- توضیحات
- نوشته شده توسط soleymani
- دسته: مفسر قرآن باید چه شرایطی داشته باشد؟
- بازدید: 11013
پرسش
شرايط مفسر قرآن چيست؟
پاسخ
مفسر قرآن، همچون تخصصهاي ديگر، داراي شرايطي است، يعني هر كسي نميتواند به تفسير قرآن اقدام كند. همانگونه كه هر كسي نميتواند به طبابت و معالجه افراد اقدام نمايد بلكه بايد يك پزشك داراي شرايط باشد و حتي تخصص لازم را هم در آن رشته مورد نظر داشته باشد.
از اينرو امروزه از بديهيات است كه هركسي اجازه ندارد، بدون تخصص در هر رشته علمي اظهار نظر كند و به تاييد يا رد يا به بيان مطلبي از آن علم بپردازد و علم تفسير نيز از اين قاعده مستثني نيست. مفسر قرآن بايد داراي شرايطي باشد تا سخن او معتبر و قابل بررسي باشد. لذا قرآنپژوهان صاحبنظر[1] براي مفسر قرآن شرايطي ذكر كردهاند كه برخي آنها را با توضيحي مختصر بر ميشماريم:
1. آشنايي با ادبيات عرب (صرف، نحو، لغت، اشتقاق، معاني، بيان و بديع...)؛
آگاهي از قواعد دستوري، براي مفسر لازم است و بدون اين شرط، تفسير قرآن محقق نميشود چون وسيله كار مفسر قرآن، همان ادبيات عرب است و اين بدان جهت است كه قرآن، به زبان عربي نازل شده است؛ هر چند امروزه قرآن به بسياري از زبانهاي دنيا ترجمه شده ولي ترجمه قرآن نميتواند مبناي يك تفسير صحيح و معتبر قرار گيرد زيرا ساختار كلام عرب و به ويژه نكات ظريفي كه در اين كلام الهي موجود است، همهاش در ترجمهها منعكس نميشود.
2. آگاهي از علوم قرآن؛
علوم قرآن، علومي است كه درباره قرآن است، مثل شناخت آيات مكي، مدني و تأويل آيات، متشابه، محكم، ناسخ و منسوخ و... هر چند موارد نسخ در قرآن محدود است ولي عدم آگاهي از آنها موجب ميشود تا مفسر در تفسير بعضي آيات دچار اشتباه شود.
3. اطلاع از شان نزول آيات قرآن (تاريخ آيات)؛
از اين مطلب در آثار قدما به «اسباب النزول» تعبير شده است[2] و آن عبارت است از واقعهاي كه در طي آن، يك آيه يا مجموعهاي از آيات قرآن نازل شده که ممكن است آن واقعه يا شرايط زماني و مكاني خاص، در روشن شدن معناي آيه كمك كند.
4. علم فقه؛
يعني شخص بتواند احكام شرعي را از آيات قرآن و روايات اهل بيت استخراج كند به عنوان مثال اگر قرآن در مورد ارث سخن ميگويد، بايد قدرت فقهي در مورد استنباط آن حكم را داشته باشد.
5. آگاهي از اصول الفقه؛
اصول الفقه مقدمه فقه است و به تعبير ديگر اصول استنباط است كه البته اين علم اصول الفقه هم در فقه و هم در تفسير كارآيي دارد هم در موارد ديگر و در حقيقت اصول الفقه مِتُد و منطق فهم متن است، از اين روي شخصي كه ميخواهد قرآن را تفسير كند ضروري است كه منطق فهم متن را بداند كه بخش عظيم آن در بحث اصول الفقه بيان شده است.
6. علم الحديث؛
يعني آگاهي از احاديث وشناخت احاديث پيامبر اكرم9 وائمه اطهار: تا بتواند در مواقع لزوم از اين احاديث در تفاسير آيات استفاده كند.
7. علم به قرائتهاي مختلف؛
گاهي اوقات يك آيه قرآن به قرائتهاي مختلفي خوانده ميشود.
