پرسش:

آيات جامعه شناختي قرآن کدام است؟

Article I.                  ˜ پاسخ:

با تفکر و تدبر در آيات قرآن مجيد به صورت واضح معلوم مي‌شود که مسائل اجتماعي از ديدگاه قرآن کريم از اهميت ويژه‌اي برخوردار است و آنچه بشر در مباحث اجتماعي احتياج دارد تا به هدايت و تکامل واقعي برسد، بيان شده است.

ما در اين‌جا به فهرستي از مباحث مطرح شده در قرآن مجيد پيرامون مباحث اجتماعي مي‌پردازيم و انديشه‌هاي اجتماعي و مسائل اجتماعي که در قالب آيات مطرح شده يا بدانها اشاره شده را بيان مي‌کنيم، هر چند که بررسي اين موارد و اظهار نظر قطعي در مورد آن‌ها نيازمند بررسي تفسيري و تطبيقي با علوم اجتماعي است.
(a)      الف: مسائل مربوط به روابط‌خانوادگي و تأثيرات‌فردي‌و‌اجتماعي آن

خانواده به عنوان کوچک‌ترين واحد اجتماعي مفهومي انتزاعي است که در محدودترين گستره‌ مفهومي خود با ازدواج ميان مرد و زن شکل مي‌گيرد و با تولد فرزندان مفهوم خانواده گستردگي بيشتري مي‌يابد. با ملاحظه بستگان نزديک ـ همچون پدر بزرگ، مادر بزرگ، عمه‌ها، عموها، خاله‌ها، دايي‌ها و فرزندان آنان ـ گستره سوم مفهوم خانواده که به معناي خانواده بزرگ است، شکل مي‌گيرد. البته با ملاحظه همه بستگان با چند واسطه، مفهوم «تبار و عشيره» نيز مي‌تواند شکل گيرد. بنابراين بررسي روابط خانوادگي در اين گستره وسيع، مباحث گسترده‌اي را نيز مي‌طلبد[1].

در قرآن کريم به مباحث و مسائل خانواده در هر سه بستر توجه شده است که به آن مباحث مي‌پردازيم:
(b)      1. ازدواج و تاثيرات فردي و اجتماعي آن

1 ـ 1. منع ازدواج با زنان مشرک (بقره/221)

(وَلاَ تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّي‏ يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِن مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّي‏ يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِن مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوا إِلَي الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ)؛ «و با زنان مشركِ [بت‌پرست‏]، ازدواج نكنيد؛ تا ايمان آورند. و مسلماً كنيز با ايمان، از زن (آزاد بت‌پرستِ) مشرك به خاطر است؛ و اگر چه شما را به شگفت آورد. و به مردان مشرك [بت‌پرست‏] زن مدهيد، تا ايمان آورند؛ و مسلماً برده با ايمان، از مرد (آزاد بت‌پرستِ) مشرك به خاطر است؛ و اگر چه شما را به شگفت آورد. آنان به سوي آتش فرامي‏خوانند؛ و خدا با رخصت خود، به سوي بهشت و آمرزش فرا مي‏خواند و آياتش را براي مردم روشن بيان مي‏كند، باشد كه آنان متذكِّر شوند.»

1ـ2. تعدد زوجات به شرط عدالت (نساء / 3)

(وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي‏ فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَي‏ وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذلِكَ أَدْنَي‏ أَلَّا تَعُولُوا)؛ «و اگر مي‏ترسيد كه دادگري را، در (مورد ازدواج دختران) يتيم رعايت نكنيد، پس آنچه از زنان، دلخواهتان است، دو دو و (يا) سه سه و (يا) چهار چهار، به زني بگيريد. و اگر مي‏ترسيد عدالت را رعايت نكنيد، پس (به) يك (همسر)، يا آنچه (از كنيزان) مالك شده‏ايد، (اكتفا كنيد.) اين [كار]، به (عيال‏وار نشدن و ستم نكردن و) منحرف نشدن نزديك‏تر است.»

1 ـ3. منع ازدواج با محارم (نساء/ 23)

(حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالاَتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُم مِن نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلاَئِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلاَبِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَاقَدْ سَلَفَ إِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُوراً رَحِيماً)؛ (بر شما حرام شده است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‏هايتان و خاله‏هايتان و دخترانِ برادر و دخترانِ خواهر و مادران (رضاعي)تان كه‏ شما را شير داده‏اند و خواهران رضاعي شما و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان كه در دامانِ شما [پرروش يافته‏اند،] از همسرانتان كه با آنان همبستر شده‏ايد؛ ـ و اگر با آنان همبستر نشده‏ايد، پس بر شما هيچ گناهي نيست (كه با دخترانشان ازدواج كنيد) ـ و (نيز حرام است بر شما ازدواج با) همسران پسرانتان كه از پشت (و نسل) شما هستند، و اينكه بين دو خواهر (در ازدواج) جمع كنيد؛ مگر آنچه كه بتحقيق در گذشته واقع شده؛ [چرا] كه خدا، بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.»

1ـ4. ازدواج با اهل کتاب (مائده / 5)

(الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوْتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوْتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ)؛ «امروز، (همه) پاكيزه‏ها براي شما حلال شده و غذاي كساني كه به آنان كتاب (الهي) داده شده، براي شما حلال، و غذاي شما براي آنان حلال است؛ و (نيز) زنان پاكدامن از مؤمنان، و زنان پاكدامن از كساني كه پيش از شما به آنان كتاب [الهي] داده شده (حلال‏اند؛) هنگامي كه مَهرهايشان را به آنان بپردازيد، در حالي كه پاكدامناني غير زشت‏كارِ (غير زناكار) باشيد، و نه اينكه زنان را در پنهاني دوست (خود) بگيريد. و هر كس (اركان) ايمان را انكار كند، پس قطعاً عملش تباه گشته؛ و او در آخرت از زيانكاران است.»

1ـ5. منع ازدواج با زنان مشرک و زناکار (نور/ 3)

(الزَّانِي لاَيَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لاَيَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذلِكَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ)؛ «مرد زناكار جز با زن زناكار يا زن مشرك ازدواج نمي‏كند؛ و زن زناكار، جز مرد زناكار يا مرد مشرك، با او ازدواج نمي‏كند؛ و اين (ازدواج) بر مؤمنان حرام شده است.»

1ـ6. توصيه به ازدواج پسران و دختران (نور/ 32)

(وَأَنكِحُوا الْأَيَامَي‏ مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)؛ «و افراد بي‏همسرتان، و شايستگان از بندگانتان و كنيزانتان را به ازدواج (يكديگر) درآوريد؛ اگر نيازمند باشند خدا از بخشش خود آنان را توانگر مي‏سازد و خدا گشايشگري داناست.»

1ـ7. در پيش گرفتن عفت در صورت مانع براي ازدواج (نور/ 33)

(وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لاَيَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّي‏ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلاَتُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَي الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ‌ ‌اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ)؛ «و كساني كه (وسايل) ازدواج نمي‏يابند، بايد خويشتنداري كنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد. و از ميان آنچه (از بردگان) مالك شده‏ايد كساني كه خواستار (قرارداد آزادي =) مُكاتبه هستند، پس با آنان (قرارداد) مُكاتبه ببنديد، اگر در (آزادي) ايشان نيكي مي‏دانيد؛ و از مال خدا كه به شما داده، به آنان بدهيد. و كنيزان جوانسال خود را اگر پاكدامني را مي‏خواهند بر تجاوزكاري (= زنا) به اكراه وامَداريد تا (كالاي) ناپايدار زندگي پست (دنيا) را بجوييد؛ و هر كس آنان را (بر اين كار) به اكراه وادار كند (و پشيمان شود،) پس بعد از اكراه آنان خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.»

1ـ8. ازدواج‌هاي مجاز (احزاب/ 50)

(يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالاَتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلاَ يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً)؛ «اي پيامبر! در واقع ما براي تو حلال كرديم، همسرانت را كه مَهرشان را پرداخته‏اي و آنچه (از كنيزان) كه مالك شده‏اي از آنچه (از غنايم و اَنفال) كه خدا به تو بازگردانده است و دختران عمويت و دختران عمه‏هايت و دختران دايي‏ات و دختران خاله‏هايت كه با تو مهاجرت كردند؛ و (نيز حلال كرديم) زنِ با ايمان را، در صورتي كه خودش را به پيامبر ببخشد، اگر پيامبر بخواهد كه او را به همسري برگزيند؛ در حالي كه (چنين ازدواجي) مخصوص توست نه ساير مومنان؛ بيقين مي‏دانيم آنچه را واجب كرديم براي آنان در مورد همسرانشان و آنچه (از كنيزان) مالك شده‏اند. (اين اجازه ازدواج) بدين خاطر است كه هيچ تنگي (و محدويتي) بر تو نباشد؛ و خدا بسيار آمرزنده مهرورز است».

1ـ9. شما را جفت (زن و مرد) آفريديم (توصيه به ازدواج) (نبأ / 8)

(وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجاً)؛ «و شما را جفت‏هايي آفريديم».
(c)       2. طلاق و تاثيرات اجتماعي آن:

2ـ1. احکام طلاق و آگاهي خداوند از کردار و گفتار زنان (بقره/ 227 به بعد)

(وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)؛ «و اگر تصميم به طلاق گرفتند، پس (مانعي ندارد؛ چرا) كه خدا شنواي داناست.»

2ـ2. سرنوشت فرزند بعد از طلاق (بقره/ 233)

(وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَي الْمَوْلُودِ لَهُ‌ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَتُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لاَتُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلاَمَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَي الْوَارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُوا أَوْلاَدَكُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)؛ «و مادران، فرزندانشان را دو سال كامل، شير مي‏دهند. (اين) براي كسي است كه بخواهد [دوران‏] شير دادن را به اتمام رساند. و بر آن كس كه نوزاد برايش متولّد شده، لازم است خوراك آن (مادر)ان و پوشاك آنان را بطور پسنديده [در دوران شير دادن فراهم آورد]. هيچ كس، جز به اندازه توانائيش، تكليف نمي‏شود. هيچ مادري به واسطه فرزندش ضرر نبيند (و به او زيان نرساند)؛ و نه كسي كه فرزند برايش متولد شده به واسطه فرزندش (ضرر ببيند و به او زيان رساند) و بر وارث مانند اين (احكام واجب) است. و اگر آن دو، با رضايت و مشورت يكديگر، بخواهند [كودك را زودتر] از شير باز گيرند، پس هيچ گناهي بر آن دو نيست. و اگر خواستيد دايه‏اي براي فرزندان خود بگيريد، پس هيچ گناهي بر شما نيست؛ هنگامي كه آنچه را (وعده) داده‏ايد بطور پسنديده بپردازيد و [خودتان را] از [عذاب‏] خدا حفظ كنيد؛ و بدانيد كه خدا به آنچه انجام مي‏دهيد، بيناست».

2ـ3. احکام طلاق به صورت مشروح (بقره/ 237ـ236)

(لاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَي الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَي الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعَاً بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَي الْمُحْسِنِينَ)؛ «هيچ گناهي بر شما نيست اگر زنان را طلاق دهيد، مادامي كه با آنان تماس نگرفته‏ايد يا برايشان مهريه‏اي تعيين نكرده‏ايد. و (در اين هنگام با هديه‏اي مناسب) بهره‏مندشان سازيد. توانگر به اندازه [توانايي‏] اش و تنگدست به اندازه خودش كالايي (بعنوان هديه‏اي) پسنديده بدهد. [و اين كار] حقّي بر عهده نيكوكاران است.»

2ـ4. مدت عده زنان بعد از طلاق (احزاب / 49)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! هنگامي كه زنان با ايمان را به همسري گرفتيد، سپس قبل از تماس با آنان، طلاقشان داديد، پس براي شما هيچ عدّه‏اي كه آن را بشماريد، بر عهده آن (زن) ان نيست؛ پس آنان را (با هديه‏اي) بهره‏مند سازيد و با آزادي نيكويي رهايشان سازيد.»

2ـ5. مدت عده براي طلاق و توصيه به نگهداري زنان در منزل مگر دچار عمل زشت اخلاقي شوند. (طلاق/ 1 و 4)

(يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لاَتُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَايَخْرُجْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لاَتَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً)؛ «اي پيامبر! هنگامي كه زنان را طلاق مي‏دهيد پس آنان را در (زمان) عِدّه‌شان طلاق دهيد و عدّه را شمارش كنيد؛ و [خودتان را] از [عذاب] خدايي حفظ كنيد كه پروردگار شماست؛ آن (زنـ)ـان را از خانه‏هايشان بيرون نرانيد و (آنان نيز در زمان عدّه) بيرون نروند، مگر آنكه [كار] زشت آشكاري (به بار) آورند؛ و اين‌ها مرزهاي خداست و هركس از مرزهاي خدا تعدّي كند پس يقيناً به خودش ستم كرده است؛ نمي‏داني شايد خدا بعد از اين، كاري پديد آورد».

2ـ6. دو شاهد براي طلاق (طلاق/ 2)

(فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً)؛ «و هنگامي كه سرآمد (عدّه) آنان (به روزهاي پاياني) رسيد پس آنان را بطور پسنديده نگاه داريد يا بطور پسنديده از آنان جدا شويد؛ و از شما (مسلمانان) دو مرد عادل را گواه گيريد و گواهي را براي خدا برپا داريد؛ اين (چيزي) است كه كساني كه به خدا و روز بازپسين همواره ايمان آورند بدان پند داده مي‏شوند و هركس [خودش] را از [عذاب] خدا حفظ كند، برايش محل خارج‌شدن (از مشكلات) قرار مي‏دهد».
(d)      3. روابط زناشويي و تاثيرات فردي و اجتماعي آن

3ـ1. روابط زناشويي در ماه مبارک رمضان (بقره/ 187)

(أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَي‏ نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّي‏ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ وَلاَتُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ)؛ «در شب روزه‏داري، همبستري با زنانتان، بر شما حلال گرديده؛ آنان لباسي براي شما و شما لباسي براي آنان هستيد. خدا مي‏دانست كه شما همواره به خودتان قصد خيانت داشتيد؛ پس توبه شما را پذيرفت و از شما در گذشت. پس اكنون [مي‏توانيد] با آنان همبستر شويد و آنچه را خدا براي شما مقرر داشته بجوييد، و بخوريد و بياشاميد، تا رشته سپيد بامداد، از رشته سياه (شب) بر شما نمودار گردد؛ سپس روزه را تا شب، به اتمام رسانيد و در حالي كه شما در مسجدها اعتكاف كرده‏ايد، با آن (زنـ)ـان همبستر نشويد. اين، مرزهاي خداست؛ پس بدان نزديك نشويد! اينگونه خدا آياتش را براي مردم، روشن بيان مي‏كند، تا شايد آنان [خود را] حفظ كنند».

3ـ2. مجامعت (بقره/ 223)

(نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوْا حَرْثَكُمْ أَنَّي‏ شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ)؛ «زنان شما، كشتزار شما هستند؛ پس هر گونه بخواهيد، (مي‏توانيد) به كشتزارتان [در] آييد، و (اثر نيكي) براي خودتان، از پيش بفرستيد. و [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد و بدانيد كه شما او را ملاقات خواهيد كرد. و مؤمنان را مژده ده».
(e)       4. رفتار با زنان و تاثيرات اجتماعي آن

4ـ1. مذمت بهانه‌جويي و سخت‌گيري نسبت به زنان مگر در صورت انجام عمل زشت (نساء/ 19)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَيَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهاً وَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَي‏ أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! براي شما جايز نيست كه زنان را بر خلاف ميلـ(ـشان) ارث ببريد و بر آنان سخت‏گيري نكنيد تا بخشي از آنچه (مهريه) به آنان داده‏ايد، (از دستشان به در) بريد؛ مگر آنكه زشتكاري آشكاري انجام دهند و با آنان بطور پسنديده رفتار كنيد و اگر آنان ناخوشايندتان بودند، پس (فوراً تصميم به جدايي نگيريد،) چه‌ بسا چيزي ناخوشايند شماست و خدا در آن خير فراواني قرار مي‏دهد.»

4ـ2. طرز رفتار با زنان بعد از اتمام عده و ايامي که قرار است طلاق صورت گيرد (طلاق/ 2)

(فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً)؛ «و هنگامي كه سرآمد (عدّه) آنان (به روزهاي پاياني) رسيد پس آنان را بطور پسنديده نگاه داريد يا بطور پسنديده از آنان جدا شويد و از شما (مسلمانان) دو مرد عادل را گواه گيريد و گواهي را براي خدا برپا داريد؛ اين (چيزي) است كه كساني كه به خدا و روز بازپسين همواره ايمان آورند بدان پند داده مي‏شوند و هركس [خودش] را از [عذاب] خدا حفظ كند برايش محل خارج‌شدن (از مشكلات) قرار مي‏دهد».

