پرسش

آیات مربوط به روابط دختر و پسر را بیان کرده و توضیح دهید.

˜  پاسخ

 این آیات چند دسته است:

الف ـ آیات مربوط به گفتگوی موسی با دختران شعیب

قرآن‌‌كريم در آيات 23 و 24 سوره قصص به ماجراى برخورد موسى با دختران شعيب و يارى رساندن به آنان و مناجات موسى اشاره كرده و مى‏فرمايد:

(وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ اُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأ بُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إنِّي لِمَا أنزَلْتَ إلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ)؛ «و هنگامى كه به (چاهِ) آب مَدين رسيد، گروهى از مردم را در آنجا يافت كه (چهارپايان خود را) سيراب مى‏كردند؛ و پايين‏تر از آنان دو زن را يافت كه (گوسفندان خود را از رفتن به طرف آبشخور) بازمى‏داشتند. (موسى به آن دو) گفت: «[جريان] كارشما چيست؟» [آن دو زن] گفتند: «(ما گوسفندهايمان را) سيراب نمى‏كنيم تا اينكه شبان‏ها خارج شوند؛ و پدر ما پير كهنسالى است.» پس (موسى) براى آن دو (گوسفندان را) سيراب كرد، سپس (از آنان) به سوى سايه روى برتافت و گفت: «پروردگارا! در حقيقت من به آنچه از نيكى كه به سوى من فروفرستى، نيازمندم.»

نکته‌ها

 1. موسى از مصر خارج شد و به سوی «مَدْين» حركت كرد و چند روز راه رفت و خسته، گرسنه و تشنه به سرزمين «مدين» رسيد، و به طور طبيعى نخست به سراغ محل آب رفت تا آبى بنوشد و خستگى را از تن بدر كند[1].

 2. از اين آيات استفاده مى‏شود كه موسى هنوز جوانى طرفدار مظلومان و نيكوكار بود و به اطراف خود توجه مى‏كرد و هنگامى كه ديد دو دختر با عفت در كنار آب ايستاده‏اند و چوپانان راه را باز نمى‏كنند كه آنان از آبشخور براحتى استفاده كنند، به سراغ آنان رفت و از كار آنان پرسيد و جالب آن است كه هردو دختر را مخاطب ساخت، و با يكى از آنان سخن نگفت تا مورد اتّهام قرار گيرد؛ سپس به آنان كمك كرد تا دام‏هاى خود را سيراب كنند.

 3. نكته جالب آن است كه موسى7، به نفع بانوان وارد عمل شد و دام‏هاى آنان را برد و سيراب كرد و بدين وسيله به وضع موجود شهر «مدين» اعتراض كرد، كه چرا زنان را معطل مى‏كنيد و رعايت حال آنان را نمى‏نماييد.

 4. نكته ديگر آن است كه موسى با آن كه در آن شرايط كاملاً نيازمند بود، هيچ مزدى در برابر كارخود از دختران شعيب نخواست، ولى درآيات بعدى مى‏خوانيم كه چگونه خدا پاداش اين نيكوكارى او را داد و غذا و خانواده‏اى پاكدامن و معلّمى همچون شعيب نصيب او كرد.

 5. موسى‏7 فردى بود كه درموارد متعدد با خدا مناجات مى‏كرد و در اين آيات نيز به سايه رفت و به پروردگارش عرض كرد كه من نيازمند نيكى‏هاى تو هستم. نکتة جالب این که به خدا نگفت به من غذا و همسر بده، بلكه گفت من نيازمند احسان تو هستم، (توخود هر طور مى‏دانى و صلاح است عمل نما.)[2]

 6. دختران شعيب درخانه پيامبرى الهى تربيت يافته‏اند؛ و می‌توانند الگوى دختران جوان باشند و از اين رو است كه قرآن سخنان و رفتار آنان را به تصوير كشيده تا سرمشق ديگران شوند. در زندگى اين دختران چند نكته جالب وجود دارد:

 اوّل اين‌كه آنان بيرون از خانه كار مى‏كردند و به پدرشان در دامدارى كمك مى‏نمودند.

 دوّم آن‌كه كار بيرون از خانه را باعفت همراه كرده بودند و طورى عمل مى‏كردند كه با مردان بيگانه مخلوط نشوند و كاركردن آن‌ها عوارضى به دنبال نداشته باشد.

سوّم آن‌كه در برابر پرسش موسى زيركانه و كوتاه جواب دادند، از طرفى اشاره كردند كه براى سيراب كردن گوسفندان آمده‏ايم و از طرف ديگر بيان كردند كه نمى‏خواهيم با مردان بيگانه مخلوط شويم، و عفّت خود را به موسى گوشزد نمودند، و از طرف سوّم، علت كاركردن خود را بيان كردند كه به خاطر يارى پدر بوده است.

چهارم آن‌كه به طور طبيعى احتمال مى‏رفت جوانى كه با دختران شعيب سخن مى‏گويد، فردى طمع‌كار باشد، از اين رو به او گوشزدكردند كه ما پدر داريم و بى سرپرست نيستيم، ولى پدر ما پير است و اگر ما به ميان اجتماع مردان آمده‏ايم، از سراضطرار بوده است.

 7. از اين آيات استفاده مى‏شود كه سخن گفتن پسر و دختر نامحرم در مورد برنامه‏هاى كارى (اگر بدون شهوت‌رانى و خطرگناه آلود و در حضور جمع باشد) مانعى ندارد؛ چراكه قرآن جريان گفتگوى موسى و دختران شعيب را بدون هیچ سرزنشی نقل مى‏كند، درحالى كه آنان با همديگر نامحرم بودند.

آموزه‏ها و پيام‏ها

1. آموزه آيه بيست و سوم براى ما آن است كه دركارهاى اجتماعى رعايت بانوان را بنماييم، و حق زنان با عفت را پايمال نكنيم.

2. پيام آيه آن است كه زنان درهنگام ضرورت مى‏توانند با رعايت عفّت در خارج از خانه كاركنند.

3. آموزه ديگر آيه براى دختران جوان آن است كه در گفتگوهاى اجتماعى، زيركانه پاسخ دهيد و از توهمات طرف مقابل جلوگيرى كنيد.

4. آموزه آيات براى جوانان آن است كه در اجتماع به اطراف خود توجه كنيد و حامى مظلومان به ويژه زنان باشيد.

5. آموزه ديگر آيات براى جوانان آن است كه نيكوكار باشيد و به ناموس مردم چشم طمع نورزيد، و از خدا (امكانات) نيكو بخواهيد (و خدا به لطف و کرمش زندگى شمارا سامان مى‏بخشد.)

6. آموزه ديگر آيات آن است كه درهنگام نياز به درگاه بى‏نياز برويد.

* * *

 قرآن كريم در آيه بيست و پنجم سوره قصص به حيای دختر شعيب و ملاقات موسى با او و پاداش كار نيكش اشاره كرده و مى‏فرمايد:

«(فَجَاءَتْهُ إحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إنَّ أبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ القَصَصَ قَالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ القَوْمِ الظَّالِمِينَ)؛‏ و يكى از آن دو (دختران شعيب) به سراغ او آمد درحالى كه با شرم، گام برمى‏داشت، گفت: «درحقيقت پدرم تو را فرا مى‏خواند تا پاداش آب دادن (گوسفندان) ما را به تو بپردازد.» و هنگامى كه (موسى) نزد او [= شعيب] آمد و حكايت‏ها را براى او حكايت كرد، گفت: «نترس كه ازگروه ستمكاران نجات يافتى.»

نكات و اشارات:

1. هنگامى كه موسى7 به «مدين» آمد، ترسان، گرسنه و بدون خانواده بود، ولى ديرى نپاييد كه به بركت كار خيرى كه انجام داد و به دختران بى‏پناهى كمك كرد، خدا زندگى او را دگرگون ساخت. آرى،  شعيب او را به خاطر کار نیکش نزد خود فرا خواند، و غذا، مسكن، خانواده و امنيت او را تأمين كرد.

 2. در اين آيه بيان شده كه دختر شعيب از سوی پدرش مأمور شده بود موسى را به خانه و نزد پدر ببرد، ولی چنان باحيا و عفت بود كه حياى او در راه رفتنش هويدا بود؛ يعنى تلاش مى‏كرد كه كاملاً با حيا راه رود[3] و اين الگویى براى دختران جوان است[4].

