پرسش

ازدواج چند قسم است؟

˜ پاسخ

در بسیاری از جوامع بشری، ازدواج را تنها در شکل دایم آن می‌پذیرند و چون به ازدواج موقت اعتقادی ندارند، کسانی که به هر دلیل قادر به انجام ازدواج نباشند، بر اثر فشار شهوت به فساد روی می‌آورند. اما شارع مقدس اسلام نظر به ضرورت و دلایلی، دو نوع ازدواج را تشریع کرده است كه عبارت‌اند از:

الف) ازدواج دائم: عبارت است از پیمان زناشویی که بین زن و مرد برای مدت غیرمعین بسته می‌شود. این نوع ازدواج محور احکام، حقوق، و آداب و رسوم است.

ب) ازدواج موقت (متعه): عبارت است از پیمان زناشویی که بین زن و مرد، در برابر مهر معین و برای مدت مشخص بسته می‌شود[1].

بدیهی است با توجه به حقوقی که ازدواج برای طرفین ایجاد می‌کند و سنگینی هزینه‌ها، ادامة تحصیل، آداب و رسوم پیچیده، ازدواج دائم چه بسا برای همه به سادگی مقدور نباشد؛ از اين رو، یا می‌باید با مشکل ارضا نشدن غریزة جنسی سوخت و ساخت و یا به مسیر انحرافی روی آورد؛ به دیگر سخن، یا باید رهبانیت مسیحی را پذیرفت و یا به کمونیزم جنسی تن داد؛ یعنی به دختر و پسر اجازه دهیم که با ده‌ها بلکه صدها نفر رابطة جنسی داشته باشند و از هم کام بگیرند. راسل ـ فیلسوف انگلیسی ـ ولیندزی ـ قاضی آمریکایی ـ برای حل بحران جنسی، ازدواج رفاقتی و تجربی را پیشنهاد می‌کنند[2].

اسلام ضمن رد رهبانیت و نیز کمونیزم جنسی ازدواج موقت (متعه)[3] را می‌پذیرد[4]، که طرح «راسل» تا حدی با آن شباهت دارد. در قرآن به این حقیقت اشاره شده است: «(فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً)؛ زنانی را که متعه می‌کنید، مهر آن‌ها را، واجب است بپردازید.»[5]

دلايل جواز ازدواج موقت

1. اطلاق آیة «فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ؛ پس آنچه از زنان، دلخواهتان است، به زنی بگیرید».[6]

2. اطلاق واژة «ازدواج» در آيۀ: «(وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلَّا عَلَى‏ أَزْوَاجِهِمْ)؛ و كسانى كه آنان دامانشان را (در امور جنسى) حفظ مى‏كنند، مگر در مورد همسرانشان يا آنچه (از كنيزان) مالك شده‏اند.»[7]

3. آیة استمتاع (متعه): (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ...) این قسمت آیه دلالت دارد ‌که قبل از نزول آن، ازدواج موقت وجود داشته است.[8]

4. روایات: شیخ طوسی در کتاب «الخلاف»، روایات جواز متعه را از ابن مسعود، جابر بن عبدالله، سلمة بن اکوع، ابوسعید خدری، مغیرة بن شعبة، ابن عباس، ابن جریح، عطاء، سعید بن جبیر و جز اين‌ها نقل می‌کند.[9]

مسلمانان و مسألة متعه (ازدواج موقت)

دربارة متعه در بین مسلمانان، چند نظريه وجود دارد که عمدة آن عبارت‌اند از:

1. موقت بودن حکم آن در زمان پیامبر9، برای چند روز.[10]

2. مباح بودن آن در زمان پیامبر9 و نسخ آن به وسیلة خود آن حضرت. بیضاوی در تفسیر خود به این نظريه اشاره دارد[11].

3. مباح بودن آن در زمان پیامبر9 و نسخ آن در زمان عمر. این نظريه بیشتر مفسران و علمای اهل سنت است[12].

