- توضیحات
- نوشته شده توسط soleymani
- دسته: منظور از آیة «هیچ کس از بشر باقی نماند؛ جز آنکه وارد دوزخ میشود»، چیست؟
- بازدید: 1512
پاسخ
خداوند در سورة مريم ميفرمايد:
«(وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَي رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِياً ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِياً)؛1 و هيچ (کس) از شما نيست، مگر اينکه در آن (جهنّم) وارد ميشود؛ (اين حکم) حتمي است که براي پروردگارت پايان يافته است؛ سپس کساني را که خودنگهداري (و پارسايي) کردند نجات ميبخشيم، و ستمکاران را از پاي در آمده، در آن (دوزخ) وا ميگذاريم.»
تفسير آيه
1. به نظر برخي مفسران «ورود» به معناي «نزديک2 شدن و اشراف بر جهنم» است، يعني همه افراد در روز قيامت به کنار دوزخ ميآيند، ولي پارسايان نجات مييابند و ستمگران در آتش جهنم سقوط ميکنند. شاهد اين تفسير، آيه 23 سوره قصص و 101 سوره انبياء است.
2. برخي ديگر گفتهاند3 که «وارد» به «معناي داخل شدن» است و همه مردم وارد جهنم ميشوند، اما جهنم بر پارسايان سرد و سلامت ميشود. در برخي احاديث به اين مطلب اشاره شده و با ظاهر آيه هم سازگارتر است.
حال يک سوال مطرح است که چرا پارسايان وارد جهنم ميشوند؟
از پيامبر اسلام9 روايت شده است: هيچ نيکوکار و بدکاري نيست؛ مگر اين که داخل جهنم ميشود، و آتش براي مؤمنان سرد و سالم ميشود، همانطور که بر ابراهيم7 سرد و سالم شد؛ 4 و فرمود: همه وارد آتش ميشوند، سپس براساس اعمالشان از آن بيرون ميآيند. برخي چون برق، برخي همچون باد، عدهاي مثل دويدن اسب، گروهي مانند سوارکار معمولي، جمعي چون پياده کند رو و برخي همچون رهرو معمول5 يعني عبورشان از دوزخ براساس اعمالي که دارند، طول ميکشد.
ورود ستمگران به دوزخ براي اين است که عذاب بشوند و نيز با ديدن گذر سريع مؤمنان ناراحتي آنها فزونتر شود، اما مؤمنان وارد آتش ميشوند تا عذابهاي کافران را ببينند و قدر نعمتهاي بهشتي را بدانند. البته گذر مؤمنان چنان سريع است که کمترين ضرري به آنها نخواهد رسيد.
پيام آيه اين است که همه داخل دوزخ ميشويد و براساس اعمالتان در آن ميمانيد و يا از آن ميگذريد. پس مراقب باشيد و ببينيد جزء با تقواها هستيد يا ستمکاران!
1. مريم، 71 و 72.
2. بحارالانوار، ج 8، ص 248، شرح نهج البلاغه لابن ابي الحديد، ج 6، ص 264.
3. تفسير نمونه، ج 13، ص 119.
4. بحارالانوار، ج 8، ص 249.
5. تفسير منهج الصادقين، ج 5، ص 429، خلاصه المنهج، ج 3، ص 197.