پرسش:

نقش پدر و مادر در تأمین بهداشت روانی خانواده چیست؟

˜ پاسخ:

يكى از وظايفى كه خداوند بر عهده والدين قرار داده است تربيت فرزندان و شكوفاكردن استعدادهاى فرزندان است و اين مسؤوليت آن‌چنان بزرگ است كه امام سجاد7 در قبول و انجام دادنش از خداوند كمك طلب مى‌كند[1]. و زمانى اين امر محقق مى‌شود كه در تمام مراحل از هنگام انتخاب همسر تا مرحله بلوغ، والدين به وظايف خود عمل نمايند.
1ـ توجه در انتخاب همسر

اسلام مرحله اول را انتخاب همسر مناسب مى‌داند. و سفارش مى‌كند با زنانى كه با شوهر و فرزندان مهربان هستند ازدواج نماييد[2] و بر حذر مى‌دارد از ازدواج نمودن با زنانى كه: در خانواده خود ذليل باشند و تحقير شده باشند و از نظر عاطفى داراى عقده حقارت هستند[3]. اين زنان چگونه مى‌توانند فرزندى را تربيت نمايند كه از بهداشت روانى سالم برخوردار باشد.
2ـ مراقبت‌هاى دوران باردارى

مرحله دوم: هنگام باردارى است و اسلام براى تأمين بهداشت روانى، در دو جنبه جسمى و روانى دستوراتى داده است. از لحاظ جسمى دستورات غذايى به زن حامله داده است؛ در روايتى پيامبر9 مى‌فرمايد: «بِِه باعث روشن شدن رنگ انسان و نيكو شدن فرزند مى‌شود»[4].

يا مى‌فرمايد: «بهترين غذاهاى شما، خرما است. به همسران خود از اين غذا بدهيد تا فرزندان شما صبور و بردبار به دنيا بيايند»[5].

غذا تأثير زيادى بر فرزندان دارد و لذا اسلام بر آن تأكيد مى‌نمايد. عدم توجه به اين دستورات و سوءتغذيه و بى‌نظمى‌هاى زيستى ـ شيميايى باعث آسيب ديدن جنين مى‌شود و جسم و به همراه آن بهداشت روانى به خطر مى‌افتد. مصرف آرام‌بخش‌ها، مواد مخدر، افراط زنان باردار در نوشيدن قهوه، چاى، شكلات و برخى نوشيدنى‌هاى گازدار، كه ماده‌اى به نام كافئين دارند بر جنين آسيب مى‌رساند. زنانى كه بيشتر سيگار مى‌كشند، نسبت به زنان غيرسيگارى، دو برابر بيشتر در معرض نوزادان زودرس قرار دارند. چون مرگ و مير كودكان زودرس خيلى بيشتر از كودكان عادى است و عقب‌ماندگى ذهنى نيز با زودرسى رابطه دارد، امروزه حتى معلوم شده است كودكانى كه تنها پدر آن‌ها سيگار مى‌كشد، بيشتر در معرض سرطان خون و مغز قرار دارند. بنابراين براى تضمين بهداشت روانى كودكان، حتماً بايد از مصرف سيگار و استفاده از داروهاى آرام‌بخش به هنگام باردارى خوددارى كرد.

امروزه معلوم شده است كه استفاده از مشروبات الكلى نيز بر جنين اثر مى‌گذارد و آسيب‌هاى وارده به مغز بر اثر مصرف زياد الكل با هيچ مراقبتى از بين نمى‌رود. حتى استفاده از لاك‌ناخن، روغن‌سر، حشره‌كش، مواد پاك كننده، آب و هواى آلوده، غذاهاى مانده، در معرض گازهاى بي‌هوشى قرار گرفتن (گازهايى كه در بيمارستان‌ها استفاده مى‌شود) و در معرض عكسبردارى‌ها واقع شدن نيز مى‌تواند بر جنين آسيب برساند[6].

