پرسش:

بعضی از آیات مربوط به مهدویت را برایم تفسیر کنید؟

˜ پاسخ:[1]

براساس احادیث در قرآن حدود 250 آیه در رابطه با مهدویت وجود دارد که به مهمترین آنها اشاره می‌کنیم.
رفع فتنه‌ها از جهان با قیام مهدوی

 قرآن كريم در آيه سى و نهم سوره انفال، به مسلمانان دستور مى‏دهد كه تا رفع فتنه از جهان به جنگ ادامه دهند، و مى‏فرمايد:

(وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى‏ لاَتَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)؛ «و با آن (كافر)ان پيكار كنيد، تا آشوبگرى باقى نماند، و دين يكسره از آنِ خدا باشد. و اگر آنان (به كفر) پايان دادند، پس در واقع خدا به آنچه انجام مى‏دهند، بيناست».

نكات و اشارات

 1. واژه «فِتْنَه» در قرآن‌كريم گاهى به معناى آزمايش، بلا و فشار مى‏آيد. و در آيه فوق مى‏تواند به معناى شرك و بت‏پرستى باشد كه انواع محدوديت‏ها و فشارها را براى جامعه در بردارد و نيز شامل انواع فشارهاى دشمنان در برابر اسلام و آزادى مسلمانان شود[2].

 2. آيه فوق به دو هدف عمده جهاد اسلامى اشاره كرده است:

 نخست بر چيدن بساط بت‏پرستى و شرك كه در حقيقت نوعى خرافه و انحراف است و دوم بدست آوردن امنيت از فتنه‏ها تا زمينه‏اى براى آزادى بيان براى تبليغ و نشر اسلام شود.

 3. در حديثى از امام صادق7 حكايت شده كه: «تأويل و تفسير نهایى اين آيه هنوز فرا نرسيده است، و هنگامى كه قائم ما قيام كند، كسانى كه زمان او را درك كنند، تأويل اين آيه را خواهند ديد، به خدا سوگند در آن زمان دين محمد «ص» به تمام نقاطى كه شب آن را فرا مى‏گيرد، خواهد رسيد و در روى زمين مشركى باقى نخواهند ماند.»[3]

 4. با فتنه‏هاى درونى و بيرونى مبارزه كنيد:

 امام عارفان، در تفسيرى ديگر از آيه فوق مى‏نويسد: «فرزندم! از خود بينى و خودخواهى درآى، كه اين ارث شيطان است،... و بدان كه تمام گرفتارى‏هاى بنى‏آدم از اين ارث شيطانى است كه اصل اصول فتنه است، و شايد آيه شريفه (وقاتلوهم حتى لاتكون فتنه ويكون الدين للَّه)[4] در بعضى مراحل آن، اشاره به جهاد اكبر و مقاتله با ريشه فتنه، كه شيطان بزرگ و جنود آن كه در تمام اعماق قلوب انسان‏ها شاخه و ريشه دارد، باشد. و هر كس براى رفع فتنه از درون و برون بايد مجاهده نمايد و اين جهاد است كه اگر به پيروزى رسيد، همه چيز و همه كس اصلاح مى‏شود.»[5]

 البته حديث فوق از باب تطبيق بر كامل‏ترين مصداق آيه است. كه در آن زمان همه فتنه‏ها از زمين رخت بر مى‏بندد.

 آموزه‏ها و پيام‏ها:

1. پيام آيه فوق اين است كه: جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالَم.

2. آموزه آيه آن است كه تا زمانى كه كافران به مسلمانان فشار مى‏آورند با آنان بجنگيد، اما هرگاه دست بر داشتند با آنان رفتار مناسب كنيد.

 3. آموزه ديگر آيه آن است كه دين (اسلام) را بر جهان حاكم كنيد.
جهانی سازی مطلوب (= مهدوی)

قرآن كريم در آيه سى و سوم سوره توبه به پيروزى جهانى اسلام اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى‏ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ‏)؛ «او كسى است كه فرستاده‏اش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه دين [ها ]پيروز گرداند؛ و گر چه مشركان ناخشنود باشند».

نكات و اشارات:

 1. مقصود از هدايت، همان دلايل روشنى است كه در آيين اسلام وجود دارد و مقصود از دين حق اسلام است كه اصول و فروعش حق و تاريخ و مدارك آن نيز حق و روشن است.

 2. اشاره آيه فوق به همراهى پيامبر اسلام با هدايت و دين حق، گويا اشاره به دليل پيروزى اسلام بر اديان ديگر است، زيرا هنگامى كه محتواى دعوت پيامبر9 هدايت باشد و عقل بشر بر آن گواهى دهد و اصول و فروعش موافق حق و طرفدار آن باشد، چنين آيينى طبعاً بر همه اديان جهان پيروز مى‏گردد.

3. هرچند كه دانش بشر پيشرفت كند و ارتباطات آسان‏تر شود، واقعيت‏ها چهره خود را از پشت تبليغات مسموم نشان مى‏دهد و موانع مخالفان حق برطرف مى‏شود و حق همه جا را فرا مى‏گيرد و پيروز مى‏شود، هر چند كه دشمنان مايل نباشند.

آرى، حركت دشمنان حق بر خلاف مسير تاريخ و سنت‏هاى آفرينش بوده و در نهايت محكوم به شكست است.

4. برخى مفسران برآنند كه مقصود از پيروزى اسلام در آيه فوق پيروزى منطقى و استدلالى است كه اكنون در جهان هويدا شده است.

 و برخى ديگر از مفسران با استفاده از موارد استعمال ماده «اِظهار» در قرآن، برآنند كه مقصود پيروزى عملى و عينى و ظاهرى است.

 اما بنظر مى‏رسد كه آيه فوق شامل پيروزى همه جانبه اسلام بر اديان ديگر مى‏شود. كه در تمام جهان تحقق خواهد يافت و اين واقعيتى است كه با پيشرفت اسلام در جهان بتدريج در حال تحقق است.

 5. در احاديث متعددى حكايت شده كه وقتى محتواى آيه فوق تحقق مى‏يابد كه امام عصر و مهدى آل محمد9 ظهور كند.

در حديثى از امام صادق7 حكايت شده كه: «به خدا سوگند هنوز تأويل محتواى اين آيه تحقق نيافته است و تنها زمانى تحقق مى‏پذيرد كه قائم خروج كند، و هنگامى كه او قيام كند، كسى كافر و منكر خدا در جهان باقى نخواهد ماند.»[6]-[7].

 البته روشن است كه پيروزى منطقى و عملى اسلام از صدر اسلام آغاز شده و بتدريج در حال پيشرفت و تحقق است. اما مقصود اين احاديث آن است كه تحقق كامل آيه فوق و پيروزى نهايى اسلام در زمان امام مهدى‌«ع» خواهد بود.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيام آيه آن است كه دين حق و راه پيامبر اسلام «ص» در نهايت پيروز مى‏شود و بر همه اديان جهان غلبه مى‏كند.

 2. آموزه آيه آن است كه در پى پيروزى نهايى دين حق باشيد كه فرجام تاريخ روشن است.

 3. پيام ديگر آيه آن است كه ناخشنودى مشركان مانع تحقق اراده الهى و پيروزى نهايى اسلام نيست.
مهدی7 ذخیره الهی

 قرآن كريم در آيه هشتاد و ششم سوره هود ادامه سخنان شعيب را در مورد اصلاحات اقتصادى مردم مدين بيان مى‏كند و مى‏فرمايد:

(بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ)؛ «ذخيره الهى براى شما بهتر است؛ اگر مؤمن باشيد و من بر شما نگهبان نيستم.»

نكات و اشارات

1. تعبير «بَقيةُ‌ اللَّه» به معناى «ذخيره الهى» است و اين تعبير يا اشاره به سود حلال و اندك است كه بفرمان خدا باقى مى‏ماند و يا اشاره به آن است كه بدست آوردن مال حلال سبب دوام و بقاى نعمت است. و يا اشاره به ثواب‏هاى معنوى است كه هميشه باقى مى‏ماند[8].

 2. جمله «اگر شما مؤمن باشيد» اشاره به آن است كه اين حقايق را تنها كسانى درك مى‏كنند كه به خدا و حكمت دستوراتش ايمان داشته باشند.

 3. در حديثى از امام باقر7 حكايت شده كه فرمود: نخستين سخنى كه مهدى7 پس از قيام خود مى‏گويد: همين آيه (بَقيةُ اللَّهِ خيرٌ لكم اِن كنتُم مُؤمنين) است. سپس مى‏فرمايد: من ذخيره الهى و حجّت او و جانشين او براى شما هستم و هيچ كس بر مهدى‌7 سلام نمى‏كند مگر اينكه مى‏گويد: «السلام عليك يا بقيةُ اللّهِ فى أرضه»[9].

 اين گونه احاديث در حقيقت بيان بطن آيه است، يعنى هر چند كه اين آيه در مورد قوم شعيب است و ذخيره الهى به معناى سرمايه اقتصادى آنان است. اما مفهوم «ذخيره الهى» جامع و وسيع است كه در عصرهاى بعد مصداق‏هاى ديگرى را شامل مى‏شود. و از جمله هر موجود مفيدى را كه از طرف خدا براى بشر ذخيره شده، در بر مى‏گيرد و از اين رو تمام پيامبران و امامان و رهبران راستين و حتى سربازانى كه پس از پيروزى در جهاد براى ملت باقى مى‏مانند، بَقيةُ اللّهِ و ذخيره الهى هستند[10] و روشن‏ترين و كامل‏ترين مصداق ذخيره الهى، امام مهدى7 است كه براى پيروزى نهائى حق بر باطل باقى مانده است و از اين‌رو «بَقيةُ اللّه» لقب شايسته اوست.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. آموزه آيه آن است كه سرمايه اندك و حلال و پاداش‏هاى معنوى بهتر از در آمدهاى بسيارى است كه حرام باشد.

 2. پيام ديگر آيه آن است كه پيامبران نگهبان مردم نيستند و چيزى را بر آنان تحميل نمى‏كنند.
مهلت به ابلیس تا قیام مهدی7

 قرآن كريم در آيات سى و چهارم تا سى و هشتم سوره حجر به طرد ابليس و مهلت خواهى او اشاره كرده و مى‏فرمايد:

(قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ وَإِنَّ عَلَيْكَ الَّلعْنَةَ إِلَى‏ يَوْمِ الدِّينِ قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِى إِلَى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ إِلَى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ)؛ «(خدا به ابليس) فرمود: «بنابراين از آن [مقام فرشتگان‏] بيرون شو، چرا كه تو رانده شده‏اى؛ و در واقع تا روز جزا بر تو لعنت است!» (ابليس) گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزى كه (مردم) برانگيخته خواهند شد، مهلت ده.» (خدا) فرمود: پس در واقع تو از مهلت داده شدگانى، تا روز زمان معلوم.»

نكات و اشارات:

 1. در مورد اينكه شيطان از كجا اخراج شد، مفسران چند مطلب گفته‏اند، برخى برآنند كه از صفوف فرشتگانى كه در آنجا قرار داشت اخراج شد، يا از بهشت و يا از آسمان معنويت اخراج گشت.

