ª پرسش

مقصود از علم‌در‌قرآن چيست‌ و به كدام علوم بيشتر توجه شده است؟

˜ پاسخ:
مفهوم‌شناسي علم

واژه «علم» در لغت به معناي «دانش» و «دانستن» است و در اصطلاح معانی متعدّد دارد[1] و در اينجا مقصود علوم‌تجربي است. يعني «مجموعه قضاياي حقيقي كه از راه تجربه حسي قابل اثبات است.»

در مورد تقسيم‌بندی علوم نيز طرح‏هاي متعدّدي ارایه شده[2] كه ما به تقسيم‌بندی علوم بر اساس روش‌ها، بسنده مي‏كنيم:

تقسيم‏بندي علوم براساس روش

علوم را می‌توان به چهار گروه تقسيم کرد:

الف) علوم تجربي[3]: كه شامل دو قسم مي‏شود:

اوّل: علوم طبيعي[4] مانند: فيزيك، شيمي، زيست‏شناسي و...

دوم: علوم انساني[5] مانند: جامعه‏شناسي، اقتصاد و...

روش کسب اين علوم، براساس مشاهده و تجربه حسي است.

ب) علوم عقلي: كه آن نيز به دو دسته تقسیم می‌شود:

اول: علوم منطق و رياضيات كه تا قبل از برتراند راسل، گمان مي‏شد رياضيات اصل منطق است ولي او اثبات كرد كه منطق، اصل رياضيات است.

دوم: علم راجع به واقع، يعني فلسفه كه شامل فلسفه‏هاي مضاف (مانند فلسفه اخلاق، فلسفه تاريخ و...) و فلسفه‏هاي غيرمضاف (مانند متافيزيك يا امور عامه) مي‏شود.

ج) علوم نقلي: مانند علم تاريخ، لغت و... كه در آن‏ها از نقل استفاده مي‏گردد (البته منظور در اينجا علوم تعبدي شرعي نيست)

د) علوم شهودي: كه با علم حضوري به دست مي‏آيد مانند: علوم پيامبران‏: و عرفا و شايد اين طبقه‏بندي، تاکنون كاملترين تقسيم‌بندی علوم باشد.
منابع و روش‏هاي علمي قرآن

قرآن‌كريم به روش‏هاي علمي (يعني چهار قسم علوم فوق) و منابع مختلف علم اشاره كرده است؛ يعني: گاهي به شيوه عقلي توجّه دارد و انسان‏ها را به خردورزي و تفكّر فرامي‏خواند و تشويق مي‏كند[6] و گاهي توجه انسان را به طبيعت جلب و به كيهان‏شناسي، طبيعت‏شناسي و انسان‏شناسي و... تشويق مي‏كند[7] و گاهي انسان را به عمق تاريخ می‌برد و داستان‏هاي عبرت‏آموز پيامبران و ملت‏هاي پيشين و يا وقايع تاريخي صدر اسلام (همچون جنگ‏ها و...) را گزارش و بیان می‌کند[8] و گاهي از وحي و الهامات الهي به انسان‏ها سخن مي‏گويد؛[9] علم الهي را كه از نزد خدا به برخي انسان‏ها مي‏رسد (= علم لدني) گوشزد مي‏كند.[10]

هر چند هدف قرآن بيان جزئيات تمام علوم بشري نيست[11] امّا مي‏توان در قرآن اشاراتي به علوم مختلف يافت. به عبارت ديگر قرآن به روش تعقلي، تجربي، نقلي و شهودي توجه كرده و نمونه‏هايي از آن‏ها را در قرآن يادآوري نموده و همين توجّه قرآن به روش‏ها و منابع علوم، به معناي لزوم به كارگيري اين منابع است.
كاربردهاي علم در قرآن

واژه «علم» در قرآن كريم به چند معنا به كار رفته است:

الف: علم به معناي خاص يعني «الهيات»

قرآن كريم هدف آفرينش جهان را آگاهي انسان از «علم و قدرت الهي» معرفي مي‏كند.[12] يعني آگاهي از صفات خدا را به عنوان علم اعلي و هدف خلقت برشمرده است و نيز در برخي آيات، از علم «لدني» يعني دانشي كه خدا به انسان آموزش مي‏دهد سخن گفته شده است.[13]

البته اين معناي از علم، از مصاديق مهم دانش، بلكه با فضيلت‏ترين علم است، چراكه ارزش هر علم به معلوماتي است كه انسان مي‏آموزد[14] و هنگامي كه معلومات يك علم، آگاهي از صفات خداي متعال باشد، آن علم ارزش بيشتري دارد، چرا كه بهترين و با ارزش‏ترين معلومات جهان را مي‏آموزد.

