پرسش:
نظر قرآن در مورد فرضيه مهبانگ Big-Bang چيست؟
پاسخ:
اندیشه چگونگي پيدايش جهان هميشه فكر بشر را به خود مشغول كرده است. قرآنكريم در آيات متعددي به اين مسأله اشاراتی دارد و دانشمندان كيهانشناس نيز در اين مورد نظرياتي ابراز كردهاند و حتي بعضي صاحبنظران خواستهاند با انطباق آيات قرآن با برخي از اين نظريات علمي، اعجاز علمي قرآن را اثبات كنند كه اين مطالب قابل نقد و بررسي است.
مفسران و صاحبنظران در اين مورد به اين آيات توجّه كردهاند:
1. (ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ)[1]؛ «سپس آهنگ [آفرينش] آسمان كرد، و آن دودي بود.»
2. (أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلاَ يُؤْمِنُونَ)[2]؛ «آيا كساني كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زندهاي را از آب پديد آورديم؟ آيا [باز هم] ايمان نميآورند؟»
واژهشناسی
1. «دخان» در لغت به معني چيزي است كه به دنبال شعله و لهيب آتش بر ميخيزد.[3]
2. «سماء» در لغت به معني طرف بالا است و در قرآن در معاني و مصاديق متعددي به كار رفته است از جمله: جهت بالا (ابراهيم/ 24) ـ جوّ زمين (ق /9) ـ محل كرات بالا (فصلت/12)، آسمان معنوي (سجده/ 5) و...[4]
3. «رتق» چيز بهم پيوسته را گويند و «فتق» جدا كردن دو چيز به هم متصل را گويند.[5]
نظريههاي علمي درباره پيدايش جهان:
در مورد پيدايش جهان چند ديدگاه عمده، در بين كيهانشناسان جديد وجود دارد كه عبارتند از:
الف: نظريه مهبانگ (انفجار بزرگ):
اين نظريه از سال 1900م پيشنهاد شد و هم اكنون از سوي اكثر اخترشناسان به عنوان بهترين نظريه موجود تلقي ميشود. خلاصه اين نظريه آن است كه حدود 20 بيليون سال پيش تمام ماده و انرژي موجود در جهان، در نقطهاي بسيار كوچك و فشرده متمركز بوده است. اين نقطه كوچك و بي نهايت چگال و مركب از ماده ـ انرژي منفجر شد و به فاصله چند ثانيه پس از انفجار اين آتشگوي، ماده ـ انرژي با سرعتي نزديك به سرعت نور در همه سو منتشر شد. پس از مدت كمي، احتمالاً چند ثانيه تا چند سال، ماده و انرژي از هم تفكيك شدند و تمام اجزاء گوناگون جهان امروز از دل اين انفجار نخستين بيرون ريختهاند.
هواداران اين نظريه ادعا ميكنند تمامي كهكشانها، ستارگان و سيارات هنوز تحت تأثير شتاب ناشي از انفجار، با سرعت زيادي از همديگر دور ميشوند و اين مطلب بوسيله مشاهدات «ادوين هابل» (1919 م) تأييد شد.
«استفن ويليام هاولينگ» كيهانشناس معروف معاصر پس از تشريح انفجار اوّليه و مراحل اوليه آن تا تشكيل گازهاي داغ و سوزان، اين نظريه را به دانشمند روسي «ژرژگاموف» نسبت ميدهد.
«با گذشت زمان، گازهاي ئيدروژن و هليوم موجود در كهكشان به پارههاي ابر مانند تقسيم ميشدند كه تحت أثر گرانش خود در هم فرو مينشستند... سپس در اثر درجه حرارت بالا، واكنشهاي هستهاي شروع شد. و ستارگاني مانند خورشيد ما تشكيل شدند.
