پرسش:
کدامیک از اعضای بدن انسان در قرآن نام برده شده و نکات علميآن چیست؟
پاسخ:
1. گوش و چشم
حس شنوایی و بینایی، دو رکن اساسی معرفت و تفکر هستند. تکلّم و سخن گفتن بر مبنای شنیدن است و تصور اشیاء نیز بر مبنای مشاهده است لذا گوش و چشم در بدن، از اهمیت ویژهای برخوردارند.
قرآنکریم 19 مرتبه به مسئله شنیدن و دیدن اشاره کرده و در بعضی از این آیات پس از مراحل اولیه نطفه به «سمع» و «بصر» اشاره کرده است: (إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعاً بَصِيراً)[1]؛ «در حقيقت، ما انسان را از آب اندك سيّال مخلوط آفريديم، در حالى كه او را مىآزماييم و او را شنوا و بينا قرار داديم». در بعضی از آیات دیگر «سمع» و «بصر» را پس از مرحله دمیدن روح ذکر کرده[2] و در سوره نحل آیه 78 آن دو را بعد از تولد بیان کرده و گاهی شنیدن و دیدن به صورت مطلق آمده است[3].
اهمیت ذکر گوش و چشم در قرآن
قرآن از میان تمام حواس ظاهر و باطن تنها روی این سه (گوش و چشم و فؤاد)[4] تکیه کرده است، به علّت اینکه مهمترین حس ظاهری انسان که رابطه نیرومندی میان او و جهان خارج برقرار ميکند؛ گوش و چشم است. گوش، اصوات را درک ميکند و مخصوصاً تعلیم و تربیت به وسیله آن انجام ميگیرد و چشم وسیله دیدن جهان خارج و صحنههای مختلف این عالم است نیروي عقل و خرد، مهمترین حس باطنی انسان است. اگر این ابزار شناخت از آدميگرفته شود ارزش وجودی او تا سه حد یک مشت سنگ و خاک سقوط ميکند[5].
پیدایش اولیه چشم و گوش
دانشمندان رویان شناسی ميگویند: نخستین نشانه رشد گوش را ميتوان در یک رویان تقریباً 22 روزه به صورت ضخیم شدن اکتودرم سطحی در هر طرف رو مبانسفال پیدا کرد و در هفته چهارم گوش داخلی از اکتودرم سطحی جدا ميگردد[6].
در رویان 22 روزه، چشم در حال رشد به صورت یک زوج ناودان کم عمق در هر طرف فرو رفتگی مغز قدامي ظاهر ميشود و در انتهای هفته چهارم رشد به صورت یک جفت حبابهای بینايی در هر طرف مغز قدامي رشد ميکند[7].
حس شنوایی در جنین قبل از بینایی فعال ميشود اکنون ثابت شده که جنین قبل از بینایی از حس شنوایی برخوردار ميشود. دانشمندان با ارسال فرکانسهای صوتی به طرف یک زن باردار که آخرین روزهای دوران بارداری را ميگذراند، مشاهده کردند که جنین با انجام حرکاتی به این اصوات پاسخ ميدهد در صورتی که جنین قبل از تولد قادر به دیدن نیست و نخستین صدايی که گوش نوزاد را نوازش ميدهد صدای قلب مادر است[8]. شاید یکی از دلیلهایی که در قرآن واژه «سمع؛ شنیدن» مقدم بر «بصر؛ دیدن» آمده این است که:
اولاً: حسن شنوایی در جنین قبل از بینایی فعال ميشود؛ ثانیاً: فراگیری منطق و تکلّم در جداول از طریقی شنوایی انجام ميپذیرد؛ ثالثاً: چشم تنها وظیفه بینايی را به عهده دارد[9] و اما گوش مسئول شنوایی و حفظ تعادل نیز هست[10].
نکته جالب توجه این كه در قرآن واژه «سمع» به صورت مفرد آمده و واژه «ابصار» جمع آمده است و مفرد و جمعآمدن اين دو واژه شايد به این معنا باشد که در آن واحد گوش انسان یک شنوایی دارد ولی چشم ميتواند در آن واحد چند چیز را ببیند.
ساختمان گوش
در اینجا لازم است به صورت اختصار به ساختمان گوش اشاره نمايیم:
گوش عضوی است که ارتعاشات صوت را دریافت ميکند و تعادل بدن را نگاه ميدارد. انجام این دو وظیفه (شنیدن و حفظ تعادل) به وسیله گوش از تاثیر آواز و آهنگ در حرکات انسانی به خوبی آشکار است.
گوش از سه قسمت تشکیل شده است. گوش خارجی، گوش میانی، گوش داخلی، به ضمیمه عضوی که تعادل را حفظ ميکند. گوش خارجی و میاني اصوات را دریافت نموده و به گوش داخلی انتقال ميدهند.