ب: علم به معناي عام

قرآن كريم مي‏فرمايد: (هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَايَعْلَمُونَ)[15]؛ آيا كساني كه مي‏دانند و كساني كه نمي‏دانند برابرند.» به نظر مي‏رسد مقصود از «علم» در اين آيه مطلق علم و دانش است كه همه‌ اقسام علم مفيد را شامل مي‏شود.[16]

و در آيه‌ ديگر مي‏فرمايد: (يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ)[17]؛ خدا كساني از شما را كه ايمان آورده‏اند و كساني را كه به آنان دانش داده شده، به رتبه‏هايي بالا مي‏برد.» در اين آيه نيز «ايمان و علم» به عنوان دو معيار جداگانه براي برتري افراد شمرده شده است. از اين جداسازي روشن مي‏شود كه خود «علم» موجب فضيلت افراد است و اين علم مقيّد به الهيّات نشده و مقصود مطلق علم است و شامل همه‌ دانشمندان مي‏شود.[18]

و در آيه ديگر مي‏فرمايد: (إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ)[19]؛ از ميان بندگان خدا، فقط دانشوران از او هراس دارند.»

در اين آيه نيز از دانشوراني ياد شده كه نشانه‏هاي خدا را مي‏شناسند و عظمت و مقام او را در مي‏يابند از اين رو از نافرماني او بیمناکند،[20] امّا جالب اين است كه بخش قبلي آيه فوق و آيه‌ پیشین سخن از نشانه‏هاي خدا در صحنه طبيعت همچون نزول باران، رويش ميوه‏هاي رنگارنگ، جاده‏هاي رنگارنگ كوهستاني و انسان‏ها و جنبندگان و دام‏ها با رنگ‏هاي مختلف است، سپس از دانشمندان فوق‌الذكر ياد مي‏شود. اين مطلب نشان مي‏دهد كه مقصود از علم دانشوران در اين آيه، علوم‌ طبيعي نيز هست، يعني دانشمنداني كه از طبيعت‏شناسي به خداشناسي مي‏رسند.[21]
كاربردهاي علم در احاديث

واژه «علم» در احاديث نيز به معناي اخص و اعم به كار رفته است، براي مثال:

1. از امام صادق7 حكايت شده: «علم به كثرت آموختن نيست بلكه علم نوري است که خدا در دل هر کس که بخواهد او را هدایت کند قرار می‌دهد.»[22]

2. از امام باقر7 حكايت شده: «هر كس بدانچه مي‏داند عمل كند، خدا دانش آنچه را نمي‏داند به او ارزاني مي‏دارد.»[23] اينگونه احاديث به علوم الهي اشاره مي‏كند، يعني علم را به معناي احص به كار برده است.

3. از امام علي7 حكايت شده كه: «علوم چهار قسم است: علم فقه براي اديان و علم پزشكي براي بدن‏ها، و علم نحو (دستور زبان) براي زبان، و علم كيهان‏شناسي براي زمان‏شناسي»[24] مشابه اين روايت با مضمون‏ها و تقسيم‏بندي‏هاي مختلف حكايت شده است که اشاره به علوم تجربي و ديني دارد. يعني علم را به معناي اعم به كار برده است.
جمع‏بندي و نتيجه‏گيري

از اين مباحث روشن مي‏شود كه اگر در قرآن و احاديث، علم را معيار برتري معرفي مي‏كند و دانشمندان را تشويق مي‏كند، مقصود همه‌ اقسام علوم مفيد و دانشمندان همه رشته‏هاي علمي مفيد است، البته ارزش هر علم به معلومات و دانسته‏هايي است كه افراد مي‏آموزند، اگر دانش الهي باشد، آن علم ارزش بيشتري دارد.

