- توضیحات
- نوشته شده توسط soleymani
- دسته: ـ مقصود از علمدرقرآن چيست و به كدام علوم بيشتر توجه شده است؟
- بازدید: 1603
ª پرسش
مقصود از علمدرقرآن چيست و به كدام علوم بيشتر توجه شده است؟
پاسخ:
مفهومشناسي علم
واژه «علم» در لغت به معناي «دانش» و «دانستن» است و در اصطلاح معانی متعدّد دارد[1] و در اينجا مقصود علومتجربي است. يعني «مجموعه قضاياي حقيقي كه از راه تجربه حسي قابل اثبات است.»
در مورد تقسيمبندی علوم نيز طرحهاي متعدّدي ارایه شده[2] كه ما به تقسيمبندی علوم بر اساس روشها، بسنده ميكنيم:
تقسيمبندي علوم براساس روش
علوم را میتوان به چهار گروه تقسيم کرد:
الف) علوم تجربي[3]: كه شامل دو قسم ميشود:
اوّل: علوم طبيعي[4] مانند: فيزيك، شيمي، زيستشناسي و...
دوم: علوم انساني[5] مانند: جامعهشناسي، اقتصاد و...
روش کسب اين علوم، براساس مشاهده و تجربه حسي است.
ب) علوم عقلي: كه آن نيز به دو دسته تقسیم میشود:
اول: علوم منطق و رياضيات كه تا قبل از برتراند راسل، گمان ميشد رياضيات اصل منطق است ولي او اثبات كرد كه منطق، اصل رياضيات است.
دوم: علم راجع به واقع، يعني فلسفه كه شامل فلسفههاي مضاف (مانند فلسفه اخلاق، فلسفه تاريخ و...) و فلسفههاي غيرمضاف (مانند متافيزيك يا امور عامه) ميشود.
ج) علوم نقلي: مانند علم تاريخ، لغت و... كه در آنها از نقل استفاده ميگردد (البته منظور در اينجا علوم تعبدي شرعي نيست)
د) علوم شهودي: كه با علم حضوري به دست ميآيد مانند: علوم پيامبران: و عرفا و شايد اين طبقهبندي، تاکنون كاملترين تقسيمبندی علوم باشد.
منابع و روشهاي علمي قرآن
قرآنكريم به روشهاي علمي (يعني چهار قسم علوم فوق) و منابع مختلف علم اشاره كرده است؛ يعني: گاهي به شيوه عقلي توجّه دارد و انسانها را به خردورزي و تفكّر فراميخواند و تشويق ميكند[6] و گاهي توجه انسان را به طبيعت جلب و به كيهانشناسي، طبيعتشناسي و انسانشناسي و... تشويق ميكند[7] و گاهي انسان را به عمق تاريخ میبرد و داستانهاي عبرتآموز پيامبران و ملتهاي پيشين و يا وقايع تاريخي صدر اسلام (همچون جنگها و...) را گزارش و بیان میکند[8] و گاهي از وحي و الهامات الهي به انسانها سخن ميگويد؛[9] علم الهي را كه از نزد خدا به برخي انسانها ميرسد (= علم لدني) گوشزد ميكند.[10]
هر چند هدف قرآن بيان جزئيات تمام علوم بشري نيست[11] امّا ميتوان در قرآن اشاراتي به علوم مختلف يافت. به عبارت ديگر قرآن به روش تعقلي، تجربي، نقلي و شهودي توجه كرده و نمونههايي از آنها را در قرآن يادآوري نموده و همين توجّه قرآن به روشها و منابع علوم، به معناي لزوم به كارگيري اين منابع است.