4ـ3. مذمت آزار و اذيت زنان مطلقه، نفقه زنان مطلقه و اجرت آنان در مقابل شيردادن به فرزند (طلاق/ 7 و 6)

(أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنتُم مِن وُجْدِكُمْ وَلاَتُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَإِن كُنَّ أُولاَت حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّي‏ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُم بِمَعْرُوفٍ وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَي)؛ «آن (زنـ)ـان را هرجا كه سكونت داريد [و] در توان شماست، سكونت دهيد؛ و به آنان زيان نرسانيد تا برآنان تنگ گيريد و اگر (آنان) باردار باشند، پس براي آنان هزينه كنيد تا اينكه آنان وضع حمل كنند واگر براي (كودك) شما شير مي‏دهند، پس پاداش آنان را به ايشان بدهيد و (در مورد كودك) بين خودتان بطور پسنديده مشورت كنيد؛ و اگر هر دو به سختي افتاديد (و به توافق نرسيديد) پس بزودي (زن) ديگري او را شير مي‏دهد».
(f)       5. روابط فرزند و والدين و تاثيرات فردي و اجتماعي آن

5ـ1. فرزندان قبل از بلوغ در سه وقت بايد براي ورود بر پدر و مادر اجازه بگيرند (نور/58)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الفَجْرِ وَحينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِن الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلاَةِ الْعِشَاءِ ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلاَ عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَي‏ بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآيَاتِ وَاللَّهُ عَليمٌ حَكِيمٌ)؛ «اي كساني كه ايمان آورديد! بايد كساني (از بردگان) كه مالك شده‏ايد و كساني (از كودكان) كه به بلوغ نرسيده‏اند، در سه مرتبه از شما رخصت بگيرند: پيش از نماز صبح و هنگام نيمروز كه لباس‏هاي (رسمي) خود را فرو مي‏نهيد و بعد از نماز عشا [اينها] سه (وقت مخصوص) امور جنسي شماست؛ كه بعد از آن (زمان)ها هيچ گناهي بر شما و بر آنان نيست (كه بدون رخصت وارد شوند چراكه) برخي از شما بر (گرد) برخي (ديگر) از شما مي‏چرخيد؛ اينگونه خدا آيات را براي شما روشن بيان مي‏كند، و خدا داناي فرزانه است».

5ـ2. اجازه‌گرفتن فرزندان بعد از بلوغ براي واردشدن بر پدر و
مادر (نور/59)

(وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِه وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ)؛ «و هنگامي كه كودكان شما به بلوغ مي‏رسند پس بايد (در همه اوقات براي ورود به اتاق خصوصي پدر و مادر) رخصت بگيرند، همان‌گونه كه كساني (از بزرگسالان) كه پيش از آنان بودند رخصت مي‏گرفتند؛ اينگونه خدا آياتش را براي شما روشن بيان مي‏كند، و خدا دانايي فرزانه است».

5ـ3. نيکي به پدر و مادر و خويشان (بقره/83؛ انعام/ 151 و عنکبوت/ 8)

(وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلَّا اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَذِي الْقُرْبَي‏ وَالْيَتَامَي‏ وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلاً مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ)؛ «و (ياد كنيد) هنگامي را كه از بني‏اسرائيل (= فرزندان يعقوب) پيمان محكم گرفتيم كه: «جز خدا را نپرستيد، و به پدر و مادر، و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكي كنيد و با مردم نيكو سخن گوييد، و نماز را بر پا داريد و [ماليات] زكات را بپردازيد.» سپس، جز اندكي از شما، روي برتافتيد در حالي كه شما رويگردان بوديد».

5ـ4. مهرباني با والدين و ساير طبقات (نساء/36)

(وَاعْبُدُوا اللّهَ وَلاَتُشْرِكُوا بِهِ‌ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَبِذِي‌الْقُرْبَي‏ وَالْيَتَامَي‏ وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَي‏ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مِن كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً)؛ «و خدا را بپرستيد؛ و هيچ چيز را با او شريك مگردانيد؛ و نيكي كنيد به پدر و مادر و به نزديكان و يتيمان و بينوايان و همسايه نزديك و همسايه دور و دوست [و همنشين‏] و در راه مانده و آنچه (از بردگان) كه شما مالك هستيد كه خدا كسي را كه متكبّرِ خيال‏پرداز [و] فخر فروش است، دوست نمي‏دارد».

5ـ5. نيکي به والدين و سخن نيک و مذمت کلام تند (اسراء/ 23)

(وَقَضَي‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلَا تَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَلاَتَنْهَرْهُمَا وَقُل لَهُمَا قَوْلاً كَرِيماً)؛ «و پروردگارت فرمان قطعي داده: كه جز او را نپرستيد؛ و به پدر و مادر نيكي كنيد؛ اگر يكي از آن دو يا هر دو نزد تو به [سنّ‏] پيري برسند، پس به آن دو «اُف» (= كوچك‏ترين سخن اهانت‏آميز) مگوي؛ و آن دو را با پرخاش مران؛ و به آن دو سخني ارجمند گوي».

5ـ6. سرّ رسيدن حضرت يحيي به مقام نبوت (عبادات و نيکي به والدين) (مريم/54)

(وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيّاً)؛ «و در كتاب (قرآن) اسماعيل را ياد كن كه او راست وعده بود و (نيز) فرستاده‏اي والا [مقام‏] بود».

5ـ7. توصيه به احسان به والدين و شرح زحمات مادر طي دوران حاملگي و مراحل بعد از آن (احقاف / 15)

(وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً حَتَّي‏ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَي‏ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ)؛ «و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكي كند؛ مادرش با ناگواري او را بارداري كرد و با ناگواري او را بزاد، و بارداري او و از شير باز گرفتنش سي ماه است؛ تا اينكه به حدّ رشدش برسد و به چهل سالگي رسد، گويد: «پروردگارا! به من الهام كن، كه نعمتت را كه بر من و بر پدر و مادرم ارزاني داشتي، سپاسگزاري كنم، و اينكه [كار] شايسته‏اي كه آن را مي‏پسندي انجام دهم؛ و براي من در نسلم شايستگي پديد آور؛ در واقع من به سوي تو بازگشتم و در حقيقت من از تسليم شدگان هستم.»

5 ـ 8. مذمت گفتن «افّ» به پدر و مادر (احقاف / 17)

(وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ)؛ «و كسي كه به پدر و مادرش گفت: «اُف (= كوچك‏ترين سخن اهانت آميز) بر شما باد، آيا به من وعده مي‏دهيد كه (من از قبر) بيرون آورده مي‏شوم؟! در حالي كه گروه‏ها (و نسل‏ها)يي پيش از من در گذشتند (و كسي زنده نشد.)» و آن دو از خدا ياري خواهند (و گويند:) واي بر تو! ايمان بياور كه وعده‌ خدا حق است. و[لي آن فرزند] گويد: «اين جز افسانه‏هاي پيشينيان نيست»».

5ـ9.شرط سرپرست قرارندادن والدين (مشرک‌ ماندن آن‌ها) (توبه/ 23)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَتَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَي الْإِيمَانِ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِنكُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! اگر پدران شما و برادرانتان، كفر را بر ايمان ترجيح دهند، (آنان را) سرپرست و ياور مگيريد! و هر كس از شما كه آنان را ياور و سرپرست (خود) قرار دهد، پس تنها آنان ستمكارند».

5ـ10. عدم اطاعت از والدين فقط در صورت درخواست شرک از فرزند (لقمان/15)

(وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَي‏ أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ‌ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفاً وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ)؛ «و اگر آن دو، تلاش كنند براي اينكه تو چيزي را كه بدان هيچ دانشي نداري، همتاي من قراردهي، پس از آن دو اطاعت مكن؛ و [لي‏] در دنيا با آن دو بطور پسنديده همنشيني كن؛ و از راه كسي كه به سوي من بازگشته، پيروي كن. سپس بازگشت شما فقط به سوي من است و شما را به آنچه همواره انجام مي‏داديد، خبر مي‏دهم».
(g)      6. مهريه و هزينه زنان و تاثيرات فردي و اجتماعي آن

6ـ1. طلاق منع نشده ليکن بهره‌مند نمودن زن از مساعدت توصيه شده (بقره/ 236)[2]

(لاَجُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَي الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَي الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعَاً بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَي الْمُحْسِنِينَ)؛ «هيچ گناهي بر شما نيست اگر زنان را طلاق دهيد، مادامي كه با آنان تماس نگرفته‏ايد يا برايشان مهريه‏اي تعيين نكرده‏ايد و (در اين هنگام با هديه‏اي مناسب) بهره‏مندشان سازيد. توانگر به اندازه [توانايي‏]‌اش و تنگدست به اندازه خودش كالايي (بعنوان هديه‏اي) پسنديده بدهد. [و اين كار] حقّي بر عهده نيكوكاران است».

6ـ2. پرداخت مهريه زنان، کم‌نکردن آن و رفتارمناسب با زنان (نساء/4)[3]

(وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً)؛ «و مَهريه‏هاي زنان را (به عنوان هديه يا) بدهي به آنان بپردازيد؛ و اگر به ميل خودشان چيزي از آن را به‏شما [ببخشند]، آن را گوارا (و پاك و) دلچسب بخوريد».

6ـ3. مهريه زناني که از شوهران مشرک خود به سوي مسلمين روي آورده‌اند (ممتحنه/10)

(يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلاَ تَرْجِعُوهُنَّ إِلَي الْكُفَّارِ لاَهُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلاَ هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَاأَنفَقُوا وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلاَ تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! هنگامي كه زنان با ايمان هجرت كنان نزد شما آيند، پس آنان را آزمايش كنيد خدا به ايمانشان داناتر است، و اگر آنان را مؤمن دانستيد پس آنان را به سوي كفّار برنگردانيد؛ آن (زنـ)ـان براي آن (كافران) حلال نيستند و آن (كافران) براي آن (زنـ)ـان حلال نيستند و آنچه را (براي ازدواج با اين زنان) مصرف كرده‏اند به آنان بدهيد و هيچ گناهي بر شما نيست كه آنان را به ازدواج (خود) در آوريد هنگامي‌كه مهرشان را به آنان بدهيد و (عقد) حفظ كننده زنان كافر را نگاه نداريد و آنچه را (براي ازدواج با آنان) مصرف كرده‏ايد در خواست كنيد و (مردان كافر نيز) بايد آنچه را (براي ازدواج با زنان مسلمان) مصرف كرده‏اند درخواست كنند. اين حكم خداست كه بين شما داوري مي‏كند، و خدا داناي فرزانه است».
(h)      7. ترجيح فرزندان و تاثيرات فردي و اجتماعي آن:

7ـ1. مذمت کساني که دختردار شدن را ننگ مي‌دانند (نحل/ 58)

(وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثَي‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ كَظِيمٌ)؛ «و هرگاه به يكي از آن (مشركـ)ـان مژده (تولد) دختر داده شود، چهره‏اش سياه مي‏گردد؛ در حالي كه او خشم شديد (خود) را فرو برد».

7ـ2. مذمت عقايد جاهلي در مورد دختران (زخرف/ 16)[4]

(أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاكُم بِالْبَنِينَ)؛ «آيا از آنچه مي‏آفريند، دختران را (براي خود) برگرفت و شما را به (داشتن) پسران ويژه ساخت؟!»
(i)        8. اداي حقوق خويشاوندان و ارحام و تاثيرات فردي و اجتماعي آن

8ـ1. توصيه به نيکي به خويشان (نساء/36)

(وَاعْبُدُوا اللّهَ وَلاَتُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَبِذِي الْقُرْبَي‏ وَالْيَتَامَي‏ وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَي‏ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مِن كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً)؛ «و خدا را بپرستيد؛ و هيچ چيز را با او شريك مگردانيد؛ و نيكي كنيد به پدر و مادر، و به نزديكان و يتيمان و بينوايان، و همسايه نزديك، و همسايه دور و دوست [و همنشين‏]، و در راه مانده و آنچه (از بردگان) كه شما مالك هستيد كه خدا كسي را كه متكبّرِ خيال‏پرداز [و] فخر فروش است، دوست نمي‏دارد».

8ـ2. اداء حقوق ارحام و خويشاوندان (اسراء/ 26)

(وَآتِ ذَا الْقُرْبَي‏ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيراً)؛ «و حق نزديكان و بينوا و در راه مانده را، به او بده؛ و با اسرافكاري، (اموال خود را) تلف مكن».

8ـ3. توصيه به محبت در مورد خويشاوندان به عنوان اجر رسالت رسول اکرم9. (شوري/ 23)

(ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُاللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لاَأَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي‏ وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ)؛ «اين (همان) چيزي است كه خدا بندگانش را كه ايمان آورده و (كارهاي) شايسته انجام داده‏اند (بدان) مژده مي‏دهد. بگو: «از شما هيچ پاداشي بر اين (رسالت) نمي‏طلبم جز دوستي در (مورد) نزديكان؛» و هر كس نيكي را بدست آورد، براي او در آن نيكي مي‏افزاييم؛ براستي كه خدا بسيار آمرزنده [و] بسي سپاسگزار است».
(j)        9. آشتي زن و مرد و تاثيرات فردي و اجتماعي آن:

9ـ1. استمداد از طرفين زن و مرد براي اصلاح بين آن دو (نساء/ 35)

(وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَماً مِنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلاَحاً يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيماً خَبِيراً)؛ «و اگر از جدايي ميان آن دو (همسر) مي‏ترسيد، پس داوري از خانواده آن (شوهر) و داوري از خانواده آن (زن تعيين كنيد و) بفرستيد؛ اگر اين دو [داور] تصميم به اصلاح داشته باشند، خدا ميان آن دو سازگاري خواهد داد؛ براستي كه خدا، داناي آگاه است».

9ـ2. توصيه به صلح و سازش و ايجاد آرامش در محيط خانه توسط مرد و زن (نساء/ 128)

(وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً)؛ «و اگر زني، از سركشي يا رويگرداني شوهرش، ترس داشته باشد، پس هيچ گناهي بر آن دو نيست در اينكه با آشتي، در ميانشان صلح بر قرار كنند؛ و صلح، به خاطر است؛ و (گر چه در اين موارد) جان‏ها در معرض آزمندي است. و اگر نيكي كنيد و خود نگهدار باشيد، پس در واقع خدا به آنچه انجام مي‏دهيد، آگاه است».
(k)      10. سقط جنين و قتل فرزندان و تاثيرات فردي و اجتماعي آن

10ـ1. مذمت کشتن فرزند از روي سفاهت و ناداني (انعام/ 151)

(قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَلاَتَقْتُلُوا أَوْلاَدَكُم مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلاَتَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)؛ «بگو: «بياييد، آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است، (برايتان) بخوانم (و پيروي كنيم): اينكه هيچ چيزي را شريك او قرار ندهيد؛ و به پدر و مادر نيكي كنيد؛ و فرزندانتان را از فقر نكشيد؛ ما، شما و آنان را روزي مي‏دهيم؛ و نزديك [كارهاي] زشت نشويد، آنچه آشكار است از آن‌ها، و آنچه پنهان است؛ و شخصي را كه خدا (كشتن او را) حرام كرده است، جز به حق نكشيد؛ اين (چيزي است كه خدا) شما را به آن سفارش كرده، تا شايد شما خردورزي كنيد».

10ـ2. اولاد خود را از بيم فقر نکشيد (اسراء/ 31)

(وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئاً كَبِيراً)؛ «و فرزندانتان را از ترس فقر مَكشيد؛ ما آنان و شما را روزي مي‏دهيم؛ [چرا] كه كشتن آنان گناه بزرگي است!»

10ـ3. سؤال از زنده به گور کردن دختران در روز قيامت (تکوير/ 9ـ8)

(وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ)؛ «و هنگامي كه از دختر زنده به گور شده پرسيده شود «به كدامين پيامد (گناه) كشته شد؟!»».
(l)        11. وصيت و تأثيرات فردي و اجتماعي آن

11ـ1. دستور به وصيت (بقره/ 180)

(كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَي الْمُتَّقِينَ)؛ «بر شما مقرر شده است كه: «چون مرگ يكي از شما فرا رسد، اگر (مال) خوبي (از خود) به جاي گذارده، براي پدر و مادر و نزديكان، بطور پسنديده وصيّت كند. [اين] حقّي بر پارسايانِ (خود نگهدار) است»».

