- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ تولد افراد ناقصالخلقه و مصيبتزده چگونه با عدل الهي سازگار است؟
- بازدید: 1570
شبهه
تولد افراد ناقصالخلقه و مصيبتزده چگونه با عدل الهي
سازگار است؟
توضيح شبهه
هيچ يك از انسانها نيست كه در زندگي مشكل نداشته باشد. اما برخي افراد در زندگي با مصائب سخت و سنگين و مشكلات طاقتفرسايي روبهرو هستند و تا آخر عمر نيز به آن دچار هستند.
چرا برخي افراد (كه چه بسا بسيار انسانهاي متقي و مؤمني هم باشند) مثلاً فرزند آنها ناقصالخلقه به دنيا ميآيد و عمري آنها را اذيت ميكند؟ خود آن فرزند چه گناهي كرده است؟
مگر خداي متعال در قرآن نميفرمايد: (وَأَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ)[1]؛ «خدا نسبت به بندگان بيدادگر نيست». آيا عدل به اين معناست كه عدهاي تا پايان عمر در رفاه، خور و خواب بگذرانند و عدهاي ديگر زير بار مصائب له شوند!؟ جهت روشنتر شدن شبهه مصائب و مشكلات زندگي را به دو دسته تقسيم ميكنيم.
گاهي در طول زندگي مشكلات دامن گير انسان ميشوند و گاهي بلايا ابتدايي هستند. مورد اول ميتواند ناشي از عوامل متعدد مانند: كفارة گناهان، عامل ترفيع درجه، امتحان الهي يا بياحتياطي و... باشد.
اما شبهه در بلاياي ابتدايي است كه از ابتداي تولد مثلاً انساني دچار نقص عضوي باشد. در اين صورت ديگر نميتوان گفت نتيجه كردار اوست يا كفارة گناهان است.
چرا كه شخص هنوز مكلف نشده تا گناه كند؛ همچنين ترفيع درجه و امتحان نيز در مورد او منتفي است.
پاسخ
به اين شبهه سه پاسخ داده ميشود. پاسخ اول درون ديني و پاسخهاي دوم و سوم برون ديني و قابل عرضه در محيطهاي متفاوت هستند.
پاسخ اول
اين پاسخ مبتني بر تعبّد است. ما در مباحث اعتقادي پس از اثبات اصل وجود خدا توسط برهانهاي عقلي تك تك صفات او را نيز اثبات ميكنيم.
پس از طي اين مرحله با دليل عقلي ميپذيريم كه خداي متعال حكيم و عادل است و هرگز اندك ظلمي در حق كسي مرتكب نميشود و هر فعلي كه انجام ميدهد قطعاً مصلحت و حكمتي دارد. با پذيرفتن اين مقدمات جايي براي اينگونه پرسش با باقي نميماند چرا كه با درك ناقصي كه از حقائق عالم داريم ممكن است ظاهر امور را شر، و مشكل ببينيم اما چه بسا باطن آن خيرات و بركاتي دارد كه اگر آنها را ميديديم آرزو ميكرديم همواره اين مشكلات سراغ ما بيايند. خداي متعال ميفرمايد، (وَعَسَي أَنتَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ)[2]؛ «چه بسا از چيزي ناخشنوديد و آن براي شما خوب است.»
پاسخ دوم
تفاوت، نه تبعيض![3]
در صورت نپذيرفتن قانون كلي عدل و حكمت خدا (به فرض مواجهه با مخاطب برون ديني) بايد توجه داشت.
آنچه انسان در عالم ميبيند تفاوت است، نه تبعيض.