 3. دختر شعيب از طرف خود دعوت نكرد، بلكه پيام پدر را رساند كه او مى‏خواهد مزد آب‌رسانى تورا بدهد.

 از اين سخن روشن مى‏شود كه دختران شعيب به خانه رفتند و ماجراى گفتگو و برخورد خود با جوان مصرى را مخفى نكرده و جريان جوان نيرومند و نيكوكار را براى پدرشان حكايت كردند، و او نيز با فراست (يا علم غيب نبوّت) دريافت كه اين جوان مى‏تواند فردى مناسب براى چوپانى يا دامادى او باشد، از اين رو درپى تحقيق بيشتر برآمد واورا به خانه دعوت كرد.

 4. شعيب پيامبر7 در اين پيام، روح حق‏شناسى خويشتن را آشكار ساخت كه اگر كسى به دخترانش كمك كند، فورى به او پاداش مى‏دهد؛ آرى اين روش مردان الهى است.

 5. در برخى روايات آمده است كه موسى به مکان خانه شعيب آگاه نبود و اگر دختر شعيب از جلو حركت  و او را راهنمايى مى‏كرد، ممكن بود باد لباس او را كنار زند، از اين رو موسى گفت: من از جلو مى‏روم و تو مرا از پشت سرراهنمايى كن[5].

همين مطلب پاكى و درستكارى موسى را اثبات كرد و زمينه‏اى شد كه دختر شعيب به پدر پيشنهاد كند او را براى چوپانى استخدام كند.

6. موسى به ملاقات با پير مدين، يعنى شعيب پيامبر، نائل شد و ماجراى زندگى پر ماجراى خود را بازگو كرد كه چگونه در كاخ فرعون بزرگ و براى دفاع از مظلومى وارد درگيرى شده و يك نفر به قتل رسیده و او فرار كرده است و هم اینک تحت تعقيب، گرسنه و بدون خانواده است.

7. شعيب پيامبر7 موسى را دلدارى داد و نخست امنيت او را تأمين كرد و گفت: نترس كه دست ستمكاران (فرعونى) به تو نمى‏رسد؛ زیرا موسى به سرزمين مدين و خانه معلّم وحى آمده و از غربت و تنهایى نجات يافته بود و شعيب به او پناه داد.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. آموزه‌ آيه براى ما آن است كه هركس به ما نيكى كرد، پاداش او را بدهيم.

 2. آموزه ديگر آيه براى دختران جوان آن است كه در هنگام راه رفتن با حيا حركت كنند كه شیوه‌ی راه رفتن نشان دهنده شخصيت آن است.

 3. پيام آيه آن است كه به بى پناهان ظلم ستيز پناه و امان دهيد.

 4. پيام ديگر آيه آن است كه دختران جوان، جريان برخوردها و گفتگوهاى بيرون خانه را به پدرشان اطلاع دهند (تا پدر به آنان كمك كند.)

* * *

 قرآن كريم درآيه بيست و ششم سوره قصص به پيشنهاد استخدام موسى و شرايط كارگزار خوب اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

 26. «(قَالَتْ إحْدَاهُمَا يَا أبَتِ اسْتَأجِرْهُ إنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأجَرْتَ القَوِيُّ الأمِينُ)؛ يكى از آن دو (دختر) گفت: «اى پدر [من‏] ! اورا استخدام كن، [چرا] كه بهترين كسى كه استخدام مى‏كنى (شخصِ) نيرومند درستكار است.»

نكات و اشارات

1. در اين‌جا پرسشى مطرح مى‏شود كه دختر شعيب از كجا متوجه شد موسى قوى و امين است؛

پاسخ آن است كه دختران شعيب در هنگام آب‌رسانى، و عقب‌زدن چوپانان ديگر و كشيدن دلوچاه قدرت موسى را ديده بودند. درستكارى او نيز به هنگام آمدن به خانه شعيب روشن شد كه حاضر نشد پشت سردختر شعيب حركت كند؛ همان گونه كه از بازگوكردن سرگذشت او بافرعونيان اين مطالب هويدا شده بود.

 2. از اين آيه استفاده مى‏شود كه اولاً: دختران شعيب رفتار اين جوان را به دقت تحليل كرده‏ و متوجه شدند كه او امين و قوى است و ثانياً: درمورد پيشنهاد استخدام گرفتار احساسات نشدند، بلكه بر اساس عقل خويش عمل كرده و به صفات اساسى موسى توجه نمودند، نه به وضع ظاهرى او.

 3. در اين آيه به دو شرط اساسى كارگزاران اشاره شده است. كارگزارى كه مى‏خواهد براى يك خانواده و يا يك شهر يا يك ملت خدمت كند، بايد قوى و امين باشد و به عبارت ديگر تخصص و تعهد داشته باشد.

 4. قوى بودن افراد به نيروى جسمى تنها نيست، بلكه توان مديريت، تخصص در يك رشته و آگاهى كافى بركار و قدرت برنامه‌ريزى و مديريت همگى مصداق قوى بودن افراد است.

 5. امين و درستكار بودن كارگزاران نيز بسيار مهم است كارگزار خيانت پيشه، باعث نابودى منابع و كارفرما مى‏شود.

 6. از اين آيه استفاده مى‏شود كه شعيب پيامبر، فرزندان خود را چنان تربيت كرده بود كه به راحتى در مسائل خانوادگى پيشنهاد مى‏دادند و اظهار نظر مى‏كردند.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. آموزه آيه براى كارفرمايان آن است كه در استخدام كارگزاران به دو شرط توانمندى و امانت دارى توجه كنند.

 2. پيام آيه براى پدران آن است كه به فرزندان جوان خود اجازه اظهار نظر در امور خانوادگى بدهند.

* * *

قرآن كريم در آيه بيست و هفتم و بیست هشتم سوره قصص به ازدواج موسى با دختر شعيب و مهريه او اشاره کرده و مى‏فرمايد:

 «(قَالَ إنِّي اُرِيدُ أنْ اُنكِحَكَ إحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أنْ تَأجُرَنِي ثَمَانِيَةَ حِجَجٍ فَإنْ أتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا اُرِيدُ أنْ أشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أيَّمَا الأجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ)؛‏ (شعيب) گفت: «در حقيقت من مى‏خواهم كه يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم، بر (اساس اين مهريه) كه هشت سال در استخدام من باشى؛ و اگر تا ده سال تكميل كنى، پس (لطفى) از نزد توست؛ و نمى‏خواهم كه برتو سخت‏گيرى كنم؛ اگر خدا بخواهد، بزودى مرا از شايستگان خواهى يافت.» (موسى) گفت: «اين (قراردادى) ميان من و ميان تواست؛ هركدام از دو سرآمد (مدّت) را به پايان رساندم پس هيچ تعدّى بر من نخواهد بود؛ و خدا نسبت به آنچه مى‏گوييم گواه و نگهبان است.»

 نكات و اشارات

 1. از لحن گفتگوى شعيب با موسى استفاده مى‏شود كه اين سخنان مقدماتى براى ازدواج موسى با دختر شعيب بوده است.

 آنان در مقام اجراى صيغه عقد نبوده‏اند. بلكه شايد صيغه را بعداً
جارى كرده‏اند[6]؛ از اين رو است كه دختر مورد نظر مشخص نشد و شعيب گفت يكى از دخترانم را به ازدواج تو درمى‌آورم و مهريه او را هم كاملاً مشخص نكرد.

 2. از لحن آيات استفاده مى‏شود كه مهريه واقعى هشت سال خدمت موسى بوده است و دو سال اضافى، الزامى نبوده بلكه متوقف برميل موسى بوده[7]؛ و در احاديث آمده است كه موسى ده سال را انجام داد[8].

 3. براساس اين آيات، خدمت موسى و هشت سال چوپانى او مهريه قرار داده شد؛ زیرا اولاً: موسى چيز ديگرى نداشت كه مهريه قرار دهد و ثانياً: كار، چيزى با ارزش است كه مى‏تواند مهريه قرار گيرد و لازم نيست كه يك جا پرداخت شود، بلكه برعهده شوهر مى‏ماند[9].