11ـ2. مسائل و سفارشات درباره وصيت (بقره/181)[5]

(فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَي الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)؛ «و هر كس آن [وصيت‏] را بعد از شنيدنش تغيير دهد، پس گناهش تنها بر كساني است كه آن را تغيير مي‏دهند؛ براستي خدا، شنواي داناست».

11ـ3. دو شاهد عادل گرفتن براي وصيت و احکام مربوطه (مائده/106)[6]

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاَةِ فَيُقْسِمَانِ باللّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَي‏ وَلاَ نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الآثِمِينَ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! هنگامي كه مرگ يكي از شما فرا رسد، در هنگام وصيّت [بايد] از بين شما، دو (نفر) عادل را به گواهي دادن ميان خود [فرا خوانيد]؛ يا اگر شما در زمين مسافرت كرديد، و مُصيبت مرگ، شما را فرا رسيد، (و گواه مسلمان نيافتيد،) دو (نفر) ديگر از غير (همكيشان خود)تان را [به گواهي بطلبيد]. و اگر (در راستگويي گواهان) شك كرديد، آن دو را بعد از نماز نگاه مي‏داريد، پس آن دو به خدا سوگند ياد كنند كه: «اين (گواهي به حقّ) را به هيچ بهايي نمي‏فروشيم، و اگر چه (به سود) نزديكان باشد؛ و گواهي الهي را پنهان نمي‏كنيم، كه (اگر چنين كنيم) در اين هنگام حتماً ما از گناهكارانيم».

11ـ4.وصيت در حق‌ زنان و سرنوشت آنان بعد از مرگ‌ شوهران(بقره/ 240)[7]

(وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً وَصِيَّةً لاَِزْوَاجِهِمْ مَتَاعاً إِلَي الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)؛ «و كساني از شما كه در [آستانه‏] جان سپردن قرار مي‏گيرند و همسراني بر جاي مي‏گذارند، [بايد] براي همسرانشان وصيّت كنند كه تا يك سال، (آن‌ها را با پرداختن هزينه زندگي) بدون بيرون راندن (از خانه) بهره‏مند سازند؛ و اگر بيرون روند، پس هيچ گناهي بر شما نيست، نسبت به آنچه بطور پسنديده در باره خودشان انجام مي‏دهند. و خدا شكست‏ناپذيري فرزانه است.»
(m)    12. ارث و تاثيرات فردي و اجتماعي آن

12ـ1. احکام و مسائل ارث (نساء/ 11 به بعد)

(يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِن كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَمْ يَكُن لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً)؛ «خدا به شما درباره فرزندانتان سفارش مي‏كند كه: براي پسر، همچون بهره (و سهام ارث) دو دختر باشد و اگر آن (وارث)ان دختراني (دو يا) بيش از دو باشند، پس دو سوّم ميراث، فقط براي آنان است؛ و اگر (وارث) يك [دختر] باشد، پس نيمي (از ميراث) فقط براي اوست. و براي پدر و مادرش يك ششم ميراث، فقط براي هر يك از آن دو (مقرر شده،) اگر براي آن (متوفّي‏) فرزندي باشد و اگر فرزندي برايش نبوده باشد و (تنها) پدر و مادرش از او ارث برند، پس يك سوم (ميراث) فقط براي مادرش است. و اگر برايش برادراني باشد، پس يك ششم (ميراث) فقط براي مادرش است (و بقيّه از آنِ پدر است؛ البتّه همه اينها،) بعد از (انجامِ) وصيتي است كه بدان سفارش كرده، يا بدهي (كه بايد پرداخت شود. ـ شما) نمي‏دانيد پدران (و مادران)تان و فرزندانتان، كدام يك سود(شان) براي شما نزديك‏تر است. ـ[اين حكمِ‏] واجبي از جانب خداست؛ [چرا] كه خدا، داناي فرزانه است».

12ـ2. مذمت کساني که به ناحق مال ارث را مي‌خورند (فجر/19)

(وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلاً لَمّاً)؛ «و ميراث را كاملاً يكجا مي‏خوريد».
(n)      13. صله رحم

13ـ1. صله‌رحم براي مشتاقان رضاي الهي به خاطر کار است.

اين مطلب در آيات متعددي تصريح يا اشاره شده است از جمله بقره/ 37 و رعد/ 21، (وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ) (روم/ 38)

(فَآتِ ذَا الْقُرْبَي‏ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ «پس حقِ نزديكان و بينوا و در راه مانده را به او بده؛ آن براي كساني كه (خشنودي) ذات خدا را مي خواهند به خاطر است؛ و تنها آنان رستگارانند».

13ـ2. مذمت قطع صله‌رحم و معرفي اين عمل به عنوان يک فساد (محمد/22)

(فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ)؛ «و اگر (از دستور خدا) روي برتابيد آيا اميد داريد كه در زمين فساد كنيد، و پيوند خويشاوندانتان را بگسليد؟!»
(o)      ب: مسائل مربوط به روابط اجتماعي

مقصود از اين بحث، طرح مسائلي است که به گروه يا جامعه‌ خاصي مثل خانواده اختصاص ندارد بلکه مربوط به کل جامعه است.
(p)      1. اتحاد جامعه، ايجاد اختلاف و درگيري در بين انسان‌ها

1ـ1. توصيه به اهل ايمان جهت اتحاد و يکپارچگي و پرهيز از تفرقه (آل عمران/ 103)[8]

(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنْتُمْ عَلَي‏ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُم مِنْهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ)؛ «و همگي به ريسمان خدا، تمسّك جوييد، و پراكنده نشويد؛ و نعمتِ خدا را بر خودتان، به ياد آريد، آنگاه كه دشمنان (يكديگر) بوديد، و [او] ميان دل‏هاي شما، اُلفت انداخت، پس به (بركتِ) نعمت او، برادران (همديگر) شديد و شما بر كنار حفره‏اي از آتش بوديد، و شما را از آن نجات داد؛ اينگونه خدا نشانه‏هايش را براي شما روشن بيان مي‏كند؛ تا شايد شما راهنمايي شويد».

1ـ2. اختلاف و تفرقه موجب ضعف و نابودي مسلمين (انفال/ 46)

(وَأَطِيعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَتَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ)؛ «و از خدا و فرستاده‏اش اطاعت كنيد؛ و با همديگر كشمكش مَكنيد كه سست مي‏شويد و مهابت شما از بين مي‏رود! و شكيبايي كنيد [چرا] كه خدا با شكيبايان است».

1ـ3. جلوگيري از تفرقه و افتراق نيروها (طه/95)

(قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا‌سامِريُّ)؛ «(موسي) گفت: «اي سامري، پس [جريان‏] كار تو چه بود؟!»»
(q)      2. جهاد و هجرت و تأثيرات اجتماعي آن

2ـ1. برتري مجاهدان بر بازنشستگان (نساء / 95)

(لاَ يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَي الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَي‏ وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَي‏ الْقَاعِدِينَ أَجْرَاً عَظِيماً)؛ «مؤمنان فرو نشسته (ازجهاد)، كه بدون ضرر (و بيماري)اند، با مجاهداني كه در راه خدا با اموالشان و جان‏هايشان [جهاد نمودند] مساوي نيستند؛ خدا مجاهداني را كه با اموالشان و جان‏هايشان [جهاد كردند]، بر فرو نشستگان (از جهاد) به رتبه‏اي برتري بخشيده است؛ و خدا همگان را وعده [پاداش] نيك داده است، و[لي‏] خدا مجاهدان را بر فرو نشستگان (از جهاد)، به پاداشي بزرگ، برتري بخشيده است».

2ـ2. همه‌ خيرات و نيکويي‌ها مخصوص رسول‌الله9 و اصحاب مجاهد او (توبه/ 88)

(لكِنِ الْرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ «ولي فرستاده [خدا] و كساني كه با او ايمان آوردند، با اموالشان و جان‏هايشان جهاد كردند؛ و آنان، همه نيكي‏ها مخصوص آن‌هاست؛ و تنها آنان رستگارانند».

2ـ3. نفع تلاش و مجاهده به خود انسان بر مي‌گردد. (عنکبوت/ 6)

(وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ)؛ «و هركس كوشش كند، پس تنها براي خودش كوشش كرده است؛ [چرا] كه مسلماً خدا از جهانيان بي نياز است».

2ـ4. پاداش جهاد با مال و جان (عنکبوت/ 69)

الف ـ (وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ)؛ «و كساني كه در (راه) ما تلاش كنند، قطعاً به راه‏هاي خود، رهنمونشان خواهيم كرد؛ و مسلماً خدا با نيكوكاران است».

ب ـ (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَةَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ)؛ «در حقيقت كساني كه ايمان آورده و كساني كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد نموده‏اند، آنان به رحمت خدا اميدوارند، و خدا بسيار آمرزنده مهرورز است».

2ـ5. مؤمنين با جان و مال در راه خدا مجاهده مي‌کنند. (حجرات/ 15؛ انفال/ 75)

(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ‌يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)؛ «مؤمنان تنها كساني هستند كه به خدا و فرستاده‏اش ايمان آورده‏اند، سپس ترديد نكرده‏اند و با اموالشان و جان‏هايشان در راه خدا جهاد كرده‏اند؛ تنها آنان راستگويانند.»

2ـ6. توصيه به صبر و هجرت و ترس از خدا (زمر/10)

(قُلْ يَاعِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّي الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ)؛ «بگو: «اي بندگان [من‏] كه ايمان آورده‏ايد! [خودتان را] از [عذاب] پروردگارتان حفظ كنيد؛ براي كساني كه در اين دنيا نيكي كرده‌اند نيكي است؛ و زمين خدا وسيع است، فقط شكيبايان پاداششان را بي‌شمار [و بدون محاسبه] بطور كامل دريافت مي‏كنند».

2ـ7. اجر دنيوي و اخروي هجرت (نحل/ 42ـ41)[9]

(وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُم فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَي‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ)؛ «و كساني كه پس از ستمديدگي در (راه) خدا هجرت كردند، حتماً در اين دنيا جايگاه نيكويي به آنان مي‏دهيم؛ و البته پاداش آخرت، بزرگ‏تر است اگر (بر فرض) مي‏دانستند (مهاجران) كساني هستند كه شكيبايي كردند و تنها بر پروردگارشان توكّل مي‏كنند».
(r)       3. صلح و تاثيرات اجتماعي آن

3ـ1. اگر دشمنان تمايل به صلح داشتند تو (خطاب به پيامبر9) نيز مايل به صلح باش. (انفال/61)

(وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَي اللّهِ إِنَّهُ هُوَ الْسَّمِيعُ الْعَلِيمُ)؛ «و اگر (دشمنان) به صلح متمايل شوند، پس (تو نيز) بدان گراي؛ و بر خدا توكّل كن! [چرا] كه در حقيقت تنها او شنوا [و] داناست».

3ـ2. سياست پرهيز از جنگ (نمل/32 به بعد)

(قَالَتْ يَاأَيُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِي فِي‌أَمْرِي مَاكُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّي‏ تَشْهَدُونِ)؛ «(ملكه) گفت: «اي اشراف به من در مورد كارم پاسخ دهيد، كه در مورد هيچ كاري (تصميم خود را) قطعي نكرده‏ام، تا اينكه [نزد من‏] حاضر شويد»».

3ـ3. مذمت صلح از روي ترس و سستي در کار دين (محمد/ 35)

(فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَي السَّلْمِ وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن يتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ)؛ «پس سستي نكنيد و به سوي صلح فراخوانيد درحالي كه شما برتريد، و خدا با شماست و از اعمال شما نمي‏كاهد».

3ـ4. حذف نام خدا و رسول اکرم9 در قرارداد صلح حديبيه از سوي کفار (براي مصلحت اسلام و مسلمين) پذيرفته شد (فتح/ 26)

(إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَي‏ رَسُولِهِ وَعَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَي‏ وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً)؛ «(ياد كن) هنگامي را كه كساني كه كفر ورزيدند، در دل‏هايشان تعصّب خشم‌آلود (كه همان) تعصّب خشم‌آلود (دوران) جاهليت بود، قرار دادند؛ پس خدا آرامش خود را بر فرستاده‏اش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به گفتار (و برنامه) پارسايي (و خود نگهداري) ملزم ساخت و (آنان) سزاوارتر بدان و اهل آن بودند و خدا به هر چيزي داناست».

3ـ5. توصيه به ايجاد صلح بين دو طايفه از مومنين زيرا مومنين برادر يکديگرند. (حجرات/ 10)[10].

(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ)؛ «مؤمنان فقط برادران يكديگرند؛ پس ميان دو برادرتان (هنگامي كه اختلاف كردند) صلح برقرار كنيد و [خودتان را] از [عذاب‏] خدا حفظ كنيد، باشد كه شما (مشمول) رحمت شويد».
(s)       4. سياست خارجي اسلام و تاثيرات اجتماعي آن

4ـ1. اهل ايمان در مقابل کافران مقتدر و سختگيرند (مائده/ 54)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الْكَافِرينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَيَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! هر كس از شما از دين خود باز گردد، (به خدا زياني نمي‏رساند؛) و در آينده خدا گروهي را مي‏آورد كه آنان را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان فروتن، و در برابر كافران شكست‏ناپذيرند؛ در راه خدا جهاد مي‏كنند، و از هيچ سرزنش ملامتگري ترس ندارند؛ اين، بخشش خداست آن را به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مي‏دهد؛ و خدا گشايشگري داناست».

4ـ2. خدا از دوستي با کساني که در دين قتال و دشمني نکرده‌اند و شما را از ديارتان بيرون ننموده‌اند، منع نفرمود. (ممتحنه/9ـ7)

(عَسَي اللَّهُ أَن يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِنْهُم مَوَدَّةً وَاللَّهُ قَدِيرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ لَايَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ‌‌يُقَاتِلُوكُمْ فِي‌الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَي‏ إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ  الظَّالِمُونَ)؛ «اميد است خدا بين شما و بين كساني از آن (مشركـ)ـان كه دشمني داريد دوستي قرار دهد؛ و خدا تواناست و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است خدا شما را نسبت به كساني كه درمورد دين با شما پيكار نكردند و شما را از خانه‏هايتان بيرون نراندند، منع نمي‏كند كه به آنان نيكي كنيد و نسبت به آنان دادگري نماييد؛ [چرا] خدا دادگران را دوست مي‏دارد. خدا شما را فقط از كساني كه در مورد دين با شما پيكار كردند و شما را ازخانه‏هايتان بيرون راندند و براي بيرون راندن شما هم‏ديگر را پشتيباني كردند، منع مي‏كند كه با آنان دوستي كنيد؛ و هركس آنان را دوست داشته باشد، پس تنها آنان ستمكارند».

4ـ3. مقابله به مثل (بقره/194)

(الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَي‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَي‏ عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ)؛ «(جنگِ) ماهِ حرام، در برابر (جنگِ) ماهِ حرام. و تمام حرام‏ها (قابل) قصاص است و هر كس بر شما تجاوز كرد، پس همانند آن تجاوزي كه بر شما روا داشته، بر او تجاوز كنيد. و [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد، و بدانيد كه خدا با پارسايانِ (خود نگهدار) است».

4ـ4. اعراض روي برگرداندن (نساء/63)

(أُولئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِيغاً)؛ «آنان كساني هستند كه خدا آنچه را در دل‏هايشان دارند، مي‏داند، پس از (مجازاتِ) آنان روي گردان و پندشان ده؛ و با آنان سخني رسا، (و مؤثر) در دل‏هايشان، بگوي».

4ـ5. سکوت تا زمان موعود (زخرف/ 83)

(فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّي‏ يُلاَقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ)؛ «پس آنان را رها كن تا (در باطل) فرو روند و بازي كنند، تا اينكه روز (رستاخيز) شان را كه وعده داده مي‏شوند ملاقات كنند!»

4ـ6. صبر کردن (احقاف/ 35)

(فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلاَ تَسْتَعْجِل لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِن نَهَارٍ بَلاَغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ)؛ «پس شكيبا باش همانگونه كه (پيامبران) اُولوالعزم (= صاحبان تصميم استوار) از فرستادگان شكيبايي كردند و براي (عذاب) آنان شتاب مورز، (زيرا) روزي كه آنچه را وعده داده شده‏اند مي‏بينند، كه گويي جز ساعتي از روز (در دنيا) درنگ نكرده‏اند؛ (اين) رساندن [پيام است‏] و آيا جز گروه نافرمانبردار هلاك مي‏شوند؟!»

4ـ7. نرم سخن گفتن (طه/44)[11].

(فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّيِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَي)؛ «و[لي‏] با او سخني نرم بگوييد؛ تا شايد او متذكّر شود، يا بهراسد».
(t)        5. انديشه رهبري و حاکميت و تأثيرات اجتماعي آن

5ـ1. اوصاف رهبر شايسته (يوسف)

الف: شناخت کافي هدف (يوسف/108)

(قُلْ هذِهِ سَبِيلي أَدْعُوا إِلَي اللَّهِ عَلَي‏ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ)؛ «(اي پيامبر) بگو: «اين راه من است! كه من و هر كس مرا پيروي مي‏كند، با شناختظ (مردم را) به سوي خدا فرا مي‏خوانيم؛ و خدا منزّه است و من از مشركان نيستم».

ب: ايمان کامل به هدف (بقره/ 285)

(آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِن رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كَلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَنُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ)؛ «فرستاده (خدا)، به آنچه از طرف پروردگارش به سوي او فرو فرستاده شده، ايمان آورده است؛ و مؤمنان همگي، به خدا و فرشتگانش و كتاب‏هاي او و فرستادگانش، ايمان آورده‏اند؛ (در حالي كه مي‏گويند:) در ميان هيچ‌يك از فرستادگانش، فرق نمي‏گذاريم و (مؤمنان) گفتند: «شنيديم و اطاعت كرديم. [اي] پروردگار ما! آمرزشت را [خواستاريم‏]؛ و فرجام (همه) فقط به سوي توست»».

ج: عدالت، تقوي، ورع (آيات مربوط به تقوي)

د: جلوگيري از اختلاف و افتراق نيروها (آل عمران/ 103 و 105)

(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنْتُمْ عَلَي‏ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُم مِنْهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ‌ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَلاَتَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِن بَعْدِمَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ)؛ «و همگي به ريسمان خدا تمسّك جوييد و پراكنده نشويد و نعمتِ خدا را بر خودتان، به ياد آريد، آنگاه كه دشمنان (يكديگر) بوديد و [او] ميان دل‏هاي شما اُلفت انداخت، پس به (بركتِ) نعمت او برادران (همديگر) شديد. و شما بر كنار حفره‏اي از آتش بوديد، و شما را از آن نجات داد؛ اينگونه، خدا نشانه‏هايش را براي شما روشن بيان مي‏كند؛ تا شايد شما راهنمايي شويد و مانند كساني نباشيد كه پس از آن‏كه دلايل روشن به آنان رسيد، پراكنده شدند و اختلاف كردند؛ و آنان برايشان عذابي بزرگ است».

هـ ) صراحت در قول (شعراء/ 214؛ حجر/ 94؛ ممتحنه/ 4)

(وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ)؛ «و خاندان نزديكت را هشدار ده.»

و) رازداري (نساء/ 83)

(وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَي الرَّسُولِ وَإِلَي‏ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلاً)؛ «و هنگامي كه خبري (حاكي) از ايمني يا ترس به آن [منافق]ان برسد، منتشرش سازند، و[لي‏] اگر (بر فرض) آن را به فرستاده [خدا] و به اولياي امر از بينشان، ارجاع دهند، از ميان آنان كساني كه آن را استنباط مي‏كنند، حتماً به (درستي و نادرستي) آن آگاهي دارند و اگر بخشش خدا و رحمتش بر شما نبود، مسلماً جز اندكي (از شما، همگي) از شيطان پيروي مي‏كرديد».

ز) عدم مسامحه در رعايت عملي هدف نهايي و اصول تغييرناپذير

ج) ... .[12]
(u)      6. مسئله احقاق حقوق مردم (عدالت اجتماعي) و تاثيرات آن در روابط سالم اجتماعي

6 ـ1. دستور الهي به عدالت (نحل/ 90)[13]

(إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَي‏ وَيَنْهَي‏ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ)؛ «در واقع خدا، به عدالت و نيكي و اداي (حق) نزديكان فرمان مي‏دهد؛ و از [كار] زشت و ناپسند و ستم منع مي‏كند؛ (خدا) شما را پند مي‏دهد، تا شايد شما متذكّر شويد».

6 ـ2. دستور به عدالت در اصلاح (حجرات/ 9)

(وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَي الْأُخْرَي‏ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّي‏ تَفِي‏ءَ إِلَي‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)؛ «و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ (و نزاع) پرداختند، پس ميان آن دو صلح برقرار كنيد؛ و اگر يكي از آن دو بر ديگري ستم (و تجاوز) كند، پس با آنكه ستم مي‏كند، بجنگيد، تا به فرمان خدا باز گردد و اگر بازگشت، پس در ميان آن دو عادلانه صلح برقرار سازيد، و دادگري كنيد؛ [چرا] كه خدا دادگران را دوست مي‏دارد».

6ـ3. عدالت در گفتار حتي در مورد خويشاوندان (انعام/ 152)

(وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّي‏ يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَنُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَي‏ وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُوا ذلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ)؛ «و به ثروت يتيم، نزديك نشويد، جز به آن (روشي) كه آن نكوتر است تا به حدّ رشدش برسد؛ و پيمانه و ترازو را بر طبق دادگري، كاملاً اَدا كنيد؛ هيچ شخصي را جز به اندازه تواناييش، تكليف نمي‏كنيم؛ و هنگامي كه سخني مي‏گوييد، پس عدالت را رعايت نماييد، و گر چه در مورد نزديكان (شما) بوده باشد؛ و به پيمان خدا وفا كنيد؛ اين‌[ها] است كه [خدا] شما را به آن‏[ها] سفارش كرده، تا شايد شما متذكّر شويد».

6ـ4. موانع عدالت (نساء/ 135؛ مائده / 8)[14].

1ـ (يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلّهِ وَلَوْ عَلَي‏ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيّاً أَوْ فَقِيرَاً فَاللّهُ أَوْلَي‏ بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُوا الْهَوَي‏ أَن تَعْدِلُوا وَإِن تَلْوُو أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! بر پادارندگان دادگري باشيد؛ [و] براي خدا گواهي دهيد، و گر چه (اين گواهي) به زيان خودتان، يا پدر و مادر و نزديكان (شما) باشد؛ اگر (يكي از آن‌ها) توانگر يا نيازمند باشد، پس (در گواهي شما تأثير نگذارد، چرا كه) خدا سزاوارتر به (حمايت از) آن دو است و از هوي [و هوس] پيروي نكنيد كه منحرف مي‏شويد. و اگر (حق را) تحريف كنيد يا (از آن) روي گردانيد، پس در حقيقت خدا به آنچه انجام مي‏دهيد آگاه است».

(يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَي‏ أَلَّا تَعْدِلُوا إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَي‏ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ  اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)[15]؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! قيام كنندگان براي خدا [و] گواهي‌دهندگان به دادگري باشيد و البته كينه‏ورزي گروهي شما را وا ندارد بر اين‏كه عدالت نكنيد؛ عدالت كنيد! كه آن به خود نگه‏داري نزديك‏تر است؛ و [خودتان را] از [عذاب‏] خدا حفظ كنيد؛ كه خدا به آنچه مي‏كنيد آگاه است».
(v)      7. سنن الهي در جامعه (قوانين حاکم بر اجتماع)

7ـ1. سنت هدايت (طه/ 50)[16]

(قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَي‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي)؛ «گفت: «پروردگار ما كسي است كه به هر چيزي، آفرينشي (در خور) او عطا كرده؛ سپس راهنمايي نموده است».

7ـ2. سنت آزمايش (بقره/ 155)[17]

(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ)؛ «و قطعاً [همه‏] شما را به چيزي از ترس و گرسنگي و كاهشي در ثروت‏ها و جان‏ها و محصولات، آزمايش مي‏كنيم؛ و به شكيبايان مژده ده».

7ـ3. سنت تحبيب و تزيين ايمان (حجرات/ 7)

(وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي‌ قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ)؛ (و بدانيد كه فرستاده خدا در ميان شماست؛ اگر (بر فرض) در بسياري از كارها از شما اطاعت كند، حتماً به زحمت مي‏افتيد؛ و ليكن خدا ايمان را براي شما دوست داشتني گردانيد، و آن را در دل‏هايتان بياراست، و كفر و نافرماني و گناه را براي شما ناخوشايند ساخت؛ تنها آنان (كه اينگونه‏اند) هدايت يافتگانند».

7ـ4. سنت زيادت نعمتهاي مادي و دنيوي (مائده/ 66)[18]

(وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِم مِن رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ)؛ «و اگر (بر فرض) آنان، تورات و انجيل و آنچه را كه از جانب پروردگارشان بر آنان فرود آمده، به پا مي‏داشتند، حتماً از بالاي (سر)شان (نعمت‏هاي آسماني) و از زير پاهايشان (نعمت‏هاي زميني روزي) مي‏خوردند؛ گروهي از آنان معتدل هستند، و[لي] بسياري از آنان بد رفتاري مي‏كنند».

7ـ5. سنت زيادت ضلالت (روم/10)[19]

(ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءي‏ أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ)؛ «سپس فرجام كساني كه [كارهاي‏] بد انجام دادند، بدتر شد، (چرا)كه آيات خدا را دروغ انگاشتند و همواره آن‌ها را ريشخند مي‏كردند».

7ـ6. سنت تزيين اعمال (حجر/ 39)[20]

(قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلْأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ)؛ «(ابليس) گفت: «پروردگارا، به سبب آنكه مرا فريفتي قطعاً (بدي‏ها را) در زمين براي آنان مي‏آرايم؛ و حتماً همه آنان را مي‏فريبم»».

7ـ7. ... .[21]
(w)     8. مسائل خاص زنان و تاثيرات فردي و اجتماعي آن‌ها

8ـ1. سوال از زنده به گور کردن دختران در قيامت (تکوير / 8ـ9)

(وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ)؛ «و هنگامي كه از دختر زنده به گور شده پرسيده شود «به كدامين پيامد (گناه) كشته شد؟!»».

8ـ2. نهي از ارث قراردادن زنان (نساء/ 22)

(وَلاَ تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِيلاً)؛ «و زناني را كه پدرانتان به ازدواج (خود) در آورده‏اند، به همسري نگيريد؛ مگر آنچه كه بتحقيق در گذشته انجام شده است؛ [چرا] كه آن، زشتكاري و كينه (ساز) و بد راهي است».

8ـ3. قراردادن حق ارث براي زنان (نساء/ 7)[22]

(لِلْرِجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلْنِسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيباً مَفْرُوضاً)؛ «براي مردان از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان (آنان) بر جاي گذاشته‏اند، سهمي است؛ و براي زنان (نيز) از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان (آنان) بر جاي گذاشته‏اند، سهمي است؛ چه آن [ميراث‏] كم باشد يا زياد؛ [در حالي كه اين‏] سهمي تعيين شده است».

8ـ4. حق نفقه و مهريه براي زنان (بقره/ 228)[23]

(وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلاَحاً وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)؛ «و زنان طلاق داده شده، [بايد] مدّت سه مرتبه عادت ماهانه بر خويشتن انتظار كشند؛ و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، براي آن‌ها حلال نيست كه آنچه را خدا در رَحِم‏هايشان آفريده، پوشيده دارند. و در اين [مدّت‏]، شوهرانشان، براي باز گرداندن آن‌ها (به زندگي مشترك) سزاوارترند، اگر خواهان اصلاح باشند؛ و براي آن (زن)ان (حقوق) پسنديده قرار داده شده، همانند آنچنان (وظايفي) كه بعهده آنان است؛ و مردان بر آنان رتبه دارند؛ و خدا شكست‌ناپذيري فرزانه است».

8ـ5. حمايت از زناني که شوهر خود را از دست داده‌اند (بقره/ 241)[24]

(وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَي الْمُتَّقِينَ)؛ «و براي [زنان‏] طلاق داده شده، كالاي پسنديده [به عنوان هديه داده شود. و اين كار] حقي بر (خود نگهداران) پارساست.»

8ـ6. نهي از پايمال کردن حقوق زن و سخت‌گيري بر او (نساء / 19)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهاً وَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَي‏ أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! براي شما جايز نيست كه زنان را بر خلاف ميل(شان) ارث ببريد و بر آنان سخت‏گيري نكنيد، تا بخشي از آنچه (مهريه) به آنان داده‏ايد (از دستشان به در) بريد؛ مگر آنكه زشتكاري آشكاري انجام دهند و با آنان بطور پسنديده رفتار كنيد و اگر آنان ناخوشايندتان بودند، پس (فوراً تصميم به جدايي نگيريد،) چه بسا چيزي ناخوشايند شماست، و خدا در آن خير فراواني قرار مي‏دهد».
(x)      9. مسائل خاص مردان و تاثيرات فردي و اجتماعي آن‌ها

9ـ1. قوام بودن مردان بر زنان (نساء/ 34)

(الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي‏ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَي‏ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللَّاتِيْ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغَوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيّاً كَبِيراً)؛ «مردان، [مايه‏] پايداري زنانند؛ به خاطر آنكه خدا برخي آنان را بر برخي [ديگر] برتري داد، و به خاطر آنچه از اموالشان (در مورد زنان) هزينه مي‏كنند. و زنانِ شايسته فرمانبرداراني فروتنند، كه به پاس آنچه خدا [براي آنان] حفظ كرده، در غياب (همسر خود، اسرار و حقوق او را،) نگهبانند. و زناني را كه از نافرماني شان ترس داريد، پس پندشان دهيد؛ و (اگر مؤثر واقع نشد،) در خوابگاه‏ها از ايشان دوري گزينيد؛ و (اگر هيچ راهي نبود، به آهستگي و به قصد تأديب) آنان را بزنيد. و اگر از شما اطاعت كردند، پس هيچ راهي بر (اي تعدّي به) آنان مَجوييد؛ كه خدا بلند مرتبه‏اي بزرگ است».

9ـ2. ارث مرد دو برابر زن (نساء/ 11)

(يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِن كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَمْ يَكُن لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً)؛ «خدا به شما در باره فرزندانتان سفارش مي‏كند كه: براي پسر، همچون بهره (و سهام ارث) دو دختر باشد؛ و اگر آن (وارث) ان دختراني (دو يا) بيش از دو باشند، پس دو سوّم ميراث، فقط براي آنان است؛ و اگر (وارث) يك [دختر] باشد، پس نيمي (از ميراث) فقط براي اوست. و براي پدر و مادرش يك ششم ميراث، فقط براي هر يك از آن دو (مقرر شده،) اگر براي آن (متوفّي‏) فرزندي باشد؛ و اگر فرزندي برايش نبوده باشد، و (تنها) پدر و مادرش از او ارث برند، پس يك سوم (ميراث) فقط براي مادرش است. و اگر برايش برادراني باشد، پس يك ششم (ميراث) فقط براي مادرش است (و بقيّه از آنِ پدر است؛ البتّه همه اينها،) بعد از (انجامِ) وصيتي است كه بدان سفارش كرده يا بدهي (كه بايد پرداخت شود. ـ شما) نمي‏دانيد پدران (و مادران)تان و فرزندانتان كدام يك سود(شان) براي شما نزديك‏تر است. ـ[اين حكمِ‏] واجبي از جانب خداست؛ [چرا] كه خدا، داناي فرزانه است».
(y)      10. امور اجتماعي و اقتصادي سبک سران

ندادن اموال به سفيهان و تأمين روزي آن‌ها و گفتار مناسب با آنان (نساء/5) (وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيَاماً وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً)؛ «اموالتان را كه خدا (وسيله) قِوامِ (زندگي) شما قرار داده، به سبك‏سران مَدهيد؛ و [لي‏] از (فوايد) آن به آن‌ها روزي دهيد و لباس بر آنان بپوشانيد و با آنان سخني پسنديده بگوييد).
(z)       11. مسائل کودکان بي‌سرپرست و ابعاد اجتماعي و اقتصادي آن‌ها

11ـ1. برخورد مناسب با يتيمان (ضحي/ 9)

(فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ)؛ «و اما يتيم را پس (خوارش مساز و بر او) چيرگي مَورز»

11ـ2. نهي از خوردن مال يتيمان (نساء/ 10)

(إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَي‏ ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً)؛ «در حقيقت كساني كه اموال يتيمان را به ستم مي‏خورند، جز اين نيست كه آتشي در درونشان مي‏خورند و بزودي در شعله فروزان (آتش) در آيند [و بسوزند.]»

