پرسش

دیدگاه پیامبر در مورد کیهان‌شناسی چیست؟

˜ پاسخ

درآمد

حكايت شده كه پيامبر اكرم9 در نيمه‌هاي شب که براي نماز شب از بستر بر مي‌خاست، وارد حياط مي‌شد، به آسمان مي‌نگريست واين آيات را تلاوت مي‌کرد.

(الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى‏ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَامَاخَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ)[1]؛ «(همان) كسانى كه [در حال‏] ايستاده و نشسته، و بر پهلوهايشان [آرميده‏]، خدا را ياد مى‏كنند؛ و در آفرينش آسمان‏ها و زمين تفكّر مى‏كنند؛ (در حالى كه مى‏گويند: اى) پروردگار ما! اين‏[ها] را بيهوده نيافريده‏اى؛ منزّهى تو؛ پس ما را از عذابِ آتش، حفظ كن!»

از رسول خدا9 قضايا واحاديثي نقل شده که حاکي از اطلاع کامل آن حضرت از علم کيهان شناسي است واسراري از آن به دست آمده که اعجاب دانشمندان را برانگيخته است.

از حضرت محمد9 حکایت شده که در اين باره فرمودند:

«کشفت لي عن السموات السبع والارضين‌ السبع حتي رأيت سکانها وعمارها وموضع کل ملک منها[2]؛ آسمان‌ها و زمين‌هاي هفتگانه آن چنان بر من روشن شد که ساکنان و آبادکنندگان آن و جاي تک تک ملائک را ديدم.»

حضرت گاهي آيه‌اي از قرآن را تفسير مي‌کند و در تفسير آن از علم نجوم کمک مي‌گيرد[3]؛ و گاهي سوال نجومي يهودي را پاسخ مي‌دهد ويهودي با شنيدن جواب، اسلام مي‌آورد[4]؛ و گاهي از خلقت آسمان و زمين سخن مي‌گويد[5]؛ و نیز گاهي از آميخته شدن خرافات با اين علم، برآشفته مي‌شود و بر فراز منبر رفته و خطبه‌اي ايراد مي‌کند[6].

در اين نوشته‌ کوتاه، سعي داريم چند نمونه از اعمال و گفتار پيامبر اعظم 9 را که با علم نجوم ارتباط دارد ذکر کرده و دقت حضرت را در آن امور، آن هم بدون بهره‌گيري از هيچ گونه ابزار وآلات رصدي، نشان دهيم.

در مقدمه‌اي کوتاه فرق علم نجوم و تنجيم را بررسي کرده و برخي از روايات منع‌کننده را مورد بررسي قرار می‌دهیم سپس در مورد «نسيء»، تغيير قبله، مبدء تاريخ هجري و ديوار مسجد مدينه مطالبي می‌نگاریم.
پيامبران وکيهان شناسي

نقش وکاربردي که علم نجوم در امور روزمره وديني انسان‌ها داشته و دارد ايجاب مي‌کند که برترين انسان‌ها يعني پيامبران وامامان از آن بي‌بهره نباشند. از امام صادق7 حکایت شده که در اين باره مي‌فرمايند:

«بعد علم القرآن مايکون اشرف من علم‌النجوم وهو علم‌الانبياء والاوصياء وورثة الانبياء ونحن نعرف هذاالعلم وما نذکره (ننکره) [7]؛ بعد از علم قرآن، بالاتر از علم نجوم نيست، و آن علم پيامبران و جانشينان و وارثان آنان است، ما نيز آن را مي‌دانيم ولي ذکر نمی‌کنيم (انکار نمي‌کنيم)».

در اين قسمت به اختصار از چند پيامبر بزرگ نام مي‌بريم و گزارش‌هایي را که در مورد اطلاع آنان از اين علم، ذکر شده نقل مي‌کنيم.

الف. آدم7: عالم بزرگوار مرحوم علي بن طاوس از رساله‌ ابي‌اسحاق طرطوسي چنين نقل مي‌کند: «خداوند متعال آدم را از بهشت به زمين هبوط داد و همه چيز را به او آموخت از جمله طب و نجوم»[8].

ب. ادريس7: درباره‌ ايشان گفته شده: «هو اول من استخرج علوم الحکمة والنجوم»[9] شايد اين نسبت به خاطر امور نجومي فراواني است که آن حضرت انجام داده‌اند به عنوان مثال: ايشان بعضي از روزهاي سال را به عنوان عيد قرار داد، و قرباني‌هایي براي زمان دخول خورشيد در بروج معين، و نيز رؤيت هلال تعيين کرد[10].

مرحوم طبرسي، علم نجوم را معجزه حضرت ادريس مي‌داند و در تفسير اين آيه که مي‌فرمايد «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ»[11] چنين مي‌نويسد: «وقيل ان الله تعالي علّمه النجوم والحساب وعلم الهيأة وکان ذلک معجزة له».[12]

ج. دانيال7: از ديگر پيامبران الهي است که برخي مسائل نجومي از ايشان نقل شده است، صاحب کتاب «تاريخ التنجيم عندالعرب» از نسخه‌هاي خطي از کتاب دانيال7 که در «دارالکتب الظاهرية» دمشق ديده است، مطالب جالبي در نجوم گزارش مي‌دهد[13].
دلایل موافق و مخالف نجوم

اول) آیات و روایات موافق نجوم

الف. آيات قرآن برخی از فوائد نجوم را گوشزد کرده و مي‌فرمايد:

(وَعَلاَمَاتٍ وِبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ)[14]؛ «و نشانه‏هايى (نيز قرار داد) و آن (مردم)ان به وسيله ستاره‏[ها] رهنمون مى‏شوند.»

(وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ)[15]؛ «و او كسى است كه ستارگان را براى شما قرار داد، تا بوسيله آن‌ها در تاريكى‏هاى خشكى و دريا، راه يابيد»

ب. روايات فراواني نیز در تشويق به فراگيري علم نجوم حکایت شده به عنوان مثال روايتي «ابن ابي‌عمير» از پيامبر اعظم9 نقل مي‌کند که حضرت فرمودند: «علم نجوم را فراگيريد تا در تاريکي بيابان و دريا راهنمايتان باشد، علم نجوم علم حضرت آدم است»[16].

دوم) روایات مخالف نجوم

در منابع روايي با احاديثي روبرو مي‌شويم که از ظاهر آن‌ها نهي از فراگيري و بکار بردن علم نجوم فهميده مي‌شود. ما قبل از هر گونه اظهار نظر، چندنمونه از رواياتي که از پيامبراکرم9 نقل شده‌ است را مي‌آوريم.