لازم به يادآوري است كه دانش الهي نيز مراتب دارد، يعني علوم‌تجربي كه داراي جهت‏گيري الهي باشد و انسان را از راه طبيعت‏شناسي،‌ كيهان‏شناسي، جنين‏شناسي و... به خداشناسي بيشتر رهنمون شود، به نوعي از علوم الهي به شمار می‌آید. علامه طباطبایي; پس از اشاره به آياتي كه از علم تجليل مي‏كند، در مورد دعوت قرآن به علوم مختلف مي‏نويسند:

«قرآن مجيد در آيات بسياري (كه به سبب حجم گسترده آنها به نقل آن‏ها نپرداختيم) به تفكّر در آيات آسمان و ستارگان و اختلافات عجيبي كه در اوضاع آنها پديد مي‏آيد و نظام متقني كه بر آن‏ها حكومت مي‏كند دعوت مي‏كند و به تفكّر در آفرينش زمين و درياها و كوه‏ها و...

به تفكّر در آفرينش شگفت‏آور نبات [= گياهان‏] و نظامي كه در زندگي آنان جريان دارد... به تفكر در خلقت خود انسان و اسرار و رموزي كه در ساختمان وجودش نهفته و... و بدين ترتيب به تعلّم علوم‌طبيعي و رياضي و فلسفي و فنون ادبي و بالاخره همه علومي كه در دسترس فكر انساني است و تعلم آنها به نفع جهان بشري و سعادت بخش جامعه انساني مي‏باشد دعوت مي‏كند.

آري، قرآن مجيد به اين علوم دعوت مي‏كند به اين شرط كه به حق و حقيقت رهنما قرار گيرند و جهان‏بيني حقيقي را كه سرلوحه آن خداشناسي مي‏باشد در برداشته باشند. وگرنه علمي كه انسان را سرگرم خود ساخته از شناختن حق و حقيقت باز دارد در قاموس قرآن مجيد با جهل مرادف است.»[25]
قرآن زمينه‏ساز پيدايش و رشد علوم

همانطور كه بيان شد تشويق دانش و دانشمندان توسط قرآن، سرچشمه‌ پيدايش و رشد بسياري از علوم در جهان اسلام شد، به طوري كه پس از دو قرن تمدني پويا و شكوفا بوجود آمد، اينك نگاهي گذرا به فهرست اين علوم مي‏اندازيم:
الف: علومي كه قرآن به صورت مستقيم باعث پيدايش آن‏ها شده است:

در ميان مسلمانان برخي علوم وجود دارد كه موضوع آنها خود قرآن كريم است. يعني بعد از نزول قرآن و در رابطه مستقيم با آن بوجود آمده و كم‏كم رشد و توسعه يافته و بصورت دانش مستقل درآمده است كه برخی از اين علوم به الفاظ قرآن و برخی به معاني و معارف قرآن مي‏پردازد و در طول تاريخ در مورد هركدام از آن‏ها كتاب‏هاي متعدّد نوشته شده است، از جمله:

1. علم تجويد قرآن: كه به كيفيت تلفظ حروف و حالات آن‏ها مي‏پردازد و مباني و فنون اين امر را بررسي و بيان مي‏كند.

2. علم قرائات: كه به ضبط قرائت‏هاي هفتگانه (يادهگانه يا چهارده‏گانه) قرآن مي‏پردازد و تاريخ و دلايل و قاريان آن‏ها را بيان مي‏كند.

3. دانش رسم الخط قرآن: كه به قواعد نگارش خط عربي بطور عام و خط قرآن بصورت خاص مي‏پردازد و اقسام خط (نسخ، كوفي و...) و ويژگي‏هاي آن‏ها را بيان مي‏كند.

4. علوم قرآن: كه در مورد اطلاعات مربوط به قرآن در حوزه‌ محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، تاويل، باطن و... مي‏پردازد.

5. فقه القرآن: دانشي كه به مباحث آيات الاحكام و ديدگاه‏ها و دلايل
آن‏ها مي‏پردازد.

6. علم تفسير: دانشي كه به بيان معاني و مقاصد آيات قرآن مي‏پردازد و به دو صورت تفسير ترتيبي و موضوعي انجام مي‏گيرد و در طول تاريخ اسلام هزاران كتاب در مورد آن نگارش شده است.

