پرسش:

آيا طب اسلامي و قرآني از طب جالينوس و بقراط متأثر شده است؟

˜ پاسخ:

قبل از پاسخ توجه به چند نكته ضروری است:

اوّل: هدف نزول قرآن، تربيت معنوي و هدايت انسان‌ها به سوي سعادت و كمال است و در اين راه نیازی به بیان همه‌ معارف تجربي و غيرتجربي براي بشر نیست؛ چون انسان داراي عقل و احساس است و خود مي‌تواند مسائل تجربي و علوم را به دست آورد. بنابراین منظور از (تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْ‏ء)[1]؛ قرآن بيان‌كننده‌ همه چيز است» مقصود همه‌ آن چيزهايي است كه در راستاي هدايت معنوي بشر باشد، نه علوم تجربي و پزشكي.[2]

ذكر بعضي از مسائل علمي و پزشكي در قرآن به صورت اشاره و فرعي است و موضوعيت ندارد و هدف قرآن از بيان مسائل علمي و پزشكي اين است كه: راه خداشناسي را هموار كند؛ و كنجكاوي بشر در معارف قرآن را تحريك نمايد و همچنين مسلمانان را،‌ به علم و مطالب علمي تشويق نمايد.[3]

دوم: قرآن‌كريم با علوم و فرهنگ عصر خويش برخورد سه‌گانه‌اي داشته است:

1. برخورد انكاري؛ 2. برخورد اثباتي؛ 3. برخورد اصلاحي.

قرآن وحي الهي و معجزه‌ جاويدان پيامبر اسلام9است و ممكن نيست علوم بي‌پايه و خرافي را در خود جاي دهد، (لاَيَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلاَمِنْ خَلْفِهِ)[4]؛ كه هيچ گونه باطلي، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمي‌آيد.»

بنابراین قرآن و روايت صحيح، مطالب علمي و پزشكي بي‌پايه و نادرست را در خود جاي نداده‌اند.[5] علاوه بر آن، ترجمه‌ متون طب جالينوس و بقراط، تا زمان پيامبر اسلام9 در جزيرة‌العرب مرسوم نبوده تا قرآن از آن متأثر شده باشد.

سوم: قرآن كتاب پزشكي و بهداشتي نيست تا از آن انتظار علم پزشكي داشته باشيم. اما براي تفكّر در آيات الهي و... بعضي از مسائل مانند: جنين‌شناسي، انگشت‌نگاري، شفاگري عسل، بهداشت جسمي و رواني و تغذيه و... را مطرح كرده امّا نه به صورت دایرة‌المعارف پزشكي، بلكه به صورت كنايه و اشاره‌اي و در بعضي موارد نيز به صورت مبهم گذشته است.

مطالب مطرح شده در قرآن با علم قطعي روز مطابقت دارد و هيچ گونه تعارضي ندارد و بعضي از مسائل پزشكي قرآن در زمان طب جالينوس موضوعيت نداشت؛ ولي امروزه با آزمايش‌های پيشرفته موضوعیت پیدا کرده است.

چهارم: جابجايي علم بين تمدّن‌ها و مناطق زمين از جمله بين شرق و غرب سابقه‌اي طولاني دارد (كه در ادامه اشاره مي‌كنيم) و اين يك امر طبيعي است كه ملت‌ها علوم را به همديگر وام می‌دهند. با اين مقدمه، به معرفي طب جالينوس و برخورد مسلمانان با آن مي‌پردازيم.
طب جالينوس و بقراط و تاثير آن بر طب اسلامي:

«بُقراط» يا «ابقراط»، طبيب بزرگ يوناني (Hippocrlle) 2500 سال قبل مي‌زيست. هرچند نوشته‌هاي بقراطي به طور گسترده مورد استفاده‌ برخي پزشكان مسلمان قرار گرفت؛ امّا به طور كل تأثير تعيين‌كننده و مستقيم نوشته‌هاي جالينوس را نداشت. از این رو در اين مقاله به تأثير طب جالينوس بر طب اسلامي مي‌پردازيم:

«جالينوس» (131ـ201م) در زمان «مارك اورل» امپراطور روم مي‌زيست. ايشان در ابتدا به سوي فلسفه رفت، بعد به طب روی آورد و شروع به آموختن آن كرد و براي تكميل داروشناسي به جزيره‌ «قبرس» و سپس به «فلسطين» رفت. قريب به 100 جلد (بعضي تا 400 جلد نيز گفته‌اند) كتاب و رساله دارد و مهمترين آنها ستة عشر (شانزده كتاب) جالينوس است.[6]