«من اقتبس شعبة من النجوم فقد اقتبس شعبة من السحر[17]؛ هرکس شاخه‌اي از علم نجوم را فرا گيرد، همانا شاخه‌اي از سحر را فرا گرفته است.»

«ياعلي... لاتجالس اصحاب‌النجوم[18]، پيامبر به حضرت علی7 فرمودند: با منجمين همنشين مشو.»

«من أتي عرافا... او منجما يطلب غيب‌الله منه فقد حارب الله[19]؛ هر کس نزد کف بين يا منجمي برود و از او اطلاع از غيب خداوند را بخواهد، با خدا به جنگ برخاسته است».

«من صدق منجما او کاهنا فقد کفر بما انزل علي محمد 9[20]؛ کسی که منجمی یا کاهنی را تصدیق کند آنچه که بر محمد9 نازل شده را انکار کرده است.»

در اين باب، احاديث فراوان است ولي ما به همين مقدار اکتفا کرديم برای آگاهی بیشتر به جلد 57 و 58 بحار الانوار وديگر کتب روایي رجوع شود.

دقت در اين احاديث، و توجه به شواهدي هم‌چون تشبيه به سحر، طلب غيب خداوند و همساني با کاهن نشان مي‌دهد که مراد از علم نجوم در اين روايات، علم تنجيم است. علماي گذشته نيز به اين مسأله تصريح کرده‌اند به عنوان مثال مرحوم صدوق پس از نقل اين روايت که «المنجم ملعون» چنين مي‌نويسد: «هو الذي يقول بقدم الفلک ولايقول بمفلکه وخالقه[21]؛ منجم در اين روايات کسي است که فلک را ازلي مي‌داند و خالقي براي آن قائل نيست».
فرق بين علم نجوم و تنجيم

فهم دقيق از مدح‌ها و مذمت‌هایي که در برخي روايات در باب علم نجوم و تنجيم وارد شده است، وقتي حاصل مي‌شود که بتوانيم اين دو علم را تعريف و تفاوت‌های آن‌ها را معين نمایيم. بي توجهي به تمايزات اين دو علم، باعث شده ويژگي‌هاي هر کدام به ديگري نسبت داده شود.

در اين قسمت براي معرفی بهتر این دو علم، کلمات متخصص اين فن، علامه حسن زاده آملي و برخي از دانشمندان ديگر را نقل مي‌کنيم.

«آنچه در زيج‌ها و کتب مربوط به اين فن وجود دارد بر دو نوع است. نوع اول مبتني بر اصول صحيح و محکم قواعد پابرجا و برهاني رياضي است که عقل و شرع آن را مي‌ستايند و شک و عیبی در آن نیست مانند تعيين سمت قبله‌ شهرها، کسوف و خسوف، هلال و اندازه‌ روزها، ماه‌ها و سال‌ها؛ و هر آنچه که مردم به دانستن آن نيازمندند و نفعش براي همگان است و قرآن به آن ترغيب نموده است مانند اين سخن خداوند متعال: «و او کسي است که ستارگان را براي شما قرار داد تا در تاريکي‌هاي خشکي و دريا به واسطه‌ آن هدايت شويد [راه يابيد] به يقين نشانه‌ها را براي گروهي که مي‌دانند تشريح نموده‌ايم».

امّا نوع دوم احکام نجومي است مانند وقوع زلزله و باريدن باران و ايجاد خرمي و آسايش و قحطي و گراني، مرگ و خرابي و مانند آن از چيزهایي که از اوضاع کواکب استفاده مي‌شود بنابر آنچه در کتب احکام نجوم بيان شده است.»[22]

علامه حلي;[23] وسيد ابوالحسن اصفهاني در اين باب عباراتي تقريبا مشابه دارند. سيد ابوالحسن در وسيلة النجاة چنين مي‌نويسد.

«تنجيم، خبر دادن قطعي و جزمي از حوادث عالم است مانند ارزاني و گراني، خشکسالي و خرمي، زيادي باران و کمي آن و غير اين موارد از خير و شر، نفع و ضرر؛ در حالي که اين امور را به حرکات افلاک و ارتباطات کواکب نسبت مي‌دهد، و اعتقاد دارد کواکب و حرکات آن‌ها در اين عالم تأثير دارند.

البته خبر دادن از کسوف و خسوف و هلال ماه و نزديک يا دور شدن کواکب، جزء تنجيم شمرده نمی‌شود، زيرا اينگونه امور، با حساب خاص و با ضبط مقدار حرکات و مدار کواکب محاسبه مي‌شود و داراي قواعد و اصول محکمي است و اگر خطايي ديده مي‌شود خطا در محاسبه است»[24].

برخي از بزرگان احکام نجوم را تکذيب کرده‌اند و درباره‌ آن کتبي نیز تاليف شده است. در اين ميان مي‌توان به کتاب «الدرر والغرر» تاليف علم الهدي شريف مرتضي و «منهاج النجاة» از محقق فيض و «فلک السعادة» از عليقلي ميرزا اشاره کرد.

و بزرگاني نيز هم‌چون سيد بن طاووس در «فرج المهموم»، و ديگران به تاييد و تصديق اين احکام پرداخته‌اند، ما در پايان اين قسمت از کتاب «دروس معرفة الوقت والقبلة» در بيان حقيقت مطلب کمک مي‌گيريم.

«رد کردن کلي احکام نجومي که از اوضاع کواکب استنباط مي‌شوند از اموري است که متخصصان فنون رياضي و علوم غريبه آن را نمی‌پذيرند. و نتيجه دادن وصحت بسياري از آن‌ها مشروط به اوقات و اوضاع خاصي است، بلکه بسياري از ادعيه واوراد و تعويذات نيز چنين است و روايات از اينگونه مطالب پُر است»[25].

ايشان مي‌فرمايند: «بسياري از متخصصان اين فن، اموري را پيش‌بيني کرده‌اند و در وقتي که گفته بودند روی داده است و آن‌ها را نمی‌توان بر اتفاق حمل کرد چرا که هيچ اهل انصافی آنرا نمی‌پذيرد.

آري احکام نجوم مانند مسائل نجومي يقين‌آور نيست، بلکه به خاطر کم اطلاعي ما، خطاي زيادي در آن راه دارد»[26].

