توضيح پرسش
  خداوند در آيه شانزده سوره اسري مي‌فرمايند: «و هرگاه بخواهيم كه (مردم) آبادى‏اى را هلاك كنيم، به سردمداران ثروتمندش فرمان مى‏دهيم و [ لى‏] در آن‏جا نافرمانى مى‏كنند، پس آن گفتار (= وعده‏ى عذاب) بر آن (مردم) تحقق يابد، و آن (شهر) را كاملاً درهم مى‏كوبيم.» چرا خداوند انسان‌ها را به فسق و فجور هدايت مي‌کند؟
پاسخ
  در آيه مذکور مي‌خوانيم: «(وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْيةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً)؛1 هرگاه بخواهيم [مردم] شهري را هلاک کنيم، به سردمداران ثروتمندانش فرمان مي‌دهيم در آن جا نافرماني کنند، پس آن گفتار [يا وعده عذاب الهي] بر آن مردم تحقق پيدا مي‌کندو آن شهر را کاملاً درهم مي‌کوبيم.»
  خدا قبل از اتمام حجت و بيان دستوراتش به مردم، کسي را مجازات نمي‌کند. خداوند براي مجازات ملت‌ها چهار مرحله را تعيين مي‌کند:
  1. خدا دستور مي‌دهد و دستوراتش را روشن مي‌کند.
  2. مردم فاسق نافرماني مي‌کنند. (فَفَسَقُوا فِيهَا).
  3. مردم مستحق مجازات مي‌شوند. مستحق مجازات شدن براي اين است که دستورات الهي به آن‌ها ابلاغ شد و آنان بعد از اتمام حجت، با دستورات الهي مخالفت کردند.
  4. دچار هلاکت مي‌شوند (فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً)؛ بنابراين آيه مي‌فرمايد: ابتدا سردمداران و ثرومندان خوشگذران گناه مي‌کنند. بعد شايسته مجازات مي‌شوند. مي‌دانيم که اراده الهي تابع حکمت است و کسي را بدون دليل مجازات نمي‌کند، آري گناه‌کاري، استحقاق عذاب و اتمام حجت، زمينه‌ساز عذاب مي‌شود.
  خدا مي‌فرمايد: هرگاه بخواهيم مردمي را هلاک بکنيم، به ثروتمندانش، افراد خوشگذران و سردمداران فرمان مي‌دهيم. در اين جا (فَفَسَقُوا فِيهَا) بايد اين طور معنا بشود که آن‌ها در آنجا نافرماني مي‌کنند.
  برخي هم خواستند همين‌گونه ترجمه کنند و فکر مي‌کنيم اين چنين هم باشد. منتها نکته مهم در آيه اين است که اين‌طور نيست که خداوند کسي را وادار به فسق و فجور بکند. در آيه هم نمي‌فرمايد که ما آن‌ها را وادار مي‌کنيم فسق و فجور بکنند؛ بلکه خداوند ارايه طريق مي‌کند و اين‌ها به خاطر مخالفت ارادي خودشان، گناه‌کار و مستحق مجازات مي‌شوند. اگر خدا مي‌فرمايد: «اَرَدنَا، ما اراده کرديم» به خاطر اين است که اراده خودش تابع حکمت و مصلحت است و خدا کاري را بدون دليل انجام نمي‌دهد. وقتي مردم نافرماني و فساد بکنند، نافرماني در جامعه زياد مي‌شود و اين زمينه‌ساز عذاب مي‌شود و اين در حقيقت پيامد کارشان است. منظور از اراده خدا در اين جا، اين است که اراده تکويني خدا بر اين قرار مي‌گيرد که افرادي فاسق و فاجر مجازات بشوند، البته ممکن است اين امر گاهي هم تشريعي باشد و خدا دستور بدهد اقوامي را که نافرماني، فسق و فجور را از حد گذرانده‌اند، عذاب بکنند و اين دو منافاتي با هم ندارند.
نکته
  1. اراده‌اي که در اين آيه هست، به اين معنا نيست که خدا بخواهد اين‌ها گناه بکنند و بعد مجازات بشوند. اصل اول در زندگي بشر، بر اساس آيات قرآن، اين است که خداوند مي‌خواهد مردم هدايت بشوند در اين ميان برخي مخالفت مي‌کنند و خداوند اراده مي‌کند که هرکسي در مقابل دستورات او قرار گرفت، مجازات بشود. اين در حقيقت بيان يک سنت و قانون الهي است.
  2. «مُترف» به معناي ثروتمند خوش‌گذران است. اين افراد معمولاً در جوامع ناسالم، سردمدار اجتماع و ريشه اصلي فسادها هستند، چون اگر ثروتمند ثروتش را در راه سعادت خود و جامعه به کار ببرد، وسيله‌اي براي آبادي آخرت مي‌شود. اما افرادي که قرآن از آن‌ها ياد مي‌کند، ثروتمندان بي درد و سردمداراني‌اند که خود ريشه فساد در جامعه‌اند، لذا در صف اول مقابله با پيامبران و رهبران الهي قرار مي‌گيرند. بقيه مردم هم که گمراه مي‌شوند، پشت سر اين‌ها قرار مي‌گيرند، لذا قرآن هشدار مي‌دهد که مردم شهرها مواظب حکومت و سردمداران خود باشند، مواظب ثروتمندان خوشگذران باشند؛ تا مبادا جامعه را به فساد و هلاکت بکشند. تذکر اين نکته ضروري است که بايد مسأله مبارزه با فساد را در جامعه خيلي جدي بگيريم. در سال‌هاي اخير هم رهبر معظم انقلاب روي اين مسأله خيلي اصرار دارند.
  نکته مهم قرآني آن هم همين است که اگر يک جامعه‌اي آلوده به فساد (اقتصادي، اجتماعي، اخلاقي و ...) شود (که البته خيلي از آن‌ها هم در فساد اقتصادي ريشه دارند)، و مبارزه با آن جدي گرفته نشود، ممکن است کل جامعه نابود شود، چون جامعه مثل يک کشتي است. اگر عده‌اي آن را سوراخ بکنند و آب داخل کشتي رود، همه مسافران کشتي غرق مي‌شوند.
  3. با توجه به اين‌که آيه، مترفين رامورد خطاب قرار مي‌دهد، به اين مطلب اشاره شده است که فساد اقتصادي ريشه همه فسادها هست؛ البته شايد نتوان اشاره صريحي از آيه استفاده کرد. تجربه، وجود چنين رابطه‌اي را نشان مي‌دهد.
  اضافه مي‌کنيم که «مُترَفِيهَا» در اين جا يک وصف است و وصف مشعر به علّيت است، بنابراين مي‌توان از خود آيه هم چنان اشعاري به دست آورد، ولي باز تصريحي نيست و بايد به آيات و روايات ديگر هم مراجعه کرد.
1. اسري / 16.