كاربردهاي علم در قرآن
واژه «علم» در قرآن كريم به چند معنا به كار رفته است:
الف: علم به معناي خاص يعني «الهيات»
قرآن كريم هدف آفرينش جهان را آگاهي انسان از «علم و قدرت الهي» معرفي ميكند.[12] يعني آگاهي از صفات خدا را به عنوان علم اعلي و هدف خلقت برشمرده است و نيز در برخي آيات، از علم «لدني» يعني دانشي كه خدا به انسان آموزش ميدهد سخن گفته شده است.[13]
البته اين معناي از علم، از مصاديق مهم دانش، بلكه با فضيلتترين علم است، چراكه ارزش هر علم به معلوماتي است كه انسان ميآموزد[14] و هنگامي كه معلومات يك علم، آگاهي از صفات خداي متعال باشد، آن علم ارزش بيشتري دارد، چرا كه بهترين و با ارزشترين معلومات جهان را ميآموزد.
ب: علم به معناي عام
قرآن كريم ميفرمايد: (هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَايَعْلَمُونَ)[15]؛ آيا كساني كه ميدانند و كساني كه نميدانند برابرند.» به نظر ميرسد مقصود از «علم» در اين آيه مطلق علم و دانش است كه همه اقسام علم مفيد را شامل ميشود.[16]
و در آيه ديگر ميفرمايد: (يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ)[17]؛ خدا كساني از شما را كه ايمان آوردهاند و كساني را كه به آنان دانش داده شده، به رتبههايي بالا ميبرد.» در اين آيه نيز «ايمان و علم» به عنوان دو معيار جداگانه براي برتري افراد شمرده شده است. از اين جداسازي روشن ميشود كه خود «علم» موجب فضيلت افراد است و اين علم مقيّد به الهيّات نشده و مقصود مطلق علم است و شامل همه دانشمندان ميشود.[18]
و در آيه ديگر ميفرمايد: (إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ)[19]؛ از ميان بندگان خدا، فقط دانشوران از او هراس دارند.»
در اين آيه نيز از دانشوراني ياد شده كه نشانههاي خدا را ميشناسند و عظمت و مقام او را در مييابند از اين رو از نافرماني او بیمناکند،[20] امّا جالب اين است كه بخش قبلي آيه فوق و آيه پیشین سخن از نشانههاي خدا در صحنه طبيعت همچون نزول باران، رويش ميوههاي رنگارنگ، جادههاي رنگارنگ كوهستاني و انسانها و جنبندگان و دامها با رنگهاي مختلف است، سپس از دانشمندان فوقالذكر ياد ميشود. اين مطلب نشان ميدهد كه مقصود از علم دانشوران در اين آيه، علوم طبيعي نيز هست، يعني دانشمنداني كه از طبيعتشناسي به خداشناسي ميرسند.[21]
كاربردهاي علم در احاديث
واژه «علم» در احاديث نيز به معناي اخص و اعم به كار رفته است، براي مثال:
1. از امام صادق7 حكايت شده: «علم به كثرت آموختن نيست بلكه علم نوري است که خدا در دل هر کس که بخواهد او را هدایت کند قرار میدهد.»[22]
2. از امام باقر7 حكايت شده: «هر كس بدانچه ميداند عمل كند، خدا دانش آنچه را نميداند به او ارزاني ميدارد.»[23] اينگونه احاديث به علوم الهي اشاره ميكند، يعني علم را به معناي احص به كار برده است.
3. از امام علي7 حكايت شده كه: «علوم چهار قسم است: علم فقه براي اديان و علم پزشكي براي بدنها، و علم نحو (دستور زبان) براي زبان، و علم كيهانشناسي براي زمانشناسي»[24] مشابه اين روايت با مضمونها و تقسيمبنديهاي مختلف حكايت شده است که اشاره به علوم تجربي و ديني دارد. يعني علم را به معناي اعم به كار برده است.
جمعبندي و نتيجهگيري
از اين مباحث روشن ميشود كه اگر در قرآن و احاديث، علم را معيار برتري معرفي ميكند و دانشمندان را تشويق ميكند، مقصود همه اقسام علوم مفيد و دانشمندان همه رشتههاي علمي مفيد است، البته ارزش هر علم به معلومات و دانستههايي است كه افراد ميآموزند، اگر دانش الهي باشد، آن علم ارزش بيشتري دارد.