 اما با توجه به مطلق بودن آيه، كه محل اخراج را مشخص نكرده مى‏توان گفت: ابليس از مقامى كه داشت اخراج شد، كه بقيه موارد ممكن است مصداق‏هاى آن باشد.

 2. واژه «لعنت» به معناى دورى از رحمت خداست، و از اين آيه استفاده مى‏شود كه تكبر، نژادپرستى و نافرمانى خدا سبب تحقير، طرد و دورى از رحمت خدا تا قيامت مى‏شود.

 3. از اين آيات استفاده مى‏شود كه ابليس پس از طرد از درگاه الهى پشيمان نشد و توبه نكرد بلكه بر لجاجت و نافرمانى خود افزود و كينه نسل بشر را به دل گرفت و تصميم گرفت با منحرف كردن انسان‏ها انتقام بكشد، و از اين‌رو از خدا تا روز رستاخيز مهلت خواست كه زنده بماند و به سركشى و فريبكارى بپردازد.

 4. خدا به شيطان مهلت داد، يعنى تا وقت مشخصى كه خدا مى‏داند به او مهلت داد. البته در برخى احاديث اين وقت معلوم را پايان جهان معرفى كرده‏اند[11] و برخى مفسران نيز آن را روز رستاخيز معرفى كرده‏اند[12].

طبق برخی از روایات نیز تا ظهور حضرت مهدی(عج) می‌باشد وهب بن جمیع می‌گوید: از امام صادق7 پرسیدم اینکه خداوند به شیطان فرمود: به تو مهلت داده شده تا وقت معلوم این چه زمانی است؟ حضرت فرمودند: آیا پنداشته‌ای که این روز، روز قیامت است؟ خداوند تا روز قیام قائم ما به شیطان مهلت داده است. وقتی خداوند قائم را مبعوث می‌کند و اجازه قیام به او می‌دهد حضرت به مسجد کوفه می‌رود. در آن هنگام شیطان در حالی که با زانوان خود راه می‌رود به آن جا می‌آید و می‌گوید: ای وای بر من از امروز. حضرت مهدی پیشانی او را می‌گیرد و گردنش را می‌زند و آن هنگام روز وقت معلوم است که مهلت شیطان به پایان می‌رسد[13]. از امام رضا7 نیز فرمودند: وقت معلوم روز قیام قائم ما است[14].

5. خدا به شيطان مهلت داد، چرا كه:

 اولاً: سنت خدا فرصت دادن به گناهكاران است تا حجّت بر آنان تمام شود و شايد توبه كنند و باز گردند. و گرنه گرفتار عذاب شوند.

 و ثانياً: ابليس وسيله آزمايش انسانهاست. و امتحان يكى از سنّت‏هاى الهى است.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيام هشدارآميز آيات آن است كه خدا به گناهكاران مهلت مى‏دهد. (تا آزمايشى براى ديگران و خودشان باشد.)

 2. آموزه آيات آن است كه نافرمانان متكبر و نژاد پرست را طرد و لعنت كنيد.
یاران مهدی یاری می‌شوند

 قرآن كريم در آيه پنجم و ششم سوره اِسراء به سركشى و فسادگرى اول بنى اسرائيل در تاريخ اشاره كرده و مى‏فرمايد:

(فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ أُولَيهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنَآ أُوْلِى بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْداً مَفْعُولاً ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَكُم بِأَمْوَلٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً)؛ «و هنگامى كه نخستين وعده (از آن) دو فرا رسد، (گروهى از) بندگان سخت نيرومند (و جنگ آور) مان را بر شما بشورانيم، و ميان خانه‏ها(يتان براى سركوبى شما) به جستجو در آيند؛ و [اين] وعده‏اى واقع شده است. سپس دوباره، (پيروزىِ) بر آنان را به شما باز گردانيم، و شما را بوسيله اموال و پسران اِمداد رسانيم، و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرار دهيم».

نكات و اشارات

 1. مقصود از فسادگرى و سركشى اول بنى اسرائيل همان است كه در تاريخ آمده است كه بيت المقدس توسط داود و سليمان پيامبر7 ساخته شد. و بُخت النصر پادشاه بابل در حدود 587 قبل از ميلاد بر آن هجوم آورد و آن را ويران كرد. و اين شهر حدود پنجاه سال به همان حال باقى ماند تا زمان كورش پادشاه هخامنشى ايران كه يهوديان را از اسارت نجات داد و فلسطين از نو آباد شد[15].

2. از واژه «عباداً لنا» استفاده مى‏شود مردم (بابل) كه به يهوديان حمله كردند مردمى باايمان بودند كه خدا بوسيله آنها از فسادگرى يهوديان انتقام گرفت.

3. از اين آيات استفاده مى‏شود كه خدا پس از شكست سخت بنى اسرائيل در سركشى اول، باز به آنان لطف كرد و به آنان قدرت و شوكت و نيروهاى كارآمد عنايت فرمود و آنها را بر دشمنان پيروز ساخت و در اين رابطه به آنان اموال داد تا اقتصاد آنان قوى شود و نيز به آنان پسرانى عنايت كرد تا نيروى جنگى كارآمد داشته باشند.

 4. در برخى احاديث آيه اول بر قتل امام على7 و آيه دوم بر ياران امام مهدى (عج) و يا رجعت و يا كسانى كه قبل از قيام آن حضرت قيام مى‏كنند، تطبيق شده است. چنانچه امام صادق7 در تأویل آیه می‌فرمایند: «و فساد قتل امیرالمومنین و زخمی شدن حسن بن علی7 است و منظور از هر آینه طغیانی بزرگ مرتکب خواهید شد قتل امام حسین7 است، «پس هنگامیکه وعده اول آنها برسد» یعنی هنگامیکه زمان پیروزی حسین7 شود بر می‌انگیزیم بر سرتان بندگانمان را که پرتوان گوشه و کنار هر دیاری را پی‌جویی کنند که آنها گروهی هستند که خداوند قبل از قیام قائم7 بر می‌انگیزاند که هیچ امر رها شده‌ای از آل محمد را نمی‌گذارند مگر آنکه آنرا درخواهند یافت و این وعده محقق الهی است[16].

اگر دوباره ستم، اهل حق زبون سازد     وگر زخون، همه جا جمله لاله گون سازد

نمـوده وعده خدا آورد عبــــادی را      که تخت و تاج ستم را زسرنگون سازد

البته روشن است كه اينگونه احاديث بطن آيه را بيان مى‏كند يعنى مفهوم آيه در مورد وعده سركشى قوم يهود را گسترش داده و شامل ملت اسلام نيز كرده است و مصاديق جديد آيه را بيان نموده است كه همان قتل امام على7 است و در قيام ياران مهدى7 به نوعى جبران مى‏شود و مؤمنان واقعى پيروز مى‏شوند.

آموزه‏ها و پيام‏ها

1. پيام آيه اول آن است كه وعده خدا در مورد سركشى و سركوبى قوم يهود، يك بار در تاريخ واقع شده است. (پس منتظر تحقق وعده‏هاى ديگر خدا باشيد.)

2. پيام ديگر آيه آن است كه وعده‏هاى الهى حتمى است.

3. پيام آيه دوم آن است كه گاهى امداد الهى، در سرمايه و نفرات تجلّى مى‏يابد.

4. آموزه آيه براى يهوديان آن است كه به تاريخ پيشين خود توجه كنيد و درس عبرت بگيريد. (و سركشى نكنيد)
یاران مهدی، وارثان صالح زمین

قرآن كريم در آيات صد و پنجم و صد و ششم سوره انبياء به قانون فرمانرواى شايستگان بر زمين اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُونَ  إِنَّ فِى هَذَا لَبَلَغاً لِّقَوْمٍ عَبِدِينَ)؛ «و بيقين در «زَبُور» بعد از آگاه‌كننده [= تورات‏] نوشتيم كه: «بندگان شايسته‏ام، آن زمين را به ارث خواهند برد.» قطعاً در اين (مطلب)، پيامى براى گروه پرستش كنندگان است».

نكات و اشارات

 1. واژه «اَرض» به مجموع كره زمين گفته مى‏شود و سراسر جهان را شامل مى‏شود[17]. يعنى مؤمنان سرانجام بر سراسر زمين حاكم مى‏شوند.

2. واژه «اِرث» به معناى چيزى است كه بدون معامله به كسى منتقل مى‏شود، و در قرآن گاهى به معناى پيروزى بر گروهى و در اختيار گرفتن امكانات آنها به كار رفته است[18]. يعنى مؤمنان شايسته در نهايت بر مشركان، كافران و افراد ناشايست پيروز مى‏شوند و تمام امكانات زمين را بدست مى‏آورند.

 3. واژه «زَبُور» در اصل به معناى هر گونه كتاب و نوشته است، و در قرآن كريم معمولاً به معناى زبور داود «ع» بكار رفته است. اين كتاب در عهد قديم كتاب مقدّس، تحت عنوان «مَزامير داود» آمده است كه مجموعه‏اى از مناجات‏ها و اندرزهاى داود پيامبر است[19].

 4. همانطور كه قرآن فرموده است در موارد متعددى از «مزامير داود» بيان شده كه شايستگان بر زمين پيروز خواهند شد، از جمله مى‏گويد: «زيرا كه شريران منقطع مى‏شوند، اما متوكّلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد.» و در جاى ديگر آمده است كه: «زيرا متبركان خداوند وارث زمين خواهند شد.» و در جاى ديگر متواضعان را وارث زمين معرفى مى‏كند[20].

 5. واژه «ذِكْر» در اصل به معناى يادآورى يا چيزى كه مايه تذكّر است. ولى اين واژه در قرآن گاهى در معناى قرآن[21] و گاهى در معناى تورات[22] به كار رفته است. و در اينجا نيز ممكن است به معناى هر يك از اين دو كتاب الهى باشد. و برخى مفسران ترجيح داده‏اند كه به معناى تورات باشد[23].

 6. در اين آيه يك قانون كلى و سنت الهى بيان شده كه بندگان شايسته و صالح خدا بر زمين حاكم خواهند شد، اين بندگان صالح كسانى هستند كه از نظر عمل، علم، قدرت، تدبير و درك اجتماعى شايسته باشند و كسانى كه اين شايستگى‏ها را در خود ايجاد كنند، خدا نيز به آنان كمك مى‏كند كه بر مستكبران پيروز شوند و وراث زمين گردند.

 7. در احاديث متعددى از اهل‌بيت: اين آيه به ياران امام مهدى7 تفسير و تطبيق شده است.

 از جمله از امام باقر7 حكايت شده كه فرمودند: «(بندگان شايسته‏اى كه در اين آيه به عنوان وارث زمين از آنها ياد شد،) همان ياران مهدى ـ عجل‏اللَّه تعالى فرجه الشريف ـ در آخر الزمان هستند.»[24]

 البته اينگونه احاديث مصداق‏هاى بارز اين آيه را بر مى‏شمارد و به معناى انحصار آيه در اين افراد نيست، يعنى در هر زمان و مكان كه بندگان شايسته خدا قيام كنند، موفق و پيروز مى‏گردند و وارث حكومت آن سرزمين مى‏شوند.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيام اين آيات براى ما آن است كه پيروزى نهائى از آن شايستگان زمين است و اين يك قانون الهى است.