گوش خارجی دارای لالهي گوش و مجرای گوش است. مجرای گوش به طول 5/2 تا 3 سانتی متراست و ثلث خارجی آن غضروفي و لنفی است و 3/2 آن استخوانی ميباشد و تمامي مجرا از پوست مفروش است و پوست آن دارای غده چربی که مايع زرد قهوهای ترشح ميکند[11]. گوش میانی عبارت است از پرده صماخ، صندوق صماخ، استخوانهای کوچک داخل صندوق، شیپور (اوستاش)[12].
گوش داخلی به شکل مار پیچ (لابیرنت غشايی) دارای سه قسمت است:
دهلیزها، مجاری نیم دایره و طزون سامعه و استخوانی.
ارتعاشات صوتی از طریق پرده صماخ و زنجیره استخوانی گوش میانی به پنجره دهلیز بزرگ منتقل شده مایع لنف خارجی را مرتعش ميکند و این ارتعاشات به لنف داخلی و غشاء قاعده منتقل ميگردد و مژههای سلولهای شنوايی را تحریک ميکند. دنبالههای مرکزی سلولهای شنوايی به مرکز عصب سامعه و پیاز نخاع و قطعه گیجگاهی ميرسد. دهلیزها و مجاری نیمه دایره قسمتی از گوش داخلی است که برای حفظ تعادل بدن ميباشد[13].
حس شنوایی و بیماریهای آن
صدا در اثر ارتعاش سریع اجسام به وجود ميآید. ارتعاش هر جسمي تولید امواج و نوساناتی ميکند که اگر در فضا پراکنده شود توسط هوا به گوش ميرسد؛ سرعت انتشار امواج صوت در هوا 340 متر در ثانیه است گوش انسان ميتواند صدایي را که تعداد نوسانات آن 16 تا 000/20 در ثانیه باشد بشنود. اگر تعداد نوسانات صدا کمتر از 16 در ثانیه باشد پرده صماخ آن را مانند ضربههای جداگانه هوا حس ميکند[14]. در اینجا لازم است به عواملي که سبب کاهش قدرت شنوایی یا بیماری ميشود؛ اشاره نمايیم:
1. پیری و کاهش شنوایی: قدرت شنوایی گوش با ازدیاد سن کم ميشود انسان تا سن 20 سالگی بالاترین حد شنوایی را دارد اما در پیری به علت فساد تدریجی الیاف عصب سامعه، صداهایی که دارای 000/5 نوسان در ثانیه است را ميشنود، در بهبود آن، هورمون و ید مؤثر است[15].
2. کمبود اکسیژن: هنگام کمبود فشار اکسیژن در ارتفاعات بالا، حد شنوایی کم و به 2000 نوسان در ثانیه ميرسد[16].
3. کری و لالی: غالباً ارثی و مادرزادی است که بر اثر سیفیلیس، انسفالیت دوران جنینی و نقص ارثی عارض ميشود. چون کرات لال هم است چون چیزی را نميشنود تا تلقین کند. بیماری مننژیت، مخملک و دیفتری ممکن است عارضه کری ایجاد کند[17].
4. همهمه گوش از طریق بیماری فشار خون، کم خونی، هنگام يائسگي، پس از استعمال مشروب و ... ایجاد ميشود[18].
5. هر شنوایی: صداهای عادی برای هر شنوا قوی و بلند است و این بیماری بر اثر ضایعات درونی گوش ميباشد[19].
6. دو شنوایی: بیمار یک صدا را، دو صدا با دو فرکانس مختلف دریافت ميکند موسیقی دانان بیشتر از این اختلال شکایت دارند[20]. همچنین ميتوان به بیماریهای کاهش شنوایی ارثی و حرفهای (شخصی) التهابات، خارش، سرگیجه، ترشح گوش و ... نام برد[21].
ساختمان چشم
بعد از بررسی ساختمان گوش و بیماریهای آن، به ساختمان چشم و بیماریهای آن ميپردازیم تا بحث گوش و چشم را به اتمام برسانیم.
کره چشم که عضو اصلی بینایی است در یک محفظه چربی در قسمت قدامي کاسه چشم قرار دارد و ضمايم آن، به بیکها، غده اشکی و عضلات است. محتویات کرهچشم از آب دهلیزها موسوم به زلالیه، عدسی و زجاجیه که هر سه شفافند تشكيل شده است. کره چشم دارای سه پرده است:
1. پرده خارجی چشم، شامل: صلبیه و قرنیه نسج لنفی است.
2. پرده میانی چشم، عضلات عروقی بوده و در قسمت قدامي آن تند مژگانی و عینه قرار دارد.
3. پرده درونی یا عصبی چشم، نام دیگر آن شبکیه یا (رتین) است و روی این پرده رنگ و نور تاثیر ميکند. محتوای کره چشم عدسی و چشم زجاجی است.
سلولهای بینايی بر دو نوعند: نوعی میلهای به تعداد 100 میلیون وسیله، دید در تاریکی و روشنايی است و دیگری مخروطی، سلولهای آن 5/7 میلیون رنگ را تشخیص ميدهد[22].