لازم به يادآوري است كه دانش الهي نيز مراتب دارد، يعني علومتجربي كه داراي جهتگيري الهي باشد و انسان را از راه طبيعتشناسي، كيهانشناسي، جنينشناسي و... به خداشناسي بيشتر رهنمون شود، به نوعي از علوم الهي به شمار میآید. علامه طباطبایي; پس از اشاره به آياتي كه از علم تجليل ميكند، در مورد دعوت قرآن به علوم مختلف مينويسند:
«قرآن مجيد در آيات بسياري (كه به سبب حجم گسترده آنها به نقل آنها نپرداختيم) به تفكّر در آيات آسمان و ستارگان و اختلافات عجيبي كه در اوضاع آنها پديد ميآيد و نظام متقني كه بر آنها حكومت ميكند دعوت ميكند و به تفكّر در آفرينش زمين و درياها و كوهها و...
به تفكّر در آفرينش شگفتآور نبات [= گياهان] و نظامي كه در زندگي آنان جريان دارد... به تفكر در خلقت خود انسان و اسرار و رموزي كه در ساختمان وجودش نهفته و... و بدين ترتيب به تعلّم علومطبيعي و رياضي و فلسفي و فنون ادبي و بالاخره همه علومي كه در دسترس فكر انساني است و تعلم آنها به نفع جهان بشري و سعادت بخش جامعه انساني ميباشد دعوت ميكند.
آري، قرآن مجيد به اين علوم دعوت ميكند به اين شرط كه به حق و حقيقت رهنما قرار گيرند و جهانبيني حقيقي را كه سرلوحه آن خداشناسي ميباشد در برداشته باشند. وگرنه علمي كه انسان را سرگرم خود ساخته از شناختن حق و حقيقت باز دارد در قاموس قرآن مجيد با جهل مرادف است.»[25]
قرآن زمينهساز پيدايش و رشد علوم
همانطور كه بيان شد تشويق دانش و دانشمندان توسط قرآن، سرچشمه پيدايش و رشد بسياري از علوم در جهان اسلام شد، به طوري كه پس از دو قرن تمدني پويا و شكوفا بوجود آمد، اينك نگاهي گذرا به فهرست اين علوم مياندازيم:
الف: علومي كه قرآن به صورت مستقيم باعث پيدايش آنها شده است:
در ميان مسلمانان برخي علوم وجود دارد كه موضوع آنها خود قرآن كريم است. يعني بعد از نزول قرآن و در رابطه مستقيم با آن بوجود آمده و كمكم رشد و توسعه يافته و بصورت دانش مستقل درآمده است كه برخی از اين علوم به الفاظ قرآن و برخی به معاني و معارف قرآن ميپردازد و در طول تاريخ در مورد هركدام از آنها كتابهاي متعدّد نوشته شده است، از جمله:
1. علم تجويد قرآن: كه به كيفيت تلفظ حروف و حالات آنها ميپردازد و مباني و فنون اين امر را بررسي و بيان ميكند.
2. علم قرائات: كه به ضبط قرائتهاي هفتگانه (يادهگانه يا چهاردهگانه) قرآن ميپردازد و تاريخ و دلايل و قاريان آنها را بيان ميكند.
3. دانش رسم الخط قرآن: كه به قواعد نگارش خط عربي بطور عام و خط قرآن بصورت خاص ميپردازد و اقسام خط (نسخ، كوفي و...) و ويژگيهاي آنها را بيان ميكند.
4. علوم قرآن: كه در مورد اطلاعات مربوط به قرآن در حوزه محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، تاويل، باطن و... ميپردازد.
5. فقه القرآن: دانشي كه به مباحث آيات الاحكام و ديدگاهها و دلايل
آنها ميپردازد.
6. علم تفسير: دانشي كه به بيان معاني و مقاصد آيات قرآن ميپردازد و به دو صورت تفسير ترتيبي و موضوعي انجام ميگيرد و در طول تاريخ اسلام هزاران كتاب در مورد آن نگارش شده است.
