الف) سیمای پیامبر9 در قرآن

تعداد فراواني از آیات قرآن، مستقیم یا غیرمستقیم در مورد پیامبر اعظم9 است که بخش عظیمی از قرآن را شامل می‌شود، و نقل همه‌ آن‌ها از حوصله این نوشتار خارج است، ولی این آیات را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد.

اول. آیاتی که نام‌ها و صفات پیامبر9 را بر می‌شمارد، در این رابطه ما حدود سی مورد از نام‌ها و صفات ایشان را در قرآن یافتیم که در این نوشتار برمی‌شماریم، سپس در بخش بعدی به توضیح و تفسیر مهم‌ترین آن‌ها می‌پردازیم.

1. رسول الله؛ حضرت محمد9 فرستاده خداست. (فتح / 29 ـ احزاب/ 40 ـ اعراف / 158)

2. پیامبر؛ حضرت محمد9 پیام‌آور برجسته‌ وحی الهی است. (احزاب / 45)

3. شاهد؛ حضرت محمد9 گواه بر امت است. (احزاب / 45)

4. مبشر؛ حضرت محمد9 بشارتگر و مژده رسان الهی است. (احزاب/ 45)

5. هشدارگر؛ حضرت محمد9 هشدارگری الهی (= نذیر) برای مردم است. (احزاب / 45)

6. دعوت‌گر الهی؛ حضرت محمد9 دعوت‌گر به سوی خدا (نه به سوی خود) است که با رخصت الهی مردم را به سوی حق فرا می‌خواند. ((دَاعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ) ـ احزاب / 46)

7. چراغ؛ پیامبر اکرم9 چراغ و منبع نور (= سراج) امت است. (احزاب / 46)

8. نوربخش؛ پیامبر گرامی9 منبع نورافشان (= منیر) است که با نور خود راه انسان‌ها را روشن می‌کند. (احزاب / 46)

9. غم‌خوار امت؛ حضرت محمد9 دلسوز و غمخوار امت است از این‌رو مشکلات مردم بر او سخت است. ((عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَاعَنِتُّمْ) ـ توبه/ 128)

10. حریص بر خدمت رسانی؛ حضرت محمد9 شوق خدمت به مردم دارد و بر خدمت رسانی حریص است. ((حَرِيصٌ عَلَيْكُم) ـ توبه / 128)

11. دلسوز و مهربان مومنان؛ حضرت محمد9 نسبت به مردم مومن بسیار دلسوز و مهربان است. ((بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ) ـ توبه / 128)

12. مهرورز مومنان؛ حضرت محمد9 نسبت به مردم مومن همواره مهرمی‌ورزد و رحمت او شامل مومنان می‌شود او جلوه‌ی رحیمیت الهی است. ((بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ) ـ توبه / 128)

13. مردمی؛ حضرت محمد9 از میان خود شماست، بنابراین مشکلات و دردها و نیازهای شما را درک می‌کند.((مِنْ أَنْفُسِكُمْ)ـ توبه/ 128)

14. بشر؛ پیامبر اسلام9 بشری همانند شماست، و فردی ماوراء انسان نیست تا مشکلات شما را درک نکند. ((أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ) ـ کهف / 110)

15. دریافت‌کننده وحی؛ حضرت محمد9 به خدای متعال و فرشته‌ وحی متصل است و وحی را از ماورای طبیعت دریافت می‌کند که به صورت قرآن می‌خواند. ((يُوحى‏ إِلَيّ) ـ کهف / 110)

16. پایان بخش نبوت؛ حضرت محمد9 آخرین پیام‌آور وحی الهی است. ((خَاتَمَ النَّبِيِّينَ) ـ احزاب / 40)

17. فرزند پسر ندارد؛ حضرت محمد9 هنگام وفات فقط یک فرزند دختر از خود بر جای گذاشت یعنی فاطمه3، و هیچ فرزند پسری نداشت تا نبوت سلطنت نشود. ((مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِجَالِكُمْ) ـ احزاب/ 40)

18. محمد نام اوست؛ پیامبر اسلام9 نام «ستوده» (= محمد) داشت. (احزاب / 40)

19. احمد؛[1] نام پیامبر اسلام9 در زبان پیامبران قبلی «احمد» بوده است. ((مُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ) ـ صف / 6)

20. درس ناخوانده؛ پیامبراکرم9 سواد خواندن (و نوشتن) نداشت و معلم و استاد ندیده بود تا نگویند مطالب قرآن را از انسان‌های دیگر یاد گرفته است. ((الْأُمِّيَّ) ـ اعراف / 157؛ عنکبوت / 48؛ شوری / 51)

21. نامش در تورات و انجیل آمده است[2]؛ نام پیامبر اسلام9 در تورات و انجیل واقعی و تحریف ناشده آمده بود، تا امت‌های پیشین به آمدنش امیدوار و با او آشنا شوند. ((الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ وَالْإِنْجِيلِ) ـ اعراف / 157)

22. رسالت هدایتگر؛ پیامبر اکرم9 آمده تا مردم را هدایت کند.
((هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى) ـ فتح / 28)

23. دارای دین حق؛ پیامبر گرامی9 مردم را به سوی دین حق راهنمایی می‌کند. ((هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى‏ وَدِينِ الْحَقِّ)؛ فتح / 28)

24. رسالت جهانی؛ پیامبر اکرم9 برای همه‌ مردم جهان برانگیخته شده است. ((مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ) ـ سبأ / 28)

25. رحمت الهی برای جهانیان؛ پیامبر اکرم9 تجلی مهر و رحمت الهی بر همه‌ مردم جهان است. ((مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ)ـ انبیاء/ 107)

26. جهانی سازی مطلوب؛[3] پیامبر گرامی9 آمده است تا دین حق اسلام را، بر همه‌ ادیان پیروز گرداند و جهانی سازی صحیح و مطلوب داشته باشد، که این کار توسط فرزندش مهدی موعود7 به سرانجام می‌رسد. ((لِيُظْهِرَهُ عَلَى‏ الدِّينِ كُلِّهِ) ـ فتح / 28)

27. دارای مقام شفاعت؛ خدای‌ متعال در قیامت مقام شفاعت به پیامبر9 عطا می‌کند و آنقدر به او می‌بخشد تا راضی شود[4]. ((لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى) ـ الضحی/ 5)

28. یتیم؛ پیامبر اکرم9 در کودکی یتیم شد و رنج بی‌پدری را چشید. از این رو پدری مهربان برای یتیمان امت بود. (الضحی/ 6)

29. در پناه حق؛ پیامبر9 که یتیم شد در پناه حق قرار گرفت و تربیت شد. ((أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَى) ـ الضحی / 6)

30. فقیر؛ پیامبر گرامی9 فردی ثروت اندوز نبود بلکه فقیر بود و با فقیران می‌نشست و نیازمند به خدا بود. ((وَوَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَى‏) ـ الضحی/ 8)

31. غنی؛ رسول اکرم9 اگر چه فقیر بود اما با اتصال به خدای متعال به ثروتی نامحدود دسترسی داشت از این رو بی‌نیاز و غنی بود. (الضحی / 8)

32. نرم خو بود و سخت دل نبود؛ پیامبر9 براساس رحمت الهی، با مردم به نرمی سخن می‌گفت و رفتار می‌کرد و سخت دل نبود. ((فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ) ـ آل‌عمران/ 159)

33. صاحب اخلاقی بزرگ و بزرگوارانه؛ پیامبراکرم9 دارای اخلاقی نیکو و بزرگوارانه بود، به طوری که خدای بزرگ، اخلاق او را عظیم معرفی می‌کند. ((إِنَّكَ لَعَلَى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ) ـ قلم / 4)

34. الگوی نیکو؛ پیامبر9 در گفتار و کردار و عقایدش الگوی مردم است. ((لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) ـ احزاب / 21)

35. مأمور اجرای عدالت: پیامبر9 از طرف خدا مأمور اجرای عدالت در بین مردم بود. ((وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ) ـ شوری / 15)

36. آمرزش‌خواه مردم: پیامبر9 برای مردم، از خدا استغفار و طلب آمرزش می‌کرد. ((وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ) ـ آل عمران / 159)

37. عفوکننده مردم؛ حضرت‌محمد9 از لغزش‌های مردم در می‌گذشت و سخت‌گیر نبود. ((فَاعْفُ عَنْهُمْ) ـ آل عمران / 159)

38. مشورت‌کننده با مردم؛ پیامبر9 از مشورت مردم بهره می‌برد ولی در نهایت تصمیم‌گیری با رهبر اسلام بود. ((وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ...) ـ آل عمران / 159)

39. تلاش زحمت آمیز برای مردم؛ پیامبر اکرم9 برای هدایت مردم و ترویج قرآن، تلاش زیادی می‌کرد به طوری‌که خود را به زحمت می‌انداخت و این نشانه دلسوزی و مسئولیت‌شناسی ایشان بود. ((طه مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى‏)؛ طه/ 1 ـ 2)

40. مهربان با دوستان و سخت‌گیر بر دشمنان؛ پیامبر اعظم9 نسبت به مؤمنان مهربان، و نسبت به کافران سخت‌گیر بود. ((أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ) ـ فتح / 29)

دوم. آیاتی که در برابر مخالفان از پیامبر9 دفاع می‌کند، به عبارت دیگر، صفات سلبی پیامبر9 را بر می‌شمارد و تهمت‌ها و اشکالات مخالفان را از ایشان دفع می‌کند.

1. پیامبر9 آموزش دیده نیست؛ (دخان/ 14) یعنی مطالب قرآن را از اساتید و معلمان آموزش ندیده است بلکه از طریق وحی دریافت می‌کند.

2. پیامبر9 مجنون یعنی جن زده و دیوانه نیست؛ (دخان/ 14) بلکه از سلامت کامل عقلی برخوردار است.

(ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ)؛ سپس از او روى برتافتند، و گفتند: «دانش‌آموخته‏اى ديوانه است.»

3. پیامبر9 کاهن نیست؛ (طور/ 29) یعنی او از طریق کهانت با ماوراء غیب در ارتباط نیست بلکه بر او وحی می‌شود.

4. پیامبر9 شاعر نیست؛ (طور/ 30) یعنی مطالب قرآن که بر زبان او جاری می‌شود، مطالب خیالی یک شاعر نیست. بلکه حقایقی است که بر او وحی می‌شود هر چند که دارای آهنگ خاص است.

(فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلاَ مَجْنُونٍ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ)؛ «پس تذكر ده، كه تو به نعمت (و لطف) پروردگارت، پيشگو و ديوانه نيستى، بلكه مى‏گويند: «شاعرى است كه (حادثه) مرگ مشكوكى را براى او انتظار مى‏كشيم!»

5. پیامبر9 ساحر و جادوگر نیست؛ (ذاریات/ 52)

(كَذلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِن رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ)؛ «همچنين هيچ فرستاده‏اى (به سراغ) كسانى كه قبل از آن (مشرك)ان بودند نيامد مگر اينكه گفتند: «(او) ساحر يا ديوانه است!»
یادآوری مهم

همه اين موارد از طریق مطالعه‌ سیره و زندگانی پیامبر9 قابل فهم و استنباط است. یعنی تاریخ زندگی پیامبر9 یکی از مهم‌ترین گواهان بر سلامت عقل، دیوانه نبودن، آموزش ندیدن ایشان، کاهن، شاعر و جادوگر نبودن ایشان است و مهم‌تر از آن، معجزه‌ جاویدان او یعنی قرآن‌کریم است که مهم‌ترین شاهد صدق، عقل و نبوت ایشان است. در طی 14 قرن، دعوت به مبارزه و تحدی کرده که مثل آن را بیاورند. (بقره/ 24 ـ 23) ولی هنوز کسی مانند آن را نیاورده است.

سوم. آیاتی که حقانیّت پیامبر9 و رسالت و کتاب وحیانی او را تایید می‌کند و گواهان حقانیّت را بر می‌شمارد.

1. گواهی خدای متعال بر حقانیّت پیامبر9؛ (رعد/ 43، نساء/ 166)

(لكِنِ اللّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلاَئِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى‏ بِاللّهِ شَهِيداً)؛ «ليكن خدا به آنچه بر تو فرو فرستاد گواهى مى‏دهد، كه آن را از روى علمش فرو فرستاده است؛ و فرشتگان (نيز) گواهى مى‏دهند، و (هر چند كه) گواهىِ خدا كافى است».

2. گواهی فرشتگان بر حقانیّت پیامبر9؛ (رعد/ 43)

3. گواهی کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ (رعد/ 43)

(وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ)، «و كسانى كه كفر ورزيدند مى‏گويند: «(تو) فرستاده شده نيستى.» (اى پيامبر) بگو: «گواهى خدا، و كسى كه علمِ كتاب (قرآن) نزد اوست، بين من و بين شما كافى است.»

4. گواهی دانشمندان بر حقانیّت پیامبر9؛ (سبأ/ 6)

(وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ  وَيَهْدِي إِلَى‏ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ)؛ «و كسانى كه به آنان دانش داده شده، مى‏دانند آنچه از پروردگارت به سوى تو فروفرستاده شده، فقط حق است؛ و به سوى راه (خداى) شكست ناپذير ستوده رهنمون مى‏شود».

