پرسش:

نقش اعتقاد به نبوت و امامت در بهداشت روانی انسان چیست؟

˜ پاسخ:

اسلام از طريق ارائه‌دادن الگوهاى مناسب به راهنمايى افراد در برخورد با مسايل زندگى مى‌پردازد. افراد با الگوگيرى از پيامبران و امامان در مقابله با فشارهاى روانى موفق تر خواهند بود.

الگوهايى كه اسلام معرفى مى‌نمايد هر كدام در شرايط خاصى قرار داشتند و مشكلات و سختى‌هاى فراوانى را متحمل شده‌اند كه هر كدام از آن‌ها به تنهايى مى‌توانست شخص را بيمار نمايد. ولى با برخورد صحيح با مشكلات با كمال آرامش، با مشكلات دست و پنجه نرم كرده‌اند بدون اين كه گرفتار هر گونه نابهنجارى رفتارى يا اختلال روانى شوند.
1 ـ درس‌هايى از زندگى پيامبر9 در بهداشت روانى

خداى متعال كه خالق انسان‌ها است و صلاح و فساد آن‌ها را فقط او تشخيص مى‌دهد، براى انسان‌ها الگوهايى را تعيين نموده است و آن‌ها را به پيروى از اين الگوها تشويق مى‌كند، «براى شما در زندگى، رسول خدا سرمشق نيكويى است»[1].

به راستى اگر انسان زندگى پيامبر اسلام9 را سرمشق خود قرار دهد و برخوردهاى آن حضرت با مشكلات را بنگرد و سعى نمايد حتى اندكى از اين شيوه را در زندگى خود پياده نمايد، در دنيا و آخرت سعادتمند مى‌شود، از بدو تولد پدر گرامى خود را از دست داد. در هنگامه كودكى و خردسالى با اين فقدان و محروميت در رشد عاطفى و اجتماعى و شناختى او خللى وارد نشد و به جاى پرخاشگرى، اضطراب، ناايمنى، بى‌اعتمادى نسبت به خود و ديگران و بدبينى و سوءظن و احساس محروميت دائم از پدر و مادر كه در كودكان ديگر ايجاد مى‌شود[2] محمد امين نام مى‌گيرد و زبانزد خاص و عام مى‌گردد. مى‌توان كودكانى را كه از فقدان پدر يا مادر يا هر دو رنج مى‌برند يادآور زندگانى پيامبر9 شد تا ايشان را الگو قرار دهند.

در زمان ما شخصيت‌هاى موفقى همانند حضرت امام خمينى يا علامه طباطبايى و حضرت آيت‌الله العظمى گلپايگانى از كودكى از پدر محروم بودند، در حالى كه دست‌يابى به اين موفقيت‌ها براى برخى ديگر كه از امكانات زندگى كاملاً برخوردارند، دشوار است.

هنگامى كه پيامبر اسلام9 مأمور به تبليغ دين اسلام شدند و در اين ابلاغ، انواع سختى‌ها و شكنجه‌ها و گرفتارى‌ها را دشمن براى ايشان ايجاد كرد، ولى پيامبر9 از تمام مشكلات استقبال كرد و وظيفه‌ي خود را به بهترين نحو به انجام رسانيد. سه سال محاصره‌ اقتصادى در شعب ابى‌طالب و ترس از حمله مشركان و غيره نتوانست حضرت را تحت تأثير قرار بدهد به دليل اين كه پيامبر9 با شناخت صحيحى كه از خداوند متعال داشت با تفسير صحيح از اين مشكلات و توكّل بر خداوند به راه خود ادامه مى‌دهد.

در طول اقامت ده ساله پيامبر در شهر مدينه مشكلات متعددى براى آن حضرت به وجود آمد كه پيامبر9 با همه‌ آن‌ها مقابله نمود بدون اين كه در روح و روان حضرت تأثيرى بگذارد. ائمه: نيز هر كدام به نوبه خود گرفتار مشكلات فراوانى بودند كه با روش صحيح با آن‌ها مقابله مى نمودند حتى امام حسين7 در روز عاشورا، با آن همه سختى كه ديده بود مى‌فرمايد:

«رضى برضاك وتسليماً لامرك لامعبود لى سواك، يعنى خدايا راضيم به رضاى تو و تسليم امر تو هستم و هيچ معبودى غير از تو ندارم يا مى‌فرمايد: اين مصيبت‌‌ها براى من آسان است چون كه در مرآى و منظر خداوند متعال است»[3].

اگر انسان اوليای دين را الگوى خود قرار دهد با ‌اندك مشكلى احساس شكست نمى‌كند. شخصى كه گرفتار بيمارى و مرض است، اگر حضرت ايوب را بنگرد و شكرگذارى او را به درگاه خداوند ببيند و آن حضرت را به عنوان الگوى خود انتخاب نمايد، بيمارى جسمى او را از پاى در نمى‌آورد و موجب بيمارى روحى و روانى نمى‌شود.