از لحاظ روحى و روانى نيز اسلام به سلامت روح و روان در دوران حاملگى توجه نموده است و از رواياتى كه در مورد خوش‌رفتارى با زن و تأمين آرامش روانى زن بحث مى‌كند، مى‌توان استفاده كرد كه در دوران حاملگى نيز آرامش زن نقش مهمى در تربيت فرزند دارد. چون «عصبيت مادر» پيش از به دنيا آمدن طفل ممكن است به نيروهاى حياتى جنين لطمه وارد آورد تا آن‌جا كه او را به يك موجود عصبى مبدل كند[7]. استرس مادر مى‌تواند بر جنين آثار زيانبارى داشته باشد كه از پيامدهاى آن، ناراحتى در دستگاه گوارش و روده، كمردرد، سر درد، ضعف دستگاه ايمنى و غيره است كه اكثر اين ناراحتى‌ها از طريق خون مادر به جنين منتقل مى‌شود. لذا زن و شوهرهايى كه هر روز به خاطر امور جزيى بگو مگو مى‌كنند و براى يكديگر استرس مى‌آفرينند يا زن و شوهرهايى كه پرخاشگرى مى‌كنند، با چه اميدى در انتظار داشتن نوزاد سالمى هستند[8].

اسلام براى پاكى نسل مسلمين تمام مراقبت‌هاى لازم را در امر زناشويى دستور داده و به كليه جهات روحى و جسمى زن و مرد توجه نموده است. علاوه بر اين‌كه مردم را از ازدواج با بيماران شديد روانى، بسيار كم‌هوش‌ها و شراب‌خوارها برحذر داشته، در مقام مشورت و راهنمايى، ازدواج با افراد بداخلاق را نيز اجازه نداده است. در روايت از امام رضا7 آمده است كه شخصى مى‌گويد به امام گفتم كه يكى از بستگانم درخواست وصلت با من دارد ولى بداخلاق است، حضرت در جواب فرمود: «اگر اخلاقش بد است با او ازدواج نكن»[9].

اخلاق بد همسر باعث ناراحتى و تلخ شدن زندگى مى‌شود و روى فرزند هم تأثير نامطلوبى مى‌گذارد و باعث ايجاد زمينه‌هاى اضطراب‌انگيز، ترس، هيجانات مى‌باشد كه نتيجه‌اش تأثير منفى در جنين است. وحشت فوق‌العاده مادر، نگرانى‌ها، دلواپسى‌ها، نيازهاى ارضا نشده نيز در جنين اثر نامطلوب دارند[10].
3 ـ مراقبت‌هاى دوران كودكى

شير دادن

تغذيه نوزاد مى‌تواند بهداشت جسمى و روانى او را به شدت تحت تأثير قرار دهد. آسيب‌هاى وارده بر اثر سوء تغذيه چه از نظر جسمى و چه از نظر روانى مى‌تواند غير قابل جبران باشد[11].

خداوند در قرآن مى‌فرمايد: «مادران فرزند خود را دو سال تمام شير مى‌دهند اين براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند»[12].

در روايات تأكيد زيادى بر شير دادن به فرزند توسط مادر شده است. اميرالمؤمنين7 مى‌فرمايد: «هيچ غذايى براى فرزند با بركت‌تر و سودمندتر از شير مادر براى فرزندش نيست»[13].

تغذيه نوزاد با شير مادر براى هر دو طرف دستاوردهاى مفيدى دارد. مادرانى كه بچه خود را با سينه شير مى‌دهد، بيشتر احساس رضايت و لذت مى‌كنند. كودك نيز بر اثر تغذيه با سينه مادر، تماس با بدن او، احساس امنيت و خوشحالى مى‌كنند و شخصيت خود را به شيوه مناسب و استوار رشد مى‌دهد. پژوهشگران كشف كرده‌اند كه شير مادر سرشار از مواد ايمنى است كه كودك را در مقابل بسيارى از بيمارى‌ها حفظ مى‌كند[14].