امروزه با علم نجوم در حوزه‌ها با بي‌مهري برخورد مي‌شود و آن را علمي غيرقابل استفاده براي عصر حاضر مي‌دانند در حالي که فهم بسياري از آيات و روايات بر اطلاع از اين علم مبتني است. وقتي به کتب علماي گذشته مراجعه مي‌کنيم تبحّر آنان را در اين علوم مي‌يابيم و مي‌بينيم که چگونه با مهارتي ستودني مسائل تفسيري، فقهي و روایي را با تسلطي که بر اين علوم داشته‌اند، شرح و بيان نموده‌اند.

استاد علامه حسن زاده طلاب علوم ديني را به فراگيري اين علم سفارش مي‌کنند و مي‌فرمايند:

«اي برادراني که مشغول به تعليم و تدريس علوم ديني هستيد، اين علوم از نيازهاي ضروري شماست و چاره‌اي در يادگيري آن‌ها نيست چرا که قرآن کريم و کتب اربعه و ديگر جوامع روایي که مدار استنباط احکام روایي‌اند، پر از اسراري است که فهم آن‌ها نياز به علوم عقلي و نقلي زيادي دارد... .

آيا گمان مي‌کني براي کسي‌که از علوم حساب، هندسه و هيئت بي‌خبر باشد اين امکان هست که کتب فقهي را درست درک کند، کتبي که در آن‌ها بحث از وقت، قبله، هلال و... آمده است.»[27]
تنظيم زمان و تاريخ

مقوله‌ زمان و کارهای روزانه و ماهیانه باعث توجه انسان‌ها به وقت شد، وجود اديان با تکاليفي که مي‌بايست در زمان‌هاي خاصي انجام گيرد، اين توجه را بیشتر و ضروری‌تر کرد. از این رو اجتماعات بشري هر يک براي خود تقويمي ترتيب دادند.

اساس گاهشماري اقوام قديم شبه جزيره‌ عربستان همانند بسياري از ملل باستان بر حسب سير ماه در آسمان بود آنان فاصله‌ دو رؤيت هلال را يک ماه (شهر) مي‌ناميدند و دوازده بار رؤیت متوالي را يک سال (عام ـ سنة) مي‌گفتند. اين ماه‌ها امروزه نيز محفوظ است و از محرم آغاز و با ذي‌الحجة پايان مي‌پذيرد. قرآن‌کريم نیز به اين مسأله اشاره دارد و مي‌فرمايد:

(إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَاللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتَابِ‌ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا  أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ)[28]؛ «در حقيقت، تعداد ماه‏ها نزد خدا [از] روزى كه آسمان‏ها و زمين را آفريده، در كتاب الهى، دوازده ماه است؛ كه از آن‌ها چهار [ماه‏] حرام است.»

قرآن کريم به حرام بودن چهار ماه از آن ماه‌ها اشاره مي‌کند ولي به نام آن‌ها تصريح نمی‌نمايد، شايد اين به خاطر شهرت آن چهار ماه در بين مردم بوده است. از زمان حضرت ابراهيم7 به علت حرمتي که خداوند براي اين چهار ماه قرار داده بود، مردم براي آن احترام خاصي قائل بودند و در آن از جنگ و خونريزي دست مي‌کشيدند و در سايه حرمت اين ماه‌ها در صلح وآرامش به سر مي‌بردند[29].

پيامبر گرامي اسلام نيز بر احترام اين ماه‌ها تأکيد فراواني داشتند. از امام جعفر صادق7 در اين باره حکایت شده: «حدثني ابي عن علي بن الحسين عن اميرالمؤمنين: ان رسول‌الله لمّا ثقل في مرضه قال: ايها الناس ان السنة اثنا عشر شهرا منها اربعة حرم ثم قال بيده: رجب مفرد وذوالقعدة وذوالحجة والمحرم ثلاث متواليات»[30]؛ «پدرم از امام علي بن الحسين7 و ایشان از حضرت اميرالمؤمنين7 نقل کرد که پيامبر اسلام در ايامي که بيماري ايشان شدت گرفته بود خطاب به مردم فرمودند: سال دوازده ماه است که چهار ماه آن حرام است سپس با اشاره به دستشان فرمودند: رجب که تنهاست وذوالقعده وذوالحجه و محرم، سه ماه پشت سر هم هستند».
تغییر ماه‌های حرام (پدیده نسئ) و مقابله قرآن و پیامبر9 با آن

آيات و روايات، حرمت خاصي براي اين ماه‌های حرام قائل شده‌اند تا حدي که قرآن، تغيير و رعايت نکردن احترام اين ماه‌ها را باعث ازدياد کفر مي‌داند[31].

نزديک به دو قرن قبل از ظهور اسلام مردم شبه‌جزيره‌ عربستان به خاطر برخي مسائل، ترتيب ماه‌ها را به هم مي‌زدند و با تغيير نام ماه‌ها، به زعم خويش جاي ماه حرام را عوض مي‌کردند. قرآن کريم و کتب تاریخی از اين عمل به نام «نسيء» ياد مي‌کنند.
نسيء در لغت

هدف از «نسيء»[32]

درباره‌ اينکه غرض از «نسيء» چه بوده است؟! بين تاريخ‌نگاران و مفسران دو نظريه وجود دارد.

الف) از آنجایي که قسمت عمده‌ هزينه زندگي اعراب بدوي از راه غارت و غنایم جنگي تأمين مي‌شد، و با توقف سه ماهه‌ اين اعمال، بر آنان سخت مي‌گذشت، آن‌ها طرحي درانداختند تا اين ماه‌هاي حرام را به نحوي به ماه‌هاي ديگر انتقال دهند تا فاصله‌اي ميان آن سه ایجاد گردد[33] و بتوانند در اين فاصله، به غارت و چپاول بپردازند و در عين حال حرمت ماه‌هاي حرام را حفظ کرده باشند.

ب) ماه ذي‌الحجه، علاوه بر اينکه موسم حج بود، زماني بود که قبايل عرب از نقاط مختلف شبه‌جزيره‌ عربستان براي انجام مبادلات تجاري خود به مکه مي‌آمدند، ولي به علت اينکه ماه ذي‌الحجه در فصل خاصي ثابت نمی‌ماند، اکثر اوقات نمی‌توانستند به موقع به عرضه و تقاضاي کالا بپردازند.

