پاسخ
مقدمه
  انسان براي جستجوي حقيقت داراي حالتي به نام «حس کنجکاوي» مي‌باشد. اين حس يک «محرک دروني» است که با هر چيزي تماس پيدا کند نظرش جلب مي‌شود و مي‌خواهد آن را بفهمد و درک کند. همين جاست که مسأله «شک» مطرح مي‌شود يعني در برابر انسان يک سلسله مجهولات قرار مي‌گيرد که نمي‌تواند به آن‌ها علم پيدا کند اين را شک مي‌گويند.
منشأ شک
  ما دو نوع نياز داريم:
  1. نياز عقلي: که به خاطر قرارگرفتن عقل در برابر مجهولات است و حس حقيقت‌جويي او را به دنبال حل مجهولات مي‌کشاند و شک عقلي نمايانگر اين نياز است.
  2. نياز قلبي: بشر در برخي موارد با وجود دليل‌هاي فراوان عقلي، قلباً مطلب را نمي‌پذيرد و گاهي ترديد مي‌کند. احساس نياز قلبي انسان در برخي پديده‌ها با ويژگي‌هاي خاصي نمايان‌گر مي‌شود؛ مانند اين‌که با صدها دليل ثابت شده است که شخص مرده، قدرت هيچ کاري را ندارد و نبايد از او ترسيد، ولي هنوز در انسان ترس وجود دارد و باور عقلي به قلب او راه نيافته است؛ در حقيقت «عقل» او مطمئن است ولي «قلب» او هنوز مطمئن نشده است.
    در رابطه با قسم اول يعني نياز عقلي، که شايد منظور شما از سوال فوق اين قسم باشد؛ عرض مي‌کنيم که «شک»، هم خوب است و هم خوب نيست.
  ـ شک، خوب است چون انسان وقتي متولد مي‌شود با يقين و ايمان متولد نمي‌شود و زماني که بالغ مي‌شود با يقين و علم بالغ نمي‌شود. يقين چيزي است که بايد براي انسان پيدا شود اما تا انسان شک نکند به سوي يقين رانده نمي‌شود. شک براي بشر خوب است اما نه اين که هدف خوب و منزل خوبي باشد. بلکه دالان و محل عبور خوبي براي رسيدن به علم و يقين است. تا انسان از اين دالان عبور نکند به آن سرمنزل بسيار عالي، که يقين نام دارد نمي‌رسد.
    مثال: ممکن است به ظاهر، درد دندان بد باشد اما در عين حال خوب است؛ زيرا وقتي دندان درد گرفت، انسان به دندان‌پزشک متخصص رجوع مي‌کند و به علت وجود درد پي مي‌برد و از فساد آن دندان و دندان‌هاي مجاور نيز جلوگيري مي‌کند. حالا اگر درد نبود ما از فساد و خرابي پنهاني دندان بي‌خبر مي‌مانديم، و بقيه دندان‌ها هم خراب مي‌شدند. شک نيز چنين موقعيتي در مورد باورهاي انسان دارد.
    قرآن‌کريم وقتي دعوت مي‌کند به اين‌ که، رشته تقليد از گذشتگان را از گردن باز کنيد؛ يعني در آنچه که از پدران، مادران و محيط خودتان فراگرفته‌ايد و به آن باور داريد ترديد کنيد. قرآن که مي‌گويد: «در اين باورها ترديد کنيد» منظورش اين نيست که ترديد خوب است. بلکه ترديد کنيد تا بتوانيد تحقيق کنيد و به يقين برسيد. زيرا انسان تا زماني‌که در دانسته‌هاي خود شک نکند از راهي که مي‌رود بر نمي‌گردد، و به دانسته‌هاي خود «دلخوش» مي‌باشد هما‌ن‌طور که اگر درد دندان نباشد انسان به دندان فاسد خود دلخوش مي‌باشد.
  و از اين‌رو قرآن از زبان مردم مي‌گويد: ما نياكانمان را بر آيينى يافتيم، و مسلماً، ما به دنبال آنان پيرويم. (زخرف/ 23)
  و در جاي ديگر مي‌فرمايد: و آيا اگر (بر فرض) نياكان آنان، درباره‏ى چيزى خردورزى نمى‏كردند، و راه‏نمايى نمى‏شدند، (باز هم از آنان پيروى مى‏كردند)؟!. (بقره/ 170)
  ـ اما شک بد است چون علامت‌ نبودن علم و آگاهي است و نشان مي‌دهد که انسان به هدف اصلي که يقين است نرسيده است و در راه سرگردان مانده است. با اين حال بايد تلاش کند و خود را به يقين و سرمنزل مقصود برساند.