به عنوان مثال (يطهُرنَ ويطَّهرنَ) [3] به هر دو قرائت خوانده شده كه لازم است مفسر از اين قرائتها اطلاع داشته باشد تا در جايي كه در تفسير يا در احكام نقشي دارد، بتواند از آن استفاده كند. البته امروزه مفسرين به قرائات قرآن كمتر توجه ميكنند، زيرا قرائات خبر واحد هستند از اين رو صاحب نظران آنها را معتبر نميدانند و آن قرائتي را معتبر ميدانند كه اصطلاحاً به آن قرائت متواتر مسلمين ميگويند كه قرائت «حفص از عاصم» از آن ياد ميشود اين قرائت غالبش مطابق، با قرائت متواتر مسلمين است، و تقريباً عموم مسلمين بر اين قرائت «حفص از عاصم» تكيه ميكنند و لذا امروزه به قرائتهاي ديگر كمتر توجه ميشود؛ و حق هم با مفسرين معاصر است چرا كه كمتر بايد اين مباحث مطرح شود. ولي در عين حال مفسر قرآن بايد آگاهيهایی در اين زمينه داشته باشد.
8. آگاهي از بينشهاي فلسفي، علمي، اجتماعي و اخلاقي؛
مفسر قرآن در عصر ما نميتواند بدون اینکه مكاتب فلسفي يا مكاتب اخلاقي را بشناسد يا اطلاعات مختصري از، علوم تجربي و جامعهشناسي و روانشناسي داشته باشد به تفسير قرآن بپردازد.
از اينرو اين شرط را بعضي از بزرگان معاصر،[4] قرار دادهاند. و شرط لازمي، براي يك تفسير كامل و معتبر است هر چند تخصص در فلسفه يا علوم تجربي و... لازم نيست ولي براي فهم آيات مربوط به آفرينش كائنات، دستورات اخلاقي و اجتماعي، خوب است و بدون آن ممكن است رموز آيات و اعجاز قرآن در مسائل علمي كشف نشود و مفسر از آنها غافل بماند.
و همچنين بسياري از آيات مانند آيات اول سوره حج يا اوایل سوره مؤمنون را اگر مفسر از علوم پزشكي آگاهي نداشته باشد نميتواند تفسير خوبي از اين آيات ارائه بكند و گاهي ممكن است اگر آگاهي نداشته باشد به كج راهه برود.
9. آگاهيهاي تاريخي؛
مفسر قرآن غير از اینکه بايد شأن نزول را بداند لازم است تاريخ صدر اسلام را تا حدي بداند، و از جغرافياي جزيرةالعرب تا حدي اطلاع داشته باشد، تا بتواند مكانهاي نزول قرآن، زمانهاي نزول قرآن، آيات مكي و مدني و امثال آن را در تفسير تشخيص بدهد و از اين علوم در تفسير قرآن استفاده كند.
10. طهارت و علم الموهبه (علمي كه خداوند به هركس بخواهد ميبخشد)؛
برخي گفتهاند: مفسر قرآن بايد «طهارت روحي» داشته باشد، زيرا قرآن را غير از مطهرين لمس و درك نميكنند. (لايمسَّهُ اِلا المطهرون) [5]
آنها ميگويند: «علمالموهبه»[6] جزء شرايط مفسر است. ولي به نظر ميرسد كه اين جزء شرايط «تحقق» تفسير و مفسر شدن نيست، بلكه جزء شرايط «كمال» مفسر و «كمال» تفسير است. آري هر چه انسان طهارت روحي بالاتري داشته باشد و تزكيه نفس بیشتري كرده باشد وقتي كه به محضر قرآن ميرسد ميتواند از قرآن بهرههاي بیشتري ببرد همانطوري كه قرآن ميفرمايد: (هُدي لِلنَّاسِ)؛[7] (هُديلِلْمُتَّقِينَ)[8]؛ (هُدي لِّلْمُحْسِنِينَ)[9] قرآن گاهي ميفرمايد: هدايت براي مردم است. گاهي ميفرمايد: هدايت براي باتقوايان است اين يك مرتبه بالاتر از هدايت قبلي است و هدايت بالاتر، هدايت براي نيكوكاران است. اگر كسي بخواهد به مراتب عالي هدايت قرآني، و به فهم مراتب عالي قرآن دست پيدا بكند لازم است يك شرايطي را با تزكيه نفس براي كمالات روحي، در خودش ايجاد كند، اما به نظر ميرسد اين شرط تحقق تفسير نيست بلكه اين شرط كمال تفسير و مفسر است.