تذکر: مهمترین گواه خدای متعال است که ناظر بر حالات همگان و حاضر در همه جاست سپس فرشتگان که همه چیز را ثبت می‌کنند و کسی که از ابتدای رسالت تا هنگام وفات پیامبر9 در کنار ایشان و یاور او بود یعنی امام علی7 که به دانش کتاب آگاه است. در تفسیر آیه‌ 43 سوره‌ رعد بیان می‌شود که مصداق کامل از کسی که دانش کتاب نزد اوست امام علی7 است[5]، البته در این میان دانشمندان نیز با مشاهده‌ دلایل صدق و معجزه‌ جاویدان پیامبر9 یعنی قرآن، به حقانیّت او گواهی می‌دهند.

چهارم. آیاتی که مربوط به زندگی خصوصی پیامبر9: از جمله مسائل همسران، پسرخوانده ایشان (زید) و ... را بیان می‌کند[6]. (مثل: احزاب/ 37، تحریم/ 1 ـ 4)

پنجم. آیاتی که مبارزات سیاسی و اجتماعی پیامبر9 را بیان می‌کند. از جمله: آیات مربوط به جنگ‌ها (مثل انفال، فتح، توبه و...)

ششم. آیاتی که به اعتبار و حجیّت گفتار و کردار پیامبر9 و لزوم اطاعت از ایشان اشاره می‌کند.

(وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى‏ رسُولِنَا الْبَلاَغُ الْمُبِينُ) (تغابن/ 12)؛ «و خدا را اطاعت كنيد و فرستاده [خدا] را اطاعت كنيد؛ و اگر روى برتابيد پس بر عهده فرستاده ما فقط رساندن [پيام روشنگر و] آشكار است».

(لاَيَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ‌اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ) (حشر/7)؛ «تا (ثروت‏ها) در ميان توانگران شما [دست به دست] نگردد و آنچه را فرستاده [خدا] براى شما آورده پس آن را بگيريد (و اجرا كنيد)، و آنچه شما را از آن منع كرد پس خوددارى كنيد؛ و [خودتان را] از [عذاب‏] خدا حفظ كنيد كه خدا سخت كيفر است».

(بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ) (نحل/44)؛ «(پيامبران را) با دليل‏هاى روشن (معجزه‌آسا) و نوشته‏هاى متين (فرستاديم.) و آگاه‌كننده (=قرآن) را به سوى تو فرو فرستاديم، تا آنچه را كه به سوى مردم فرود آمده، براى آنان روشن كنى و تا شايد آنان تفكّر كنند».

هفتم. آیاتی که گفتار و شکوه‌های پیامبر9 و نیز به شفاعت ایشان در رستاخیز اشاره می‌کند، از جمله:

(وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى) (الضحی/ 5)؛ «و حتماً در آينده پروردگارت به تو عطا مى‏كند و خشنود مى‏شوى».

(وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً) (فرقان/ 30)؛ «و فرستاده (خدا) گفت: «اى پروردگار [من‏] ! در حقيقت قوم من از اين قرآن دورى گزيده‏اند!»
تذکر:

البته آیات دیگری نیز در مورد پیامبر9 وجود دارد که به همین مقدار اکتفا می‌کنیم.

ب) تفسیر مهمترین آیات در مورد پیامبر9

یکم. صفات پیامبر9

1. شش صفت نورانى پيامبر9 و اهداف رسالت او

قرآن‌كريم در آيات 45 و 46 سوره‌ احزاب به شش صفت نورانى پيامبر9 و اهداف رسالت او اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً وَدَاعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِيراً)؛ «اى پيامبر! در حقيقت ما تو را گواه و مژده‏آور و هشدارگر فرستاديم؛ و (تو را) فراخوان به سوى خدا، با رخصت او، و چراغى روشنى بخش (فرستاديم)».

نكات و اشارات

1. بر طبق آيات قرآن پيامبر اکرم‏9 شاهد اعمال امت خويش، و گواه اعمال پيامبران پيشين است[7]. يعنى اعمال مسلمانان بر پيامبر9 (و امامان‏:) عرضه مى‏شود[8].

و از طرف ديگر پيامبر اکرم‏9 با اوصاف و برنامه‏هايش گواه حقانيّت مكتب اسلام است.

 2. پيامبر‏9 هم بشارتگر و هم هشدارگر است، چرا كه در برنامه‏هاى تربيتى لازم است با بيان نعمت‏ها و مژده رسانى، افراد را به سوى آن‌ها تشويق كنيم و نيز با بيان عذاب الهى بدكاران را بترسانيم تا دست از خلاف‌كارى بردارند.

 آرى بشارت و هشدار بايد همراه هم باشد، چرا كه نيمى از وجود انسان طالب منفعت و نيم ديگر دفع كننده ضرر است.

 3. پيامبر9 دعوت كننده به سوى خداست و اين مرحله‏اى بعد از هشدار و بشارت است، چراكه این‌ها وسايلى براى آماده‌كردن افراد براى پذيرش حق است و هنگامى كه فرد آماده شد دعوت به سوى حق مى‏شود.[9]

 4. در اين آيه بر رخصت و فرمان الهى تاكيد شده است، يعنى دعوت پيامبران به فرمان خداست و آن‌ها چيزى از خود ندارند و بدون رخصت الهى گامى بر نمى‏دارند.

 5. «سراج» به معناى چراغ، و «مُنير» به معناى نورافشان است، اين تعبير شايد اشاره به معجزات و دلايل حقانيّت پيامبران باشد.[10]

 6. رسول اکرم‏9 چراغ روشنى بخش است كه دل‏ها را به سوى خود جذب مى‏كند و تاريكى‏هاى شرك و كفر را از آسمان روح انسان مى‏زدايد و شب پرستان را دور مى‏سازد.

اى ماه كه در گردش، هرگز نشوى لاغر

انــوار جـــلال تــو بدريده ضلالت را

(كليات شمس)

7. نور مايه رشد گل‌ها، و عامل جمع شدن افراد در گرد آن و مايه‌ آرامش افراد درستكار و فرار افراد خلاف‌كار است.

آرى پيامبر اکرم‏9 عامل رشد و حركت مردم و محور وحدت و مايه‌ آرامش مومنان است. و نور وجود او دزدان ايمان و دين را فرارى مى‏دهد.

آموزه‏ها و پيام‏ها

1. صفات برجسته و نورانى پيامبر9 را بشناسيد. (تا از وجود ايشان بيشتر بهرمند شويد).

2. پيام آيه‌ 45 آن است که در برنامه‌ تربيتى اسلام هشدار و بشارت باهم است.

3. آموزه‌ آيه براى رهبران الهى آن است كه رهبر گواه (و الگوى) مردم باشد.

4. پيام آيه‌ 46 آن است كه رهبران الهى ستاره‏هاى نورافشان آسمان هدايت هستند.

5. دعوت به خدا هم، با اجازه‌ خدا باشد.

6. مردان الهى (مردم را) به سوى خدا خوانند (نه به سوى خود).

*     *     *

2. دلسوزى و رنج‏هاى پيامبر اسلام‏9 براى مردم

قرآن‌كريم در آيه‌ ‌128 سوره‌ توبه به دلسوزى و رنج‏هاى پيامبر اسلام‏9 براى مردم اشاره كرده و مى‏فرمايد: (لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ)‏؛ «بيقين، فرستاده‏اى از خودتان به سوى شما آمد كه رنج‏هاى شما بر او سخت است؛ (و) بر (هدايت) شما حريص است؛ (و نسبت) به مؤمنان، مهربانى مهرورز است».

نكات و اشارات

1. برخى مفسران برآنند كه دو آيه‌ آخر سوره‌ توبه، آخرين آياتى است كه بر پيامبر9 فرود آمد[11] كه در واقع اشاره‏اى به تمام مسائلى است كه در اين سوره آمده است.

2. در آيه‌ نفرمود: «پيامبر از شماست» بلكه فرمود: «پيامبر از خودتان است.» گویى پيامبر پاره‏اى از جان مردم و روح جامعه است كه در شكل فرستاده‌ خدا ظاهر شده است. و از اين رو با دردها و مشكلات آنان آشناست و شريك غم‌هاى آنان است.

3. واژه‌ «حَرِيص» در اصل به معناى شدت علاقه به چيزى است و در آيه‌ فرمود: «پيامبر حريص بر شماست» يعنى به هرگونه خير و سعادت و پيشرفت شما عشق مى‏ورزد[12].

4. اگر پيامبر 9 دستورهاى مشكل و فرمان جهاد با امپراطورى روم مى‏دهد و با كفر و نفاق به شدّت برخورد مى‏كند، در حقيقت يك نوع محبت و لطف اوست و او به آزادى، شرف، عزت و هدايت و پاكسازى جامعه‌ شما عشق مى‏ورزد.

5. واژه‌ «رَئُوف» اشاره به محبت و لطف مخصوص در مورد فرمان‌برداران است و واژه‌ی «رحيم» اشاره به رحمت در برابر گناه‌كاران است ولى اين دو واژه، هنگامى كه جداگانه استعمال شود ممكن است به يك معنا باشد.

آموزه‏ها و پيام‏ها

1. پيام آيه آن است كه پيامبر اکرم9 در هدايت مردم سر از پا نمى‏شناخت و غمخوار و دوستدار مؤمنان بود. (شما نيز اينگونه باشيد.)

2. آموزه آيه آن است كه رهبر اسلامى از مردم، غمخوار مردم، علاقمند به مردم و دلسوز مؤمنان می‌باشد.

*     *     *
3. عظمت قلم و نوشتار و اخلاق برجسته پيامبر9

قرآن كريم در آيات اول تا هفتم سوره‌ی قلم به عظمت قلم و نوشتار و اخلاق برجسته‌ پيامبر9 اشاره مى‏كند و با هشدار به مخالفان او مى‏فرمايد:

(ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ وَإِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ وَإِنَّكَ لَعَلَى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ‏)؛ «نون، سوگند به قلم و آنچه مى‏نويسند! كه تو نسبت به نعمت پروردگارت ديوانه نيستى، و قطعاً براى تو پاداشى بى‏پايان است. و مسلماً تو بر شيوه (اخلاقى) زرگوارانه‏اى هستى. پس بزودى مى‏بينى و مى‏بينند، كه كدام يك از شما (ديوانه) فريب خورده‏ايد! براستى كه پروردگارت خود، به كسى كه از راهش گمراه گشته داناتر است؛ و (همچنين) او به (حال) ره‏يافتگان داناتر است».

نكات و اشارات

1. پيامبر اکرم‏9 خود چيزى نمى‏نوشت تا مبادا شبهه‏اى در مورد اعجاز قرآن پيش آيد، و در محيط جزيرة العرب زندگى مى‏كرد كه تعداد افراد با سواد آن به بيست نفر نمى‏رسيد، اما قرآنى را براى بشريت به ارمغان آورد كه با واژه‌ «بخوان» شروع شد[13]؛ و به قلم و نوشتار سوگند ياد مى‏كرد؛ از اين رو مبدأ پيدايش تمدنى عظيم در جهان شد!

2. مخالفان اسلام به پيامبر اکرم‏9 تهمت جنون مى‏زدند، در حالى كه خدا به ايشان نعمت‏هاى فراوان هم‌چون نعمت عقل، درايت، امانت، راستى، علم، نبوت و عصمت و اخلاق برجسته عطا كرده بود، ولى مخالفان اسلام اين حقايق را نمى‏ديدند، از اين رو به آنان هشدار مى‏دهد كه به زودى خواهيد ديد چه كسى فتنه زده و جن زده و ديوانه است.

 آرى، آيندگان تعاليم عالى پيامبر اسلام‏9 و عقايد خرافى و شرك آلود مشركان را مى‏بينند و در مورد آن‌ها داورى مى‏كنند كه عاقل و ديوانه‌ واقعى كيست.

پيدا شود كه مرد كدام است و زن كدام     در تنگناى حلقه مــردان بـه روز جنگ‏

(سعدى)

 3. در برخى احاديث حكايت شده که هنگامى‌كه قريش ديدند پيامبر9 على‏7 را بر ديگران مقدم شمرد، به سرزنش على‏7 پرداختند و گفتند: محمد فتنه زده و ديوانه‌ی او شده است، از اين‌رو اين آيات فرود آمد و تهمت جنون را از پيامبر9 دفع كرد[14].

البته روشن است كه شأن نزول آيه، موجب انحصار معنا در يك مورد نمى‏شود، بلكه مشركان بارها تهمت جنون به پيامبر9 زدند و قرآن به همه‌ آن‌ها پاسخ مى‏دهد.

4. واژه‌ «خُلق» از «خلقت»، و به معناى صفاتى است كه از انسان جدا نمى‏شود و هم‌چون آفرينش انسان در درون او آفريده شده است.

آرى اگر انسان با برخى حالات و صفات همراه شود و تمرين كند كم كم درون جانش جاى مى‏گيرد و خُلق او مى‏شود و روح و باطن او را شكل مى‏دهد.

5. در اين آيات به اخلاق برجسته پيامبر9 اشاره شده است همان اخلاقى كه برخى آن را معجزه‌ اخلاقى پيامبر9 ناميده‏اند؛ همان اخلاقى كه در برخوردهاى فردى و اجتماعى پيامبر9 ظاهر گشت، هم‌چون عفو عمومى مكيان پس از فتح مكه و بعد از آن همه آزار نسبت به پيامبر و مسلمانان.