خورشيد ستاره نسل دوم يا سومي است كه حدود پنج هزار ميليون سال قبل از ابر متشكله از گاز چرخاني كه محتوي سوپر نوواهاي پيشين بوده، بوجود آمده است ...»[6] دكتر «اريك اوبلا» مراحل پيدايش جهان را به هشت مرحله تقسيم ميكند و مينويسد:
در مرحله اوّل (صفر تا 43ـ10 ثانيه) چيزي منفجر و تبديل به گلوله آتشين شد.
در مرحله دوم (43ـ10 ثانيه تا 32ـ10 ثانيه) اولين سنگ بناهاي ماده مثلاً كواركها و الكترونها از برخورد پرتوها با يكديگر به وجود آمد.
در مرحله سوم (از 32ـ10 ثانيه تا 6ـ10 ثانيه) كيهان از مخلوط كواركها، لپتونها فوتونها و ساير ذرات ديگر تشكيل شد و خيلي سريع در حال از دست دادن حرارت بودند.
در مرحله چهارم (از 10ـ6 ثانيه تا 10ـ3 ثانيه) تقريباً تمام كواركها و ضد كواركها به صورت پرتو ذرّها به انرژي تبديل ميشوند.
در مرحله پنجم (از 10ـ3 ثانيه تا100 ثانيه) الكترونها و ضد الكترونها (پوزيترونها) در برخورد با يكديگر به أشعه تبديل ميشوند.
در مرحله ششم (از 100 ثانيه تا 30 دقيقه) در درجه حرارت بسيار بالا، اوّلين هستههاي اتمهاي سبك و پايدار مثل، هيدروژن و هليوم ساخته ميشوند.
در مرحله هفتم (از 30 دقيقه تا يك ميليون سال) گوي آتشين حرارت خود را از دست ميدهد (به حدود 3000 درجه ميرسد) و هسته اتمها و الكترونها پيوند ميخورد و آن مخلوط ذرهاي قابل ديدن ميشود.
در مرحله هشتم (از يك ميليون سال پس از خلقت تا امروز) از ابرهاي هيدروژني دستگاههاي راه شيري، ستارگان و سيارات به وجود ميآيند اين سير تحّول را در ايجاد ستارگان امروزه هم ميتوان هنوز مشاهده كرد.
ابرهاي گازي كه قرار است از آنها ستاره بوجود آيد به سوي همديگر كشيده شده متراكم ميشوند سپس به شكل گلوله در ميآيند و اگر واكنشهاي هستهاي پديد آيد يك خورشيد جديد متولّد ميشود.[7]
ب: نظريه حالت پايدار
در سال 1940 اين نظريه توسط (فردهويل)، اخترفيزيكدان انگليسي پيشنهاد شد. خلاصه اين نظريه اين است كه جهان نه تنها از نظر فضايي يكنواخت است (اصل كيهانشناختي) بلكه در طول زمان تغيير ناپذير نيز هست.
اين نظريه به حادثه خاصي نظير انفجار بزرگ وابسته نيست. در نظريه حالت پايدار ستارگان و كهكشانها ممكن است تغيير كنند اما در هر زمان تصوير كلي جهان با تصوير امروزين آن، تفاوتي ندارد.
بر طبق اين نظريه حالت انبساط جهان پذيرفته ميشود امّا معتقدند كه به تدريج ماده جديدي در بين كهكشانهاي دور شونده ظاهر ميشود اين ماده جديد به تدريج اتمهاي هيدروژن را ميسازد و آنها به نوبه خود ستارگان جديدي را شكل ميدهد.
تذّكر: خلق پيوسته ماده از فضاي خالي اشكالاتي را براي اين نظريه پديد آورده است. و اين نظريه بعد از كشف تفاوت سن ستارگان، رد شد.
ج. جهان پلاسما
تعداد كمي از اخترشناسان خلقت جهان را با مدل «هانسآلفون» دانشمند سوئدي ميبينند. خلاصه اين نظريه آن است كه 99% جهان قابل مشاهده (عمدتاً ستارگان) از پلاسما ساخته شده است.