از سال 457 م دولت روم، نسطوره‌ها[7] را از قلمرو خود راند و در سال 481 ميلادي رسماً مركز علمي اين فرقه را بست و سپس رؤساي روحاني نسطوري آن مركز را در نصيبين قرار دادند. پس از آن نسطوريان به سوي مشرق و به ويژه قلمرو ايران انتقال يافتند. مركز روحاني نسطوريان بعدها در 498 م به پايتخت ايران، يعني سلوكيه و تيسفون منتقل شد. آنها مركز علم خود را در جندي شاپور برقرار نمودند و در آنجا يك مدرسه‌ طبي داير شد كه در آن علم طب يوناني ـ كه حامل آن نسطوريان روم بودند ـ و طب هندي ـ كه از سواحل سند به آنجا راه يافت ـ آميخته شد. جندي شاپور يك بيمارستان و يك دانشكده‌ پزشكي مهم داشت.[8]

در واقع علم‌ طب به معناي معروف آن در دوره‌ اسلامي با ترجمه‌ كتاب‌هاي يوناني و هندي آغاز شده است. همچنين مركزي به نام «بيت الحكمه» براي ترجمه‌ متون خارجي در بغداد تأسيس شد.

براي مثال: حنين بن اسحاق عبادي از مسيحيان نسطوره‌اي، از اهل حيره در جنوب عراق بود و ده سال قبل از مرگ خود نوشت: از آثار جالينوس 95 اثر را به سرياني و 34 اثر را به عربي برگردانده است، ‌ايشان نقش بسزايي در تكوين واژگان علمي و پزشكي كلاسيك اسلامي ايفا كرد.[9]

در دوران خلفاي عباسي، كار ترجمه در مقياس بزرگي رونق گرفت. نظريه‌ها و اعمال پزشكي يونان و روم شرقي كاملاً پذيرفته شد و در روش پزشكي افراد جاي گرفت. اين روش تا پايان سده‌ سوم ادامه داشت.

در سده‌ سوم هجري نوع تازه‌اي از نوشته‌هاي پزشكي پديد آمد كه «الطب النبوي» ناميده مي‌شد و هدف از تدوين آن‌، ارائه راه ديگري در برابر نظام‌هاي پزشكي موجود بود كه منحصراً بر پايه‌ پزشكي يونان قرار داشت.

مؤلفان اين نوشته‌ها، بيشتر عالمان ديني بودند تا پزشك، و روش‌هاي پزشكي زمان پيامبر9 و قرآن و حديث را از طب يوناني برتر مي‌دانستند. و گاهي آنها دو رويكرد را در هم مي‌آميختند.[10] مانند: «رساله‌ مختصر في طب» از ابن حبيب اندلسي (174 هـ )، «طب الرضا» و «الطب النبوي» از ابي عاصم (287 ق)[11].
برخورد پزشكان مسلمان با طب جالينوس

علم طب اسلامي در جوي از ستايش و تحسين براي بقراط و با الهام مستقيم از تعاليم جالينوس پيشرفت كرده است.[12] مقام جالينوس در ميان پزشكان مسلمان آنقدر با اهميت بود كه تمام آثار وي را به زبان عربي ترجمه كردند و نظرات او با اهميت تلقّي مي‌شد، و پزشكان مسلمان خود را شاگرد جالينوس مي‌دانسته‌اند. مهم‌ترين كاري كه پزشكان مسلمان براي پيشرفت طب جالينوس انجام دادند به شرح ذيل است.

1. طب پراكنده و مشوش يوناني را مرتب نمودند.

2. طب را از صورت نظري بيرون آورده و طب عملي و تجربي را ايجاد كردند.

3. علم امراض را توسعه داده و بسياري از بيماري‌ها را كه تا آن زمان از آنها اطلاعاتي در دست نبود در علم طب وارد كردند.

4. اثر داروها را در طب براساس «وظايف الاعضاء» بررسي كردند و به نتايج قابل توجهي دست يافتند.[13]

هرچند طب جالينوس و بقراط در ميان مسلمانان حاكم بود اما بسياري از مسایل پزشكان مسلمان كه در مواجهه با بيماران خود با آن روبرو بودند؛ اختصاص به سرزمين اسلامي و شرايط خاص آن داشت، و در نوشته‌هاي يوناني از آن ذكري به ميان نيامده بود.

درباره‌ گياهان دارويي نيز در كتاب «حشائش» ديوسكور يدس 500 گياه بررسي شده، امّا در كتاب «الحاوي» زكريا، 700 گياه و در كتاب «الجامع لمفردات الادويه و الاغذيه» 1400 گياه بررسي شده است.