 6. در حديثى از امام على‏7 حكايت شده كه ويژگى‏هاى اخلاقى پيامبر9 چنين بود که هميشه خوش رو و ملايم بود، هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان، عيب جو و مديحه‏گر نبود. هيچ كس از او مأيوس نمى‏شد و هركس به در خانه او مى‏آمد مأيوس باز نمى‏گشت، سه چيز را از خود رها كرده بود: مجادله در سخن، پرگویى و دخالت در كارى كه به او مربوط نبود. و سه چيز را در مورد مردم رها كرده بود: كسى را سرزنش نمى‏كرد، از لغزش‏ها و عيوب پنهانى مردم جستجو نمى‏كرد... هرگاه فرد ناآشنا و نا آگاه با او تندى مى‏كرد و درخواستى مى‏نمود تحمل مى‏كرد و... و هرگز سخن كسى را قطع نمى‏كرد تا سخنش پايان گيرد[15].

 7. در حديثى از پيامبر9 حكايت شده: «من براى تكميل كردن فضائل و كرامت‏هاى اخلاق برانگيخته شدم»[16].

و در حديث ديگرى از آن حضرت حكايت شده: «هيچ چيز در ميزان عمل سنگين‏تر از حُسن خُلق نيست»[17] و اينكه «محبوب‏ترين شما نزد خدا كسى است كه اخلاقش از همه بهتر است، كسانى كه فروتن هستند و با ديگران اُنس مى‏گيرند ديگران نيز با آنان اُنس مى‏گيرند.»

ضمن نديدم در جهان جستجو                         هيچ اهليّت به از خلــق نكو

(مولوى)

آموزه‏ها و پيام‏ها

1. رهبر اسلام در معرض تهمت مخالفان است. (از او دفاع كنيد!)

2. خدا از رهبر اسلام دفاع مى‏كند و به او پاداش مى‏دهد.

3. حقايق به زودى روشن مى‏شود و مخالفان اسلام نيز آن را مى‏بينند. (و نمى‏توانند انكار كنند).

4. پيامبر اکرم9 اخلاق برجسته‏اى دارد (پس اخلاق او را بياموزيد و سرمشق خود قرار دهيد).
4. سوگند و تاكيد بر گذشته‌ پيامبر اسلام و الطاف الهى نسبت به او

قرآن‌كريم در آيات اول تا هشتم سوره‌ ضُحى با سوگند و تاكيد، به گذشته‌ پيامبر اسلام و الطاف الهى نسبت به او و نعمت‏هايى كه در آخرت به وى عطا مى‏كند اشاره کرده و مى‏فرمايد:

(وَالضُّحَى‏ وَالَّيْلِ إِذَا سَجَى‏ مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى‏ وَلَلاخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الأُولَى ‏وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى‏ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَى‏  وَوَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدَى‏ وَوَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَى)‏؛ «سوگند به نيمروز! سوگند به شب هنگامى كه آرام گيرد! كه پروردگارت تو را رها نكرده و (با تو) به سختى دشمنى نورزيده است. و مسلماً (سراى) آخرت براى تو از (سراى) نخستين بهتر است و حتماً در آينده پروردگارت به تو عطا مى‏كند و خشنود مى‏شوى. آيا تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! و تو را گم گشته يافت و راهنمايى كرد،  و تو را فقير يافت و توانگر ساخت».

 شأن نزول

داستان نزول اين سوره را اين‌گونه حكايت كرده‏اند كه مدتى (بين سه تا پانزده روز) وحى بر پيامبر9 فرود نيامد، مشركان بر پيامبر ايراد گرفتند كه پروردگارش او را رها كرد، و دشمن داشته است و اگر او راست مى‏گويد پس چرا وحى مرتب بر او نازل نشد. در اينجا بود كه اين سوره فرود آمد (و به سخنان آنان پاسخ داد) [18].

نكات و اشارات

1. در اين آيات به نيمروز و شب، سوگند ياد شده است، تا اهميت مطلب بعد را مورد تأكيد قرار دهد و توجه انسان‏ها را به روز و شب جلب كند تا در مورد اين دو پديده، مطالعه و دقت بيشترى نمايند.

 نيمروز هنگامى كه آفتاب برآيد و نور و گرما همه جا را فرا گيرد، به جهانيان جان تازه‏اى مى‏بخشد؛ و شب، هنگامى كه تاريك و آرام شود زمينه‌ی استراحت و آرامش همه‌ موجودات را فراهم مى‏سازد.

2. همان‌طور كه در نظام هستى شب و روز وجود دارد در نظام نزول وحى نيز گاهى هم‌چون روز است و نور وحى بر قلب پيامبر مى‏تابد؛ و گاهى هم‌چون شب است و براى مدتى نور وحى قطع مى‏شود. آرى گاهى وحى الهى قطع مى‏شد تا روشن شود كه پيامبر اسلام از خود اختيارى ندارد و همه چيز به دست خداست.

 3. در اين آيات به سرگذشت پيامبر اکرم9 و دوران كودكى او اشاره شده است، پيامبر در دوران كودكى مشكلات فراوانی را پشت سرگذاشت، هنگامى كه در شكم مادر بود، پدرش عبداللَّه از دنيا رفت و در آغوش جدش عبدالمطلب پرورش يافت، شش ساله بود كه مادرش از دنيا رفت، و هشت ساله بود كه جدش عبدالمطلب نيز از دنيا رفت، و اين يتيم مكه تنها ماند؛ ولى خدا محبت او را به قلب عمويش ابوطالب انداخت و مورد حمايت او قرار گرفت و تا آخر عمرش از پيامبر و دين اسلام حمايت كرد.

 آرى خدا در دوران كودكى و يتيمى كه پيامبر نيازمند بود به او لطف كرد. و او را تنها رها نكرد و به او خشم ننمود.

4. پيامبر اسلام‏9 فقير بود، ولى خدا همسرى هم‌چون خديجه را بر سر راه او قرار داد تا ثروت سرشار خود را در راه محمد9 و دين او مصرف كند و بعد از پيروزى اسلام نيز غنايم زيادى نصيب مسلمانان و پيامبر9 شد كه براى ادامه‌ راه پيشرفت اسلام مورد استفاده قرار گرفت.

5. در برخى احاديث از امام رضا7 حكايت شده است كه در مورد آيات فوق فرمودند: «آيا تو را يتيم يعنى فردى بى‏نظير در ميان مخلوقات نيافت[19]، سپس مردم را در پناه تو قرار داد؟ و تو را گمشده و ناشناخته در ميان مردم كرد، و تو را فردى عيالوار يافت كه سرپرست اقوامى در علم و دانش هستی و آن‌ها را به وسيله‌ تو بى‏نياز ساخت»[20]. البته اين‌گونه احاديث به برخى از بطون آيه اشاره دارد، يعنى مفهوم يتيمى و گم‌گشتگى و عيال‌مندى را توسعه داده است به طورى كه شامل موارد فوق بشود.

 6. واژه‌ «ضال» گاهى به معناى گمراه است، يعنى كسى كه از ايمان به دور است كه مسلماً اين معنا در اينجا مقصود نيست و گاهى به معناى ناآگاه است[21]، يعنى كسى كه از نبوّت آگاه نبود و خدا او را آگاه ساخت و گاهى به معناى گم‌گشته است، يعنى پيامبر در كودكى چند بار گم شد در دره‏هاى مكه، در راه مكه و نيز در مسیر شام، راه خود را گم كرد ولى خدا او را راهنمايى كرد و به محل خود بازگرداند و گاهى واژه‌ «ضال» به معناى پنهان مى‏آيد[22]، يعنى پيامبر در ميان مردم پنهان و بى‏نام و نشان بود و خدا او را به همه‌ مردم معرفى كرد و مردم را به سوى او راهنمايى نمود (همان‌طور كه در حديث امام رضا7 بدان اشاره شده بود).

 البته مانعى ندارد كه آيه‌ی فوق به سه معناى اخير اشاره داشته باشد، هر چند كه معناى گمگشته با سياق آيات سازگارتر است.

7. در اين آيات بيان شده كه آخرت براى پيامبر9 از دنيا بهتر است، يعنى پيامبر در دنيا مورد الطاف الهى است اما در آخرت اين لطف بيشتر مى‏شود و به تعبیر ديگر هرچه زمان بيشتر مى‏گذرد لطف الهى نسبت به پيامبر9 بيشتر مى‏شود و در اواخر عمر پيامبر بهتر مى‏شود و اسلام گسترش مى‏يابد و نهال توحيد بارورتر مى‏گردد.

8. در اين آيات يكى از الطاف اخروى خدا نسبت به پيامبر9 بيان شده است، خدا در آخرت آن‌قدر به پيامبر لطف مى‏كند و به او مى‏بخشد تا راضى شود. البته خشنودى پيامبر در گرو سود شخصى تنها نيست، بلكه وى هنگامى راضى مى‏شود كه امتش مورد شفاعت قرار گيرند. از اين رو از اهل‌بيت‏: حكايت شده كه اين آيه اميدبخش‏ترين آيه‌ی قران است.[23]

9. مقام شفاعت پيامبر9 به خاطر مقامات الهى و زحمات ايشان براى مردم است، بنابر اين مقام شفاعت مخصوص ايشان نيست بلكه هركس صفات رهبر الهى هم‌چون پيامبر9 را دارد مى‏تواند نسبت به مردم شفاعت كند؛ يعنى هركس در دنيا براى خشنودى خدا تلاش كرد در آخرت به وسيله عطاياى الهى (از جمله شفاعت) خشنود مى‏شود.

 10. در حديثى از امام على‏7 حكايت شده كه پيامبر9 فرمود: «روز رستاخيز من در ايستگاه شفاعت مى‏ايستم، و آن قدر گناه‌كاران را شفاعت مى‏كنم كه خدا مى‏گويد آيا راضى شدى يا محمد؟! و من مى‏گويم راضى شدم راضى شدم!»[24]

 آموزه‏ها و پيام‏ها

1. خدا رهبران الهى را تنها نمى‏گذارد و مورد خشم قرار نمى‏دهد. (پس دشمنان دين دست از ايرادگيرى بردارند.)

 2. پيام آيه‌ چهارم و پنجم آن است كه فرجام كار رهبران الهى بهتر از حال آنان است.

 3. رهبران الهى در رستاخيز مقام شفاعت دارند.

 4. هركس در دنيا براى خشنودى خداگام برداشت خدا در آخرت او را خشنود مى‏سازد.

 5. پيام آيات ششم تا هشتم آن است كه خدا پيامبر را از كودكى تحت لطف و حمايت خويش قرارداده است. (تا رهبرى لايق براى اسلام تربيت شود و به حمايت يتيميان و فقرا برخيزد.)

 6. در هنگام يتيمى، گمگشتگى و فقر به كمك ديگران بشتابيد.

 7. خدا پناهگاه، هدايتگر و بى‌نيازكننده شماست. (پس به او تكيه كنيد و از او استمداد بطلبيد.)

5. پيامبر طه

خداى متعال اولين آيه‌ی سوره‌ طه را با حروف مقطعه «طه» آغاز مى‏كند و مى‏فرمايد: «طه؛  طا، ها.»

نكات و اشارات

 1. حروف مقطعه قرآن يا رمزى بين خدا و پيامبر9 است و يا اشاره به آن است كه قرآن از همين حروف معمولى ساخته شده است. و در همان حال معجزه‏اى است كه كسى نمى‏تواند مثل آن را بياورد.

 2. برخى مفسران برآنند كه واژه‌ «طه» در ادبيات عرب به معناى «اى مرد» بوده است. كه در اينجا خطاب به پيامبر اکرم‏9 است[25].

 3. در برخى احاديث از امام صادق7 حكايت شده: «طه» از نام‌هاى پيامبر اکرم‏9 است كه به معناى «اى طالب حق و هدايت كننده به سوى آن»[26]

 و شايد از همين روست كه واژه‌ «طه» به صورت اسم خاص پيامبر 9 در آمده است، تا آنجا كه خاندان پيامبر را «آل‌طه» مى‏نامند و از حضرت مهدى «عج» با عنوان «اى پسر طه» ياد مى‏شود[27].
6. اشاره به هدف نزول قرآن، بر پيامبر9 و زحمات زیاد ایشان

 خداى متعال در آيات دوم و سوم سوره‌ طه با اشاره به هدف نزول قرآن به پيامبر9 سفارش مى‏كند كه خود را به زحمت نيفكند و مى‏فرمايد: (مَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى‏ إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَى)؛‏ «قرآن را بر تو فرو نفرستاديم تا به زحمت اُفتى. جز بخاطر اينكه براى كسى كه (از مجازات) مى‏هراسد، يادآورى باشد.»

 شأن نزول

 داستان نزول اين آيات را اينگونه حكايت كرده‏اند كه پيامبر اكرم9 بعد از نزول قرآن بر ايشان، بسيار عبادت مى‏كرد، به طورى كه پاهاى او از ايستادن متورم می‌گرديد، اين آيات فرود آمد و به ايشان سفارش كرد كه خود را زياد به رنج و زحمت نيندازد[28].

نكات و اشارات

 1. در اين آيات به پيامبر اكرم 9 سفارش مى‏كند كه خود را به‌ زحمت نيفكند، چرا كه نيايش با پروردگار نيكوست، اما لازم نيست انسان خود را به زحمت و رنج اندازد تا آنجا كه پاهايش متورم گردد و نيرويى براى كارهاى ديگر و تبليغ باقى نماند.

