پرسش

آيا افسانه غرانيق (آيات شيطاني) سلمان رشدي صحت دارد؟

˜ پاسخ

يكي از شبهاتی كه برخي افراد مطرح كرده‌اند و غربيان آگاه از آن استفاده نموده‌اند این است كه گفته‌اند در هنگام نزول وحي امكان دارد شيطان دخالت‌كند و وحي كم يا زياد شود و حقیقت وحي‌ شده، بر پيامبر9 مشتبه شود و برای مطرح کردن این شبهه داستانی به هم بافته‌اند از این رو اين شبهه افسانه غرانيق يا آيات شيطاني نام گرفته است.
اصل داستان

داستان‌سرايان آورده‌اند پيامبر9 پيوسته در اين آرزو بود كه ميان او و قريش همبستگي صورت گيرد و از جدايي قوم خويش نگران بود. در يكي از روزها كه او در كنار كعبه نشسته بود و در اين انديشه فرو رفته بود و گروهي از قريش نزد او بودند در آن هنگام سوره «نجم» بر وي نازل گرديد. پيامبر9 همان‌گونه كه سوره بر وي نازل مي‌شد، ‌آن را تلاوت مي‌فرمود.

(وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى)[1] تا رسید به آیة (أَفَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى)[2]؛ «سوگند به ستاره، هنگامى كه فرود آيد! كه همنشين شما (= پيامبر) گمراه نشده و بيراهه نرفته (و زيانكار و محروم نگشته) است؛ * و از روى هوى و [هوس‏] سخن نمى‏گويد. آن (سخن) نيست جز وحى‏اى كه (به او) وحى مى‏شود. او را (شخصى) بسيار نيرومند آموزش داده است؛»

«و آيا اطلاع يافتيد از (بت‏هاى) لات و عزّى‏، و منات (بت) ديگرى كه سومين است.» كه شيطان در اين بین دخالت نمود و بدون آنكه پيامبر9 پي ببرد به او القا كرد.

«تلك الغرانيق العلي وان شفاعتهن لترتجي» سپس بقيه‌ سوره را ادامه داد.

«غرانيق»، جمع غرنوق به معناي جواني شاداب، ظريف و زيباست، اسم مرغ آبیِ سفيد و ظريف با گردن بلند است که به نام «قو» معروف است. معناي عبارت چنين مي‌شود: اين پرندگان زيبا كه بلند پروازند از آن‌ها اميد شفاعت مي‌رود. و مقصود سه بت؛ لات، عزي و منات بزرگترين بت‌هاي عرب است[3].

مشركان كه گوش فرا مي‌دادند، تا اين عبارت را ـ كه بت‌ها را وصف مي‌كرد و اميد شفاعت آن‌ها را نويد مي‌داد ـ شنيدند، ‌خرسند شدند و موضع خود را نسبت به مسلمانان تغيير داده، دست برادري و وحدت به سوي آنان دراز كردند و همگي شادمان گشتند، و اين پيشامد را به فال نيك گرفتند. اين خبر به حبشه رسيد. مسلمانان كه به آنجا هجرت كرده بودند از اين پيشامد خشنود شده، همگي برگشتند و در مكه با مشركان بردارانه به زندگي و همزيستي خويش ادامه دادند. پيامبر 9 نيز بيش از همه از اين توافق و هماهنگي خرسند شده بود[4].

برخی نیز اينطور حكايت كرده‌اند: هنگامي كه پيامبر به آيه‌ی سجده در سوره‌ نجم رسيد، خود پيامبر 9 و تمام حضار اعم از مسلمان و مشرك در برابر بت‌ها سجده كردند جز «وليد»، كه بر اثر پيري موفق به سجده نشد. هلهله و شادي در مسجد بلند شد و مشركان گفتند: «محمد» خدايان ما را به نيكي ياد كرده است! خبر صلح «محمد» با قريش به گوش مهاجران مسلمان حبشه رسيد و صلح قريش با «محمد» باعث شد گروهي از آن‌ها از اقامتگاه خود (حبشه) برگردند[5].