 2. پيام ديگر آيات براى ما آن است كه قانون پيروزى نهائى صالحان (و ظهور مهدى «عج») نور اميد دل عابدان است.

 3. پيام ديگر اين آيات آن است كه برخى قوانين و سنّت‏هاى ثابت الهى در كتاب‏هاى آسمانى تكرار شده است. تا همگان بدانند.

 4. آموزه آيات آن است كه اگر مى‏خواهيد وارث زمين شويد شايسته كردار گرديد.
مهدی(عج) اجازه جنگ دارد

قرآن كريم در آيه سى و نهم سوره حج با اشاره به فلسفه جهاد، به مظلومان اجازه جهاد مى‏دهد و مى‏فرمايد:

(أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُواْ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ)؛ «به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده، رخصت (جهاد) داده شد، بخاطر اينكه آنان مورد ستم واقع شده‏اند؛ و قطعاً خدا بر يارى آنان تواناست».

نكات و اشارات

1. هنگامى كه مسلمانان در مكه بودند مشركان آنان را آزار مى‏رساندند و آنان به پيامبر9 شكايت مى‏كردند و اجازه جهاد مى‏خواستند، اما پيامبر9 مى‏فرمود: شكيبا باشيد هنوز دستور جهاد به من داده نشده است. اين جريان ادامه داشت تا اينكه مسلمانان به مدينه هجرت كردند و خدا با نزول آيه فوق به آنان رخصت جهاد داد[25].

 2. برخى مفسران برآنند كه اين آيه نخستين آيه‏اى است كه در مورد جهاد فرود آمده است و لحن آيه و تعبير اِذن نيز با اين مطلب سازگار است[26].

 3. در اين آيه اشاره شده كه خدا به مؤمنان مظلوم اجازه جهاد داد تا آنان توان خويش را بكار گيرند و با دشمن مبارزه كنند، و در اين صورت است كه از طرف خدا يارى مى‏شوند چراكه خدا براى يارى آنان تواناست.

4. شأن نزول آیه در مورد اجازه جهاد به اصحاب پیامبر9 است اما این آیه اختصاص به مورد شأن نزول ندارد بلکه یکی از مصادیق آیه اجازه ظهور و قیام و خون خواهی حضرت مهدی برای امام حسین7 است چنانچه از امام صادق روایت است که فرمودند این آیه درباره حضرت قائم و اصحاب او است. همچنین از امام صادق7 در تفسیر همین آیه حکایت شده که می‌فرمایند، اهل سنت می‌گویند این آیه درباره رسول خدا نازل شده هنگامیکه کفار قریش آن حضرت را از مکه بیرون کردند و حال آنکه دربارة حضرت قائم است که چون خروج کند برای حسین خونخواهی نماید و این است فرمایش او «نحن اولیاءُکُم فی الدم وطلب الدیه» ما اولیای خون و طالبان دیه هستیم[27].

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيام اين آيه براى ما آن است كه يكى از فلسفه‏هاى جهاد، دفع ظلم است.

 2. آموزه آيه براى ما آن است كه اگر دشمنان جنگ را بر شما تحميل كردند، شما نيز با آنان بجنگيد.
مهدی7 هدایت نور الهی

 قرآن كريم در آيه سى و پنجم سوره نور، با مثالى زيبا، نور خدا را توضيح مى‏دهد و مى‏فرمايد:

(اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شجَرَةٍ مُّبَرَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَاشَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُهَا يُضِى‏ءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى‏ نُورٍ يَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَيَضرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَلَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكلِّ شَىْ‏ءٍ عَلِيمٌ)؛ «خدا نورِ آسمان‏ها و زمين است؛ مثال نور او همانند چراغدانى است كه در آن چراغى باشد، كه [آن‏] چراغ در بلورى است ـ [آن‏] بلور چنانكه گويى سياره‏اى درخشان است ـ (و اين چراغ با روغنى) از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى و نه غربى است، افروخته مى‏شود؛ نزديك است روغنش روشنى بخشد، و گر چه هيچ آتشى بدان نرسيده باشد. (اين) نورى است بر فراز نور، خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) به نور خود راهنمايى مى‏كند؛ و خدا براى مردم مَثل‏ها مى‏زند و خدا به هر چيزى داناست».
نكات و اشارات

 1. نور پديده‏اى است كه آن را اينگونه تعريف كرده‏اند: «چيزى كه در ذات خود آشكار است و ظاهركننده ديگر چيزهاست.»

 2. نور داراى ويژگى خاصى است كه به برخى آنها اشاره مى‏كنيم:

 نور زيبا و سرچشمه زيبایى‏هاست. بالاترين سرعت حركت از آن نور است[28]. نور وسيله مشاهده موجودات است. نور پرورش دهنده گياهان و گلهاست. پيدايش رنگ نتيجه تابش نور است. انرژهاى موجود در محيط زمين غالباً از نور سرچشمه مى‏گيرد. نور نابود كننده ميكرب‏هاست. نور هدايتگر مسافران و گمشدگان است. و...

 3. در قرآن كريم به چند چيز نور گفته شده است كه عبارتند از:

 الف: خدا نور است همانطور كه در آيه فوق آمده بود.

 ب: ايمان به خدا نور است[29].

 ج: خود قرآن نورى از جانب خدا است[30].

 د: هدايت الهى نور است[31].

 هـ: آيين اسلام نور است[32].

 و: شخص پيامبر9 چراغى نور بخش است[33].

 از احاديث نيز استفاده مى‏شود كه امامان معصوم: و علم نور هستند[34].

 4. مقصود از اينكه خدا نور است، هدايتگرى يا روشنگرى يا زينت بخشى خدا به جهان است. يعنى خدا نور است و هر موجودى به هر اندازه كه با او ارتباط دارد از نوارنيّت برخوردار مى‏شود. و از اين روست كه ايمان، قرآن، اسلام، پيامبر، امامان و علم نور هستند، چون همه در ارتباط با او و سبب آشنائى مردم با نور خدا مى‏شوند.

 آرى اين ويژگى نور است كه به همه چيز جان تازه و حركت مى‏دهد و آنها را پرورش داده و به سر منزل مقصود هدايت مى‏كند. و موانع را از سرراهشان بر مى‏دارد.

 5. در برخى احاديث از اهل بيت: حكايت شده است كه:

 مقصود از نور بودن خدا، هدايتگرى او براى اهل آسمانها و اهل زمين است[35]. البته هدايتگرى يكى از خواص نور الهى است اما منحصر در آن نيست و هر كدام از تفسيرهاى نور خدا، به يكى از ابعاد اين نور اشاره دارد.

 6. واژه «مِشكاة» به معناى محفظه‏اى براى چراغ است كه آن را در برابر باد و طوفان حفظ مى‏كند و غالباً در ديوار ايجاد مى‏شده تا نور چراغ را متمركز ساخته و منعكس نمايد.

 و واژه «زُجاجَة» در اصل به معناى سنگ شفاف است و از آنجا كه شيشه از سنگ ساخته مى‏شود و شفاف است به آن نيز گفته مى‏شود. و در اينجا مقصود حبابى است كه بر روى چراغ مى‏گذارند تا شعله را محافظت كند و گردش هوا را تنظيم نمايد. و بر نور چراغ بيفزايد. و «مصباح» به معناى خود چراغ است.

 7. درخت زيتون درختى پربركت است. كه روغن آن يكى از بهترين روغن‏ها براى اشتعال است. بويژه كه اگر درخت وسط باغ باشد و در طرف شرق و غرب باغ و كنار ديوارها نباشد. كه نور آفتاب به همه جاى درخت بتابد و برخى قسمت‏هاى آن نارس نگردد. و روغنش ناصاف نشود.

 8. نور خدا كه به صورت شعله‏هاى ايمان در مصباح قلب مؤمن آشكار مى‏شود و حباب قلب او ايمان را در درون خود تنظيم مى‏كند و مشكات سينه او كه همان مجموعه شخصيت مؤمن است ايمانش را از گزند حوادث حفظ مى‏كند و درخت مبارك وحى الهى كه عصاره آن قرآن است، ايمان مؤمنان را شعله‌ور و پر بار مى‏سازد و وجود مؤمنان را روشن مى‏نمايد و هنگامى كه با دلايل عقلى همراه مى‏شود نور على نور مى‏شود[36].  البته وقتى اين نور الهى در قلب روشن مى‏شود كه قلب انسان با خودسازى و اخلاق آماده شود و نور وحى از آلودگى گرايش‏هاى انحرافى شرقى و غربى بر كنار بماند.

 9. در احاديث اهل بيت: مشكات را به نور علم پيامبر9 و زُجاجه را به سينه على و نور على نور را به امام معصوم كه با نور علم تأييد مى‏شود. و درخت مبارك را به ابراهيم خليل كه ريشه است و لا شرقيه ولا غربيه را به نفى گرايشهاى يهود و مسيحيت تفسير كرده‏اند.

در روایتی دیگر از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده که می‌گوید: در مسجد کوفه داخل شدم در حالی که امیرالمومنین با انگشتان مبارک خود می‌نوشت و تبسم فرمود، گفتم یا امیرالمومنین چه چیز شما را به خنده آورد؟ فرمود عجب دارم از آن که این آیه را می‌خواند ولی به حق به آن معرفت ندارد، گفتم کدام آیه؟ فرمود: اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ... مثل نوره کمشکوة مشکوة محمد9 است فیها مصباح منم مصباح زجاجة الزجاجه حسن و حسین7 هستند کأنّها کوکب دُرّی علی بن الحسین7 است یوقد من شجره مبارکه محمد بن علی7 است زیتونه جعفر بن محمد7 است لاشرقیه موسی بن جعفر7 است لاغربیه علی بن موسی الرضا7 است یکاد زیتها یُضی محمد بن علی7 است ولو لم تمسه نارٌ علی بن محمد7 است نور علی نور حسن بن علی7 است و یهدی الله لنوره من یشاء قائم مهدی7 است[37].

در اين احاديث مصداق‏هاى كامل اين آيه بيان شده است. اما اين بدان معنا نيست كه آيه منحصر به اين موارد است[38].

آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيام اين آيه براى ما آن است كه جهان از خدا روشن است.

 2. پيام ديگر آيه براى ما آن است كه نور الهى چند لايه است.

 3. آموزه آيه آن است كه بدنبال نور الهى باشيد كه هدايت به سوى نور الهى، بدست خداست.
خلافت زمین بدست مهدی7

 قرآن كريم در آيه پنجاه و پنجم سوره نور به مؤمنان نويد حكومت جهانى، پيروزى اسلام، آرامش و توحيد مى‏دهد و مى‏فرمايد:

(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَيَستَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَااسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ‌ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى‏ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَسِقُونَ)؛ «خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و [كارهاى‏] شايسته انجام داده‏اند، وعده داده است كه قطعاً آنان را در زمين جانشين خواهد كرد، همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند، جانشين كرد؛ و مسلماً دينشان را كه براى آنان پسنديده است، به نفعشان مستقر خواهد كرد، و البته بعد از ترسشان (وضعيت) آنان را به آرامش مبدّل مى‏كند، در حالى كه مرا مى‏پرستند [و] هيچ چيز را شريك من نخواهند ساخت. و كسانى كه بعد از آن كفر ورزند، پس فقط آنان نافرمانبردارند».

