پاسخ
  1ـ قرآن كريم؛
  در مورد قرآن كريم، مهم‏ترين دليلي كه داريم، آيه‏ شريفه‏ (مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرَ مُتَشَابِهاتٌ)1 است يعني در قرآن كريم آيات محكم داريم و آيات متشابه نيز وجود دارد و تعبير آيه اين است كه (هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ) يعني آيات محكم مثل مادر هستند و مرجع واقع مي‏شوند، يعني محل رجوع‏اند و آيات متشابه را بايد به آيات محكم برگردانيم كه اين همان «تفسير قرآن به قرآن» است.
  علامه طباطبايي‏; در مقدمه‏ تفسير الميزان، دلايل ديگري هم آورده از جمله اين‌که قرآن: (تِبْياناً لِكُلِّ شَي‏ءٍ)2 است و مثال‏هاي ديگر. بنابراين قرآن كه بيان‌كننده همه چيز است قطعاً بيان‌كننده خودش نيز مي‏باشد از اين‌رو از خود آيات قرآن استفاده مي‏شود كه آيات قرآن مي‏تواند تفسير آيه‏ ديگر باشد.
  البته طبيعت هر كتابي اين است كه گوينده در جايي ممكن است عام سخن بگويد، در جايي خاص، در جايي مطلق و در جايي مقيد، بايد صدر و ذيل كلام را جمع كرد، اول سخن و آخر سخن و وسط سخن را در نظر گرفت مطالب را كنار هم گذاشت تا مقصود نهايي گوينده را به دست آوريم، اين يك سير طبيعي است كه براي فهم كتاب‏هاي نويسندگان به كار مي‏بريم در فهم قرآن هم از همين روش استفاده مي‏كنيم. بنابراين علاوه بر اين‌که اين سير طبيعي وجود دارد، خود آيات قرآن هم رهنمود دارد البته در برخي از احاديث هم اين مطالب يادآوري شده است.
  2. سنت پيامبر و روايات ائمه معصوم:؛
  قرآن كريم خطاب به پيامبر اكرم‏9 مي‏فرمايد: (أَنزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)؛3 «ما ذكر [= قرآن‏] را، به سوي تو نازل كرديم، تا براي مردم بيانش كني».
    تفسير قرآن يعني «بيان» و آشكار كردن، اين‌جا هم مي‏فرمايد ما قرآن را به سوي تو [= پيامبر9] فرستاديم تا براي مردم آن چيزي كه نازل شده است را بيان و تفسير كني. بنابراين اگر پيامبر اكرم‏9 آيات قرآن را تبيين و تفسير كند، ولي اين تفسير حجت نباشد، خلاف حكمت لازم مي‏آيد، يعني خداوند دستور به چيزي داده باشد و آن را معتبر نداند، بنابراين براساس اين آيه شريفه اگر حديثي از پيامبر در بيان و تفسير آيه‏اي از قرآن به ما برسد براي ما حجت است.
  در مورد اهل‌بيت‏: ذيل همين آيه علامه طباطبايي; مي‏نويسند: ما از اين آيه حجيت بيان پيامبر را در تفسير مي‏فهميم و از حديث ثقلين، به دست مي‏آيد كه اهل‌بيت‏: ملحق به پيامبرند كه از پيامبر اكرم9 به طور متعدد از طريق شيعه و اهل سنت نقل شده4 كه «من دو چيز گران‌بها، يا سنگين را در ميان شما گذاشتم، كتاب خدا قرآن و عترتم را»، بعد فرمود: «ما إن تمسكتم بهما» اگر از هر دو استفاده كنيد و به هر دو تمسك بجوييد، شما نجات پيدا مي‏كنيد.
  حضرت مي‏فرمايد: «ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا» اگر به هر دو، هم قرآن و هم اهل‌بيت‏: تمسك پيدا كنيد گمراه نمي‏شويد لذا مفهوم حديث اين است كه «ما إن تمسكتم باحدهما أولا تمسكتم بهما»: اگر به يكي تمسك پيدا كنيد يا به هيچ‌كدام تمسك پيدا نكنيد گمراه خواهيد شد. پس نه قرآن بدون اهل‌بيت انسان را به مقصد مي‏رساند، نه اهل‌بيت بدون قرآن، بايد هر دو، با هم باشد تا انسان را به سر منزل مقصود برساند. به دين ترتيب علامه طباطبايي از اين روايت استفاده مي‏كند كه بيان و تفسير اهل بيت: براي ما معتبر است.
  البته دلايل ديگري هم وجود دارد مثل عصمت اهل بيت: و دلايل خاصي كه دارد و هم‌چنين روايات ديگري كه در اين زمينه وارد شده كه مجال ذكر آن‌ها نيست.
  3. عقل؛
  حجيت عقل ذاتي است يعني در حقيقت عقل پايه معارفِ بشري است، و خود عقل دليلي بر اعتبارش نمي‏خواهد. در مورد حجيت عقل مثال مي‏زنند به ‏تر بودن آب. آب‏‌ تر است و چيزهاي ديگر به وسيله‏ آب‏تر مي‏شود و اين ‏تري آب از كجاست از خود ذات آب است.
  حجيت عقل هم ذاتي است علاوه بر اين كه در احاديث و آيات هم اشاراتي بر اين حجيت داريم مثلاً در سوره‏ مباركه نحل مي‏فرمايد: «قرآن را نازل كرديم تا پيامبر براي مردم بيان بكند، و به خاطر اين‌که تفكر بكنند. (لَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ)5 در آيات متعددي از قرآن به تدبر، تفكر، تعقل دعوت شده، وقتي آياتي ما را به تدبر و تفكر مي‏خواند، اگر ما تفكر و تدبر را، معتبر ندانيم خلاف حكمت، لازم مي‏آيد. علاوه بر اين‌که در احاديث نيز آمده كه ما دو حجة داريم، «حجة ظاهرة وحجة باطنة»؛ حجت ظاهري پيامبر و اهل بيت: هستند و حجت باطني عقل ماست. بنابراين علاوه بر اين‌که حجيت عقل ذاتي است در آيات و روايات هم به اعتبارش اشاره شده است.


1. آل عمران/ 7.
2. نحل/ 89.
3. سوره نحل/ 44.
4. عن رسول اللَّه9: «انى تارك فيكم الثقلين كتاب اللَّه وعترتى اهل بيتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلوّ ابداً حتى يردا الىّ الحوض» (نك: الغدير، احقاق الحق، صحيح الترمذى، ج2، ص 308، فضايل الخمسه، ج 2، ص 52 ـ 60 و...)
5. نحل/ 44.