معروف و مشهور این است که عمر خود گفته است: «متعتان کانتا علی عهد رسول الله9، انا اَنهی عنهما واعاقب علیهما؛ دو متعه [متعة نسا و متعة حج] در زمان پیامبر9 وجود داشت، من آن را ممنوع کردم و عقاب آن را می‌کشم.»[13]

4. جواز متعه و نسخ نشدن آن. این نظريه همة فقها و مفسران شیعه و برخی علمای اهل‌سنت است.[14] شیعه معتقد است متعه در زمان پیامبر9 وجود داشته و حکم آن همچنان باقی است. روایات ائمة معصومین: نیز بر همین معنا دلالت دارند. در روایتی از امام باقر7 می‌خوانیم که فرمود: «...احلها الله فی کتابه و سنها رسول الله وعمل بها اصحابه؛ خداوند در کتابش متعه را حلال کرده، و پیامبر9 آن را سنت قرار داد، و اصحاب آن حضرت بدان عمل می‌کردند.»[15] در روایت دیگری آمده است که ابوبصیر از امام باقر7 دربارة متعه پرسید، امام فرمود: «نزلت فی‌القرآن، فما استمتعتم...[16]

وقتی تشریع حکمی در زمان پیامبر9 ثابت شد، نسخ شدن آن به نحو صحیح نیازمند دلیل قطع از سوی شارع می‌باشد.
ج) ملک یمین: این نوع سوم از نکاح است که در قرآن بدان اشاره شده است: (... إِلَّا عَلَى‏ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ...)[17]

پی‌نوشت‌ها:
[1] . اقتباس از کتاب التعریفات، ص 108؛  فرهنگ معارف اسلامی، ج 3، ص 2034.

[2]. نظام حقوق زن در اسلام، مطهری، ص 30.

[3]. «متعه» اسم مصدر «تمتیع» به معنای منفعت بردن است و «متعه» در ازدواج به معنای ابراز التذاذ و انتفاع است. (ر.ك: مقاییس اللغه و نهایه، مادۀ «متع»)

[4]. این برنامه در قوانین مدنی کشورمان نیز پذیرفته شده است. (ر.ک: قانون مدنی، مواد 1075 تا 1077.)

[5]. نساء/ 24.

[6]. نساء/ 3.

[7]. معارج/ 30.

[8]. نساء/ 24.

[9]. کتاب خلاف، ج 4، ص 340.

[10]. ر.ک: الغدیر، ج 6، ص 225.

[11]. تفسیر بیضاوی، ج 3، ص 76.

[12]. زمخشری در کشاف، ج 1، ص 498، فخررازی در تفسیر کبیر، ج 10، ص 49، میبدی در کشف الاسرار، ج 2، ص 469، ابن اثیر در نهایه ـ متع.

[13]. تفسیر کبیر، ج 10، ص 50.

[14]. ر.ک: الغدیر، ج 6، ص 223.

[15]. ر.ک: بحارالانوار، ج 4، ص 356.

[16]. تفسیر برهان، ج 1، ص 460.

[17]. مومنون/ 6.

پرسش

آثار و قواعد ازدواج چيست؟

˜ پاسخ

ازدواج به عنوان یک پدیدة طبیعی، دارای آثار و فوايد فردی و اجتماعی فراوانی است، که در قرآن کریم نیز به برخی از آن‌ها اشاره شده است:

الف) اثر اجتماعی (حفظ نسل)

آن گونه که پیش از این نیز بدان اشاره شد، مهم‌ترین اثر در بعد اجتماعی ازدواج، بلکه راز اصلی این پدیده، استمرار نسل بشری است. افزون بر اشارة قرآن، امام علی7 در راز وجود شهوت در انبیا می‌فرماید: «واما الشهوة فجعلها الله تعالی فیهم لما اراده من بقائهم فی الدنیا... فلولا موضع الشهوة،‌ لما اکلوا، فبطل قوه اجسامهم عن تکالیفهم ویبطل حال النکاح، فلایکون لهم نسل ولا ولد، وما جری مجری ذلک، فالشهوة مرکبه فیهم لذلک؛ خداوند بدین جهت در انبیا شهوت قرار داد که می‌خواست آن‌ها بتوانند در دنیا زندگی کنند...؛ پس اگر شهوت در آن‌ها نبود، غذا نمی‌خوردند، بدنشان از ادای وظایف باز می‌ماند و نیروی نکاحشان از بین می‌رفت، و دیگر نسل و فرزندی نداشتند؛ پس بدین خاطر شهوت در درونشان جاسازی گردید.»[1] 