 2. هرچند كه شأن نزول اين آيات در مورد به زحمت افتادن پيامبر9 در هنگام عبادت است، ولى مانعى ندارد كه مطلب آيه شامل موارد ديگر هم بشود. يعنى ما قرآن را نفرستاديم تا تو در زندگى اجتماعى و تبليغ مردم خودت را به زحمت اندازى، بلكه وظيفه تو يادآورى مطالب و رساندن آيات به گوش مردم است و اگر لجاجت كردند خودت را به زحمت نينداز.

 3. از اين آيات استفاده مى‏شود كه قرآن براى يادآورى به مردم است، يعنى مايه‌ اصلى تعليمات الهى در درون جان وفطرت انسان وجود دارد، و فقط يادآورى لازم دارد.

 4. از اين آيات استفاده مى‏شود كه اگر كسى احساس مسئوليت نكند و از مقام و عذاب الهى نترسد، حقايق و آيات الهى را نمى‏پذيرد، يعنى قابليت قابل براى بارور شدن هر بذرى شرط است[29].

*     *     *
دوم. رسالت پیامبر9

1. رحمت جهانى پيامبر اکرم9 و رسالت توحيدى او

قرآن‌كريم در آيات 107 و 108 سوره‌ انبياء به رحمت جهانى پيامبر اکرم‏9 و رسالت توحيدى او اشاره مى‏كند و مى فرمايد:

(وَمَآ أَرْسَلْنَكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَلَمِينَ قُلْ إِنَّمَا يُوحَى‏ إِلَىَّ أَنَّمَآ إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ)‏؛ «و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم. بگو: «فقط به سوى من وحى مى‏شود كه معبود شما معبودى يگانه است؛ پس آيا شما تسليم مى‏شويد؟!»

نكات و اشارات

1. در اين آيه به يكى از بزرگترين صفات پيامبر9 اشاره مى‏كند و او را رحمت فراگير الهى مى‏نامد، رحمتى كه سراسر جهان را فراگرفته و همه انسان‏ها مى‏توانند از آن استفاده كنند.

 پيامبر مهر9 هم‌چون پزشك متخصص و بزرگوارى است كه دانش خود را در اختيار همه‌ انسان‏هاى جهان قرار داده است؛ ولى برخى از آن استفاده مى‏كنند و به سلامت و سعادت نائل مى‏شوند و برخى ديگر لجوجانه از او روى بر مى‏تابند و راه بيمارى‏هاى كفر، شرك و آلودگى‏هاى اخلاقى را ادامه مى‏دهند[30].

2. واژه‌ «عالمين» به معناى فراگير بودن رحمت الهى براى جهانيان است و اين تعبير به خاتميت پيامبر اکرم نيز اشاره دارد، چراكه وجودش تا پايان جهان، براى همه‌ مكان‏ها و زمان‏ها و افراد بشر، رحمت است.

3. در اين آيات به اصل اساسى رحمت پيامبر 9 اشاره شده است كه همان توحيد است. توحيد در اعتقاد، توحيد در عمل، توحيد در اجتماع، توحيد در قانون و توحيد در عبادت. اصل توحيد هم‌چون روحى در كالبد همه‌ اجزاى دين، دميده شده است. و رشته محكم پيوند آن‌ها است. تمام اصول، فروع و معارف دين از توحيد سرچشمه مى‏گيرد و به آن باز مى‏گردد[31].

 4. در اين آيه واژه‌ حصر «انّما» به كار رفته است، يعنى مى‏فرمايد تنها چيزى كه به من وحى مى‏شود توحيد است. در حالى‌كه مى‏دانيم مطالب زيادى به پيامبر9 وحى مى‏شده است. اين مطلب يا به خاطر آن است كه حصر اضافى است، يعنى فقط معبود بودن خداى يكتا به من وحى مى‏شود نه معبودان ديگر و يا مقصود آن است كه توحيد سرچشمه و در بردارنده‌ی همه معارف دين است.

آموزه‏ها و پيام‏ها

1. پيام آيه‌ اول براى ما آن است كه پيام پيامبر اکرم9 براى جهانيان، رحمت است و او پيامبر مهر است.

 2. پيام آيه دوم براى ما آن است كه محور رسالت پيامبر اسلام، توحيد و تسليم در برابر آن است.

 3. آموزه‌ آيه براى رهبران الهى و مبلغان دينى آن است كه هم‌چون پيامبر، براى مردم مايه رحمت باشيد.

*     *     *

2. الگو بودن پيامبر9

قرآن‌كريم در آيه‌ 21 سوره احزاب به الگو بودن پيامبر9 اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ‌اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً)؛ «بيقين براى شما در (روش) فرستاده خدا، (الگويى براى) پيروى نيكوست! براى كسانى كه اميد به خدا و روز بازپسين دارند و خدا را بسيار ياد مى‏كنند.»

نكات و اشارات

 1. در جنگ احزاب گروه‌ها و افراد مختلفى شركت كردند، هم‌چون پيامبر9، مومنان، مشركان، منافقان، يهوديان و افراد سست ايمان؛ كه هر كدام برنامه و واكنش خاصى داشتند، و در اين ميان رفتار پيامبر9 كاملاً ممتاز بود، به طورى كه حتى الگويى براى همه مسلمانان در طول تاريخ شد.

 2. واژه‌ «اُسوه» به معناى آن حالتى است كه انسان در هنگام پيروى از ديگرى به خود مى‏گيرد[32]. يعنى همان حالت پيروى‌كردن و اقتدا نمودن (به يك الگو و سرمشق) است[33] كه در اينجا پيروى‌كردن از پيامبر9 مقصود است.

 3. پيامبر اکرم‏9 در همه‌ زندگى و همه‌ زمينه‏ها الگوى خوبى بود.

 او در برابر مشكلات شكيبا و پر استقامت بود.

 او فردى هوشيار و با اخلاص بود.

 او رهبرى بود كه در برابر سختى‏ها زانو نمى‏زد و ناخدايى بود كه كشتى جامعه را هدايت مى‏كرد.

 او رهبرى بود كه هم‌چون مردم عادى كلنگ به دست مى‏گرفت و خندق حفر مى‏كرد و در جنگ شركت مى‏نمود.

 او رهبرى بود كه مردم را به ياد خدا مى‏انداخت و با تشويق و مژده‏ها، ديگران را شاد و دلگرم مى‏ساخت.

 او سرمشق عملى مسلمانان و پناه آنان در جنگ‏ها بود؛ از امام على‏7 حكايت شده كه هرگاه آتش جنگ سخت شعله‏ور مى‏شد ما به رسول خدا پناه مى‏برديم كه هيچ يك از ما از او به دشمن نزديك‏تر نبود.[34]

4. در اين آيه پيروى و الگوبودن پيامبر9 به طور مطلق آمده است كه همه‌ زمينه‌ها، جنگى و غير آن را شامل مى‏شود.

از اين‌رو عبادات، نظم، نظافت، تقوا، توكّل، اخلاص و شجاعت او براى ما الگوست. و پيروى از او سازنده و سعادت آفرين است و مى‏تواند زندگى ما را متحوّل سازد.

آينه جان نيست الّا روى يار                             روى آن يارى كه باشد ز آن ديار

(مولوى)

5. رفتارها و گفتارهاى پيامبر9 چند گونه بوده است:

الف) سخنان و اعمال دينى پيامبر9 كه به عنوان قرآن و سنّت از آن‌ها ياد مى‏شود، و پيروى از آن‌ها واجب يا مستحب است.

ب) سخنان و اعمال زندگى عادى و روزمره‌ پيامبر9 به عنوان يك انسان در آن عصر، هم‌چون سوار شتر شدن و غذاهاى مرسوم را طبخ‌كردن و خوردن.

اينگونه رفتارها تابع شرايط زمان و مكان است، و در اين موارد بايد روح اين امور را بگيريم و براساس شرايط زمان و مكان عمل كنيم.

براى مثال ايشان غذاى ساده و نيكو مى‏خورد و در سفر از مركب استفاده مى‏كرد، ما نيز چنين مى‏كنيم؛ ولى اين بدان معنا نيست كه ما هم سوارشتر شويم و يا غذاى مرسوم عرب آن زمان را بخوريم.

6. در اين آيه بيان شده الگو بودن پيامبر9 براى كسانى است كه سه شرط را دارا باشند و اين زمينه‏ها را در خود آماده سازند:

اول آنكه اميد به خدا و رحمت او داشته باشند.

دوم آنكه اميد به رستاخيز داشته باشند.

سوم آنكه بسيار به ياد خدا باشند.

آرى اميد به خدا و معاد، عوامل انگيزه ساز و حركت آفرين هستند؛ و ياد خدا به اين حركت تداوم مى‏بخشد.

كسى كه به خدا و رستاخيز ايمان نداشته باشد يا آنقدر آلوده باشد كه از رحمت ‌خدا و نعمت‏هاى رستاخيز مأيوس باشد، نمى‏تواند در مسير‌ پيامبر9 حركت كند و كسى كه به ياد خدا نباشد، شياطين رهزن، او را منحرف مى‏کنند و از ادامه‌ مسير باز مى‏دارند.

7. در احاديث از امام صادق‏7 حكايت شده: هر بنده‏اى در روز، پروردگارش را صد بار ياد كند، اين مصداق ياد فراوان است (كه در اين آيه به آن اشاره شده است.)[35]

 8. مقصود از ياد خدا، فقط گفتن الفاظ نيست بلكه ياد قلبى و عملى را هم شامل مى‏شود. يعنى هنگام كه انسان در برابر كار حرامى قرار مى‏گيرد به ياد خدا بيفتد و آن را ترك كند.

به تعبیر دیگر خدا در همه‌ی زندگى انسان حضور داشته باشد.

آموزه‏ها و پيام‏ها

1. پيام آيه آن است كه شما در زندگى نيازمند الگو هستيد.

2. آموزه اين آيه براى ما آن است كه رهبر اسلام را الگوى زندگى خود قرار دهيد.

3. پيام آيه آن است كه اميد به خدا، رستاخيز و فراوان به ياد خدا بودن، شرايط الگوپذيري از پيامبر9 است.

*     *     *

3. قلمرو جهانى رسالت پيامبر اسلام‏9 و اهداف او

قرآن‌كريم در آيه‌ 28 سوره‌ سبأ به قلمرو جهانى رسالت پيامبراسلام‏9 و اهداف او اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(وَمَا أرْسَلْنَاكَ إلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً وَلَكِنَّ أكْثَرَ النَّاسِ لايَعْلَمُونَ)؛ «و تورا جز براى همه مردم نفرستاديم درحالى كه بشارتگر و هشدارگرى؛ و ليكن بيشتر مردم نمى‏دانند.»

نكات و اشارات

 1. واژه «كافة»، در اصل به معناى كف دست است و از آنجا كه انسان وسايل را با دست خود جمع مى‏كند يا از خود دور مى‏كند، اين واژه به معناى «جمع كردن» يا «منع كردن» آمده است. و هر دو معنا در اين آيه به این ترتیب تصور مى‏شود:

 الف) بنابر معناى جمع كردن، آيه به جهانى بودن رسالت پيامبر اشاره كرده و مى‏فرمايد: «ما تو را جز براى مجموع مردم جهان نفرستاديم.»[36]

 ب) بنابر معناى منع كردن، معناى اينگونه مى‏شود: «ما تورا فقط بعنوان پيامبرى بازدارنده براى مردم فرستاديم.»[37]

 البتّه معنا و تفسير اول با ظاهر آيه[38] و احاديث سازگارتر است.

 2. از اهل بيت‏: حكايت شده كه با استشهاد به ين آيه‌ فرمودند:

 پيامبر9 براى اهل شرق، غرب، اهل آسمان، زمين، جنيان، انسان‌ها، سفيد و سياه فرستاده شده است.[39]

 3. در اين آيه هدف رسالت پيامبر9 هشدارگرى و مژده‌رسانى است چراكه انسان داراى دو غريزه‌ «جلب منفعت» و «دفع زيان» است، از اين‌رو با «مژده» به بهشت و نعمت‏هاى الهى و «هشدار» نسبت به دوزخ و عذاب‏هاى آن، هر دو غريزه‌ انسان را تحريك مى‏كند و او را متعادل مى‏سازد.

 4. جهانى بودن رسالت پيامبر اکرم‏9، با كامل بودن دين اسلام و خاتميت پيامبر9 در ارتباط است. يعنى دين اسلام با هر شرايط زمانى و مكانى و با اقتضائات همه‌ افراد بشر منطبق مى‏شود. و سعادت دنيوى و اخروى آنان را تأمين مى‏كند.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيام آيه آن است كه رسالت پيامبر اکرم مرزهاى جغرافيايى و زمانى ندارد بلكه جهانى است.

 2. در تبليغات دينى مژده‏رسانى و هشداردهى، هر دو لازم است.

 3. بيشتر مردم، نسبت به حقيقت رسالت جهانى اسلام، آگاهى ندارند.

*     *     *

4. پيروزى نهايى پیامبر اسلام9 بر همه‌ اديان و جهانى‏سازى اسلامى

قرآن كريم در آيه 28 سوره فتح به پيروزى نهايى اسلام بر همه‌ اديان و جهانى‏سازى اسلامى اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى‏ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى‏ الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً)؛ «او كسى است كه فرستاده‏اش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر همه دين [ها ]پيروز گرداند؛ و گواهى خدا كافى است.»

نكات و اشارات

 1. در آيه قبل این سوره، وعده‌ پيروزى كوتاه مدت مسلمانان درمورد فتح خيبر بيان شده، در اين آيه پيروزى دراز مدت اسلام برجهان را وعده مى‌دهد؛ پيروزى‏هايى كه به دنبال صلح حديبيه يكى پس از ديگرى تحقق مى‏يابد و روشن مى‏سازد كه اين صلح فتح المبين اسلام ‏بود.

