگر دستهبندى كردهاند و مراحل خلقت انسان را هفت مرحله دانستهاند (نك: نمونه، ج 20، ص 165 و ج 14، ص 23 و الفرقان و القرآن، پيشين، ص 493 و التمهيد فى علوم القرآن، محمدهادى معرفت، ج 6، ص 80.
[67] . طب در قرآن، دكتر دياب و دكتر قرقوز، ترجمه على چراغى، ص 84.
[68] . Harvey. پزشك انگليسى (1576 - 1657 م).
[69] . مقايسهاى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ص 276 - 277 با تلخيص.
[70] . پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 564.
[71]. ر.ك: سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، ج 2، ص 112 به نقل از مقاله اعجاز عددى و نظم ریاضى قرآن، عباس یزدانى، كیهان اندیشه، ش 67، ص 63.
[72]. اعجاز الرقم 19 فى القرآن الكریم، بسام نهاد جرّار، ص 21.
[73]. ر.ك: اعجاز قرآن تحلیل آمارى حروف مقطعه، رشاد خلیفه، ترجمه سید محمدتقى آیتاللهى، مقدمه/الف.
[74]. همان، مقدمه/ ج.
[75]. معجزة القرآن الكریم، دكتر رشاد خلیفه، دار العلم للملایین، بیروت، الطبعة الاولى، 1983 م.
[76]. VISUAL PRESE TATION OF THE MIRACLE.
[77]. مدثر/ 30.
[78]. ر.ك: معجزة القرآن الكریم و اعجاز قرآن، تحلیل آمارى حروف مقطعه، ص 269 ـ 271.
[79]. همان، ص 271 ـ 275.
[80]. اعجاز قرآن، تحلیل آمارى حروف مقطعه، ص 282 ـ 283.
[81]. ر.ك: معجزة القرن العشرین، ص 7 به بعد.
[82]. ر.ك: الاعجاز العددى للقرآن الكریم، الجزء الاول، ص 10 ـ 11 و ص 15 به بعد.
[83]. اعجازات حدیثة علمیة و رقمیة فى القرآن، (ص 68 ـ 75).
[84]. كاربرد روش سیستمها، (ص 52 ـ 80).
[85]. تفسیر نمونه، ج 2، ص 303 ـ 309.
[86]. مدثر/ 30.
[87]. ر.ك: بینات، بهار 1375، ش 1، ص 99. و نیز كیهان فرهنگى، ش 67، ص 71 ـ 72.
[88]. (DEVOND PROBABILITY – God's Message in Mathematice به نقل از كیهان فرهنگى، پیشین، ص 73).
[89]. تسعة عشر ملكاً، ص 11 ـ 12.
[90]. همان، ص 33 ـ 37.
[91]. همان، ص 75 ـ 76 (البته سخن ایشان قابل خدشه است چون جملات كوتاه با فكر قبلى و در یك زمان خاص و با همین هدف ساخته شده است. امّا قرآن كریم در طى 23 سال به صورت متفرق در جنگ و صلح و... توسط یك انسان اُمّى آورده شده است. و تناسب و نظام ریاضى آن (اگر مبناى 19 صحیح باشد) امر شگفت انگیزى است كه از توان سخنرانان عادى بشر خارج است علاوه بر آن قرآن داراى محتواى بسیار بلند و همراه فصاحت و بلاغت است كه این نظام ریاضى نیز همراه آن شده است و این جملات همان سخنان معمولى بشرى است. پس قیاس این جملات با قرآن صحیح نیست.)
[92]. همان، ص 111.
[93]. همان، ص 95.
[94]. اعجاز الرقم 19 فى القرآن الكریم، ص 26.
[95]. همان، ص 21.
[96]. مجله كیهان اندیشه، ش 67، ص 62 به بعد.
[97]. همان، ص 66.
[98]. آقاى محمود احمدى در اعجاز عددى قرآن كریم و ردّ شبهات، ص 15 از نامههاى دكتر رشاد خلیفه پاسخ همین اشكال (تكرار اسم 22 بار در قرآن) را اینگونه حكایت مىكند: واژه «الاسم» در سوره حجرات Pبِئْسَ الْاسْمُ الْفُسُوقُO دلالت بر اسماء اللَّه نمىكند و لغت اسم در سوره انعام/ 121 Pمِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِO و آیه 138 Pلاَيَذْكُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَاO منفى است. و در نتیجه هر سه حذف شدند و 19 اسم در قرآن باقى ماند. البته روشن است كه پاسخ دكتر رشاد خلیفه د رانى مورد یك توجیه ناكافى است. چرا كه ایشان از ابتدا گفته بود هر كدام از واژههاى (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) در قرآن با پریب 19 بار تكرار شده است و نگفته بود كه واژه اللَّه ـ اسم ـ رحمن ـ رحیم به صورت مقید تكرار شده است.
[99]. البته این اشكال هم مبنائى است چون ممكن است دكتر رشاد خلیفه بگوید معیار تلفظ حروف قرآن (نه نوشته آن) بوده است.
[100]. همان.
[101]. عجیب است كه ایشان در مقابل دكتر رشاد خلیفه معیار را خط عثمان طه مىداند و به او اشكال مىكند كه چرا تلفظ را معیار دانسته است و در اینجا معیار را قرائت مىداند.
[102]. همانطور كه گذشت اینگونه قیاسها بین قرآن و كتابى كه از اول با هدف نظم ریاضى و توسط یك فرد دانشمند نوشته شود صحیح نیست چرا كه قرآن از یك انسان اُمّى در طى 23 سال و در حالات مختلف با این نظم ریاضى آورده شده است.