پلاسما گاز يونيدهاي است كه بارهاي الكتريكي آن از هم جدا شدهاند. پلاسما، گاهي حالت چهارم ماده خوانده ميشود. صاحبان اين نظريه معتقد هستند كه انفجار بزرگ هيچگاه رخ نداده و جهان آكنده از جريانهاي الكتريكي غول آسا و ميدانهاي عظيم مغناطيسي است. از اين ديدگاه جهان ازلي است و به وسيله نيروي برقاطيس اداره ميشود. بنابر اين جهان آغازي معين و انجامي قابل پيشبيني ندارد. و كهكشانها حدود 100 بيليون سال پيش شكل گرفتهاند.
د: جهان انفجارهاي كوچك (كهبانگ)
گروهي ديگر از اخترشناسان، نظريه حالت پايدار ديگري را كه با رصدهاي اخترشناسي انطباق خوبي دارد؛ پيشنهاد ميكنند. برطبق اين نظريه جهان بدون آغاز و انجام است. ماده بطور پيوسته در خلال انفجارهاي كوچك (كهبانگها) و احتمالاً با همكاري اختروشهاي اسرارآميز
خلق ميشود در اين نظريه جديد جهان بتدريج انبساط مييابد و كهكشانها شكل ميگيرند.[8]
نكات تفسيري و اسرار علمي آيات
1. در مورد آيه اوّل (فصلت/ 11) برخي از مفسران مينويسند
«جمله (هي دخان ـ آسمانها در آغاز به صورت دود بود.) نشان ميدهد
كه آغاز آفرينش آسمانها از توده گازهاي گسترده و عظيمي بوده و اين با
آخرين تحقيقات علمي در مورد آغاز آفرينش كاملاً هماهنگ است. هم اكنون نيز بسياري از ستارگان آسمان به صورت توده فشردهاي از گازها و
دخان هستند.»[9]
2. در مورد معناي «رتق» و «فتق» (پيوستگي و جدایي) آسمانها و زمين كه در آيه دوم (انبياء /30) آمده، مفسّران سه احتمال را مطرح كردهاند:
الف: به هم پيوستگي آسمان و زمين، اشاره به آغاز خلقت است كه طبق نظرات دانشمندان، مجموعه اين جهان به صورت توده واحد عظيمي از بخار سوزان بود كه بر اثر انفجارات دروني و حركت، تدريجاً تجزيه شد و كواكب و ستارهها از جمله منظومهی شمسي و كرهی زمين بوجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است.
برخي روايات اهل بيت: اشاره به همين تفسير دارد.[10]
ب: منظور از پيوستگي، يكنواخت بودن مواد جهان است به طوري كه همه در هم فرو رفته بود و به صورت ماده واحدي خودنمايي ميكرد. امّا با گذشت زمان، مواد از هم جدا شدند و تركيبات جديد پيدا كردند و انواع مختلف گياهان و حيوانات و موجودات ديگر در آسمان و زمين ظاهر شدند.[11]
ج: منظور از به هم پيوستگي آسمان اين است كه در آغاز باراني نميباريد و مقصود از به هم پيوستگي زمين آن است كه در آن زمان گياهي نميرویيد امّا خدا اين هر دو را گشود از آسمان باران نازل كرد و از زمين انواع گياهان را روياند. روايات متعددي از اهل بيت: اشاره به معناي اخير نیز دارد.[12] تفسير سوم (ج) با چشم قابل رؤيت است و با جمله «اولم يرَالذين كفروا...»؛ «آيا كساني كه كافر شدند نديدند...» سازگار است و با جمله ذيل آيه «وجعلنا من الماء كل شيء حي» نيز هماهنگي دارد.
ولي تفسير اوّل و دوم (الف، ب) نيز با معناي وسيع اين جملهها مخالف نيست زیرا گاهي رؤيت به معني «علم» ميآيد. و از اينجاست كه برخي مفسران معتقدند مانعي ندارد آيه فوق داراي هر سه تفسير باشد.[13]
3. استاد آيت اللّه معرفت بحث مفصلي در مورد آيه 30 سوره انبيا دارند و معناي سوم (عدم بارش باران) را مخالف تعبير آيه و تحقيق ميدانند و رواياتي[14] در اين زمينه حكايت شده ضعيف دانستهاند.