هريك از پيامبران در زندگى با مسايلى مواجه بوده‌اند كه مسايل زندگى اكثر انسان‌ها را پوشش مى‌دهد، از اين رو خداوند انسان‌ها را دعوت به پيروى از انبيا مى‌كند و مى‌فرمايد: كسى كه از قوم فرعون ايمان آورده بود گفت: اى قوم! از من پيروى كنيد تا شما را به راه درست هدايت كنم[4]. حتى خداوند براى پيامبراسلام حضرت محمد9 سرگذشت‌هايى را نقل مى‌‌‌كند و مى‌فرمايد: ما هر يك از سرگذشت‌هاى انبيا را براى تو بازگو كرديم تا قلبت آرام (و اراده‌ات قوى) گردد و در اين اخبار و سرگذشت‌ها حق و موعظه و تذكر براى مؤمنان آمده است[5]. پيامبر نيز يك انسان بود و مخالفت‌هاى سرسختانه دشمنان كينه‌توز، خواه ناخواه در قلب پيامبر9 تأثيرى مى‌گذاشت لذا خداوند براى اين كه هرگز كم‌ترين گرد و غبار نوميدى و يأس بر قلب پيامبر ننشيند و اراده آهنينش از اين مخالفت‌ها و كارشكنى‌ها به ضعف نگرايد، داستان‌هاى انبياء و مشكلات كار آن‌ها و مقاومتشان را در برابر اقوام لجوج و پيروزى آن‌ها را يكى پس از ديگرى شرح مى‌دهد، تا روح و دل پيامبر9 و هم چنين مؤمنانى كه دوشادوش او در اين پيكار بزرگ شركت دارند، هر روز قوى‌تر از روز قبل باشد[6]. آرى، نقل اين داستان‌ها قلب پيامبر9 را آرامش و سكون مى‌بخشد و اضطراب را از دل او بر مى‌كند[7].
2 ـ درس‌هايى از زندگى حضرت ايوب در بهداشت روانى

 خداوند در قرآن به پيامبر9 سفارش مى‌كند كه «بياد بياور بنده ما ايوب را، هنگامى كه پروردگارش را خوانده كه شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است».

حضرت ايوب7 الگوى صبر و استقامت مى‌باشد و به افراد درس مقاومت در برابر مشكلات و ناراحتى‌هاى زندگى مى‌دهد، و آنان را به پايمردى دعوت مى‌كند. در اين سوره گوشه‌اى از زندگى اين پيامبر مطرح شد، و پيامبر بزرگ اسلام موظف گرديد سرگذشت او را به ياد آورد، و براى مسلمانان بازگو كند تا از مشكلات طاقت فرسا نهراسند و از لطف و رحمت خداوند هرگز مأيوس نشوند.

امام صادق7 درباره علت ابتلائات ايوب فرموده است: ايوب بخاطر كفران نعمت گرفتار آن مصائب عظيم نشد بلكه بخاطر شكر نعمت بود، زيرا شيطان به پيشگاه خدا عرضه داشت كه اگر ايوب را شاكر مى‌بينى به خاطر نعمت فراوانى است كه به او داده‌اى، مسلماً اگر اين نعمت‌ها از او گرفته شود او هرگز بنده شكرگزارى نخواهد بود! خداوند براى اينكه اخلاص ايوب را بر همگان روشن سازد و او را الگويى براى جهانيان قرار دهد كه به هنگام نعمت و رنج هر دو شاكر و صابر باشند به شيطان اجازه داد كه بر دنياى او مسلط گردد.

شيطان از خدا خواست اموال سرشار ايوب، زراعت و گوسفندانش و هم‌چنين فرزندان او از ميان بروند، و آفات و بلاها در مدت كوتاهى، آن‌ها را از ميان برد، ولى نه تنها از مقام شكر ايوب كاسته نشد بلكه افزوده گشت! و او از خدا خواست كه اين بار بر بدن ايوب مسلط گردد و آنچنان بيمار شد كه از شدت درد و رنجورى به خود بپيچد و اسير و زندانى بستر گردد اين نيز از مقام شكر او چيزى نكاست.

