پرسش

نظر قرآن در مورد عدالت حقوقی و حقیقی بین دختر و پسر چیست؟

˜ پاسخ

دختران و پسران جزئی از زنان و مردان اجتماع انسانی هستند و قرآن، از نظر حقيقي بين زن و مرد تفاوتي قائل نيست و اگر از نظر حقوقي نیز تفاوتي در بین باشد، براساس دلیلی است كه از مطالب زير روشن مي‌شود.

تفاوت بين زن و مرد دو گونه است:
الف) تفاوت در ارزش، مقام و منزلت معنوي

همان‌گونه كه از آيات قرآن به دست مي‌آيد، دين اسلام نه تنها در اين زمينه بين زنان و مردان تفاوتي قائل نيست، بلكه زن و مرد را در ارزش‌ها، مقام و منزلت معنوي و انساني مساوي مي‌داند[1] كه به ذكر نمونه‌هايي از آيات قرآن مي‌پردازيم.

1. تساوي ارزش و مقام زن و مرد از نظر خلقت؛

قرآن كريم در آياتی متعدد[2]، زن و مرد را از يك طينت دانسته و اعلام مي‌کند كه زن و مرد از «نفس واحده» خلق شده‌اند و مكمل يكديگرند[3].

2. تساوي ارزش و مقام زن و مرد، در داشتن صفات برجسته و ارزش‌هاي والاي انساني و مقام معنوي؛[4]

3. تساوي زن و مرد از نظر ثواب[5] و عقاب[6] اعمال

قرآن در كيفرها و ثواب اعمال، به زن و مرد به طور يكسان خطاب کرده، قبح گناه و اعمال حرام و كيفر آن‌ها، و نیز ثواب اعمال را در مورد زن و مرد مساوي بیان می‌کند.

4. تساوي زن و مرد در تكليف و مسئوليت‌پذیری

قرآن‌كريم با مطرح كردن زندگي آدم و حوا و رانده شدن آن‌ها از بهشت، هيچ‌یک را مسئول اصلي معرفي نمي‌كند و در بيشتر مواقع، هر دو را مسئول مي‌داند[7] و حتي گاهي به صراحت مي‌گويد: «شيطان آدم را وسوسه كرد». قرآن با اين بيان بر روي اعتقاداتي مانند اين‌كه «زن را عنصر گناه و شيطان كوچك مطرح مي‌كنند» خط بطلان مي‌كشد[8].

5. تساوي زن و مرد از نظرتعليم و تعلّم

از آيات قرآن كريم به دست مي‌آيد كه همه مسلمانان اعم از زن و مرد بايد به كسب علم و دانش اهتمام ورزند[9]. در حديثي از پيامبراكرم9 آمده است: «فراگيري دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است».[10]

6. برابري زن و مرد در پيشگاه خدا

خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا، خود نگهدارترين ]پارساترين[ شماست!»[11] در واقع قرآن ملاك برتري نزد خداوند را تقوا مي‌داند (چه زن و چه مرد).
ب) تفاوت‌هاي طبيعي میان زن و مرد

با وجود مطالبي كه در مورد تساوي زن و مرد گذشت، تفاوت‌هاي موجود ميان زن و مرد را نمي‌توان انکار کرد؛ تفاوت‌هايي كه زن و مرد را از يكديگر متمايز مي‌سازند و همين تفاوت‌هاست كه باعث تفاوت در‌ حقوق و وظايف زنان و مردان مي‌شود. در این‌جا به برخي تفاوت‌هاي طبيعي زن و مرد اشاره مي‌كنيم.

1. تفاوت‌هاي زيستي (جسمي)؛

الف) تفاوت‌هاي اساسي تعيين كننده جنسيت؛

ب) تفاوت‌هاي ثانوي در اندام؛

براي مثال، به طور متوسط مردان درشت اندام‌تر، بلند قدتر، خشن‌تر و داراي صداي متفاوت با زنان مي‌باشند. رشد عضلاني مرد و نيروي بدني او از زن بيشتر است؛ مقاومت زن در مقابل بسياري از بيماري‌ها، از مقاومت مرد بيشتر است و...[12]

از آن‌جا كه بين نفس ]روح و روان[ و جسم، تناسب و ارتباط متقابل برقرار است. تفاوت جسماني بدون تفاوت رواني ]و روحي[ ممكن نيست و اين براي بقا و كمال جامعه و نسل بشري ضروري است[13].