11ـ3. سفارش به نيکي به يتيم (بقره/ 83)

(وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلَّا اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَذِي الْقُرْبَي‏ وَالْيَتَامَي‏ وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلاً مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ)؛ «و (ياد كنيد) هنگامي را كه از بني‏اسرائيل (= فرزندان يعقوب) پيمان محكم گرفتيم كه: «جز خدا را نپرستيد، و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكي كنيد و با مردم نيكو سخن گوييد، و نماز را برپا داريد و [ماليات] زكات را بپردازيد.» سپس جز اندكي از شما، روي برتافتيد در حالي‌كه شما رويگردان بوديد...».

11ـ4. نحوه رفتار با يتيم (بقره/ 220)

(فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَي‏ قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَو شَاءَ اللّهُ لأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)؛ «(آيات خود را براي شما روشن كرد تا) در باره دنيا و آخرت (تفكر كنيد) و از تو درباره يتيمان مي‏پرسند، بگو: «اصلاحِ [كار] برايشان به خاطر است و اگر با آنان همزيستي كنيد، پس برادران (ديني) شما هستند.» و خدا فسادگر را از اصلاح‏گر، معلوم مي‏دارد و اگر (بر فرض) خدا بخواهد، حتماً شما را به زحمت مي‏اندازد؛ كه خدا شكست ناپذيري فرزانه است».

11ـ5. برخورد عادلانه با يتيم (نساء/ 127)

(وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَي‏ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَي‏ النِّسَاءِ اللَّاتِي لاَتُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَن تَنكِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَن تَقُومُوا لِلْيَتَامَي‏ بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِهِ عَلِيماً)؛ «و (اي پيامبر) از تو در باره زنان پرسش مي‏كنند، بگو: «خدا در مورد آنان به شما پاسخ مي‏دهد و (نيز) آنچه در كتاب [قرآن‏] بر شما خوانده مي‏شود، درباره دختران يتيم كه آنچه برايشان مقرر شده، به آنان نمي‏دهيد و تمايل به ازدواجشان داريد و (درباره) كودكان مستضعف و (درباره) اينكه براي (اجراي) دادگري در مورد يتيمان بپاخيزيد (پاسخگوي شماست)؛ و آنچه از نيكي انجام مي‏دهيد، پس در حقيقت خدا، بدان داناست».
(aa)   12. مسئله فقر اجتماعي و انفاق و صدقه

12ـ1. مصرف صدقات براي 8 طايفه (توبه/60)

(إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ)؛ «زكات‏ها فقط براي نيازمندان و بينوايان و كاركنانِ (جمع‏آوري كننده) آن، و دلجويي شدگان، و در [راه آزاد كردن] بردگان و بدهكاران، و در راه خدا و واماندگان در راه است؛ [اين،] واجبي از طرف خداست؛ و خدا دانايي فرزانه است».

12ـ2. وعده‌ عذاب براي اعراض کردن از انفاق (توبه/34)[25]

(يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! قطعاً بسياري از دانشمندان (اهل كتاب) و راهبان، اموال مردم را به ناروا مي‏خورند و (مردم را) از راه خدا باز مي‏دارند. و كساني كه طلا و نقره را مي‏اندوزند و آن را در راه خدا مصرف نمي‏كنند، پس آنان را به عذابي دردناك مژده ده!»

12ـ3. توجه به فقر اجتماعي از نشانه‌هاي ايمان (بقره/ 177)

(لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَي الْمَالَ عَلَي‏ حُبِّهِ ذَوي الْقُرْبَي‏ وَالْيَتَامَي‏ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ الْسَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي‌الرِّقابِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَي الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوْا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ)؛ «نيكي اين نيست كه رويتان را به سوي خاور و (يا) به خاطر نماييد؛ و ليكن نيكي (و نيكوكار) كسي است كه به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب (الهي) و پيامبران، ايمان آورد و ثروت (خود) را در حالي كه دوستش دارد به مصرف نزديكان و يتيمان و بينوايان و در راه مانده و گدايان، و در [راه آزاد كردن‏] بردگان برساند؛ و نماز را بر پا دارد و [مالياتِ] زكات را بپردازد و (كساني كه) چون عهد بستند، به عهد خود وفا دارند. و در سختي (زندگي) و زيان (جسمي) و به هنگام سختي (جنگ) شكيبايند؛ آنان كساني هستند كه راست مي‏گويند و تنها آنان پارسا (و خود نگهدار) هستند».

12ـ4. توصيه به انفاق (بقره/ 267)[26]

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَلاَتَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ‌اللّهَ غَنِيٌّ‌ حَمِيدٌ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! از [قسمت‏هاي‏] پاكيزه آنچه به دست آورده‏ايد، و از آنچه برايتان از زمين بر آورده‏ايم، [در راه خدا] مصرف كنيد، و در حالي كه فقط از آن [در راه خدا] مصرف مي‏كنيد، قصد (چيزهاي) پليد را نكنيد. و حال آنكه [خود شما] آن را جز با چشم‌پوشي [و بي‌ميلي‏] نسبت به آن نمي‏پذيريد و بدانيد كه خدا، توانگري ستوده است».
(bb)   13. مسائل مربوط به دوستان و همنشينان و تاثيرات فردي و اجتماعي آن‌ها

13ـ1. منع دوستي با کفار (آل عمران/ 118)[27]

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِن دُونِكُمْ لاَ يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِن أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِيْ صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ إِن كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، از غير خودتان [دوستِ] همراز مگيريد. آن‌ها از هرگونه تباهي (و فساد فرهنگي) درباره شما، كوتاهي نمي‏كنند؛ زحمت شما را آرزو دارند. بيقين (نشانه‏هاي) دشمني از دهان (و سخنان)شان آشكار شده و آنچه سينه‏هايشان نهان مي‏دارد، بزرگ‏تر است. به يقين نشانه‏ها(ي دشمني آنان) را براي شما بيان كرديم، اگر خردورزي كنيد».

13ـ2. مذمت دوستي با يهود و نصاري (آنان که دين شما را مسخره مي‌کنند) (مائده/ 51)[28]

(يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَي‏ أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! يهوديان و مسيحيان را هم‏پيمانان [و دوستان خود] مگيريد، برخي آنان هم‏پيمانان [و دوستان‏] برخي [ديگر] ند و هركه از شما با آنان هم‏پيمان [و دوست‏] شود، پس در حقيقت او از آنان است؛ براستي كه خدا، گروه ستمكاران را رهنمايي نمي‏كند».

13ـ3. منع دوستي با غيرخدا (انعام/ 14)

(قُلْ أَغَيْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِيّاً فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)؛ «بگو: «آيا غير خدا را سرپرست گيرم؟! (خدايي) كه شكافنده [و آفريننده] آسمان‏ها و زمين است؛ و اوست كه غذا مي‏دهد، و غذا داده نمي‏شود.» بگو: «در واقع، من فرمان داده شده‏ام، نخستين كسي باشم كه اسلام آورد؛ و (به من فرمان داده شده كه:) هرگز از مشركان مَباش!»

13ـ4. مؤمنين دوست يکديگرند (توبه/ 71)

(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمْ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)؛ «مردان مؤمن و زنان مؤمن برخي از آنان ياوران (و دوستان) برخي [ديگر]اند. به [كار] پسنديده فرمان مي‏دهند، و از [كار] ناپسند منع مي‏كنند؛ و نماز را به پا مي‏دارند؛ و [مالياتِ] زكات را مي‏پردازند؛ و از خدا و فرستاده‏اش اطاعت مي‏كنند؛ آنان، خدا بزودي مورد رحمت قرارشان مي‏دهد؛ بدرستي كه خدا شكست‏ناپذيري فرزانه است».

13ـ5. معيارهاي دوستي و منع دوستي (توبه/72)[29]

(وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)؛ «خدا به مردان مؤمن و زنان مؤمن، بوستان‏هاي (بهشتي) كه نهرها از زير [درختانـ]ـش روان است، در حالي كه در آنجا ماندگارند، و خانه‏هاي پاكيزه‏اي در بوستان‏هاي (ويژه) ماندگار، وعده داده است؛ و خشنودي‏اي كه از جانب خدا باشد، بزرگ‏تر است؛ تنها اين كاميابي بزرگ است».

13ـ6. توصيه به دوستي با خداپرستان (انفال/ 72)

(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِن وَلاَيَتِهِم مِن شَيْ‏ءٍ حَتَّي‏ يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْر إِلَّا عَلَي‏ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِيثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)؛ «در حقيقت كساني كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و با اموالشان و جان‏هايشان در راه خدا جهاد كردند، و كساني كه پناه دادند و ياري نمودند، آنان، برخي‏شان ياران برخي [ديگر]اند؛ و كساني كه ايمان آوردند و مهاجرت نكرده‏اند، هيچ‌گونه ولايت (و ياري) آنان بر عهده شما نيست؛ تا اينكه هجرت كنند و اگر در مورد دينِ (خود) از شما ياري طلبند، پس بر شما ياري (آنان واجب) است؛ مگر بر ضد گروهي كه ميان شما و ميان آنان، پيمان محكمي است و خدا به آنچه انجام مي‏دهيد، بيناست».

13ـ7. تأکيد بر عدم مجالست با ستمگران (انعام/68)

(وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّي‏ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَي‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ)؛ «و هرگاه كساني را ديدي كه (به قصد ريشخند) در آيات ما فرو مي‏روند، پس از آنان روي گردان تا به سخني غير از آن در آيند و اگر شيطان تو را به فراموشي انداخت، پس بعد از يادآوري، با آن گروه ستمكار مَنشين».

13ـ8. مذمت دوستي با کافران در آشکار و پنهان (ممتحنه/ 1)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَتَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوْا بِمَا جَاءَكُم مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُم خَرَجْتُمْ جِهَاداً فِي سَبِيلي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! دشمن من و دشمن (خود)تان را دوست نگيريد! (شما طرح) دوستي با آنان مي‏افكنيد، در حالي كه به آنچه از حق براي شما آمده كفر ورزيدند؛ فرستاده (خدا) و شما را به خاطر ايمانتان به خدا كه پروردگارتان است، بيرون مي‌رانند؛ اگر شما براي جهاد در راه من و در طلب خشنودي من بيرون آمده‏ايد (با آنان طرح دوستي نيفكنيد.) به پنهاني با آنان دوستي مي‏كنيد در حالي كه من به آنچه پنهان مي‏داريد و آنچه آشكار مي‏كنيد داناترم و هر كس از شما آن (كار) را انجام دهد پس بتحقيق از راه درست گمراه شده است».

13ـ9. چند معيار براي دوستي و مذمت دوستي با کفار (ممتحنه/ 7)[30]

(عَسَي اللَّهُ أَن يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِنْهُم مَوَدَّةً وَاللَّهُ قَدِيرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ)؛ «اميد است خدا بين شما و بين كساني از آن (مشركـ)ـان كه دشمني داريد دوستي قرار دهد و خدا تواناست و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است».
(cc)    14. پيمان‌هاي اجتماعي و نقض آن‌ها

14ـ1. توصيه به وفاي عهد (آل‌عمران/ 76)[31]

(بَلَي‏ مَنْ أَوْفَي‏ بِعَهْدِهِ وَاتَّقَي‏ فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ)؛ «آري، كسي كه به پيمان خود وفا كند و [خود را] حفظ كند، پس حتماً خدا پارسايان (خود نگهدار) را دوست مي‏دارد».

14ـ2. مذمت عهدشکني با خدا بعد از عهد و ايمان و عاقبت آن (بقره/ 27)

(الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَاللّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَاللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُوْلئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)؛ «(همان) كساني كه پيمان خدا را پس از محكم ساختن آن مي‏شكنند و آنچه را خدا به پيوستنش فرمان ‏داده، مي‏گسلند و در زمين فساد مي‏كنند تنها آنان زيانكارند».

14ـ3. اگر منافقين تسليم شدند بر عهد و پيمان باقي بمانيد (نساء/ 90)

(إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَي‏ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً)؛ «مگر كساني كه بپيوندند به گروهي، كه ميان شما و ميان آنان پيمان محكمي است، يا نزد شما بيايند، در حالي كه [بيقين‏] سينه‏هاي آنان از پيكار با شما يا پيكار با قومشان، به تنگ آمده است. و اگر (بر فرض) خدا مي‏خواست، قطعاً آنان را بر شما مسلّط مي‏كرد و حتماً با شما پيكار مي‏كردند. پس اگر از شما كناره‏گيري كرده و با شما پيكار ننموده‏اند، و با شما طرح صلح افكندند، پس خدا هيچ راهي براي (تعدّي) شما بر آنان قرار نداده است».

14ـ4. عهدشکني کفار در زمان رسول اکرم9 (انفال / 58)

(وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي‏ سَوَاءٍ إِنَّ اللّهَ لاَيُحِبُّ الْخَائِنِينَ)؛ «و اگر از گروهي، ترس خيانت داري، پس (پيمانشان را) عادلانه به سويشان بينداز! [چرا] كه خدا خيانت‏كاران را دوست ندارد».

14ـ5. لعنت و بيزاري خدا نسبت به عهدشکنان (رعد/ 25)[32]

(وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ)؛ «و كساني كه پيمان خدا را پس از محكم ساختن آن مي‏شكنند، و آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مي‏گسلند، و در زمين فساد مي‏كنند، آنان برايشان لعنت است! و بدي سراي [ديگر] براي ايشان است».

14ـ6. شرايط نقض عهد و پيمان (انفال/ 72)[33]

(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِن وَلاَيَتِهِم مِن شَيْ‏ءٍ حَتَّي‏ يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْر إِلَّا عَلَي‏ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِيثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)؛ «در حقيقت كساني كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و با اموالشان و جان‏هايشان در راه خدا جهاد كردند، و كساني كه پناه دادند و ياري نمودند، آنان، برخي‏شان ياران برخي [ديگر]اند؛ و كساني كه ايمان آوردند و مهاجرت نكرده‏اند، هيچ گونه ولايت (و ياري) آنان بر عهده شما نيست؛ تا اينكه هجرت كنند؛ و اگر در مورد دينِ (خود) از شما ياري طلبند، پس بر شما ياري (آنان واجب) است؛ مگر بر ضد گروهي كه ميان شما و ميان آنان، پيمان محكمي است؛ و خدا به آنچه انجام مي‏دهيد، بيناست».
(dd)   15. آداب معاشرت و تاثيرات اجتماعي آن‌ها

15ـ1. بايد کار خوب مردم را با مشابه آن يا شايسته‌تر تلافي نمود (نساء/ 86)

(وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَي‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَسِيباً)؛ «و هر گاه با زنده بادي به شما زنده باد گفته شود (و به شما سلام يا اظهار محبت نمايند،) پس به خاطر از آن، زنده باد گوييد (و پاسخ به خاطر به محبت‏ها دهيد) و يا (همانند) آن را پاسخ دهيد، كه خدا بر هر چيزي حسابگر است».

15ـ2. آداب معاشرت در حضور پيامبر (براي همه اعصار و اقشار) (نور/ 62)[34]

(إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَي‏ أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُوا حَتَّي‏ يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)؛ «مؤمنان تنها كساني هستند كه به خدا و فرستاده‏اش ايمان آورده‏اند، و هنگامي كه در كار اجتماعي همراه او باشند، تا از او رخصت نگيرند (از نزدش) نمي‏روند. در واقع كساني كه از تو رخصت مي‏گيرند، آنان كساني هستند كه به خدا و فرستاده‏اش ايمان مي‏آورند. پس هرگاه براي بعضي كار(هاي مهم زندگي) خود از تو رخصت مي‏طلبند، پس به هر كس از آنان كه (صلاح مي‏داني و) مي‏خواهي رخصت ده و براي آنان از خدا آمرزش بخواه كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است:».

15ـ3. ميانه روي در رفتار (لقمان/ 19)

(وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِير)؛ «و در راه رفتنت، مُعتدل باش و صدايت رافروكاه؛ [چرا] كه مسلماً ناپسندترين صداها، صداي اُلاغ‏هاست!»

15ـ4. آداب شرکت در مجالس و انتخاب مکان (مجادله/ 11)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَاتَعْمَلُونَ خَبِيرٌ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! هنگامي كه به شما گفته شود: «در مجلس‏ها جاي گشاييد، پس جاي گشاييد كه خدا براي شما جاي مي‏گشايد و هنگامي كه گفته شود: «برخيزيد.» پس برخيزيد؛ كه خدا كساني از شما را كه ايمان آورده‏اند و كساني را كه به آنان دانش داده شده، به رتبه‏هايي بالا مي‏برد؛ و خدا به آنچه انجام مي‏دهيد آگاه است»».