7. علم حديث: قرآن كريم، پيامبر اکرم9 را بيانكننده و مفسر قرآن معرفي میكند،[26] از اين رو سنّت ايشان نقش تفسير قرآن را بعهده گرفت و احاديث تفسيري شكل گرفت و بعدها دهها كتاب تفسير روائي در این زمينه نگارش يافت و روايات پيامبر9 و اهلبيت: در زمينه قرآن جمعآوري شد.[27]
ب: علوميكه قرآن به صورت غيرمستقيم باعث پيدايش آنها شده است:
در ميان مسلمانان علومي در پی تشويق قرآن به علم و یا براي فراگیری و خدمترساني به علوم دسته اول (مثل تفسير) بوجود آمد و به مرور زمان رشد و توسعه یافت و بصورت دانشهاي مستقل پديدار گشت؛ که در طول تاريخ اسلام كتابهاي متعدّدي در این مورد به نگارش درآمد از جمله:
1. علم دراية: براي بيان اصطلاحات مربوط به حديث و تحولات آنها شكل گرفت.
2. علم رجال: براي بيان حالات راويان و سند روايات شكل گرفت.[28]
3. علم كلام: دانشي كه مباحث اعتقادي را بيان و از آنها دفاع ميكند، علم كلام اسلامي كه ريشه در آيات اعتقادي و احاديث اسلامي دارد، و كم كم بصورت يك علم منسجم درآمد.
4. علم فقه: كه به استنباط قوانين شرعي از آياتالاحكام و احاديث فقهي ميپردازد و كم كم بصورت علم مستقل و گستردهاي در جهان اسلام درآمد.
5. علم اصول الفقه: كه قوانين مربوط به استنباط از قرآن و حديث را بيان ميكند و در حقيقت منطق فهم آنهاست كه بصورت مقدمه علم فقه نمودار شد اما در حقيقت مقدمه علم تفسير، حديث، فقه و... است. اين دانش در طول اعصار به يكي از پيشرفتهترين علوم مسلمانان تبديل شد.
6. علوم ادبي عرب: كه شامل علم نحو، صرف، اشتقاق، معاني، لغت و وجوه و نظائر ميشود. اين علوم براي فهم بهتر و منضبط آيات قرآن و نيز براي تلفّظ صحيح آيات بنيانگذاري شد،[29] ولي از آنجا كه براي تمام علوم مفید بود و مقدمه فهم تلفظ و نوع متني به شمار میآمد، به مرور بصورت علوم مستقل درآمد و ميراث گرانبهايي براي ملّت عرب گردید و دانشمندان و متخصّصان فارسي و تركي و... نيز از آن بهرهمند گردیدند و حتي بر ادبيات فارسي و تركي و... نيز تاثيرات مثبت گذاشت.[30]
7. علم تاریخ: اين علم در اسلام از «قصص قرآن» و پيامبران و سيره پيامبر9 و احاديث شروع شد و سپس بصورت تاريخ قبل و بعد از اسلام و تاريخ جهان پديدار شد و مورخان بزرگ و كتابهاي تاريخ را بوجود آورد.[31]
ج: علومي كه قرآن باعث رشد آنها شده است
برخي علوم در فرهنگ و تمدن ملتهاي مختلف وجود داشته و گاهي از يك ملّت به ملّت ديگر منتقل ميشود و رشد و توسعه مييابد و گاهي اين جريان بر عكس است.
جامعه مسلمانان نيز از اين قاعده مستثني نبوده است؛ آنان برخي علوم را از يونانيان، ايرانيان و هند ترجمه كردند و بر عمق و وسعت آنها افزودند، که میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
1. فلسفه: در آغاز از يونان وارد كشورهاي اسلامي شد و كم كم تحت تاثير تفكر اسلامي قرار گرفت و تغييراتي یافت، بطوري كه همهی مسائل متن و براهين و ادله آنها را ميتوان در قرآن و حديث پيدا كرد.[32]
2. منطق: هر چند كه اصل اين علم نيز از يونان به حوزه علوم مسلمانان راه يافت اما از آنجا که قرآن به برهان و استدلال و جدال نيكو[33] و... توجه خاص داشت، مسلمانان نيز به علم منطق توجه كردند و اين علم در جامعه مسلمین پيشرفت زيادي كرد تا آنجا که كتابهاي متعدّدي در اين زمينه نگارش يافت.