يادگيرى

عامل ديگرى كه در بهداشت روانى كودك خيلى مؤثر است، يادگيرى است. امروزه همه روان‌شناسان قبول دارند كه كودك از لحظه تولد مى‌تواند ياد بگيرد. مثلاً نوزاد مى‌تواند واكنش‌هاى خود را با آن‌چه تقويت مى‌شود، انطباق دهد، مثلاً ياد مى‌گيرد كه چگونه گريه كند تا مادر به او شير بدهد؛ در تعاليم اسلام مستحب است كه در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپ اقامه بگويند. ابورافع مى‌گويد: «ديدم پيامبر9 هنگام تولد امام حسن7 در گوشش اذان گفت». ابن قيم جويز در كتاب تحفة المولود مى‌گويد: سِرّ اذان و اقامه در گوش راست و چپ نوزاد اين است كه اولين آهنگى كه به گوش انسان مى‌رسد، كلماتى باشد كه متضمن عظمت و كبريايى خدا و شهادتين است و انسان به هنگام تولد با شعار اسلام آشنا مى‌شود و به هنگام مرگ با كلمه توحيد، دنيا را وداع مى‌كند قطعاً آن‌چه گوش مى‌شنود و آن‌چه زبان زمزمه مى‌كند، در اعماق دل و جان اثر مى‌بخشد[15].

امروزه معلوم شده كه دستگاه شنوايى در لحظه تولد، رشد يافته‌تر است و در واقع جنين انسان حتى سه ماه پيش از تولد مى‌تواند صداهايى بشنود[16].

تعامل با فرزندان

عامل ديگرى كه مى‌تواند بر رشد عاطفى كودك اثر عميق داشته باشد تعامل يا كنش متقابل بين او و والدين است. همه تحقيقات بر اين نكته تأكيد دارند كه والدين بر شخصيت كودك خود اثر مى‌گذارند[17]. آن‌چه مايه تقويت عواطف مى‌شود عبارت است از مهرورزى به كودك، بوسيدن در موارد گوناگون، خريد نازش در برخى موارد، عدم ابراز خستگى از مراقبتش، عدم ابراز ناراحتى از بهانه گيريش، نداشتن قساوت و بى‌باكى درباره‌اش. پيامبر9 مى‌فرمود: «فرزندان خود را ببوسيد، زيرا بخاطر هر بوسه‌اى درجه‌اى در بهشت براى شما مهيا است».

مردى نزد حضرت رسول آمد و گفت: «من هرگز فرزندم را نبوسيدم. پيامبر به اصحابش فرمود: او را اهل دوزخ و عذاب مى‌بينم و او در نظر من اهل آتش است»[18].

بوسه والدين به هنگام تأثرات كودك مايه تسكين او است و ‌انديشه‌اش را آرامش مى‌بخشد و نقطه اتكايى براى او است. همين امر مايه احساس نشاط و شادى، اميد و دلگرمى به زندگى مى‌شود، ديد او را نسبت به جهان به تلخى‌ها و ناگوارى‌هاى او عوض مى‌كند[19].

اكثر مطالعات نشان مى‌دهد كودكان بزهكار ناسازگار و دشوار، در كودكى با آن‌ها بدرفتارى شده است كودكانى كه دائماً مى‌جنبند، آشفتگى دائمى دارند و براى والدين هميشه ايجاد مزاحمت مى‌كنند، به احتمال زياد خشونت والدين را برمى‌انگيزند، بديهى است كه خشونت والدين، استرس و ناكامى به همراه مى‌آورد و جو خانواده را ناپايدار مى‌كند بنابراين كودكان داراى خلق‌هاى گوناگون هستند، رفتارهاى متفاوت نشان مى‌دهند در اين ميان تنها كارى كه مى‌توان انجام داد اين است كه والدين رفتارهاى خود را با كودكان تطبيق دهند. آن‌ها بايد نگرش مثبت داشته باشند و به اطلاعات روان‌شناختى خود بيافزايند، والدين نبايد هر نوع جنب و جوش و سر و صداى ذاتى كودكان را نشانه مزاحمت و سلب آرامش والدين تفسير كنند، تحرك در ذات كودك است. بهانه‌گرفتن، گريه كردن سر و صدا راه‌انداختن و بسيارى كارهاى به ظاهر آزاررسانى براى جلب توجه است[20].