اين مسأله باعث شد آنان به فکر افتند و هم‌چون يهوديان و ساير اقوام، که با إعمال کبيسه، ماه‌ها را در فصول خاصي ثابت نگه مي‌داشتند، موسم حج را در يکي از فصول مناسب نگاه دارند و در ضمن جاي ماه‌هاي حرام را نيز تغيير دهند[34]. توليت اين کار برعهده‌ اشخاص منجم و رياضي‌دان بود که به آنان «نسأة» يا «قلمس» مي‌گفتند. به گفته‌ صاحب «بلوغ الارب»، اولين آنان «نعيم بن ثعلبة الکناني» بود[35].

ابوريحان بيروني، هفت نفر از آنان را نام مي‌برد که هرکدام 30 سال توليت اين امر را بر عهده داشتند. او شروع «نسيء» را دويست سال قبل از هجرت پيامبر مي‌داند[36]. و «أبوثمامه» را آخرين قلمس نام می‌برد که معاصر پيامبر اسلام 9 بوده است[37].
روش قلامس

روشي که قلامس بکار مي‌بردند چنين بود:

اولاً ماهي را از اول سال حذف مي‌کردند، مثلاً ماه محرم را که اولين ماه سال قمري است، ناديده مي‌گرفتند، و ماه صفر را اولين ماه سال حساب مي‌کردند.

ثانياً ماهي را که از اول سال حذف کرده بودند در آخر سال قرار مي‌دادند و ماه آخر سال را تکراري مي‌خواندند.

ثالثاً در هر دو يا سه سال، بر حسب سال شمسي، آن ماهي که بر سال قمري زياد مي‌گرديد (هر سال روزهاي شمسي بر قمري ده روز اضافه است) به آخر سال قمري اضافه کرده و به نام ماه پيشين مي‌خواندند[38].

بدين طريق هم ماه‌های حرام جايش عوض مي‌شد و هم موسم حج در محل خود باقي مي‌ماند و همه‌ اين محاسبات را «نسيء» مي‌گفتند. اعلام اين تغييرات توسط «قلمس» صورت مي‌گرفت. او هر سال پس از اتمام اعمال حج در محلي در مني يا عرفات مي‌ايستاد و با صداي بلند اعلام مي‌کرد[39].

بنابراين با اعمال نسيء ماه‌هاي اعراب جاهليت هم شمسي بوده وهم قمري و اين دو را با هم مي‌آميختند. تا اينکه در سال دهم هجري که پيامبر اسلام خود در مراسم حج شرکت داشتند (حجة‌البلاغ) و اتفاقا حج آن سال در ذي الحجه حقيقي واقع شده بود، آيه‌ (إِنَّمَا النَّسِي‏ءُ)[40] براي ابطال و الغاي نسيء نازل شد و به دنبال آن پيامبر اکرم9 فرمودند.

«ان الزمان قد استدار فهواليوم کهيئة يوم خلق الله السماوات والارض»[41]؛ «روزگار گردش کرد و امروز به شکل روزي درآمد که خداي تعالي در آن روز آسمان‌ها و زمين را آفريد»
سخن اعجازآمیز پیامبر9

صاحب کتاب «تقويم و تقويم نگاري در تاريخ» در اين باره مي‌نويسد: «در آن سال، نهم ذي‌الحجه، با شروع برج ميزان يکي شده بود و آن آغاز فصل پاييز است[42] که آغاز اعتدال خريفي است.

با دقت در روايت فوق معلوم مي‌شود پيامبر اکرم9 فرمايش بسيار مهمي ايراد فرموده‌اند که به راستي يکي از معجزات علمي است و رازي است که تاکنون کسي نتوانسته از آن پرده بردارد زیرا که فرمود: زمان و هيئتِ گردش آن ـ دست‌کم منظومه‌ شمسي ـ به سان روزي شد که خدا آسمان و زمين را خلق کرد. يعني حرکت زمين و آسمان و گردش افلاک فضایي از نقطه‌ اعتدال شروع شده است و زمان آفرينش زمين، خط استواي خورشيد و زمين در يک صفحه بوده‌اند[43].

اين فرمایش پیامبر9 با يافته‌هاي جديد علم، کاملا تاييد مي‌شود و چرا که ايجاد زاويه‌ استواي زميني و خورشيدي، به مرور زمان پس از خلقت ايندو صورت گرفته است.
هجرت پیامبر9، مبدأ تاريخ اسلامي

مي‌دانيم كه وجود تقويم براي نظم و برنامه‌هاي زندگي لازم وضروري است. دين اسلام نيز جداي از اهميتي که براي تنظيم و سامان امور اجتماعي مردم قائل است، خود داراي تکاليف و برنامه‌هايي است که بايد در زمان خاص انجام شود و توجه به زمان در آن نقش بسزایي دارد.

اولين مسأله‌اي که درگاه شماري و تقويم بايد لحاظ شود، مبدأ آن است. مبدأ تاريخ و گاه‌شماري مي‌بايست امري مهم و مشهور باشد تا ديگران به قبول آن متقاعد شوند. بحثي که در اين قسمت ارائه مي‌دهيم در مورد تاريخ هجري و مبدء آن است.

پيامبر گرامي9 اولين کسي بود که مبدأ تاريخ اسلامي را هجرت خويش از مکه به مدينه قرار داد و فرمان  داد نامه‌ها و ديگر نوشته‌ها را با آن تاريخ‌گذاري کنند. استاد محقق آيت‌الله جعفرسبحاني در اين‌باره مي‌نويسند: «برخلاف آنچه ميان مورخان مشهور است که خليفه‌ دوم به اشاره و تصويب اميرالمؤمنين7، هجرت پيامبر اسلام9 را سرآغاز تاريخ قرار داد و دستور صادر کرد که نامه‌ها و دفاتر دولتي را با آن تاريخ‌گذاري گردد، دقت در نامه‌هاي پيامبر9 که قسمت اعظم آن‌ها در متون تاريخ و کتاب‌هاي حديث و سيره موجود است و ديگر اسناد و مدارک به روشني ثابت مي‌کند که پيامبر گرامي9 نخستين کسي است که هجرت خويش را مبدأ تاريخ شناخت، نامه‌ها و مکاتبات خود را با سران قبايل و رؤساي عرب و شخصيت‌هاي، بازر با آن مورخ ساخت».

ايشان در ادامه به چند نمونه از نامه‌هاي پيامبر اشاره مي‌کنند که به امر رسول خدا تاريخ‌گذاري شده‌اند، كه برخي از آن‌ها عبارتند:

الف) در پايان‌‌نامه‌اي که پيامبراکرم9 به حضرت‌‌علي7 املا نموده‌اند و در آن وصيت‌هاي آموزنده‌اي به سلمان فارسي و خاندانش شده است؛ چنين آمده است: «کتب علي بن  ابي‌طالب بامر رسول الله في رجب سنة تسع من الهجرة»[44].