3. رياضيات: اين علم نيز با توجه به تشويق قرآن به علم در بين مسلمانان پيشرفت فراوانی كرد.
4. علوم پزشكي: توجه قرآن به امور بهداشتي[34] و نيز توجه احاديث به نظافت و پاکی و طهارت نقش بسزایی در توسعه و پیشرفت این علم داشت تا آنجا که بسیاری از مجهولات علم پزشکی توسط دانشمندان مسلمان کشف و تبیین گردید.
5. كيهانشناسي (نجوم): قرآنکریم به ماه، خورشيد، ستارگان و حركت آنها اشاره صریح دارد[35] و از آنجا که مسلمانان براي جهتيابي قبله و نیز تشخیص طول ماه برای انجام فرایض دینی خود به اين علم نیاز داشتند، كيهانشناسي در بين مسلمانان رشد زيادي يافت بطوري كه رصدخانههاي متعدّد بنا شد.
علامه طباطبایي; در اين زمينه مينويسند: «به جرئت ميتوان گفت: كه عامل اصلي اشتغال مسلمانان به علوم عقلي از طبيعيات، رياضيات و غير آنها به صورت نقل و ترجمه در آغاز كار و به نحو استقلال و ابتكار در سرانجام همان انگيزه فرهنگي بود كه قرآن مجيد در نفوس مسلمانان فراهم كرده بود.»[36]
يادآوري 1: البته در اين مورد علوم و فنون ديگري نيز تحت تأثير قرآن به وجود آمد و رشد و توسعه يافت كه ذكر همه آنها از حوصله اين نوشتار خارج است.
يادآوري 2: جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه به كتابهاي ذيل مراجعه فرماييد:
1. پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، علي اكبر ولايتي، وزارت امور خارجه.
2. علوم اسلامي و نقش آن در تحول علمي جهان، آلدو ميهلي، ترجمه محمدرضا شجاع رضوي و دكتر اسداللَّه علوي، بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي.
3. تاريخ التمدن اسلامي، جرجي زيدان.
4. شيعه پايهگذار علوم اسلامي، سيد حسن صدر، ترجمه محمد مختاري.
5. كارنامه اسلام، دكتر عبدالحسين زرين كوب.
6. علل پيشرفت و انحطاط مسلمين، زين العابدين قرباني.
پینوشتها
[1]. در مورد تعاريف و تقسيمبندىهاى علم، نك: احصاءالعلوم، فارابى، ص 111ـ120 و آموزش فلسفه، محمد تقى مصباح يزدى، ج1، ص 61 و مبانى حوزه و دانشگاه، ص9 و درآمدى بر تفسير علمى قرآن، از نگارنده، ص 151.
[2]. همانها.
.Experimental Sciences. [3]
. Natural Sciences. [4]
. Humanities Sciences. [5]
[6]. در مورد تعقل نك: بقره/ 73 و 242، يوسف/ 2، انبياء/ 10، مومنون/ 8، زخرف/ 3 و در مورد تفكر نك: بقره/ 219، روم/ 8، آلعمران/ 191، نحل/ 44، حشر/ 21 و... .
[7]. نك: آيات سوره رعد، حج/ 5، مومنون/ 12ـ21، نحل/ 3 ـ 17 و... .
[8]. نك: سوره انبياء، يونس، يوسف و كهف و...
[9]. شورى/ 51، مومنون/ 27، طه/ 38.
[10]. (وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً) (كهف/ 65)
[11]. در مباحث بعدى در اين مورد توضيحات بيشترى خواهد آمد.
[12]. طلاق/ 12.