[103]. البته شاید عبدالرزاق نوفل مىتوانست به این اشكال پاسخ دهد كه لازمه مصیبت صبر است و اگر انسان همه چیز را از خدا بداند و در توحید كامل باشد همین بلاها و مصیبتها را امتحان و موجب رشد و كمال مىداند و لذا شكر مىكند.
[104]. اشكال این قیاس در پاورقىهاى قبلى گذشت و علاوه بر آن اعجاز یعنى امر خارق عادت، و اگر واقعاً این نظم ریاضى اثبات شود (بر فرض صحت صغرى) آنگاه احتمال اینكه كسى در آینده بتواند چنین كارى بكند مانعاعجاز آندر زمانحال نیست چوناین احتمالات بعیدهمیشه وجود داشته و با تحدى قرآن ناسازگاراست.
[105]. عباس یزدانى، كیهان اندیشه، ش 67، مقاله اعجاز عددى و نظم ریاضى قرآن، ص 62 ـ 84 با تلخیص.
[106]. ر.ك: بسام نهاد جرّار، اعجاز الرقم 19 فى القرآن الكریم، ص 21 و 140. برخى احتمال مىدهند كه برخورد تندى كه با دكتر رشاد خلیفه شده است بخاطر تمایل او به برخى مذاهب اسلامى و گرایش او به افكار خاص بوده است و شاید علت قتل او نیز ریشه در همین تندرویهاى مخالفان او داشته باشد. بویژه كه او اثبات كرده بود «بسم اللَّه الرحمن الرحیم » در همه سورهها جزیى از قرآن است و این یكى از مطالب اختلافى جهان اسلام بوده است. هر چند كه برخى محاسبات دكتر رشاد خلیفه خطا بوده است امّا آیا مستحق این حملهها و تهمتها و قتل بود؟!
[107] . ر.ک: نقد قرآن، ص 47 ـ 48.
[108] . نقد قرآن، ص 528 ـ 930.
[109] . در این مورد ذیل مباحث قبلی (قرآن و علم) مطالب مبسوطی بیان شد.
[110]. ر.ك: جواهر القرآن، فصل چهارم، ص 18 و احياء علوم دين، ج 1، ص 289.
[111]. ر.ك: الموافقات، ج 2، ص 488.
[112]. انعام/ 59.
[113]. نحل/ 89.
[114]. انعام/ 38.
[115]. تفسير صافي، فيض کاشاني، ج 1، ص 57.
[116]. تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 289، ذيل آيه شريفه 38 سوره انعام.
[117]. الاتقان، ج 4، ص 38، چاپ رضي در قم.
[118]. احياء العلوم، ج 1، ص 289، چاپ دارالمعرفة بيروت.
[119]. انبياء/ 47.
[120]. نحل/ 8 .
[121]. غافر/ 15.
[122]. رابطة علم و دين، عباسعلي سرفرازي، ص 47 ـ 49، با تلخيص.
[123]. شعراء/ 80 .
[124]. کتاب جوهر القرآن، فصل چهارم، ص 18.
[125]. التفسير والمفسرون، دکتر ذهبي، ج 2، ص 475 ـ 484.
[126]. تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 74.
[127]. اصول کافي، ج 1، ص 388 حديث دوم (چاپ تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل البيت(ع).
[128]. ميزان الحکمه، ج 8، ص 94 ـ 95.
[129]. احياء العلوم، ج 1، ص 289، چاپ دارالمعرفة.
[130]. تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 298؛ تفسير کشاف، ج 2، ص 628؛ الميزان، 14، ص 325.
[131]. معارف قرآن، تأليف استاد مصباح يزدي، ص 229.
[132]. انعام/ 38.
[133]. تفسير القرآن الحکيم (معروف به المنار) ج 7،ص 395.
[134]. تفسير الجواهر طنطاوي، ذيل آيه 89 سورة نحل.
[135]. التفسير والمفسرون، ج 2، ص 489.
[136]. تفسير الکشاف، ذيل آيه 89 سوره نحل.
[137]. تفسير الکشاف، ذيل آيه 89 سورة نحل.
[138]. الميزان، ج 14، ص 325 (چاپ بيروت)؛ نمونه، ج 11، ص 381 (دارالکتاب الاسلاميه).
[139]. تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 38 سورة انعام.
[140]. تفسير الکشاف زمخشري، ج 2، ص 21 و 31، سوره انعام (چاپ بيروت)؛ تفسير الجواهر، طنطاوي، ج 4، ص 37 (چاپ اسلاميه).
[141]. تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 38 سورة انعام.
[142]. تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 59 سوره انعام.
[143]. تفسير الکشاف، زمخشري، ج 2، ص 31، ذيل آيه 59 سورة انعام (چاپ بيروت) و تفسير الجواهر، طنطاوي، ج 4، ص 37 (چاپ اسلاميه).
[144]. تفسير البرهان، ج 1، ص 529.
[145]. تفسير البرهان، ج 1، ص 524.
[146]. نحل/ 89 .
[147]. الميزان، ج 14، ص 325، (چاپ بيروت) با تلخيص.
[148]. ما در اين جا در صدد بررسي اسناد و متون احاديث، بطون و علم ائمهb نيستيم و به بحث ما هم ربطي ندارد و اين مطلب بايد در جاي خود، بررسي شود و روايات زيادي در اين مورد وارد شده است.
[149]. تفسير البرهان، ج 1، ص 19؛ سنن ترمذي، ج 5، ص 199.
[150]. رابطة علم و دين، عباسعلي سرفرازي، ص 49 به بعد.
[151]. التفسير والمفسرون، ج 2، ص 491، با تلخيص و اضافات.
[152]. التفسير والمفسرون، ج 2، ص 492، با تلخيص و اضافات.
ج: اعجاز علمی قرآن
- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ج: اعجاز علمی قرآن
- بازدید: 5073