باید توجه داشت كه شهوت در سخن امام اعم از شهوت جنسی و اشتهای شکمی است، ولي مصداق بارز خواست انسانی شهوت جنسی است.

ب) آثار فردی

قرآن برای ازدواج در بُعد فردی، آثار چندی را بیان می‌کند که به برخی از آن‌ها اشاره مي‌كنيم:

1. آرامش روحی

وقتی بنا شد به حکم حکمت الهی و مصالح آفرینش، در درون انسان غریزة جنسی نهاده شود، چنان‌که در روایتی از امام صادق7 به نقل از علی7، آمده است: «ان الله رکب فی الملائکه عقلاً بلاشهوة، ورکب فی البهائم شهوة بلاعقل، ورکب فی بنی‌آدم کلیهما، فمن غلب عقله علی شهوته، فهو خیر من الملائکه، ومن غلب شهوته علی عقله فهو شر من البهائم؛ خداوند فرشتگان را از عقل محض آفرید، و حیوانات را از شهوت محض خلق کرد، ولی در آفرینش انسان، هر دوی عقل و شهوت را قرار داد؛ بنابراين، اگر عقل انسان بر شهوتش چيره شود، از فرشتگان برتر خواهد شد، و اگر شهوتش غالب گردد، از چهارپایان نیز پست‌تر می‌شود.»[2]

در درگیری میان عقل و شهوت، به هنگام فوران کورة آتش شهوت، تنها چیزی که می‌تواند به انسان آرامش ببخشد، خاموش کردن طبیعی آتش شهوت است که در قالب ازدواج قانونی انجام می‌شود. اصلا وجود همسر شرعی و قانونی در کنار انسان از آن جهت که هر زمان اراده کند، در اختیار او است، خود مایة آرامش است و از این رو است که قرآن می‌فرماید: «(وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا)؛ دیگر از نشانه‌های خدا این است که از جنس خودتان همسراني برای شما آفرید، تا در کنار آن‌ها آرامش یابید»[3] با این آرامش به دست آمده، انسان بهتر می‌تواند از عالم خاکی رسته، از ملک فراتر رفته و به خدا برسد.

2. دوست يابي

انسان در اين دنيا، به حكم اين كه در درونش، يك جاذبه و كشش قلبي وجود دارد، نمي‌تواند همواره به تنهايي زندگي كند، بلكه مي‌بايست براي خود شريك و رفيقي برگزيند. بديهي است كه رفقاي درسي و شركاي مالي هر كدام در كوتاه مدت، و تنها در بخشي از نيازها مي‌توانند انسان را ياري كنند، ولي آن كه در دراز مدت مي‌تواند يار و غمخوار انسان و انيس و مونس وي باشد، همسر او است؛ از اين رو، قرآن مي‌فرمايد: «(وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً)؛[4] و در بين شما دوستى و رحمت قرارداد.»

مودت در آغاز زندگي و رحمت در پايان آن است. مودت در بيشتر مواقع، دو سويه و رحمت از يك سوي مي‌باشد.

3. دژسازي

قرآن كريم از هر دوي زن و مرد نسبت به يكديگر تعبير به لباس مي‌كند و مي‌فرمايد: «(هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ)؛ آنان لباسى براى شما، و شما لباسى براى آنان هستيد.»[5] فلسفة آن نیز روشن است؛ زیرا این لباس است که انسان را از سرما و گرما و خطر برخورد اشیاء به بدن حفظ می‌کند، عیوب انسان را می‌پوشاند و نیز زینتی برای انسان است.»