[13]. (وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً)، (كهف/ 65)
[14]. همانطور كه از امام على7 حكايت شده: «قيمة كل امرء ما يعلمه» ارزش هر كس به چيزى است كه مىداند (مجمع البيضاء، فيض كاشانى، ج 1، ص 26.)
[15]. زمر/ 9.
[16]. صاحب تفسير نمونه آيه را از جهت نابرابرى مطلق مىداند. (ج19، ص393) و علامه طباطبایى; نيز علم در آيه را مطلق مىداند ليكن با توجه به مورد آيه آن را منطبق بر علم به خدا مىكند (ج17، ص 257) و ذيل آيه نيز احاديثى از امام باقر7 حكايت شده كه مقصود از دانايان در اين آيه اهلبيت: هستند (صافى، ج4، ص316) ولى برخی مفسران اينگونه احاديث را حمل بر بيان مصداق كامل كردهاند وگرنه آيه شامل همه دانايان مىشود. (نك: الميزان واطيبالبيان ذيل آيه).
[17]. مجادله/ 11.
[18]. علامه طباطبایى; بر آن است كه آيه مومنان را به دو قسم عالم و غيرعالم تقسيم مىكند پس آيه مىفرمايد علماى با ايمان دو درجه برترى دارند و مومنان يك درجه (الميزان، ج11، ص 216) ولى آيت اللَّه مكارم شيرازى مىنويسند: گرچه آيه در مورد خاصى نازل شده ولى با اين حال مفهوم عامى دارد و نشان مىدهد آنچه مقام آدمى را نزد خدا بالا مىبرد، دو چيز است: 1. ايمان؛ 2. علم. (نمونه، ج23، ص 438)
[19]. فاطر/ 28.
[20]. مقصود از خشيت «ترس از مسؤوليت توأم با درك عظمت مقام پروردگار است». (نمونه، ج 18، ص 245)
[21]. آيت اللَّه مكارم شيرازى پس از بيان ارتباط اين بخش آيه 28/ فاطر، با بخشهاى قبلى و آيات قبل و لزوم مسئوليتپذيرى دانشمندان مىنويسند: «عالمان در منطق قرآن كسانى نيستند كه مغزشان صندوقچه آراء و افكار اين و آن و انباشته از قوانين و فورمولهاى علما جهان و زبانشان گوياى اين مسائل و محل زندگىشان مدارس و دانشگاهها و كتابخانههاست. بلكه علما آن گروه از صاحبنظران و دانشمندانند كه نور علم و دانش تمام وجودشان را به نور خدا و ايمان و تقوا روشن ساخته و نسبت به وظائفشان سخت احساس مسئوليت مىكنند و از همه پاىبندترند. البته علامه طباطبایى; بر آن است كه مقصود از علما در اينجا عالمان باللَّه هستند. (الميزان، ج 17، ص 43)
[22]. بحارالانوار، ج 1، ص 225.
[23]. همان، ج 78، ص 189.
[24]. همان، ج 1، ص 218.
[25]. قرآن در اسلام، ص 94.
[26]. (وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ) (نحل/ 44)
[27]. از جمله تفسير عياشى، تفسير نورالثقلين، تفسيرالبرهان، تفسير صافى در شيعه و تفسير الدرالمنثور در اهل سنت.
[28]. نك: قرآن در اسلام، علامه طباطبائى، ص 7 ـ96.
[29]. نك: شيعه پايهگذار علوم اسلامى، سيد حسن صدر، ترجمه سيد محمد مختارى.
[30]. پويايى فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، على اكبر ولايتى، ص 321 به بعد.
[31]. نك: قرآن در اسلام، علامه طباطبائى، ص 6 - 95.
[32]. نك: قرآن در اسلام، علامه طباطبائى، ص 97.
[33]. نك: نحل/ 125.
[34]. نك: اعراف/ 31 و 175، انعام/ 145، مائده/1 و 6 و... .
[35]. نك: يس/ 38، رعد/ 2، نمل/ 89 و... .
[36]. قرآن در اسلام، ص 98.