ب) در صلحنامه‌اي که امام علي7 به املاي پيامبر9 براي مسيحيان نجران نوشته است چنين آمده: «وامر عليا ان يکتب فيه انه کتب لخمس من الهجرة»[45].

ج) بلاذري در فتوح البلدان متن پیمان پيامبر9 را با يهوديان مقناء آورده است که در آن آمده است. حضرت اميرالمؤمنين7 آن پيمان نامه را در سال نهم نوشته است[46]. در کتب روایي و تاريخ نيز به مواردي بر مي‌خوريم که صحابه اتفاقات مهم را با آغاز هجرت تاريخ‌گذاري مي‌کردند و اين بنابر پيروي از دستور پيامبر بوده است.

استاد سبحاني در ادامه با اشاره به روايات تاريخي که خليفه‌ی دوم را پايه گذار تاريخ هجري مي‌دانند[47] مي‌نويسند: «اين بخش از تاريخ در برابر نصوص پيش که پيامبرگرامي9 را پايه‌گذار تاريخ هجري معرفي مي‌کند، نمی‌تواند قابل استناد باشد؛ گذشته از اينکه ممکن است تاريخ هجري که پيامبر9 پايه‌گذار آن بود بر اثر مرور زمان و نياز کم به تاريخ، متروک شده و جنبه‌ رسمي به خود نگرفته بود ولي در زمان خليفه‌ دوم بر اثر گسترش مناسبات، رسمي گرديد.»[48]
تغيير قبله از بيت المقدس به سوی کعبه به خواست پیامبر9

قرآن‌کریم در سوره‌ بقره آیه 144 می‌فرماید:

(قَدْ نَرَى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِالْحَرَامِ)؛ «بيقين روى چرخاندنت در آسمان (و نگاه‏هاى انتظارآميزت) را مى‏بينيم و مسلماً تو را به [سوى‏] قبله‏اى كه از آن خشنودى، باز مى‏گردانيم.»[49]

تغيير قبله‌ مسلمانان از بيت‌المقدس به سوي کعبه از ديگر وقایع عصر پيامبر گرامي اسلام9 است که با علم نجوم ارتباط مستقيم دارد. به ویژه هنگامی که مي‌بينيم پيامبر اعظم9 با بياني دقيق و اعجازگونه مي‌فرمايند: «محرابي علي الميزاب»[50].

ابتدا واقعه را از زبان امام‌صادق7 نقل مي‌کنيم و در ادامه سخنان بزرگان را درباره‌ اين قضيه نقل و نقد مي‌نمایيم:

از امام صادق7 حکایت شده: ... يهوديان پيامبر را سرزنش مي‌کردند و به ايشان مي‌گفتند: تو تابع ما هستي و به سوي قبله‌ ما نماز مي‌خواني!» پيامبر بدين خاطر بسيار غمگين شدند و در نيمه‌هاي شب (از خانه) خارج شده و به آسمان مي‌نگريستند و منتظر فرمان الهي بودند. روز بعد هنگام نماز ظهر جبرئيل بر حضرت نازل شد در حالي‌که پيامبر در مسجد بني سالم بود و دو رکعت از نماز ظهرش را خوانده بود. جبرئيل بازوي پيامبر را گرفت و او را به طرف مکه چرخاند و آيه‌ فوق را بر او نازل کرد[51]. با توجه به آيات 143 تا 151 سوره‌ بقره مي‌توان دو دليل براي تغير قبله بيان کرد:

1. جلب رضايت وخشنودي پيامبر گرامي9: (فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا)[52] و اين توجه و عنايت خداوند متعال به رسول گراميش را مي‌رساند.

2. امتحان وآزمايش مردم (وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مِن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ)[53]؛ «و قبله [بيت‌المقدس‏] را كه (چندى) بر آن بودى، قرار نداديم جز براى آنكه كسى كه از فرستاده [خدا] پيروى مى‏كند، از كسى كه [از عقيده خود] بر مى‏گردد، معلوم داريم».

درباره‌ زمان و مکان اين واقعه نظرهای متفاوتي ارائه گرديده است. علامه حسن زاده پس از نقل بسياري از آن‌ها قول راجح را، هفده ماه پس از هجرت، در ماه رجب سال دوم هجري در مسجدي غير از مسجد قبا (مسجد ذو قبلتين) مي‌دانند[54].
قبله اعجازآمیز پیامبر9 در مدینه

قبله شهر مدينه يکي از معجزات عملي رسول خدا9 است که تا کنون باقي است چراکه تعيين جهت قبله با دقت کامل انجام شده است بدون اينکه پيامبر اعظم9 از هيچ‌گونه ابزار آلات رصدي و نجومي استفاده نمايند.

از پيامبراعظم9 نقل شده است که ايشان فرمودند: «محرابي علي الميزاب» و اين‌که ايشان ناودان کعبه را در امتداد محراب خويش دانسته‌اند نکته‌اي بسيار جالب را در خود نهان دارد که علامه حسن زاده در این باره می‌نویسند:

چون مدينه ومکه تقريبا در سطح يک دايره‌ نصف‌النهار قرار گرفته‌اند و اندکي طول مدينه از مکّه بيشتر است و عرض مدينه نيز قريب چهار درجه بيشتر از عرض مکّه است رسول اکرم9 فرمود: «محرابي علي الميزاب» و روبه‌روي ناودان ايستاد، زيرا قبله‌ی مدينه اندکي از جنوب به سوي مغرب منحرف است و ناودان کعبه در جانب غربي کعبه است (دقت کنید) [55].

برخي هم‌چون علامه مجلسي قبله‌ اصلي مدينه را تغييريافته مي‌دانند و مي‌گويند سلاطين جور براي محو آثار اسلام و معجزات پيامبر آنرا تغيير داده‌اند.

علامه حسن‌زاده در این‌باره می‌گویند: اولاً اين نظر علامه‌ مجلسی احتمالا به خاطر غلط بودن نُسخ زيجي بوده که در اختيار ايشان بوده است. ثانياً شايد ایشان رموزي که براي تعيين درجات نوشته شده را غلط خوانده است (مثلا کر را لر خوانده) ثالثاً بسياري از سلاطين جور به اسلام تظاهر مي‌کردند و نيز با عنايت و توجه مسلمانان به مظاهر اسلام، خاصه مظاهر منسوب به پيامبر9، تغيير آن امکان پذير نبوده است. رابعاً: توسعه‌ مسجد با حفظ قبله‌ اصلي منافات ندارد[56].

