پاسخ
1. ريشه تاريخي بحث
  اين پرسش در زمان حکومت بني‌عباس مطرح شد و بيشتر هم جنبه سياسي داشت. بني‌عباس گاهي برخي از سوالات پيچيده کلامي، فلسفي يا علمي را مطرح و دانشمندان را به نوعي سرگرم مي‌کردند.
  گاهي بر سر پاسخ اين نوع سؤالات آن قدر اختلافات بالا مي‌گرفت که به جنگ و درگيري مي‌کشيد. در مورد همين مسأله قديم و حادث بودن قرآن درگيري‌هاي خونيني در تاريخ به وقوع پيوسته است، با اين که پاسخ مسأله هم چندان پيچيده نبود؛ اما دستگاه سياسي ترجيح مي‌داد طرفين را چنان تحريک بکند که مسأله از حالت علمي و محدوده محافل علمي خارج و به يک معضل اجتماعي سياسي و فکري تبديل شود تا از آن بهره برداري کند.
  اين مسأله که بيشتر يک ريشه تاريخي و سياسي هزار ساله دارد، امروزه به عنوان يک مسأله تاريخي در مباحث قرآن مطرح مي‌شود و کتاب‌هاي علوم قرآن آن را مطرح نمي‌کنند.
2. جنبه کلامي
  مرحوم خواجه1 وقتي که مبحث تکلم و متکلم بودن خدا را در شرح تجريد مطرح مي‌کند، اشاره مي‌نمايد که اشاعره کلام خدا را نفسي و قديم و معتزله و شيعه، حادث مي‌دانستند.
  خواجه مي‌گويد: کلام خدا از نوع ايجاد صوت در فضا است، مثل اين که از دل درخت صدا بلند شد که (إِنِّي أَنَا اللَّهُ) به اين ترتيب خدا با موسي7 سخن گفت و بنابراين خدا در فضا مي‌تواند صوت ايجاد بکند و از آن طريق سخن بگويد.
  در مورد قرآن هم جبرئيل به شکل شخصي به نام «دحيه کلبي2» خدمت پيامبر مي‌آمد و مطالب را مي‌فرمود و گاهي هم خداوند از طريق القائات قلبي سخنش را القاء مي‌کرد. روشن است که اين کلام به صورت طبيعي حادث است، يعني قبلاً نبود و بعداً ايجاد شد.
  سخن اشاعره که مي‌گويند کلام نفسي است، يعني در وجود خداوند غير از علم و اراده چيزي باشد. مرحوم خواجه3 مي‌فرمايد: اصلاً تصور اين مطلب موجب تصديقش است و محال است که ما چيزي داشته باشيم که نه علم و نه ارده بلکه شيء ثالثي باشد که آن کلام باشد و قديم هم باشد.
3. جنبه روايي و قرآني
  قديم‌بودن، يعني ازلي و هميشگي بودن اين‌که چيزي زماني بود که نبود. مثل ذات خداوند که قديم و هميشگي است.
  حادث يا محدث به چيزي مي‌گويند که قبلاً نبود و بعداً به وجود آمد.
  سوال اين است: آيا قرآن کريم مثل ذات خدا هميشه بوده است؟ چون کلام خداست و کلام خدا هم هميشگي است، يا قرآن مثل کلام بشر است و اين کلام ايجاد شده قبلاً نبود بعد به وجود آمد؟ علامه مجلسي; اين مطلب را به صورت مفصل مطرح و روايات متعددي را نقل مي‌کند که نشان مي‌دهد اين مسأله در زمان امام باقر و صادق8مطرح بود و مردم بارها از ائمه: سوال مي‌کردند.4
  علامه مجلسي; بعد از نقل اين روايات به جمع‌بندي آن مي‌پردازد.
  شخصي به نام عبدالملک بن اعين ضمن نامه‌اي به امام صادق7 مي‌نويسد: جانم فداي شما باد، مردم در مورد قرآن اختلاف دارند، بعضي‌ها فکر مي‌کنند قرآن غير مخلوق است و به گمان بعضي ديگر قرآن مخلوق است. حضرت در پاسخ نوشت: «القرآن کلام الله محدث غيرمخلوق وغير أزلي مع‌ الله‌تعالي ذکره؛5 قرآن کلام خداست، محدث است و مخلوق نمي‌باشد و غير ازلي است و با خداوند تبارک و تعالي بود.»
