پرسش:

تاريخچه طب اسلامي را بيان كنيد؟

˜ پاسخ:

آغاز پزشكي، داراي تاريخ معين نمي‌باشد و نظرات مختلفي درباره آن ارائه شده است. عده‌اي «هرمس لول» (ارس يا همان ادريس پيامبر) را به عنوان بنيانگذار پزشكي و طب معرفي نموده‌اند و برخي ديگر به تمدن‌هاي بابل، يمن، مصر، فارس، هند، يونان و... نسبت داده‌اند و بعضي مي‌گويند: پزشكي به صورت يك هنر آغاز شد و در طي قرن‌ها به شكل يك علم درآمد.

ولي معلوم است كه تاريخ پزشكي با تاريخ آفرينش انسان گره خورده زيرا درد و بيماري از انسان جدا شدني نبوده است. اما به صورت مدوّن و كلاسيك در زمان جالينوس (201م) و بقراط و افلاطون نظمي به خود بخشيده[1] و با ظهور اسلام در شبه‌جزيره‌ عربستان رشته‌ پزشكي شكوفايي فزاينده‌اي به خود گرفته است.
قرآن و روايات معصومين

علاوه بر تشويق به كليات علم، به فراگيري يك علم خاص نيز توصيه مي‌كردند. براي مثال از آنها حكايت شده كه علم پزشكي را هم رديف علم دين قرار داده‌اند: «العلم علمان، علم الاديان وعلم الابدان»[2] و در اين‌باره توصيه‌هاي مؤكّد بهداشتي و درماني معصومين: به صورت مجموعه‌هاي پزشكي و بهداشتي مدون شده كه از جمله: «طب النبي»، «طب الصادق» و «طلب‌الرضا» مشهور است و دانشمندان مسلمان اعم از سني و شيعه كتاب‌هاي فراوانی در مورد احاديث طبي به نگارش در آوردند كه خود زمينه‌ رشد و شكوفايي پزشكي در بين مسلمانان شده است.[3]
مراحل رشد پزشكي در اسلام

با نگاهي گذرا مي‌توان دوران ظهور اسلام در عرصه‌ پزشكي را به چهار مرحله تقسيم نمود:

مرحله‌ اول:

ابتداي ظهور دين اسلام تا سال 133 هـ . ق (750 م) كه شامل پزشكي در دوران نبوت، خلفا و عصر اموي بوده است.

در اين دوره به علّت نوپا بودن حكومت اسلامي و گسترش ممالك اسلامي به علم پزشكي توجه چنداني نشد و در نتيجه نام پزشك مسلمان برجسته‌اي گزارش نشده است. در دوران حيات رسول اكرم9 افراد زير به عنوان پزشك مطرح بودند:

الف. شمردل بن قباب كعبي نجراني: وي نبوت پيامبر اسلام9 را پذيرفت و مسلمان شد.

ب. ضماد بن ثعلبه ازدي: ايشان نيز در زمان پيامبر مسلمان شد.

د. ابن ابي رمثه تميمي: ایشان در جراحي مهارت داشت.

دوران اموي:

الف. تياذوق: وی يكي از پزشكان مسيحي دراواخر قرن اول هجري بوده است. وي طبيب مخصوص حجاج بن يوسف ثقفي بود و در سال 90 هـ . ق، در شهر واسط درگذشت، كتاب «ابدال الادويه وكناش» از تاليف‌هاي اوست.

ب. ابن آثال: طبيب مخصوص معاويه بود، و رياست پزشكان شام را به عهده داشته و در علم خواص ادويه و تركيب سموم كشنده، بسيار ماهر بوده است. معاويه از سموم ساخته شده اين طبيب براي شهادت امام حسن مجتبي7، مالك اشتر نخعي، عبدالرحمن بن خالد بن وليد بهره برد.

مرحله‌ دوم

اين مرحله همزمان با دوران عباسي است كه از سال 133 هـ . ق (750 م) تا سال 287 هـ . ق (900م) را فرا مي‌گيرد و به دو بخش تقسيم مي‌گردد.

الف. عصر ترجمه: تاسيس بيت الحكمه، در زمان هارون، که افراد فراواني به ترجمه‌ آثار تمدن يوناني، رومي و هندي روي آوردند و سرآمد آنان ابوزيد حنين بن اسحاق عبادي[4] و فرزندش اسحاق بن حنين بوده است.

