پاسخ
  در بعضي از آيات قرآن كريم سخن از «نور» گفته شده از جمله:
  در آيه 35 سوره نور مي‏فرمايد: (اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ)1 خداوند نور آسمان‏ها و زمين است.
  ـ در برخي از آيات ديگر قرآن نيز اشاره شده كه ايمان نور است و انسان را از ظلمات به سوي نور خارج مي‏كند2.
  ـ در سوره مائده قرآن كريم را نور ناميده است3.
  ـ در سوره انبياء هدايت الهي را نور معرفي مي‏كند4.
  ـ برخي آيات آيين اسلام را به عنوان نور مطرح مي‏كند5.
  ـ شخص پيامبراكرم‏9 نيز به نام چراغ، و نور روشني بخش معرفي مي‏شود (سِرَاجاً مُّنِيراً)6.
  ـ در برخي از احاديث هم آمده است كه «علم نور است»7 يا امامان معصوم: نور هستند8. با توجه به مطالب فوق لازم است بدانيم كه «نور» چيست؟ نور يك پديده‏اي است كه در ذات خودش آشكار است و چيزهاي ديگر را هم آشكار و روشن مي‏كند. نور داراي ويژگي‏هايي مي‏باشد كه برخي از آن‌ها را بر مي‏شماريم.
  «نور زيباست».
  «سرچشمه زيبايي‏هاست».
  «بالاترين سرعت‏ها از نور است».
  «نور وسيله مشاهده موجودات است».
  «نور پرورش‌دهنده گياهان و گل‏ها است».
  «نور موجب پيدايش رنگ‏ها مي‏شود».
  «نور باعث نابودي ميكروب‏ها مي‏شود».
  «انرژي‏هاي زمين از نور تأمين مي‏شود».
  «افراد گمشده به وسيله نور راه خودشان را پيدا مي‏كنند و هدايت مي‏شوند».
  با توجه به مطالب فوق روشن شد كه نور ويژگي حيات‌بخشي و هدايت‏گري دارد پس اگر قرآن مي‏فرمايد: «خدا نور است.» در حقيقت اين يك نوع تشبيه است يعني خدا هم‌چون نور هدايتگر و حيات بخش است و هر موجودي به هر اندازه‏اي كه با او ارتباط برقرار كند از نورانيت او برخوردار مي‏شود. كه گاهي يك موجودي مثل پيامبر اكرم9 نور مي‏شود يا قرآن‌كريم كه كلمات خداوند تبارك و تعالي است نور است و يا امام و علم نور مي‏باشند؛ در حقيقت اين‌ها همه به خاطر ارتباطشان با خدا و به تعبيري آيينه بودن براي خدا و واقع‌نمايي‏شان نور هستند چرا كه انسان را به سوي نور و سرچشمه نور واقعي كه خداست رهنمون مي‏شوند. آري در حقيقت اين نور الهي است كه به همه‌جان تازه مي‏بخشد حركت و پرورش مي‏دهد و افراد را هدايت مي‏كند.
   يادآوري
  دو نوع «نور» وجود دارد.
  نور مادي و نور معنوي. نور مادي، حسي و ظاهري.
  همين نوري كه به وسيله الكتريسته ايجاد مي‏شود و ما آن را مي‏بينيم. آيا به خدا كه نور مي‏گويند يعني همين نور؟! كه با آيه (لَيسَ كَمِثْلِهِ شَي‏ءٌ)9 روبه‏رو مي‏شويم كه هيچ چيز مثل خدا نيست پس خدا نمي‏تواند جسم باشد ولو به صورت يك جسم لطيفي مثل نور باشد. پس در حقيقت اين يك نوع تشبيه، براي نور معنوي است كه قسم دوم نور مي‏باشد، لذا مي‏گوييم خدا نور است اما نوري معنوي، همان‌طور كه پيامبر و امام و قرآن نور هستند اما نور معنوي؛ بنابراين در اينجا هدف اين بوده كه نقش هدايتي خداوند تعالي را به وسيله «مثال نور» به ما معرفي كنند نه اين‌که مي‏خواهند بگويند كه خداوند تبارك و تعالي نور ظاهري و حسي و مادي است.
  نتيجه‏
  آيه (لَيسَ كَمِثْلِهِ شَي‏ءٌ) مي‏خواهد «مثليث» و اين‌که خدا مثل چيزي باشد مثلاً جسم باشد را نفي كند، نه تشبيه كردن خدا به چيزي را، بلكه ما گاهي براي فهم معارف عالي نياز به تشبيه معقولات به محسوسات داريم تا مطلب را خوب درك كنيم.
  به عنوان مثال ما براي اين‌که خدا را به كودكان معرفي كنيم تا او را بيش‌تر بشناسد برايش مثال مي‏زنيم و اين اشكال ندارد؛ اما اين بدين معنا نيست كه خدا مثل دارد. مثل داشتن خدا، يك مطلب است و اين‌که خدا را تشبيه بكنيم به چيزي كه درك آن ممكن و راحت‏تر شود مطلب ديگر مي‏باشد، و اين آيات درصدد بيان اين دو مطلب مي‏باشند.
   

  
1. نور/ 35.
2. بقره/ 257.
3. مائده/ 15.
4. انبياء/ 122.
5. صف/ 8.
6. احزاب/ 46.
7. ميزان الحكمة، ج 10، ص 229.
8. همان.
9. شورى/ 11.