حس بینایی و بیماریهای آن
چشم سالم باید اشیاء را صحیح و دقیق ببیند. یعنی تصویر آنها را روی شبکیه منعکس نماید. یک چشم طبیعی قادر است نوری را که با قدرت 6/1 شمع از فاصله سه کیلومتری به مدت 05/0 ثانیه بتابد، ببیند. اگر محور قداميخلفی چشم، بیش از معمول باشد؛ چشم انسان نزدیکبین است در صورتی که محور قدامي خلفی کمتر از معمول باشد؛ چشم انسان دوربین است[23].
پیر چشمي یکی از فرایندهای طبیعی کهولت است. پس از کودکی، عدسی رفتهرفته انعطاف پذیری خود را از دست ميدهد به صورتی که ماهیچهها، دیگر نميتوانند در آن تطابق کامل ایجاد کنند[24]. چشم ما تنها قادر به دیدن نورهایی است که بین 380 تا 760 متر میلیون در ثانیه نوسان دارد[25].
کوری چشم دارای انواع مختلف است مانند: کوری صنعتی، کوری اتومبیل، کوری رنگ، کوری خواندن، کوری در شب و... کوری عقل و عوامل مختلفی دارد مانند: بیماریهای ارثی، محیط جغرافیایی، پیری و...[26].
رابطه غم و کوری
قرآن در بیان ذکر داستان تربیتی حضرت یوسف7 به قضیه جدايی یوسف با پدرش حضرت یعقوب7 اشاره ميکند. در آن هنگامي که به او اطلاع دادند که فرزند شما یوسف را گرگها دریدهاند، از شدت ناراحتی و غم و گریه بینایی خود را از دست داده است.
(وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَينَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيم)[27]؛ «و (يعقوب) از آن (فرزند)ان روى برتافت و گفت: «اى دريغا بر يوسف!» و دو چشم او از اندوه سفيد شد؛ و[لى] وى خشم شديد (خود) را فرو برد».
سفید شدن چشم به معنای سفید شدن سیاهی چشم است که آن هم به معنای کوری و بطلان حس باصره است و هرچند این کلمه گاهی با کاهش قدرت بینایی قابل جمع است. لکن از آیه بعد که فرموده «پیراهن مرا ببرید و به روی صورت پدرم بیندازید بینا ميشود»[28] معلوم ميشود سفیدی چشم به معنای کوری است[29].
سفیدی مردمک چشم غالباً به معنی کبودی Glucome به کار ميرود؛ زیرا قرنيه طبیعی شفاف و بیرنگ است و هنگاميکه دچار کبودی ميشود، در بعضی از مراحل بزرگ و به رنگ تیرهي متمایل به سفید در ميآید. اعراب به کسی که به این بیماری مبتلا باشد اصطلاحاً ميگویند: «ان فی عینه بیاضاً» یعنی: چشمش سفیدی (لک) دارد.
امروزه نیز از نظر علمي ثابت شده که سفیدی مردمک چشم در اثر ایجاد تغییراتی در رگهای خونی چشم به دلایل مختلف و از جمله ناراحتیهای روانی و عصبی به وجود ميآید و بر اثر غم و اندوه فشار خون بالا ميرود و سبب سفیدی و کوری چشم ميشود[30]. حاصل سخن اینکه، قرآن به گوش و چشم اشاره کرده و شگفتیهای علمي را ميتوان از آن استخراج کرد.
1. در 17 مرتبه از آیات قرآن واژه «سمع» مقدم بر «بصر» آمده و رویانشناسان معتقدند دستگاه شنوایی جنین زودتر از بینايی شکل ميگیرد.
2. مفرد بودن «سمع» و جمع بودن «ابصار» به این معناست که در زمان واحد، حس شنوایی یک صوت و صدا را ميشنود ولی حس بینایی چندین اشیاء را ميتواند مشاهده کند.
3. قرآن در بیان داستان حضرت یوسف7، ناراحتی و گریه را ارتباط با سفیدی چشم و کوری ميداند که با یافتههای چشم پزشکی مطابقت دارد.
2. انگشتان دست (انگشت نگاری)
یکی دیگر از قدرتهای خداوند در خلقت انسان که ميتوان آن را یکی از شگفتیهای خلقت نامید، اختلاف سر انگشتان دست بشر است. تحقیقات نشان داده است اگر جمعيت انسانها از مرز میلیارد میلیاردها بگذرد باز هم شاهد اختلاف سر انگشتان آنها هستیم. خداوند به اختلاف انگشتان در قالب اثبات معاد اشاره نموده و ميفرماید:
(أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَ لَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ)[31]؛ «آیا انسان ميپندارد که استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد؟ آری قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب کنیم».
شأن نزول
در روایت آمده است که یکی از مشرکان که در همسایگی پیامبر9 زندگی ميکرد به نام «علی بن ابی ربیعه» به خدمت پیامبر اسلام9 رسید و از روز قیامت سؤال کرد که چگونه است و کی خواهد بود؟ سپس افزود: اگر آن روز را با چشمانم مشاهده کنم باز هم تو را تصدیق نميکنم و به تو ایمان نميآورم. آیا ممکن است خداوند این استخوانها را جمعآوری کند؟ این باورکردنی نیست[32]. در اینجا آیه فوق نازل شد که ميفرماید: «ما قادریم حتی خطوط انگشتان شما را مرتب کنیم»[33].
