پرسش:

علت خواب در وجود انسان چيست و چرا انسان به خواب نياز دارد؟

˜ پاسخ:

در مورد علت خواب و اين‌که چرا جانوران به خواب نياز دارند فرضيه‌هاي گوناگوني ارائه گرديده است که برخي آن‌ها را به اختصار ذکر مي‌کنيم: عوامل خواب:

1. عامل فيزيکي؛ 2. عامل شيميايي و 3. عامل عصبي[1].
ديدگاه اول: خواب، منع تحريک مراکز عالي مغز (عامل عصبي)

اين نظريه تا حدودي مورد پسند برخي از دانشمندان قرار گرفته و آن عبارت از: منع و بازداشت گسترده‌اي که سراسر مراکز عالي مغز را فرا مي‌گيرد و براي مدتي اين مراکز از فعاليت محروم مي‌مانند.

توضيح اين‌که قدرت سلول‌هاي سيستم عصبي و نيروي مقاومت آن‌ها محدود است و کار مداوم که در ساعات بيداري انجام مي‌دهند باعث خستگي و فرسودگي آن‌ها مي‌شود و اگر اين روند ادامه پيدا کند موجب ويراني و اضمحلال آن‌ها مي‌گردد. لذا به خاطر وسيله‌اي که مي‌تواند خستگي سلول‌ها را بر طرف سازد و به آن‌ها نيرو و توان تازه‌اي بدهد خوابيدن است، زيرا هنگام خواب مراکز فعال مغز از کار باز مي‌ايستد و در استراحت کامل قرار مي‌گيرد. (يعني اين استراحت کامل سيستم عصبي باعث کسب قدرت جديد براي يک دوره فعاليت چند ساعته مي‌شود) البته روشن است که مراد از توقف فعاليت سيستم عصبي و مراکز عالي مغز در حال خواب توقف و تعطيلي مطلق نيست زيرا توقف مطلق و همه جانبه به معناي مرگ است. بلکه مراد قسمت اعظم اين مراکز فرماندهي است[2].

نکته: چيزي که باعث شده است دانشمندان از رسيدن به يک جواب قابل قبولي در رابطه با علت پديد آمدن خواب عاجز بمانند و بعضاً نظرات متضادي ارائه دهند همان تفکر مادي آن‌هاست. يعني مي‌خواهند بدون پذيرفتن اصالت و استقلال روح به حل اين معما بپردازند لذا به خطا مي‌روند.
ديدگاه دوم

براساس جهان بيني الهي و طبق قرآن کريم و روايات خواب قبل از آن که پديده‌اي جسماني باشد يک پديده روحاني است که بدون شناخت صحيح روح تبيين ماهيت و علت آن غيرممکن مي‌باشد.

براساس جهان بيني الهي و طبق آنچه از آيات و روايات در اين زمينه بدست مي‌آيد، علت اصلي پديد آمدن خواب همان قبض روح توسط خداوند و عروج روح انساني از عالم ملک به عالم ملکوت مي‌باشد که اين امر باعث متوقف شدن مراکز عالي مغز و سيستم اعصاب و از کار افتادن دستگاه درک و شعور مي‌شود، زيرا همان‌طور که بيان شد آنچه به هنگام خواب به آسمان صعود مي‌کند و در محضر ربوبي حاضر مي‌شود «روح انساني» که در برخي روايات از آن به «روح عقل» تعبير شده است و آن همان چيزي است که باعث درک و شعور و شناخت و انديشه مي‌گردد، اما ]روح حيواني[ در بدن باقي مانده و موجب بقاء و حيات آن و ادامه فعاليت دستگاه‌هاي اصلي آن مي‌شود[3].
بررسي

هيچ‌کدام از اين دو فرضيه به تنهايي نمي‌تواند اين معما را حل کنند، بلکه هر دو در کنار هم پاسخ پرسش ما مي‌باشند. زيرا قبض روح توسط خداوند و عروج روح انساني از عالم ملک به عالم ملکوت طبق يک معيارهاي خاصي و شرايط ويژه صورت مي‌گيرد و خداوند حکيم سيستم بدن را چنان با روح تنظيم نموده که هرکدام در شرايطي خاص بر ديگري اثر مي‌گذارد. چند نمونه از حالت‌هاي خاص همانند: گريه، خنده، شادي، غم، درد و... که در هر کدام از اين حالت‌ها جسم و روح با هم متأثر مي‌شوند و جداي از هم نيستند از جمله اين حالت‌ها خستگي و فرسودگي سلول‌هاي سيستم عصبي در مراکز عالي فرماندهي بدن (مغز) است که در اين هنگام گرانول‌هاي سلول‌هاي مغزي از بين رفته و مغز قدرت و توانايي ادامه فعاليت ندارد و اگر اين روند ادامه پيدا کند سبب اضمحلال اين سيستم خواهد شد. لذا در چنين موقعي خداوند حکيم طبق قانون حکيمانه خود «قبض روح مي‌کند» تا آرامش و آسايش دوباره را به وسيله اين فعل و انفعالات که به طور قهري بر روي سيستم بدن اثرگذار است باز گرداند چون مغز در اين مدت مانند يک باتري که زير شارژ قرار گرفته باشد شارژ مي‌شود و وقتي که بيدار مي‌شويم سلول‌هاي مغزي مملوّ از گرانول‌هايي‌اند که مواد شيميايي لازم براي عملکرد خوب مغز را دارند.