ايوب در مشكلات از سرزنش دوستان بيش از هر مصيبت ديگرى ناراحت شد ولى باز رشته صبر را از كف نداد و آب زلال شكر را به كفران آلوده نساخت، تنها رو به درگاه خدا آورد و جمله‌هاى بالا را بيان نمود و چون از عهده‌ امتحانات الهى به خوبى برآمده بود خداوند درهاى رحمتش را بار ديگر به روى اين بنده صابر و شكيبا گشود و نعمت‌هاى از دست رفته را يكى پس از ديگرى و حتى بيش از آن را به او ارزانى داشت، تا همگان، سرانجام نيك صبر و شكيبايى را دريابند[8].
3ـ درس‌هايى از زندگى حضرت يوسف در بهداشت روانى

داستان حضرت يوسف مى‌تواند الگوى بسيار مناسبى باشد. به دليل صبر در مقابل آزار برادران، افتادن در چاه، زندانى شدن و عفو و گذشتى كه نسبت به برادران خود در هنگامى كه به قدرت رسيد انجام داد. با دقت در اين قضايا متوجه مى‌شويم كه حضرت يوسف از راه مقابله شناختى به مقابله با اين مشكلات مى‌پردازد.

يوسف در برخورد با برادران مى‌گويد: كه روزى به شما با آن بازوان قوى و قدرت فوق‌العاده جسمانى نظر افكندم و خوشحال شدم، با خود گفتم كسى كه اين همه ياور نيرومند دارد چه غمى از حوادث سخت خواهد داشت. آن روز بر شما تكيه كردم و به بازوان شما دل بستم، و اكنون در چنگال شما گرفتارم و از شما به شما پناه مى‌برم و به من پناه نمى‌دهيد، خدا شما را بر من مسلط ساخت تا اين درس را بياموزم كه به غير او حتى برادران تكيه نكنم[9].
حضرت يعقوب

حضرت يعقوب7 در برابر اين گرفتارى و فراق فرزند صبر پيشه كرد. شكيبايى در برابر حوادث سخت و طوفان‌هاى سنگين نشانه بالا بودن ظرفيت‌هاى فرد است، ظرفيتى كه حوادث بزرگ را در خود جاى مى‌دهد و لرزان نمى‌گردد.

يك نسيم ملايم مى‌تواند آب استخر كوچكى را به حركت در آورد، اما اقيانوس‌هاى بزرگ هم چون اقيانوس آرام، بزرگ‌ترين طوفان‌ها را هم در خود مى‌پذيرند و آرامش آن‌ها بر هم نمى‌خورد. گاه انسان ظاهراً شكيبايى مى‌كند ولى چهره‌ اين شكيبايى را با سخنان نادرست كه نشانه ناسپاسى و عدم تحمل حادثه‌ها است زشت و بد نما مى‌سازد. اما افراد با ايمان و پر ظرفيت كسانى هستند كه در اين‌گونه حوادث هرگز پيمانه صبرشان لبريز نمى‌گردد، و سخنى كه نشان دهنده ناسپاسى و كفران و بى‌تابى و جزع باشد بر زبان جارى نمى‌سازند، صبر آن‌ها زيبا و صبر جميل است[10].

يكى از عواملى كه باعث اضطراب و نگرانى افراد مى‌شود دنيا پرستى و دلباختگى در برابر زرق و برق دنيا است در حالى كه تأسّى به زندگى دنيوى اولياء دين مى‌تواند اين دنياپرستى و شيفتگى در مقابل دنيا را از بين ببرد و در نتيجه اضطراب و نگرانى نسبت به امور دنيا نيز از بين مى‌رود.

اميرالمؤمنين على7 مى‌فرمايد: دنياى شما در نظر من بى‌ارزش‌تر از برگ درختى است كه در دهان ملخى باشد كه آن را مى‌جود[11].
با اين تفكر و شناخت چگونه امكان دارد نرسيدن به يك وسيله مادى يا از دست دادن آن، آرامش روح را بر هم زند و طوفانى از نگرانى در قلب و فكر انسان ايجاد كند[12].

[1]. (لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللّهَ كَثِيراً)، احزاب / 21.

[2]. شاملو، سعيد، بهداشت روانى، ص 96.

[3]. «هون على انه بعين الله، هون على ما نزل بى انه بعين الله»؛ بحارالانوار، ج 45، ص 46.

[4]. (وَقالَ الَّذِي آمَنَ يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ)؛ غافر / 38.

[5]. (وَكُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَجاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرى لِلْمُؤْمِنِينَ)؛ هود / 120.

[6]. تفسير نمونه، ج 9، ص 284.

[7]. تفسير الميزان، ج 11، ص 75.

[8]. تفسير نمونه، ج 19، ص 295.

[9]. همان، ج 9، ص 342.

[10].  تفسير نمونه، ج 9، ص 351.

[11]. «دنيا كم هذه اهون عندى من ورقة فى فم جرادة تقمضها»؛ نهج البلاغه، خطبه‌ي 224.

[12]. تفسير نمونه، ج 1، ص 214.