«بنان» در لغت به معنی انگشتان و هم به معنی سر انگشتان آمده[34] و در هر دو صورت اشاره به این نکته است که نه تنها خداوند استخوانها را جمعآوری ميکند و به حال اول باز ميگرداند، بلکه استخوانهای کوچک و ظریف و دقیق انگشتان را همه در سر جای خود قرار ميدهد و از آن بالاتر حتی سر انگشتان او را به طور موزون و به صورت نخست باز ميگرداند[35].
نگاه علم به خطوط و سرانگشت
دانش بشری در قرن 19 به راز اثر انگشت پیبرد که سر انگشتان از خطوط بارز و پستی به صورت مارپیچ در بشره پوست تشکیل شدهاند. نحوه امتداد این خطوط در افراد متفاوت است به طوری که شکل این خطوط حتی در دو قلوها، شباهتی به هم ندارند[36]. پوست بدن از سه قشر تشکیل شده است؛ قشر سطحی، قشر چرمی، قشر زیرجلدی، قشر سطحی پوست از سلولهای پوششی پهن چندطبقهای ساخته شده است که سلولهای طبقه عمیق آن در حال تقسیم و تکثیر بوده و سلولهای سطحی آن که قدیمیترند به ماده شاخی تبدیل ميگردند. در سطح پوست چینها و شیارها و سوراخهای غدد چربی، عرقی و پستان، و برآمدگیهايی به نام حبههای جلدی و یا پاپیل مشاهده ميگردد. چینها و شیارهای سطح پوست در هر شخص ثابت و تغییرناپذیر ميباشد.
خطوط سر انگشتان از چهار ماهگی در رحم مادر شکل ميگیرد و تا پایان عمر تغییر نخواهد یافت. با وجود پیشرفت علم در زمینه شناسایی افراد، انگشتنگاری بهترین معرف شناسایی اشخاص است و در تحقیقات جنايی برای کشف هویت مجرمین و دزدان از اثر انگشت به عنوان وسیله مؤثر، مفید و قابل اطمینان استفاده مينمایند.
نکات علميدرباره دست
با توجه به معنی لغوی «بنان» در آیه که به معنای انگشتان دست نیز آمده است در این جا لازم است به استخوان انگشت دست و نظم و ترتیب آن (كه نشان از قدرت خداوندی است) اشاره نمايیم.
دست انسان دارای 27 استخوان و 19 عضله است و کارهای مهمي انجام ميدهد، هر انگشت دارای 3 قطعه جدا از هم ميباشد جز انگشت ابهام كه دارای دو قطعه است و قدر انگشت ابهام بیشتر از دیگران است و محال است انسان ابتکاری همانند دست داشته باشد که از لحاظ کوچک، قدرت، سرعت همان دست باشد. دست، مرکز احساس است (حس لامسه) و بیانگر حالات درونی انسان است برای مثال! هرچه دست درجه عرقریزی آن زیاد باشد؛ دلیل بر مرض قند است و هم چنین ناخن نیز حالات درونی انسان را نشان ميدهد تا جایی که طبیبان یونانی ميگفتند:
ناخنها آئینه هستند و حالات انسان سالم را نشان ميدهند.
توماس ادیسون ميگوید:
ناخن من امروز افتاده و تمام مردم زمين قدرت ندارند مانند آن درست کنند لکن خداوند بعد از یک ماه همانند آن درست ميکند[37].
حاصل سخن اینکه آیه قرآن به این مطلب اشاره دارد که استخوانبندی انسان دارای نظم خاصی است مخصوصاً نظم استخوان دست که دارای 27 استخوان با نظم خاص چیده شده و همچنین اشاره دارد به اختلاف خطوط سر انگشتان انسان كه همه آنها مقدمهای برای اثبات معاد ميباشد و خداوند قادر است بعد از مردن انسان و خاکسترشدن آن، استخوانهای او را به همین ترتیب فعلی تنظیم کند حتی خطوط سر انگشتان را نیز منظم سازد. اشاره قرآن به اختلاف خطوط سر انگشتان یکی از معجزات علميقرآن است که بعد از قرنها بشر به آن دست پیدا کرده است.
3. پوست و احساس درد
پوست، از هفته سوم جنین و احساس درد شروع به تشکیل نموده و در هفته 26 کامل ميگردد[38] و خداوند در چند آیه قرآن اشاره به پوست انسان نموده[39] و ميفرماید: (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَاراً كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزاً حَكِيماً)؛[40] «به راستى كسانى كه به آيات ما كفر ورزيدند، آنان را در آينده به آتشى وارد مىكنيم (و مىسوزانيم) كه هر گاه پوستهايشان (در آن) بريان گردد (و بسوزد)، پوستهايى غير از آنها بر جايش نهيم، تا عذاب (الهى) را بچشند؛ به درستى كه خدا، شكستناپذير فرزانه است».
