پرسش:

خوارق عادات حضرت سليمان را از منظر قرآن بررسي کنيد و بفرماييد از نظر علوم تجربي چگونه توجيه پذير است؟

˜ پاسخ:

خوارق عادات حضرت سليمان عبارتند از:
1. آشنايي با زبان پرندگان

(وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُدَ وَسُلَيْمَانَ عِلْماً)[1]؛ (به يقين به داود و سليمان، دانشي داديم).

(وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ)[2]؛ (و سليمان از داود ارث برد و گفت: اي مردم! زبان پرندگان به ما آموزش داده شد).

(وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ)[3]؛ (لشکريان سليمان، از جن و انسان و پرنده، برايش گردآوري شدند و آنان (از پراکندگي و بي‌نظمي) بازداشته مي‌شدند).

(حَتَّي‏ إِذَا أَتَوْا عَلَي‏ وَادِ‌ الَّنمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَاأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ...)[4]؛ (تا هنگامي که (لشکريان سليمان) به سرزمين مورچگان رسيدند؛ مورچه‌اي گفت: ‌اي مورچگان... ).
2. پرندگان خوش الحان در تسخير داود و سليمان

(وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ)[5]؛ (و پرندگان را (رام او ساختيم) در حالي که گرد آمده [و] همه به سوي او بازگشت مي‌گردند)؛ (وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلاً يَاجِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ...)[6]؛ (و به يقين به داود از جانب خود بخششي داديم؛ (و گفتيم): ‌اي کوه‌ها همراه پرندگان با او (در تسبيح حق) هم آواز شويد).
3. تسخير باد و نقش آن در شکوه حکومت سليمان

(فَسَخَّرْنَا لهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ)[7]؛ (و باد را رام او ساختيم، در حالي که به فرمانش به نرمي به هرکجا خواست روان مي‌شد).

(وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ...)[8]؛ (و براي سليمان باد را (رام ساختيم که به وسيله آن مسافرت کند) در حالي که با مداد آن، يک ماه و شامگاه آن يک ماه بود... ).

(وَلِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَي الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَالِمِينَ)[9]؛ (و براي سليمان تندباد را [رام ساختيم؛] در حالي که به فرمان او به سوي سرزميني که در آن برکت نهاديم روان مي‌شد؛ و (ما) به هر چيزي دانا بوديم).
4. سپاهيان و کارگزاران سليمان، مجموعه‌اي عظيم از نيروي انساني و جن و پرندگان

(وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ...)[10]؛ (لشکريان سليمان، از جن و انسان و پرنده برايش گردآوري شدند... ).

(...وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ...)[11]؛ (... برخي از جن‌ها کساني بودند که به رخصت پروردگارش پيش او کار مي‌کردند).
5. احضار تخت بلقيس با نيروي ناشناخته ديوان

(يَا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا...)[12]؛ ((سليمان) گفت: اي اشراف! کدام يک از شما تخت او (بلقيس) را براي من مي‌آورد...).

(قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ)؛ (زيرکي از جنيان گفت: من آن را نزد تو مي‌آورم پيش از آن که از جايگاهت برخيزي در حالي که قطعاً من براي اين (کار) نيرومندي درستکار هستم)[13].
6. تسلّط حضرت بر طائفه‌اي از جنيان و شياطين

(وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ)[14]؛ (و شيطان‌ها را (از) هر بنّا و غوّاص (رام او ساختيم) و (گروه) ديگر را كه نزديك به همديگر در زنجيرها [بسته شده‏]اند (تحت سلطه او قرار داديم)).
7. روان شدن چشمه مس جهت حضرت7

(وَأَسَلَنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ)[15]؛ (و چشمه مس گداخته را براي او روان ساختيم).

کاوشي در مواهبي که خداي متعال به حضرت سليمان ارزاني داشته و اين‌که دانش بشري تا چه اندازه توانسته به آن نايل گردد.
8. آشنايي با منطق حيوانات

حضرت سليمان در بيان برخي از علومي که نصيب وي و پدر بزرگوارش حضرت داود شد مي‌فرمايد:

(يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوِتِينَا مِن كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِنَّ هذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ)[16]؛ (ما زبان و منطق پرنده‌ها را مي‌دانيم خداوند آن‌چه را لازمه ارشاد و هدايت در اين نظام است به ما داده است چه در مسائل تشريع و چه در مسائل تکوين و بسياري از امور را مسخّر ما کرده است و اين فضلي آشکار است).

شاهد

در قيامت آنگاه که انسان‌ها از شهادت اعضاء و جوارح تعجب کرده، از آن‌ها مي‌پرسند چرا عليه ما گواهي داده‌ايد؟ مي‌گويند: خدايي که همه چيز را به سخن درآورد، ما را گويا کرده است.

(وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ‌‌شَهِدتُمْ عَلَيْنَا قَالُواأَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ)[17].

معلوم مي‌شود نطق خاصي است که خداي سبحان با آن نطق موجودات را انطباق مي‌کند پس غير از آن اصوات و علايم و شواهدي که نشانه امور شخصي است، منطقي هم هست که موجودات عالم از آن برخوردارند ليکن فهم آن نصيب افراد عادي نيست؛ چنان که تحصيل آن به علم الدراسه ميسور نيست.