و امّا معناي دوم (پيدايش انواع و اقسام موجودات از يك چيز بهم چسبيده) را از قتاده، سعيد بن جبير، عكرمه از ابن عباس، فخر رازي[15] نقل ميكند و آن را نظري معروف در عصر قديم و جديد ميداند.
آنگاه معناي ديگري را از ابو مسلم اصفهاني نقل ميكند كه «فتق» به معناي ايجاد و اظهار است. و اين معنا را موافق كلام علي7 در نهج البلاغه (فتق الاجواء... ثم فتق بين السموات العُلي)[16] ميدانند.
و همچنین اين معنا را موافق آيات 11 ـ 12 سوره فصلت «ثم استوي الي السماء وهي دخان» معرفي ميكنند. كه دخان همان ماده اوّليه خلقت آسمانها و زمين است و از آن، آسمان بوجود آمد و واژه «ائتيا» در آيات سوره فصلّت را به معناي امر تكويني و ايجادي ميدانند و از آيه استفاده ميكنند كه ماده آسمانها قبل از وجودشان موجود بوده است و خدا صورتهاي آنها را ايجاد كرد.
آنگاه متذكّر ميشود كه در تورات پيدايش موجودات از يك اصل واحد، اشاره شده است. كه خدا جوهري را خلق كرد سپس با نظر هيبت به آن نگاه كرد به صورت آب در آمد و سپس آسمانها و زمين را از آنها خلق كرد و آنها را از همديگر جدا ساخت.[17] و آنگاه از طنطاوي نقل ميكند كه مضمون اين آيات معجزه علمي است.[18]
سپس ايشان مطالبي علمي در مورد پيدايش جهان، از «لاپلاس» و ديگران نقل ميكند و نتيجه ميگيرد كه هدف قرآن، بيان مطالب علمي نبوده اشاراتي به فتق آسمانها داشته است ولي حقيقت آن براي ما روشن نيست هرچند كه نظريههاي علمي هم با آن موافق است، امّا ما به تطبيق اين نظريات با قرآن نميپردازيم.[19]
4. برخي صاحبنظران تحت عنوان پيدايش نخستين جهان با مطرح كردن آيه 11 سوره فصّلت، مطالبي را از دانشمندان مختلف در مورد انفجار اوّليه نقل ميكنند و سپس از قول «ادوارد لوتركپل» مينويسند:
«علم نه تنها حدوث عالم را ثابت ميكند بلكه روشن ميسازد كه دنيا از حالت گازي در يك (لحظهی معيّني) در نتيجه يك انفجار بزرگ بوجود آمده است و اين لحظه تقريباً پنج بيليون سال پيش بوده و هنوز هم در حال
توسعه است.»[20]
5. برخي از نويسندگان معاصر نيز آيات (سوره فصّلت/ 11 و انبياء/ 30) را مطرح ميكنند و با توجه به هماهنگي اين آيات با اكتشافات دانشمندان آنرا دليل معجزه بودن قرآن ميدانند و میگویند:
«علم هيئت ثابت كرده است كه در ابتداي خلقت، كرات آسماني به صورت گاز به هم چسبيده و متصل بودند و بعدها به مرور زمان بر اثر فشردگي و تراكم شديد گازها تبديل به جسم شدند. اين واقعيت علمي اوّلين بار توسط «لاپلاس» رياضيدان و منجّم مشهور فرانسوي، در حدود دو قرن پيش اظهار گرديد و امروز نجوم جديد با دستاوردهاي جديد خود صحت فرضيه علمي لاپلاس را ثابت كرده است.»[21]
سپس از ژرژگاموف نقل ميكند كه: «زمين و خورشيد از گازهاي بسيار سوزاني كه در چندين ميليارد سال پيش بوده به وجود آمدهاند.»[22]
6. دكتر «موريس بوكاي» با طرح آيات (سوره فصّلت/11 و انبياء/30) بحث «روش اساسي ايجاد جهان در نظر قرآن» را مطرح ميكند و ميگويد قرآن وجود تودهاي گازي با بخشچههاي ريز را تأييد ميكند و يك روند جدایي (فتق) مادهاي ابتدایي يگانهاي كه عناصر آن نخست به هم ملصق (رتق) بودند را تذكّر ميدهد.