 4. مهريه زنان وسيله‏اى براى تأمين آينده زنان و نوعى بيمه حوادث زندگى است؛ همان گونه كه باعث ثبات زندگى و عامل جلوگيرى از طلاق‏هاى احساساتى و زودرس‏ می‌باشد.

 5. مهريه دختر شعيب هشت يا ده سال خدمت چوپانى موسى بود، و اگر حقوق متوسط كارگران در ده سال در نظر گرفته شود، اين مهريه سنگينى به شمار مى‏آيد، ولى با توجه به اين‌كه در اين مدت مخارج زندگى و مسكن و غذاى موسى و خانواده‏اش به عهده شعيب بود، روشن مى‏شود كه مقدار مهريه چندان سنگين نبوده است.

 6. در اين‌جا پرسشى مطرح مى‏شود كه چرا مهريه دختر شعيب به پدر و خانواده او تعلّق گرفت و موسى چوپان خانواده شعيب شد.

 پاسخ آن است كه اولاً: چوپانى موسى در درجه نخست به نفع زندگى خود و خانواده‏اش بود، و ثانياً: مالك اصلى مهریه دختر شعيب بود؛ اما از آنجا كه زندگى آنان مشترك بود، جدایى در ميان آنان وجود نداشت. و ثالثاً: بدون شك شعيب رضايت دخترش را در اين مورد احراز كرده بود كه چنين عقدى را اجرا كند.

 7. از اين آيات استفاده مى‏شود كه مانعى ندارد خانواده دختر اگر كسى را شايسته همسرى دخترش يافت، به او پيشنهاد ازدواج كند؛ يعنى خواستگارى خانواده پسر از دختر الزامى نيست و مى‏تواند برعكس نيز عمل شود؛ همان گونه كه شعيب چنين كرد.

 8. نام دختران شعيب را «صَفوره (يا صفراء يا صَفورا)» و «ليا» نوشته‏اند كه دختر کوچک‌تر شعیب ـ صفورا ـ  با موسى ازدواج كرد. وی همان دخترى بودكه موسى را به خانه دعوت كرد و پيشنهاد استخدام اورا داد.[10]

 9. از اين آيه با توجه به روايت استفاده مى‏شود كه ازدواج دختر كوچك قبل از دختر بزرگ ‌تر مانعى ندارد، بلكه هرگاه شوهرى مناسب و در شأن دختر پيدا، و توافق حاصل شد، مانعى در برابر ازدواج دختر كوچك نيست.

 10. نكته جالب اين ماجرا آن است كه دختر شعيب به پدرش پيشنهاد كرد كه موسى را براى چوپانى استخدام كند، ولى شعيب در برابر آن، ازدواج و استخدام موسى را پیشنهاد كرد. شايد شعيب از اشاره دختر متوجه شد كه مايل به ازدواج با موسى است؛ از اين رو ترجيح داد كه مسأله را به طور واضح بيان كند. همچنین شاید صلاح ندانسته مردى جوان و بدون همسر در خانه‏اى استخدام شود كه دو دختر جوان وجود دارند؛ از اين رو با پيشنهاد خود تلاش كرد كه هم موسى داراى همسر و محرم خانواده شود و هم مشكل كمبود چوپان مرتفع گردد، و هم به پيشنهاد فرزند جوان خود احترام گذاشت؛ يعنى مشكل شرعى و اقتصادى را يك جا حلّ كرد و اين نشان دهنده مديريت عالى شعيب در خانواده خود است.

 11. شعيب به موسى می‌گوید من نمى‏خواهم برتو سخت بگيرم؛ از این رو مهريه را بين هشت تا ده سال آزاد می‌گذارد. اين مطلب آموزه‏اى براى همه پدران است كه در برخورد با دامادهاى خودش سخت‏گيرى نكنند و حداقل و حداكثر مهريه را تعيين كنند و آن را به ميل داماد بگذارند.

 12. از اين آيات استفاده مى‏شود كه شعيب سعى نكرد كه يك دختر خاص را بر موسى تحميل كند، بلكه به هر دو طرف آزادى انتخاب داد تا ببيند كدام‌ يك از دختران مايل به ازدواج با موسى هستند و موسى نيز مايل به كداميك آن‌هاست.

 13. موسى‏7 ازدواج را پذيرفت، ولى شرط اختيار در مهريه را تكرار كرد و خدا را شاهد و وكيل قرارداد گرفت، تا بعداً اختلاف و مشكلى پيدا نشود.

 آرى، شاهد و وكيل قراردادهاى مردان الهى خداست، و براى اجراى آن نيازى به ضمانت و ضامن‏هاى ديگر نيست.

 14. در اين آيات شعيب به‌ دنبال سخنان خود «ان شاء اللَّه» مى‏گويد، و موسى نيز از وكالت خدا و توكّل بر او سخن مى‏راند. آرى؛ «راهرو گر صد هنر دارد، توكّل بايدش.»

 آموزه‏ها و پيام‏ها:

 1. آموزه آيه برای ما این است كه در استخدام كارگزاران خانگى، مراعات مسائل شرعى را بنماييم و تلاش كنيم كه افراد محرم، كارِهای خانه شما را انجام دهند.

 2. آموزه ديگر آيه آن است كه پدران به فكر ازدواج دختران خود باشند و در مواقع لزوم از دامادهاى خوب خواستگارى كنند.

 3. آموزه ديگر آيه آن است بردامادها سخت‏گيرى نكنند و آنان را در انتخاب همسر و مقدار مهريه آزاد بگذارند.

4. آموزه ديگر آیه این است كه شرايط خود را درهنگام ازدواج كاملاً بيان كنيد. تا بعداً مشكلى پيش نيايد.

 5. پيام آيه این است كه مهريه، پيشينه‏اى چند هزار ساله دارد و درميان ملت‏هاى مختلف وجود داشته و روش پيامبران الهى بوده است.

6. پيام دیگر این آيه آن است كه خدا را شاهد و وكيل قراردادهاى خود بدانيد (و از آن‌ها تخلّف نكنيد.)[11]

* * *

اشارات آموزنده دیگر دختران شعیب:

1. دختران شعیب با یکدیگر بودند (امْرَأَتَيْنِ) نه به تنهایی؛ یعنی دختران در بیرون رفتن سعی کنند تنها نروند، بلکه حداقل دو نفر باشند تا امنیت بیشتری برای آنان حاصل شود.

2. دختران شعیب برای آب دادن گوسفندان به محل اجتماع مردم رفتند؛ بنابراین، اشتغال زنان و حضور آنان در اجتماع و محل کار جایز است.
(البته با شرایطی)

3. اگر خانم‌ها در اجتماع ظاهر می‌شوند، از اجتماعی که باعث اختلاط با مرد است، پرهیز کنند و حریمشان را از مردان جدا کنند (مِن دُونِهِمُ)

4. از جمله «قَالَ مَا خَطْبُكُمَا» استفاده می‌شود که:

الف ـ بهتر است خانم‌ها در سخن گفتن با نامحرم پیش قدم نشوند.

ب ـ مردان احساس مسئولیت کنند و نسبت به زنان باحیاء و با عفت بی‌تفاوت نباشند.

ج ـ مردان حق پرسش و شروع سخن را در موارد خاص دارند. (البته در صورتی که در منظر همگان بوده و مورد تهمت واقع نشوند.)

5. کلام حضرت موسی7 خیلی کوتاه است؛ یعنی به حداقل کلام در گفتگوی با جنس مخالف اکتفا می‌کند؛ پس حد ضرورت سخن گفتن با نامحرم لازم است رعایت شود.

6. «قَالَتَا لاَ نَسْقِي»: دختران شعیب به طور مستقیم به حضرت موسی پاسخ نمی‌دهند و در پاسخ اختصار را رعایت و هدف و نیت پاک و خیر خویش را ابراز می‌کنند.

7. «أَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ»: اصالتاً مردها باید کار کنند، ولی در خانواده شعیب از آن جا که مرد خانواده کهن سال است، زن‌ها کارها را بر عهده گرفته‌اند؛ یعنی در ضرورت زن‌ها کار کنند.