 2. در اينجا يک پرسش مطرح است كه پيروزى اسلام چگونه خواهد بود و چه زمانى تحقق مى‏يابد؟!

 مفسران در اين مورد دوگونه پاسخ داده‏اند:

 اول آنكه مقصود پيروزى منطقى و استدلالى اسلام بر اديان ديگر است كه هم اكنون تحقق يافته است.

دوم آنكه پيروزى نظامى وظاهرى براديان ديگر است كه تاكنون مناطق وسيعى از جهان و بيش از يك ميليارد نفر تحت پرچم اسلام قرارگرفته‏اند، و در آينده تمام جهان وجهانيان زير پرچم اسلام مى‏آيند همانطور كه درآيات قرآن مكرر براين مطلب تأكيد شده است[40]. اين كار در زمان امام مهدى تكميل خواهد شد و نوعى جهانى‏سازى اسلامى تحقق مى‏يابد كه براى بشريت نتايج مثبتى به بار مى‏آورد.

 3. درحديثى از پيامبر اکرم‏9 حكايت شده: «در روى زمين خانه‏اى و خيمه‏اى باقى نمى‏ماند مگر آنكه خدا اسلام را در آن وارد مى‏كند.»[41]

 4. آيه‌ فوق نوعى پيشگویى پيروزى نهايى اسلام است، و هر پيشگویى نياز به گواه وشاهد صدق دارد، که در اينجا خداى متعال خود شاهد و گواه است. و نياز به شاهد ديگرى ندارد.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيام اين آيه مژده پيروزى نهايى اسلام است.

 2. مسلمانان به آينده‌ پيروزمند خويش اميداوار باشند.

 3. در عصر كنونى پيامبر اکرم9، صاحب هدايت و دين حق است.

 4. گواه پيروزى اسلام، خداست.

 5. به دنبال جهانى‏سازى اسلامى باشيد.

5. رسالت پيامبر اسلام9

قرآن كريم در آخرين آيه‌ سوره‌ی فتح به رسالت پيامبر اکرم و صفات مسلمانان در تورات و انجيل اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِيَماهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى‏ عَلَى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَاللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً)؛ «محمد9 فرستاده خداست؛ وكسانى كه با او هستند بر كافران سخت‏گير (و) در ميان خود مهرورزند؛ آنان را ركوع‌كنان [و] سجده‌كنان مى‏بينى درحالى‌كه بخشش و خشنودى‏اى از خدا مى‏جويند؛ نشانه آنان در چهره‏هايشان از اثر سجده [نمايان‏] است؛ اين مثال آنان در تورات است و مثال آنان در انجيل است، همانند زراعتى كه جوانه‏اش را بيرون آورده، پس آن را تقويت كرده و محكم گرداند، پس بر ساقه‏هاى خود راست قرارگيرد، در حالى‌كه كشاورزان را شگفت زده كند؛ تا كافران را بخاطر آنان به خشم آورد! خدا به كسانى از آنان كه ايمان آوردند و [كارهاى] شايسته انجام دادند، آمرزش و پاداش بزرگى را وعده داده است.»

نكات و اشارات

 1. در اين آيه نام پيامبر اکرم‏9 صريحاً برده شده و او را به عنوان رسول خدا معرفى كرده است، آرى او رسول خداست و خدا به اين امر گواهى مى‏دهد چه مشركان و مخالفان اسلام بپسندند يا نپسندند.

 2. در اين آيه بيان شده كه همراهان و پيروان پيامبر9 يعنى مسلمانان، در برابر دشمنان اسلام هم‌چون سدّى فولادين ايستاده‏اند اما در ميان خودشان به مهر رفتار مى‏كنند و با برادران مسلمان خود مهربان هستند و سخت‏گيرى نمى‏كنند.

بر ســر اغيـار چون شمشير باش         هين! مكن روباه بازى، شــير باش‏

آتش اندر زن به گرگان چوسپند     ز آن كه آن گرگان عدّو یوسف‏اند

    (مولوى)

 3. يكى از ويژگى‏هاى مسلمانان عبادت آن‌ها است كه دو ركن اصلى آن ركوع وسجود است كه اين دو رمز تسليم در برابر خدا و نفى كننده‌ی غرور و خود خواهى است. آرى، مسلمان در برابر خدا كرنش و سجده مى‏كند تا در برابر غير او كرنش نكند.

 4. يكى ديگر از صفات مسلمانان آن است كه به دنبال خشنودى خدا هستند و پاداش و رزق خود را از او مى‏خواهند، نه براى رياكارى قدم بر مى‏دارند و نه انتظار پاداش از مردم دارند، بلكه چشمشان به سوى خدا است.

5. در اين آيه يكى از نشانه‏هاى پيروان پيامبر9 را چهره‌ عبادى آن‌ها معرفى مى‏كند، كه اثر سجده در آن است؛ مقصود از اثر سجده يا همان اثر ظاهرى سجده در پيشانى است و يا مفهوم گسترده‏ترى دارد، يعنى آنان چهره‏اى الهى دارند كه به خوبى نشان مى‏دهد در برابر خدا، حق، قانون و عدالت تسليم هستند و اين علامت در تمام وجود و زندگى آنان منعكس است.[42]

و در حديثى از امام صادق‏7 حكايت شده كه مقصود آيه، بيدارى شب براى نماز است (كه نورانيت آن در روز در چهره نمايان مى‏شود.)

 البته مانعى ندارد كه همه‌ی اين معانى مقصود آيه باشد.

 7. در اين آيه بيان شده كه مثال و وصف پيروان پيامبر اسلام‏9 در تورات و انجيل آمده است و همين اوصافى كه در اين آيه بيان شده، قبلاً به موسى و عيسى گفته شده است.

 البته ممكن است اين اوصاف در تورات و انجيل كنونى يافت نشود، چراكه اين دوكتاب دستخوش تغيير و تحريف شده است.

 8. در انجيل پنج وصف براى مسلمانان بيان شده است:

 اول آنكه آنان جوانه مى‏زنند و رشد مى‏كنند و زياد مى‏شوند.

 دوم آنكه مسلمانان تقويت مى‏شوند و به رشد آنان كمك مى‏شود.

 سوم آنكه مسلمانان محكم مى‏شوند و از حالت ضعف خارج مى‏شوند.

 چهارم آنكه آنان برپاى خود مى‏ايستدند و بر ديگران تكيه نمى‏كنند و استقلال خود را حفظ مى‏كنند.

 پنجم آنكه مسلمانان به طور چشمگير و تعجب آور رشد خواهند كرد كه دوستان را به شگفت وامی‌دارند و دشمنان را به خشم مى‏آورند.

9. در اين آيه اشاره شد كه ياران پيامبر9 و مسلمانان به دوگروه مومنان شايسته كردار و غير آن‌ها تقسيم مى‏شوند[43]، يعنى برخى مسلمانان بر ايمان و عمل صالح پا برجا نمى‏مانند اما گروهى از آنان پابرجا مى‏مانند كه در اين صورت آمرزش و پاداش بزرگى درانتظار آنان است.

11. تعبير «كسانى كه با پيامبر اسلام‏9 هستند» اشاره به كسانى دارد كه در فكر، اخلاق و عمل همراه با پيامبر بودند كه اين مطلب شامل اصحاب هم عصر پيامبر و مسلمانان بعد از او مى‏شود كه خط فكرى و عملى و اخلاقى او را ادامه مى‏دهند. ولى شامل افراد منافق صفت نمى‏شود كه هم‌زمان و همراه ظاهرى پيامبر بودند ولى خط فكرى و عملى آن‌ها با پيامبر متفاوت بود.

آرى قرآن بارها اشاره كرده كه گروهى از اصحاب پيامبر منافق بودند[44] و تاريخ بعد از پيامبر هم نشان مى‏دهد كه همه‌ اصحاب يكسان و در يك راه نبودند و حتى برخى در جنگ جمل، صفين و نهروان با صحابه بزرگ پيامبر يعنى على‏7 جنگيدند، پس نمى‏توان همه‌ اصحاب پيامبر را عادل و معصوم دانست.

آموزه‏ها و پيام‏ها

1. بنابراين مسلمانان بايد با كافران سخت‌گير و با مسلمانان مهربان باشند.

2. عبادت، خدا خواهى، سيماى صالحان داشتن و رشد زياد از نشانه‏هاى مسلمانان است.

3. مسلمان بايد تقويت شوند تا مستقل گردند.

4. رشدى اعجاب‌آور داشته باشيد تا دوستان را شاد و دشمنان را خشمگين سازيد.

 5. مؤمنان شايسته كردار، در انتظار آمرزش و پاداش بزرگ الهى‏باشند.

 6. همراهى با رسول خدا، مهر و قهر مى‏طلبد.

*     *     *

6. يادآورى اخلاق نيكوى پيامبر9، فرمان عفو عمومى، مشورت و توكل

قرآن‌كريم در آيه‌ 159 سوره‌ آل‌عمران، با يادآورى اخلاق نيكوى پيامبر9، فرمان عفو عمومى، مشورت و توكل را صادر مى‏كند و مى‏فرمايد:

(فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِى الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى‌ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ)؛ «و به سبب رحمتى از جانب خدا با آنان نرم‏خو شدى؛ و اگر (بر فرض) تندخويى سخت‏دل بودى، حتماً از پيرامونت پراكنده مى‏شدند. پس، از آنان درگذر و براى شان آمرزش بخواه؛ و در كار [ها] با آنان مشورت كن؛ و هنگامى كه تصميم گرفتى، پس بر خدا توكّل كن؛ چرا كه خدا توكّل كنندگان را دوست مى‏دارد.»

 شأن نزول

 داستان نزول آيه‌ فوق اينگونه حكايت شده كه پس از آنكه مسلمانان از جنگ اُحد به مدينه بازگشتند، برخى از كسانى كه از صحنه‌ جنگ گريخته بودند، گرد پيامبر اسلام‏9 حلقه زدند و ضمن اظهار ندامت، تقاضاى بخشش داشتند. در اين هنگام آيه‌ فرو فرستاده شد و دستور عفو عمومى را صادر كرد، و پيامبر با آغوش باز، خطاكاران را پذيرفت[45].

نكات و اشارات

 1. اين آيه‌ گر چه به مناسبت جنگ اُحد فرو فرستاده شده است اما شامل يك سلسله دستورات كلى به پيامبر9 است كه از نظر محتوا‏ شامل برنامه‏هاى كلى و اصولى است و منحصر به يك واقعه‌ی خاص نمى‏شود.

 2. در اين آيه به دو نوع خشونت اشاره شده است يكى خشونت در سخن و ديگرى خشونت در عمل[46] كه هيچ‌كدام از آن‌ها در رفتار پيامبر9 نبود و در برابر افراد جاهل و خطاكار نرمش كامل از خود نشان مى‏داد[47].

 3. از آيه‌ فوق استفاده مى‏شود كه نرمش يك هديه الهى است و كسانى كه نرمش ندارند، از اين رحمت الهى محرومند[48].

4. تعبير «آن‌ها را عفو كن و براى آنان طلب آمرزش نما» كه در آيه‌ آمده است اشاره مى‏كند كه نسبت به بى‏وفایى‏هاى ياران و مصيبت‏هایى كه براى تو فراهم كردند از حق خود بگذر، يعنى در اين مورد من از آنان نزد تو شفاعت مى‏كنم، و در مورد نافرمانى‏هایى كه نسبت به من كردند، تو نزد من شفيع آنان باش، و آمرزش آن‌ها را از من طلب كن!

 اين تعبير اوج محبت خدا را نسبت به بندگان گناه‌كار نشان مى‏دهد.

 5. آيه‌ فوق به يكى از صفات مهم رهبرى اشاره مى‏كند كه مسأله «گذشت، نرمش و انعطاف» در برابر متخلفانى است كه از عملکرد خود پشيمان شده‏اند و از على‏7 حكايت شده: وسيله‌ رهبرى گشادگى سينه (يعنى صبر و تحمّل) است[49].

 6. پيامبر9 قبل از جنگ اُحد با مردم مشورت كرد و نظر اكثريت را پذيرفت و براى جنگ به بيرون شهر رفتند، پس از شكست اُحد، بسيارى فكر مى‏كردند كه پيامبر ديگر نبايد با كسى مشورت كند، ولى آيه‌ فوق به اين طرز تفكر پاسخ داد و باز هم به پيامبر9 دستور داد كه با مردم مشورت كن اگر چه در برخى موارد نتايج آن مطلوب نباشد چرا كه نتايج سودمند مشورت بيشتر از ضرر آن است.

 7. مشورت و مشاوره در اسلام آن قدر با اهميت است. كه حتى به پيامبر اسلام كه عقلى نيرومند داشت و به وحى متصل بود، دستور مى‏دهد مشورت كند، مشورت داراى فوايد زيادى است كه به برخى آن‌ها اشاره مى‏كنيم:

 الف) نيروى تفكر افراد را پرورش مى‏دهد.

 ب) افرادى كه مشورت مى‏كنند كمتر گرفتار لغزش مى‏شوند.

 ج) كسانى كه در كارها مشورت مى‏كنند پس از پيروزى كمتر مورد حسد واقع مى‏گردند.