سپس به نظريه تكوين عالم در دانش نو ميپردازد كه: «جهان از جرم گازي با دوران كند تشكيل شد» و سپس چگونگي تشكيل ستارگان و زمين را توضيح ميدهد. و قدمت كهكشانها را ده ميليارد سال و قدمت زمين و خورشيد را 5/4 ميليارد سال تخمين ميزند. سپس مينويسد:
«دانش به ما ميآموزد چنانچه به عنوان مثال (و تنها مثال) تكوين خورشيد و محصول فرعي آن يعني زمين را در نظر گيريم، جريان امر توسط تراكم سحابي نخستين و تفكيك آن رخ داده است. اين دقيقاً همان است كه قرآن به طريق كاملاً صريح با ذكر ماجراهایي كه «دود» آسماني ابتدا يك نوع الصاق، سپس يك نوع انفكاك را بوجود آورده بيان نموده است.»[23]
7. يك پرسش و پاسخ علمي:
پرسش: در سوره فصلت آيات 9 - 11 خلقت زمين را در دو دوره (يوم) مطرح ميكند «قل ائنّكم لتكفرون بالذي خلق الارض في يومين وتجعلون له انداداً ذلك رب العالمين وجعل فيها رواسي من فوقها وبارك فيها وقدر فيها اقواتها في اربعة أيام سواء للسائلين ثم استوي الي السماء وهي دخان....»؛ «بگو: آيااين شماييد كه واقعاً به آن كسي كه زمين را در دو هنگام آفريد، كفر ميورزيد و براي او همتاياني قرارميدهيد؟ اين است پروردگار جهانيان. و در زمين از فراز آن [ لنگرآسا] كوهها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد. و مواد خوراكي آن را در چهار روز اندازهگيري كرد [كه] براي خواهندگان، درست و متناسب با نيازهايشان است. سپس آهنگ [آفرينش] آسمان كرد و آن دودي بود.»
و در آيه 11 (مورد بحث ما) آسمانها و مسأله دود را مطرح ميسازد. اگر مقصود قرآن آن است كه تمام جهان از گاز خلق شده چرا خلقت زمين را قبل از آسمانها مطرح كرده است؟ و حتي با «ثم» (فصلت /11) عطف كرده كه ترتيب را ميرساند، در حالي كه زمين جزئي از آسمانها و بصورت طبيعي بايد پس از خلقت آسمانها، و در عرض آنها خلق شود.
پاسخ: «دكترموريس بوكاي» با توجّه به اين پرسش نكتهاي علمي را مطرح كرده كه در قرآن كريم، در سوره نازعات 27ـ31 مسأله خلقت آسمانها و زمين به صورتي ديگر مطرح شده است.
(ءَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَنَاهَا رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحَاهَا أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا)؛ «آيا آفرينش شما دشوارتر است يا آسماني كه [او] آن را بر پا كرده است؟ سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين] درست كرد و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد و پس از آن زمين را با غلتانيدن گسترد، آبش و چراگاهش را از آن بيرون آورد.»