ب. عصر تاليف: پس از ترجمه‌ آثار پزشكي، افرادي به صورت پراكنده به تاليف كتاب‌هاي پزشكي پرداختند. آغاز عصر تاليف با نام «ابوالحسن علي بن سهل بن طبري»[5] گره خورده است. كتاب «فردوس الحكمه‌» او، شروع حركت نوين، در پزشكي تمدّن اسلامي مي‌باشد.[6]

مرحله‌ سوم

اين دوران، عصر طلايي پزشكان مسلمان است كه از سال 287 تا 700 هـ . ق (900ـ1300م) را در بر‌مي‌گيرد. بيشترين پزشكان و نوآوري‌ها و بالاترين رشد را در اين دوره داشتند و تمام دانشمندان غرب، اين دوره را «عصر طلايي» رشد مسلمانان ناميده‌اند تا جايي كه دكتر «جي اي پارك» مي‌گويد:

«در حالي‌كه اروپائيان در دوران سياه به سر مي‌بردند، مسلمانان در بقيه‌ نقاط متمدن جهان به پيش مي‌رفتند، آنان در بغداد، دمشق، قاهره و ديگر شهرها مدارس پزشكي و بيمارستان بر پا مي‌كردند. آنها مشعل فروزاني از دانش پزشكي بر افروختند. بيش از 60 بيمارستان در بغداد و 33 بيمارستان در قاهره ساخته شد. در حالي‌كه در اروپا اولين بيمارستان در سال 1793م در شهر يورك انگلستان بناشد.[7]» لازم به ذكر است پزشكان مشهور مانند ابن سينا، رازي، اهوازي، جرجاني و... در اين دوره بودند.

مرحله‌ چهارم:

اين مرحله دوران افول دانش پزشكي مسلمانان است که علل و عوامل زيادي مانند: جنگ‌ها، اختلافات مذهبي، فرار دانشمندان به نقاط ديگر، آتش زدن كتابخانه‌ها و... سبب سستي و شروع انحطاط مسلمانان شده است. و از قرن شانزدهم ميلادي طلوع علوم پزشكي در ‎غرب آغاز شد، و نهضت احياي علم پزشكي راه‌اندازي گرديد.[8]
نتيجه

حاصل سخن اينكه، طب اسلامي از ترجمه‌ متون آثار يوناني و هندي شروع شده، امّا با توجه به وجود قرآن در بين مسلمانان و توصيه به فراگيري علم و بيان برخي مطالب پزشكي مانند: مراحل خلقت انسان و... موجب تحريك و كنجكاوي بشر درباره‌ي مسائل پزشكي شد، و همچنين مي‌توان گفت: مطرح نمودن بحث شفاء مانند: قرآن و عسل و وجود احاديث طبي و... عامل رشد پزشكي در تمدن اسلامي بوده و «عصر طلائي پزشكي» را از سال 287 تا 700 هـ به وجود آورده است.
براي مطالعه بيشتر به منابع زیر مراجعه فرماييد

1. ادوارد براون، طب اسلامي، ترجمه مسعود رجب‌نيا، انتشارات بنگاه و نشر كتاب.

2. تاريخ پزشكي ايران، الگود سيريل، ترجمه باهر فرقاني، اميركبير.

3. تاريخ علوم در اسلام، سيد حسن تقي‌زاده، فردوس.

4. تاريخ طب در ايران پس از اسلام، محمود نجم آبادي، دانشگاه تهران.

5. پويايي فرهنگ و تمدن اسلامي در ايران، علي اكبر ولايتي، ج 1.

6. مجله پژوهش حوزه، شماره 18ـ17،سال پنجم، غلامرضا نورمحمدي، مقاله‌اي با نام نگرشي به مفهوم طب اسلامي.
7. پژوهشی در تاریخ پزشکی و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، محمدتقی سرمدی، تهران، انتشارات سرمدی، اسفند 1379.

پی‌نوشت‌ها:
[1]. جالينوس و بقراط معتقدند: پزشكي با الهام از سوي خداوند به افراد و پزشكان ـ در حالت رويا يا ظهور روشي براي درمان درد ـ ايجاد شده است و افلاطون پزشكي را به صورت قياسي و تجربه مي‌داند. (ر.ك: نگرش نوين به طب، دكتر غلامرضا نور محمدي، ص10ـ5، مجله پژوهش حوزه، شماره 18 ـ 17، سال پنجم.)

[2]. بحارالانوار، ج 1، ص 220.

[3]. ر.ك: نگارش احاديث طبي، دكتر غلامرضا نورمحمدي، ص 110، مجله پژوهش حوزه، سال پنجم، 18 ـ 17.

[4]. ايشان از مسيحيان نسطوره‌‌اي اهل حيره در جنوب بغداد بود و متن‌ها را به عربي و سرياني ترجمه مي‌كرد و 95 اثر از جالينوس را به سرياني و 34 اثر او را به عربي ترجمه كرد و نقش بسزايي در تكوين واژگان علمي و پزشكي كلاسيك اسلامي ايفا كرد. (پوياي فرهنگ، ولايتي، ج 1، ص 217)

[5]. ايشان در خدمت معتصم، واثق و متوكل عباسي بود. (230 هـ. ق)

[6]. ر.ك: دوران تاليف و تصنيف كتب طبي در تمدن اسلام و ايران، محمود نجم آبادي، دانشگاه تهران، 1357.

[7]. پزشكي پيشگيري اجتماعي، جي‌اي پارك، پارك، ج2، ص9. به نقل از غلامرضا نورمحمدي، مفهوم طب اسلامي، ص 22.

[8]. پارا سلوس (1541 ـ 1493 م) را احيا كننده‌ پزشكي نوين مي‌دانند. اين فرد سوئیسي تمام آثار جالينوس و ابن سينا را به آتش كشيد و بحث پژوهش عقلي را مطرح نمود.