  طبق اين حديث قرآن کلام خدا، و محدث است.
  توضيح عبارت غير مخلوق: در نگاه اول به نظر مي‌رسد غير مخلوق با محدث ناسازگار است؛ و بعد که مي‌فرمايد غير ازلي (هميشگي نيست) با محدث سازگار است.
  مرحوم صدوق; مي‌گويد: منظور از غير مخلوق، غير مکذوب است. وي شواهدي هم مي‌آورد که مخلوق در کلام عرب گاهي به معناي دروغ به کار مي‌رفته. مرحوم صدوق از آيات و روايات هم اشارت و شواهدي مي‌آورد. نشان مي‌دهند قرآن حادث و غير ازلي است.
  روايات ديگري هم در اين باب هست.
  وقتي علامه مجلسي; اين روايات را نقل مي‌کند، مي‌گويد:6 اجماع اهل اسلام بر اين است که قرآن حقيقتاً کلام خداست؛ نه مجازاً. علامه چند دليل براي حادث بودن قرآن مي‌آورد مي‌گويد:
  1. مي‌بينيم که قرآن مفصل و مجمل دارد و بعد بخشي از آن بخشي ديگر را تفسير مي‌کند. ناسخ و منسوخ دارد و اين‌ها فقط در مورد يک چيز حادث مي‌تواند باشد.
  برخي از کلماتي که قرآن نقل کرده از افرادي مثل فرعون است؛ (أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَي7) که حادث‌اند؛ چون اين‌طور نبود که اول اين‌ها به وجود آمده باشد، بنابراين ما وقتي مي‌توانيم بگوييم قرآن قديم است که اين کلمات هم قديم باشد، در حالي که کسي چنين چيزي نگفته است.
  با توجه به روايات و ادله‌اي که هست مي‌توانيم بگوييم: قرآن حادث است و ازلي نيست، چون کلام خداست و کلام خدا وقتي ايجاد شود، به ما مي‌رسد به طريق صوت يا القا به قلب پيامبر از طريق وحي اين چيزي است که به وجود مي‌آيد و به دست ما مي‌رسد پس حادث است.
  رواياتي هم داريم قديم بودن همه چيز را نفي مي‌کند، مانند: «کان الله ولم يکن معه شئ»،8 «کان الله ولم يکن شئ غيره9» «ليس الخالق الا الله وما سواه مخلوق»10
  بنابراين مي‌توان گفت: چيزي که مخلوق باشد حتي قرآن، حادث است.


1. ر.ک: کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، علامه حلي.
2 تفسير نمونه، ج 1،‌ ص 363؛ ج20، ص 488؛ الميزان، ج 16، ص 301؛ مقتنيات الدرر و ملتقطات الثمر، ج 8، ص 296؛ مجمع البيان، ج 8، ص 552؛ من هدي القرآن، ج 10، ص 310؛ زبدة التفاسير، ج 5، ص 362.
3. ر.ک: کشف المراد.
4. بحارالانوار، ج 89، ص 117 باب 14، إن القرآن مخلوق.
5. التوحيد، للشيخ الصدوق، ص 226؛ بحارالانوار، ج 5، ص 330، 39 و ج 54، ص 84، ح 66 و ج 89، ص 118، ح 6.
6. بحارالانوار، ج 89، ص 119.
7. نازعات / 24.
8. تفسير ملاصدرا، مقدمه، ص 36، ج 2، ص 383، ص 407، ج 3، ص 503، ج 3، ص 519، مقتنيات الدرر، ج 11، ص 43. «خداوند وجود داشت و با او کسي نبود.»
9. مفاتيح الغيب (التفسير الکبير)، ج 1، ص 112. «غير از خداوند کسي نبود فقط او بود»
10. توحيد شيخ صدوق، ص 76، ح32، ص224، ح4، بحارالانوار، ج 89، ص 118، ح4، روضة الواعظين، ج 1، ص 38، مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 436، تفسيرالوجيز، ص3. «خالقي غير از خدا نيست و غير از او همه مخلوق هستند.»