شب‌هنگام كه پيامبر9 به خانه برگشت، جبرئيل فرود آمد، از او خواست كه سوره‌ نازل شده را بخواند. پيامبر9 خواند تا رسيد به عبارت ياد شده، ناگهان جبرئيل نهيب زد ساكت باش! اين‌چه گفتاري است كه بر زبان مي‌راني؟ در این هنگام پيامبر9 به اشتباه خود پي‌برد و فهميد فريبي در كار بوده و ابليس تلبیس خود را بر وي تحميل كرده است! پيامبر9 از اين امر به شدت ناراحت گرديد و از جان خود سير گرديد. گفت «عجبا بر خدا دروغ بسته‌ام، چيزي گفته‌ام كه خدا نگفته است، آه چه بدبختي بزرگي!»

بنابر بعضی نقل‌ها پيامبر9 به جبرئيل گفت: «آن‌كه اين دو آيه را بر من خواند، به شکل تو بود.» جبرئیل گفت: «پناه بر خدا چنين چيزي هرگز نبوده است!» بعد از آن حزن و اندوه پيامبر9 بيش‌تر و جانكاه‌تر گرديد. گويند در همين رابطه آیات زیر نازل شد:

(وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً إِذاً لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَتَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيراً)[6]؛ «و يقيناً نزديك بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‏ايم، به فتنه در اندازند (و منحرف سازند،) تا غير آن را بر ما دروغ بندى؛ و در آن صورت، تو را به دوستى خود برگزينند. و اگر تو را استوار نمى‏داشتيم، بيقين نزديك بود اندك چيزى به سوى آنان تمايل پيدا كنى. و در آن صورت، دو برابر (عذاب در) زندگى و دو برابر (پس از) مرگ به تو مى‏چشانديم؛ سپس در برابر ما، هيچ ياورى براى خود نمى‏يافتى!»

اين آيه بر شدت حزن پيامبر افزود و همواره در اندوه و حسرت به سر مي‌برد تا آنكه مورد عنايت حق قرار گرفت و براي رفع اندوه و نگراني وي اين آيه نازل شد:

«(وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلاَ نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى‏ أَلْقَى‏ الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ)[7]؛ و پيش از تو هيچ فرستاده و پيامبرى نفرستاديم، جز اينكه هرگاه آرزو مى‏كرد (و طرحى مى‏ريخت)، شيطان در آرزو (و طرح‏ها)يش (شبهه) مى‏افكند؛ و[لى‏] خدا آنچه را شيطان مى‏افكند، از ميان مى‏برد؛ سپس خدا آياتش را استحكام مى‏بخشيد ـ و خدا داناى فرزانه است ـ » آن گاه خاطر وي آسوده گشت و هر گونه اندوه و ناراحتي از وي زايل گرديد[8].
بررسي افسانه غرانيق

1. اين افسانه را هيچ‌يك از محققين علماي اسلام نپذيرفته و آن را خرافه‌اي بيش ندانسته‌اند. قاضي عياض مي‌گويد: اين حديث در هيچ يك از كتب صحاح نقل نشده و هرگز شخص مورد اعتمادي آن را روايت نكرده است و سند متصلي هم ندارد. صرفاً مفسرين ظاهرنگر و تاريخ‌نويسان خوش‌باور، آنان كه فرقي ميان سليم و سقيم نمي‌گذراند و در جمع‌آوري غرايب و عجايب ولع مي‌ورزند آن را روايت كرده‌اند و دست به دست گردانده‌اند.

قاضي بكربن علا درست گفته است كه مسلمانان گرفتار چنين هوس خواهاني شده‌اند؛ چراكه سند اين حديث سست و متن آن مشوّش و مضطرب و دگرگون است[9].

2. در آيات همين سوره بر عدم ضلالت و گمراهی، و اغوا، و نطق از روي هوي براي پيامبر9 تأكيد شده است و هم‌چنين تصريح شده كه هرچه پيامبر9 مي‌گويد وحي است[10] و اگر چنين بود كه ابليس بتواند در اينجا تلبيس كند لازمه‌اش تعارض اول و آخر سوره‌ نجم و تكذيب كلام خداست و هرگز شيطان برخواست خدا غالب نيايد.

«(إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفاً)[11]؛ ]چرا[ كه نيرنگ شيطان، ضعيف است.»

«(إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ)[12]؛ در حقيقت كسانى كه با خدا و فرستاده‏اش بشدّت مخالفت كنند، آنان در (زُمره) خوارترين (افراد)ند».