در اين آيات آفرينش آسمانها قبل از زمين ذكر شده و با كلمه «بعدذلك» آمده است. ايشان مينويسد: «دانش، تداخل دو رويداد تكوين يك ستاره (مانند خورشيد) و سيارهاش يا يكي از سياراتش (مانند زمين) را مبرهن ميسازد. آيا همين اختلاط در نص قرآن (همانطور كه ديده شد) ذكر نشده است؟»[24]
8. عبدالرزاق نوفل نيز با طرح دو آيه 30 سوره انبيا و 11 سوره فصلت مسألهی ابتدای خلقت را مطرح ميكند، كه آسمانها و زمين ابتدا يك قطعهی واحد بود و سپس جدا شد و سپس نظريههاي علمي را مطرح ميكند كه ميگويند: جهان در ابتدا از مادهاي داغ و سخت تشكيل شده بود. كه مناسبترين لغت براي آن همان كلمه «دخان» است. كه در قرآن به كار رفته است[25] و اين مطلب را از اخبار علمي قرآن ميداند كه قرنها بعد علوم جديد به آن پي بردند.
9. احمد محمد سليمان نيز با طرح آيه 30 سوره انبيا مينويسد:
«اينكه قرآن ميفرمايد آسمان و زمين قطعه واحدي بود و سپس از هم جدا شد همان نظريه علمي جديد در مورد منظومه شمسي است كه ميگويد. جهان يك قطعهاي آتشين رها شده در فضابود و سپس تحت تأثير جاذبه شيء عظيم از اجرام سماوي ديگر قرار گرفت و تكّه تكّه شد و به صورت حلزوني در آمد و سپس اين اجزای كوچك به تدریج سيّارات را به وجود آورد.» سپس اين آيات را نشانهی علم غيب پيامبر اكرم9 ميداند و از آنها به عنوان اسرار علمي قرآن ياد ميكند.[26]
10. سيد هبةالدين شهرستاني معتقد است كه مقصود از كلمه سماء و دخان در آيه «ثم استوي الي السماء وهي دخان».[27] همان جوّ زمين (اتمسفر) است كه آن را با نام «كره بخار» اطراف زمين ميخواند. ايشان در ابتدا معاني كلمه «سماء» را بر ميشمارد و آن را در عرف و لغت به معناي (شيء علوي) «هر چه بالای زمين» است ميداند، كه شارع نيز در استعمال الفاظ و اسامي تابع عرف بوده است و سپس ميگويد در مقالات ديني لفظ سماء به يكي از سه معنا ميآيد:
اول: عين هواي عالي و فضاي خالي.
دوم: جسم عظيم كروي محيط بر زمين ما (كه اكثر موارد استعمال در شرع ناظر به اين معناست).
سوم: عين كرات علوي و اراضي سياره.
آنگاه ميگويد: «وقتي كه اطلاق لفظ «سماء» بر هر موجود علوي جايز و شايع شد چرا جايز نباشد كه آسمان زمين ما عبارت باشد از كره بخاري كه محيط بر هواي زمين ما است.»
سپس ايشان ده دسته دليل شرعي (آيات و روايات) ميآورد تا ثابت كند كه مقصود از آسمان همين كرهی بخار است. دسته دوم از دلايل ايشان همين آيه 11 سوره فصلت و رواياتي است كه ميفرمايد آسمانها از دود آفريده شده است. و دود (دخان) را در آيه «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ»[28] به معناي همان بخار مصطلح ميداند و در پايان نتيجه ميگيرد كه:
«آنچه از مجموع اخبار مسطوره استفاده ميكنيم مقصود از دود همان بخار است منتها چون بخار و دود هر دو از يك منشاء هستند و از آنجا که در عرف و در ابتدای نظر شبيه همند اسم دخان بر بخار اطلاق شده است. [پس] نتيجه همانا كليه اخبار مزبوره ناطق است بر اينكه تمامي آسمانهاي هفتگانه كه محيط بر زمينهاي هفتگانه است از بخار آفريده شده است.»[29]
11. برخي صاحبنظران معاصر نيز با طرح آيه 30 سورهی انبياء مينويسند اين آيه خبر ميدهد كه آسمانها چيز واحدي بود و سپس جدا شد و اين يكي از معجزات قرآن است كه علم جديد آن را تأييد ميكند[30] و نيز با طرح آيات 9ـ11 سوره فصلت آن را دليل بر پيدايش خلق از «دخان» ميداند.[31]
12. محمد كامل عبدالصمد نيز آيات 11ـ12 سوره فصلت را دليل اعجاز علمي قرآن ميداند. زیرا خبر از دخان بودن آسمانها در ابتدا داده است.[32]
13. سليم الجابي نيز با طرح نظريه انفجار بزرگ، پس از بررسي لغوي و تفسيري آيه 30 سوره انبياء به اين نتيجه ميرسد كه آيه فوق و نظريه انفجار بزرگ با هم منطبق هستند و حتي خطاب آيه «أو لم يرَالذين كفروا...» به كفار بصورت عام و اروپائيان بصورت خاص است كه وحي الهي 14 قرن قبل يك نظريه جديد آنها را بيان كرده است.[33]
بررسي
در اينجا تذكر چند نكته لازم است:
1. سخنان مرحوم سيد هبةالدين شهرستاني از چند جهت قابل نقد است:
اوّل: ايشان كلمه «سماء» را به سه معنا آورده است در حاليكه اشاره كرديم كه اين لغت در موارد و مصاديق بيشتري در قرآن استعمال شده است.