 شأن نزول

 داستان نزول آيه فوق اينگونه حكايت شده كه مسلمانان هنگامى كه به مدينه مهاجرت كردند، قبايل جزيرة‌العرب و مكه بر ضد آنان شوريدند، و با مخالفت‏ها و تهديدهاى فراوانى رو برو شدند، و زندگى ناامنى داشتند بطورى كه دائماً در حالت آماده باش نظامى بودند و بايد شب و روز اسلحه را از خود دور نمى‏كردند، اين حالت بر مسلمانان سخت آمده و برخى گفتند: تا كى اين حالت ادامه دارد آيا زمانى فرا مى‏رسد كه ما با آرامش زندگى كنيم. آيه فوق بدين مناسبت فرود آمد و به آنان مژده داد كه زمان پيروزى و آرامش فرا خواهد رسيد[39].

 نكات و اشارات

 1. خدا در اين آيه به مؤمنان شايسته كردار، چهار وعده داده است:

 نخست آنكه آنان صاحب حكومت جهانى مى‏شوند.

 دوم آنكه دين حق در همه جا امكانات نشر مى‏يابد.

 سوم آنكه نگرانى‏هاى آنان به آرامش و امنيت تبديل مى‏شود.

 و چهارم آنكه در نهايت توحيد خالص و خدا پرستى تحقق مى‏يابد.

 2. در اين آيه بيان شده كه گروهى از مردم قبل از مسلمانان بر زمين حكومت و خلافت كردند[40]. مقصود از اين گروه، يا افرادى همچون آدم، داود و سليمان و بنى اسرائيل هستند كه قرآن به خلافت و حكومت آنان اشاره كرده است و يا مقصود گروهى از اقوام مؤمن و صالح است كه بر زمين يا بخشى از آن حكومت كردند[41].

 البته مانعى ندارد كه حكومت همه اين افراد و گروهها مقصود آيه باشد.

 3. مقصود از «اَرض» در اين آيه يا كل جهان و حكومت جهانى است و يا بخشى از زمين است. البته با توجه به اينكه حكومت‏هاى پيشينيان كه در اين آيه به آنها اشاره شده شامل بخشى از زمين مى‏شد، مانعى ندارد كه مقصود از «ارض» بخشى از زمين باشد.

4. وعده الهى در مورد حكومت و خلافت كه در اين آيه وعده داده شد مخصوص چه كسانى است؟ برخى از مفسران آن را مخصوص صحابه پيامبر9 مى‏دانند كه در عصر رسول خدا به حكومت بخشى از زمين دست يافتند و برخى آن را اشاره به همه مسلمانانى مى‏دانند كه مؤمن و شايسته كردارند و به حكومت الهى دست مى‏يابند و برخى ديگر از مفسران اين آيه را اشاره به حكومت جهانى امام مهدى7 مى‏دانند[42].

 البته مانعى ندارد كه اين آيه اشاره به همه اين موارد باشد. و هر كدام مصداقى از آيه باشند و مصداق كامل آن در زمان حضرت مهدى(عج) تحقق يابد كه جهانى‏سازى مثبت انجام مى‏گيرد.

 5. در احاديث اسلامى حكايت شده كه اين آيه اشاره به مهدى آل‌ محمد9 است و در حديثى از امام سجاد7 حكايت شده كه فرمودند: «بخدا سوگند مقصود از اين افراد شيعيان ما هستند، خدا اين كار را بدست مردى از ما انجام مى‏دهد كه او مهدى اين امت است. و زمين را پر از عدل و داد مى‏كند همانگونه كه پر از ظلم و جور شده باشد. و اوست كه پيامبر9 در مورد او فرمود: «اگر از عمر دنيا، جز يك روز باقى نمانده باشد، خدا آن روز را آنقدر طولانى مى‏كند تا مردى از دودمان من كه نامش نام من است، زمين را پر از عدل و داد كند. همانگونه كه پر از ظلم و جور شده است.»[43]

 6. در اين آيه اشاره شده كه هدف نهايى توحيد، نفى شرك و عبادت خالص خداست. يعنى حكومت جهانى، آرامش و استقرار آيين حق، همه مقدمه آن است كه توحيد در جامعه پياده شود. و مردم به پرستش خدا روى آورند كه مايه تكامل و رشد آنهاست.

 7. در اين آيه اشاره شده كه اگر حكومت جهانى الهى نيز تشكيل شود، بازهم برخى افراد نافرمانبردار و فاسق هستند كه به كژ راهه مى‏روند و راه كفر مى‏پيمايند. آرى، تا انسان داراى آزادى و اختيار است در هر جامعه‏اى افراد مؤمن و منحرف پيدا خواهند شد و اين لازمه حركت تكاملى و آزادانه انسان است.

 آموزه‏ها و پيام‏ها:

 1. آموزه آيه براى ما آن است كه به آينده اميدوار باشيد كه آينده بشريت روشن و نويد بخش است.

 2. پيام اين آيه براى ما آن است كه سرانجام خلافت و حكومت از آن مؤمنان شايسته كردار است.

 3. پيام ديگر آيه آن است كه در نهايت دين اسلام بر جهان حاكم مى‏شود و جهانى‏سازى مثبت تحقق مى‏يابد.

 4. پيام ديگر آيه آن است كه در آينده، آرامش و امنيت در انتظار مؤمنان است.

 5. پيام ديگر آيه آن است كه نتيجه حكومت مؤمنان صالح، پياده شدن توحيد در جامعه است.

 6. پيام ديگر آيه آن است كه حتى در حكومت عدل الهى، افراد منحرفى پيدا مى‏شوند.
مهدی(عج) مضّطر حقیقی

قرآن كريم در آيه شصت و دوم سوره نمل به نشانه‏هاى ديگر خدا در رفع مشكلات اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(أمَّنْ يُجِيبُ المُضطَرَّ إذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الأرْضِ أإلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً مَا تَذَكَّرُونَ)؛ «بلكه آيا (معبودان شما بهترند يا) كسى كه درمانده را، به هنگامى كه او را مى‏خواند، اجابت مى‏كند، و (گرفتارى) بد را برطرف مى‏سازد، و شما را جانشينان (خود يا گذشتگان در) زمين قرار مى‏دهد؛ آيا معبودى با خداست؟! چه اندك متذكّر مى‏شويد».

نكات و اشارات

 1. در اين آيه اشاره شده كه هرگاه تمام درها و اسباب جهان به روى انسان بسته شود و از هر نظر درمانده گردد، تنها كسى كه مى‏تواند مشكلات را برطرف سازد، و نور اميد دردل‏ها بتاباند و دعاى انسان‏هاى گرفتار را مستجاب كند، ذات پاك خداست.

 رحم آر بر دلِ من كز مهر روى خوبت‏      شد شخص ناتوانم باريك چون هلالى‏

(حافظ)

 2. مقصود از «جانشينان زمين» يا همان ساكنان زمين هستند كه خدا آنان را حكمران و صاحب اختيار نعمت‏هاى زمين قرارداده است و وسايل رفاه و آرامش آنان را فراهم كرده است و يا منظور جانشين شدن اقوام به جاى همديگر در زمين است[44] و يا مقصود جانشين شدن نوع انسان بجاى خدا در زمين است كه در آيات ديگر قرآن بدان اشاره شده است[45].  البتّه معناى اول و سوم قابل جمع است و ممكن است مقصود آيه هرسه معنا باشد.

 3. در برخى احاديث از امام باقر و امام صادق7 حكايت شده كه: «مقصود از مُضطرّ در اين آيه قائم آل محمد9 است. كه خدا دعاى اورا مستجاب مى‏سازد و مشكلات او را. برطرف مى‏سازد و اورا خليفه زمين مى‏گرداند.»[46] البتّه اينگونه احاديث مصداق روشن مضطرّ را بيان مى‏كند و گرنه مفهوم آيه شامل هرفرد مُضطرّ كه دعاكند، مى‏شود[47].

 4. سالك اضطرار خود را در نظر بگيريد:

 امام عارفان در اين مورد مى‏نويسند: «پس بهتر است كه سالك الى اللَّه پاى سلوك خود را بشكند و از اعتماد به خود و ارتياض (= رياضت كشيدن) و عمل خود يكسره برائت جويد و از خود و قدرت و قوت خود فانى شود و فنا و اضطرار خود را هميشه در نظر گيريد تا مورد عنايت شود و راه صد ساله را با جذبه ربوبيّت يك شبه طى نمايد و لسان باطن و حالش در محضر قدس ربوبيّت با عجز و نياز عرض كند: «امن يحبيب المضطر اذا دعاه ويكشف السوء.»[48]

آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. آموزه آيه براى ما آن است كه هنگام بر آورده شدن دعاها و رفع مشكلات، نشانه‏هاى خدا را ببينيد.

2. پيام ديگر آيه آن است كه يكى از سرچشمه‏هاى شرك غفلت و پند ناآموزى است.
حکومت مهدوی حکومت مستضعفان

 قرآن كريم در آيات پنجم و ششم سوره قصص به قانون پيروزى مستضعفان در زمين و سركوبى مستكبران اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(وَنُرِيدُ أنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الوَارِثِينَ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ‏)؛ «و مى‏خواهيم كه بركسانى كه در زمين مستضعف شده بودند، منّت نهيم و آنان را پيشوايان (زمين) گردانيم وآنان را وارثان (آن) قرار دهيم و در زمين به آنان امكانات دهيم، و به فرعون وهامان و لشكريانشان، آنچه را همواره از آن (بنى اسرائيلي)ان بيم داشتند بنمايانيم».

نكات و اشارات

 1. هرچند كه اين آيات درمورد پيروزى موسى و بنى اسرائيل و نابودى فرعونيان فرود آمده است، اما يك قانونى كلى و اميد بخش را درمورد همه مستضعفان و مستكبران جهان بيان ميكند[49] كه موسى و فرعون يكى از مصاديق آن و پيروزى پيامبر اسلام9 مصداق ديگر و حكومت جهانى امام مهدى7 مصداق كامل آن است.

 2. دربرخى از احاديث از امام على7 حكايت شده كه: «آيه فوق در مورد آل‌محمد9 است كه خدا مهدى آنان را بعد از زحمات و فشارهايى كه برآنان وارد مى‏شود، بر مى‏انگيزد و آنان را عزّت مى‏دهد و دشمنانشان را ذليل مى‏سازد.»[50] البتّه روشن است كه حكومت جهانى امام مهدى(عج) مصداق كامل آيه است ولى موجب انحصار معناى آيه نمى‏شود چون آيه فوق يك قانون كلى را بيان مى‏كند. كه در هر زمان مصداقى دارد.

 3. واژه «منّت» به معناى بخشيدن نعمت بزرگ و سنگين است و اگر درمورد مردم استعمال شود به معناى بازگوكردن نعمت است كه كار ناپسندى است اما درمورد خدا به معناى بخشيدن نعمت است[51].