  در رابطه با قسم دوم يعني «نياز قلبي» بايد گفت: بعضي از انسان‌ها در مورد وجود خدا و وحدانيت باري‌تعالي و اعتقاد به عالم غيب سوالاتي دارند که موجب شک آن‌ها شده که هرچه زودتر بايد به افراد آگاه و متخصص در اين باره رجوع کنند وخود را از درد اين «شک ابتدايي» نجات دهند و از فاسد شدن بقيه باورها و عقايد جلوگيري کنند و عقل خود را از دلايل عقلي سيراب کنند و بعد نوبت به «عمل» مي‌رسد که اگر انسان اعمال و رفتار خود را مطابق عقايد و باورهاي خود مديريت کند و به دانسته‌هاي خود عمل کند، نور تقوا همه وجود او را فرا مي‌گيرد و اگر شکي هم وجود داشته باشد در پرتو تقوا بر‌طرف مي‌شود. چنان‌که قرآن کريم مي‌فرمايد: «تقوا پيشه کنيد تا خداوند به شما علم عطا کند1» و اگر تقوا نباشد و نافرماني شود کار آنها به شک در مورد خداوند و شرک و کفر مي‌انجامد.
  چنان که قرآن مي‌فرمايد: «سپس فرجام كسانى كه [كارهاى‏] بد انجام دادند، بدتر شد، (چرا) كه آيات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را ريشخند مى‏كردند.»2
  خلاصه آن که بايد ببينيم که شخص در قبال شک به وجود آمده چه مي‌کند؟ اگر شک را چراغ قرمز قرار دهد براي توقف و درجا زدن، اين شک تخريب کننده عقايد و بد است، و اگر شک را چراغ سبزي قرار دهد براي عبور و بالا بردن سطح آگاهي، نه تنها گناه نيست، بلکه سبب کمال انسان نيز مي‌باشد.
  در پايان راه‌کارهايي را در اين‌باره پيشنهاد مي‌کنيم:
  1. اگر شک پيدا شد سعي کنيم در اسرع‌ وقت با سوال‌کردن از متخصصين فن، آن را رفع کنيم. زيرا باقي ماندن شک در ذهنِ انسان، موجب نابودي ايمان و به وجود آمدن شک‌هاي ديگر است.
  2. با تفکر در خلقت آسمان و زمين و نظم آن‌ها و تفکر در مورد انسان، سعي کنيم اعتقادات خود را در مورد خداوند استحکام بخشيم و با تذکر و يادآوري نتايج تفکرات؛ خود را به درجه يقين، روز به روز نزديک کنيم. در روايات اهل‌بيت و به ويژه در قرآن کريم، به طور متعدد، به تفکر در آمد و رفتِ شب و روز و دقايق و لطايفي که در شب و روز است توصيه شده است3.
  3. انجام عبادت همراه با دقت و با خلوص نيت، موجب مي‌شود باورهاي ما تقويت شود و به درجه يقين برسيم. قرآن کريم مي‌فرمايد: (وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّي يأْتِيکَ الْيقِينُ)4.
  4. در پايان بايد عرض کنيم همان‌طور که وسوسه‌هاي شيطاني و نافرماني خدا و تعلقات مادي و بي‌تقوايي و... باعث ايجاد زنگار بر قلب و قساوت قلب مي‌شود؛ رعايت تقوا،  ذکر خدا،  قرائت و تدبر در قرآن، شرکت در مجالس اهل‌بيت:، مجالست با علما و همنشيني با دوستان عاقل و باتقوا و... باعث جلاي قلب و در نتيجه برطرف شدن شک و رسيدن به يقين مي‌شود5.

معرفي کتاب:
  1. چهل حديث حضرت امام خميني؛
  2. ده گفتار شهيد مطهري؛
  3. مجموعه مقالات شهيد مطهري;؛
  4. اخلاق در قرآن آيت الله مصباح يزدي.
  علاوه بر کتاب‌هاي فوق براي جستار بيشتر مراجعه فرماييد به:
  1. قلب سليم شهيد دستغيب;‌؛
  2. مباني شناخت استاد محمدي ري‌شهري.


1. بقره / 282.
2. (ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءى‏ أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ)، روم / 10.
3. (إِنَّ فِي اخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِوَمَا خَلَقَ‌اللّهُ فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ) يونس/ 6.
4. حجر / 99.
5. براى آگاهى بيشتر از موارد فوق رجوع فرمائيد: كتاب قلب سليم از شهيد دستغيب و مبانى شناخت از محمدى رى‏شهرى، كه براى هر مورد آيات و رواياتى نقل مى‏كنند.