3. در قرآن به صراحت هر گونه سلطه‌ ابليس را بر مؤمنان كه در پناه خدايند نفي مي‌كند و خداوند مي‌فرمايد:

«(إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ)[13]؛ [چرا] كه او، بر كسانى كه ايمان آورده‏اند، و تنها بر پروردگارشان توكّل مى‏كنند، هيچ تسلّطى برايش نيست».

«(إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى‏ بِرَبِّكَ وَكِيلاً)؛ در حقيقت بندگانم را براى تو هيچ تسلّطى بر آنان نيست؛ و كارسازى پروردگارت كافى است.»

پس شيطان نمي‌تواند بر پيامبر9 چيره شود.

4. خداوند خود حفظ قرآن از تحريف را ضمانت كرده است.

«(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ)؛ در حقيقت ما خود، آگاه‌كننده (= قرآن) را فرو فرستاديم، و قطعاً ما پاسداران آن هستيم.»

«(لاَيَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلاَمِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ)؛ كه باطل از پيش روى آن و پشت سرش به سراغ آن نمى‏آيد؛ (زيرا اين) فرو فرستاده‏اى از جانب (خداى) فرزانه ستوده است.»

بنابراين قرآن در بستر زمان همواره از گزند حوادث در امان خواهد بود و هرگز كسي ياراي دستبرد، افزون و كم كردن آن را ندارد.[14]

5. این داستان غرانيق با مقام عصمت پيامبر 9 سازگار نمي‌باشد، چرا كه به اجماع امت، پيامبران در دريافت و ابلاغ شريعت معصوم هستند و هرگز نيرنگ‌هاي شيطان در اين باره كارگر نيست.

6. با دقت در آيات سوره‌ نجم در‌مي‌يابيم كه اين سوره در مقام مذمت و سرزنش مشركان و خدايان آن‌هاست چگونه مي‌شود جمله‌اي در مدح خدايان آن‌ها بيايد؟ و اين تناقضي آشكار است. چراكه پيامبر9 فصيح‌ترين افراد در بين عرب بوده، و از طرفي كساني كه اين آيات را شنيده‌اند از جمله «وليد» حكيم و سخن ساز عرب كه به خردمندي و هوشمندي در ميان عرب معروف بود و هم‌چنین دیگران که در فصاحت، زبانزد بوده‌اند، آن‌ها به اين تناقض پي نبرده‌اند؟[15]

7. دو آيه‌[16] مورد استشهاد كه به عنوان تأييد آورده‌اند هرگز ربطي به افسانه ندارد زیرا

الف) آيه‌ 52 سوره‌ حج گوياي اين حقيقت است كه هر صاحب شريعتي در اين آرزوست تا كوشش وي نتيجه بخش باشد، اهداف و خواسته‌هاي او جامه عمل بپوشد، «كلمة الله» در زمين مستقر شود ولي شيطان پيوسته در راه تحقق اين اهداف عالي سنگ‌اندازي مي‌كند. سد راه بوجود مي‌آورد كه خداوند آن‌ها را در هم مي‌شكند[17].

ب) آیات 73 ـ 75 سوره‌ اسراء نیز مقام عصمت انبيا را ثابت مي‌كند، اگر عصمت، كه همان عنايت الهي و روشن‌گر راه پيامبران است شامل حال انبيا نبود لغزش و انحراف به سوي بد ‌انديشان امكان داشت.[18]

8 . از نظر لغت نیز اين افسانه رد مي‌شود؛ «عبده» دانشمند مصري مي‌گويد: هرگز در لغت و اشعار عرب، لفظ «غرانيق» درباره‌ی خدايان به كار نرفته است، و «غرنوق» و «غرنيق» كه در لغت آمده به معناي يك نوع مرغ آبي و يا جوان سفيد و زيباست و هيچ يك از اين معاني با معنای خدايان سازگار نيست[19].

9. اگر بر فرض درست باشد كه شب هنگام به پيامبر وحي شد كه اين كلمات از ابليس است چگونه ممكن است كه در يك روز با وسايل
و امكانات آن روز خبر به مسلمانان حبشه برسد، و در اين فاصله‌ كوتاه به مكه بازگردند.[20]
یادآوری

با توجه به اين همه اشكالات باز هم كساني در عصر ما مثل سلمان رشدي پيدا مي‌شوند كه اين حديث ضعيف را به صورت داستان، بازسازي و منتشر مي‌كنند و اين نشان‌دهنده‌ کوته‌بینی و غرض‌ورزي اينگونه افراد است و اگر به منابع شيعه و اهل سنت مراجعه مي‌كردند چنين مطالب سست و دروغي به هم نمی‌بافتند.
خلاصه و نتيجه

در افسانه‌ غرانيق مي‌گويند شيطان جمله‌ «تلك الغرانيق العلي» را بر زبان پيامبر9 جاري كرد و آن حضرت به اشتباه آن را به عنوان وحي الهي تلقي نمود.

