پاسخ
  در پاسخ به اين پرسش ما تفسير عقلي را با يك مثال معرفي مي‏كنيم تا تفاوت آن با تفسير به رأي روشن شود؛ استفاده از قرا?ن عقلي، در تفسير قرآن را تفسير عقلي مي‏نامند به عنوان مثال قرآن‌كريم مي‏فرمايد: (إِلَي‏ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ)1 روز قيامت برخي از مردم به سوي پروردگار نظر مي‏كنند.
  از ظاهر آيه تصور مي‏شود كه خدا جسمي است كه افراد به آن نگاه مي‏كنند، در حالي‌كه ما قرينه عقلي برخلافش داريم، برهان داريم بر ا?ن‌که خداوند جسم نيست چون اگر جسم باشد محدوديت دارد و محدوديت مستلزم مخلوق بودن است و... بنابراين خداوند تبارك و تعالي، جسم نيست، پس معلوم مي‏شود اين نظر در آيه شريفه نظر با چشم سر نمي‏باشد بلكه شهود باطني است، يا نگاه به ثواب و عقاب الهي است، و توجيهاتي كه ذيل اين آيه و مانند آن آمده است.
  بنابراين ما به وسيله‏ يك قرنيه‏ قطعي عقلي، ظاهر آيه را تأويل مي‏كنيم، يا ظاهر آيه را تفسير مي‏كنيم، و اين روش تفسير عقلي مي‏باشد كه غير از تفسير به رأي است، زيرا تفسير به رأي آن است كه بدون توجه به قرا?ن عقلي و نقلي تفسير شود، پس اين دو كاملاً با هم متفاوت است.
   تذكر
  1. خلط اين دو مبحث از جايي شروع شده كه برخي افراد2 براي اولين بار تفسير به رأي را به دو نوع ممدوح و مذموم تقسيم كردند و نوشتند كه تفسير به رأي مذموم يعني تفسير به رأيي‌ كه جايز نيست و در روايات نكوهش شده و تفسير به رأي ممدوح مثل تفسير عقلي يا تفسير اجتهادي كه جايز است.
  و كم‌كم بسياري از نويسندگان، اين مطلب را گرفتند و نقل كردند در حالي كه اصل مطلب مخدوش است، زيرا رواياتِ تفسير به رأي، مطلق است يعني همه نوع تفسير به رأي را جايز نمي‏داند، و تفسير به رأي ممدوح، و مذموم نداريم.
  بنابراين تفسير عقلي، اصلاً تفسير به رأي نيست در حقيقت تفسير به رأي آن است كه بدون توجه به قرا?ن عقلي و نقلي باشد، و تفسير عقلي با توجه به قرا?ن عقلي مي‏باشد؛ از اين رو تفسير عقلي، تخصصاً از تفسير به رأي خارج است و نمي‏شود آن را تفسير به رأي ممدوح ناميد. از مطالب گذشته پاسخ اين كه آيا تفسير اجتهادي، با تفسير به رأي تفاوت دارد نيز مشخص مي‏شود.
  تفسير اجتهادي صحيح، اين است كه مفسر، اول به قرا?ن عقلي و نقلي آيه مراجعه كند، رواياتش را بررسي كند، آيات ديگر را ببيند، اگر برهان‏هاي عقلي براي آن هست ببيند، بعد در پايان جمع‏بندي كند و در نتيجه، برداشتي از آيه داشته باشد، اين اجتهاد در تفسير مي‏باشد. در حالي كه تفسير به رأي اين است كه قبل از مراجعه به قرا?ن عقلي و نقلي، اظهارنظر شود. پس اين دو تا با هم تفاوت دارند، چنانچه اگر در تفسير اجتهادي، مجتهدِ تفسير، بدون مراجعه به قرا?ن عقلي و نقلي اظهار نظر كند به دام تفسير به رأي مي‏افتد، پس اجتهاد مي‏تواند دو نوع باشد اجتهاد صحيح، اجتهاد غيرصحيح؛ اجتهاد صحيح آن است كه مفسر بعد از مراجعه به قرا?ن عقلي و نقلي نظرش را اعلام كند و اجتهاد غيرمعتبر و غيرصحيح اين است كه قبل از مراجعه به قرا?ن عقلي و نقلي اعلام نظر كند.
  2. يكي از مواردي كه موجب اشتباه در اين بحث شده، اين است كه برخي گمان كرده‏اند: واژه‏ «رأي» به معناي «عقل» است برخي از معاصرين مثل «شيخ آل عبدالرحمن العك» و هم‌چنين آقاي «ذهبي» در «التفسير ومفسرون» و ديگران گفته‏اند: كه رأي در اينجا به معناي «عقل» و تفسير به رأي به معناي تفسير به عقل مي‏باشد، بنابراين اگر كسي تفسير عقلي كرد، مي‏شود تفسير به رأي ممدوح، چون تفسير عقلي را نمي‏توانيم بگو?يم بد است. اين تفسير به رأي ممدوح است و غير از آن تفسير به رأي است كه در روايات مذموم شمرده شده.
  در حالي‌كه چنانچه گذشت، اولين بار اين تقسيم را راغب اصفهاني كرد كه ممدوح و مذموم را جدا كرده و اين خلاف اطلاق روايات است علاوه بر ا?ن‌که لغت هم اين مطلب را ياري نمي‏كند و از طرفي خود راغب اصفهاني در مفرداتش مي‏گويد: رأي، اعتقادي است كه از غلبه گمان پيدا مي‏شود. به عبارت امروزي، «رأي» يعني، «گمانه‏زني» بنابراين اگر كسي بدون استناد و بدون توجه به قرا?ن عقلي و نقلي گمانه‏زني كرد اين تفسير به رأي است، پس اين‌كه گفته شده تفسير به رأي، يعني تفسير عقلي، چون رأي به معناي عقل است، مطلب درستي به نظر نمي‏آيد. حتي برخي از معاصرين ادعا كرده‏اند كه هيچ موردي در كتاب، سنت و لغت «رأي» به معناي عقل نيامده و نمي‏شود بگو??م كه تفسير به رأي، يعني تفسير عقلي.

 


1. قيامت/ 23.
2. طى ريشه‏يابى كه انجام داديم به اين نتيجه رسيديم كه راغب اصفهانى در مقدمه تفسيرش براى اولين بار تفسير به رأى را به دو نوع ممدوح و مذموم تقسيم كرده است و بعدها افرادى مثل دكتر ذهبى در التفسير والمفسرون از او پيروى كردند.