2. تفاوت‌هاي رواني

احساسات ]و عواطف[ زن، از مرد جوشان‌تر است؛ زن از مرد زودتر به هيجان مي‌آيد و سريع‌تر تحت تاثير احساسات و عواطف خويش قرار مي‌گيرد. زن طبعاً به زينت، زيور، جمال و آرايش علاقه دارد. احساسات زن بي‌ثبات‌تر از مرد است، زن از مرد محتاط‌تر و مذهبي‌تر است ]و مردها معمولاً جسورتر و شجاع‌تر مي‌باشند[ احساسات زن، مادرانه است و علاقة زن به خانواده بيشتر است و ...[14]

3. تفاوت‌هاي اجتماعي حاصل از جامعة انساني و رفتارها و مناسبات ميان آدميان.

با توجه به تفاوت‌هايي كه در توانايي‌ها و نقش اجتماعي زن و مرد وجود دارد عقل سليم اقتضا مي‌كند كه براي انجام نقش‌ها، بين زن و مرد تفاوت قایل شويم؛ به اين ترتيب كه:

1. نقش‌ها و كارهايي كه زن و مرد هر دو امكان اجرا دارند؛

2. نقش‌هايي كه با ساخت جسمي و روحي زن متناسب است؛

3. نقش‌هايي كه با ساخت روحي و جسمي مرد متناسب است.[15]

4. تفاوت در برخي احكام دينيِ نشأت گرفته از وحي

همان‌گونه كه گذشت، تفاوت‌هاي طبيعي و فطري (جسمي و روحي) وظايف و تكاليف خاصي را برعهدة انسان‌ها (زن و مرد) مي‌گذارد و به علت همين تفاوت‌هاست كه براي مردان و زنان، احكام و تكاليف ديني خاصي معين شده است.[16]

بعد از بيان تفاوت‌هاي بين زن، مرد و اقسام آن، لازم است نکاتی را مورد توجه قرار دهیم:

1. با دقت در آية 11 سورة نساء در مي‌يابيم كه قرآن كريم براي اهتمام به حق زن هنگام تعيين سهم ارث، ارث زن را اصل و مبنا قرارداده و آن را مسلم دانسته و معيار ارث معرفي مي‌نمايد، آن‌گاه مي‌فرمايد: (لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ)؛ يعني موقع بيان سهم برادر، نمي‌فرمايد كه خواهر نصف سهم برادر مي‌برد تا معيار اصلي، سهم برادر باشد، بلكه معيار و اصل مفروض و مسلم را ارث خواهر كه دختر ميّت است، قرار مي‌دهد و سهم برادر را دو برابر سهم خواهر بیان می‌کند، تا اصل ارث زن قطعي و مفروغ عنه باشد[17]. این احتمال نیز وجود دارد که محور بودن دختر در آيه یاد شده براي جبران بي‌توجهي به دختر باشد[18].

3. در مورد برخی احكام فلسفه‌هايي ذكر شده است كه بعضي از آن‌ها را عقل سليم درك مي‌كند و برخی از آن‌ها در منابع ديني به نام فلسفه احكام و اسرار عبادات آمده است كه البته به صورت كامل نمي‌باشد و اين مورد حكمت حكم است نه علت آن و بعضي ديگر از احكام نه فلسفه آن‌ها در كتاب‌هاي ديني آمده است و نه عقل ما آن‌ها را درك مي‌كند و ناگزیر از روي تعبد آن‌ها را بپذيريم و به آن‌ها عمل كنيم؛ زیرا براساس علم و حكمت الهي بوده است.

نكتة جالب اين‌كه از آنجا كه خداوند تمام قوانين حقوقي را براساس حقوق فطري و ويژگي‌هاي انسان تنظيم و تدوين فرموده است، در پايان آية ارث (نساء/11) دو اسم از اسماي حسناي الهي را يادآور مي‌شود... و آن «علم» و «حكمت» خداوند است (...إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً)؛ يعني شما از علم و حكمت كافي برخوردار نيستيد تا راز تفاوت را كه در هستة مركزي عدل نهفته است، در آن جستجو كنيد، ليكن خداوند آگاه و حكيم است؛ همة علل تساوي و عوامل تفاوت را جمع‌بندي نموده و بر مدار حكمت، به صورت دستورهای معتدل حقوقي صادر مي‌فرمايد تا مسائل در سنت و مانند آن، از «تفريط» جاهليت كهن و از «افراط» جاهليت جديد و مُدرن مصون بماند[19].