8. حضور زن‌ها در اجتماع و اشتغال به علت شرایط خاص با محدودیت‌هایی رو‌به‌رو است؛ از این رو دختران شعیب آزادانه نتوانستند در جمع مردان به کار خویش ادامه دهند و کناره گرفتند؛ یعنی گفتار و رفتار دختران شعیب از ذهن طرف مقابل دفع توهم می‌کند که به چه علت اینجا ایستاده‌اند.

9. «قَالَتَا»: هر دو به موسی پاسخ دادند، یعنی تا آنجا که ممکن است تنهایی وارد صحبت نشدند.

10. گفتار و رفتار دختران شعیب از ذهن طرف مقابل این توهم را برطرف می‌سازد که به چه دلیل اینجا ایستاده‌اند. دختران شعیب با پاسخ‌های خود چندین دفع توهم کردند:

الف: ما بی حیا نیستیم؛

ب: ما بی سرپرست نیستیم و اصالت خانوادگی داریم.

ج: علت آمدن ما به اینجا ‌کهن سالی پدرمان هست.

11. «فَسَقَى‏ لَهُمَا»: از این‌که موسی به گوسفندان آب داد، جواز
کمک کردن مردان بیگانه به زنان در مقام ضرورت طبق شرائطی خاص به دست می‌آید.

12. «لَهُمَا»: حضرت موسی به هر دو دختر کمک کرد نه به یک دختر که ایجاد شبهه کند و این دفع توهم کرد.

13. «ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ»: حضرت موسی به دختران کمک کرد و به سایه رفت و این ارتباط را ادامه نداد؛ یعنی به حد ضرورت اکتفا کرد و به سرعت از آن‌ها جدا شد.

14. حضرت موسی خواسته‌هایش را در درگاه پروردگار مطرح کرد و دعا کرد (و در نتیجه دارای خانواده و زندگی شد.)

15. «فَجاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ»: حیا و عفت در ارتباط با دختر و پسر رعایت شود؛ یعنی راه رفتن دختران با حیا باشد و حیا در ظاهر آن‌ها ظهور و بروز کند، تا کسی طمع نکند.

16. «استحیا» از باب استفعال و با (علی) آمده یعنی:

اولاً: در ارتباط با دختر و پسر حیا باشد؛

ثانیاً: حیا را بسیار رعایت کنند؛

ثالثاً: با علی (حرف جر) آمده، یعنی حیا برای آن‌ها ملکه و عادی شود، همچون (مرکبی راهوار)؛ به عبارت دیگر، حیا برای آن‌ها نهادینه شود.

17. «تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ» منحصر به راه رفتن نیست و این مورد برای بیان مصداق است و از مشی القای خصوصیت شود و شامل همه رفتارها می‌گردد.

18. دختران حیا را در رفتار خودشان ظهور و بروز دهند و فقط به نیت و دل اکتفا نکنند.

آموزه آیه آن است که دختران عفت و حیا را در ظاهر آشکار کنند و مواظب حرکات و سکنات خود در بیرون خانه باشند تا دیگران طمع نکنند.

19. دختر حضرت شعیب با اجازه پدر به ملاقات موسی آمد. پدر یکی از مصادیق ولی می‌باشد؛ پس می‌توان استفاده کرد اجازه ولی در موارد ملاقات دختر و پسر لازم است.

20. حضرت شعیب نیز به دخترش اعتماد داشته و در تربیت او موفق
بوده است.

«جاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا»: یک دختر را فرستاد و یک نوع اعتماد و اطمینان به دخترش را نشان داد و این از فضای باز و اعتماد افراد خانواده به
یکدیگر است.

21. «إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ»: دختر ابراز می‌کند که فقط یک واسطه است و پسر را از طرف پدر به خانه دعوت می‌کند.

22. ملاقات اول دختران و حضرت موسی در آیه 23 با ملاقات دوم آنان در آیه 25 تفاوتی داشته است؛ یعنی از حیای بالاتری برخوردار بوده تا این ملاقات‌ها عادی نشود.

23. از آیه 25 جواز ارتباط دختر و پسر را (بنابر شرایطی) می‌توان استفاده کرد؛ مانند اجازه پدر و حیا و ...

24. «لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ»: حضرت شعیب حق‌شناس است؛ از این رو مسأله پاداش را مطرح می‌کند. آموزة آیه برای پدران آن است که اگر کسی به خانواده شما (دختر شما) کمک کرد، او را بی پاداش و مزد نگذارید.

25. «إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ»: پدرش آن جوان را خواست و دختر را وارد کارهای اقتصادی نکرد.

26. پدران روابط دختران را با افراد بیرونی مدیریت کنند. حضرت شعیب به عنوان پدر خانواده با دخترش خشن رفتار نکرد که چرا با او سخن گفتی بلکه آن را جهت داد و مدیریت کرد. آری، اگر یک جوان عفیف و پاکدامنی پیدا شد، پدر دختر، او را تکریم کند و آن جوان عفیف و پاکدامن را بی‌درنگ جذب نماید و پدر خانواده جوان را دعوت و او را ارزیابی کند که آیا صلاحیت دارد با این خانواده ارتباط برقرار کند یا خیر.

27. دختران شعیب از گفتگو و ارتباط خود با جوان غریب در خانواده و با پدر به راحتی سخن گفتند؛ یعنی دختران ارتباط صمیمانه‌ای با پدر داشتند.

آموزه آیه آن است که دختران اگر ارتباطی با غریبه‌ای در بیرون داشتند، به راحتی با پدر در میان بگذارند.

آموزه دیگر این است ‌که پدر و مادرها آن قدر فضای خانه را باز و عاطفی کنند تا دختران مسائل را به راحتی با آن‌ها در میان بگذارند.

28. حضرت شعیب به عنوان یک پدر نسبت به فرزندانش بد دلی نکرد و فکر بد به خود راه نداد.

آموزه این مطلب آن است که به دختر اعتماد بکنید و به آن‌ها شخصیت بدهید و بد دلی نکنید و ارتباط‌ های آن‌ها را مدیریت نمایید.

29. مطلوب بودن کوتاه سخن گفتن  و ارتباط دختر و پسر به حد ضرورت (إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ) از این آیه نیز استفاده می‌شود (که البته در آیات قبلی نیز اشاره شده بود) البته این ضرورت سخن گفتن پسر با دختر ضرورت عرفی است نه ضرورت عقلی.

30. در روایات وارد شده که دختران از عقب حرکت می‌کردند و موسی از جلو و در روایات وارد شده اگر زن جلو حرکت کند و مرد از پشت سرش، شیطان مرد را رها نخواهد کرد[12].

31. «لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ»: دختر (شعیب) در برخورد با جوان دفع توهم می‌کند که هدف ارتباط با تو پاداش دادن به تو است نه چیز دیگر.

32. از کل این مسأله برداشت می‌شود که پسران به منزل‌هایی که دختران دارند، وارد نشوند، مگر با اجازه پدر یا ولی و بدون دلیل دنبال دختر راه نیفتند.

33. «سَقَيْتَ لَنَا»: این عبارت نوعی دفع توهم است؛ یعنی برای من تنها کار نکردی بلکه به ما کمک کردی. نفرمود: «سقیت لی ...» این یک نوع حیا در گفتار است؛ البته نوعی تکریم موسی نیز بود.

34. «إِنَّ أَبِي...»: پدرم می‌خواهد به تو پاداش بدهد نه من؛ مدیریت اقتصادی خانواده را پدر دارد و در موارد غیر ضروری دختران وارد کارهای اقتصادی خارج خانه نمی‌شوند؛ زیرا مفاسدی را به دنبال دارد.

35. «قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ»: در روایات آمده است که گویندة این جمله دختر کوچک‌تر شعیب بود و این نکته را می‌رساند که آن قدر فضای خانه شعیب باز است که دختران بتوانند در خانه مشورت بدهند و راجع به مردان بیگانه قضاوت کنند. «يَا أَبَتِ» نیز که فضای عاطفی خانه را می‌رساند.