علامه حسن‌زاده در ادامه از بسياري علما و دانشمندان نام مي‌برد که تصريح مي‌کنند قبله‌ کنوني همان قبله‌ زمان پيامبر9 و دقيقا به سمت کعبه است. ايشان به سخنان ابوريحان بيروني در کتاب «قانون مسعودي»، فرهاد ميرزا در کتاب «جام‌جم»، ژنرال لاروس در «اطلس» و ناصرخسرو در «سياحتنامه» استناد مي‌کند. ايشان «زيج هندي» و «زيج محمد شاهي» و محاسبات متأخرين را نيز مؤيد عمل پيامبر و صحت قبله‌ کنوني مي‌دانند[57].
ديوار مسجد پیامبر9 يا شاخص زوال

وقت زوال ظهر را از دو راه مي‌توان به دست آورد:

الف) شيئي هم‌چون چوب گرد و بلندي را عمود بر سطح افق بر روي زمين نصب کنيم.

ب) جسمي به شکل مستطيل متوازي السطحين را عمود بر سطح افق بر روي زمين نصب نمائيم.

در صورت اول سايه فقط در ايامي که خورشيد هنگام زوال درست بالاي سر (سمت الرأس) آن محل باشد، از بين مي‌رود و در روزهاي ديگر سايه در هنگام زوال به کمترين حدّ خود رسيده و پس از زوال وسعت پيدا مي‌کند.

اما در صورت دوم اگر شاخص درست بر روي خط زوال نصب شود، قبل از زوال، سايه در سمت غربي شاخص است؛ و بعد از زوال، سايه در سمت شرقي شاخص پديد مي‌آيد و در زمان زوال، سايه‌اي در سمت غربي و شرقي شاخص ديده نمی‌شود.

ج) خط زوال خطي فرضي است که از جنوب به شمال کشيده شده و هنگامي که خورشيد درست بالاي سر آن خط قرار گرفت، زوال و ظهر شرعي است.

پيامبر گرامي9 براي اينکه مردم مدينه، راحت‌تر بتوانند وقت نماز ظهر را تشخيص دهند دستور دادند ديوار غربي مسجد مدينه را به صورت شاخصي در امداد دايره نصف النهار بنا کنند و اين‌کار با دخالت و نظارت مستقيم پيامبر9 صورت گرفت. در اینجا دو روايت را از زراره که بيان‌کننده اين مسأله است ذکر مي‌کنيم.

الف) زراره مي‌گويد: ديوار مسجد رسول‌خدا9 به اندازه‌ يک قامت بود و چون يک ذراع از سايه آن مي‌گذشت، پيامبر نماز ظهر را مي‌خواندند و پيش از آن نافله را به جا مي‌آوردند[58].

ب) زراره در حديث ديگري مي‌گويد از امام‌باقر شنيدم مي‌فرمود: پيامبر9 چيزي از نمازهاي روزانه را نمی‌گذارد، تا اينکه خورشيد به زوال برسد وقتي سايه به اندازه نصف انگشت مي‌رسيد هشت رکعت نافله ظهر را مي‌خواند و آنگاه که سايه به اندازه‌ يک زراع مي‌رسيد نماز ظهر را مي‌خواند[59].

از اين حديث به خوبي استفاده مي‌شود که ديوار مسجد در راستاي خط شمال و جنوب بوده است، زيرا وقتي سايه‌ آن به مقدار نصف انگشت مي‌رسيده پيامبر9 نافله را شروع مي‌کرده‌اند[60].

علامه حسن زاده دراين باره چنين مي‌نويسند:

«و پيامبر خدا فرمان داد تا ديوار غربي مسجد مدينه را در امتداد خط زوال از شمال به جنوب بسازند، بدون اينکه اين استخراج را از راه رصد و با ابزار رصدي انجام دهد و مردم مدينه از اين راه، وقت زوال را مي‌شناختند. کیهان‌شناسان و رصدکنندگان، امروزه در رصدخانه‌هاي خويش ديوارهايي همانند آنچه گفته شد مي‌سازند و معتقدند که اين بهترين و دقيق‌ترين راه براي تشخيص زوال است[61].

اين عمل پيامبر9در عين حال‌که بسيار دقيق بود بدون استفاده از ابزار رصدي و نجومي صورت گرفت و اين خود نشانه‌اي از اعجاز آن است.
ديوار مسجد پیامبر9 يا جدول سينوس‌ها و تانژانت

با احداث ديوار مسجد مدينه در امتداد نصف النهار وآن هم به اندازه‌ يک قامت، پيامبر اکرم9 ضابطه‌اي را براي تعيين زمان ظهر و عصر و نافله‌هاي آن بيان کردند که بعدها اين ضابطه، منشأ پيدايش بسياري از مسائل رياضي شد.

از علامه شعراني چنين نقل شده: «پيامبر9 فرمان داد ارتفاع ديوار مسجد به اندازه‌ قامت يک انسان ـ يعني هفت قدم ـ بنا شود. چنان که مرحوم کليني از «عبد الله بن سنان» نقل کرده است که از امام صادق7 شنيدم که فرمود: «رسول خدا9 مسجد را با خشت ساخت .. و چون گرما شديد شد گفتند: يا رسول‌الله اي کاش دستور سقف مسجد را صادر مي‌فرمودي. فرمود: آري، آنگاه چند ستون از درختان نخل براي اين منظور آماده کرده و مقداري شاخه و هيزم روي آن ريختند... امّا ديوار مسجد قبل از آن‌که سقف بر آن بيايد به اندازه‌ يک قامت بود وقتي سايه‌ آن به اندازه‌ يک زراع مي‌رسيد ـ اندازه‌ عرض خوابگاه يک بز ـ نماز ظهر مي‌خواند و وقتي به دو برابر مي‌رسيد نماز عصر مي‌گذاشت»[62].

باري، خورشيد چون به راس السرطان برسد ميل آن از استواي سماوي، تقريبا برابر عرض مدينه است و چون به دايره‌ نيمروز برسد بالاي سر اهالي مدينه قرار مي‌گيرد، زيرا ارتفاع آن در اين هنگام 90 درجه است و براي اشخاص و شاخص‌ها، سايه وجود نخواهد داشت.