 4. واژه «مُستَضعف» به معناى فرد ضعيف و ناتوان نيست بلكه به معناى كسى است كه به ناتوانى كشيده شده وضعيف گرديده است، يعنى فرد نيرومندى كه از طرف ستمكاران تحت فشار قرارگرفته است و نمى‏تواند استعدادها و نيروهاى خود را آشكارسازد[52].

5. مستضعفان گاهى از ناحيه فكرى، فرهنگى، اقتصادى، اخلاقى يا سياسى ضعيف نگاه داشته شده‏اند. اما چيزى كه قرآن بر آن تأكيد بيشترى دارد استضعاف سياسى و اخلاقى است[53]. آرى استعمارگران و استثمارگران، نخست مردم راگرفتار استضعاف فرهنگى و سياسى مى‏كنند، سپس منابع اقتصادى آنان را غارت مى‏كنند و به استضعاف اقتصادى مى‏كشانند و قدرت قيام را از آنان مى‏گيرند.

6. مستكبران براى نابودى مستضعفان برنامه‏هايى طراحى مى‏كنند كه در آيات قبل اشاره شد، از راه تفرقه افكنى، نابودى نسل جوان و فساد وارد مى‏شوند، همانطور كه در جهان كنونى آثار آن را در توسعه فحشاء، شراب، مواد مخدّر و بى‏بند و بارى فرهنگى و سرگرمى‏هاى ناسالم مى‏بينيم. اما پيامبران الهى و بويژه قرآن‌كريم در همه‌جا به حمايت از مستضعفان برخاسته‏اند و خطرات مستكبران فسادگر و برترى طلب را به آنان گوشزد نموده‏اند.

7. قرآن كريم در آيات فوق پنج مرحله قانون پيروزى مستضعفان را اينگونه بيان‏كرده‏است: نخست خدا به آنان نعمت بزرگ (همچون دين و رهبرى الهى) مى‏دهد.

در مرحله دوّم مستضعفان را پيشوايان اهل زمين مى‏گرداند.

در مرحله سوم مستضعفان را وارث اموال و زمين‏هاى دشمنان مى‏گرداند.

در مرحله چهارم مستضعفان را به حكومت جهانى زمين مى‏رساند.

و در مرحله پنجم مستكبران را مجازات مى‏كند و به سزاى اعمالشان مى‏رساند.

 تحمل كن اى ناتوان از قوى‏                  كه روزى تواناتر از وى شوى‏

لب خشك مظلوم را گو بخند                كه دندان ظالم بخواهند كند

    (سعدى)

 8. «هامان» وزير معروف فرعون بود كه در دستگاه او نفوذ زيادى داشت، بطورى كه قرآن لشكريان مصر را به او و فرعون نسبت مى‏دهد[54].

آموزه‏ها و پيام‏ها

1. پيام اين آيات براى ما آن است كه جهان فرجام اميد بخشى دارد و پيروزى نهايى از آن مستضعفان است.

2. آموزه آيات آن است كه مستضعفان بدنبال پيشوايى، حكومت جهانى و وراثت زمين باشند.

3. پيام ديگر آيه ششم آن است كه مستكبران از آنچه مى‏ترسند به سرشان مى‏آيد.
نورانی شدن زمین با نور مهدوی

قرآن كريم در آيات شصت و نهم و هفتادم سوره زمر به شش و يژگى رستاخيز اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(وَأشْرَقَتِ الأرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الكِتَابُ وَجِي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالحَقِّ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ‏)؛ «و (در رستاخيز) زمين به نور پروردگارش روشن مى‏شود، و نامه (اعمال) نهاده مى‏شود، و پيامبران و گواهان آورده مى‏شوند، و بينشان به حق داورى مى‏شود درحالى كه آنان مورد ستم واقع نمى‏شوند. * و به هر شخص آنچه انجام داده است بطور كامل داده شود؛ و او نسبت به آنچه انجام دهند داناتر است».

نكات و اشارات

1. مقصود از روشن شدن زمين با نور پروردگار چيست؟

مفسران قرآن در اين مورد چند احتمال داده اند:

اول آنكه منظور از نور پروردگار، همان حق و عدالت است كه در رستاخيز همه جا را پرمى‏كند.

دوم آنكه نورى غير از نور خورشيد است كه خدا در رستاخيز مى‏آفريند.

و سوم آنكه مقصود كنار رفتن حجاب‌ها و ظاهر‌شدن حقايق امور است.  البته اين تفسيرها با هم منافاتى ندارد و ممكن است همه آنها مقصود آيه باشد.

 2. هرچند كه نور الهى همه جهان را فرا مى‏گيرد ولى در اين آيه به زمين اشاره شده، چراكه هدف اصلى بيان حال مردم روى زمين است.

 3. در برخى احاديث اين آيه را به قيام امام عصر(عج) تفسير كرده‌اند[55] كه نوعى تطبيق و تشبيه است، چراكه قيام امام مهدى«ع» نمونه‏اى از صحنه رستاخيز است كه عدالت درهمه جاگسترده مى‏شود. و نور الهى امامت همه جا را روشن مى‏كند.

 4. برخى مفسران برآنند كه مقصود ازگواهان رستاخيز نيكان، پاكان عادل همه امت‌ها و شهيدان و امامان معصوم و فرشتگان و اعضاى بدن و حتى مكان و زمان هستند، كه شاهد اعمال انسان‌ها بوده و در محضر خدا گواهى مى‏دهند[56].

 5. هرچند كه خدا از همه اعمال بندگان آگاه است اما با اين حال گواهانى را در رستاخيز مى‌آورد تا تاكيدى به عدالت او باشد و اين نوعى لطف و اتمام حجّت است.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيام اين آيات براى ما آن است كه رستاخيز روز نورانى شدن جهان است.

 2. پيام ديگر آيه آن است كه در دادگاه رستاخيز، پرونده اعمال و گواهان و قاضى عادل و حق طلب، آماده (رسيدگى به اعمال شما) است.

 3. پيام ديگر آيات آن است كه در رستاخيز هركس نتيجه اعمال خود را (بصورت پاداش يا كيفر) دريافت مى‏كند.

 4. آموزه آيات آن است كه رستاخيز داورى عادل و آگاه دارد (پس مراقب اعمال خود باشيد.)
قیام مهدی(عج) تاویل حروف مقطعه

قرآن‌كريم در آيات اول تا چهارم سوره شورى‏ به حروف مقطعه و مسأله وحى و صفات خداى متعال اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(حم عسق كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ‏)؛ «حا، ميم. عين، سين، قاف. اين چنين خداى شكست‏ناپذير فرزانه به سوى تو و به سوى كسانى كه پيش از تو بودند وحى مى‏كند. آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است فقط از آن اوست؛ و او بلند مرتبه [و ]بزرگ است».

نكات و اشارات

1. حروف مقطعه، عبارت است از رموزى بين خدا و پيامبر9 كه تفسيرهاى متعددى براى آنها شده است. اين حروف مى‏تواند اشاره به آن باشد كه اين قرآن معجزه‌آسا از همين حروف معمولى ساخته شده است اگر مى‏توانيد مثل آن را بياوريد[57].

 2. برخى مفسران برآنند كه سوره هايى كه با حروف مقطعه مشابه همديگر شروع مى‏شوند محتواى آنها شبيه همديگر است يعنى ارتباطى بين حروف مقطعه و محتواى سوره وجود دارد. بطورى كه محتواى سوره‏هايى كه «الم» دارد مشابه است و محتواى سوره‏اى كه «المص» دارد جامع ميان محتواى سوره‏هاى «الم» و سوره «ص» است[58].

 3. حروف «حم» در هفت سوره قرآن آمده است، يعنى سوره‏هاى: مؤمن، فصلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه، احقاف.

 در برخى احاديث حكايت شده كه: حاء اشاره به رحمان و ميم اشاره به مجيد و عين اشاره به عليم و سين اشاره به قدوس و قاف اشاره به قاهر از صفات و نام‏هاى خداست[59].

4. یکی دیگر از تفاسیر حروف مقطعه در ابتدای این سوره مربوط به امام مهدی7 می‌باشد. چنانچه از امام باقر7 روایت شده که فرمودند حم به معنای حتمی بودن است و عین عذابست و بین قحطی است از قبیل قحطی زمان حضرت یوسف7 و قاف عبارت است از قذف و مسخ و خسف که در آخرالزمان واقع می‌شود بسبب سفیانی و اصحاب او و جمع کثیری از کلب که عدد آنها سی هزار نفر است و با سفیانی خارج می‌شوند و این قضیه در زمان قائم(عج) ما اهل‌بیت در مکه واقع می‌گردد و او مهدی این امت است[60].

 5. خدا قرآن و همه كتاب‏هاى آسمانى را از سرچشمه قدرت و حكمت خويش نازل كرد همان خدايى كه مالكيت و حاكميت مطلق آسمان‏ها و زمين را دارد و بر اساس همين مالكيت سرنوشت موجودات را مشخص مى‏سازد با حكمت خويش از طريق وحى به آنها برنامه مى‏دهد، آرى او بلند مرتبه و بزرگ است.

 6. در اين آيات به پنج صفت خدا اشاره شده است كه عبارتند از: عزيز، حكيم، مالك هستى، بلند مرتبه، عظيم كه همه اين صفات با نزول وحى و قرآن در ارتباط است.

7. واژه «كذلك» به معناى «اينچنين» است و اين اشاره به حروف مقطعه است كه قرآن و كتاب‏هاى آسماى ديگر با همين حروف معمولى نازل شده است يا اينكه اشاره به محتواى سوره و مطالب بلند آن است كه همه جا سرچشمه وحى خداست.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

1. پيام اين آيات اين است كه قرآن از همين حروف معمولى ساخته شده است (اگر مى‏توانيد مثل آن را بياوريد.)

2. پيام ديگر آيات آن است كه وحى جلوه‏اى از عزّت، حكمت، مالكيت، بلند مرتبه‏گى و بزرگى خداست.

3. پيام ديگر آيات آن است كه وحى به پيامبر اسلام و پيامبران قبلى همگون بوده است.

4. آموزه آيات آن است كه وحى و صفات الهى را بشناسيد (و حركت خود را در آن راستا قرار دهيد.)
جهانی سازی مهدوی

قرآن كريم در آيه بيست و هشتم سوره فتح به پيروزى نهايى اسلام بر همه اديان و جهانى‏سازى اسلامى اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى‏ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى‏ الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً)؛ «او كسى است كه فرستاده‏اش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر همه دين [ها ]پيروز گرداند؛ و گواهى خدا كافى است».

نكات و اشارات

1. در اين آيه وعده پيروزى دراز مدت اسلام برجهان را مى دهد، پيروزى‏هايى كه بدنبال صلح حديبيه يكى پس از ديگرى تحقق مى‏يابد و روشن مى‏سازد كه اين صلح فتح المبين اسلام‏بود.

2. در اينجا پرسشى مطرح است كه پيروزى اسلام چگونه خواهد بود و چه زمانى تحقق مى‏يابد؟!

مفسران در اين مورد دوگونه پاسخ داده‏اند:

 اول آنكه مقصود پيروزى منطقى و استدلالى اسلام براديان ديگر است كه هم اكنون تحقق يافت است.