5. عدالت آن نيست كه در تقسيم چيزي، به همة افراد به طور مساوي بدهند؛ برای مثال، در يكي از اتاق‌هاي بيمارستان كه يك متخصص مسئول معالجة بيماران آن اتاق است، براي هر كدام با توجه به وضعیت آن‌ها دستور غذايي خاص مي‌دهد؛ در دستور غذايي يكي چلومرغ است و ديگري سوپ و به بيماری نیز اجازة غذا خوردن نمي‌دهد كه ممكن است براي برخي جاي تعجب باشد و بگويند چرا به همه يك نوع غذا نمي‌دهد؟

عدالت آن است كه هر چيزي را به موقع، و در جاي خودش قرار دهيم و خداوند كه حكيم و عليم است و خود خالق انسان‌ها مي‌باشد، مي‌داند كه مصالح و مفاسد بندگان خود در چيست و از اين رو، احكام را بر اساس مصالح و مفاسد وضع مي‌كند، هرچند در ظاهر براي برخي افراد ناخوشايند باشد؛ بنابراین، آنچه ناپسند است، تبعيض می‌باشد نه تفاوت.
تذكر مهم

احكام اسلامي به صورت اجزاي يك سيستم و شبكه به همديگر مرتبط هستند و گاهي با توجه به همديگر، حكم جديد وضع مي‌شود؛ از این رو، در موقع قضاوت و داوري و اشكال گرفتن به يك حكم، بايد به احكام ديگر بي‌توجه نبود و از همة جوانب به آن نگاه كرد؛ برای مثال، داوری دربارة تقسيم ارث زنان كه از قوانين اقتصادي اسلام است، بايد با توجه به قوانين اقتصادي ديگر اسلام باشد.

اسلام مسئوليت اقتصادي خانواده را به مرد واگذار و بر او واجب كرده است، در حالي كه در اين باره به عهدة زن هيچ مسئوليتي گذاشته نشده است، و از سوی دیگر، به هنگام ازدواج مهرية زن بر عهدة مرد است كه پرداخت آن عندالمطالبه بر مرد واجب می‌باشد؛ از این‌رو لازم است احكام و قوانين اقتصادي را به صورت يك شبكه و سيستم به هم پيوسته نگريست نه از هم گسيخته و جدا جدا.

6. در قانون ارث هميشه اين‌گونه نيست كه سهم پسر دو برابر دختر باشد و در مواردي از اين قانون تبعيت نمي‌شود كه عبارت‌اند از[20]:

الف) مواردي كه سهم زن بيشتر از مرد است

1. موردي كه ميت غير از پدر و دختر، وارث ديگري نداشته باشد كه در این‌جا پدر  مي‌برد و دخترش بيش از او.

2. موردي كه ميّت داراي نوه باشد و فرزندان او در زمان حيات وي مرده باشند، كه در این‌جا نوة پسري، سهم پسر را مي‌برد (هرچند دختر باشد) و نوة دختري، سهم دختر را مي‌برد (هرچند پسر باشد).

ب) مواردي كه زن به مانند مرد ارث مي‌برد

1. در صورتي كه ميت فرزند داشته باشد، هر یک از پدرو مادر از سهم ارث را مي‌برند، و سهم پدر از مال فرزند (در اين مورد) بيشتر از مادر نيست.

2. كلالة مادري ـ يعني برادر و خواهر مادري ميت ـ به اندازة مساوي
ارث مي‌برند[21].

در وضع احكام و قوانين، قانون به صورت كلي وضع مي‌شود و ناظر به موارد جزئي و استثنايي نيست و بر محور افراد دور نمي‌زند؛ براي مثال، اسلام مسئوليت اقتصادي خانواده را بر عهدة مرد قرار داده و بر او واجب كرده است؛ از این رو در وضع قوانين، اسلام مرد را محور و ركن اقتصادي و نان‌آور خانواده می‌داند، حال اگر دختري مجرد و ازدواج نکرده باشد، موردی استثنايي است، ولي قانون، كلي و براي همة زنان است.

اما در مورد این که گفته شده است: «در برخی روایات تبعیض حقوقی به ویژه بین زن و شوهر به چشم می‌خورد.» توجه به چند نکته لازم است.

اولاً باید تمام روایات را بررسی کرده و مورد مطالعه قرار دهیم تا بتوانیم به صورت جامع و دقیق قضاوت کنیم؛

ثانیاً هر روایتی که مشکل به نظر می‌رسد، باید به صورت خاص ذکر شود؛

ثالثاً بین تفاوت و تبعیض فرق بگذاریم؛ زیرا در بسیاری از روایات تفاوت‌ها بیان شده نه تبعیض؛

رابعاً: اگر در بعضی روایات برخی زنان نکوهش شده‌اند، دلیلی خاص دارد.
ستایش‌ها و نکوهش‌ها

گاهی حادثه و یا موضوعی در اثر یک سلسله عوامل تاریخی، زمانی، مکانی، افراد، و شرایط و علل و اسباب آن، ستایش یا نکوهش می‌شود. معنای این ستایش و نکوهش این نیست که اصل طبیعت آن شیء قابل ستایش و یا مستحق نکوهش است، بلکه احتمال دارد زمینة خاصی سبب این ستایش و نکوهش شده باشد؛ مثلاً اگر قبیله‌ای ستایش شود، احتمال دارد به خاطر آن باشد که مردان خوبی در آن عصر از این قبیله برخاسته‌اند و شاید در موقعی دیگر افرادی از آن قبیله مستحق نکوهش باشند و مورد نکوهش واقع شوند[22]؛ همان‌گونه که از بصره و کوفه نیز در زمینه‌هایی نکوهش شده، در صورتی که بصره رجال علمی فراوانی تربیت کرده و کوفه نیز مردان مبارز و کم نظیری را به اسلام تقدیم کرده است، و کسانی که به خون‌خواهی سالار شهیدان7 برخاستند، از کوفه برخاسته بودند.