 د) كسانى كه در كارها مشورت مى‏كنند اگر شكست بخورند، زبان اعتراض و ملامت ديگران بر آنان بسته مى‏شود. و در عوض ديگران براى او دلسوزى و با او همراهى مى‏كنند.

 هـ ) انسان از راه مشورت مى‏تواند ارزش شخصيت افراد و ميزان دوستى و دشمنى آن‌ها را درك كند.

 و) عدم مشورت و استبداد رأى، شخصيت توده‌ مردم را از بین می‌برد و استعدادهاى آماده را نابود مى‏كند.

 در حديثى از امام على‏7 حكايت شده «هر كس استبداد به رأى داشته باشد، هلاك مى‏شود و كسى كه با افراد بزرگ مشورت كند در عقل آنان شريك شده است.»[50]

اين خردها چون مصابيح انور است    بيست مصباح از يكى روشنتر است‏

(مولوى)

 8. واژه‌ «الامر» مفهوم وسيعى دارد و شامل همه كارها مى‏شود. پيامبر اکرم‏9 در مورد احكام و قوانين الهى با مردم مشورت نمى‏كرد، بلكه در مورد شيوه‏هاى اجرايى قوانين و مسائل مربوط به دفاع و جنگ و مانند آن مشورت مى‏كرد. و حتى مسلمانان در مقابل پيشنهادات پيامبر، ابتدا سؤال مى‏كردند كه آيا اين يك حكم الهى و قانون است يا نظر شخصى شماست. كه در صورت اول جاى اظهار نظر نيست[51].

 پس نتيجه مى‏گيريم كه امورى مانند عقايد ثابت دينى، احكام شريعت و نصب امام معصوم كه از طريق قرآن و دستورات الهى و پيامبر به ما رسيده است قابل مشورت و رأى‏گيرى نيست و گرنه اصل تشريع و قانون‌گذارى از طرف خدا لغو و بيهوده خواهد بود[52].

9. نكته‌ جالب آيه آن است كه مشاوره به صورت جمع آمده اما تصميم نهایى به صورت مفرد آمده و به عهده رهبر اسلام گذاشته شده است.

10. آيه‌ فوق اشاره مى‏كند كه در كنار مشورت (و تفكر)، توكل بر خدا فراموش نشود كه خدا توكل‌كنندگان را دوست دارد. مقصود از توكل اين نيست كه انسان وسائل و اسباب عادى را فراموش كند بلكه منظور آن است كه انسان خود را در جهانِ محدودِ مادى محصور نكند، بعد از اقدامات عادى و فراهم كردن وسايل، چشم به لطف و حمايت پروردگار بدوزد.

 آرى توكل نوعى آرامش و نيروى روحى و معنوى به انسان مى‏بخشد كه بهتر مى‏تواند با مشكلات روبرو شود و حتى از پيامبر اكرم‏9 حكايت شده كه به يك نفر فرمود: «اول پاى شتر را ببندد سپس توكل كن.»[53]

گفت پيغمبر به آواز بلند                  با توكل زانوى اشتر ببند

(مولوى)

 11. از اين آيه استفاده مى‏شود كه نظام اجتماعى اسلام بر سه محور خدا، مردم، رهبرى، پايه‏گذارى شده است. يعنى مشورت مردم و اراده‌ مديريت جامعه در تصميم‏سازى‏ها نقش اساسى دارند ولى براى اجراى تصميمات نبايد خدا را فراموش كرد و فقط بر امور مادى تكيه نمود.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. آموزه‌ روانشناختى و جامعه شناختى براى رهبران الهى و مبلغان دينى آن است كه با اخلاق نيكو و عطوفت، مردم را جذب كنيد.

 2. مهربانى، بخشش، آمرزش‌خواهى و مشورت، لازمه‌ رهبرى جامعه است.

 3. اول مشورت كنيد سپس تصميم بگيريد.

 4. تصميم نهايى در امور اجتماعى با رهبر و مدير است.

 5. در امور اجتماعى با توجه به سه محور، «مردم»، «اراده‌ی رهبرى» و «توكل بر خدا» تصميم‏سازى كنيد.

*     *     *

7. وظيفه‌ پيامبر9 در برابر مخالفان

قرآن كريم در آيه‌ 15 سوره‌ شورى با بيان چند برنامه‌ سازنده، وظيفه‌ پيامبر9 را در برابر مخالفان روشن مى‏سازد و مى‏فرمايد:

(فَلِذلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لاَ حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ)؛ «و به همين خاطر، پس تو (مردم را به سوى دين) فراخوان، و همان‏گونه كه فرمان داده شدى پايدارى كن، و از هوس‏هايشان پيروى مكن، و بگو: «به كتابى كه خدا فرو فرستاده ايمان آوردم و فرمان داده شدم تا در ميان شما عدالت (پيشه) كنم؛ خدا پروردگار ما و پروردگار شماست؛ كردارهاى ما تنها براى ماست و كردارهاى شما تنها براى شماست. هيچ حجّت (و بحثى) بين ما و بين شما نيست؛ خدا بين ما و شما جمع مى‏كند و فرجام (همه شما) فقط به سوى اوست.»

نكات و اشارات

 1. در اين آيه اشاره شده كه به خاطر اينكه اصول اديان الهى واحد است، يا بخاطر مخالفت‏هاى مشركان با دين و وحدت، مردم را به سوى آيين الهى فراخوان و از تفرقه نجات ده[54]. و اين وظيفه‌ی هر رهبر الهى و مبلغ دينى است.

 2. به پيامبر9 دستور استقامت داده شده است، و اين يا اشاره به مرحله‌ عالى استقامت است و يا اشاره به اينكه استقامت بايد منطبق با برنامه‏هاى الهى باشد.

 3. يكى از برنامه‏هاى رهبران الهى آن است كه به تمايلات و منافع شخصى مشركان توجه نكنند و پيرو آن‌ها نشوند.

4. در اين آيه، به برنامه‌ سازنده پيامبر9 اشاره شده است كه:

اول) دعوت مردم به راه خدا.

دوم) استقامت در اين راه.

سوم) رفع موانع و عدم پيروى از هواى نفس ديگران.

چهارم) شروع از خود است كه بگو من به كتاب‏هاى آسمانى ايمان آورده‏ام؛ و اديان الهى ديگر را نفى نمى‏كنم چراكه اصول همه‌ آن‌ها يكسان است.

 پنجم) اصل عدالت اجتماعى را رعايت مى‏كنم، عدالت در داورى، عدالت اقتصادى و عدالت در حكومت و مانند آن.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيام اين آيه آن است كه هر چه مخالفان دين و وحدت، تلاش مى‏كنند؛ شما مردم را به سوى خدا دعوت كنيد و شكيبا باشيد.

 2. آموزه اين آيه براى رهبران الهى و مبلغان دينى آن است كه در راه دين استقامت ورزيد و به دنبال هواى نفس مخالفان نرويد.

 3. ايمان، عدالت و رستاخيز را به ياد داشته باشيد.

 4. با مخالفان دين اتمام حجّت كنيد و كار را به قيامت وا گذاريد.
سوم) نام‌های پیامبر9

1. صفات هفت‌گانه پيامبر اکرم‏9 و آزادى و رستگارى پيروان او

قرآن‌كريم در آيه‌ 157 سوره اعراف، به صفات هفت‌گانه پيامبر اکرم‏9 و آزادى و رستگارى پيروان او اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏)؛ «(همان) كسانى كه از فرستاده (خدا)، پيامبر درس نخوانده پيروى مى‏كنند؛ آن (پيامبرى) كه (صفات) او را در تورات و انجيل نزدشان، نوشته مى‏يابند؛ در حالى‌كه آنان را به [كار] سنديده فرمان مى‏دهد، و آنان را از [كار] ناپسند منع مى‏كند، و برايشان [خواركى‏هاى] پاكيزه را حلال مى‏شمرد، و پليدى‏ها را بر آنان حرام مى‏كند؛ و تكليف سنگينشان، و غل‏هايى را كه بر آنان بوده، از (دوش) آن‌ها بر مى‏دارد؛ و كسانى كه به او ايمان آوردند و گرامى‏اش داشتند (و دشمنانش را از او باز داشتند) و يارى‏اش كردند و از نورى كه با او فرود آمده پيروى نمودند، تنها آنان رستگارانند.»

نكات و اشارات

 1. «نَبى» به كسى گفته مى‏شود كه بر او وحى نازل مى‏شود و پيام خدا را بيان مى‏كند، هرچند كه مأمور به تبليغ نباشد، اما واژه‌ «رسول» به كسى گفته مى‏شود كه علاوه بر مقام نبوت، مأمور به تبليغ آيين الهى، و ايستادگى در اين مسير باشد. پس رسالت مقامى بالاتر از نبوت است، در آيه فوق «نبى» به عنوان توضيح «رسول» آورده شد[55].

2. در مورد واژه‌ «اُمّى» سه احتمال وجود دارد:

نخست آنكه از ماده «اُم» به معناى مادر باشد، يعنى كسى كه به همان حالتى باقى است كه از مادر متولد شده است و مكتب و استاد نديده و درس نخوانده است.

دوم آنكه از ماده‌ «اُمّت» باشد، يعنى كسى كه از ميان توده‌ی مردم برخاسته است و از ميان اشراف و ستمگران نيست.

سوم «اُمّى» به كسى مى‏گويند كه منسوب به «اُمّ‌القُرى‏» مكه است، يعنى كسى كه اهل‌ مكه است.

 در احاديث اسلامى نيز واژه‌ی اُمّى به درس نخوانده و مكّى معنا شده است[56] و مانعى ندارد كه يك لفظ به چند معنا آمده باشد.

 3. قرآن‌كريم در موارد متعددى تصريح كرده است كه پيامبر اکرم‏9 خط ننوشت و درس خوانده نبود[57]، و اين که در محيط حجاز تعداد افراد باسواد كم بود، به طورى كه در شهر مكه مردان و زنان با سواد را 18 نفر شمرده‏اند[58] و اگر پيامبر‏9 نيز به مكتب رفته و باسواد بود، همگان مى‏دانستند. اما هنگامى كه چنين فرد درس نخوانده و استاد نديده‏اى بتواند كتابى به عظمت قرآن بياورد، ترديدى باقى نمى‏ماند، كه اين مطلب از طريق عادى ممكن نيست، بلكه از طريق وحى و ارتباط با غيب بوده است. آرى:

نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت       به غمزه مسأله‌آموز صد مدرس شد

(حافظ)

 4. پيامبر اکرم9 «درس نخوانده» بود، اما اين بدان معنا نيست كه «بى‏سواد» بود. واژه‌ «بى‏سواد» علاوه بر آن‌که در زبان فارسى بار منفى و ضدارزشى دارد و لايق مقام پيامبر9‌ نيست، با احاديث اسلامى هم سازگار نيست، چون بر طبق احاديث اهل‌بيت‏: پيامبر مى‏توانست بخواند و يا توانايى خواندن و نوشتن داشت[59]، اما از اين قدرت استفاده نمى‏كرد. پس معناى اُمّى بي‌سواد نيست بلكه معناى آن «مكتب نديده و درس نخوانده» است[60].

 5. در تورات و انجيل بشارت‏هايى در مورد پيامبر اسلام‏9 و صفات او وجود دارد، و حتى برخى از اين بشارت‏ها در تورات و انجيل تحريف شده‌ كنونى نيز موجود است. همان‌طور كه در سفر پيدايش تورات، آمده است: «و ابراهيم به خدا گفت كه اى كاش اسماعيل در حضور تو زندگى نمايد... و در حق اسماعيل (دعاى) ترا شنيدم، اينك به او بركت دادم و او را بارور گردانيده به غايت زياد خواهم نمود، و دوازده سرور توليد خواهد نمود و او را امت عظيمى خواهم نمود.»[61]

 6. مقصود از «معروف و منكر» در آيه‌ فوق كه در مكه نازل شده است، چيزهايى است كه نزد خرد انسان شناخته شده و معروف، و يا نزد عقل زشت و ناشناخته است. و اين تعبيرات مى‏تواند اشاره به آن باشد كه محتواى دعوت پيامبر اکرم9 با عقل كاملاً سازگار است[62].

 7. در اين آيه مى‏فرمايد: «چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى تنفرآميز را حرام مى‏سازد.» از اين جمله استفاده مى‏شود كه محتواى دعوت پيامبراسلام، با فطرت سليم انسان هماهنگ است و چيزهاى ناسالم و تنفرآميز و مضرّ را ممنوع مى‏كند. و چيزهاى نيكو را حلال مى‏شمرد.

 8. واژه‌ «اِصْر» در اصل به معناى نگهدارى و حبس كردن است و به هر چيز سنگينى كه انسان را از فعاليت باز مى‏دارد گفته مى‏شود. یعنی پيامبر اکرم غُل و زنجيرهاى مردم را مى‏شكند.

آرى پيامبر اسلام زنجير جهل و نادانى را بوسيله‌ی دعوت به علم و دانش شكست؛ زنجير بت‏پرستى و خرافات را با فراخوان به توحيد شكست. زنجير تبعيض‏ها و زندگانى طبقاتى را از طريق دعوت به برادرى اسلامى و مساوات در برابر قانون، شكست[63].

 9. در اين آيه چهار شرط براى سعادت و كامرانى و رستگارى افراد مشخص شده است. اول ايمان به پيامبر اکرم9 و دوم گرامى داشتن او و دفع دشمنانش[64] و سوم حمايت و يارى ايشان و چهارم پيروى از نور او.