36. «الْقَوِيُّ الْأَمِينُ»: دخترها مشورت می‌دهند که موسی «قوی» در آب دادن و «امین» در برخورد با این دخترها (به سمت سایه رفت، در راه آمدن جلو حرکت کرد) و دختران شعیب به دقت رفتار این جوان را تحلیل کردند که آیا امین هست یا خیر؟ آیا به درد زندگی می‌خورد یا خیر؟ و دچار احساسات نشدند و نگفتند او زیباست، گفتند: «قوی امین»؛ یعنی تعبیراتی به کار بردند که دور از احساسات است.

37. دختران روابط اقتصادی را پیشنهاد دادند که موسی کارگزار اقتصادی آن‌ها شود، ولی خودشان وارد نشدند.

38. «الْقَوِيُّ الْأَمِينُ» به معنای تخصص و تعهد است، که از «قوی» می‌توان نکاتی مانند قدرت در جسم و قدرت در برنامه ریزی مدیر را استفاده کرد و از «امین» تعهد مدیر استفاده می‌شود. قوی امین یک کبرای کلی است و مصادیق مختلفی را در بر می‌گیرد.

39. «يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ»: آیات قبلی مجوز اشتغال زنان را مطرح کرده است و از این آیه استفاده می‌شود که اگر با آمدن مردان ضرورت برطرف شد، لازم نیست زن‌ها کار کنند.

40. «قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ»: خواستگاری از طرف خانوادة دختر مانعی ندارد بلکه سیرة برخی پیامبران همین بوده است.

41. توجه پدر به خواست غیر مستقیم دختران در مورد ازدواج.

42. حضرت شعیب به عنوان پدر حق انتخاب را برای دختران و اختیار در ازدواج را لحاظ کرد و این اختیار هم از طرف دختر بوده و هم از طرف پسر (إِحْدَى‏ ابْنَتَيَّ) فحوای سخن این مطلب را می‌رساند و کلمه (أُرِيدُ) نه برای موسی الزام بود و نه برای دختران، هرچند شعیب خواست خود را ابراز داشت.

آری، تصمیم گیرنده اصلی در امر ازدواج طرفین هستند نه پدر.

43. داماد می‌تواند قبل از ازدواج دختر را ببیند (هَاتَيْنِ). (اشاره یا ذهنی است یا حضوری)

44. «إِنِّي»: جمله اسمیه و با تاکید آورده شده؛ یعنی اگر پسر مناسبی پیدا شد، پدر به دنبال شوهر دادن دخترش باشد و از فرصت استفاده کند.

45. «عَلَى‏ أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ»: مسأله مهریه را مطرح می‌کند که امری معقول و آینده ساز دختر است.

46. «فَإِنْ اتْمَمْتَ عَشْراً» درازدواج نباید سخت‌گیری کرد و این یک اصل است، القای خصوصیت می‌کنیم و در تمام ازدواج ها این قاعده را جاری می‌نماییم که به داماد سخت گرفته نشود.

47. حضرت موسی به جای مهریه کار می‌کند؛ یعنی در ازدواج ملاحظه کنید که از داماد چه کاری بر می‌آید، همان را مهریه قرار دهید.

48. مهریه دختر شعیب 8 یا 10 سال مزد چوپانی موسی بود که مقدار کمی نیست.

49. چرا مهر دختر حضرت شعیب به خانواده تعلق گرفت نه خودش:

الف) اولاً. چوپانی حضرت موسی7 به نفع خود و خانواده‌اش بود.

ب) بدون شک رضایت دخترش را حضرت شعیب دریافت کرده بود.

ج) زندگی در قدیم دسته جمعی بود، پس سود این کار به تمامی خانواده بازگشت می‌کرد.

50. مهریه مطلوب:

الف‌ ـ مهریه را به صورتی انتخاب کنید که سود آن هم برای خود
داماد باشد و هم به دیگران نفع برساند؛ یعنی برای تمامی اعضای خانواده مفید باشد.

ب‌ـ مهریه به گونه‌ای باشد که اشتغال بیافریند؛ یعنی یک سرمایة راکد و بی استفاده نباشد.

51. حضرت شعیب به عنوان پدر زن به فکر آینده شغلی داماد می‌باشد؛ یعنی شرطی می‌گذارد و مهریه را به صورتی انتخاب می‌کند که آینده اقتصادی داماد را فراهم می‌کند (نه این‌که شرطی بگذارد که داماد از آینده مطلوب ناامید شود.)

52. اگر خواستیم مهریه را کم یا زیاد کنیم، اختیار را به داماد بدهیم و این کمال احترام به داماد را می‌رساند و این نکته نیز قابل توجه است که تعیین مهر را از پایین شروع می‌کند (8 سال یا 10 سال)؛ یعنی در مسأله مهریه جریان را به سخت‌گیری و خشونت نرسانید و اختیار را به داماد بدهید تا محبت زیاد شود و حضرت موسی هم متقابلاً در کمال احترام و ادب پاسخ داد.

53. این داستان می‌رساند که داماد را به علت بیکاری و فقر رد نکنید؛ اگر متخصص و متعهد است او را بپذیرید و زمینة اشتغال او را فراهم کنید.

54. از مجموع آیات این نکته استفاده می‌شود که لازم است دختر و پسر از یکدیگر شناخت داشته باشند؛ البته اطلاعات را با نظارت پدر و مادر از یکدیگر کسب کنند.

55. در روایات آمده است که با وجود دختر بزرگ‌تر ابتدا دختر کوچک شعیب ازدواج می‌کند و این خود نوعی فرهنگ سازی است.

56. «سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ» در ازدواج یاد خدا کرد؛ آری چه نیکوست که طرفین در ازدواج بر خدا توکل کنند و هنگام ازدواج نکات مثبت یکدیگر را مطرح می‌کنند.

ب ـ آیات مربوط به تعیین افراد محرم و نامحرم و نگاه به آن‌ها

قرآن‌كريم در آية 30 سوره نور به ممنوعيت چشم‌چرانى و لزوم حجاب مردان و تأثير آن در پاكى و رشد آنان اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

«(قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضواْ مِنْ أَبْصَرِهِمْ وَيحْفَظواْ فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى‏ لهَُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ)؛ (اى پيامبر) به مردان مؤمن بگو: «چشم‏هايشان را (از نگاه حرام) فرو كاهند، و دامانشان را (در امور جنسى) حفظ كنند.» كه اين براى آنان [پاك كننده‏تر و] رشد آورتر است؛ [چرا] كه خدا به آنچه با زيركى انجام مى‏دهند آگاه است.»

 شأن نزول

 داستان نزول آية فوق اين‌گونه حكايت شده كه جوانى از مسلمانان انصار مدينه، با زنى روبه‌رو شد. (و زنان در آن زمان مقنعة خود را پشت گوش‌ها قرار مى‏دادند و طبیعی است که صورت، گردن و مقدارى از سينة آنان نمايان مى‏شد.) آن جوان در حال راه رفتن به زن چشم دوخت تا اينكه صورتش به ديوار خورد و در اثر چيز تيزى كه در ديوار بود، صورتش شكافت و خون بر لباس و سينه‏اش ريخت.

 او ناراحت شد و به همان صورت خدمت پيامبر9 رسيد و ماجرا را نقل كرد. در اين هنگام پيك وحى فرود آمد و آيه فوق را نازل كرده و به مردان مؤمن دستور داد كه از چشم چرانى دورى كنند[13] (و در آية بعد به زنان دستور حجاب داد.)

نكات و اشارات

 1. سورة نور خط عفت و پاكى مؤمنان را دنبال مى‏كند، و در راستاى دور كردن جامعه از اعمال منافى عفت و سوق دادن مردم به سوى پاكى است؛ از اين رو، در اين آيات با چشم چرانى و ترك حجاب مبارزه مى‏كند تا مقدمات پاكى جامعه فراهم گردد و زمينه آلودگى بر طرف شود.

 2. واژه «يَغُضُّوا» در اصل به معناى كم‌كردن و كوتاه‌كردن است؛ يعنى اين آيه به مردان مؤمن دستور مى‏دهد كه نگاه خود را كوتاه كنند؛ اما دستور نمى‏دهد كه چشمان خود را فرو بندند تا در راه رفتن دچار مشكل شوند[14].