دوم: ايشان كلمه «سماء» در آيه فصلت/ 11 را به معناي جوّ زمين معنا كردهاند در حالي كه از سياق آيات 9ـ12 سوره فصلت بر ميآيد كه مقصود از «سماء» آسمانها و كرات غير زمين است چرا كه در ابتدای خلقت زمين را مطرح ميكند. «خلق الارض في يومين»[34] و سپس خلقت آسمان را در حالي كه دود است مطرح ميكند «ثم استوي الي السماء وهي دخان»[35] و آنگاه در آيه بعد توضيح ميدهد كه هفت آسمان خلق گشت[36] كه يكي از آنها آسمان دنيا بود كه ستارگان را در آن قرار داد. «فقضهنَّ سبع سموات في يومين واوحي في كل سماء امرها وزينا السماء الدنيا بمصابيح وحفظاً». پس مقصود از سماء (بر طبق ظاهر آيات) جوّ زمين نيست.
سوم: ايشان كلمه «دخان» را كه به معناي «دود» است به معناي «كره بخار اطراف زمين» معنا ميكند كه در آيه (فصلت/11) هيچ قرينهاي نداريم تا از معناي لغوي (آنچه به دنبال شعله آتش برميخيزد)[37] دست برداريم و يك معناي مجازي (بخار) را بر آيه تحميل كنيم و صرف شباهت عرفي كفايت نميكند.
البته ممكن است در روايات كلمهی دخان بر بخار اطلاق شده باشد (همانگونه كه ايشان روايات متعددي آوردهاند) ولي اوّلاً اين روايات از لحاظ سندي جاي بحث دارد چرا كه از تفاسيري همچون «تفسير قمي» نقل شده است. و ثانياً ممكن است مراد از بخار آب و دود در اين موارد همان ذرّات بنيادين تشكيل دهندهی اشياء (مثل هيدروژن ـ اكسيژن و...) باشد. كه براي تقريب به ذهن با تعابيري همچون بخار آب آورده شده است.
2. ظاهر آيات قرآن در مورد آغاز خلقت كه از «دخان» شروع شده است. با نظريه مشهور خلقت جهان يعني نظريه مهبانگ تا حدود زيادي همخواني دارد و در نقاطي با هم مشترك است.
يعني از ظاهر قرآن و علم بر ميآيد كه جهان در ابتدا از گازهاي داغ تشكيل شده است امّا آيات قرآن در مورد عناصر ديگر نظريه مهبانگ (مثل انفجار اوليّه) مطلب صريحي ندارد.
3. با توجه به تعدّد نظريهها در مورد آغاز خلقت و عدم اثبات قطعي آنها، در حال حاضر نميتوان هيچكدام را به صورت قطعي به قرآن نسبت داد.
4. اگر روزي نظريهی مهبانگ به صورت قطعي اثبات شود اين مطلب اعجاز علمي قرآن را اثبات ميكند. چرا كه نوعي رازگویي علمي قرآن كريم است. امّا اين مطلب به صورت كنوني آن، بيش از يك هماهنگي شگفتانگيز ظاهر قرآن و علم نيست.