كودكان هر چند كه گستاخ و سخت سر و به هر ميزان كه سخت دل و بى‌تفاوت باشند باز هم تشنه محبتند و اين عطش به حدى است كه گاهى طفل خود را به بيمارى مى‌زند تا مهر ديگران را به سوى خود جلب كند و يا گاهى واقعاً بيمار مى‌شود، و درمانش ابراز محبت و دست مهر بر سر او كشيدن است. بسيارى از گريه‌هاى طفل و فريادهايش به خاطر آن است كه به او محبتى نمايند و لحظه‌اى او را در بغل گيرند.

گاهى تجلى آن به صورت لوس‌ بازى‌ها، تقليد كردن‌ها، ادا در آوردن‌ها است و زمانى به صورت حرف‌هاى زشت‌زدن، عمل مهم و خارق‌العاده نشان دادن، دروغ بافتن، خود را بزرگ جلوه دادن، شيرين كارى‌هاى خود را بيان كردن و غيره است. در همه حال او سعى دارد كه نظر اطرافيان را به سوى خود جلب كند تا به او مهر بورزند. از او دلجويى كنند و نياز او را به صورتى برآورده و عطش مهرطلبى او را سيراب كنند.

بررسى‌ها نشان مى‌دهد كه سعادت و خوشبختى طفل كاملاً به اين امر بستگى دارد كه والدين او چقدر دوستش دارند و به چه ميزان تأييدش مى‌كنند. كودك مورد علاقه والدين به هر صورتى كه زندگى كند خوشبخت است و اين خوشبختى را خود احساس مى‌كند و برعكس اگر احساس كند كه به او مهرى ندارند و علاقه‌اى به او ابراز نمى‌كنند به هر علت كه باشد خود را بدبخت و گرفتار مى‌داند[21].
4 ـ توصيه‌ها در ارضاى محبت

مى‌دانيم كه متمردترين و گستاخ ترين كودكان از راه مهر و محبت قابل اصلاحند و شايد يكى از علل گستاخى و تمرد آن‌ها كمبود مهر و به خاطر جستجوى محبت باشد. بدين جهت توصيه‌هاى روانشناسان اين است كه اين نياز، ارضا شود در تعاليم اسلام نيز به مهرورزى و ابراز محبت به كودك تأكيد زيادى شده است و در كتب فقهى اسلام بابى است كه در آن بحث از استحباب ابراز مهر و  حتى انجام آن به صورت وظيفه براى والدين است.

 پيامبر گرامى اسلام فرمودند: «كودكان را دوست بداريد و با آنان دلسوز و مهربان باشيد»[22]. و حتى پيامبر9 نگاه كردن پدر و مادر به فرزند از روى محبت را، عبادت مى‌داند[23] و امام صادق7 مى‌فرمايد: «خداوند به بنده رحم مى‌كند به جهت شدت دوستيش براى فرزندش»[24].

و در سخنى از حضرت موسى7 نقل شده است كه پرسيد: «خداوندا! چه عملى در نزد تو افضل است؟ در پاسخ شنيد: دوستى كودكان[25].
شيوه‌هاى مهرورزى

براى مهرورزى نسبت به كودكان راه‌ها و طرق بسيارى است از جمله دستور داده‌اند: به كودكان سلام كنيد، با او مصافحه كنيد، در ميان جمع او را به بازى بگيريد، اگر داستانى نقل مى‌كند گوش فرا دهيد، آن‌جا كه او مى‌خندد شما هم بخنديد، به او نشان دهيد كه از تأثّر او متأثّريد. با او چنان رفتار كنيد كه احساس ستم نكند و خود را مظلوم نپندارد[26]. به او هديه بدهيد و نيازهايش را برطرف نماييد. پيامبر9 مى‌فرمودند:

«كسى كه دخترش را خوشحال كند پاداش كسى را دارد كه بنده‌اى از فرزندان حضرت اسماعيل7 آزاد كرده است و كسى كه پسرش را خوشحال نمايد مانند آن است كه از خوف خداوند گريه كرده است و كسى كه از خوف خدا گريه كند خداوند او را داخل بهشت مى‌نمايد»[27].

تعاليم اسلام توصيه مى‌كند والدين، خود را مانند كودك، در نظر بگيرند و با او با حالت كودكى برخورد نمايند[28]. مطالعات نشان مى‌دهند كه رابطه والدين و كودك خيلى بيشتر از آن‌چه تا امروز فكر مى‌كردند اهميت دارد. حتى نوزاد نيز از تحريكات فيزيكى حاصل از بازى با پدر لذت مى‌برد. در خانواده‌هايى كه والدين با كودكان خود بازى نمى‌كنند، محرك‌هاى فيزيكى و روانى براى آن‌ها فراهم نمى‌آورند، آن‌ها را نوازش نمى‌كنند، دست به سر و صورتشان نمى‌كشند و بغل نمى‌گيرند، كودكان كم‌تر احساس امنيت مى‌كنند. اين كودكان، آسيب‌پذيرتر مى‌شوند و كم‌تر به دنبال ايجاد ارتباط با ديگران مى‌روند، بعدها نيز وقتى صاحب فرزند شدند، ممكن است مثل والدين خود كم‌تر عاطفى باشند. تحقيقاتى كه در 49 فرهنگ ابتدايى متفاوت در مورد زندانيان صورت گرفته، نتيجه داده است كه محروميت از تماس‌ها و نوازش‌هاى بدنى، عامل بنيادى در رشد بيگانگى عاطفى، روان‌پريشى، تجاوز، پرخاشگرى و حتى سوء استفاده از مواد مخدر و الكل است. والدين با دريغ كردن نوازش‌هاى جسمى از كودكان، فرزندانى به اجتماع تحويل مى‌دهند كه در ايجاد رابطه با ديگران ناتوان مى‌مانند و حتى براى انجام‌دادن رفتارهاى خشن و جنايت‌آميز آمادگى نشان مى‌دهند[29].
5 ـ لزوم آشنايى با توانايى‌هاى شناختى كودكان

همان‌گونه كه گفته شد در تعاليم اسلام آمده است هر كس كه فرزند دارد بايد خود را در حد كودك كند[30] و با زبان كودكى با فرزند برخورد نمايد. كودكان و والدين كنش متقابل دارند، به عبارت ديگر، رابطه والدين با فرزندان يك طرفه و از طرف والدين به طرف كودكان نيست، بلكه روابط آن‌ها و در واقع فرايند اجتماعى شدن كودكان دو طرفه است. آن‌ها داد و ستدهاى اجتماعى دارند و متقابلاً يكديگر را تحت تأثير قرار مى‌دهند. والدين، براى به دست گرفتن ابتكار عمل و انجام وظيفه الزاماً بايد اطلاعات خود را هر روزه غنى‌تر كنند تا بتوانند بر كودكان خود مؤثر واقع شوند. والدين بايد بدانند كه كودكان هر سن، توانايى انجام دادن چه كارهايى دارند و متناسب با توانايى‌ها از آن‌ها انتظار داشته باشند، مثلاً اگر والدين ندانند كه كودكان چه موقع مى‌توانند سخن بگويند، چه موقع مى‌توانند خواندن، نوشتن و حساب كردن بياموزند، چه موقع مى‌توانند با كودكان ديگر گروه تشكيل دهند. در چه سنى بيشتر نسبت به والدين ابراز مخالفت مى‌كنند چه موقع به مسائل جنسى فكر مى‌كنند و چه موقع مى‌توانند استدلال داشته باشند، نخواهند توانست فرزندان خود را بشناسند و رفتار مناسب نشان دهند. اين نوع والدين احتمالاً محيط خانواده را به محل عدم تفاهم و جنگ و جدل تبديل خواهند كرد و بهداشت روانى خود و فرزندان را به خطر خواهند ‌انداخت[31].
6 ـ كودك و نياز او به امنيت