در نتیجه نمی‌توان گفت چون مثلاً کوفه یا بصره نکوهش شده است، آن دو شهر برای همیشه و ذاتاً بد و سزاوار نکوهش‌اند.

آری قضایای تاریخی در یک مقطع حساس زمینة ستایش و یا نکوهش را فراهم می‌کند و با گذشت آن مقطع، زمینة مدح و ذم منتفی می‌گردد[23].

بخشی از نکوهش‌های نهج البلاغه در مورد زن نیز ظاهراً به جریان جنگ جمل باز می‌گردد[24] و یک قانون کلی و همگانی دربارة عموم زنان نیست، بلکه با توجه به این‌که این خطبه بعد از جنگ جمل (که عایشه به راه انداخت) از امام علی7 صادر شده است، دربارة دستة خاصی از زنان می‌باشد که در این‌گونه مسیرها گام برمی‌دارند؛ چنانچه ابن ابی‌الحدید ـ از علمای سنی مذهب ـ در شرح نهج البلاغه در مورد این خطبه می‌نویسد: «هذا الفصل کله رمز الی عایشه[25]؛ تمام این خطبه اشاره به عایشه است.» وگرنه چه کسی می‌تواند فداکاری‌های زنان بزرگ و با شخصیتی همچون حضرت خدیجه3، حضرت فاطمه زهرا و زینب کبری ـ 3 ـ و ... را در راه اسلام، انکار کند؛ و از طرفی هم حضرت علی7 نیز برای آنان احترام فوق العاده‌ای قائل بود[26].
معرفی کتاب:

1. تفسير الميزان، سید محمدحسین طباطبایی، ذيل آيات مربوطه؛

2. تفسير نمونه، ناصر مکارم شیرازی و دیگران؛

3. تفسير نور، محسن قرائتی؛

4. قرآن در آيينه انديشه‌ها، جمعي از نويسندگان؛

5. سيري در مسائل خانواده، حبيب الله طاهري؛

6. شخصيت زن از ديدگاه قرآن، هادي دوست محمدي؛

7. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضي مطهري؛

8. منزلت زن در انديشه اسلامي، محمد فنايي اشكوري؛
9. زن در آيينة جلال و جمال، عبدالله جوادي آملي.

پی‌نوشت‌ها:
[1] . ر.ك: قرآن در آيينه انديشه‌ها، جمعي از نويسندگان سازمان تبليغات اسلامي، ص 378؛ سيري در مسائل خانواده، حبيب الله طاهري، ص 28 ـ 32.

[2] . نساء/ 1؛ اعراف/ 189.

[3] . ر.ك: تفسير نور و تفسير الميزان ذيل آيه 1 سوره نساء.

[4] . ر.ك: تفسير نمونه، ذيل آيه 35 سوره احزاب.

[5] . نساء/ 124؛ نحل/ 97؛ غافر/ 40.

[6] . مائده/ 38؛ توبه/ 68.

[7] . طه/ 117؛ اعراف/ 20ـ22.

[8] . ر.ك: هادي دوست محمدي، شخصيت زن از ديدگاه قرآن، ص 42.

[9] جمعي از نويسندگان سازمان تبليغات اسلامي،. ر.ك: قرآن در آيينه انديشه‌ها، ص 380.

[10] . محمد محمدي ري‌شهري، ميزان الحكمه، ج 6، ص 463.

[11] . حجرات/ 13.

[12] . مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص 205 ـ 206.

[13] . محمد فنايي اشكوري، منزلت زن در انديشه اسلامي، ص 15.

[14] . مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 207 ـ 206.

[15] . محمد فنايي اشكوري، منزلت زن در انديشة اسلامي، ص 18.

[16] . همان، ص 20.

[17] . عبدالله جوادي آملي، زن در آيينة جلال و جمال، ص 347.

[18] . ر.ك: تفسير نور، ذيل آيه 11 سوره نساء.

[19] . ر.ك: همو زن در آيينه جلال و جمال، ص 347.

[20] . همو، زن در آيينة جلال و جمال، ص 346 و 345.

[21] . نساء، 12 و 11.

[22] . همان، ص 368.

[23] . همان، ص 369.

[24] . همان.

[25] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید (المعتزلی)، ج 3، ص 319.

[26] . ترجمه نهج البلاغه، مکارم شیرازی، ص 390.