- توضیحات
- نوشته شده توسط soleymani
- دسته: ـ گفتگوي دختر و پسر قبل از ازدواج چه حكمي دارد؟
- بازدید: 1623
پرسش
گفتگوي دختر و پسر قبل از ازدواج چه حكمي دارد؟
پاسخ
بعد از نگاه، گفتگوي پسر با دختر از مهمترين نمودهاي ارتباطي آنها به شمار ميرود. حال بايد ديد اين مسأله از ديدگاه قرآن چه حكمي دارد؟ آيا دختر و پسر ميتوانند با يكديگر به گفتگو بنشينند؟ با يكديگر بحث علمي داشته باشند يا خير؟
بررسي اين مهم پژوهش گستردهاي را ميطلبد، ولي به اجمال بايد گفت: قرآنكريم به اين مسأله اشاره دارد و صدور جواز اصل گفت و شنود همراه با شرايط آن را بيان كرده؛ ميفرمايد: (فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً)؛ «پس به نرمى (و ناز) سخن مگوييد، تا كسى كه در دلش (نوعى) بيمارى است طمع ورزد؛ و سخنى پسنديده بگوييد.»[1] مفهوم اين كلام الهي اين است كه زن و مرد و دختر و پسر ميتوانند با يكديگر صحبت كنند، ولي با دو شرط:
1. محتواي سخن
در اين زمينه ميفرمايد: (قُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً) سخن شايسته بايد گفت، نه اين كه سخنان مهيج و تحريك كننده مانند عزيزم، جانم، فدات شوم، دوستت دارم و ... به يكديگر بگويند.
2. كيفيت سخن
سخن گفتن زن با مرد و دختر با پسر نبايد با ناز و عشوه باشد، بلكه بايد به فرمودۀ قرآن (لاَ تَخْضَعْنَ) یعنی با نرمي و خضوع( نازكي) در گفتار همراه نباشد؛ زيرا اينگونه سخن گفتن باعث تحريك انسان ميشود؛ از اين رو قرآن اين تدبير را براي سالم سازي جامعه اتخاذ كرد و فرمود: (فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ)؛ بيمار دلان با اين سخنان طمع پيدا ميكنند.
سخنان كذايي با شيوهاي تحريكآميز، در وهلة اول دلهاي بيمار و آنان كه جنون جنسي دارند را به هوس مياندازد و باعث شعلهور شدن غريزة شهوتش در آنها ميشود و در وهلة دوم، امنيت خود دختر و زن را به مخاطره مياندازد و شكي نيست كه هم بهداشت رواني افراد بايد حفظ شود و هم امنيت جاني و رواني آنان.
در نتيجه دختر و پسر و زن و مرد دربارة مباحث علمي، پاسخ گويي
به پرسشها و مانند اينها، با همكار، همكلاس، استاد و ... به شرط آن
كه قصد لذت بردن در كار نباشد و ايمن از آلوده شدن به گناه باشند،
سخن ميگويند. آيت الله سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي ـ از فقهاي بزرگ ـ مينويسد: شنيدن صداي زن در صورتي كه تلذذ و ريبه نباشد، جايز است[2].
پینوشتها:
[1]. احزاب/ 32.
[2]. عروة الوثقي، ج 2، ص 804.