7. علم حديث: قرآن كريم، پيامبر اکرم‏9 را بيان‌كننده و مفسر قرآن معرفي می‌كند،[26] از اين رو سنّت ايشان نقش تفسير قرآن را بعهده گرفت و احاديث تفسيري شكل گرفت و بعدها ده‏ها كتاب تفسير روائي در این زمينه نگارش يافت و روايات پيامبر9 و اهل‌بيت‏: در زمينه‌ قرآن جمع‏آوري شد.[27]
ب: علومي‌كه قرآن به صورت غيرمستقيم باعث پيدايش آنها شده است:

در ميان مسلمانان علومي در پی تشويق قرآن به علم و یا براي فراگیری و خدمت‏رساني به علوم دسته اول (مثل تفسير) بوجود آمد و به مرور زمان رشد و توسعه یافت و بصورت دانش‏هاي مستقل پديدار گشت؛ که در طول تاريخ اسلام كتاب‏هاي متعدّدي در این مورد به نگارش درآمد از جمله:

1. علم دراية: براي بيان اصطلاحات مربوط به حديث و تحولات آنها شكل گرفت.

2. علم رجال: براي بيان حالات راويان و سند روايات شكل گرفت.[28]

3. علم كلام: دانشي كه مباحث اعتقادي را بيان و از آن‏ها دفاع مي‏كند، علم كلام اسلامي كه ريشه در آيات اعتقادي و احاديث اسلامي دارد، و كم كم بصورت يك علم منسجم درآمد.

4. علم فقه: كه به استنباط قوانين شرعي از آيات‌الاحكام و احاديث فقهي مي‏پردازد و كم كم بصورت علم مستقل و گسترده‏اي در جهان اسلام درآمد.

5. علم اصول الفقه: كه قوانين مربوط به استنباط از قرآن و حديث را بيان مي‏كند و در حقيقت منطق فهم آنهاست كه بصورت مقدمه علم فقه نمودار شد اما در حقيقت مقدمه‌ علم تفسير، حديث، فقه و... است. اين دانش در طول اعصار به يكي از پيشرفته‏ترين علوم مسلمانان تبديل شد.

6. علوم ادبي عرب: كه شامل علم نحو، صرف، اشتقاق، معاني، لغت و وجوه و نظائر مي‏شود. اين علوم براي فهم بهتر و منضبط آيات قرآن و نيز براي تلفّظ صحيح آيات بنيان‏گذاري شد،[29] ولي از آنجا كه براي تمام علوم مفید بود و مقدمه فهم تلفظ و نوع متني به شمار می‌آمد، به مرور بصورت علوم مستقل درآمد و ميراث گرانبهايي براي ملّت عرب گردید و دانشمندان و متخصّصان فارسي و تركي و... نيز از آن بهره‌مند گردیدند و حتي بر ادبيات فارسي و تركي و... نيز تاثيرات مثبت گذاشت.[30]

7. علم تاریخ: اين علم در اسلام از «قصص قرآن» و پيامبران و سيره پيامبر9 و احاديث شروع شد و سپس بصورت تاريخ قبل و بعد از اسلام و تاريخ جهان پديدار شد و مورخان بزرگ و كتاب‏هاي تاريخ را بوجود آورد.[31]
ج: علومي كه قرآن باعث رشد آنها شده است

برخي علوم در فرهنگ و تمدن ملت‏هاي مختلف وجود داشته و گاهي از يك ملّت به ملّت ديگر منتقل مي‏شود و رشد و توسعه مي‏يابد و گاهي اين جريان بر عكس است.

جامعه‌ مسلمانان نيز از اين قاعده مستثني نبوده است؛ آنان برخي علوم را از يونانيان، ايرانيان و هند ترجمه كردند و بر عمق و وسعت آن‏ها افزودند، که می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

1. فلسفه: در آغاز از يونان وارد كشورهاي اسلامي شد و كم كم تحت تاثير تفكر اسلامي قرار گرفت و تغييراتي یافت، بطوري كه همه‌ی مسائل متن و براهين و ادله آنها را مي‏توان در قرآن و حديث پيدا كرد.[32]

2. منطق: هر چند كه اصل اين علم نيز از يونان به حوزه علوم مسلمانان راه يافت اما از آنجا که قرآن به برهان و استدلال و جدال نيكو[33] و... توجه خاص داشت، مسلمانان نيز به علم منطق توجه كردند و اين علم در جامعه‌ مسلمین پيشرفت زيادي كرد تا آنجا که كتاب‏هاي متعدّدي در اين زمينه نگارش يافت.