آیه در بیان ترسیم سوزناک بدون عذاب جهنم است و احساس درد و سوختگی را به پوست نسبت ميدهد و ميفرماید: «در جهنم پوست بدنشان را ميسوزانیم»[41] سؤالی که در اینجا مطرح است این است كه چه رابطهای بین پوست بدن و سوختگی وجود دارد؟ چرا خداوند نفرموده ما گوشت بدنشان را ميسوزانیم و فقط به پوست تکیه کرده است؟
در پاسخ قبل از هر چیز لازم است، به مشخصات و ساختمان پوست و کاربردهای آن اشاره شود تا بهتر به رابطه بین آن دو آشنا شویم.
ساختمان پوست
یکی از حواس پنجگانه[42]، حس لامسه است که محل آن پوست بدن ميباشد، وسعت پوست بدن، بالغ بر 6/1 متر مربع است و از سه قشر تشکیل شده است:
1. قشر سطحی پوست: (یا بشره و ضمايم آن، از قبیل، مو، ناخن، غدد چربی و پستان) قشر سطحی پوست از سلولهای پوشش پهن چند طبقهای ساخته شده که سلولهای طبقه عمیق آن در حال تقسیم و تکثیر بوده و سلولهای سطحی آن که قدیمیترند به ماده شاخی تبدیل ميگردد. (طبقه شاخی پوست با شستشو و کیسهکشی به شکل پوسته دور ریخته ميشود) و در سطح پوست، چينها و شیارها و سوراخهای غدد چربی، عرقی و پستان و برآمدگیهايی به نام حبههای جلدی یا پاپیل مشاهده ميگردد. حبههای جلدی خصوصاً در کف دست و کف پا نمایان است.
2. قشر چرمي (از نسج لیفی محکم با عروق شعریه و الیاف عصبی حس ...).
قشر چرمي پوست از نسج لیفی محکم تشکیل شده است. چرم دباغی شده حیوانات از این قشر ميباشد، قشر چرمي نیز دارای حبههايی است و درون هرحبه یک حلقه موئین رگ یافت ميشود که ميتوان به وسیله میکروسکوپ مخصوص آن را مشاهده کرد. در اکثر این حبهها دانههای لمس، فشار و اتمهای الیاف عصبی حسی برای درک گرما و سرما وجود دارد.
3. قشر زیر جلدی و نسج چربی آن
چربی زیر جلدی پوست ذخیره غذایی بدن است و مانند پوششي گرم، بدن را از سرما محافظت ميکند. چاقی و لاغری، بستگی به زیاد و کمي این قشر دارد[43].
رنگ پوست
رنگ پوست، ميتواند ژنتیکی یا اکتسابی باشد و آن بستگی به زیادی و کميدانههای رنگی موسوم به «پیگمان» و رنگ دانههاي آن دارد. این دانهها در سلولهای قشر چرمي قرار داشته و رنگ آنها زرد، قرمز یا قهوهای و تیره است. در نژاد سفید دانههای پیگمانی زرد، در نژاد مغول قرمز و پوستان دانههای زرد و قرمز زیاد است در نژاد سیاه اضافه بر دانههای زرد و قرمز تعداد زیادی دانههای قهوهای تیره نیز وجود دارد.
بافت رنگی پوست اشعه خورشید را به خود جذب و مانع رسیدن آن به قسمتهای عمیق ميگردد، پوست بدن در معرض نور آفتاب تیره ميشود[44].
احساس درد و سوختگی
حس گرما و سرما هر کدام به وسیله رشتههای عصبی جداگانه به مراکز مربوطه منتقل ميشود. در قشر سطحی و عمیق پوست، سلولهای مخصوص درک سرما موسوم به نقاط سرما و سلولهای درک گرما به نام نقاط گرما وجود دارد و اعضای درونی دارای چنین سلولهايی نیستند و به همین جهت سرما و گرما را حس نميکنند.
انشعابات اعصاب حس درد به قشر سطحی پوست ختم ميشود. نوک انشعابات را نقاط درد مينامند. یک سانتیمتر مربع پوست دارای 50 ـ 200 نقطه درد است، حس درد، از طریق شیمیایی است، حرارت شدید موجب مرگ سلولها ميشود و مرگ سلولها باعث ترشح مادهاي مخصوص ميگردد که در انتهاي انشعابات عصبی، حسی درد را تحریک ميکند[45].
زخمهای سوختگی بسیار دردناک است و با تأنی بهبود ميیابند. سوختگی را به چند درجهي قرمزی، تاول، مرگ همه قشرهای پوست و مرگ پوست و انساج عمیقتر و تبدیل آن به زغال ميباشد تقسیم کرد. اگر بیش از تا سطح بدن سوخته باشد، مرگ بیمار حتمي است چون که، آلبومین پوست سوخته و تجزیه شده در آن زمان مواد سمي و زیانآوری را تولید ميکند که جذب بدن ميگردد و بدن را مسموم ميکند[46].