آرامش و امنيت، شرط اول خوشبختى و سعادت كودك و شرط لازم و ضرورى براى ايجاد رشد و تحول كودك و از اوليه‌ترين نيازمندى‌هاى طفل است[32]. اكثر روان‌شناسان معتقدند كه در سال اول زندگى، بايد پايه‌هاى ايجاد و رشد عواطف از جمله احساس ايمنى گذارده شود. در اين بخش در باب احساس ايمنى به موضوعاتى اشاره مى‌كنيم:

الف: مواظبت كردن: يكى از طرق مهم تحريك احساس ايمنى در طفل، مواظبت كردن از بدن او، و در آغوش كشيدن و تغديه او است. علاقه مادر به كودك باعث مى‌شود تا نيازهاى اوليه كودك برآورده شود و زمينه براى احساس ايمنى آماده گردد اين رابطه اوليه كودك و مادر تجربه احساسى و ارتباطى بسيار مهمى را براى كودك پديد مى‌آورد كه بنياد احساس ايمنى و بسيارى از عواطف ديگر را در او پى‌ريزى مى‌كند.

ب: برقرارى رابطه عاطفى با كودك: يكى ديگر از عواملى كه باعث احساس ايمنى در كودك مى‌شود، برقرارى روابط عاطفى كودك با افراد ديگر خانواده است و كودك علاوه بر ارتباط داشتن با پدر و مادر بايد
با پدر بزرگ، مادر بزرگ و حتى دايى، عمو، عمه و خاله ارتباط داشته باشد و بسيارى از نيازهاى خود را برآورده سازد كه در بحث صله‌رحم به آن ‌پرداختيم.

ج: رابطه انتظارات و هدف‌ها با احساس ايمنى در كودك: در جريان رشد، كودك مى‌آموزد كه ديگران و به ويژه والدين از او انتظارات و توقعاتى دارند و به تدريج كه رشد مى‌كند اين انتظارات را درون فكنى مى‌كند و از آن خود مى‌نمايد و آن‌ها در واقع توقعاتى مى‌شوند كه او از خود دارد. كودك هدف‌هاى مهم را به طور جدى دنبال مى‌كند و اگر نتواند به آن‌ها دست يابد نگران مى‌شود. گاهى والدين بيش از حد توانايى و استعدادش از او انتظار دارند و اين خود سبب فشارهاى عاطفى بر كودك مى‌شود و ايجاد احساس ناايمنى مى‌كند و تعادل او را به هم مى‌ريزد[33]. توقعات زياد از حد، كودك را دلسرد و از زندگى مأيوس مى‌كند حتى گاهى طفل واكنش عصبى از خود بروز مى‌دهد و گاهى به لكنت زبان مى‌افتد[34].