كتاب «قانون» ابن‌سينا پس از ترجمه به زبان لاتين، مورد توجه دانشمندان و پزشكان غرب قرار گرفت. اهميت «قانون» در اين است كه پيش از آن كه در پزشكي تابع آراي جالينوس باشد؛ با آراي جالينوس و ارسطو در تقابل است.[14]

جناب محمد بن زكرياي رازي (251 ـ 313 ق) كتابي در رد نظريه‌هاي جالينوس به نام «الشكوك علي الجالينوس»[15] به نگارش درآورد كه در مقدمه‌ آن مي‌گويد: «مقام جالينوس بر هيچكس پوشيده نيست ممكن است بعضي از كوته‌نظران مرا مذمّت كنند ولي فيلسوف و حكيم بر من خرده نخواهد گرفت، به دليل آنكه در حكمت و فلسفه جايز نيست و مي‌بايست از روي دليل و برهان گفتگو به عمل آيد و اگر شخص جالينوس زنده بود مرا به خاطر اين تأليفات، ستايش مي‌كرد.»[16]

همچنين ايشان آراي جالينوس را درباره‌ ديدن، شنيدن، رسيدن شعاعات نوري از جسم به چشم، نقد كرده است و ابونصر فارابي نيز در كتاب «الرد علي الجالينوس فيما نقض علي ارسطاطايس لاعضاء‌ الانسان» نظرات جالينوس را به نقد كشيد.[17] همچنين ابن نفيس دمشقي (قرن ششم) نظرات جالينوس را در مورد گردش خون مورد نقد قرار داده است.
نتيجه‌گيري

1. قرآن وحي الهي است و هيچ تفكر بشري حتي پيامبر9 در محتوا و نقل آن دخالتي ندارد و از هيچ علم و فرهنگي متأثر نشده است؛ چون خود ريشه و مبدا افاضه علوم است. و همچنين روايات صحيح معصومين: كه منشأ آن قرآن است؛ از زبان معصومي كه حامل علم لدني است صادر شده است.

2. قرآن كتاب پزشكي نيست؛ ولي بعضي از مسائل پزشكي را به صورت كنايه و اشاره‌اي بيان كرده است و با جديدترين نظريات پزشكي، مطابقت دارد.

3. جابجايي علمي از منطقه‌اي از جهان به منطقه‌ي ديگر، امري طبيعي است و بارها علم پزشكي بين شرق و غرب تبادل شده است.

4. طب جالينوس تأثير بسزايي بر پزشكان مسلمان گذاشت نه بر قرآن و احاديث صحيح؛ تا جايي كه پزشكان مسلمان پيشرفت خود را مديون متون ترجمه شده‌ «جالينوس و بقراط» مي‌دانند. اما از قرن سوم به بعد، مسلمانان با الهام از وحي الهي، احاديث و تجربه‌هاي فراوان در زمينه‌ پزشكي با توجه به شرايط جغرافيايي و انساني، به پيشرفت‌هاي قابل ملاحظه‌اي دست يافتند، كه به «عصر طلایي» معروف شد. و نظرات جالينوس را به نقد كشيده‌اند و ديدگاه‌هاي ابتدايي او را «تقويت»، «رد» و يا «اصلاح» نمودند.
معرفي كتاب

1. پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، علي اكبر ولايتي، ج 1.

2. تاريخ طب در ايران پس از اسلام، نجم آبادي.
3. طب اسلامي، ادوارد براون، ترجمه از رجب نيا.

پی‌نوشت‌ها:
[1]. نحل/ 89.

[2]. تفسير الميزان، علامه طباطبايي، بنياد علمي و فكري علامه، ج 12، ص 495.

[3]. ر.ك: درآمدي بر تفسير علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات‌ اسوه، ص 177.

[4]. فصلت/ 42.

[5]. قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضايي، مركز مطالعات و پژوهش‌هاي حوزه علميه قم، چ 1، 1383، ص 22 به بعد.

[6]. ر. ك: تاريخ طب ايران پس از اسلام، محمود نجم آبادي، دانشگاه تهران، ص 25 ـ 15.

[7]. نسطوريان يا نساطره، عده‌اي از دانشمندان تابع نسطوريوس بزرگ قسطنطنيه بودند.

[8]. ر.ك: پوياي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، علي اكبر ولايتي، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1382، چ 1، ج 1، ص 216.

[9]. همان، ص 217.

[10]. همان، ص 218.

[11]. مجله پژوهش حوزه، شماره 18ـ17، سال پنجم، مقاله نگارش احاديث طبي، ص 115ـ110.

[12] تاريخ طب در ايران پس از اسلام، همان، ص 25.

[13]. طب اسلامي، ادوارد براون، ترجمه مسعود رجب نيا، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1337، چ 1، ص 15.

[14]. پوياي فرهنگ و تمدن اسلامي، همان، ج 1، ص 234.

[15]. انتشارات موسسه مطالعات اسلامي، تهران، 1372 ش.

[16]. به نقل از طب اسلامي، ادوارد براون، همان، ص 13.

[17]. فوائد سزگين، تاريخ نگارش‌هاي عربي، پزشكي، تهران، 1380، ج 3، ص 417.