پاسخ
  برخي از اهداف داستان پيامبران عبارتند از:
   1. پند و اندرز و عبرت‌گيري
  «در بازگويي زندگي اقوام گذشته، مايه‌هاي عبرت براي خردمندان است.» (يوسف/ 111)
   2. تفکر و درس‌آموزي
  «سرگذشت‌ها را بازگوکن تا آنان تفکر(و درس‌آموزي کنند)» (اعراف/176)
   3. تقويت اراده و تقويت قلب پيامبر9
  «ما سرگذشت پيامبران را براي تقويت قلب و روح تو بازگو مي‌کنيم.» (هود/120)
   4. اميد دادن به مؤمنين براي مبارزه با مستکبران
  «ما تلاوت مي‌کنيم بر تو بعضي از خبرهاي حقيقي موسي و فرعون را، براي مردمي که ايمان آورده‌اند (تا به آينده اميدوار شوند)» (قصص / 3)
   5. اصلاح کردن تحريف‌ها در داستان انبياء (مائده / 45)
ويژگي‌هاي داستان‌هاي انبياء
  1. واقعي بودن داستان‌ها. (آل عمران/ 62) (إِنَّ هذَالَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ).
  2. گزيده گويي در داستان‌ها. (قصص/ 3)
چرا سرگذشت همه‌ انبياء در قرآن نيامده است؟
  با توجه به اهداف و ويژگي‌هاي فوق:
  1. قرآن کتاب تاريخي يا کتاب نقل داستان پيامبران نيست که انتظار برود سرگذشت همه پيامبران در آن بيايد.
  2. اگر خداوند متعال مي‌خواست داستان همه پيامبران را بياورد حجم آن قرآن بسيار زياد (چندين جلد) مي‌شد.
  3. کار خداوند سبحان داستان‌سرايي و قصه‌گويي نيست بلکه اين مقدار هم که نقل شده براي اهداف تربيتي مشخص نقل شده است.
  4. چون هدف پيامبران يکسان بوده لذا بيان همين مقدار از سرگذشت پيامبران براي تربيت و هدايت انسان‌ها کافي است.
چرا بيشتر، سرگذشت پيامبران خاورميانه در قرآن آمده است؟
  علاوه بر مطالبي که در پاسخ چند پرسش قبل گذشت اضافه مي‌کنيم که در اين مورد چند نکته وجود دارد:
   1. رعايت مخاطب اوليه
  وقتي شخصي مي‌خواهد مردم را هدايت و تربيت کند بديهي است که تا آنجايي که ممکن است بايد مطالبي را بيان کند که مردم تا حدودي آشنايي قبلي نسبت به آن مطالب داشته باشند.
  به عنوان مثال: اگر معلمي بخواهد به قصد هدايت و تربيت افراد، داستان‌هايي را از کشورها يا قاره‌هاي دور مانند يونان بيان کند، براي اين که به نتيجه تربيتي و هدايتي خود برسد، لازم است اول يونان و مردم آن و قهرمان‌هاي داستان را معرفي کند سپس به بيان داستان بپردازد آن‌گاه منتظر نتيجه مطلوب باشد که در اين صورت، دسترسي به نتيجه‌ تربيتي، طولاني مي‌شود و خيلي از هدف دور مي‌شويم.
  اين مثال را اگر بر آيات قرآن تطبيق کنيم، مي‌بينيم خداوند متعال داستان‌هاي اقوامي مانند عاد، ثمود و يا پيامبراني مثل موسي و عيسي و ابراهيم و دشمنان آن‌ها مانند فرعون و نمرود را بيان مي‌کند که اين‌ها در جزيره العرب و اطرافش مي‌زيسته‌اند و مردم با اين اقوام و شخصيت‌ها تا حدودي آشنايي داشتند. از اين رو مي‌بينيم قرآن کريم مخاطب اوليه خود را در نظر داشته و مخاطبين هم سريع با اين داستان‌ها ارتباط برقرار کرده و طي مدت زمان کوتاهي از عرب جاهلي، «تمدن عظيم اسلامي» مي‌سازد. که البته نقش داستان و روش داستان سرايي قرآن در ايجاد اين تمدن عظيم قابل چشم‌پوشي نيست.
   2. قابليت دسترسي
  قرآن کريم اولويت نخستش، ايمان مخاطبان اوليه بود تا پايه‌هاي دين را تحکيم بخشد و سپس به ساير نقاط جهان ابلاغ شود، به همين خاطر لازم بود نکاتي را رعايت کند تا مورد انکار مردم واقع نشود. يکي از نکاتي که رعايت کرده، همين نوع گزينش در بيان داستان پيامبران بوده است:
  به اين ترتيب که قرآن کريم از اقوام و سرزمين‌هايي سخن گفته که قابل دسترسي مردم باشد و علاوه بر آن که داستان‌هاي آن‌ها را تا حدودي شنيده بودند مي‌توانستند براي اطمينان بيشتر به اين سرزمين‌ها سفر کنند و آن مناطق را از نزديک ببينند [با توجه به اين که سفرهاي تجارتي هم در جزيره العرب فراوان بود[
  در اين حال‌که امکان دسترسي به اين مکان‌ها وجود داشت و با چنين شخصيت‌هايي هم کم و بيش آشنا بودند، مشرکين چنين انکار مي‌کردند و چنان تهمت‌هايي به پيامبر مي‌زدند!
  اما اگر از انبيايي که از قاره‌هاي ديگر1 بودند داستان‌هايي نقل مي‌شد، که نه اسم آن‌ها را شنيده بودند و نه امکان سفر و دسترسي به آن‌ها بود، انکار آن‌ها بيشتر مي‌شد و آيا در جوسازي‌ها موفق نمي‌شدند؟ و سير رشد تمدن‌ساز اسلام را کُند نمي‌کردند!؟ لذا قرآن کريم در اين راستا مي‌فرمايد:
  «و به يقين، بيش از تو فرستادگانى را فرستاديم؛ برخى از آنان كسانى هستند كه (سرگذشت آنان را) بر تو حكايت كرديم و برخى از آنان كسانى هستند كه (سرگذشتشان را) بر تو حكايت نكرديم2» و از اميرالمومنين علي7 حکايت شده:
  «خداوند پيامبري سياه‌پوست مبعوث کرد، هر چند سرگذشت او را در قرآن بيان نکرده است.»3
معرفي کتاب جهت مطالعه بيشتر
  1. تفسيرهاي موضوعي مثل «پيام قرآن» از آيت الله مکارم شيرازي و منشور جاويد از آيت الله سبحاني
  2. کتاب «القصص القرآني»، سيد محمدباقر حکيم
  3. کتاب «علوم القرآن»، سيد محمدباقر حکيم


1. بنابر فرضى كه در همه‏ى قاره‏ها و مكان‏هاى قابل زيستِ فعلى، در آن زمان هم انسان‏ها زندگى مى‏كردند. زيرا شواهدى وجود دارد كه در برخى مكان‏ها طول عمر زندگى بشر به اندازه خاورميانه و طولانى نمى‏باشد.
2. (وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِن قَبْلِكَ مِنْهُم مَن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَن لَمْ‌نَقْصُصْ عَلَيْكَ) (غافر/ 78)
3. مجمع البيان، ج 8، ص 502.