در اين‌جا مي‌توان اين نتيجه را گرفت که نقش اصلي در حيات بشر را روح بازي مي‌کند و در ادامه خواهيم گفت که روياهاي انسان هم متناسب با پاکي و لطافت يا گرفتگي روحي آن‌ها صورت مي‌گيرد و جسم فقط يک وسيله مي‌باشد. حال دو روايت از ائمه معصومين: در مورد خواب ذكر مي‌كنيم.

روايت اول: امام‌رضا در مورد خواب فرمودند: «هو قوام الجسد وقوته»[4]؛ «خواب قوام بخش بدن و مايه قوت و بهره‌مند شدن است».

روايت دوم: امام باقر7 مي‌فرمايند:

«لابد لهذا البدن ان تريحه حتي تخرج نفسه، فاذا خرج النفس استراح البدن وفيه قوةً علي العمل»[5]؛ «ناگزير بايد اين بدن را آرام گذاري تا روح از آن خارج گردد، زيرا با خارج شدن روح، بدن استراحت کرده و توانايي مجدد براي کار و تلاش پيدا مي‌کند».

پس به نظر مي‌رسد در روند شکل‌گيري خواب عوامل مختلفي دخالت دارند اما اصلي‌ترين عامل همان قبض روح توسط خداوند حکيم مي‌باشد. البته به اين شرط که بپذيريم عامل عصبي براي چنين قبضي مقدمه مي‌باشد. اين مساله را با دقت در برخي آيات مي‌توان فهميد.

خداوند حکيم در سوره‌ مبارکه‌ قصص آيه ‌72 مي‌فرمايد:

(قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَداً إِلَي‏ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ)؛ (بگو: آيا به نظر شما اگر خدا روز را براي شما تا روز رستاخيز دائمي گرداند، غير از خدا كدام معبود است كه براي شما شبي را آورد كه در آن آرام گيريد؟)

با تأمل در اين آيه‌ شريفه و آيات سوره مبارکه‌ نبأ[6] اين تحليل به دست مي‌آيد که روشنايي روز نيز خود نعمتي است بي‌نظير، جنب و جوش و حرکت مي‌آفريند، انسان را براي کار و تلاش آماده مي‌سازد. روشن است که انسان بر اثر کار و تلاش روزانه دچار خستگي عضلاني و عصبي خواهد شد، در چنين سيستم خسته و فرسوده‌اي روح نمي‌تواند کارايي کاملي داشته باشد و به راحتي مسير رشد و کمال را طي کند شايد به همين خاطر باشد که در روايات آمده است، در هنگام خستگي و کسالت عبادت نکنيد، چون عبادت جنبه روحاني دارد و جسم خسته نمي‌تواند مرکب خوبي براي روح باشد. لذا مي‌بينيم قرآن مي‌فرمايد اگر خداوند شب را براي آرامش و تجديد قوا قرار نمي‌داد زندگي شما مختل مي‌شد. در آيه ديگر براي اينکه عامل اصلي خواب را معرفي کند و روشن سازد که همه چيز انسان‌ها به دست خداست مي‌گويد: (اللَّهُ يَتَوَفَّي الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَي‏ عَلَيْهَا الْمَوْتَ...)[7]؛ (خدا جان‏ها را هنگام مرگشان و (نيز روح) آنكه نمرده است را در خوابش بطور كامل مي‏گيرد. پس (جان) كسي را كه مرگ را بر او مقرر كرده نگاه مي‏دارد و (روح آن) ديگري را تا سرآمد معيّني باز مي‌فرستد...).

لذا خواب را در کنار مرگ ذکر مي‌کند، از اين آيه استفاده مي‌شود که:

1. انسان ترکيبي از روح و جسم مي‌باشد و عامل اصلي حيات جسم، روح است.