با توجه به مطالب فوق، پوست عضو پوشیده از بافتهای عصبی است و اطلاعات حسی را به وسیله پایانههای آزاد عصبی به مغز ميفرستد؛ لذا اوج احساس درد و سرما و گرما در پوست ميباشد نه گوشت و استخوان. به هنگام تزریق آمپول در ابتدا احساس درد را درک مينمايیم و هر چه سوزن به طرف داخل گوشت رانده شود درد کمتری را احساس ميکنیم.
بدین ترتیب مشاهده ميکنیم که قرآن در 14 قرن گذشته، پوست را مهمترین عضو ناقل درد معرفی مينمايد و سوختگی را مهمترین تحريککننده اعصاب گرماگیر بدن که در پوست واقع شده ميداند. پس با توجه به عدم آگاهی مردم آن زمان و قرنها بعد از آن به این مسأله علمی، ميتوان آن را یکی از معجزات علمي قرآن نامید.
تنفس پوستی
وظایف مهم پوست، دخالت در تنظیم درجه حرارت بدن و تنفس پوستی، جذب اکسیژن 9/1ـ1% و7/2%، دفع و ترشح مواد سميخورده شده از طریق غدد عروق[47] و خواص بیوشیمیایی و سنتز ویتامین D در اثر نور خورشید و ... ميباشد كه همه آنها در فضای باز پوستی و در زمانی که اکسیژن به صورت آزاد جذب شود صورت ميگيرد[48].
نکته جالب آن است که خداوند دربیان داستان اصحاب کهف که 309 سال خوابیدهاند، ميفرماید: (وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ) [49]؛ «ما آنان را به پهلوی راست و چپ ميگردانیم».
امروزه یکی از مشکلات پزشکان در بیمارستانها، زخمهای ناشی از عدم تحرک برخی از بیماراني است كه مشكل شکستگی لگن، ستون فقرات، فلج و بیهوشی طولانی مدت دارند.
آنها برای مدت طولانی به صورت ثابت در یک جا ميمانند و اين عدم تحرك باعث مرگ سلولهای پوستی ميشود و لازم است هر چند ساعت این بیماران را به سمت راست یا چپ برگردانند تا تنفس پوستی و جذب اکسیژن و حیات سلولها تجدید شود[50].
شاید یکی از حکمتهای گرداندن اصحاب کهف به چپ و راست از این مقوله باشد، هرچند خواب اصحاب کهف و طولانی بودن آن یکی از معجزات خداوند و قدرت مافوق قدرت بشری است. (درباره خواب اصحاب کهف به بحث عمر طولانی مراجعه کنید).
4. زبان و لب
بعضی از مطالب علمي قرآن در راستای معرفی قدرت خداوند است تا انسان را به تفکر و تأمّل در اعضا و جوارح بدن تشویق نماید و به قدرت لایزال الهی ایمان بیاورد (وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ).
آيه 9 سوره بلد به يادآوري سه نعمت از نعمتهاي الهي ميپردازد و آنها را برای استفاده در مسیر هدایت و رشد بشریت ميداند.
(أَلَمْ نَجْعَل لَهُ عَيْنَيْنِ وَلِسَاناً وَشَفَتَيْنِ)؛ «آیا برای او (انسان) دو چشم و یک زبان و دو لب قرار ندادیم؟!»
آیه فوق بخشی از مهمترین نعمتهای مادی را بر ميشمارد تا از یک سو غرور و غفلت انسان را بشکند و از سوی دیگر قوه تفکر را تحریک نماید و هم چنین حس شکرگزاری را با شناخت از قدرت خداوند تقویت نماید.
برای اینکه بهتر به مهمترین نعمتهای الهی که قرآن بدان پرداخته، آشنا شویم، ضرورت دارد زبان و لب را از نگاه علم بررسی نمايیم:
زبان و لب در نگاه علم
زبان عضوی است عضلانی که از غشاء مخاطی پوشیده شده است. روی زبان برجستگیهايی به نام حبه یا پاپیل وجود دارد، انتهای رشتههای اعصاب ذائقه که به دانههای ذائقه ختم ميشوند در قاعدهي پاپیلها قرار دارند.
زبان، از 17 عضله تشکیل شد که در جهات مختلف متحرك است و به همین جهت، به هر شکل در آید و به هر طرف حرکت کند اندازه واقعی زبان از آنچه به نظر ميرسد بزرگتر است[51].
عضله مدور لب، سبب حرکات لبها و باز و بستهشدن دهان ميگردد. زیر غشاء مخاطی لب دانههای برجستهای وجود دارد، آنها غدد بزاقی کوچکی هستند که ترشحات خود را به دهان ميریزند. پوست لب بسیار نازک است و رگهای خون آن کاملاً نمایان ميباشد و بدین جهت قرمز به نظر ميرسد.