دوم آنكه پيروزى نظامى وظاهرى براديان ديگر است كه تاكنون مناطق وسيعى از جهان و بيش از يك ميليارد نفر تحت پرچم اسلام قرارگرفته‏اند و در آينده تمام جهان وجهانيان زير پرچم اسلام مى‏آيند همانطور كه درآيات قرآن مكرر براين مطلب تاكيد شده است[61]. اين كار در زمان امام مهدى(عجل‏اللَّه تعالى فرجه الشريف) تكميل خواهد شد و نوعى جهانى‏سازى اسلامى تحقق مى‏يابد كه براى بشريت نتايج مثبتى به بار مى‏آورد.

3. در حديثى از پيامبر اسلام9 حكايت شده كه: «در روى زمين خانه‏اى و خيمه‏اى باقى نمى‏ماند مگر آنكه خدا اسلام را در آن وارد مى‏كند.»[62]

 4. آيه فوق نوعى پيشگوئى پيروزى نهايى اسلام است و هر پيشگوئى نياز به گواه وشاهد صدق دارد، ودر اينجا خداى متعال خود شاهد و گواه است و نياز به شاهد ديگرى ندارد.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

1. پيام اين آيه آن است كه پيروزى نهايى از آنِ اسلام است.

2. آموزه آيه براى مسلمانان آن است كه به آينده پيروزمند خويش اميداوار باشيد.

3. پيام ديگر آيه آن است كه در عصر كنونى پيامبر اسلام صاحب هدايت و دين حق است.

4. پيام ديگر آيه آن است كه گواه پيروزى اسلام، خداست.

5. آموزه ديگر آيه آن است كه بدنبال جهانى‏سازى اسلامى باشيد.
ندای آسمانی در هنگام قیام مهدی(عج)

قرآن كريم در آيات چهل و يكم تا چهل و چهارم سوره «ق» به بانگ بيدار باش رستاخيز و حالات مردم در آن روز اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَكَانٍ قَرِيبٍ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعاً ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ)؛ «و گوش فرا ده روزى كه دعوت گر از مكانى نزديك ندا مى‏دهد، (همان) روزى كه بانگ (بزرگ ستاخيز) را به حق مى‏شنوند؛ آن روز خروج (از قبرها) است. در حقيقت فقط ما زنده مى‏كنيم و مى‏ميرانيم، و فرجام (همه) تنها به سوى ماست. روزى كه زمين برآنان بشكافد، بسرعت (از آن بيرون مى‏آيند)؛ اين گرد آورى است كه براى ما آسان است».

نكات و اشارات:

 1. در اين آيات خطاب به پيامبر اسلام9 است كه گوش به منادى رستاخيز دهد و يا انتظار آن روز را بكشد[63] ولى در حقيقت مقصود آيات همه انسان‏ها هستند كه منتظر حادثه وحشتناك رستاخيز باشند و دائماً گوش دهند تا صداى بانگ آسمانى رستاخيز را بشنوند.

 2. منادى روز رستاخيز يا خداى متعال است و يا اسرافيل آن فرشته بزرگ الهى است كه در شيپور بيدار باش رستاخيز مى‏دمد و بانگ آسمانى او در فضا مى‏پيچد و از نزديك به گوش همگان مى‏رسد.

 3. مقصود از مكان نزديكى كه منادى رستاخيز از آن ندا مى‏دهد، آن است كه صداى او (همچون امواج راديويى) چنان نزديك است كه گوئى در گوش انسان سخن مى‏گويد[64].

 4. مقصود از بانگ آسمانى در اين آيات همان بانگ دوم است كه براى زنده شدن مردگان وخروج آنها از زمين به سوى صحنه رستاخيز است، آرى در آن روز همه انسان‏ها به سوى خدا بازمى گردند.

5. یکی از مصادیق این ندا قیام و خروج حضرت مهدی است چنانچه علی بن ابراهیم در تفسیر منسوب به امام صادق7 می‌گوید: امام فرمودند: «منادی صیحه حضرت قائم و نام پدرش را ندا می‌کند و اینکه خداوند فرموده: «یوم یسمعون الصیحة بالحق ذلک یَوم‌ الخروج» منظور صیحه از سوی آسمان بنام قائم است و آن روز خروج و ظهور است[65].

 6. واژه «حَشْر» به معناى گردآورى از هرسو است كه دراينجا مقصود جمع كردن مردم در رستاخيز است و اين كار براى خدا آسان است چون علم و قدرت بى‌نهايت دارد و جاى همه را مى‏داند و مى‏تواند همگان را جمع كند.

 7. در احاديث حكايت شده كه اولين كسى كه زنده مى‏شود و از قبر خارج گشته و وارد صحنه رستاخيز مى‏شود، پيامبر اسلام9 است و امام على7 همراه اوست[66].

آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. آموزه آيه چهل و يكم براى ما آن است كه منتظر و گوش به بانگ رستاخيز باشيد.

 2. پيام آيه آن است كه نداى رستاخيز را از نزديك خواهيد شنيد.

 3. پيام آيه چهل و دوم آن است كه بانگ رستاخيز حق است.

 4. پيام ديگر آيه آن است كه مردم با بانگ رستاخيز زنده و از زمين خارج مى‏شوند.

 5. پيام آيه چهل و سوم آن است كه زندگى، مرگ و بازگشت شما به سوى خداست.

 6. پيام آيه چهل و چهارم آن است كه رستاخيز روز شكافته شدن زمين و شتاب مردم و جمع آورى آنان است.

 7. پيام ديگر آيه آن است كه رستاخيز شما، بر خدا سخت نيست.
مهدی7 تکمیل کننده نور الهی

قرآن كريم درآيه هشتم و نهم سوره صف به تلاش بيهوده كافران براى خاموش ساختن نور خدا و پيروزى نهايى دين حق اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْكَرِهَ الْكَافِرُونَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى‏ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ‏)؛ «[كافران‏] مى‏خواهند تا نور خدا را بادهان‏هايشان خاموش سازند؛ درحالى كه خدا كامل‌كننده نور خويش است، و گرچه كافران ناخشنود باشند. او كسى است كه فرستاده‏اش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه دين‏[ها] پيروز گرداند، و گرچه مشركان ناخشنود باشند».

نكات و اشارات

 1. مضمون آيه هشتم سوره صف، در سوره توبه آيه 32 و مضمون آيه نهم سوره صف در سوره توبه آيه 33 و سوره فتح آيه 28 تكرار شده است، هرچند كه برخى نكات ريز اين آيات با هم تفاوت دارد ولى پيام اصلى آيات همگون است و اين مطلب نشان دهنده اهميت اين پيام است كه ‏پيروزى نهايى اسلام برجهان و شكست نهايى كافران و مشركان است.

آرى، همه توطئه‏هاى كافران همچون تهمت‏هاى آنان بر پيامبر، محاصره اقتصادى، تحميل جنگ‏ها، نفاق، ايجاد اختلاف بين مسلمانان و تقسيم كشور اسلام به بيش از پنجاه كشور، نقشه‏هاى ايجاد انحراف در جوانان، تهاجم فرهنگى و تبليغاتى، استعمار سياسى و نظامى و استثمار و تحميل استبداد برمسلمانان با شكست رو بروخواهد شد و سرانجام دين حق اسلام بر جهان سايه مى‏افكند.

 2. تعبير «دين حق» براى اسلام و تذكر اينكه سرانجام اين دين برهمه اديان پيروز مى‏شود اشاره به آن است كه دين حق يكى است و پس از ظهور اسلام اديان ديگر باطل است و پيروان آنها سرانجام شكست خواهند خورد، بنابراين يك راه مستقيم بيشتر وجود ندارد و همه اديان در يك زمان حق نيستند[67]. البته اديان الهى هركدام در مقطع زمانى خاص  خود حق و قابل پيروى هستند اما هنگامى كه پيامبر بعدى با دين كامل‏تر مى‏آيد، دين قبلى نسخ مى‏شود و پيروى از دين‏جديد موجب نجات خواهد بود تا اينكه كامل‏ترين دين يعنى اسلام ظاهر شد. كه دين حق نهايى است و برهمه اديان پيروز خواهد شد.

3.  در آيه فوق راه خدا و آيين اسلام و قرآن كريم به نور و روشنائى تشبيه شده كه منشأ حيات زيبائى و رشد و حركت و آبادانى در زمين است.

آرى، اسلام آيينى حركت آفرين است كه جامعه انسانى را در مسير تكاملى به پيش مى‏برد وسرچشمه هر خير و بركت است.

 4. در آيه فوق تلاش دشمنان اسلام به «فوت كردن بادهان» تشبيه شده است. يعنى آنان مى‏خواهند نور آفتاب را با دهان خود خاموش كنند و اين نهايت حقارت تلاش يك مخلوق ناتوان را در برابر اراده و قدرت بى‏پايان الهى نشان مى‏دهد.

 چراغى را كه ايزد برفروزد          هر آنكس پُف كند ريشش بسوزد

 5. تعبير «يُطفِئُوا» در آيه فوق در آيه 32/ توبه هم آمده است اما در سوره صف همراه با«لام» آمده است. برخى لغويين بر آنند كه اين تعبير در اينجا اشاره به خاموش كردن بدون مقدمه است و در آيه هشتم سوره صف اشاره به خاموش كردن همراه با مقدمات و اسباب است[68] كه در هر دو صورت اين تلاش دشمنان اسلام با شكست روبروخواهد شد.

 6. از اينكه تعبير «يُريدُون» در آيه فوق بصورت مضارع آمده است، نشان مى‏دهد كه خواست‏ و توطئه‏هاى دشمنان بر ضد اسلام ادامه خواهد داشت[69].

 7. مقصود از هدايت، همان دلايل روشنى است كه در آيين اسلام وجود دارد و مقصود از دين حق اسلام است كه اصول و فروعش حق و تاريخ و مدارك آن نيز حق و روشن است.

 8. اشاره آيه فوق به همراهى پيامبر اسلام با هدايت و دين حق، گويا اشاره به دليل پيروزى‏اسلام بر اديان ديگر است، زيرا هنگامى كه محتواى دعوت پيامبر9 هدايت باشد و عقل بشر بر آن گواهى دهد و اصول و فروعش موافق حق و طرفدار آن باشد، چنين آيينى طبعاً بر همه اديان جهان پيروز مى‏گردد.

9. هرچندكه دانش بشر پيشرفت كند و ارتباطات آسان‏تر شود، واقعيت‏ها چهره خود را از پشت تبليغات مسموم نشان مى‏دهد و موانع مخالفان حق برطرف مى‏شود و حق همه جا را فرا مى‏گيرد و پيروز مى‏شود، هرچند كه دشمنان مايل نباشند. آرى، حركت دشمنان حق بر خلاف مسير تاريخ و سنت‏هاى آفرينش بوده و در نهايت ‏محكوم به شكست است.

 10. برخى مفسران بر آنند كه مقصود از پيروزى اسلام در آيه فوق پيروزى منطقى و استدلالى است كه اكنون در جهان هويدا شده است.