دـ رابطه طرد كردن با احساس ناايمنى: طرد كردن پديده‌اى است كه بايد در ابعاد نسبى آن، مورد بحث قرار گيرد، ممكن است گاهى مقدارى طرد كردن ضرورى باشد ولى افراط در آن و به ويژه انجام آن در سال اول زندگى كه طفل بايد مورد پذيرش و محبت و توجه كامل والدين باشد، به شخصيت كودك آسيب مى‌رساند و در او ايجاد احساس ناايمنى مى‌كند. شخصيت كودك انسان در سال اول زندگى بر پايه ارضا استوار است و نه محروميت. طفلى كه در سال اول زندگى در رفاه و رضايت و آرامش به سر مى‌برد زمينه‌هاى ايجاد طرز فكر مثبت، اعتماد به نفس، رضايت از خود و ديگران و احساس ايمنى در او بنا مى‌شود[35]. در روايتى امام موسى بن جعفر7 در جواب شخصى كه از فرزندش نزد آن حضرت شكايت كرده بود فرمودند: «فرزندت را كتك نزن ولى از فرزندت دورى كن ولى اين دورى كردن و كم‌توجهى به فرزندت نبايد طولانى شود»[36]. گرچه در بعضى از مواقع براى تنبيه كودك بايد از او كناره‌گيرى كرد ولى اين دورى‌كردن و طرد كردن بايد موقتى و زودگذر باشد به نحوى كه كودك تنبيه گردد ولى نبايد طولانى شود تا كودك احساس ناايمنى نمايد. لذا است كه روان‌شناسان مى‌گويند براى اصلاح كودك اگر با او قهر كرديد زود آشتى كنيد يا اين كه مى‌گويند هرگز پدر و مادر تواماً با كودك قهر نكنند، اگر يكى با او قهر كرد و ديگرى آشتى باشد و زمينه را براى آشتى او فراهم نمايد تا طفل امنيت خود را در خطر نبيند[37].

هـ ـ رابطه خواهران و برادران با احساس ايمنى: در اسلام تأكيد فراوانى بر مسأله مساوات بين فرزندان شده است. پيامبر9 مردى از انصار را ديد كه دو فرزندش همراه او بودند و اين مرد انصارى يكى فرزندان را بوسيد و به ديگرى توجهى نكرد حضرت به انصارى فرمود: «چرا به طور مساوات برخورد نكردى و هر دو فرزندت را نبوسيدى»[38]. فرق گذاردن بين فرزندان باعث تحريك حسادت مى‌شود.

هم‌چنين احساس ناايمنى كودكانى كه دائماً با خواهران و برادران خود به طور تحقيرآميزى مقايسه مى‌شوند، شدت مى‌يابد، اين وضع به ويژه در مورد آن‌هايى كه از لحاظ سنى به يكديگر نزديك‌ترند بيشتر يافت مى‌شود.
اين كودكان سعى مى‌كنند كه دائم با يكديگر رقابت كنند و بر همه غلبه نمايند، در حالى كه اگر شكست بخورند احساس ناايمنى در آن‌ها تقويت خواهد شد. كودك در متن ارتباطاتى كه از سوى اولياء بين افراد خانواده و به ويژه خواهران و برادران ايجاد مى‌شود قسمت عمده‌اى از خودپندارى خود را كسب مى‌كنند، اگر اين ارتباطات براى شخصيت كودك تحقيرآميز و تهديد كننده باشد، او دچار احساس خود كم‌بينى و در نتيجه احساس ناايمنى شديد مى‌شود[39].

[1]. «اعنى على تربيتهم وتادبيهم وبرّهم»، صحيفه سجاديه، دعاى 25.

[2]. قال رسول الله9: «خير نسائكم نساء قريش الطفهن بازواجهن، وارحمهن باولادهن...»، وسائل، ج 14، ص 20.

[3]. «الا اخبركم بشرار نسائكم؟ الذليلة فى اهلها العزيزة مع بعلها»، فروع كافى، ج 5، ص 325.

[4]. قال رسول الله9: «السفرجل يصفى اللون ويحسن الولد...»، بحار، ج 101، ص 81.

[5]. عن اميرالمؤمنين7: «خير تمراتكم البرنى فاطعموا نسائكم فى نفاسهن تخرج اولادكم حلماء»، بحار، ج 101، ص 116؛ همچنين از امام صادق7: «اطعموا البرّنّى نسائكم فى نفاسهن تحلم اولادكم»؛ همان، ص 111.

[6].گنجى، حمزه، بهداشت روانى، ص 119.