3. رياضيات: اين علم نيز با توجه به تشويق قرآن به علم در بين مسلمانان پيشرفت فراوانی كرد.

4. علوم پزشكي: توجه قرآن به امور بهداشتي[34] و نيز توجه احاديث به نظافت و پاکی و طهارت نقش بسزایی در توسعه و پیشرفت این علم داشت تا آنجا که بسیاری از مجهولات علم پزشکی توسط دانشمندان مسلمان کشف و تبیین گردید.

5. كيهان‏شناسي (نجوم): قرآن‌کریم به ماه، خورشيد، ستارگان و حركت آن‏ها اشاره‌ صریح دارد[35] و از آنجا که مسلمانان براي جهت‌يابي قبله و نیز تشخیص طول ماه برای انجام فرایض دینی خود به اين علم نیاز داشتند، كيهان‏شناسي در بين مسلمانان رشد زيادي يافت بطوري كه رصدخانه‏هاي متعدّد بنا شد.

 علامه طباطبایي; در اين زمينه مي‏نويسند: «به جرئت مي‏توان گفت: كه عامل اصلي اشتغال مسلمانان به علوم عقلي از طبيعيات، رياضيات و غير آن‏ها به صورت نقل و ترجمه در آغاز كار و به نحو استقلال و ابتكار در سرانجام همان انگيزه فرهنگي بود كه قرآن مجيد در نفوس مسلمانان فراهم كرده بود.»[36]

يادآوري 1: البته در اين مورد علوم و فنون ديگري نيز تحت تأثير قرآن به وجود آمد و رشد و توسعه يافت كه ذكر همه آن‏ها از حوصله‌ اين نوشتار خارج است.

يادآوري 2: جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه به كتاب‏هاي ذيل مراجعه فرماييد:

1. پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، علي اكبر ولايتي، وزارت امور خارجه.

2. علوم اسلامي و نقش آن در تحول علمي جهان، آلدو ميه‏لي، ترجمه محمدرضا شجاع رضوي و دكتر اسداللَّه علوي، بنياد پژوهش‏هاي آستان قدس رضوي.

3. تاريخ التمدن اسلامي، جرجي زيدان.

4. شيعه پايه‏گذار علوم اسلامي، سيد حسن صدر، ترجمه محمد مختاري.

5. كارنامه اسلام، دكتر عبدالحسين زرين كوب.
6. علل پيشرفت و انحطاط مسلمين، زين العابدين قرباني.

 

پی‌نوشت‌ها
[1]. در مورد تعاريف و تقسيم‏بندى‏هاى علم، نك: احصاء‌العلوم، فارابى، ص 111ـ120 و آموزش فلسفه، محمد تقى مصباح يزدى، ج1، ص 61 و مبانى حوزه و دانشگاه، ص9 و درآمدى بر تفسير علمى قرآن، از نگارنده، ص 151.

[2]. همان‏ها.

.Experimental Sciences. [3]

. Natural Sciences. [4]

. Humanities Sciences. [5]

[6]. در مورد تعقل نك: بقره/ 73 و 242، يوسف/ 2، انبياء/ 10، مومنون/ 8، زخرف/ 3 و در مورد تفكر نك: بقره/ 219، روم/ 8، آل‏عمران/ 191، نحل/ 44، حشر/ 21 و... .

[7]. نك: آيات سوره رعد، حج/ 5، مومنون/ 12ـ21، نحل/ 3 ـ 17 و... .

[8]. نك: سوره انبياء، يونس، يوسف و كهف و...

[9]. شورى/ 51، مومنون/ 27، طه/ 38.

[10]. (وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً) (كهف/ 65)

[11]. در مباحث بعدى در اين مورد توضيحات بيشترى خواهد آمد.