اگر كسي ناقصالخلقه يا كم استعداد يا كوتاه قد و... به دنيا بيايد
آيا خالق متعال بين او و ساير بندگان تفاوت گذاشته يا تبعيض قائل
شده است؟
براي روشنشدن تفاوت اين دو، مثالي ميزنيم. اگر در يك كلاس 3 دانشآموز را با هم مقايسه كنيم كه هوش آنها و تلاش و جديت آنها در درس خواندن يكسان است اما معلم به يكي از آنها 20 و به ديگري 12 و به ديگري 5 بدهد بدون آنكه تفاوتي در آنها وجود داشته باشد اين تبعيض است؛ اما اگر همين دانشآموزان تفاوت جدي با يكديگر داشته باشند و معلم متناسب با تلاش علمي آنها در كلاس و بر منباي امتحان به آنها نمره دهد، ظلم نيست. در اين صورت اگر به يکي 20، به ديگري 12 و به ديگري 5 بدهد در حالي که استحقاق آنها همين است تفاوت است نه تبعيض و اين عين عدل است نه ظلم بلکه در اين حال اگر به آنها يکسان نمره دهد ظلم است.
حال تفاوتها در نظام خلقت نيز از اين قبيل است.
تبعيض آن است كه در شرائط و قابليتهاي مساوي بين افراد فرق گذاشته شود اما تفاوت آن است كه به هر كسي مطابق استحقاق و قابليت او توجه شود.
مسلماً بندگان خدا ظرفيتهاي متفاوت دارند و نبايد به طور مساوي از نعمتهاي خداوند بهرهمند شوند. بعنوان مثال:
برخي انسانها اگر اندكي ثروت آنها زياد شود طغيان ميكنند و نه تنها زندگي دنيا و آخرت خود را به خطر مياندازند بلكه ممكن است به جامعه نيز آسيب وارد كنند. خير اينگونه افراد در اين است كه عمري با فقر زندگي كنند تا از مرز اعتدال خارج نشوند. هر چند خود شخص اين فقر را يك مشكل و مصيبت براي خود ميپندارد اما در حقيقت فقر موجب سعادت و كمال اوست.
در مورد سلامتي و مرض نيز اينگونه است.
كساني كه ظرفيت سلامتي را ندارند و ممكن است به فساد كشيده شوند. مصلحت آنها در بيماري است حال ممكن است از بدو تولد به آن مبتلا باشند و يا در طول زندگي به آن مبتلا شوند.
بنابراين مصائب، مشكلات و امراض چه از ابتداي زندگي و چه در مسير زندگي سراغ شخص بيايند از اين جهت فرقي ندارند چرا كه مطابق ظرفيت، استحقاق و نيازهاي انسان هستند و اين عين عدل الهي است.
پاسخ سوم
همة اين پاسخها مربوط به زماني است که مصائبي که متوجه شخصي ميشود مستقيماً از ناحية خداوند باشد اين در حالي است که بسياري از مصائب و مشکلات ناشي از برخوردهاي ناصحيح خود انسانها با يکديگر است و ربطي به عدل الهي ندارد. براي نمونه مسألة ناقص الخلقه بودن برخي افراد از بدو تولد ميتواند ناشي از عوامل زير باشد. ناآگاهي والدين در امورزناشويي و انعقاد نطقه و رعايت نکردن برخي موارد در دوران بارداري و بعد از آن. روشن است که اگر در اثر بيتوجهي پدر و مادر به مسائلي که در سلامت فرزند مؤثر است فرزندي ناقص الخلقه به دنيا بيايد والدين مقصر هستند و اشکال متوجه عدل خداوند نميشود.
علاوه بر پدر و مادر و حتي ديگران نيز ميتوانند در اين امور دخيل باشند مانند بمباران اتمي هيروشيما. اکنون بعد از گذشت دهها سال از انفجار بمب اتمي در هيروشيماي ژاپن هنوز آثار مواد شيميايي آن در ژن افراد وجود دارد و تعدادي از فرزندان آنان با نقص عضو متولد ميشوند.
مسلماً در چنين مواردي مسؤوليت مستقيم اين عارضه با عاملان اين فاجعه است و ربطي به مسأله عدالت خداوند ندارد.
پيامدهاي سودمند بلاها و مشكلات
علاوه بر آنچه گفتيم بلاها و مشكلات براي انسان منافعي نيز دارد كه ممكن است ما از آنها غافل باشيم، اما خداي حكيم با در نظر گرفتن آنها، شرايط زندگي ما را رقم ميزند؛ در اينجا جهت تكميل بحث برخي از اين فوايد را به اختصار بيان ميكنيم.