15ـ5. توصيه به صبر و مهرباني با مردم. (بلد/ 17)[35]

(ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ)؛ «سپس از كساني باشد كه ايمان آورده و يكديگر را به شكيبايي سفارش كرده و همديگر را به مهرورزي سفارش نمودند».
(ee)    16. تقليد کورکورانه و تاثيرات عقيدتي و اجتماعي آن:

16ـ1. نکوهش تقليد کورکورانه (مائده/ 104)[36]

(وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَي‏ مَا أَنْزَلَ اللّهُ وَإِلَي الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَلاَيَهْتَدُونَ)؛ «و هنگامي كه به آنان گفته شود: «به سوي آنچه خدا فرود آورده و به سوي فرستاده‏[اش] بياييد.» مي‏گويند: «آنچه پدرانمان را بر آن يافته‏ايم، ما را بس است.» وآيا اگر (بر فرض) پدرانشان هيچ چيزي نمي‏دانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آن‌ها پيروي مي‏كنند)؟!»

16ـ2. عاقبت تقليد کورکورانه قوم نوح (شعراء/111)

(قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ)؛ «گفتند: «آيا به تو ايمان آوريم در حالي كه فرومايگان از تو پيروي كرده‏اند؟!»»

16ـ3.تقليد کورکورانه، علت مخالفت با حضرت موسي7 (يونس/78)

(قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آباءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ)؛ «(فرعونيان به موسي) گفتند: «آيا به سراغ ما آمده‏اي كه ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن يافته‏ايم، بازگرداني، و بزرگي (و رياست) در زمين، از آنِ شما دو (نفر) باشد؟! و ما تصديق كننده شما دو (نفر) نيستيم»».

16ـ4.تقليد کورکورانه، علت مخالفت با حضرت ابراهيم7 (انبياء/53)

(قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ)؛ «گفتند: «نياكانمان را پرستش‌ كنندگان آن‌ها يافتيم»».

16ـ5. بدون علم، سخن نگوييد. (اعراف/ 169)

(فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنَي‏ وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِن يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَن لاَيَقُولُوا عَلَي اللّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ)؛ «و بعد از آنان، جانشيناني (ناشايست) جانشين شدند، كه كتابِ (تورات) را به ارث بردند؛ در حالي كه كالاي ناپايدار اين (دنياي) پست را گرفته و مي‏گويند: «بزودي آمرزيده خواهيم شد». و[لي‏] اگر كالاي ناپايداري همانند آن به آنان برسد، آن را (نيز) مي‏گيرند؛ آيا از آنان پيمان محكم كتاب [الهي‏] گرفته نشده، كه نسبت به خدا جز به حق سخن نگويند، و درس آنچه را كه در آن [كتاب‏] است، خوانده‏اند؟! و سراي آخرت براي كساني كه خودنگهداري (و پارسايي) مي‏كنند به خاطر است، پس آيا خردورزي نمي‏كنيد؟!»

16ـ6. بدون علم، سخني را رد نکنيد. (يونس/ 39)

(بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ)؛ «بلكه چيزي را دروغ انگاشتند كه به علم آن احاطه نداشتند، و هنوز سرانجام (واقعيت) آن برايشان نيامده است. كساني (هم) كه پيش از آنان بودند، همين‌گونه (پيامبران را) تكذيب كردند؛ پس بنگر فرجام ستمكاران چگونه بوده است!».

16ـ7. تقليد از عالم موجب هدايت است[37]. (مريم/ 43)

(يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطاً سَوِيّاً)؛ (اي پدر[م‏]! براستي من از دانش (الهي) چيزي برايم آمده كه براي تو نيامده است؛ پس مرا پيروي كن، تا تو را به راهي درست راهنمايي كنم).
(ff)     17. کار و شغل و آثار فردي و اجتماعي آن

17ـ1. پيامبران الهي اسوه‌هاي کار و تلاش (احزاب/ 21)[38]

(لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً)؛ «يقين براي شما در (روش) فرستاده خدا، (الگويي براي) پيروي نيكوست! براي كساني كه اميد به خدا و روز بازپسين دارند و خدا را بسيار ياد مي‏كنند»

17ـ2. توصيف فعالان در عرصه‌هاي مختلف (مزمل/ 20)[39].

(إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَي‏ مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَي‏ وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَأَعْظَمَ أَجْراً وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ)؛ «در واقع پروردگارت مي‏داند كه تو وگروهي از كساني كه همراه تو هستند نزديك به دو سوم شب و (يا) نصف آن و (يا) يك سوم آن را به پا مي‏خيزند؛ و خدا شب و روز را اندازه مي‏زند، (او) دانسته كه آن (مقدار شب را دقيقاً) شمارش نمي‏كنيد، پس به سوي شما بازگشت، پس آنچه (براي شما ممكن و) آسان است از قرآن بخوانيد؛ (او) دانسته كه برخي از شما بزودي بيمار مي‏شوند و (گروهي) ديگر در زمين سفر مي‏كنند در حالي كه از بخشش خدا (روزي) مي‏جويند، و (گروهي) ديگر در راه خدا پيكار مي‏كنند، پس آنچه (براي شما ممكن و) آسان است از آن (قرآن) بخوانيد، و نماز را برپا داريد، و [ماليات] زكات را بپردازيد و به خدا «قرض الحسنه‏اي» وام دهيد و هرنيكي كه پيشاپيش براي خودتان مي‏فرستيد فقط آن را نزد خدا نيكوتر و پاداش(ش) را بزرگ‏تر مي‏يابيد و از خدا طلب آمرزش كنيد؛ [چرا] كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است».

17ـ3. ايجاد زمينه براي کار و تلاش (لقمان/ 20)[40].

(أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلاَ هُدي وَلاَ كِتَابٍ مُنِيرٍ)؛ «آيا نظر نكرده‏ايد كه خدا (منافع) آنچه را در آسمان‏ها و آنچه را در زمين است مسخّر شما ساخت و نعمت‏هايش را آشكارا و پنهاني بر شما گسترده و تمام كرد؟! و[لي] از ميان مردم كسي ‏است كه بدون هيچ دانش و هيچ رهنمود و هيچ كتاب روشني‌بخش، درباره خدا مجادله مي‏كند».

17ـ4. مذمت بيکاري و عزلت گزيني (مائده/ 87[41])[42]

(يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! چيزهاي پاكِ [نيكو] را كه خدا براي شما حلال كرده است، ممنوع نسازيد و (از حدّ) تجاوز ننماييد؛ [چرا] كه خدا متجاوزان را دوست نمي‏دارد».
(gg)   18. ثروت فردي و اجتماعي

18ـ1. وضع ماليات بر درآمد (خمس، زکات و...) (بقره/ 43)[43]

(وَأَقِيمُوا الْصَّلاَةَ وَآتُوا الْزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الْرَّاكِعِينَ)؛ «و نماز را برپا داريد، و [ماليات‏] زكات را بپردازيد، و با ركوع كنندگان، ركوع كنيد».

18ـ2. توزيع عادلانه اموال عمومي (انفال و ...) (انفال/ 1)

(يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ)؛ «(اي پيامبر) از تو درباره غنايم (جنگي و ثروت‏هاي بدون مالك مشخص) پرسش مي‏كنند؛ بگو: «غنايم (جنگي و ثروت‏هاي بدون مالك مشخص) مخصوص خدا و فرستاده [او]ست؛» پس، [خودتان را] از [عذاب‏] خدا حفظ كنيد؛ و (ارتباطات) بين خودتان را اصلاح كنيد؛ و از خدا و فرستاده‏اش اطاعت كنيد، اگر مؤمنيد».

18ـ3. تشويق به بخشش و نيکوکاري (بقره/262)[44]

(الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنّاً وَلاَ أَذي لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلاَخَوْفٌ عَلَيْهِم وَلاَهُمْ يَحْزَنُونَ)؛ «كساني كه اموالشان را در راه خدا مصرف مي‏كنند، سپس در پي آنچه هزينه كرده‏اند منّتي و آزاري روا نمي‏دارند، براي آنان پاداششان، نزد پروردگارشان (محفوظ) است؛و هيچ ترسي بر آنان نيست و نه آنان اندوهگين مي‏شوند».

18 ـ 4. ممنوعيت رشوه خواري (بقره/ 188)

(وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَي الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)؛ «و اموالتان را ميان خودتان به باطل نخوريد. و [قسمتي از] آن را به سوي داوران نفرستيد تا بخشي از اموال مردم را به گناه بخوريد، در حالي كه شما مي‏دانيد (اين كار گناه است)».

18ـ5. ممنوعيت رباخواري (بقره/ 275)[45]و[46]

(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَيَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانْتَهَي‏ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَي اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)؛ «كساني كه ربا مي‏خورند، بر نمي‏خيزند مگر همانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس، ديوانه (و آشفته سَر)ش كرده است. اين، بدان سبب است كه آنان گفتند: «معامله فقط همانند رباست.» و حال آنكه خدا معامله را حلال كرده، و ربا را حرام نموده است. و هر كس پندي از جانب پروردگارش به او رسد و (به رباخواري) پايان دهد، پس آنچه (از سود در) گذشته (بدست آورده) فقط از آنِ اوست و كارش با خداست؛ و [لي] كساني كه [به رباخواري] باز گردند، پس آنان اهل آتشند. [و] آنان در آنجا ماندگارند».

18ـ6. مسئله قرض الحسنه (فجر/24)[47]

(يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي)؛ «مي‏گويد: «اي كاش من براي زندگي‏ام (در رستاخيز، چيزي،) از پيش فرستاده بودم!»»

18ـ7. به خاطر تجارت (ايمان به خدا و رسول، جهاد با مال و جان و...) (صف/10 و 11)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَي‏ تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! آيا شما را به دادوستدي راهنمايي كنم كه شما را از عذاب دردناك نجات دهد؟! به خدا و فرستاده‏اش ايمان آوريد و با اموال و جان‏هايتان در راه خدا جهاد كنيد؛ اين براي شما به خاطر است، اگر بدانيد.»

18ـ8. توصيه به توقف تجارت در هنگام نماز جمعه (جمعه / 9)

(يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاَةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَي‏ ذِكْرِاللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن‌ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! هنگامي كه براي نماز در روز جمعه ندا داده شود، پس به سوي ياد خدا بكوشيد و معامله را رها كنيد كه اين براي شما به خاطر است اگر بدانيد!».

18ـ9. اشاره به کشتيراني براي کسب روزي (اسراء / 66)

(رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً)؛ «پروردگارتان كسي است كه كشتي را در دريا براي شما به حركت در مي‏آورد تا از بخشش او (بهره) جوييد؛ [چرا] كه او نسبت به شما مهرورز است».

18ـ10. توصيه به تجارت صحيح (شعراء /182)

(وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ)؛ «و با ترازوي راست (و درست) وزن كنيد».
(hh)   19. ابعاد فردي و اجتماعي گناه و کيفر

19ـ1. زنا (نور/2)[48]

(الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ)؛ «زن زناكار و مرد زناكار، هر يك از آن دو را صد ضربه تازيانه بزنيد؛ و اگر به خدا و روزِ بازپسين ايمان داريد، نسبت به آن دو، در (كار) دين خدا هيچ دلسوزي شما را گرفتار نكند و بايد دسته‏اي از مؤمنان مجازات آن دو را مشاهده كنند».

19ـ2. لواط (اعراف/81)[49]

(إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ)؛ «در واقع شما از روي شهوت، به غير از زنان به سراغ مردان مي‏رويد؟! بلكه شما گروهي اسراف‏كار (و متجاوز)يد».

19ـ3. استمناء (خود ارضايي)[50]

19ـ4. سرقت (مائده/38)

(وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)؛ «و مردِ دزد و زنِ دزد، به كيفر آنچه بدست آورده‏اند [و] به خاطر مجازات [پيشگيرانه‏] الهي دست‏هايشان را قطع كنيد و خدا شكست‏ناپذيري فرزانه است».

19ـ5. اسراف (اسراء/ 27)[51]

(إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً)؛ «[چرا] كه اسراف‏كاران و تلف‌كنندگان (اموال) برادران شياطينند؛ و شيطان در برابر پروردگارش، بسيار ناسپاس بود».

19ـ6. قتل (نساء/ 93)

(وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً)؛ «و هر كس عمداً مؤمني را بكُشد پس كيفرش (آتش) جهنّم است در حالي‌كه در آنجا ماندگار است؛ و خدا بر او خشم مي‏گيرد و او را از رحمتش دور مي‏سازد؛ و عذابي بزرگ برايش آماده ساخته است».

19ـ7. سحر (تعليم سحر) (بقره/ 102)

(وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُوا الشَّيَاطِينُ عَلَي‏ مُلْكِ سُلَيَمانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمانُ وَلكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَي الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّي‏ يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ)؛ «و (يهود) پيروي كردند از آنچه افراد شرور (جادوگر) در دوران فرمانروايي سليمان بر مردم مي‏خواندند (و پيروي مي‏كردند)؛ و سليمان كفر نورزيد وليكن افراد شرور كفر ورزيدند؛ [كه] به مردم سحر مي‏آموختند. و (نيز يهود پيروي كردند) از آنچه بر دو فرشته «هاروت و ماروت» در بابِل فرو فرستاده شده بود. و به هيچ كس [چيزي] نمي‏آموختند، مگر اينكه [از پيش به او] مي‏گفتند: «ما فقط [وسيله] آزمايشيم، پس [مواظب باش،] كافر نشو!» و[لي آن‌ها] از آن دو (فرشته)، چيزهايي را مي‏آموختند كه بوسيله آن ميان مرد و همسرش جدايي بيفكنند؛ و [هر چند] آن‌ها بوسيله آن [مطالب‏] به كسي ضرر نمي‏رسانند مگر با رخصت خدا [باشد.] و [آن‌ها] آنچه را مي‏آموختند كه به ايشان زيان مي‏رسانيد و سودي برايشان نمي‏بخشيد؛ و بيقين (يهوديان) مي‏دانستند كه هر كس خريدار آن [مطالب‏] باشد، در آخرت بهره‏اي برايش ندارد و چه بد بود آنچه خودشان را در مقابل آن فروختند، اگر (بر فرض) مي‏دانستند!»

19ـ8. رباخواري (بقره/ 278 و...)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنْتُم مُؤْمِنِينَ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! [خودتان را] از [عذاب‏] خدا حفظ كنيد، و اگر مؤمنيد، آنچه از ربا باقي مانده است، رها كنيد».

19ـ9. سوگند دروغ براي گناه (آل عمران/ 77)

(إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لاَخَلاَقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلاَيُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَيَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَيُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ)؛ «براستي كساني كه پيمان خدا و سوگندهايشان را به بهاي اندكي مي‏فروشند، آنان هيچ بهره‏اي در آخرت براي شان نخواهد بود؛ و خدا با آنان سخن نخواهد گفت و در روز رستاخيز به آنان نظر نخواهد كرد و رشدشان نمي‏دهد (و از گناه پاكشان نخواهد ساخت؛) و عذاب دردناكي براي آن‌هاست».

19ـ10. خيانت (آل عمران/ 161)

(وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّي‏ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ)؛ «و براي هيچ پيامبري شايسته نيست، كه خيانت كند؛ و هر كس خيانت كند، روز رستاخيز، آنچه را (در آن) خيانت كرده، مي‏آورد؛ سپس به هر كس آنچه را بدست آورده، بطور كامل داده مي‏شود؛ در حالي كه به آنان ستم نخواهد شد».

19ـ11. خوردن مال يتيم (نساء/ 10)

(إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَي‏ ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً)؛ «در حقيقت كساني كه اموال يتيمان را به ستم مي‏خورند، جز اين نيست كه آتشي در درونشان مي‏خورند و بزودي در شعله فروزان (آتش) در آيند [و بسوزند.]»

19ـ12. پيمان شکني (بقره/ 27)

(الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَاللّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَاللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُوْلئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)؛ «(همان) كساني كه پيمان خدا را، پس از محكم ساختن آن مي‏شكنند و آنچه را خدا به پيوستنش فرمان‏داده مي‏گسلند و در زمين فساد مي‏كنند تنها آنان زيانكارند».

19ـ13. قطع رحم (رعد/ 25)

(وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ)؛ «و كساني كه پيمان خدا را پس از محكم‌ ساختن آن مي‏شكنند و آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مي‏گسلند، و در زمين فساد مي‏كنند، آنان برايشان لعنت است! و بدي سراي [ديگر] براي ايشان است».

19ـ14. فرار از جبهه جهاد (انفال/ 16)

(وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلي‏ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ)؛ «و هر كس در آن روزِ (نبرد) با عقبگردش از آن (دشمنـ)ـان روي برتابد ـ مگر آنكه (هدفش) كناره‏گيري از ميدان براي نبرد (مجدد) و يا پيوستن به گروهي (ديگر) باشد ـ پس حتماً به خشمي از جانب خدا گرفتار خواهد شد؛ و مقصدش جهنم است، و چه بد فرجامي است!»

