پاسخ
  در همين راستا به پرسش‌هايي ديگر بر مي‌خوريم مانند آيا دوست داشتن غيرخدا لازم است يا نه؟ آيا با دوست داشتن خدا منافاتي دارد؟ اگر انسان دل و قلب خودش را براي محبت خدا خالي كند آيا جايي براي محبت غير خدا باقي مي‌ماند يا نه؟ آيا اين محبت‌ها با مراتب عالي تقوي منافات دارد يا خير؟!
  قرآن‌كريم از ما نخواسته كه محبت ديگران را ترك كنيم بلكه خواسته كه بيش‌ترين محبت را نسبت به خداوند متعال داشته باشيم در سوره بقره مي‌فرمايد:
  (وَمِنَ النَّاسِ مَن يتَّخِدُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْدَاداً يحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ)؛1 «و برخى از مردم كسانى هستند كه از غير خدا، همانندهايى (معبودگونه) برمى‏گزينند كه همانند دوستى خدا، آنها را دوست دارند. و[لى‏] كسانى كه ايمان آورده‏اند خدا را بيش‏تر دوست دارند».
  مؤمنين «أشد حب الله» هستند نه اين‌که نسبت به ديگران محبت ندارند. آري قرآن كريم نه تنها از ما نخواسته كه محبت ديگران را ترك كنيم بلكه در برخي آيات بعضي را تاييد و به پاره‌اي از محبت‌ها و دوستي‌ها نيز توصيه مي‌كند كه نمونه‌هايي از آنرا در اينجا مي‌آوريم:
  ـ در سوره زخرف مي‌فرمايد: (الْأَخِلاَّءُ يوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ)؛2 «دوستان، در آن روز، برخى از آنان دشمن برخى [ديگر]هستند، جز خودنگه‏داران» اين آيه نشان مي‌دهد كه حتي «خُلَّت» كه از درجات بالاي محبت است منافاتي با تقواي الهي ندارد.
  ـ در برخي از آيات قرآن از محبت و دوستي مهاجرين سخن گفته شده است.3
  ـ احسان و نيكي به پدر و مادر لازمه‌اش دوستي است.4
  ـ محبت و دوستي نسبت به اهل بيت به عنوان اجر رسالت سفارش شده است كه (لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي‏)5 و اين «مَوَدَّت» مرتبه‌اي از محبت است يا در روايت حكايت شده: «أحبَّ الله من أحب حسينا» كسي كه به امام حسين7 محبت داشته باشد خداوند او را دوست دارد.
  از اين مجموعه به دست مي‌آيد كه اين محبت‌ها با محبت خدا منافاتي ندارد بله اگر ديگران راهي غيرالهي انتخاب كنند و انسان بخواهد آن‌ها را دوست داشته باشد با محبت الهي ناسازگار است وگرنه محبت اهل‌بيت و محبت پدر و مادر و محبت به افراد نيك، در طول محبت خداست نه در عرض محبت خداوند، بنابراين هرچه انسان پيامبر و اهل‌بيت او را بيش‌تر دوست داشته باشد خدا را بيش‌تر دوست خواهد داشت چون اين‌ها مظاهر الهي هستند. و اين محبت در طول محبت خداست خدا و پيامبر هم به اين نوع محبت‌ها توصيه كرده‌اند اما اگر محبتي در عرض محبت خدا و يا در مقابل محبت خدا باشد يعني جهتي غيرالهي بگيرد اين ناپسند است و در روز قيامت هم مايه پشيماني است و قرآن كريم مي‌فرمايد:
  (يا وَيلَتَي‏ لَيتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَناً خَلِيلاً)6 برخي روز رستاخيز مي‌گويند: «كاش من فلاني را دوست خودم انتخاب نكرده بودم.»