همچنين «علم الموهبه» نيز شرط كمال تفسير است، و موجب كمال مفسر ميشود ولي از آنجايي كه معيارِ مشخصي ندارد، يعني ممكن است هر كس ادعا بكند كه خداوند به من «علم الموهبه» داده و تفسير خود را از الهامات غيبي بداند؛ بنابراين چون معيار مشخصي ندارد، نميتواند براي مفسر و تفسير شرط قرار بگيرد، ولي اگر كسي داشته باشد باعث كمال تفسيرش، خواهد بود.
11. پرهيز از هر نوع پيش داوري[10] و اجتناب از تفسير به رأي؛
مفسر بايد تابع دلالت لفظي آيات قرآن باشد، نه آن كه دلالت آيه را تابع رأي و فهم خويش سازد، يعني عقيدهاي را قبلاً انتخاب نمايد و بعد با استمداد از آيهاي آن را توجيه كند و به اصطلاح، قرآن را بر رأي خود تطبيق كند و به عبارت ديگر، رأي خود را بر قرآن تحميل نمايد.
به عنوان مثال در موضوع «جبر و اختيار» اگر از قبل موضع «اشاعره» را انتخاب كنيم وقتي وارد قرآن ميشويم آياتي كه از ظاهرش جبر بر ميآيد را براي تاييد نظر خود انتخاب ميكنيم و اگر موضع «معتزلي» را انتخاب كنيم كه انسان اختيار تام و كامل دارد. نيز آياتي را در اين راستا برميگزينيم.
ولي اگر بيطرفانه به محضر قرآن وارد شويم و مجموع آيات را بنگريم به اين نتيجه ميرسيم كه قرآن نه مؤيد جبر است و نه اختيار تام را تأييد ميكند بلكه «امر بين الامرين» را قبول میکند.
بنابراين نبايد مفسر قبل از ورود به تفسير پيش داوري و پيش فرضهايي داشته باشد تا موجب تحميل نظر بر قرآن و تفسير به رأي شود كه از آن نهي شده است.[11]
پینوشتها:
[1] از جمله سيوطى در «الاتقان فى علوم القرآن» و مرحوم طبرسى در «مقدمه مجمع البيان» و دكتر محمدعلى رضايىاصفهانى در «درآمدى بر تفسير علمى قرآن» به اين بحث پرداختهاند.
[2] زمخشرى (م 528 ق) به نقل از مقدمه مجمع البيان.
[3] (وَلاَتَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) (بقره/ 222)
[4] ر.ك: تفسير آيات مشكله، استاد جعفر سبحانى، ص 292 به بعد و كتاب مبانى و روشهاى تفسيرى، استاد عميد زنجانى، ص 209 به بعد.
[5] واقعه/ 79.
[6] سيوطى در الاتقان مىنويسد: علمالموهبه، علمى است كه «مَن عمل بما علم علَّمَ ما لم يعلم» (الاتقان فى علوم القرآن، ج2، ص213 به بعد.) چيزى را كه انسان مىداند اگر به آن عمل كند خدا يك علومى را در اختيارش مىگذارد كه نمىدانست به عبارت ديگر به علوم لدنى و الهى و فيوضاتى خواهد رسيد.
[7] آل عمران/ 3.
[8] بقره/ 2.
[9] لقمان/ 31.
[10] البته بعضى پيشفرضهاى ضرورى نه تنها اشكال ندارد، بلكه براى تفسير هر كتاب آسمانى لازم است مثل فرض اين كه قرآن وحى است و قابل فهم و تفسير است و گوينده آن عاقل بوده است و... .
[12] براى اطلاع بیشتر از اين مباحث ر.ك: درآمدى بر تفسير علمىقرآن، محمدعلى رضايى اصفهانى.