دلایلي بر جعلی بودن اين روايت وجود دارد.

1. این روایت سند معتبر ندارد زیرا برای این روایت در کتب عامه سه سند ذکر شده که هر سه مرسل هستند، یعنی سلسله سند آن‌ها به گروهی از تابعین نسبت داده شده و هرگز به صحابی نمی‌رسد و ابن‌حجر نیز اصالت آن را رد کرده است[21].

2. در سند روایت آمده است که ابن عباس شاهد ماجرا بوده است اما این موضوع نادرست است چرا که او در سال سوّم قبل از هجرت به دنیا آمده و نمی‌توانسته شاهد این جریان باشد[22].

3. اصل قصه از لحاظ محتوا مردود و نامعقول است.

4. اين سوره در مقام نكوهش است و با لحن مدح سازگار نيست.

5. اكثر آيات اين سوره صراحت دارد كه پيامبر هرگز دچار اشتباه و ضلالت نشده است.

در نتیجه با اندک تأملی می‌توان به ساختگی بودن این داستان پی برد.
منابع جهت مطالعه بيشتر

1. علوم قرآني، محمد هادي معرفت، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي التمهيد، چاپ اول، بهار 78.

2. فروغ ابديت، جعفر‌ سبحاني، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ هشتم.

3. علوم قرآني، محمد جواد اسكندرلو، سازمان حوزه‌ها و مدارس علميه خارج از كشور،‌‌‌‌‌‌‌‌ چاپ اول، 79.

4. تاريخ قرآن، محمود راميار، تهران، انتشارات امير كبير، چاپ دوم، 1362.

5. پژوهشي در علوم قرآن، حبيب‌الله احمدي، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اول، زمستان 76.

6. آیات شیطانی، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، تهران، 1378.

7. پرتو آیات رحمانی در رد سلمان رشدی و آیات شیطانی، صابرگرد عازیانی، مترجم: حسین گورژی، هیوا مهاباد، 1381.

8. شیطان در آروارة سلمان رشدی، فاطمه ساسانی مقدم نغندر، انتشارات بارش، مشهد، 1381.

9. شیطان کیست و آیات شیطانی چیست، احمد زمردیان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378.
10. نقد توطئه آیات شیطانی، سید عطاء الله مهاجرانی، اطلاعات، تهران، 1376.

پی‌نوشت‌ها:
[1]. نجم / 5 ـ 1.

[2]. نجم / 20 ـ 19.

[3]. ر.ك: علوم قرآني، محمدهادی معرفت، ص 37.

[4]. ر.ك، تفسير طبري، ذیل آیات سوره‌ی نجم و علوم قرآني، محمد هادي معرفت، ص 37.

[5]. ر.ك، تفسير طبري، ذیل آیات سوره‌ نجم و فروغ ابدیت، جعفر سبحاني، ص 340.

[6]. اسراء / 73 ـ 75.

[7]. حج / 52.

[8]. نك، تفسير طبري، ج 17، ص 134 ـ 131 و تاريخ طبري، ج 2، ص 78 ـ 75. و علوم قرآنی، محمدهادی معرفت، ص 38.

[9]. ر.ك، علوم قرآني، ص 38.

[10]. علوم قرآني، ص 39 و فروغ ابديت، جعفر سبحاني، ص 342.

[11]. نساء / 76.

[12]. مجادله / 20.

[13]. نحل / 99.

[14]. علوم قرآني، ص 40 و فروغ ابديت، جعفر سبحاني، ص 342.

[15]. ر.ك، علوم قرآني، ص 40 و فروغ ابديت، ص 343.

[16]. حج / 52 و اسراء / 73 ـ 75.

[17]. علوم قرآني، ص 41.

[18]. همان.

[19]. ر.ك، فروغ ابديت، ص 344.

[20]. ر.ك، علوم قرآني، ص 37.

[21]. فتح الباری، ج 8، ص 338.

[22]. علوم قرآنی، محمدجواد اسکندرلو، ص 36.