از رنگ لب ميتوان به درجه کمخونی شخص پیبرد برای مثال، لبهای آبی و بنفش، علامت بیماری قلب و نارسايی گردش خون است[52].
لبها نقش مؤثری در سخن گفتن و حرف زدن دارند چرا که بسیاری از مخارج حروف به وسیله لبها ادا ميشود، از این گذشته لبها کمک زیادی به جویدن غذا و حفظ رطوبت دهان و نوشیدن آب ميکنند[53].
انتهای زبان الیاف عصب ذائقه است و چهار مزه اصلی عبارتند از:
شیرینی (با نوک زبان) تلخی (در عقب زبان) ترشی (کناره و وسط زبان) شوری (با تماس سطح فوقانی زبان) حس ميشوند، تحریک دانههای ذائقه، توسط اعصاب زبانی حلقی به پیاز نخاع و از آن جا به نوک قطعه گیجگاهی مغز منتقل ميگردد[54]. حسهای عادی لامسه و دما در سطح زبان از نوک انگشتان هم قویتر است[55] و مخاط زبان ميتواند ریگ بسیار کوچک در غذا را لمس کند[56]. عفونت میکروبی زبان به ندرت رخ ميدهد، وجود همزمان باکتریهای بیخطر در حفره دهان، خاصیت پشتبری بزاق، خونرسانی فوقالعاده، کارآمدی این عضو را در مقابل عفونت نشان ميدهد. زبان نسبت به کمبود ویتامین و کمبود آهن حساسیت نشان ميدهد و یک درصد سرطانها مربوط به سرطان زبان است[57].
حروف صدادار توسط حنجره تولید شده و توسط دهان شکل ميگیرد و حروف بی صدا، توسط زبان و لبها به وجود ميآید[58].
زبان علاوه بر جویدن، غذا را در بین دندانها ميراند بدون برخورد زبان با دندان، لقمه را به طرف حلق فشار ميدهد تا به طرف مری رانده شود، موقع مکیدن زبان مانند پیستون تلمبه جابهجا ميشود هم چنین هوای حفره دهان را رقیق ميکند[59].
مهمترین وظیفه زبان و لب، تکلّم و حرفزدن است به گونهای که خدا به آن قسم ياد نموده و آن را جلوهای از رحمانیت خویش بر شمرد و انسان را به وسیله آن تکریم نمود. (الرَّحْمنُ خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ)[60]؛ به راستی اگر زبان نبود انسان با ساير حیوانات چه تفاوتی جزء در عقل داشتند.
حضرت علی7 فرمودند: «ما الانسان لولا اللسان الاصورة ممثله او بهیمة مهمله؛ اگر زبان نبود انسان چه بود؟ در آن زمان یا صورتی مثل انسان بود یا حیوان گنگ و ناشناخته».
شگفتی زبان آن است که استعداد آن را دارد به هزاران لغت تکلّم نماید. در دنیا صدها زبان و لهجه وجود دارد که هر کدام دارای هزاران لغت است که زبان استعداد تکلّم به همه را دارد و اين نشان از قدرت خداوند است.
زبان برکات زیادی در زندگی انسان دارد از جمله وسيله مناجات و ارتباط با خدا، حل مشکلات افراد، ابراز محبت و فهماندن آن چه در باطن است و... اما در مقابل این همه برکات، شرهاي بسیاری نیز در این عضو به ظاهر کوچک نهفته است[61].
در نتیجه ميتوان گفت: زبان و لب یکی از مهمترین نعمتهای الهی است که خداوند در قرآن به انسان تأکید ميکند که برای شما زبان و لب قرار دادم تا از آن استفاده بهینه نمايید و در مسیر رشد و هدایت بهرهگیری نمايید و در سوره الرحمن به آن قسم یاد ميکند.
[1]. انسان / 2.
[2]. سجده / 9.
[3]. احقاف/ 26 و مؤمنون / 78.
[4]. در قرآن با لفظ فؤاد آمده و به معنای خرد و عقل است و از موضوع بحث ما خارج است.
[5]. ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج 17، ص 128 ـ 129.
[6]. رویان شناسی لانگمن، ص 382 ـ 393.
[7]. همان، ص 404.
[8]. طب در قرآن، ص 57 ـ 90.
[9]. نوزاد بعد از 15 روز از تولد تاریکی و روشنايی را تشخیص ميدهد.
[10]. همان، ص 57 ـ 58، ر. ک: پژوهشی در اعجاز علمي قرآن، رضايي اصفهانی، ج 1، ص 537 ـ 529.
[11]. ر.ک: دانستنیهای پزشکی، یزدی، ج 1، ص 120 ـ 1119.
[12]. Eustche.
[13]. همان.
[14] دانستنیهای پزشکی، همان، ص 170 ـ 167.
[15]. دانستنیهای پزشکی، همان، ص 551 ـ 545.
[16]. همان، ص 170.
[17]. همان.
[18]. کلیات پزشکی، زمانیان، ص 99 ـ 102.
[19]. همان.
