پاسخ
  علم خداوند از منظر قرآن کريم همان طور که به حال تعلق مي‌گيرد، به گذشته و آينده نيز تعلق دارد و او حال گذشته و آينده را مي‌داند.
  (يعْلَمُ مَابَينَ أَيدِيهِمْ وَمَاخَلْفَهُمْ وَلاَيحِيطُونَ بِشَي‌ءٍ مِنْ عِلْمِهِ)1 يعني: مي‌داند چيزي را که واقع خواهد شد و چيزي را که در گذشته واقع شده است و هيچ کس بر علم او احاطه ندارد. معناي احاطه نداشتن کسي بر علم خدا، اين است که علم خدا نسبت به گذشته، حال و آينده يکسان است.
  نکته: علم خدا با علم بشر تفاوت دارد، چون علم انسان‌ها معمولاً «حصولي» (حضور صورت چيزي نزد عقل) است و ما تا چيزي را نبينيم، نشنويم و ...، و تصور نکنيم، يا بر اساس تعقلات برهان‌ها صغري و کبري در ذهنمان حاضر نشود، علم پيدا نمي‌کنيم.
  سنخ ديگر علم، «حضوري» (حضر معلوم نزد عالم) است، يعني شخصي که عالم است، معلوم نزدش باشد. مثل علم ما به تصورات ذهني‌مان. مثلاً من تصويري از انسان دو سر در ذهن خود مي‌سازم و به اين تصوري که در ذهنم ساخته احاطه و علم دارم. بدون هيچ واسطه‌ ايام، اين علم حضوري است، يعني معلوم در ذهن عالم حاضر است.
  علم خدا به جهان از نوع دوم است و همه جهان ساخته خدا و در نزد او حاضر است و خداوند به آن‌ها علم دارد. پس لازم نيست تصوّر و عکسي از جهان باشد تا خدا آن را تصوّر کند و علم بيابد. به اين ترتيب نيازي نيست که اين موجود حتماً در خارج تحقق پيدا کرده باشد و بعد خدا به آن علم پيدا کند.


1. بقره / 255.