پینوشتها:
[1]. فصلت/ 11.
[2]. انبياء/ 30.
[3]. راغب اصفهانى، مفردات، ماده دخن.
[4]. ر.ك: حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ماده سمو، و نيز تفسير نمونه، ج 1، ص 165 به بعد و نيز بحث «هفت آسمان» كه بدنبال مىآيد.
[5]. راغب اصفهانى، مفردات، ماده رتق، فتق.
[6]. استفن ويليام هاوكينگ، تاريخچه زمان، ترجمه دادفرما، ص 145 - 149، سازمان انتشارات كيهان، 1372 ش.
[7]. اريك اوبلاتر، فيزيك نوين، ترجمه بهروز بيضاوى، ص 51 - 52.
[8]. ر.ك: رى ويلار و ديگران، كيهان و راه كهكشان، ترجمه سيد محمد امين محمدى، ص34ـ 50.
[9]. تفسير نمونه، ج 20، ص 228.
[10]. همان، ج 13، ص 394 و ص 395 و تفسير نور الثقلين ذيل آيه سىام انبياء.
[11]. الميزان، ج 14، ص 278 - 279.
[12]. تفسير صافى، ج 3، ص 347.
[13]. ر.ك: نمونه، ج 13، ص 396.
[14]. الكافى، ج 8، ص 95 و ص 120 و تفسير قمى، ج 2، ص 70.
[15]. تفسير كبير، ج 22، ص 163.
[16]. نهج البلاغه، خطبه/ 1.
[17]. ايشان آن عبارت را از تفسير كبير فخر رازى، ج 22، ص 162 نقل مىكند و مىگويد: از اول تورات فعلى حذف كردهاند.
[18]. الجواهر، ج 10، ص 199.
[19]. ر.ك: التمهيد فى علوم القرآن، ج 6، ص 129 - 139.
[20]. ر.ک: مهندس جعفر رضایىفر، قرآن و آخرين پديدههاى علمى (اعجازهاى علمى قرآن)، انتشارات فوژان، 1375 ش.
[21]. گودرز، نجفى، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 17 – 19؛ از جواد افتخاريان، قرآن و علوم روز، ص 235، نقل مىكند.
[22]. مطالب شگفتانگيز، ص 18، از سر گذشت زمين، ژرژگاموف، ترجمه دكتر محمود بهزاد، ص 43، نقل مىكند.
[23]. دكتر بوكاى، مقايسهاى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه مهندس ذبيح الله دبير، ص 189 - 201.
[24]. مقايسهاى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ص 188 - 201.
[25]. ر.ك: عبد الرزاق نوفل، القرآن و العلم الحديث، ص 162-163، بيروت، 1404 ق،
دارالكتاب العربى.
[26]. احمد محمد سليمان، القرآن و العلم، ص 53 - 54 با تلخيص، دار االعوده، بيروت، الطبعة الخامسة 1981 م.
[27]. فصلت/ 11.
[28]. فصلت/ 11.
[29]. سيد هبةالدين شهرستانى، اسلام و هيئت، ص 131 - 145 - با تلخيص، مطبعة الغرى فى النجف، 1356 ق.
[30]. ر.ك: محمد سامى محمد على، الاعجاز العلمى فى القرآن الكريم، دار المحبة، دمشق، بى تا.
[31]. همان، ص 34.
[32]. ر.ك: محمد كامل عبد الصمد، الاعجاز العلمى فى الاسلام (القرآن الكريم)، ص 47.
[33]. ر.ك: سليم الجابى، النظرية القرآنية الكونيه حول خلق العالم، ص 106 - 111.
[34]. فصلت/ 9.
[35]. فصلت/ 11.
[36]. در مورد آسمانهاى هفتگانه و مقصود قرآن از آنها به صورت جداگانه بحث كردهايم.
[37]. ر.ك: مفردات راغب، ماده دخن.