[20]. همان.
[21]. همان.
[22]. دانستنیهای پزشکی، یزدی، ج 1، ص 116.
[23]. همان، ص 525.
[24]. دانشنامه پزشکی، پیتر وینگیت، معزی متین، ص 727.
[25]. مرگ و اسرار آن، فلاموریال، ترجمه از بهنام، ص 49.
[26]. کلیات چشم پزشکی، دانیل، ترجمه از ارجمند، ص 514 ـ 512.
[27]. یوسف / 84.
[28]. یوسف / 93.
[29]. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 11، ص 363.
[30]. طب در قرآن، دیاب و قرقوز، ص 63.
[31]. قیامت / 3 و4.
[32]. ر.ک: نورالثقلین، الحویزی العروسی، ذیل آیه 4 سوره قیامت.
[33]. در سوره یس آیه 78 نیز یکی از منکران معاد همین اشکال را بر پیامبر کرد و خداوند در پاسخ فرمودند: زنده کردن دوباره سختتراز خلقت اولیه نیست.
[34]. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، ذیل ماده «بنان».
[35]. ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ذیل آیه 4 سوره قیامت.
[36]. طب در قرآن، ص 20 ـ 21.
[37]. برای آگاهی بیشتر به کتاب، الاعجاز فی القرآن، لبیب بیضون، بیروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، ج 1، 1424 ق ـ ص 217 ـ 219، با اقتباس و تلخیص.
[38]. کلیات پزشکی، زمانیان، ص 85.
[39]. سوره زمر آیه 23 اشاره به لرزش پوست به واسطه ترس و سوره حج آیه 20 اشاره به سوزاندن پوست و ذوب کردن بدن دارد و در سوره فصلت آیات 20ـ22 پوست را یکی از شاهدان روز قیامت معرفي مينمايد.
[40]. نساء / 56.
[41]. واژهي«جلد» به معنی پوست بدن است اعم از آن که پوست انسان باشد یا حیوان. از اینکه در قرآن تازیانه را جلد ميگویند به سبب آن است که تازیانه به پوست بدن انسان برخورد و احساس درد ميکند. خداوند در سوره نور آیه 2 ميفرمايد: (الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ)؛ «به زن زنا دهنده و مزد زنا کار هرکدام صد تازیانه بزنید»؛ (ر.ك: قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ذیل ماده «جلد»).
[42]. حواس پنچ گانه عبارتند از: حس لامسه، شامه (بویایی)، ذائقه (چشیدنی)، سامعه و حس تعادل (شنیدنی)، حس باصره (دیدنی).
[43]. ر. ک: دانستنیهای پزشکی، یزدی، ص 109 و 110، کلیات پزشکی، زمانیان، ص 85 ـ 89.
[44]. دانش نامه پزشکی، پیتر، ص 111.
[45]. دانستنیهای پزشکی، یزدی، ص 173 ـ 172.
[46]. همان، ص 367 و 399.
[47]. زیر بشره پوست 5 ـ 15 میلیون غده عرق وجود دارد که به وسیله تبخیر و تعرق، حرارت اضافه بدن را دفع ميکند.
[48]. ر. ك: کلیات پزشکی، زمانیان، ص 85.
[49]. کهف/ 18.
[50]. طب در قرآن، دیات و قرقوز، ص 62، برای آگاهی بیشتر به کتابهای دانش نامه پزشکی، پیتر وینگیت، ص 599 و پزشکان خودتان باشید، محمد حسین حاجبی، تهران، نشر ثالث، ج 1، 1378، ص 341 و رویان پزشکی لانگمن، ص 405.
[51]. دانستنیهای پزشکی، یزدی، ج1، ص 54.
[52]. همان، ص 53.
[53]. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ذیل آیه 8 سوره بلد.
[54]. دانستنیهای پزشکی، ج 1، یزدی، ص 113 ـ 114.
[55]. دانشنامهي پزشکی، پیتر وینگیت، ترجمه معزی، ص 684.
[56]. دانستنیهای پزشکی، همان، ص 55.
[57]. همان.
[58]. همان، ص 630.
[59]. دانستنیهای پزشکی، همان، ص 55.
[60]. الرحمن / 1 ـ 3.
[61]. علمای اخلاق، بیش از 90 گناه را برای همین عضو کوچک برشمردهاند، گناهانی همچون دروغ، غیبت، تهمت، سوء ظن، تجسس و ... و روایات زیادی دربارهي زبان وارد شده است به عنوان نمونه چند روايت را ذكر ميكنيم: «اللسان میزان الانسان؛ زبان، میزان (شناخت شخصیت) انسان است».
«زلة اللسان اشد من جرح انسان؛ زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است».
«بلاءالانسان فی لسانه؛ گرفتاری انسان از زبانش است».
کدامیک از اعضای بدن انسان در قرآن نام برده شده و نکات علميآن چیست؟
- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ کدامیک از اعضای بدن انسان در قرآن نام برده شده و نکات علميآن چیست؟
- بازدید: 11853