  و در سوره‌ توبه در مورد اين نوع محبت مي‌فرمايد:
  «بگو به مردم كه اگر پدران، مادران شما، فرزندان شما، برادران شما، همسران شما و طايفة شما، و اموالي كه به دست آورده‌ايد، و تجارتي كه از كسادش مي‌ترسيد و خانه‌هايي كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از خدا و پيامبر و جهاد در راه خدا دوست داشتني‌تر باشند (اين خوب نيست و آن وقت) بايد منتظر باشيد تا فرمان خداوند بر (تنبيه) شما فرا رسد؛ و خداوند گروه نادرستان را هدايت نمي‌كند»7
  بنابراين محبتي كه در مقابل محبت خدا قرار بگيرد، چه به فرزند باشد چه به ثروت باشد اين محبت، محبت منفي است. اما اگر همين محبت‌ها در طول محبت خدا باشد يعني ما فرزند، ثروت و... را براي خدا دوست داشته باشيم اين نه تنها بد نمي‌باشد بلكه چيزي است كه خداوند به آن توصيه كرده است.
راه‌هاي شناخت محبت‌هاي الهي
  حال ممكن است اين پرسش مطرح شود كه از كجا معلوم مي‌شود كه اين محبت براي خداست، و مي‌تواند با محبت خدا در دل انسان جاي بگيرد؟ و يا اين محبت در مقابل خداست و بايد از دل بيرون برود؟!
  پاسخ وقتي روشن مي‌شود كه انسان بر سر دو راهي‌ها در مقام انتخاب قرار بگيرد. مثلاً اگر انسان فرزندش را براي خدا دوست داشته باشد موقع جهاد در راه خدا ـ كه در اين آيه اشاره شده ـ حاضر است او را در راه خدا قرباني كند و دستور خدا، (جهاد) را بر محبت فرزندش مقدم مي‌كند اما اگر اين محبت در مقابل خدا، محبتي منفي باشد، حاضر نيست از فرزند و اموالش در راه خدا بگذرد. در مورد منافع قبيله يا حزب و گروه هم همين معيار مطرح است.
  در آيه آخر سوره مجادله اشاره صريحي به اين مطلب دارد و مي‌فرمايد:
  «هيچ قومي را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز داشته باشند نمي‌يابي كه با دشمنان خدا و دشمنان پيامبر دوستي داشته باشند هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان باشند.»8
  اگر كسي ايمان به خدا و رستاخيز دارد نمي‌تواند با كساني كه دشمن خدا و پيامبر هستند دوستي داشته باشد، اين دو دوستي با هم منافات دارد و در حقيقت اين دو دوستي با هم قابل جمع نمي‌باشد و در ادامه آيه به نكته بسيار ظريفي اشاره مي‌كند و مي‌فرمايد: كساني كه ايمان به خدا و پيامبر دارند با دشمنان‌شان رابطه دوستي ندارند ولو اين‌که اين افراد دشمن، پدران يا فرزندان خودشان باشند يا برادرانشان، يا قبيله آن‌ها باشند.
  اگر انسان به اصطلاح «تولي» و «تبري» پيدا كرد يعني با خدا، پيامبر و دوستان آن‌ها دوست و با دشمنان آن‌ها دشمن بود خداوند در موردش مي‌فرمايد:
  «اينان‏اند كه خدا ايمان را در دل‏هايشان نوشته و با روحى از (جانب) خود آنان را تأييد كرد و آنان را در بوستان‏هاى (بهشتى) وارد مى‏كند كه نهرها از زير [درختان]ش روان است، درحالى كه در آن‏جا ماندگارند. خدا از آنان خشنود است و آنان (نيز) از او خشنودند؛ آنان حزب خدا هستند؛ آگاه باشيد در واقع فقط حزب خدا رستگارند!»9
  پس اگر كسي مي‌خواهد حزب الله باشد بايد با خدا و رسولش دوست باشد و با دشمنان خدا و دشمنان رسولش دوست نباشد بلكه با آن‌ها مبارزه كند. اين مجموعه آيات، نشانگر دو دسته محبت يكي در مقابل محبت خدا و ديگري در طول محبت خدا مي‌باشد.

1. بقره/ 165.
2. زخرف/ 67.
3. حشر/ 9.
4. بقره/ 83 و نساء/ 36 و انعام/ 151.
5. شوري/ 23.
6. فرقان/ 28.
7. (قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى‏ يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ)، توبه/ 24.
8. (لاَ تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ  أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ)، مجادله/ 22.
9. مجادله/ 22.