بنابراين رسول الله‌9 وقت نمايان شدن سايه ديوار را علامت وقت نماز ظهر قرار داد، از اين رو وقتي سايه به اندازه‌ ارتفاع ديوار شود، ارتفاع خورشيد از افق 45 درجه است (نصف غايت ارتفاع خورشيد) اين هنگام دقيقاً وسط حقيقي ميان ظهر و غروب است که پيامبر9 آن را پايان فضيلت ظهر قرارداد، پس هرگاه سايه دو برابر ارتفاع ديوار گردد، ارتفاع خورشيد، از افق نزديک 26 درجه است که پايان فضيلت نماز عصر است.

بنابراين پيامبر اکرم 9 با اين عمل يک ضابطه و فرمول دقيق مثلثاتي را عرضه کردند؛ از اين‌رو مسلمانان مدينه مراقب سايه‌ ديوار بودند که چون به هفت قدم مي‌رسيد نماز عصر مي‌خواندند.

«ابوالوفاء بوزجاني» شکل ظلي را از عمل رسول‌خدا 9 استنباط و امور زير را به دست آورد.

1 ـ نصب شاخص ـ ديوار مسجد ـ بايد بر خط نصف النهار باشد.

2 ـ ارتفاع ديوار بايد به اندازه قامت يک انسان معتدل باشد.

3 ـ اجراي عمل وقتي است که خورشيد به انتهاي ارتفاع (نيمروز) رسيده باشد.

4 ـ مبدأ حساب، روزي قرار مي‌گيرد که ميل آفتاب به اندازه‌ عرض شهر باشد (يعني راس السرطان).

5 ـ نيم سازي نهايت ارتفاع در وقتي اين امر صورت مي‌گیرد که سايه‌ شاخص با شاخص برابر باشد، پس قامت شاخص نصف مدت بين ظهر و غروب است در نتيجه ميان سايه و زاويه‌ آن ارتباط وجود دارد[63].

توضيح و تفصيل اين ارتباط، در این مجال نمی‌گنجد برای آگاهی بیشتر از اين بحث به کتبی هم‌چون «دروس معرفت الوقت والقبلة» و نيز «هيئت و نجوم اسلامي» رجوع شود و در اينجا فقط عبارت علامه حسن‌زاده را در اين زمينه مي‌آوريم.

«أبوالوفاء بوزجاني وديگر بزرگان علمای ما ويژگي‌هاي «ظل» و «جيب» را از سايه‌ ديوار شاخص که مساوي با شعاع دايره است، استنباط کردند. سپس جدول‌هاي «جيب» و «ظل» را از عمل پيامبر در مورد ديوار مسجد استنباط کرده وآنرا مرتب کردند. سپس دانشمندان اسم «ظل» را به «مماس» تغيير دادند و براي دومين بار، نام آن را به «تانژانت» تغيير دادند که لغتي فرانسوي است، و مردم گمان کردند اين مسائل از غرب آمده است در حالي که حق اين است که عمل پيامبر در ساختن ديوار مسجد براي تعيين زوال و وقت نماز ظهر و عصر، اساس اين طرح علمي عظيم است و «ابوالوفاء» بر اسرار اين کار پيامبر9 که اساسي رياضي داشت پي برد و مسائل «ظل» را از آن استنباط کرد»[64].
مهندسي شيخ بهایي در صحن نجف با الهام از عمل پیامبر9

شيخ بهایي با الهام از عمل رسول اکرم9 ديوار‌هاي شرقي و غربي صحن مقدس اميرالمؤمنين را در راستاي نصف النهار استوار ساخته است، از اين‌رو هرگاه سايه از ديوار شرقي ناپدید و از ديوار غربي پديد آيد، ظهر شرعي، زوال خورشيد وتجاوز آن از ديوار نصف النهار نمودار مي‌گردد[65].
منابع جهت مطالعه بیشتر

1. دروس هيئت و ديگر رشته‌های رياضی، حسن‌زاده‌ آملی، انتشارات دفتر تبليغات، چاپ اول، 71.

2. دروس معرفة الوقت والقبلة، حسن زاده‌ آملی، انتشارات دفتر تبليغات اسلامی، چاپ اول، 83.

3. هيئت و نجوم اسلامی، علی زمانی قمشه‌ای، انتشارات مؤسسه‌ امام صادق7 چاپ اول، 84.

4. تقويم وتقويم نگاری در تاريخ، دکتر ابوالفضل نبئی، انتشارات آستان قدس، چاپ دوم، 66.

5. اسلام وهيأت، سيد هبة الله شهرستانی، انتشارات دار العلم، چاپ سوم، 89 ق.

6. راز آسمان‌ها و زمين، ثريا شاه ويسی، ناشر مولف، چاپ اول، 78.

7. زمين وآسمان در قرآن، سيد علی اشرف‌ حسنی، انتشارات اميری، چاپ اول، 80.

8. ستاره‌شناسی زمان‌های اسلامی، ت: تقی‌‌ عدالتی، انتشارات آستان قدس، چاپ اول، 77.

9. کتاب المکاسب، شیخ اعضم مرتضی انصاری، انتشارات دارالحکمة، چاپ اول، 1416 هـ . ق.

10. الاثار الباقية، ابو ريحان بيرونی، انتشارات آستان قدس، چاپ اول، 1422 هـ ق.
11. فروغ ابديت، جعفر سبحانی، انتشارات امام صادق7، چاپ سوم، 68.

پی‌نوشت‌ها:
[1]. آل عمران / 191.

[2]. اسلام و هیئت، شهرستانی، ص 227.

[3]. المیزان، ج 12، ص 224.

[4]. اسلام و هیئت، ص 399.

[5]. همان، ص 275.

[6]. کافی، ج 3، ص 212.

[7]. سفینة البحار، ج 8، ص 194.

[8]. فرج المهموم، ص 143 و نیز سفینه البحار، ج 8، ص 199.

[9]. تاریخ التنجیم عند العرب، ص 74.

[10]. اخبار العلماء باخبار الحکماء، ص 3.

[11]. مریم / 56.

[12]. مجمع البیان، طبرسی، ج 6، ص 430.

[13]. تاریخ التنجیم عند العرب، ص 80.

[14]. نحل / 16.

[15]. انعام / 97.

[16]. بحارالانوار، ج 58، ص 275.

[17]. شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه، ج 4، ص 341.

[18]. تاریخ بغداد، ج 7، ص 343.

[19]. الامتاع و المؤانسة، ج 8، ص 2.

[20]. المعتبر، ج 2، ص 688.