زن و مردی هم که ازدواج کنند، به آثار ارزشمندی می‌رسند؛ زیرا جوان، چه پسر و چه دختر، وقتی به مرحله‌ای از زندگی رسید، از یک سو احساس استقلال می‌کند و می‌خواهد به نحوی از خانه و خانواده جدا شده و شانة خود را از زیر اوامر و نواهی پدر و مادر خالی کند و از سوی دیگر، این استقلال در بسیاری امور نه تنها کارساز و مشکل‌گشا نیست، بلكه مشکل آفرین نیز هست.

در این‌جا می‌بایست ضمن دادن استقلال به فرزند، او را به جایی پیوند داد تا از تند بادهای زندگی، حرارت شهوت، سردی عاطفه، گفتار ناروای مردم و... در امان بماند و این تنها ازدواج است که می‌تواند این مهم را بر دوش بگیرد؛ یعنی پسر و دختر را در برابر آتش شهوت بیمه کند، در سردی زندگی عاطفة آن‌ها را تأمین نماید، از گفت و شنودهای بی پایه در امانشان دارد و هر کدام را مایة آبروی دیگری سازد. افزون بر آن، این‌که زن و مرد بسان لباس عیب‌های ظاهری و باطنی یکدیگر را می‌پوشانند.

4. یادگار نیک

یکی از آثار مهم ازدواج این است که انسان می‌تواند، یادگاری شایسته به نام فرزند صالح تحویل جامعه دهد، ثمرة صالحی که چه بسا به مصلحی بدل شود و با فکر و اندیشه خود عالمی را دگرگون می‌سازد. روشن است كه با خودداری از ازدواج ظهور چنین مصلحانی ممكن نخواهد بود؛ از این رو قرآن به دنبال بیان «حرث لکم» می‌فرماید: «قَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ؛ با پرورش فرزندان خوب، اثر نیکی را از پیش بفرستید.»[6]

5. بی‌نیازی

افزون بر آثار عبادی و اخلاقی ازدواج، در بعد فردی و اجتماعی، اثر اقتصادی نیز در آن وجود دارد. قرآن می‌فرماید: «إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند آن‌ها را از فضل خود بی‌نیاز می‌کند.»[7] این تعبیر در پاسخ کسانی است که از ترس فقر، تن به ازدواج نمی‌دهند، و حال آن‌که قرآن نه تنها ازدواج را موجب تنگدستی نمی‌داند، بلکه بر عکس مایة توسعة زندگی می‌داند؛ زیرا فرد مجرد ممکن است لقمه نانی را از خانة پدر به دست آورد؛ از اين رو خود را آزاد انگاشته و دنبال کار و تلاش نرود، ولي همین که ازدواج کرد و وظایفی بر دوش خود احساس نمود، بی‌شک تلاش خواهد کرد تا خود و خانواده‌اش را تأمین كند، و در پرتو این سعی و کوشش به فضل الهی به زندگی‌اش فزونی ‌بخشد.

6. کسب معنویت
وقتی بر اثر ازدواج، تعادل در غریزة جنسی ایجاد شد، انسان می‌تواند در پرتو آرامش حاصل از آن به عبادت بپردازد و به مبدأ و معاد (خدا و قیامت) توجه بیشتری داشته باشد؛ چنان‌که پیامبر9 می‌فرماید: «من احب ان یلقی الله طاهراً مطهراً فلیقله بزوجه؛ هر کس می‌خواهد پاک و پاکیزه خدا را ملاقات کند، باید ازدواج کند.»[8]

پی‌نوشت‌ها:
[1] . ر.ک: بحارالانوار، ج 93، ص 89.

[2]. ر.ک: وسائل الشیعه، ج 11، ص 164.

[3]. روم/ 21.

[4]. همان.

[5]. بقره/ 187.

[6]. بقره/ 223.

[7]. نور/ 32.

[8] . مقنعه، شیخ مفید، ص 496.