1. بلاها؛ عامل تكامل انسان
مشكلات زندگي باعث ميشوند انسان ساخته شود و براي طي مراحل بالاتر تربيت شود. به عنوان مثال درختان يك گلخانه را با درختان بياباني مقايسه كنيد. درختي كه زير نظر يك باغبان توانا رشد كرده و همواره آب، مواد معدني، نور كافي و شرايط متعادل براي آن فراهم بوده و خارهاي اطراف آن زدوده شده است؛ و از طرفي درختي كه در كويرها و دامنة كوهها رشد كرده با باد، طوفان، سرما، گرما و بيآبي مبارزه كرده و مقاومت كرده است. كداميك استقامت بيشتري دارند؟!
اميرالمؤمنين7 در روايتي به همين مثال اشاره نموده ميفرمايند:
«ألا وإنَّ الشَّجَرَةَ البَرية أصْلَب عوداً والرَّوائعُ الخَضِرة أرَقُّ جُلوداً والنَّباتاتُ البَدويّه أقوي وقَوداً وأبْطَاٌ خمودا»[4]؛ «آگاه باش كه درختان جنگلي از نظر قدرت و استحكام محكمترند و گياهان سبز و خوش منظر از گياهان ديگر ظريفتر و نازكترند و آتش گياهان كوهستاني پر شعلهتر است و ديرتر خاموش ميشود»[5]. مسلماً مشكلات زندگي موجب استقامت و پايداري انسان ميشود و اين خود يك نعمت است كه خداوند متعال به بندگان صالح خويش عطا ميكند.
2. بلاها؛ عامل آزمايش
از طرفي بلاها و مشكلات سبب آزمايش ما انسانهاست و در صورت پيروزي در اين آزمايش نردباني خواهد بود جهت صعود به مراحل بالاتر كمال.
قرآنكريم ميفرمايد: (وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ)[6]؛ «و قطعاً [همه] شما را به چيزى از ترس و گرسنگى و كاهشى در ثروتها و جانها و محصولات آزمايش مىكنيم؛ و به شكيبايان مژده بده».
در پرتو اينگونه امتحانات است كه انسان با صبر و حفظ ايمان در برابر مشكلات استحقاق مقامات بالاتر را كسب ميكند و مراحل صعود را يكي پس از ديگري ميپيمايد. و روشن است كه اين جز لطف بر بندگان چيز ديگري نيست. لذا امام صادق7 ميفرمايند: «ان اشدالناس بلاءاً الأنبياء ثمالذين يلوونهمثمالأمثل فاالأمثل»[7]؛ «همانا سختترين مردمان از نظر بلاء پيامبران هستند پس پيروان آنها هركه به آنها نزديكتر است بلاي بيشتري دارد.»
همچنين ميفرمايند: «انما المؤمن بمنزله كفة الميزان كلما زيد في ايمانه زيد في بلائه»[8]؛ «مؤمن همانند كفه ترازوست. هر چه ايمان او بالاتر رود بلاها و مشكلات او نيز بيشتر ميشود.»
البته خداي متعال به هر چيز آگاه است و نياز به امتحان كردن ما ندارد. لذا اگر سخن از آزمايش الهي است اتمام حجت برخود و كسب مراحل مقامات بالاتر ميباشد تا معياري آشكار باشد براي پاداش و عذاب در روز قيامت.
3. بلاها؛ زنگ بيدار باش و عامل پاكي از آلودگيها
انسان در اثر غفلت مرتكب گناه ميشود و اگر مانعي بر سر راه او نباشد چه بسا تا پايان عمر در گناه غوطهور شود و به فكر بازگشت هم نباشد. (كَلاَّ إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَآهُ اسْتَغْنَى)[9]، «هرگز چنين نيست؛ قطعاً انسان طغيان مىكند؛ به خاطر اينكه خود را توانگر ديد» اما خداي متعال گاهي از باب لطف و عنايت و محبت خود به بندگان آنها، را مبتلا ميكند تا به سوي او بازگردند و به بيراهه نروند و همين باعث ميشود گناهان آنان نيز بخشيده شود. لذا در روايت اينگونه ميخوانيم:
عن الصادق7: السقم يمحوا الذنوب[10]؛ بيماري گناهان را محو ميکند.