[21]. خصال صدوق، ج 1، ص 143.

[22]. انّ ما في الازياج وغيرها من الکتب المعمولة في هذه الصناعة علي نوعين. النوع الاول مبتن علي اصول صحيحة متقنة وقواعد سديدة رياضية مبرهنة ممدوح عند العقل والشرع، لايعتريه ريب ولا يشوبه عيب کتعيين جهة القبلة في البلاد والکسوفين والاهلة ومقادير الايام والشهور والاعوام ونحوها مما يحتاج الي معرفتها الناس ويعم نفعها العوام والخواص وندب ورغب اليها القرآن في عدة مواضع کقوله تعالي (وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ)، (انعام/ 98) وامّا النوع الثاني فهي احکام نجوميه کوقوع زلزلة ونزول غيث وحدوث خصب ورخاء وقحط وغلاء وموت وهدم وتحوها مماتستفاد من اوضاع الکواکب علي ما بين في کتب الاحکام النجومية. (دروس معرفة الوقت والقبلة، ص 64)

[23]. نهایة الاحکام، ص 1014.

[24]. وسيلة النجاة، ج 2، ص 4.

[25]. دروس معرفة الوقت والقلبة، حسن حسن زاده آملی، ص 27.

[26]. همان، ص 79.

[27]. همان، ص 68.

[28]. توبه / 36.

[29]. تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 5، ص 173.

[30]. المیزان، ج 9، ص 282.

[31]. توبه / 37.

[32]. ـ النسيء مهموز علي فعيل وهو التأخير. (مصباح المنیر، ص 604)

ـ نسيء اصلان يدل احدهما علي اغفال الشي والثاني علي ترک الشي واذا هُمز تغير المعني الي تأخير الشيء. (مقاییس اللغة، ج 2، ص 557)

ـ النسء تأخير في الوقت ومنها النسيء الذي کانت العرب تفعله. (مفردات راغب، ص 804)

[33]. بلوغ الارب فی معرفة أحوال العرب، ص 175.

[34]. الاثار الباقیة، ابوریحان بیرونی، ص 11.

[35]. بلوغ الارب، ج 3، ص 175.

[36]. الاثار الباقیة، ص 12.

[37]. تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 5، ص 179.

[38]. تقویم و تقویم نگاری در تاریخ، ابوالفضل بنئی، ص 144.

[39]. هیأت و نجوم اسلامی، علی زمانی قمشه‌ای، ج 2، ص35.

[40]. توبه / 37.

[41]. تاریخ طبری، ج 2، ص 402.

[42]. تقویم و تقویم نگاری در تاریخ، ص 146.

[43]. هیأت و نجوم اسلامی، ج 2، ص 57.

[44]. اخبار اصفهان، ابو نعیم، ج 1، ص 52.

[45]. الترتیب الاداریة، ج 1، ص 18.

[46]. فتوح البلدان، ص 72.

[47]. البدایة و النهایة، ج 7، ص 83 و نیز شرح ابن ابی‌الحدید بر نهج البلاغه، ج 12، ص 74.

[48]. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج 1، ص 442.

[49]. بقره / 144.

[50]. بحارالانوار، ج 97، ص 433، مستدرک سفینة البحار، ج 8، ص 403.

[51]. تفسير اثني عشري، ج 1، ص 280.

[52]. بقره / 144.

[53]. بقره / 143.

[54]. دروس معرفة الوقت و القبلة، حسن زاده آملی، ص 357.

[55]. دروس هیئت، حسن زاده آملی، ج 2، ص 672.

[56]. دروس معرفة الوقت و القبلة، ص 364.

[57]. دروس هیئت، ج 2، ص 674 و دروس معرفت الوقت و القبلة، ص 369. علامه حسن زاده در اين باره سروده‌اند:

ومعجــزة البـاقی من فعله تری         بلا شاخص او جدول من جداول

بيثرب مــن تعيينه سـمت قبلة                بلا ربع اسطــرلاب او ای صـنعة

ولکــن بنورالله من يثرب رأی                   مع البعد بيــت الله يا حسن رؤية

فقــام الی الميزاب من امر ربه                   تعين سمـــت القبــلة فی مدينة

الی الان  هذا المعجز کان باقيا                            وفی الخوض فيه مالنا من وجيزة

[58]. وسایل الشیعه، ابواب مواقیت، ص 8 و 10.

[59]. همان.

[60]. هیأت و نجوم اسلامی، علی زمانی قمشه‌ای، ج 1، ص 370.

[61]. ورسول الله قد امر ببناء الجدار الغربي من مسجد المدينة اولا علي امتداد کان ذلک الامتداد هو عين خط الزوال من الشمال الي الجنوب من غير ان يستخرج ذلک الخط اولا بآلات رصدية او طرق هيوية والمسلمون في المدينة کانوا يعرفون بذلک وقت الزوال. واليوم اصحاب الرصد يبنون في مراصدهم الکبار کباريس وجرينوش جدارا علي الوصف المذکور لاستعلام الظهر الحقيقي معتقدين بانّه اوثق الطرق واتقنها واحسنها لذلک. (دروس معرفة الوقت و القبلة، ص 487)

[62]. استاد ما از استاد خويش علامه حسن زاده وايشان نيز از استادشان نقل فرمودند. (سید عیسی مسترحمی مؤلف کتاب قرآن و کیهان‌شناسی)

[63]. هیأت و نجوم اسلامی، ج 1، ص 372.

[64]. «وبالجمله، فمن ظل الجدار الشاخص المساوي لشعاع الدايرة، استنبط ابوالوفاء وغيره من اکابر علمائنا خواص الظل والجيب ثمّ رتّبوا جداول الجيب والظل المستنبطة من ذلک العمل النبوي... کما علم ايضا ان القوم لمّا غيروا الظل بالمماس اولا ثم بدلوه بتانژانت وهي لغة فرانسوية ثانيا حسب الناس ان مسائل الظل واحکام الجيب من الصادرات الغربية والحق في ذلک ان عمل خاتم النبيين في بناء جدار مسجد المدينة لتعيين الزوال واوقات الظهرين کان اساس ذلک الامر الخطير. وقد تنبه ابوالوفاء علي سر عمله المبني علي اساس رياضي رصين فاستنبط مسائل الظل منه» دروس معرفة الوقت والقبلة، ص 491.

[65]. التنقیح فی شرح عروة الوثقی، ج 1، ص 238 به نقل از هیأت و نجوم اسلامی.