 3. كم‌كردن و كوتاه نمودن نگاه در برابر نامحرمان آن است كه قلمرو نگاه كم شود؛ يعنى اگر انسان در حالت عادى به منطقة گسترده‏اى نگاه مى‏كند، در هنگام روبه‌رو شدن با زنان نامحرم، قلمرو ديد خود را كم كند تا گرفتار نگاه حرام نشود، به عبارت ديگر، از اندام و اعضايى كه ديدن آن‌ها حرام است، نگاه خويش را برگيرد و از نگاه خود فرو كاهد و خيره نظر نكند[15].

 4. در اين آيه متعلَّق نگاه حذف شده است؛ يعنى نمى‏گويد نگاه خود
را از چه چيزى فرو گيريد. اين مطلب دليل بر عموميت است؛ يعنى نگاه خود را از مشاهده هر چه حرام است، برگيريد كه شامل فرو گرفتن نگاه از زنان نامحرم و هر صحنه حرام است؛ اما با توجه به آيات قبل و بعد، روشن مى‏شود كه مقصود نگاه به زنان نامحرم می‌باشد كه زمينه‏ساز انحراف‌های جنسى است.

 اين ديده شوخ مى‏كشد دل به كمند

                                                 خواهى كه به كس دل ندهى ديده ببند

    (سعدى)

 5. واژه «فَرْج» در اصل به معناى شكاف است، و در اين‌جا كنايه از مواضع جنسى است؛ يعنى مردان بايد مواضع جنسى بدن خود را از نگاه ديگران بپوشانند تا سبب تحريك افراد و زمينه آلودگى و انحراف جامعه نشود.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. چشم چرانى ممنوع می‌باشد.

 2. آموزه آيه آن است كه مردان نيز حجاب خويش را رعايت كنند و مواضع جنسى خود را بپوشانند.

 3. پيام آيه براى مردان آن است كه فروكاستن نگاه، از حرام عامل پاكى و رشد است.

 4. آموزه آيه براى مردان آن است كه با پوشاندن مواضع جنسى خود، به پاكى و رشد جامعه كمك كنيد.

 5. پيام هشدار آميز آيه آن است كه با زيركى سعى نكنيد از اين دستورها فرار كنيد؛ زیرا خدا از حال شما آگاه است.

* * *

 قرآن كريم در آيه 31 سوره نور به ممنوعيت چشم چرانى زنان و حدود حجاب آنان و موارد دوازده‏گانه استثناى آن اشاره كرده و مى‏فرمايد:

(وَقُل لِّلْمُؤْمِنَتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَايُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلَى‏ جُيُوبِهِنَّ وَلَايُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئهِنَّ أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآئهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنِى‌إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنِى‌أَخَوَتِهِنَّ أَوْ نِسَآئِهِنَّ أَوْ مَامَلَكَتْ أَيْمَنُهُنَّ أَوِ التَّبِعِينَ غَيْرِ أُوْلِى‌الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظهَرُواْ عَلَىْ عَوْرَتِ النِّسَآءِ وَلَايَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُواْ إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكمْ تُفْلِحُونَ‏)؛ «و به زنان مؤمن بگو: «چشمانشان را (از نگاه حرام) فروكاهند؛ و دامان (عفت)شان را حفظ كنند؛ و زيورشان را آشكار ننمايند، جز آنچه را كه از آنها ظاهر است؛ و بايد روسرى‏هايشان را بر گريبان‏هايشان (فرو) اندازند، و زيورشان را آشكار ننمايند جز براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدران شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران شوهرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان (هم كيش)شان، يا آنچه (از كنيزان) مالك شده‏اند، يا مردان (خدمتكار) تابع (خانواده) كه (از زنان) بى نيازند، يا كودكانى كه بر امور جنسى زنان آگاه نشده‏اند؛ و پاهايشان را (به زمين) نزنند تا آنچه از زيورشان پنهان مى‏دارند، معلوم گردد؛ و اى مؤمنان! همگى به سوى خدا بازگرديد باشد كه شما رستگار (و پيروز) شويد.»

نکات و اشارات

1. در آیه موارد دوازده‏گانه‌ی استثنا را بر مى‏شمارد و مى‏فرمايد: «زنان زينت خود را آشكار نسازند، مگر (براى دوازده گروه)».

1. براى شوهرانشان؛  2. يا براى پدرانشان؛ 3. يا براى پدران شوهرانشان؛

4. يا براى پسرانشان؛ 5. يا براى پسران همسرانشان؛ 6. يا براى برادرانشان؛ 7. يا براى پسران برادرانشان؛ 8. يا براى پسران خواهرانشان؛ 9. يا زنان (هم كيش) آنان؛ 10. يا براى بردگان (= كنيزانشان)؛ 11. يا براى مردان دنباله روى كه تمايلى (به زنان) ندارند؛ 12. يا براى كودكانى كه توانائى و اطلاعى از امور جنسى زنان ندارند.

2. در اين آيه دو دستور اساسى به زنان مى‏دهد كه عبارت‌اند از:

پرهیز از چشم چرانى و لزوم پوشاندن مواضع جنسى از نگاه ديگران.

اين دو قانون عمومى بوده و شامل مردان و زنان مؤمن مى‏شود؛ البته در آيه قبل اين دو دستور را براى مردان و در اين آيه براى زنان واجب كرد. بيان جداگانه حكم مردان و زنان در اين دو آيه براى تأكيد و اهميت آن است تا روشن شود كه اين قوانين مخصوص قشرى خاص نيست.

3. در اين آيه فرمان حجاب خاص زنان را صادر كرده است كه شامل دو دستور اساسى است: نخست اين‌كه زنان بايد زيورهاى مخفى خود را براى نامحرمان آشكار نسازند؛ ودوم اين‌كه پوشش‏هاى خود را بر گريبان خويش بيفكنند.

4. مفسران قرآن در مورد زيورهاى مخفى زنان اختلاف نظر دارند: برخى اين زيورها را به معناى زينت طبيعى زنان، يعنى اندام‏هاى آنان دانسته‏اند، و برخى ديگر به معناى محل زيور آلات زنان همچون گوش و دست دانسته‏اند، و برخى ديگر از مفسران زينت را به معناى زيور آلات زنان دانسته‏اند؛ البته در حالى كه بر بدن قرار گرفته‏اند و به طور طبيعى آشكار كردن چنين زينتى همراه با آشكار ساختن اندامى است كه زيور بر آن قرار گرفته است. گفتنی است ظاهر آيه با تفسير سوم سازگارتر است[16].

 5. در برخى احاديث اهل‌بيت: آمده است كه مقصود از زينت  پنهان زنان در اين آيه، همان گردنبند، بازوبند و پاى بند است[17]؛

 البته اين‌گونه احاديث مصاديق اين زيورها را بيان مى‏كند، ولى آيه شامل هرگونه زيور مخفى زنان همچون لباس‌هاى زينتى مى‏شود (كه زير چادر يا زير لباس عادى قرار مى‏گيرد.)

 6. در احاديث اهل‌بيت: آمده است كه مقصود از زيورهاى آشكار زنان كه پوشاندن آن‌ها لازم نيست، همان دستبند، انگشتر و سرمه و مانند آن است[18] و در احاديث ديگر می‌خوانیم كه مقصود صورت و دو دست زن است (كه لازم نيست پوشانده شود.)

 البته فقهاى شيعه در مورد استثنای اين امور اختلاف نظر دارند، و هر زن مكلّف در اين موارد به فتواى مرجع تقليد خويش مراجعه كند[19].

 7. واژه «خُمُر» به معناى پوشش است و معمولاً به چيزى گفته مى‏شود كه زنان سرخود را با آن مى‏پوشانند (مثل مقنعه يا روسرى).

 و واژه «جُيُوب» به معناى يقه پيراهن است كه به آن گريبان گويند و گاهى به معناى قسمت بالاى سينه نيز كه مجاور آن است، گفته مى‏شود؛[20] يعنى اين آيه دستور مى‏دهد كه زنان روسرى خود را برگريبان خود بيفكنند تا گردن و قسمتى از سينه كه معمولاً باز مى‏ماند، پوشيده شود.

 8. فلسفه حجاب در اسلام آن است كه:

 الف‌) حجاب وقار و شخصيت زن را افزايش مى‏دهد و اسلام‌ مى‏خواهد زنان اين‌گونه باشند.