[12]. طلاق/ 12.

[13]. (وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً)، (كهف/ 65)

[14]. همانطور كه از امام على7 حكايت شده: «قيمة كل امرء ما يعلمه» ارزش هر كس به چيزى است كه مى‏داند (مجمع البيضاء، فيض كاشانى، ج 1، ص 26.)

[15]. زمر/ 9.

[16]. صاحب تفسير نمونه آيه را از جهت نابرابرى مطلق مى‏داند. (ج19، ص393) و علامه طباطبایى; نيز علم در آيه را مطلق مى‏داند ليكن با توجه به مورد آيه آن را منطبق بر علم به خدا مى‌كند (ج17، ص 257) و ذيل آيه نيز احاديثى از امام باقر7 حكايت شده كه مقصود از دانايان در اين آيه اهل‌بيت: هستند (صافى، ج4، ص316) ولى برخی‌ مفسران اينگونه احاديث را حمل بر بيان مصداق كامل كرده‏اند وگرنه آيه شامل همه دانايان مى‏شود. (نك: الميزان واطيب‌البيان ذيل آيه).

[17]. مجادله/ 11.

[18]. علامه طباطبایى‏; بر آن است كه آيه مومنان را به دو قسم عالم و غيرعالم تقسيم مى‏كند پس آيه مى‏فرمايد علماى با ايمان دو درجه برترى دارند و مومنان يك درجه (الميزان، ج11، ص 216) ولى آيت اللَّه مكارم شيرازى مى‏نويسند: گرچه آيه در مورد خاصى نازل شده ولى با اين حال مفهوم عامى دارد و نشان مى‏دهد آنچه مقام آدمى را نزد خدا بالا مى‏برد، دو چيز است: 1. ايمان؛ 2. علم. (نمونه، ج23، ص 438)

[19]. فاطر/ 28.

[20]. مقصود از خشيت «ترس از مسؤوليت توأم با درك عظمت مقام پروردگار است». (نمونه، ج 18، ص 245)

[21]. آيت اللَّه مكارم شيرازى پس از بيان ارتباط اين بخش آيه 28/ فاطر، با بخش‏هاى قبلى و آيات قبل و لزوم مسئوليت‏پذيرى دانشمندان مى‏نويسند: «عالمان در منطق قرآن كسانى نيستند كه مغزشان صندوقچه آراء و افكار اين و آن و انباشته از قوانين و فورمول‏هاى علما جهان و زبانشان گوياى اين مسائل و محل زندگى‏شان مدارس و دانشگاه‏ها و كتابخانه‏هاست. بلكه علما آن گروه از صاحب‏نظران و دانشمندانند كه نور علم و دانش تمام وجودشان را به نور خدا و ايمان و تقوا روشن ساخته و نسبت به وظائفشان سخت احساس مسئوليت مى‏كنند و از همه پاى‏بندترند. البته علامه طباطبایى‏; بر آن است كه مقصود از علما در اينجا عالمان باللَّه هستند. (الميزان، ج 17، ص 43)

[22]. بحارالانوار، ج 1، ص 225.

[23]. همان، ج 78، ص 189.

[24]. همان، ج 1، ص 218.

[25]. قرآن در اسلام، ص 94.

[26]. (وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ) (نحل/ 44)

[27]. از جمله تفسير عياشى، تفسير نورالثقلين، تفسيرالبرهان، تفسير صافى در شيعه و تفسير الدرالمنثور در اهل سنت.

[28]. نك: قرآن در اسلام، علامه طباطبائى، ص 7 ـ96.

[29]. نك: شيعه پايه‏گذار علوم اسلامى، سيد حسن صدر، ترجمه سيد محمد مختارى.

[30]. پويايى فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، على اكبر ولايتى، ص 321 به بعد.

[31]. نك: قرآن در اسلام، علامه طباطبائى، ص 6 - 95.

[32]. نك: قرآن در اسلام، علامه طباطبائى، ص 97.

[33]. نك: نحل/ 125.

[34]. نك: اعراف/ 31 و 175، انعام/ 145، مائده/1 و 6 و... .

[35]. نك: يس/ 38، رعد/ 2، نمل/ 89 و... .

[36]. قرآن در اسلام، ص 98.