[7]. فلسفى، محمد تقى، گفتار فلسفى كودك، ص 118، به نقل از كتاب ما و فرزندان ما، ص 27.

[8]. حمزه گنجى، حمزه بهداشت روانى، ص 120.

[9]. «عن الحسن بن بشار الواسطى قال كتبت الى ابى الحسن الرضا7: ان لى قرابة قد خطب الى وفى خلقه سوء قال لاتزوجه ان كان سيى الخلق»؛ وسائل، ج 5، ص 10.

[10]. قائمى، على، خانواده و تربيت كودك، انتشارات دارالتبليغ، قم، ص 98.

[11]. گنجى، حمزه ـ بهداشت روانى، ص 121.

[12]. (وَالْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ)؛ بقره / 233.

[13]. قال اميرالمؤمنين7: «ما من لبن رضع به الصبى اعظم بركة عليه من لبن امه»؛ وسائل الشيعه،
ج 21، ص 453.

[14]. گنجى، حمزه، بهداشت روانى، ص 122.

[15]. بهشتى، احمد، اسلام و تربيت كودكان، ج 1، ص 58 (مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى، چاپ اول).

[16]. شاملو، سعيد، بهداشت روانى، ص 122.

[17]. گنجى، حمزه بهداشت روانى،  ص 123.

[18]. عن ابى عبدالله7: «جاء رجل الى النبى9 فقال: ما قبّلت صبياً قط فلما ولّى قال رسول9: هذا رجل عندى انه من اهل النار»؛ وسائل الشيعه، ج 15، ص 202.

[19]. قائمى، على، خانواده و تربيت كودك، ص 169.

[20]. شاملو، سعيد، بهداشت روانى، ص 123.

[21]. قائمى، على، خانواده و تربيت كودك، ص 188.

[22]. قال رسول الله9: «احبوا الصبيان و ارحموهم، وسائل الشيعه»؛ ج 15، ص 201.

[23].  قال رسول الله9: «نظر الوالد الى ولده حباً له عباده، مستدرك الوسائل»؛ ج 15، ص 170.

[24].  كافي، ج 6، ص 50، حديث 5 و وسائل، ج 21، ص 483.

[25]. قال موسى بن عمران: «يا‌رب اىُّ الاعمال افضل عندك؟ فقال،حب الاطفال»؛ بحار، ج101، ص105.

[26]. قائمى، على، خانواده و تربيت كودك، ص 190.

[27]. قال رسول الله9: «من فرح ابنة فكانما اعتق رقبة من ولد اسماعيل ومن اقر بعين ابن فكانما بكى من خشية الله ومن بكى من خشية الله ادخله جنات النعيم»؛ بحار، ج 101، ص 94.

[28]. قال اميرالمؤمنين على7: «من كان له ولد صبا» و هم‌‌چنين قال النبى9: «من كان عنده صبى فليتصاب له»؛ وسائل، ج 15، ص 203.

[29]. گنجى، حمزه، بهداشت روانى، ص 145.

[30]. «من كان له صبى فليتصاب له»؛ وسائل الشيعه، ج 15، ص 203.

[31]. گنجى، حمزه، بهداشت روانى، ص 124.

[32]. قائمى، على، خانواده و تربيت كودك، ص 194.

[33]. شاملو، سعيد، بهداشت روانى، ص 95.

[34]. قائمى، على، خانواده و تربيت كودك، ص 196.

[35]. شاملو، سعيد، بهداشت روانى، ص 96.

[36]. فقال7: «لاتضربه واهجره ولاتطل»؛ بحار، ج 101، ص 99.

[37]. قائمى، على، خانواده و تربيت كودك، ص 202.

[38]. «وراى رسول الله9، رجلا من انصار له ولدان قبل احدهما وترك الاخر فقال7: هلاًّ واسيت بينهما»؛ بحار، ج  101، ص 99.

[39]. شاملو، سعيد، بهداشت روانى، ص 96.