2. روح نسبت به بدن سه حالت دارد:

الف. ارتباط تام = حالت حيات و بيداري؛ ب. ارتباط ناقص = حالت خواب؛ ج. قطع ارتباط = حالت مرگ.

3. خواب دليلي روشن است براي استقلال و اصالت روح

4. تمام اين امور به دست قدرت خداوند انجام مي‌گيرد[8] ]لا مؤثر في الوجود الا الله[
خواب از نظر پزشکي

از نظر پزشکي هم ثابت شده است که سيستم بدن بعد از يک دوره‌ نافعال به طور طبيعي آماده فعاليت دوباره مي‌باشد، چراکه در حقيقت همه‌ ما در بدنمان يک ساعت دروني داريم که با آهنگ 24 ساعته کار مي‌کند.

اين آهنگ به طور دقيق با مقدار کورتيزوني که توسط غدد فوق کليوي ترشح مي‌شود، در حدود 3 تا 4 صبح به پايين‌ترين حد خود مي‌رسد. در اين‌جا است که غدد فوق کليوي شروع به فعاليت مي‌کنند تا آن را جايگزين کنند. به اين ترتيب وقتي کورتيزون در ارگانيسم زياد شد، زمينه براي بيدار شدن بين ساعت 6 تا 9 صبح فراهم مي‌شود.

در افراد سحرخيز، حضور کورتيزون زودتر پديدار مي‌شود و افرادي که صبح‌ها به زحمت از خواب بيدار مي‌شود، حضور کورتيزون در ارگانيسم آن‌ها تأخير دارد. در هر صورت زود بيدار شدن و يا دير بيدار شدن، به طور دقيق با حضور کورتيزون در بدن رابطه دارد. بيشتر بعد از خوردن غذا، مقدار کورتيزون بدن کاهش مي‌يابد و حالت چرت‌زدگي و خواب‌آلودگي بعد از ظهر به اين علت است. خداوند در مغز انسان دو مرکز قرار داده که خواب تحت کنترل آن‌هاست. يعني ميل به خواب را تحت دو عامل افزايش يا کاهش مي‌دهد.

1. عوامل خارجي: تاريکي، عادت‌هاي اجتماعي، عادت‌هاي فاميلي، و...

2. عوامل دروني: خستگي جسمي، خستگي روحي و عکس العمل‌هاي شيميايي، که ارگانيسم و سلول‌هاي مغزي در اواخر روز ترشح مي‌کنند و مقدار خواب را تنظيم مي‌کنند.

البته هيچ کس نمي‌تواند مقدار معيني را به عنوان مقدار خواب لازم براي عموم انسان‌ها تعيين کند چرا که اين امر بستگي به موقعيت و ساختمان روحي و جسمي آن‌ها دارد، اما روان‌شناسان به صورت تخميني گفته‌اند مقدار خواب در کودکي و بلوغ فرق دارد. وقتي دوره رشد و نمو پايان يافت، در حدود 23 سالگي تقريباً 7 تا 8 ساعت خواب مورد نياز است. مقدار خواب به تدريج با بالا رفتن سن کم مي‌شود به اين ترتيب که در هر ده سال يک ساعت از خواب کاهش مي‌يابد و در سن 60 سالگي اين مقدار به 4 ساعت مي‌رسد[9].
بحث و بررسي قرآني پيرامون خواب بسيار گسترده‌تر از اين است که در اين جزوه بگنجد، چرا که خواب همانند مرگ داراي اسرار و رموز فراواني مي‌باشد که قرآن آن‌ها را از زواياي مختلف با ظرافت خاصي بيان کرده است.

[1]. براي توضيح بيشتر ر.ك: نظریات پاولوف در مورد خواب و رویا، ترجمه و تألیف مهندس غلامرضا اربابی، انتشارات موسسه مطبوعاتی فرضی، چاپخانه مرد مبارز، 1347، ص 32ـ 48. و همچنین کتاب، گفتار فلسفی آیه‌الکرسی، محمدتقی فلسفی، انتشارات دانشگاه، 1351، ص153.

[2]. ر. ک: آیة الکرسی، محمد تقی فلسفی، ص 163.

[3]. ر. ک: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 19، ص 482.

[4]. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج 10، ص 258.

[5]. دار السلام، حسین نوری طبرسی، ج 1، ص 26.

[6]. (وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتاً وَجَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشاً).

[7]. زمر / 42.

[8]. برگرفته از تفسیر نمونه، ج 19، ص 479 ـ 477.

[9]. مجموعه پرسش‌ها و پاسخ‌ها درباره: خواب، رؤیا، تعبیر. احمد لقمانی، انتشارات عطر سعادت، 1380، ص 18.