 ب‌) محيط جامعه، محيطى پاك باشد و زمينه‏هاى فساد و انحراف برچيده شود.

 ج‌) محيط جامعه براى مردان جوان تحريك‏آميز نباشد و آنان را به فشارهاى روانى و بيماري‌هاى عصبى گرفتار نسازد.

 د) يكى از پيامدهاى بی‌حجابى و بدحجابى، افزايش فحشا و اعمال منافى عفت و پيدايش فرزندان نامشروع است، همان گونه كه در عصر ما در جوامع غير مذهبى مشاهده مى‏شود و حجاب يكى از موانع اين فسادهاست.

 يادآورى اين نكته لازم است كه حجاب به معناى محروميت زنان در انجام وظايف فردى و اجتماعى نيست و زنان مسلمان مى‏توانند با حفظ حجاب خود تا مراتب عالى علمى، فرهنگى و اجرایى پيشرفت كنند.

9. در اين آيه دوازده مورد به عنوان استثنا ذكر شده‏اند كه زنان حق دارند در برابر آنان حجاب خود را رعايت نكنند. اين دوازده مورد عبارت‌اند از:

 شوهر، پدر، پدر شوهر، پسر، پسر شوهر، برادر، پسر برادر، پسر خواهر، زنان (هم كيش)، بردگان (كنيز)، مردان كم خرد كه دنباله‏رو افراد هستند و طالب مسائل شهوانى نيستند و كودكان ناتوان كه از امور جنسى زنان آگاهى ندارند.

 10. مقصود از «نِسائهُنّ» زنان غير مسلمان هستند؛ يعنى زنان مسلمان در برابر زنان مسلمان ديگر حق دارند كه حجاب خود را برگيرند؛ اما در برابر زنان غيرمسلمان نبايد بى‌حجاب شوند؛  زیرا آنان با وصف زنان مسلمان براى ديگران موجب فساد مى‏شوند. به اين مطلب در برخى احاديث اهل‌بيت: نيز اشاره شده است[21].

11. مقصود از بردگانى كه زنان مسلمان حق دارند، حجاب خود را در برابر آنان برگيرند، كنيزان‌اند[22] كه در اعصار پيشين در جوامع وجود داشته‌اند و اسلام با برنامه‏اى جالب، ريشه برده دارى را از جامعه اسلام بركند.

12. مقصود از مردان دنباله‌رو خانواده كه ميل شهوانى ندارند، و زنان مى‏توانند در برابر آنان حجاب خود را برگيرند، همان مردان كم خرد و سفيه هستند كه احساس جنسى ندارند. و معمولاً خدمتكار ديگران هستند[23] و يا منظور پير مردان و افراد خنثى و خواجه هستند. كه ميل شهوانى ندارد.[24]

13. در اين آيه از عمو و دائى به عنوان محرم زنان ياد نشده است، شايد اين به خاطر آن است كه از پسر برادر و پسر خواهر ياد شد و با توجه به محرميت دو جانبه آنان روشن مى‏شود كه عمو و دائى نيز محرم هستند.

14. در اين آيه بيان شده بود كه زنان با زدن پا به زمين باعث نشوند زينت‏هاى آنان آشكار شود و صداى پابند (و خلخال‏ها) به گوش مردان برسد و شهوت آنان تحريك شود. اين مطلب نهايت دقت و ظریف‌نگری اسلام را نشان مى‏دهد.

اين مطلب هرچند يك مصداق تحريك شهوانى است، با الغای خصوصيت مى‏توان گفت كه زنان لازم است از هر گونه كار تحريك‏آميز در برابر مردان نامحرم خوددارى كنند.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. آموزه آيه براى زنان مؤمن آن است كه با دورى از چشم‌چرانى و حفظ حجاب، محيط جامعه را پاك نگاه داريد.

 2. پيام آيه آن است كه زنان با آشكار كردن زيورهاى مخفى، عامل تحريك (و فساد) جامعه نشوند.

 3. آموزه ديگر آيه آن است كه زنان در برابر دوازده گروه اجتماعى آزادند كه حجاب خويش را فروگذارند.

 4. پيام ديگر آيه آن است كه راه توبه، بازگشت و رستگارى براى خطاكاران باز است.

ج: آیات مربوط به حجاب (تأمین سلامت اجتماعی و بهداشت روانی زنان)

در این مورد چند آیه وجود دارد؛ از جمله آیه 31 نور که توضیح آن گذشت و آیه 32 و 59 سوره احزاب که در مورد زنان پیامبر9 است؛ اما درس‌های آموزنده آن کلی است. قرآن كريم در آيه32 سوره احزاب به جايگاه همسران پيامبر و شيوه شايسته گفتگوى زنان با مردان اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد: (يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً)؛ «و افراد بى‏همسرتان، و شايستگان از بندگانتان، و كنيزانتان را به ازدواج (يكديگر) در آوريد؛ اگر نيازمند باشند، خدا از بخشش خود آنان را توانگر مى‏سازد؛ و خدا گشايشگرى داناست.»

 نكات و اشارات

 1. در اين آيه جايگاه و مسئوليت بزرگ زنان پيامبر9 بيان شده است. آنان از طرفى منسوب به پيامبر9 هستند و از سوی ديگر الگوى زنان مسلمان مى‏باشند.

 آن‌ها مى‏توانند دستورهای خدا و پيامبر را در زندگى خود اجرا كنند و با تقوا باشند و سرمشق ديگران قرار گيرند. و اين مقام ممتازى است كه زنان عادى از آن بی‌بهره‌اند.

 2. در اين آيه به زنان پيامبر9 آموزش مى‏دهد كه چگونه با مردان بيگانه سخن گويند. بانوان بايد با مردان بيگانه جدّى، خشك و معمولى سخن گويند، و از شوخى و تعبيرهای هوس‏انگيز پرهيز كنند تا افراد بيماردل و شهوت‏ران در مورد آنان طمع نورزند.

 3. در اين آيه از افراد هوس‏ران با عنوان «كسانى كه در دلشان بيمارى است» ياد شده است، اين جمله اشاره به آن است كه اگر شهوت انسان به صورت متعادل باشد، آن انسان سالم است؛ اما اگر كسى شهوت‏ران و هوس‌ران باشد، از حالت تعادل و سلامت خارج شده و به نوعى بيمارى درونى و روانى گرفتار می‌شود كه در برخى مراحل به سرحدّ جنون جنسى نیز مى‏رسد[25].

 4. مقصود از گفتار شايسته آن است كه گفتار بيهوده و باطل و گناه‏آلود و مخالف حق نگويند و شايسته، نيكو، پسنديده و طبق عرف صحيح با مردان سخن بگویند.

 5. مخاطبان اين آيه زنان پيامبر9 هستند، ولی مقصود همه زنان مسلمان بوده و اين آيه نوعى آموزش همگانى براى گفتگوى زن و مرد بيگانه است.

 6. از اين آيه استفاده مى‏شود كه سخن گفتن زن و مرد بيگانه، اگر بدون هوس‌رانى و به‌طور شايسته باشد، جايز است.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. آموزة اين آيه براى زنان مسلمان آن است كه شما مى‏توانيد با مردان بيگانه به‌ طور شايسته و طبق عرف صحيح گفتگو كنيد.

 2. پيام آيه آن است كه هرگاه زنى هوس‏انگيز سخن گويد، خود را در معرض طمع بيمار دلان قرار مى‏دهد.

 3. آموزه ديگر آيه آن است كه زنان وابسته به شخصيت‏ها و كسانى كه جايگاه اجتماعى دارند، مراقب شیوه‌ی سخن گفتن خود باشند.

*    *    *

 قرآن كريم در آيه 59 سوره احزاب با دستور حجاب جلوى سوء استفاده و آزار زنان را مى‏گيرد و مى‏فرمايد:

(يَا أَيُّهَا الْنَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلاَلبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنَى‏ أَن يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً)؛ «اى پيامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مومنان بگو: «از پوشش‏هاى بلند (چادر مانند) شان به خودشان نزديك كنند، اين [كار] براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند نزديك‏تر است؛ و خدا بسيار آمرزنده مهرورز است.»