19ـ15. نسبت ناروا به زن پاکدامن (نور / 23)

(إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلاَتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظيمٌ)؛ «در حقيقت كساني كه زنان پاكدامنِ غافلِ مؤمن را (به زنا) نسبت مي‏دهند، در دنيا و آخرت (از رحمت) دور شده‏اند و عذاب بزرگي براي آنان است!»

19ـ 16. غصب و...
(ii)      20. امنيت و رفاه جامعه

20ـ1. منافقان مخلّ امنيت (بقره / 12)

(أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلكِنْ لاَ يَشْعُرُونَ)؛ «آگاه باشيد كه‏آنان فقط فسادگرند و ليكن (با درك حسّي) متوجه نمي‏شوند».

20ـ2. ايمان، عمل صالح، اقامه‌ي نماز و دادن زکات از موجبات امنيت (بقره/ 277)

(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوْا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ‌ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ)؛ «در حقيقت كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي‏] شايسته انجام دادند و نماز را برپا داشتند و [مالياتِ‏] زكات را پرداختند پاداش آنان نزد پروردگارشان براي آنان خواهد بود. و هيچ ترسي بر آنان نيست و نه آنان اندوهگين مي‏شوند.»

20ـ3. مردان موجب امنيت زنان (نساء/ 34)

(الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي‏ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَي‏ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللَّاتِيْ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغَوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيّاً كَبِيراً)؛ «مردان، [مايه‏] پايداري زنانند؛ به خاطر آنكه خدا برخي آنان را بر برخي [ديگر] برتري داد، و به خاطر آنچه از اموالشان (در مورد زنان) هزينه مي‏كنند. و زنانِ شايسته فرمانبرداراني فروتنند، كه به پاس آنچه خدا [براي آنان] حفظ كرده، در غياب (همسر خود، اسرار و حقوق او را،) نگهبانند. و زناني را كه از نافرماني‌شان ترس داريد، پس پندشان دهيد؛ و (اگر مؤثر واقع نشد،) در خوابگاه‏ها از ايشان دوري گزينيد؛ و (اگر هيچ راهي نبود، به آهستگي و به قصد تأديب) آنان را بزنيد. و اگر از شما اطاعت كردند، پس هيچ راهي بر (اي تعدّي به) آنان مَجوييد؛ كه خدا بلند مرتبه‏اي بزرگ است».

20ـ4. دستور الهي به ايجاد اسباب امنيت (نساء/ 58)

(إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَي‏ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعاً بَصِيراً)؛ «براستي خدا به شما فرمان مي‏دهد كه امانت‏ها را به اهلش رد كنيد؛ و هنگامي كه ميان مردم داوري مي‏كنيد، به عدالت داوري كنيد. در حقيقت نيكو چيزي است كه خدا شما را به آن پند مي‏دهد؛ بدرستي كه خدا، شنواي بيناست».
(jj)      21. روابط اجتماعي مسلمانان و کفار

21ـ1. يکسان نبودن طوائف اهل کتاب (آل عمران/ 113)

(لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللّهِ آنَاءَ اللّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ)؛ «(ولي همه اهل كتاب) يكسان نيستند؛ از اهل كتاب، گروهي قيام كننده‏اند، كه [پيوسته‏] آيات خدا را در شبانگاهان مي‏خوانند (و پيروي مي‏كنند) در حالي كه آنان سجده مي‏نمايند».

21ـ2. بين يهود و نصاري مردم معتدل وجود دارد (مائده/ 66)

(وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِم مِن رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَايَعْمَلُونَ)؛ «و اگر (بر فرض) آنان، تورات و انجيل و آنچه را كه از جانب پروردگارشان بر آنان فرود آمده، به پا مي‏داشتند، حتماً از بالاي (سر)شان (نعمت‏هاي آسماني) و از زير پاهايشان (نعمت‏هاي زميني روزي) مي‏خوردند؛ گروهي از آنان معتدل هستند، و [لي] بسياري از آنان بد رفتاري مي‏كنند».

21ـ3. برخي از نصاري با مسلمين دوست‌اند (مائده/ 82)

(لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَاري‏ ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَاناً وَأَنَّهُمْ لاَيَسْتَكْبِرُونَ)؛ «مسلماً يهوديان و كساني را كه شرك ورزيده‏اند، دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهي يافت؛ و قطعاً كساني را كه گفتند: «براستي ما مسيحي هستيم،» نزديك‏ترين آن (مردمـ)ـان در دوستي با مؤمنان خواهي يافت؛ اين بدان سبب است كه در ميان آنان، كشيشان و راهباني هستند و براستي كه آنان (در برابر حقّ) تكبّر نمي‏ورزند».

21ـ4. برخي از نصاري هنگام قرائت قرآن اشک مي‌ريزند (مائده / 83)

(وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَي الرَّسُولِ تَرَي‏ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ)؛ «و هنگامي كه آنچه را به سوي فرستاده [خدا] فرود آمده، مي‏شنوند، مي‏بيني در اثر حقيقتي كه شناخته‏اند، اشك (شوق) از ديدگانشان سرازير مي‏شود. مي‏گويند: «[اي‏] پروردگار ما! ايمان آورديم، پس ما را با گواهان بنويس».

21ـ5. با اهل کتاب در صورت پرداخت جزيه کارزار نکنيد (توبه/ 29)

(قَاتِلُوا الَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَيُحَرِّمُونَ مَاحَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّي‏ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ)؛ «با كساني پيكار كنيد كه از افرادي هستند كه كتاب (الهي) به آنان داده شده كه به خدا و به روز بازپسين ايمان نمي‏آورند و آنچه را خدا و فرستاده‏اش حرام كرده، ممنوع نمي‏دارند و به دين حق متديّن نمي‏شوند تا اينكه [مالياتِ] جِزيه را به دست خود بپردازند در حالي‌كه آنان كوچكند».

21ـ6. بني اسرائيل به نبوت رسول اکرم9 ايمان داشتند ولي بعد از ظهور منکر شدند (يونس/ 93)

(وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّي‏ جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيَما كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ)؛ «و بيقين بني اسرائيل (= فرزندان يعقوب) را در جايگاه درستي مستقّر ساختيم؛ و آنان را از پاكيزه‏ها روزي داديم؛ و[لي‏] اختلاف نكردند تا اينكه علم براي آنان [حاصل] آمد؛ در حقيقت پروردگار تو روز رستاخيز درباره آنچه همواره در آن اختلاف مي‏كردند، ميان آنان داوري مي‏كند».

21ـ7. دعوت از اهل کتاب تا ياور خدا باشند (صف/ 14)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنصَارَاللَّهِ‌كَمَا قَالَ عِيسَي ابْنُ‌ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنصَارِي إِلَي ‌اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي ‌إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَت ‌طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَي‏ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! ياوران خدا باشيد همان گونه كه عيسي پسر مريم به حواريون گفت: «چه كساني ياوران من با خدايند؟!» حواريون گفتند: «ما ياوران خداييم.» و گروهي از بني اسرائيل (= فرزندان يعقوب) ايمان آوردند و گروهي كفر ورزيدند؛ و كساني را كه ايمان آورده بودند بر (ضد) دشمنانشان (تقويت و) تأييد كرديم پس پيروز شدند».
(kk)   22. لباس و زيور و تاثيرات فردي و اجتماعي آن‌ها

22ـ1. بهره‌مندي از لباس‌هاي زيبا و نرم ولي لباس تقوي به خاطر است (اعراف/ 26)

(يَا بَنِي‌آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاساً يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشاً وَلِبَاسُ التَّقْوَي‏ ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ)؛ «اي فرزندان آدم! در حقيقت لباسي براي شما فرو فرستاديم كه شرمگاه‏هاي شما را مي‏پوشاند و مايه زينت است؛ و[لي‏] پوشش (خودنگهداري و) پارسايي اين به خاطر است؛ اين [ها] از نشانه‏هاي خداست، باشد كه آنان متذكّر شوند».

22ـ2. از زينت‌ها و نعمت‌ها استفاده کنيد (اعراف/ 32)

(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ)؛ «[اي پيامبر] بگو: «چه كسي زيور[هاي‏] الهي را كه براي بندگانش پديد آورده، و روزي‏هاي پاكيزه را حرام كرده است؟!» بگو: «اين [ها] در زندگي پست (دنيا)، براي كساني است كه ايمان آورده‏اند؛ (اگر چه ديگران نيز از آن‌ها استفاده مي‏كنند،) در حالي كه در روز رستاخيز مخصوص (مؤمنان) خواهد بود.» اين گونه آيات (خود) را براي گروهي كه آگاهند، شرح مي‏دهيم».

22ـ3. آراستن تن با زينت‌هاي دريا (نحل/ 14)

(وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَي الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)؛ «و او كسي است كه دريا را رام ساخت تا از آن، گوشت تازه بخوريد؛ و از آن زيوري كه آن را مي‏پوشيد بيرون آوريد؛ و كشتي‏ها را در آن (آب) شكافنده مي‏بيني، و (دريا را رام شما ساخت) تا از بخشش او (بهره) جوييد؛ و تا شايد شما سپاسگزاري كنيد».

22ـ4. از لباس فاخر و اثاثيه بهره بريد (نحل/ 80)

(وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيُوتِكُمْ سَكَناً وَجَعَلَ لَكُم مِن جُلُودِ الْأَنْعَامِ بُيُوتاً تَسْتَخِفُّونَهَا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثاً وَمَتَاعاً إِلَي‏ حِينٍ)؛ «و خدا براي شما از خانه‏هايتان (مايه) آرامش قرار داد؛ و از پوست‏هاي دام‏ها خانه‏هايي را براي شما قرار داد كه آن‌[ها] را روز مسافرتتان و روز اِقامتتان، سبك مي‏يابيد و از پشم‏هاي آن‌ها و كُرك‏هايشان و موهاي آن‌ها، اَثاث (منزل) و كالايي تا زماني [معيّن قرار داد]».

22ـ5. مزمت توجه زياد به ظواهر دنيا (کهف/ 28)

(وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلاَ تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً)؛ «و خودت را با كساني شكيبا ساز كه بامدادان و عصرگاهان پروردگارشان را مي‏خوانند، در حالي‌كه ذات او را اراده مي‏كنند؛ و ديدگانت را از آنان بر مگير در حالي‌كه زيور زندگي پست (دنيا) را خواهاني؛ و از كسي پيروي مكن كه قلبش را از يادِمان غافل ساختيم و از هوسش پيروي كرده، و كارش زياده‏روي است».

22ـ6. بهره‌مندي از غذا، زيور آلات دريا، کشتيراني و... (فاطر/ 12)

(وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلَيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَي الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)؛ «و دو دريا يكسان نيستند: اين (يكي) خوشي گوار [و] نوشيدنش گواراست و آن (ديگري) شور تلخ است و از هر (دو) گوشت تازه مي‏خوريد و زيوري كه آن را مي‏پوشيد بيرون مي‏آوريد؛ و كشتي‏ها را در آن (آب) شكافنده مي‏بيني، تا از بخشش او بهره جوييد؛ و تا شايد شما سپاسگزاري كنيد».
(ll)      23. رهن و وام و تاثيرات فردي و اجتماعي آن‌ها

23ـ1. لزوم اعطاي قرض با نيت خالصانه (بقره/ 245)

(مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ)؛ «كيست آن كسي كه به خدا «قرض الحسنه‏اي» وام دهد، تا آن را برايش، چندين برابر بيفزايد؟ و خدا (روزي بندگان را) محدود مي‏كند و (يا) گسترده مي‏سازد؛ و تنها به سوي او باز گردانده مي‏شويد».

23ـ2. تنظيم سند (بقره/ 282)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوْا إِذَا تَدَايَنْتُم بِدَيْنٍ إِلَي‏ اََجَلٍ مُسَمّي فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَن يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَولاَيَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَاهِدَيْنِ مِن رِجَالِكُمْ فَإِن لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجِلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَي وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوْا وَلاَ تَسْأَمُوا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً إِلَي‏ أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَي‏ أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ إِلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوْا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُم وَاتَّقُوا اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمْ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، هنگامي كه (به خاطر وام يا داد و ستد) بدهي‏اي را تا سرآمدِ معين به يكديگر بدهكار شديد، پس آن را بنويسيد. و بايد نويسنده‏اي بر اساس عدالت، (سند را) در ميانِ شما بنويسد. و هيچ نويسنده‏اي، نبايد از نوشتن خودداري كند، همان گونه كه خدا آموزشش داده است، پس بايد بنويسد. و كسي كه حقّ بر عهده اوست، بايد ديكته كند؛ و از (عذاب) خدا كه پروردگار اوست خود را حفظ كند؛ و هيچ چيزي از آن (حقّ) را نكاهد. و اگر كسي كه حقّ بر عهده اوست، سبك سر يا (از نظر عقل) كم توان باشد، يا (به خاطر گنگ بودن،) نمي‏تواند كه خود ديكته كند، پس بايد سرپرستش (به جاي او،) بر اساس عدالت، ديكته كند و دو شاهد از ميان مردان (مسلمانـ)ـتان به گواهي طلبيد؛ و اگر دو مرد نبودند، پس يك مَرد و دو زن، از شاهداني كه مورد رضايت شما هستند، [به گواهي بگيريد؛] تا [اگر] يكي از آن دو [زن‏] فراموش كرد، پس يكي از آن دو، ديگري را ياد آوري كند. و شاهدان به هنگامي كه آن‌ها (براي گواهي) دعوت مي‏شوند، نبايد خودداري نمايند. و از نوشتن (بدهي خود)، تا سرآمدش [چه] كوچك يا بزرگ، ملول نشويد. اين نزد خدا دادگرانه‏تر، و براي گواهي، استوارتر و به ترديد نكردن، نزديك‏تر است؛ مگر اينكه داد و ستد نقدي باشد كه آن را در ميان خود، [دست به دست] مي‏گردانيد. پس هيچ گناهي بر شما نيست كه آن [داد و ستد نقدي] را ننويسيد. و[لي‏] هنگامي كه معامله (نقدي) مي‏كنيد، شاهد بگيريد و هيچ نويسنده و شاهدي، نبايد زيان ببيند و اگر [چنين] كنيد، پس در حقيقت اين از نافرماني شماست. و [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد. و خدا به شما آموزش مي‏دهد؛ و خدا به هر چيزي داناست».