 10. در مورد نورى كه با پيامبر9 فرود آمده است، دو احتمال وجود دارد:

ـ مقصود قرآن‌كريم باشد. كه همراه نبوت پيامبر بر شخص رسول‏اللَّه‏9 نازل گشت.

ـ مقصود امام على‏7 باشد كه همراه پيامبر9 براى هدايت انسان‌ها فرستاده شدند.

 همان‌گونه كه در برخى احاديث از امام باقر7 و امام صادق7 آمده است كه مقصود از نور، امام على‏7 و ائمه‏: هستند[65]. البته در اين‌گونه موارد مى‏توان گفت نور معنوى يك مفهوم وسيع دارد كه قرآن، على‏7 و ائمه‏: از مصاديق آن هستند. پس آيه مى‏تواند شامل همه‌ اين موارد باشد.

 11. در اين آيه‌ به پنج گواه براى نبوت پيامبراکرم‏9 اشاره شده است:

 نخست) درس ناخوانده بود؛ (و با اين حال اين قرآن و تعليمات عظيم را براى بشر به ارمغان آورد).

 دوم) دلايل نبوت او در كتاب‏هاى تورات و انجيل آمده است.

 سوم) محتواى دعوت او با عقل سازگار است.

 چهارم) محتواى دعوت او با طبع سليم و فطرت انسان سازگار است.

 پنجم) نه تنها زنجيرهاى تازه‏اى به دست و پاى بشر نبست، بلكه زنجيرهاى بشريت را شكست و او را آزاد كرد. چرا كه دعوت به سوى خدا مى‏كرد نه دعوت به خود.

 12. بزرگداشت پيامبر9 و يارى او جايگاه ويژه‏اى در رستگارى انسان دارد. و اين بزرگداشت و يارى، مخصوص زمان حيات پيامبر9 نيست؛ بلكه هم اكنون نيز با بزرگداشت نام، راه و آثار پيامبر9 و يارى دين او، ممكن است.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيامبر اسلام براى آزادى انسان‌ها از اسارت‏ها آمده است.

 2. امر به معروف و نهى از منكر، از برنامه‏هاى اساسى پيامبر اکرم است. كه با خرد انسان هم‌خوانى دارد.

 3. رستگارى مردم، در گرو ايمان، بزرگداشت و يارى پيامبر و پيروى از ولايت و قرآن است.

 4. غذاهاى حلال و حرام در اسلام، فلسفه و حكمت دارد، و در راستاى فطرت و طبع سليم آدمى است.

 5. نبوت پيامبر اسلام، سند مكتوب و جهانى دارد و قبلاً در تورات و انجيل، ثبت گشته و مژده داده شده است.

 6. پيرو پيامبر اکرم9 باشيد تا مشمول رحمت الهى گرديد.

 7. رهبران الهى و مبلغان دينى زنجيرهاى (جهل و خرافات) را از دست و پای مردم باز كنند و در راه آزادى آن‌ها بكوشند.

 8. رهبران الهى را بزرگ بداريد و يارى كنيد، تا رستگار شويد.

*     *     *

2. سرگذشت عيسى‏7، و مژده آمدن پيامبر اسلام‏9 و برخورد بنى اسرائيل با او

قرآن كريم در آيه‌ 6 سوره‌ صف به سرگذشت عيسى‏7، و مژده‌ آمدن پيامبر اسلام‏9 و برخورد بنى اسرائيل با او اشاره می‌كند و مى‏فرمايد:

(وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَابَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هذَا سِحْرٌ مُبِينٌ)‏؛ «و (يادكن) هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: «اى بنى‌اسرائيل (= فرزندان يعقوب)! در واقع من فرستاده خدا به سوى شمايم، در حالى‌كه مؤيد آنچه از تورات كه پيش از من بوده، و مژده‌آور فرستاده‏اى هستم كه بعد از من مى‏آيد [و] نام او احمد است.» و[لى‏] هنگامى كه با دليل‏هاى روشن (معجزه آسا) به سراغشان آمد، گفتند: «اين سحرى آشكار است.»

نكات و اشارات

 1. قرآن كريم معمولاً عيسى‏7 را به نام مادرش يعنى «عيسى بن مريم» مى‏خواند تا روشن شود كه او انسانى متولد شده از يك زن است و هرگونه شبهه‏اى در مورد خدا بودن او از بين برود.

2. در اين آيه به پيامبر بودن عيسى‏7 اشاره شده و او را ادامه‌دهنده‌ خط رسالت موسى‏7 و تأييد‌كننده تورات معرفى مى‏كند. همان‌طور كه بشارتگر پيامبر بعدى معرفى مى‏كند.

اين مطالب روشن مى‏سازد كه عيسى‏7 حلقه‏ واسطه بين سلسله‌ پيامبران است؛ كه پيامبران قبل و بعد خود را معرفى و تأييد كرده است.

 بنابراين كسانى كه او را خدا يا پسر خدا مى‏دانند به او تهمت زده‏اند.

 3. حضرت عيسى‏7 آمدن پيامبراسلام‏9 و حتى نام او را براى بنى‌اسرائيل بشارت داده بود، از اين‌رو گروهى از مسيحيان و يهوديان قبل از اسلام به سرزمين مدينه آمدند و منتظر ظهور پيامبر اسلام‏9 شدند.

 اما پس از آنكه پيامبر اسلام با همان نام و نشانه‏ها و معجزات، ظهور كرد گروهى از آنان به خاطر تعصّب و به خطر افتادن منافع شخصى در برابر او ايستادند و وى را ساحر خواندند[66].

 4. پيامبر اکرم از كودكى دو نام «محمد و احمد» داشت، يعنى جدّش عبدالمطلب او را محمد خواند و مادرش آمنه او را احمد ناميد. و به هر دو نام مشهور بود و خوانده مى‏شد، و حتى در اشعار ابوطالب و حسّان بن ثابت نام احمد آمده است[67] و هنگامى كه نام احمد در آيه‌ فوق اعلام شد، اهل كتاب مدينه آن را انكار نكردند.

 5. در انجيل يوحنّا در سه مورد بر كلمه‌ی «نارقِليط» تكيه شده است[68] كه در متن يونانى «پيركلتوس» و در متن سريانى «پارقليطا» آمده است؛ كه به معناى شخص مورد ستايش (معادل احمد) است. ولى در ترجمه‏هاى جديد به نام تسلّى دهنده ترجمه شده است[69].

يكى از اين بشارت‏ها اين است «من از پدر خواهم خواست و او «تسلّى دهنده» ديگر به شما خواهد داد كه تا ابد با شما خواهد ماند.»[70]

 آموزه‏ها و پيام‏ها

1. پيامبر اسلام‏9 موعود حضرت عيسى‏7 است كه او را با نام و نشان معرفى كرده بود.

 2. بنى اسرائيل آگاهانه پيامبر اسلام، را انكار كردند (پس اميدى به آنان نيست.)

 3. هم‌چون بنى‏اسرائيل، آگاهانه حق را انكار نكنيد.

*     *     *

3. دعوت کننده به سوی اسلام

قرآن كريم در آيه 7 سوره‌ صف به ستمكاران دروغ‌پرداز، و ناسپاسى آنان در برابر نعمت اسلام و فرجام آنان اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى‏ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَى إِلَى الْإِسْلاَمِ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ)‏؛ «و چه كسى ستمكارتر است از كسى كه برخدا دروغ بسته در حالى كه او به سوى اسلام فراخوانده مى‏شود؟! و خدا گروه ستمكار را راهنمايى نمى‏كند.»

نكات و اشارات

 1. بنى اسرائيل با اينكه بشارت آمدن پيامبر اسلام به آنان رسيده بود، و حتى نام او را مى‏دانستند؛ و پيامبر اسلام‏9 با معجزات و دلايل به سراغ آنان آمد و آن‌ها را به اسلام دعوت كرد، ولى او را انكار كردند و لجاجت نمودند، و با اين كار به خود و ديگران ستم كردند.

 2. بنى‌اسرائيل به دروغ برخدا تهمت بستند، چرا كه مى‏دانستند پيامبر اسلام‏9 از طرف خداست و آنچه مى‏گويد وحى است و معجزات او واقعى است؛ ولى آن‌ها را سحر خواندند؛ اين تهمت نه تنها به پيامبراسلام بود بلكه تكذيب مصدر وحى و معجزات نیز بود؛ از اين رو قرآن‌کریم آن ‏را دروغ بستن و تهمت به خدا خواند.

3. ستم بنى‌اسرائيل به خودشان آن بود كه از رشد، كمال، سعادت و هدايت بازماندند؛ و ستم آنان به جامعه آن بود كه با تهمت زدن و انكار نبوّت پيامبراسلام، برخى از مردم را به ترديد انداختند و از نور هدايت محروم کردند.  از اين رو اين بنى اسرائيل ستمكارترين مردم شدند.

 4. از اين آيه استفاده مى‏شود كه هدايت به دست خداست اما اگر كسى ستمكارى كند زمينه استفاده از نور هدايت الهى را از بين مى‏برد و هدايت نمى‏شود و درگمراهى باقى مى‏ماند.

 5. از اين آيه استفاده مى‏شود كه استفاده نكردن از نعمت اسلام و تهمت زدن به خدا و پيامبر، بزرگترين ستم است كه موجب محروميت انسان از نور هدايت مى‏شود.

 6. در قرآن‌كريم پانزده بار تعبير «ستمكارترين» به كار رفته است، كه شايد محور جامع همه‌ آنها، تكذيب آيات الهى و مانع شدن مردم از راه حق باشد كه ستمى بالاتر از این‌ها نيست[71].

*     *     *

4. خاتميت پيامبر اسلام‏9 و بى پسر بودن او

قرآن‌كريم در آيه 40 سوره‌ احزاب به خاتميت پيامبر اسلام‏9 و بى‌پسر بودن او اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد: (مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِكُمْ وَلكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً)؛ «محمد پدرِ هيچ يك از مردان شما نيست؛ وليكن فرستاده خدا و پايان بخش پيامبران است؛ و خدا به هر چيزى داناست.»

نكات و اشارات

 1. پيامبر اکرم‏9 چهار پسر به نام‏هاى «قاسم، طيب، طاهر و ابراهيم» داشت كه همگى قبل از بلوغ و در زمان حيات پيامبر از دنيا رفتند[72]. از اين‌رو نام «رجال» (= مردان) بر آنان صادق نبود و نيز پيامبر9 پسرخوانده‏اى به نام «زيد» داشت كه فرزند حقيقى حضرت نبود.

 2. رسول اکرم‏9 فرزند پسرى نداشت تا جانشين ايشان شود و نبوّت را به ارث برد و نبوت سلطنتى گردد. و فقط فرستاده‌ خدا و پايانگر نبوّت بود. و شايد اشاره به علم بى‌كران الهى در پايان آيه براى همين است كه خدا مصالح بشر را مى‏دانست. از اين رو به پيامبر اسلام فرزند پسرى نداد تا شبهه‏اى در مورد خاتميت او پيدا نشود.

 3. در اين آيه رابطه‌ی نسبى پيامبر اسلام‏9 با مردم قطع شده است، ولى رابطه‌ معنوى و روحانى ايشان از طريق رسالت وصل شده است. يعنى پيامبر اکرم پدر جسمانى مردم نبود، اما پدر روحانى آنان بود. از اين رو در حديثی حكايت شده كه فرمودند: «من و على پدران اين امت هستيم»[73].

 4. واژه‌ «خاتم» به معناى چيزى است كه به وسيله‌ آن پايان داده مى‏شود. از اين رو به انگشترى يا مهرى كه در پايان نامه‏ها يا روى قفل‏ها و مانند آن مى‏زنند تا كسى آن را باز نكند، خاتم گفته مى‏شود[74]. پيامبر اسلام پايانگر پيامبران و رسولان الهى بود و مهر پايانى به خط نبوت زد.

 5. از آيه‌ فوق و برخى آيات ديگر قرآن استفاده مى‏شود[75] كه پيامبر اسلام‏9 براى همه‌ مردم جهان آمده است و بعد از او پيامبرى نيست چرا كه كلاس‏هاى تربيتى و دينى بشر در طول تاريخ به وسيله‌ی پيامبران كامل شده است. و آخرين كلاس، توسط پيامبر اسلام برگزار شد.

 6. در احاديث اسلامى نيز مسأله خاتميت پيامبر اسلام بيان شده، و روشن گشته كه احكام ثابت دين اسلام تا روز رستاخيز پابرجاست[76].

 7. خاتميت پيامبر9 به خاطر كامل شدن دين توسط ايشان، و بلوغ فكرى بشر است. يعنى اسلام برنامه‏اى جامع است كه مى‏تواند سعادت بشر را در دنيا و آخرت، تا ابد تأمين كند، و مردم نيز به آن حد از بلوغ فكرى و فرهنگى رسيده‏اند كه دين اسلام و قرآن را حفظ كنند و به اصول و برنامه‏هاى آن عمل كنند. و مسير تكاملى خويش را بدون نياز به وحى جديد و شريعت تازه ادامه دهند.

 به عبارت ديگر پيامبران پيشين هر كدام قسمتى از نقشه‌ سعادت بشر را به اندازه‌ ظرفيت فكرى مردم عصر خويش، آوردند ولى پيامبراسلام نقشه‌ كامل سعادت بشر را آورد.