شأن نزول

داستان نزول اين آيه اين‌گونه حكايت شده است كه در عصر پيامبر9 زنانى كه براى نماز عشا به مسجد مى‏رفتند، توسط جوانان هرزه مورد آزار و مزاحمت قرار مى‏گرفتند.

آية فوق بدين مناسبت فرود آمد و به زنان دستور داد كه حجاب خود را به طور كامل رعايت كنند تا مورد آزار قرار نگيرند.

 و در پايان آيه يادآور مى‏شود كه: «خدا بسيار آمرزنده و مهرورز است (و خطاهاى گذشته شما را مى‏بخشد)».

 نكات و اشارات

 1. در اين آيه به مزاحمت‏هاى خيابانى عليه زنان مؤمن اشاره كرده و يكى از راه حل‏هاى آن را حفظ حجاب آنان معرفى كرده است.

 2. مفسران حكايت كرده‏اند كه در آن زمان، كنيزان بدون پوشش مناسب سروگردن از خانه‏ها بيرون مى‏آمدند و برخى از آنان از نظر اخلاقى وضع خوبى نداشتند؛ از اين رو، برخى جوانان مزاحم آنان مى‏شدند؛ اما زنان آزاد مسلمان كه شناخته مى‏شدند، از تعرّض در امان بودند؛ از اين رو در اين آيه دستور داده شد كه زنان حجاب كامل خود را رعايت كنند تا از كنيزان و آلودگان باز شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند.

 3. مفهوم آية فوق آن نيست كه جوانان حق مزاحمت براى زنان غير مومن و كنيزان را دارند، بلكه مقصود آيه آن است كه بهانه از دست افراد فاسد گرفته شود.

 در اجتماع امروز نيز هنگامى كه زنان حجاب و شخصيت اجتماعى خويش را حفظ كنند، جوانان هرزه به آنان طمع نمى‏ورزند؛ زیرا زمينه انحراف را در آنان نمى‏بينند.

 4. واژه «جلباب» يا به معناى پارچه بزرگ (چادر مانند) است كه سر، گردن و سينه‏ها را مى‏پوشاند و يا به معناى روسرى و مقنعه و يا به معناى پيراهن گشاد است. قدر مشترك همه اين معانى آن است كه بدن زن به وسيله اين پارچه‏ها پوشيده ‏شود و معناى اول مورد تاكيد برخى لغت‌شناسان است[26].

 5. مقصود از نزديك ساختن روسرى و چادر آن است كه زنان آن را به بدن خويش نزديك كنند تا به درستى محفوظ بمانند و آن را رها نسازند تا گاهى كنار رود و بدن آن‌ها آشكار شود.

 6. در اين آيه به پيامبر9 دستور مى‏دهد كه اصلاح جامعه را نخست از خانه خويش شروع كند و اول به همسرانش دستور حفظ حجاب بدهد و آن‌گاه به دخترانش و در نهایت[27] به زنان مؤمن دستور دهد حجاب خود را حفظ کنند.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيام اين آيه براى زنان مومن آن است كه حجاب (شخصيت) شما را معرفى مى‏كند.

 2. حجاب، شما را از شرّ مزاحمان حفظ مى‏كند.

 3. با حفظ كامل حجاب، بهانه از دست مزاحمان گرفته می‌شود.

 4. اصلاح جامعه را از خانواده خويش شروع كنيد.

 5. خانواده رهبر، در انجام دستورهای الهى پيشگام باشند.

 6. خطاهاى گذشته شما را به لطف خويش مى‏آمرزد[28].

د: آیات مربوط به ازدواج و خواستگاری

این آیات در مباحث آینده به صورت گسترده مورد بررسی قرار می‌گیرد.

پی‌نوشت‌ها:
[1] . برخى مفسران نوشته‏اند كه با پاى برهنه رفت و هشت روز در راه بود و پاهايش تاول كرد و در راه از گياهان مى‏خورد. (تفسیر نمونه، ج‏16، ص 55)

[2] . در برخى احاديث آمده است كه موسى7 غذا يا نان خواست (تفسیر صافى، ج‏4،
ص 86) ولى اين روايات مصاديق نيكى را تعيين مى‏كند.

[3]. ظاهراً «استحياء» بر تلاش او برای حفظ عفت دلالت دارد (از این رو «حیاء» نیامده است).

[4]. راه رفتن انسان نشان دهنده شخصيت او است؛ چراكه راه رفتن اقسامى دارد؛ گاهى با تكبّر، گاهى با وقار و فروتنى، گاهى تحريك آميز و عشوه‏گرانه و گاهى با عفت و حياراه مى‏رود.

هركدام از اين حركت‏ها پيامدها و پيام‏هاى خاص خود را دارد.

[5] . تفسير فخر رازى و تفسیر نمونه ذيل آيه و تفسیر نور الثقلين، ج 4، ص 123.

[6] . ر.ك: تفسیر نمونه، ج 16، ص 67.

[7] . همان، ج 16، ص 68.

[8] . تفسیر صافى، ج ‏4، ص 88 ـ 87.

[9] . تفسیر نمونه، ج 16، ص 68.

[10] . ر.ك: مجمع البيان، ذيل آيه، و تفسیر صافى، ج ‏4، ص 88 ـ 87.

[11]. این بخش از تفسیر آیات از «تفسیر قرآن مهر» (تفسیر ویژه جوانان) دارد.

محمدعلی رضایی اصفهانی و همکاران قبل از انتشار استفاده شد.

[12] . تفسیر نورالثقلین، ذیل آیه.

[13] . تفسير صافى، ج 3، ص 430.

[14] . تفسیر نمونه، ج 14، ص 436.

[15] . نویسندگان تفسير نمونه اصرار دارند كه «غض» به معناى كاستن قلمرو نگاه است. (همان، ج 14، ص 437). اما مانعى ندارد كه آيه هم به آن معنا و هم به معناى خيره نگاه نكردن و كوتاهى خود نگاه باشد؛ زیرا مورد اول در مورد قبل از برخورد با زنان پيش مى‏آيد و مورد دوم پس از برخورد و نگاه مرد به آنان پيش مى‏آيد.

[16] . تفسیر نمونه، ج 14، ص 439.

[17] . ر.ك: تفسير قمى و تفسیر نمونه ذيل آيه.

[18] . صافى، ج 3، ص 430 كه از كافى حكايت مى‏كند.

[19] . برخى پوشاندن صورت و دست‏ها را واجب يا مطابق احتياط مى‏دانند، و برخى ديگر غير واجب يا مستحب مى‏دانند؛ البته جواز باز بودن صورت و دست‏ها در موردى است كه منشأ فساد و انحراف نشود و اين نوعى تسهيل بر زنان در امور زندگى است. (تفسیرنمونه، ج14، ص449 و 500).

[20] . همان، ج 14، ص 440.

[21] . ر.ك: تفسیر نور الثقلين، ج 3، ص 593؛ تفسیر نمونه، ج 14، ص 451.

[22] . در احاديث اهل بيت: نيز به ممنوعيت نگاه غلامان اشاره شده است و برخى با توجه به روايات مخالف آن را خلاف احتياط مى‏دانند. (تفسیر نمونه، ج 14، 452 و وسائل الشيعه، كتاب النكاح، باب 124، ح 8).

[23] . اين مطلب از احاديث استفاده مى‏شود (ر.ک: وسائل الشيعه، ابواب مقدمات نكاح، باب 111؛ جواهر الكلام، ج 29، ص 94؛ تفسیر نمونه، ج 14، ص 452).

[24] . اين مطلب را برخى مفسران حكايت كرده‏اند. (تفسیر نمونه، همان).

[25] . ر.ك: تفسیرنمونه، ج 17، ص 289.

[26] . نک: لسان العرب، مجمع البحرين، مفردات، تاج العروس، و تفسیر نمونه ذيل آيه.

[27] . همسران را قبل از دختران آورد؛ زیرا همسران در خانه مى‏مانند و به مرد نزديك‌ترند، ولى دختران همسر ديگران مى‏شوند و مى‏روند. (تفسیر نمونه، ج 17، ص 432).

[28]. در تفسیر این آیات نیز از تفسیر قرآن مهر (ویژه جوانان) دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و همکاران استفاده شد.