23ـ3. مرغوبيت کالا (مائده/ 12)[52]

(وَلَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً وَقَالَ اللّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ وَآتَيْتُمْ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّآتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ)؛ «و بيقين خدا از بني اسرائيل (فرزندان يعقوب) پيمان محكم گرفت. و از ميان آنان دوازده سرپرست برانگيختيم. و خدا (به آنان) گفت: «براستي من با شما هستم؛ اگر نماز را بر پا داريد، و [مالياتِ‏] زكات را بپردازيد، و به فرستادگانم ايمان آوريد و آنان را گرامي داريد، و «قرض‌الحسنه‏اي» به خدا وام دهيد، قطعاً بدي‏هايتان را از شما مي‏زدايم؛ و حتماً شما را در بوستان‏هاي (بهشتي) وارد مي‏كنم كه از زير [درختانـ]ـش نهرها روان است؛ و هر كس از شما بعد از آن، كفر ورزد، پس بيقين از راه درست گمراه شده است». و... .
(mm)                       24. امر به معروف و نهي از منکر (تبليغات اسلامي)[53] و تاثيرات فردي و اجتماعي آن:

(أَتَأْمُرُونَ‌الْنَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ‌أَفَلاَ تَعْقِلُونَ)؛ «آيا مردم را به نيكي فرمان مي‏دهيد، و خودتان را فراموش مي‏كنيد، در حالي كه شما كتابِ (خدا) را مي‏خوانيد؟! پس آيا خردورزي نمي‏كنيد؟!»
(nn)   25. در راه ماندگان[54] و تاثيرات فردي و اجتماعي آن

(مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَي‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَي‏ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَي‏ وَالْيَتَامَي‏ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لاَ‌يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَانَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا‌وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ‌اللَّهَ‌ شَدِيدُ الْعِقَابِ)؛ «آنچه از (غنائم) اهل آبادي‏ها كه خدا به فرستاده‏اش بازگردانده است پس فقط براي خدا و براي فرستاده(اش) و براي نزديكان (او) و يتيمان و بينوايان ودر راه مانده است، تا (ثروت‏ها) در ميان توانگران شما [دست به دست] نگردد و آنچه را فرستاده [خدا] براي شما آورده پس آن را بگيريد (و اجرا كنيد)، و آنچه شما را از آن منع كرد پس خودداري كنيد؛ و [خودتان را] از [عذاب‏] خدا حفظ كنيد كه خدا سخت كيفر است».
(oo)   26. حکم و داوري[55] و تاثيرات فردي و اجتماعي آن

(إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَي‏ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعاً بَصِيراً)؛ «براستي خدا به شما فرمان مي‏دهد كه امانت‏ها را به اهلش رد كنيد؛ و هنگامي كه ميان مردم داوري مي‏كنيد، به عدالت داوري كنيد. در حقيقت نيكو چيزي است كه خدا شما را به آن پند مي‏دهد؛ بدرستي كه خدا، شنواي بيناست».
(pp)   27. شوري و مشورت[56] و تاثيرات فردي و اجتماعي آن:

(فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَي‏ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ)؛ «و به سبب رحمتي از جانب خدا با آنان نرم‏خو شدي؛ و اگر (بر فرض) تندخويي سخت‏دل بودي، حتماً از پيرامونت پراكنده مي‏شدند. پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و هنگامي كه تصميم گرفتي، پس بر خدا توكّل كن؛ چرا كه خدا توكّل‌كنندگان را دوست مي‏دارد».
(qq)   28. سرپرستي و قيوميت[57] و تاثيرات فردي و اجتماعي آن:

(وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلاَّ أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَن تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلْتَّقْوَي‏ وَلاَتَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَاتَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)؛ «و اگر آن (زنـ)ـان را، پيش از آنكه با آنان تماس بگيريد و در حالي كه مَهري براي آن‌ها تعيين كرده‏ايد، طلاقشان دهيد، پس نصف آنچه را تعيين كرده‏ايد (به آنان بدهيد) مگر اينكه [آنان‏] ببخشند؛ يا كسي كه پيوند ازدواج به دست اوست، ببخشد و گذشت كردن (شما) به پارسايي (و خود نگهداري) نزديك‏تر است و بخشش را در ميان خودتان فراموش نكنيد كه خدا به آنچه انجام مي‏دهيد بيناست».
(rr)    29. تعليم و تربيت[58] و تاثيرات فردي و اجتماعي آن

(وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ)؛ «و هرگز مؤمنان همگي بسيج نمي‏شوند؛ پس چرا از هر گروهي از آنان، دسته‏اي بسيج نمي‏شوند (و كوچ نمي‏كنند)، تا در دين، فهم عميق نمايند و تا قومشان را به هنگامي كه به سوي آنان باز مي‏گردند، هشدار دهند؟! تا شايد (از مخالفت خدا) بيمناك شوند».
(ss)     30. ربا و احتکار اجناس[59] و تاثيرات فردي و اجتماعي آن:

(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانْتَهَي‏ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَي اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)؛ «كساني كه ربا مي‏خورند، برنمي‏خيزند مگر همانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس، ديوانه (و آشفته سَر)ش كرده است. اين، بدان سبب است كه آنان گفتند: «معامله فقط همانند رباست.» و حال آنكه خدا معامله را حلال كرده، و ربا را حرام نموده است. و هر كس پندي از جانب پروردگارش به او رسد و (به رباخواري) پايان دهد، پس آنچه (از سود در) گذشته (بدست‌آورده) فقط از آنِ اوست؛ و كارش با خداست؛ و[لي] كساني كه [به رباخواري] باز گردند، پس آنان اهل آتشند. [و] آنان در آنجا ماندگارند».
(tt)      31. قصاص[60] و تاثيرات فردي و اجتماعي آن

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَي الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَي‏ بِالْأُنْثَي‏ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْ‏ءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِن رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَي‏ بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، (حكمِ) قصاص درباره كشتگان، بر شما مقرر شده است: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن و كسي كه از برادر (ديني) اش، چيزي (از قصاص) به او بخشيده شود، پس (راه) پسنديده در پيش گيرد و به نيكي [خون‌بها] را به او بپردازد؛ اين، تخفيفي و بخششي از طرف پروردگارتان است و كسي كه بعد از آن تجاوز كند، پس عذابي دردناك برايش خواهد بود».
(uu)   32. تعاون و همکاري و تاثيرات فردي و اجتماعي آن (مائده/2)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْي وَلاَ الْقَلاَئِدَ وَلاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِن رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِالْحَرَامِ أَن تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَالتَّقْوَي‏ وَلاَ تَعَاوَنُوا عَلَي الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! (نه مراسم حج و) نشانه‏هاي خدا، و نه ماه‏[هاي] حرام، و نه قرباني‏هاي بي‌نشان و نه نشاندار و نه قصد كنندگان خانه محترم [خدا] در حالي‌كه بخششي و خشنودي‏اي از پروردگارشان مي‏جويند، را (حرمت شكني نكنيد) و حلال ندانيد و هنگامي كه از احرام بيرون آمديد، پس (مي‏توانيد) شكار كنيد و البته، كينه توزي گروهي، براي اينكه شما را از (آمدن به) مسجد الحرام (در صلح حديبيه) باز داشتند، شما را وادار نكند كه تعدّي نماييد. و بر(اي) نيكوكاري و (خود نگهداري و) پارسايي با يكديگر همكاري كنيد؛ و بر(اي) گناه و تعدّي با يكديگر همكاري ننماييد؛ و [خودتان را] از [عذاب‏] خدا حفظ كنيد، [چرا] كه خدا سخت كيفر است».
(vv)   33. خريد و فروش و معاملات (جمعه/ 9)[61]

(يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاَةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَي‏ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ)؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! هنگامي كه براي نماز در روز جمعه ندا داده شود، پس به سوي ياد خدا بكوشيد و معامله را رها كنيد كه اين براي شما به خاطر است اگر بدانيد!»
(ww) 34. ايجاد فتنه و آشوب و تاثيرات فردي و اجتماعي آن (بقره/119 و تغابن/15)

(وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُم وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ القَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِالْحَرَامِ حَتَّي‏ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ)؛ «و هر كجا آنان را يافتيد، بكشيد؛ و از جايي كه شما را بيرون راندند، آنان را بيرون كنيد و (بدي) آشوبگري [شرك‏]، از كشتار [هم‏] شديدتر است و در كنار مسجد‌الحرام با آنان پيكار مكنيد؛ مگر اينكه در آنجا با شما بجنگند و اگر با شما پيكار كردند، پس آن‌ها را بكشيد. سزاي كافران چنين است».
(xx)   35. آزادي فکر، عقيده و عمل و حدود آن و تاثيرات فردي و اجتماعي آن (بقره/ 256)

(لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَي‏ لاَانفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)؛ «هيچ اكراهي در (پذيرش) دين نيست، (چرا كه) بيقين (راه) هدايت از گمراهي، روشن شده است. بنابراين كسي كه به (معبودِ) طغيانگر كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، پس بيقين به دستاويزي استوار تمسّك جسته است كه هيچ گسستني برايش نيست. و خدا، شنواي داناست».
(yy)   36. خرافات و تاثيرات فردي واجتماعي آن (مائده/103؛ اعراف/28 و 29)

(مَا جَعَلَ اللّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلاَ سَائِبَةٍ وَلاَوَصِيلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَي اللّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لاَيَعْقِلُونَ)؛ «خدا هيچ (ممنوعيتي، در مورد) حيوان گوشْ‌شكافته بارور و شتر آزاد بارور و گوسفند بارور و حيوان نرينه حمايت شده‏اي، قرار نداده است؛ و ليكن كساني كه كفر ورزيدند، بر خدا دروغ مي‏بندند؛ و اكثر آنان خردورزي نمي‏كنند».
(zz)    37. استبداد و تاثيرات فردي و اجتماعي آن (بقره/ 205)[62]

(وَإِذَا تَوَلَّي‏ سَعَي‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ)؛ «و هنگامي كه روي برمي‏تابد [يا به حكومت مي‏رسد] در زمين كوشش مي‏كند تا در آن فساد كند و زراعت و نسل را نابود مي‏سازد؛ و خدا تباهكاري را دوست نمي‏دارد».
(aaa)                       38. اسوه‌هاي اجتماعي و تاثيرات فردي و اجتماعي آن (احزاب/ 21)[63]

(لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً)؛ «بيقين براي شما در (روش) فرستاده خدا، (الگويي براي) پيروي نيكوست! براي كساني كه اميد به خدا و روز بازپسين دارند و خدا را بسيار ياد مي‏كنند».
(bbb)                       39.عوامل انحطاط‌ها،اعتلاها و‌تاثيرات فردي و اجتماعي‌آن (قصص/4)[64]

(إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ)؛ «در واقع فرعون در زمين (مصر) برتري جويي كرد، و اهل آن را گروه‏هايي قرارداد؛ در حالي كه دسته‏اي از آنان را تضعيف مي‏كرد، پسرانشان را سر مي‏بريد و زنانشان را زنده نگه مي‏داشت؛ [چرا] كه او از فسادگران بود».
(ccc) 40. دين‌گريزي و اسباب آن و تأثيرات فردي و اجتماعي آن (بقره/ 55)[65]

(وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَي‏ لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي‏ نَرَي اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ)؛ «و (ياد كنيد) هنگامي را كه گفتيد: «اي موسي، به تو ايمان نخواهيم آورد، تا اينكه خدا را آشكارا ببينيم؛» پس در حالي‌كه شما مي‏نگريستيد، صاعقه شما را (فرو) گرفت».
(ddd)                       41. مسئله همسايه و حقوق او و تاثيرات فردي و اجتماعي آن (نساء/ 36)

(وَاعْبُدُوااللّهَ وَلاَتُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ‌إِحْسَاناً وَبِذِي‌الْقُرْبَي‏ وَالْيَتَامَي‏ وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَي‏ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مِن كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً)؛ «و خدا را بپرستيد؛ و هيچ چيز را با او شريك مگردانيد؛ و نيكي كنيد به پدر و مادر و به نزديكان و يتيمان و بينوايان و همسايه نزديك و همسايه دور و دوست [و همنشين‏] و در راه مانده و آنچه (از بردگان) كه شما مالك هستيد؛ كه خدا كسي را كه متكبّرِ خيال‏پرداز [و] فخر فروش است، دوست نمي‏دارد».
(eee) فهرست منابع و مآخذ در زمينه احکام اجتماعي قرآن کريم

1. جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، استاد محمدتقي مصباح يزدي، تهران، شرکت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، 1379.

2. تفسير موضوعي قرآن کريم، جمعي از نويسندگان، قم، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها، 1384.

3. شيوه‌هاي درماني مفاسد اجتماعي، علي اکبر بابازاده، قم، انتشارات دانش و ادب، 1381.

4. هزار و يک نکته از قرآن‌کريم، اکبر دهقان، قم، مرکز فرهنگي درسهايي از قرآن، 1384.

5. راهنماي کشف موضوعي آيات قرآن، احمد مخملي، تهران، مؤسسه انتشارات نبوي، 1382.
6. جمله پژوهشهاي قرآني، سال دهم، ش 38 ـ 37، سال 1383.

[1]. تفسیر موضوعی قرآن کریم، جمعی از نویسندگان، ص 257 و 258 (با تلخیص).

[2]. و ر.ك: بقره / 237.

[3]. و ر.ك: نساء / 20، 21 و 127.

[4]. و همچنين ر.ك: زخرف / 17.

[5]. و همچنين ر.ك: بقره / 24.

[6]. و همچنين مائده / 108.

[7]. و همچنين ر.ك: بقره / 234 به بعد.

[8]. و همچنين ر.ك: بقره / 105.

[9]. و نيز ر.ك: نحل / 110.

[10]. و نيز ر.ك: حجرات / 9.

[11]. ر. ک: تفسیر نور، ج 3، ص 110.

[12]. برای آگاهی بیشتر ر. ک: جامعه و تاریخ، استاد مصباح یزدی، ص 389 به بعد.

[13]. و نيز ر.ك: نساء / 58.

[14]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 4 ص 299 و 300.

[15]. (مائده / 8).

[16]. و نيز ر.ك: بلد / 10، شمس / 8 و... .

[17]. و نيز ر.ك: بقره / 214، آل عمران / 140 تا 144 و... .

[18]. و نيز ر.ك: اعراف / 96، هود / 2 و 3 و... .

[19]. و نيز ر.ك: صف / 5.

[20]. و نيز ر.ك: حجر / 40، انعام / 43 و... .

[21]. ر. ک: جامعه و تاریخ، استاد مصباح یزدی، ص 425 به بعد.

[22]. و نيز ر.ك: نساء / 11.

[23]. و نيز ر.ك: نساء / 4.

[24]. ر. ک: جامعه و تاریخ، استاد مصباح یزدی، ص 428 به بعد.

[25]. و نيز ر.ك: توبه / 35.

[26]. و نيز ر.ك: بقره / 272 و 274.

[27]. و نيز ر.ك: آل عمران / 28 و 119.

[28]. و نيز ر.ك: مائده / 57.

[29]. و نيز ر.ك: توبه / 73.

[30]. و نيز ر.ك: ممتحنه/ 9 و 13.

[31]. و نيز ر.ك: مائده/ 1، نحل/ 91، اسراء/ 34 و معارج/ 32.

[32]. و نيز ر.ك: توبه / 1.

[33]. و نيز ر.ك: انفال / 58 و توبه / 7، 4، 2، 12 و 8.

[34]. و نيز ر.ك: نور / 63 و حجرات / 2، 3، 4.

[35]. و نيز ر.ك: اعراف / 28.

[36]. ر. ک: جامعه و تاریخ، استاد مصباح یزدی، ص 425 به بعد.

[37]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 13 ص 80.

[38]. و نيز ر.ك: ممتحنه/ 4 تا 6 و قصص / 27.

[39]. و نيز ر.ك: كهف / 96، انبياء / 80، سباء / 11 و 12، حديد / 25.

[40]. و نيز ر.ك: ابراهيم / 32 و 33، نحل / 12، جاثيه / 13، مزمل / 20.

[41]. ر. ک: المیزان، ج 6، ص 118، بحار ج 17 ص 16 ح 4.

[42]. و نيز ر.ك: حديد / 27.

[43]. و نيز ر.ك: بقره / 83 و 110، انفال / 41.

[44]. و نيز ر.ك: فرقان / 64 و حديد / 7.

[45]. ر.ك: تفسير موضوعي قرآن كريم، جمعي از نويسندگان، ص 178.

[46]. و نيز ر.ك: بقره / 278، آل عمران/ 130 و روم/ 39.

[47]. و نيز ر.ك: بقره / 245 و 282، مائده/ 12.

[48]. و نيز ر.ك: نور / 3.

[49]. و نيز ر.ك: نمل / 55 و عنكبوت / 29.

[50]. ر.ك: تفاسير قرآن، ذيل آيه‌ 7 سوره‌ مؤمنون.

[51]. و نيز ر.ك: شعراء / 151، انعام / 141 و اعراف / 32.

[52]. ر. ک: هزار و یک نکته از قرآن کریم، اکبر دهقان، ص 655.

[53]. بقره / 44 و نيز: ر. ک: نساء / 63؛ مائده / 63؛ انعام / 69؛ توبه / 71؛ نور / 19 و... .

[54]. حشر / 7 و نيز ر.ك: حشر / 87، توبه / 60 و نساء / 36.

[55]. نساء / 58، و نيز ر. ک: نساء / 94، 105، 125؛ نمل / 27؛ حجرات / 6.

[56]. آل عمران / 159 و نيز ر.ك: شوری / 38.

[57]. بقره / 237 و نيز ر.ك: بقره / 236؛ نساء / 20، 4، 127، 21؛ بقره / 228 و... .

[58]. توبه/122 و نيز ر.ك: نمل/15؛ طه/114؛ مجادله/11؛ روم/23؛ بقره/247؛ عنکبوت/43 و  کهف/ 68.

[59]. بقره / 275 و نيز ر.ك: بقره / 278 و 279؛ آل عمران / 130؛ روم / 39 و نساء / 161.

[60]. بقره / 178 و نيز ر.ك: نساء / 92؛ مائده / 38؛ نساء / 51، 25 و نور / 2.

[61]. و نيز ر.ك: روم / 39 و... .

[62]. و نيز ر.ك: بقره / 206، آل عمران / 64 و 149 و نساء / 60.

[63]. و نيز ر.ك: ممتحنه / 4.

[64]. و نيز ر.ك: آل عمران / 103، انعام / 153 و 65، انفال / 46 و مائده / 79.

[65]. و نيز ر.ك: بقره / 79، 74، 78، 242 و مائده / 69 و 116.