 و برخى ديگر از مفسران با استفاده از موارد استعمال ماده «اِظهار» در قرآن، برآنند كه مقصود پيروزى عملى و عينى و ظاهرى است، اما بنظر مى‏رسد كه آيه فوق شامل پيروزى همه جانبه اسلام بر اديان ديگر مى‏شود. كه در تمام جهان تحقق خواهد يافت. و اين واقعيتى است كه با پيشرفت اسلام در جهان بتدريج در حال تحقق است.

11. در احاديث متعددى حكايت شده: وقتى محتواى آيه فوق تحقق مى‏يابد كه امام‏عصر و مهدى آل محمد: ظهور كند.

در حديثى از امام صادق7 حكايت شده كه: «به خدا سوگند هنوز تأويل محتواى اين آيه تحقق نيافته است و تنها زمانى تحقق مى‏پذيرد كه قائم خروج كند، و هنگامى كه او قيام كند، كسى كافر و منكر خدا در جهان باقى نخواهد ماند.»[70] -[71].

 البته روشن است كه پيروزى منطقى و عملى اسلام از صدر اسلام آغاز شده و بتدريج در حال پيشرفت و تحقق است. اما مقصود اين احاديث آن است كه تحقق كامل آيه فوق و پيروزى نهايى اسلام در زمان امام مهدى«ع» خواهد بود.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيام آيه هشتم آن است كه تلاش‏هاى دشمنان اسلام نافرجام است.

 2. پيام ديگر آيه آن است كه فروغ اسلام هر روز پرنورتر مى‏شود.

 3. پيام ديگر آيه آن است كه مسير تاريخ بشريت به نفع اسلام و برخلاف اراده كافران در حركت است.

 4. پيام آيه نهم آن است كه دين حق يكى است و هر دينى غير از اسلام باطل است.

5. پيام ديگر آيه آن است كه پيروزى نهائى و غلبه برجهان در انتظار مسلمانان است.

6. آموزه اين آيات آن است كه كفر و شرك مورزيد كه نهايت آنها شكست است.
امام مهدی آب حیات ملت‌ها

قرآن كريم در آيات بيست و هشتم تا سى‏ام سوره مُلك به بى‏پناهى، گمراهى و ناتوانى كافران، و عدم تاثير فوت پيامبر در سرنوشت آنان اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:

(قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللَّهُ وَمَن مَعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن يُجِيرُ الْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ قُلْ هُوَ الرَّحْمنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَعِينٍ)؛  «بگو: «آيا به نظر شما اگر خدا من و كسانى را كه با من هستند هلاك كند، يا بر ما رحم كند، پس چه كسى كافران را از عذاب دردناك پناه مى‏دهد؟!». بگو: «او (خداى) گسترده‏مهر است، به او ايمان آورديم و فقط بر او توكّل كرديم؛ پس بزودى خواهيد شناخت كسى را كه او در گمراهى آشكار است!». بگو: «آيا به نظر شما اگر آب (سرزمين) شما [در زمين‏] فرو رود، پس چه كسى آب روانى براى شما مى‏آورد؟!»

نكات و اشارات

1. در برخى روايات تاريخى حكايت شده كه كافران مكه به پيامبر اسلام9 و مسلمانان نفرين مى‏كردند و تقاضاى مرگ او را داشتند، چون مى‏پنداشتند كه اگر آن حضرت از دنيا رود بساط اسلام برچيده مى‏شود.  اما آيه فوق به اينگونه پندارها قاطعانه پاسخ داد كه مرگ و زندگى پيامبر در فرجام عذاب‏آلود كافران تاثيرى نخواهد داشت[72] و سرانجام اسلام بر همه جهان پيروز مى‏شود. آرى: «گر بميرد مصطفى هرگز نميرد نام حق».

2. در اين آيات اشاره شده كه تنها پناهگاه جهانيان خداست كه بايد به او ايمان آوريم و بر او تكيه و توكّل نماييم، چرا كه او رحمان است و رحمتش بر تمام موجودات سايه افكنده است و همه از فيض وجودش و نعمت‏هايش استفاده مى‏كنند.

 3. اين آيات از طرفى نوعى دلدارى به پيامبر9 و مسلمانان است كه بدانند در مبارزه حق و باطل تنها نيستند و خدا با آنهاست و در نهايت پيروز مى‏شوند و از طرف ديگر هشدارى به كافران است كه منتظر مرگ پيامبر يا مسلمانان نباشند چون اين مطلب تاثيرى در فرجام عذاب‏آلود آنان ندارد.

4. در اين آيات از طرفى كافران را افرادى ناتوان معرفى مى‏كند كه اگر اراده خدا مانع آبرسانى به آنها شود حتى نمى‏توانند آب آشاميدنى خود را تأمين سازند و از طرف ديگر آنان را افرادى گمراه معرفى مى‏كند كه عذاب دردناكى در انتظار آنهاست.

5. پوسته زمين داراى دو قشر نفوذپذير و نفوذناپذير است كه آب‏هاى سطحى و باران‏ها از قشر نفوذپذير عبور مى‏كند و در سفره‏هاى آب زير زمينى مى‏ماند سپس انسان‏ها بوسيله حفر چاه آنها را استخراج كرده و مورد استفاده قرار مى‏دهند، اما اگر اراده الهى چنين نبود و قشر نفوذ ناپذيرى در زمين بوجود نمى‏آمد همه آبها به عمق زمين مى‏رفت و قابل دسترسى نبود و هيچ آبى در سطح زمين جارى نمى‏شد و حيات انسان و موجودات زنده به خطر مى‏افتاد. آرى دسترسى به آب يكى از نعمت‏هاى الهى و از مظاهر رحمت اوست.

 6. در برخى احاديث از امام باقر7 حكايت شده كه: «مقصود از آيه (آخر سوره ملك)، امام عصر(عج) است كه مى‏گويد: اگر آن امام از شما پنهان شود، نمى‏دانيد كجاست؟ پس چه كسى براى شما امامى مى‏فرستد كه اخبار جهان و حلال و حرام الهى را براى شما بيان كند. ولى به خدا سوگند تأويل اين آيه هنوز نيامده است و سرانجام خواهد آمد»[73]. البته در برخى ديگر از احاديث نيز آب جارى در آيه به معناى علم امام7 تأويل شده است، البته اينگونه احاديث تأويل و باطن آيه را بيان مى‏كند، يعنى معناى آب را به مادى و معنوى گسترش مى‏دهد و اشاره مى‏كند كه همانطور كه آب مادى مايه حيات موجودات است آب معنوى نيز مايه حيات علمى و معنوى انسان‏هاست. از اين‌رو وجود امام و علم او آب معنوى بشر است.  البته بيان تأويل و باطن آيه در روايات به معناى نفى معناى ظاهرى آيه نيست.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. آموزه آيه بيست و هشتم براى مخالفان اسلام آن است كه منتظر مرگ رهبر اسلام نباشيد كه در سرنوشت عذاب‏آلود شما تاثيرى ندارد.

 2. پيام آيه بيست و نهم آن است كه ايمان به خداى رحمان و تكيه بر او انسان را از گمراهى آشكار نجات مى‏دهد.

 3. پيام ديگر آيه آن است كه آينده روشنگر حقايق است و گمراهى كافران را آشكار مى‏سازد.

 4. پيام آيه سى‏ام آن است كه انسان در برابر خدا ناتوان است بطورى كه اگر خدا اراده كند نمى‏تواند آب آشاميدنى خود را تامين كند.

 5. پيام ديگر آيات آن است كه كافران افرادى گمراهند كه در برابر خدا ناتوان و بى‏پناه هستند.
روز قیام مهدی، روز موعود

 قرآن كريم در آيات چهلم تا چهل و چهارم سوره معارج با سوگند و تاكيد به كافران در مورد تغيير اقوام در دنيا و روز هولناك رستاخيز هشدار مى‏دهد و مى‏فرمايد:

(فَلاَ أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ عَلَى‏ أَن نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَمَانَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى‏ يُلاَقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعاً كَأَنَّهُمْ إِلَى‏ نُصُبٍ يُوفِضُونَ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ‏)؛ «و سوگند ياد مى‏كنم به پروردگار خاوران و باختران كه قطعاً ما تواناييم، بر اينكه بهتر از آنان را جايگزين كنيم؛ و ما پيشى گرفته شده (و مغلوب) نيستيم. پس آنان را رهاكن تا (در باطل) فرو روند و بازى كنند تا اينكه روز (رستاخيز)شان را كه وعده داده مى‏شوند، ملاقات كنند. (همان) روزى كه از قبرها بسرعت خارج مى‏شوند چنانكه گويى آنان به سوى بت‏هاى سنگى روانه مى‏شوند؛  در حالى كه چشم‏هايشان (ازوحشت) فروتن است، [و ]خوارى آنان را فرا گرفته است! اين روزى است كه همواره وعده داده مى‏شوند»

نكات و اشارات

 1. اين آيات نوعى هشدار به كافران است از اين رو قدرت خدا را به رخ آنان مى‏كشد كه ما مى‏توانيم شما را از بين ببريم و گروه بهترى را بجاى شما قرار دهيم ولى نمى‏خواهيم بلكه خدا مى‏خواهد شما را رها سازد تا به گناه و سركشى ادامه دهيد تا رستاخيز فرا رسد و گرفتار عذاب خوار كننده شويد.

2. طبق بعضی از روایات یکی از مصادیق روز موعود که چشمهای آنها از شدت وحشت به زیر افتاده می‌شود و خاضعانه نگاه می‌کنند و پرده‌ از ذلّت بر وجود آنها احاطه پیدا می‌کند روز ظهور و خروج حضرت مهدی(عج) می‌باشد. چنانچه از امام‌باقر7 حکایت شده که می‌فرمایند: «منظور از یوم وعده داده شده در آیه روز خروج و ظهور حضرت قائم است.»[74]

 3. سوگند خدا به مشرق‏ها و مغرب‏ها، براى تاكيد بر مطلب است همانطور كه نشان دهنده اهميت مشرق‏ها و مغرب‏هاى متعدد است و به نوعى توجه انسان را به وجود مشرق‏ها و مغرب‏هاى متفاوت جلب مى‏كند تا در مورد آنها مطالعه كند و نشانه‏هاى خدا را دريابد.

 4. مشرق به مكان طلوع خورشيد و مغرب به مكان غروب آن گفته مى‏شود كه براساس حركت زمين به دور خود بوجود مى‏آيد كه هر بار يك نيمكره زمين در برابر نور خورشيد قرار مى‏گيرد از اين رو با توجه به حركت مداوم زمين، مغرب‏ها و مشرق‏هاى زيادى داريم كه در هر سرزمين متفاوت است و نيز در طول سال تغيير مى‏كند. اما دو مشرق و مغرب ممتاز وجود دارد كه يكى در آغاز تابستان يعنى حد اكثر اوج خورشيد در مدار شمالى و يكى در آغاز زمستان در حداقل پايين آمدن خورشيد در مدار جنوبى است. از اين رو گاهى قرآن به مشرق و مغرب اشاره مى‏كند[75] و گاهى به مشرق‏ها و مغرب‏ها، كه هر دو اشاره‏اى علمى در بردارد.