عن الصادق7: ساعات الهموم ساعات الكفارات[11]؛ لحظاتي که انسان مبتلا به غم و اندوه است عوض کفارة گناهان اوست.
4. بلاها؛ عامل شناخت نعمتها و شكر گزاري آنها
تا زماني كه انسان غرق نعمتهاي الهي است ممكن است قدر آنها را نداند و از نعمت دهنده غافل باشد اما محروم شدن از بخشي از نعمتها موجب توجه انسان به ارزش آن نعمتها و نعمتدهنده خواهد شد.
دو نكته پاياني
مطلب اول
خداوند متعال همه نعمتها را ارزاني يك نفر نكرده است همان گونه كه همة مشكلات و بدبختيها را بر يك شخص روا نميدارد.
آيا شما ميتوانيد در اين جهان انساني را پيدا كنيد كه به تنهايي و فقط او از همه نظر در بدبختيها و مشكلات به سر ميبرد؟ پس ميتوان گفت هر يك از انسانها سهمي از مشكلات و سهمي از آسودگيها دارند.
البته به نسبت ظرفيتها و روحيات افراد ممكن است كمتر يا بيشتر باشد.
مطلب دوم
فراموش نكنيم خداي متعال هرمقدار نعمت به هر كسي داده متناسب با آن از او عمل ميخواهد. اگر كسي همهي شرايط زندگي براي او فراهم است و در محيط سالم و بدون جنجالي زندگي ميكند مسلماً از او انتظار بيشتري در رشد و كمال ميرود و به كسي كه مثلاً در محيط ناسالم به دنيا آمده يا مشكلاتي از قبيل فقر، مرض و... انتظار كمتر و متناسب با موقعيتش دارد. پس اگر توقعي كه از هر شخصي ميرود را با امكاناتي كه در اختيار او قرار گرفته است يك جا در نظر بگيريم خواهيم ديد رابطهاي عادلانه و متناسب برقرار است و به احدي ظلم نخواهد شد. چرا که مسئوليت هر شخص و توقعي که از او ميرود متناسب با ظرفيتي است که به او داده شده است و اين تناسب عادلانه است.
نتيجه
با توجه به عدل و حكمت الهي و همچنين با توجه به معناي تفاوتي كه بين انسانها گذاشته شده است روشن ميشود كه در نظام خلقت به احدي ظلم نشده است و اگر تفاوتهايي ديده ميشود قطعاً دارايحكمتي است. بلاها و مشكلات نيز داراي آثار سازندة فراواني هستند و خود موجب رشد و تكامل انسانهايند. از طرفي بسياري از اين مصائب نتيجه رفتار خود بشر و ظلم انسانها به يکديگر است و از آنجا كه مسئوليت هر شخص متناسب وضع موجودش ميباشد اشکالي متوجه عدالت خداوند نيست.
منابع جهت مطالعه بيشتر
تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي؛ 2. عدل الهي، شهيد مرتضي مطهري؛
3. كشف المراد (شرح تجريد الاعتقاد)؛ 4. الهيات (4 جلدي)، آيت الله سبحاني.
[1]. آل عمران / 182.
[2]. بقره / 216.
[3]. براي مطالعة مفصلتر اين بحث به كتاب عدل الهي شهيد مطهري; مراجعه كنيد.
[4]. نهج البلاغه، نامه 45.
[5]. ارفع، ترجمه روان نهج البلاغه، ص 1059.
[6]. بقره / 155. همچنين آيات: انبياء / 35 و محمد / 31.
[7]. گيلاني، ترجمه مصباح الشريعه، ص 545. (با اندكي تفاوت)
[8]. كليني، الكافي، ج 2، ص 254.
[9]. علق/ 6 و 7.
[10]. بحارالانوار، ج 64، ص 244.
[11]. همان.