 8. با وجود پيامبر خاتم و دين کامل نقش امامت و رهبرى دينى بعد از پایان يافتن آن نبوّت، براي چيست؟

 پاسخ آن است كه نياز به امام در چند مورد است:

 اول) نظارت بر اجراى دين.

 دوم) بيان جزئيات دين‏

 سوم) راهنمايى مردم و دستگيرى در راه ماندگان.

 بنابر اين نياز به امامت ضرورى است و ادامه راه نبوت در تبيين است نه براي تکميل دين[77].

 9. چگونه دين ثابت اسلام با نيازهاى متغيّر بشر تا رستاخيز سازگار مى‏شود؟

اول) اسلام يك سلسله اصول كلى بيان كرده كه مى‏تواند بر نيازهاى متغيّر بشر منطبق شود و پاسخ‌گوى آن‌ها باشد. براى مثال اصل «وفاى به عقد و پيمان»، شامل معاملات قديمى و نیز مسائلى هم‌چون بيمه و مصاديق جديد ديگر مى‏شود.

دوم) اختيارات حكومت اسلامى از طريق اصل مترقى ولايت‌فقيه، بسيارى از مشكلات جامعه را در چهار چوب كلى اسلام، حل مى‏كند.

سوم) باز بودن راه اجتهاد و استنباط احكام از منابع اسلامى، مى‏تواند پاسخگوى پرسش‏هاى جديد بشر باشد[78].

چهارم) آیات قرآن‌كريم داراى بطن‏ها و لايه‏ها و مصاديق مختلف است كه در هر زمان مطالب جديد از آن كشف مى‏شود و بر رخدادهاى آن عصر تطبيق مى‏گردد و پاسخ‌گوى نيازهاى زمان است و بدیهی است که این کشف روشمند می‌باشد و باید به دست متخصصان آن صورت گیرد[79].

 10. هرچند نبوّت در عصر ما خاتمه يافته است و فرشته‌ وحى بر
كسى نازل نمى‏شود تا وحى تشريعى و شريعت تازه بياورد، ولى ارتباط انسان‏ها با عالم غيب قطع نشده است و گاهى سروش الهامات و اشراقات الهى بر قلب‏هاى مستعد فرود مى‏آيد و ارتباط معنوى بشر را با ماوراء‌الطبيعة برقرار مى‏سازد.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيامبر اسلام فرزند پسرى نداشت (تا نبوّت سلطنتى گردد).

 2. پيامبر اسلام را، پايانگر نبوّت بدانيد، (ولى اسلام را متوقف و راکد ندانيد)

*     *     *
چهارم) حقانیت پیامبر9

قرآن كريم در آخرين آيه‌ سوره‌ رعد، به تهمت مشركان پاسخ مى‏دهد و مى‏فرمايد:

(وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِى وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَبِ)‏؛ «و كسانى كه كفر ورزيدند مى‏گويند: «(تو) فرستاده شده نيستى.» (اى پيامبر) بگو: «گواهى خدا، و كسى كه علمِ كتاب (قرآن) نزد اوست، بين من و بين شما كافى است.»

 نكات و اشارات

 1. اين آيه پاسخى قاطع به افراد لجوجى مى‏دهد كه على‌رغم معجزات، پيامبراکرم9 را فرستاده‌ خدا نمى‏دانند. از این‌رو به آنان مى‏گويد: گواهى خدا و كسانى كه دانش قرآنى دارند كافى است.

 2. در اينجا اشاره شده كه هر كس به قرآن آگاهى كافى دارد، اعجاز آن را درك مى‏كند و مى‏داند كه اين ساخته و پرداخته‌ مغز بشر نيست و حتماً از سوى خدا فرود آمده است. پس به حقانيّت پيامبر9 پى مى‏برد.

 3. در برخى احاديث حكايت شده که مقصود از كسانى كه به قرآن آگاهى دارند، امام على‏7 و امامان اهل بيت : هستند[80].

 روشن است كه اين‌گونه احاديث مصداق‏هاى كامل اين آيه را بيان مى‏كند، و گرنه مفهوم آيه وسيع است.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. آموزه‌ آيه آن است كه رهبران الهى در برابر لجاجت مخالفان، به گواهى خدا و دانشمندان قرآنى دلخوش دارند.

 2. مقام دانشمندان قرآنى بسى بلند است؛ و گواهى آنان در رديف گواهى خدا مطرح است.
 3. قرآن شاهد صدق رسالت پيامبر9 است و در اين مورد شهادت متخصصان قرآنى كافى است[81].

پی‌نوشت‌ها:
[1]. ر.ک: مباحث تفسیر آیات، در همین نوشتار.

[2]. همان.

[3]. ر.ک: مبحث تفسیر آیات در همین نوشتار.

[4]. همان.

[5]. ر.ک: تفاسیر نورالثقلین، البرهان، المیزان، نمونه و... (نیز در بخش بعد تفسیر آیه 43 سوره رعد)

[6]. ر.ک: این مطالب در تفاسیر قرآن ذیل آیات سوره‌های فوق و نیز در بخش‌های دیگر این کتاب مورد بررسی قرار می‌گیرد.

[7]. ر.ک: نساء / 41.

[8]. ر.ک: ذيل آيه 105، سورة توبه كه رواياتى در اين زمينه وارد شده است.

[9]. نمونه، ج 17، ص 363.

[10]. همان، ص 364.

[11]. البته مشهور آن است كه آخرين سوره‌ نازل شده مائده و آخرين آيه‌ نازل شده آيه‌ 48 بقره است. (ر.ک: پژوهشى در تاريخ قرآن كريم، دكتر حجتى)

[12]. يعنى حذف متعلق دليل بر عموم است.

[13]. سوره علق / آيه 1 به بعد.

[14]. مجمع البيان، ج 10، ص 334 (طبرسى اين حديث را با سند از اهل سنت حكايت مى‏كند).

[15]. معانى الاخبار، ص 83 (با تلخيص).

[16]. مجمع البيان، ج 10، ص 333.

[17]. همان.

[18]. مجمع البيان، ج 10، ص 504 و نمونه، ج 27، ص 96 (البته شأن نزول‏هاى ديگرى نيز براى اين سوره حكايت شده است كه با مكى بودن سوره سازگارى ندارد).

[19]. واژه «يتيم» گاهى به معناى بى‏نظير است همان‌طور كه به گوهر بى‏نظير درّ يتيم گويند (نمونه، ج 27، ص 102).

[20]. مجمع البيان، ج 10، ص 506.

[21]. ر.ک: بقره / 282 (ان تضل احداهما...) و شورى / 52 و يوسف / 3 (و نمونه، ج 27، ص 103).

[22]. ر.ک: سجده / 10.

[23]. تفسير ابو الفتوح رازى، ج 12، ص 110.

[24]. همان.

[25]. مجمع البيان ذيل آيه و نمونه، ج 13، ص 157.

[26]. نمونه، همان (ايشان «ط» را اشاره به طالب الحق و «ه» را اشاره به «هادى اليه» دانسته‏اند.

[27]. دعاى ندبه (يابن طه».

[28]. نور الثقلين، و درّ المنثور، ذيل آيات فوق.

[29]. نمونه، ج 13، ص 159.

[30]. يعنى رحمت پيامبر براى جهانيان جنبه‌ی فاعليت و اقتضاء دارد، و فعليّت نتيجه، وابسته به قابليت قابل است. (نمونه، ج 13، ص 526)

[31]. ر.ک: نمونه، ج 13، ص 528.

[32]. مفردات راغب، ماده «أسا».

[33]. پس معناى مصدرى دارد نه وصفى (نمونه، ج 17، ص 243).

[34]. نهج البلاغه / كلمات قصار / فصل غرائب / 9.

[35]. سفينة البحار، ج‏1، ص 484.

[36]. بنابراين «كافه» ويژگى ناس مى‏شود.

[37]. بنابراين «كافه» ويژگى پيامبر مى‏شود.

[38]. چراكه معناى دوم مستلزم تكرار است چون در اين صورت معناى نذير و كافه همسان مى‏شود.

[39]. صافى، ج‏4، ص‏220 - 221 احاديث متعددى به اين مضمون حكايت مى‏كند.

[40]. ر.ک: ذيل آيه 33 / توبه.

[41]. مجمع البيان، ج‏5، ص 25، وقرطبى، ج‏7، ص 4692، ونمونه، ج‏22، ص 112.

[42]. برخى مفسران نيز گفته‏اند كه مقصود آن است كه سجده‏گاه ياران پيامبر در رستاخيز همچون ماه بدر مى‏درخشد. (نمونه، ج‏22، ص 115 ـ ولى آيه‌ فوق در مقام بيان وضع ظاهرى مسلمانان در دنياست.)

[43]. در اين صورت در «منهم» واژه‌ی «مِن» براى تبعيض است. و «من» بيانيه نيست همان‌طوركه ظاهر آيه نيز با اين مطلب سازگارتراست. (نمونه، ج‏22، ص 118).

[44]. ر.ک: سوره منافقين و بسيارى از سوره‏هاى مدنى كه به پديده نفاق اشاره كرده است.

[45]. نمونه، ج 3، ص 140 - 141.

[46]. واژه‌ «فَظ» در لغت به معناى كسى است كه سخنانش تند و خشن است. و واژه‌ «غليظ القلب» به كسى گويند كه سنگ‌دل باشد و در عمل انعطاف و محبتى نشان نمى‏دهد.

[47]. نمونه، ج 3، ص 241.

[48]. نور، ج 2، ص 212.

[49]. عن على: آلة الرياسة سعة الصدر. (ر.ك: نمونه، ج 3، ص 142)

[50]. نهج‏البلاغه: حكمت / 160.

[51]. نمونه، ج 3، ص 143.

[52]. الميزان، ج 4، ص 58.

[53]. اعقلها و توكل (ر.ك: نمونه، ج 3، ص 149).

[54]. «لام» در «لذلك» يا به معناى «الى» است (كه ذلك به پيامبران پيشين باز مى‏گردد.) و يا «لام» براى تعليل است (كه ذلك به اختلاف امت‏ها اشاره دارد.)

[55]. نمونه، ج 6، ص 396.

[56]. ر.ك: نورالثقلين، ج 2، ص 9 - 78 و روح‏المعانى، ج 9، ص 70 و صافى ج 2، ص 242.

[57]. ر.ك: عنكبوت / 48، جمعه / 2 و....

[58]. فتوح البلدان بلاذى، ص 459 ط.مصر.

[59]. برهان، ج 4، ص 332.

[60]. نمونه، ج 6، ص 400 و 401 با تلخيص.

[61]. كتاب مقدس، تورات، سفر پيدايش، باب / 17، شماره / 17 ـ 20 و نيز ر.ک: همان، باب / 49 شماره / 10 و نيز انجيل يوحنا باب / 14، شماره / 15 - 16 و همان باب / 15، شماره / 26 و باب / 16 شماره / 7.

[62]. نمونه، ج 6، ذيل آيه.

[63]. همان.

[64]. تعبير «عزَّروُه» در اصل به معناى حمايت و يارى كردن همراه با احترام و بزرگداشت است. و يا اصل آن به معناى منع و جلوگيرى است، كه مفهوم جلوگيرى كردن از دشمن، همان يارى كردن است (نمونه، ج 6، ذيل آيه).

[65]. صافى، ج 2، ص 243.

[66]. در مورد جمله‌ «فلمّا جائهم» دو تفسير شده است يكى اينكه ضمير آن به پيامبر اسلام‏(ص) برگردد همان‌طور كه در بالا تفسير كرديم؛ دوم آنكه ضمير به عيسى‏عليه السلام بازگردد، يعنى اورا ساحر خواندند، ولى سياق آيات با تفسير اول سازگارتراست. (نمونه، ج 24، ص 73)

[67]. ر.ک: احمد موعود انجيل و تفسير فرقان و نمونه ذيل آيه و ديوان ابوطالب ص 25 و ديوان حسان، ص 59 والغدير ج‏7، ص 358.

[68]. انجيل عربى چاپ لندن، مطبعه ويليام و طس، 1857 م.

[69]. الفرقان في تفسير القرآن، ج‏27 و 28، ص 306.

[70]. يوحنا / باب 14 / جمله 16.

[71]. نمونه، ج‏24، ص 82.

[72]. تفسير قرطبى، الميزان و نمونه ذيل آيه.

[73]. نمونه، ج 17، ص 337.

[74]. ر.ک: همان ص 340 - 338.

[75]. ر.ک: انعام / 19 و فرقان / 1 و اعراف / 158.

[76]. حلال محمد حلال ابداً الى يوم القيامة و حرامه حرام ابداً الى يوم القيامة لايكون غيره ولا يجيئ غيره (كافى، ج1، باب البدع والرأى والمقائيس، ح19) و نيز ر.ک: صحيح مسلم، ج4، ص 1ـ 1790.

[77]. نمونه، ج 17، ص 346. برای آگاهی بیشتر ر.ک: به پرسش «معنای خاتمیت پیامبر چیست؟»

[78]. همان، ص 348.

[79]. برای آگاهی بیش‌تر ر.ک: منطق تفسیر قرآن (روش‌ها و گرایش‌های تفسیر قرآن) محمدعلی رضایی‌اصفهانی.

[80]. تفسير برهان، نورالثقلين، صافى، ج2، ص77، الميزان، ج 11، ص 427 و نمونه، ج10، ص 254.

[81]. در بخش تفسیر آیات پیامبر(ص) از تفسیر قرآن مهر، دکتر محمدعلی رضایی‌اصفهانی و همکاران استفاده شده است.