 5. از اين آيات استفاده مى‏شود كه اگر گروهى از انسان‏ها اهل منطق و استدلال نباشند و بر كفر و شرك لجاجت ورزند، خدا آنان را رها مى‏كند تا در غفلت و باطل گرائى فرو روند و به بازى دنيا مشغول شوند تا رستاخيز فرا رسد و گرفتار گردند. آرى، اين يكى از انواع عذاب‏هاى الهى است كه به نام سنت و روش مهلت دادن (= امهال يا استدراج) ناميده مى‏شود.

 6. در اين آيات بيان شده كه هنگام بيرون آمدن كافران از قبرها، چند اتفاق جالب مى‏افتد: اول آنكه آنان با سرعت مى‏دوند، چنانكه گويى به سوى بت‏ها يا پرچم‏هايشان روان هستند[76].

دوم آنكه چشم‏هايشان (از وحشت) فروتن شده است.

سوم آنكه ذلت و خوارى آنان را فرا گرفته است.

آرى كسانى كه در دنيا متكبر بودند و ديگران را خوار مى‏كردند و در راه خدمت به بت‏ها تلاش مى‏كردند در آخرت نيز همان راه را ادامه مى‏دهند.

 آموزه‏ها و پيام‏ها

1. آموزه آيه چهلم آن است كه وجود مشرق‏ها و مغرب‏هاى متعدد با اهميت (و قابل مطالعه) است.

 2. پيام هشدارآميز آيه چهلم و چهل و يكم آن است كه در برابر خدا سركشى نكنيد كه او مى‏تواند بهتر از شما را جايگزينتان كند.

 3. پيام آيه چهل و دوم آن است كه يكى از عذاب‏هاى الهى رها كردن افراد به حال خوداست.

 4. آموزه آيه آن است كه مراقب باشيد در باطل فرونرويد و مشغول بازى دنيا نشويد كه گرفتار عذاب رستاخيز مى‏شويد.
 5. پيام آيه چهل و سوم و چهارم آن است كه رستاخيز روز شتابزدگى و خوارى كافران و معاد ناباوران است.

[1]. در این بخش از «تفسیر قرآن مهر» تالیف دکتر محمدعلی رضایی‌ا، صفهانی و جمعی از پژوهشگران قرآنی استفاده شده است.

[2]. ذيل آيه 25 انفال در مورد فتنه مطالبى بيان شد.

[3]. مجمع البيان، ذيل آيه و نيز آلوسى در رو، ح البيان و نمونه ج 7، ص 166.

[4]. اين آيه در سوره بقره آيه 193 نيز آمده است ولى در آيه 39/ انفال كلمه «كلّه» را اضافه دارد.

[5]. سرّ الصلوة، امام خمينى1، ص 28.

[6]. عن الصادق7: واللّه ما نزل تأويلها بعد ولاينزل تأويلها، حتى يخرج القائم فاذا خرج القائم لم يبق كافر باللّه العظيم. (نور الثقلين، ج 2، ص 211)

[7]. ر.ك: صافى، ج 2، ص 337 و مجمع البيان، ذيل آيه.

[8]. نمونه، ج 9، ص 203.

[9].، صافى، ج 2، ص 468.

[10]. در حديثى ذيل آيه مى‏خوانيم كه شعيب بر بلندى رفت و آيه فوق را قرائت كرد و گفت من بقية‌اللّه هستم. (صافى همان) اين مطلب نشان مى‏دهد كه خود شعيب نيز مفهوم بقية‌اللّه را اعم از مسايل اقتصادى مى‏دانسته است.

[11]. نور الثقلين، ج 3، ص 13.

[12]. چرا كه آن روز در آيه 50 / سوره واقعه «يوم الوقت المعلوم» ناميده شده است.

[13]. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 243؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 906؛ بحارالانوار، ج 60، ص 254.

[14]. منتخب الاثر، ص 220؛ کمال الدین، ج 2، ص 371.

[15]. سليمان معبدى بزرگ در بيت المقدس بنا كرد كه نام آن به «هَيْكَل سليمان» (ساختمان بلند) مشهور شد و در سال 587 قبل از ميلاد توسط بُخُت النصر ويران شد. او پادشاه آشورى‏ها در شمال بابل در عراق و سوريه كنونى بود و پايتخت او شهر نينوى‏ بود، كه از او در عهد عتيق با عنوان «نبوكد نِصر» ياد شده است. او تعداد زيادى از بنى‌اسرائيل را به اسارت برد كه به «جَلاى بابل» مشهور شد و پس از استيلاى كورش (يعنى خورشيد) بر بابل، يهوديان آزاد شدند و اعلاميه معروف كورش در سال 538 قبل ميلاد، صادر شد. (نگاهى به اديان زنده جهان، حسين توفيقى، ص 7 ـ84)

[16].، صافى، ج 3، ص 179 و نور الثقلين، ج 3، ص 138.

[17]. برخى مفسران احتمال داده‏اند كه اين آيه اشاره به وارث شدن زمين در رستاخيز باشد. اما ظاهر آيه آن است كه در مورد زمين دنيا سخن مى‏گويد. (نمونه، ج 13، ص 516)

[18]. نك: اعراف / 137.

[19]. برخى مفسران احتمال داده‏اند كه مقصود از «زبور» تمام كتاب‏هاى پيامبران پيشين باشد. اما اين احتمال با توجه به قرائنى كه خواهيم آورد بعيد است. (نك: مجمع‌البيان، تفسير فخررازى و نمونه، ذيل آيه).

[20]. نك: كتاب مقدّس، مزامير داود، باب 37 / 9، 11، 18، 27 و 29.

[21]. نك: تكوير/ 27. (ان هو الّا ذكر للعالمين)

[22]. نك: انبياء / 48. (ولقد آتينا موسى وهارون الفرقان وضياءً وذكراً للمتقين)

[23].، صا، ح، ب تفسير نمونه ترجي، ح مى‏دهند كه «ذكر» به معناى تورات باشد.

[24]. نك: نمونه، و مجمع البيان، ذيل آيه.

[25]. مجمع البيان، تفسير كبير و نمونه، ذيل آيه.

[26]. برخى مفسران نيز آيه 190/ بقره و 111/ توبه را اولين آيه جهاد مى‏دانند. (نك: الميزان، ج 14، ص 419 و نمونه، ج 14، ص 113)

[27]. تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ج 2، ص 84.

[28]. سرعت نور را سيصد هزار كيلومتر در ثانيه گفته‏اند يعنى در هر ثانيه مى‏تواند هفت بار كره زمين را دور بزند.

[29]. بقره / 257 «يخرجهم من الظلمات الى النور».

[30]. مائده / 15 «قد جائكم من اللَّه نور و كتاب مبين».

[31]. انعام / 122 «نوراً يمشى به فى الناس».

[32]. توبه / 32 «يتم نوره».

[33]. احزاب / 26 «سراجاً منيراً».

[34]. نك: زيارت جامعه و ماده علم در ميزان الحكمة و نمونه، ج 14، ص 472.

[35]. نمونه، ج 14، ص 5 - 474 به نقل از تو، حيد از امام رضا «ع» آورده است.

[36]. نك: نمونه، همان، ص 9 - 478.

[37]. نجم الثاقب باب دوم، فرهنگ الفبایی مهدویت، ص 743.

[38]. نور الثقلين، ج 3، ص 602 و نمونه، ج 14، ص 480 و 485.

[39]. نك: اسباب النزول، سيوطى، مجمع‌البيان، طبرسى، فى ظلال، تفسير قرطبى و نمونه، ذيل آيه.

[40]. نك: بقره/ 30، ص/ 26، نمل / 6 و اعراف / 127.

[41]. نك: نمونه، ج 14، ص 528 و الميزان، ذيل آيه.

[42]. نمونه، همان، ص 530.

[43]. نك: مجمع البيان، رو، ح المعانى و نمونه، ذيل آيه.

[44]. نمونه، ج‏15، ص 518.

[45]. نك: بقره / 30.

[46]. نور الثقلين، ج‏4، ص 94 و، صافی، ج 4، ص 71.

[47]. در مورد دعا و شرايط استجابت آن به ذيل آيه 56 / اعراف مراجعه كنيد.

[48]. آداب الصلوة، امام خمينى‏قدس سره، ص 67.

[49]. از اين رو بصورت فعل‏هاى مضارع (نريد، نمن، نجعلهم، نمكن) آمده است و خود واژه «نريد» دلالت بر اراده الهى وقانون و سنت او دارد.

[50]. نور الثقلين، ج‏4، ص 110.

[51]. نمونه، ج‏16، ص 16.

[52]. همان، ص 19.

[53]. همان.

[54]. تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ج 2، ص 327.

[55]. نك: صافى، نور الثقلين و نمونه ذيل آيه و بحار الانوار، ج‏52، ص 330.

[56]. نمونه، ج‏19، ص 546.

[57]. در مورد، حروف مقطعه ذيل آيه اول سوره بقره مطالب مبسوطى بيان كرديم.

[58]. الميزان، ج 18، ص 5ـ 6.

[59]. قرطبى، ج 9، ص 5822 و نمونه، ج 20، ص 348.

[60]. تأویل الآیات الباهرات، ص 263.

[61]. نك: ذيل آيه 33 / توبه.

[62]. مجمع البيان، ج‏5، ص 25، وقرطبى، ج‏7، ص 4692، ونمونه، ج‏22، ص 112.

[63]. مق، صود از گوش فرادادن در اين آيات انتظار كشيدن است. (نمونه، ج‏22، ص 296)

[64]. البته برخى مفسران نيز گفته‏اند كه آن مكان نزديك، صخره بيت المقدس است (همان، ص‏297)

[65]. تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ج 2، ص 327.

[66]. نور الثقلين، ج‏5، ص 119.

[67]. اين مطلب ديدگاه پلوراليسم دينى و صراط‌هاى مستقيم را ردّ مى‏كند. ذيل آيه 85 سوره آل‏عمران مطالبى در اين مورد بيان شد.

[68]. مفردات، راغب اصفهانى.

[69]. ر.ك: نور، ج 5، ص 41.

[70]. عن الصادق7: واللّه مانزل تأويلها بعد ولاينزل تأويلها، حتى يخرج القائم فاذا خرج القائم لم يبق كافر باللّه العظيم. (نور الثقلين، ج2، ص 211)

[71]. ر.ك: صافى، ج 2، ص 337 و مجمع‌البيان، ذيل آيه و تفسیر نمونه، ج 7، ص 373.

[72]. در مورد آيه 28/ ملك برخى مفسران تفسير ديگرى كرده‏اند كه به پيامبر مى‏فرمايد: بگو: ما با داشتن ايمان بين خوف و رجا هستيم پس شما كافران در مورد خود چه مى‏انديشيد. ولى تفسير بالا مناسب‏تر است (نمونه، ج 24، ص 356).

[73]. نك: نور الثقلين، ج 5، ص 387.

[74]. تأویل الآیات الظاهره، ص 726.

[75].  نك: بقره/ 115 البته اين احتمال نيز هست كه هرگاه مغرب و مشرق مفرد آمده است بعنوان جنس آمده است.

[76]. واژه «نُصب» به معناى چيزى است كه نصب شده و از آنجا كه بت‏هاى‏سنگى را نصب مى‏كردند به آن نُصب گويند و نيز به پرچم لشكر و كاروان گفته مى‏شود (نمونه، ج25، ص 49).