سليمان و داود منطق الطير را مي‌دانستند اما نه به اين معنا که تنها از علايم و رفتار حيوانات پي به مقاصدشان ببرند بلکه افکار و انديشه‌هاي حيوانات را هم به وسيله حروف يا غير حروف تشخيص مي‌دادند مانند داستان نمل و هدهد. حضرت سليمان و داود8 از استدلال، طرز تفکر و انديشه‌هاي اين حيوانات، باخبر بودند ولي ما انسان‌هاي عادي چون اعضا و جوارح و مشاعرمان به گناه آلوده است نسبت به اين علوم و عوالم محروم و نامحرميم نه اين که کسي جلوي مدارک و مشاعر ما را گرفته يا خداوند بر چهره و جمال آفرينش پرده آويخته باشد بلکه اين پرده که تار و پود آن گناهان است دستباف خود ماست که به ديدگان خود آويخته‌ايم اين گناه است که پرده‌ چشم و گوش شده و موجب ناشنوايي و نابينايي آن‌هاست[18].

فضلي که خداي متعال به سليمان7 ارزاني داشت، مرتبتي ويژه او و به طريق خارق‌العاده است که در ميان بشر معمول نيست نه آن که حاصل تلاش و پژوهش او بوده و يا اين که کوشيده باشد ابزار تفاهم پرندگان و ديگر جانوران را از روي حدس و گمان دريابد؛ چنان‌که دانشمندان از اين طريق مي‌خواهند به برخي از اين امور دست يابند[19]. از ظاهر سياق آيه بر مي‌آيد که براي مرغان منطقي است که خداي سبحان علم آن را تنها به سليمان7 داده بود و اين که بعضي از مفسرين گفته‌اند که: نطق مرغان، معجزه‌اي به آن جناب بوده وگرنه خود مرغان هيچ يک زبان و نطق ندارند، حرف صحيحي نيست.

کشفي که اخيراً علماء طبيعي به آن دست يافته‌اند اين است که اصولاً ساختمان گوش انسان طوري است که تنها صداهاي مخصوص و ناشي از ارتعاشات مادي مخصوص را مي‌شنود و آن ارتعاشي است که در ثانيه کمتر از 16 هزار و بيشتر از 32 هزار نباشد که اگر ارتعاش جسمي کمتر از آن و يا بيشتر از آن باشد، حس سامعه و دستگاه شنوايي انسان از شنيدن آن عاجز است ولي معلوم نيست که حس شنوايي ساير حيوانات نيز عاجز از شنيدن[20] آن باشد، ممکن است آن‌چه را که ما نمي‌شنويم و يا بعضي از آن‌ها را ساير حيوانات بشنوند[21].
9. تسخير باد و شياطين[22]

خداي متعال به حضرت سليمان قدرتي اعطاء نمود و باد را مسخر او کرد که مطابق فرمان او به نرمي حرکت مي‌کرد و به هرکجا که مي‌خواست مي‌رفت و شياطين را که طبيعت آن‌ها تمرّد و سرکشي است، مسخّر او نمود که در سازندگي کشور و استخراج منابع گرانبهاي دريا در خدمت او باشند و گروه ديگري در غل و زنجير تحت سلطه او قرار گرفته بودند. چنين قدرت الهي و عظيمي که نيروهاي جهان طبيعت و شياطين متمرد را در اختيار داشته باشد شايسته هيچ انسان غير معصومي نمي‌باشد چرا که سليمان و امثال او از اين قدرت در طريق آمال شخصي و سرکوبي ديگران، بسط تعدّي و ظلم بهره نمي‌گيرند و اين نوع حکومت فقط سزاوار سليمان بن داود و انسان‌هاي معصومي است که به قدرت، به چشم وسيله مي‌نگرند نه هدف، آن را ابزار بسط عدالت و آئين توحيد مي‌دانند نه ابزار آرزوها و رؤياها. از آن جا که سليمان از خداوند حکومتي را درخواست کرد که در آن باد و شياطين در اختيار او قرار گيرند و چنين حکومتي شايسته‌ انسانهاي عادي و غير معصوم نيست؛ از اين جهت عرض کرد: حکومتي به من بده که شايسته‌ کسي پس از من نباشد و مقصودش انسان‌هاي عادي بودند نه انسان‌هاي معصوم و پاکي مانند پدرش داود زيرا درخواست چنين اختصاصي، در حالي که افراد ديگري با او هم شأن و هم ملاک باشند[23] درخواست غير صحيحي است که شايسته مقام انسان کامل نيست تا چه رسد به پيامبران به سخن ديگر:

او ملک و حکومتي خواست که نشانه‌ نبوت و رسالت او باشد و جايگزين معجزات پيامبران گردد بنابراين اگر مي‌گويد: «لما ينبغي لاحد من بعدي» مقصود وي کساني است که در قلمرو نبوت او قرار مي‌گيرند نه همه‌ انسان‌هايي که تا روز قيامت گام بر روي زمين مي‌نهند هرچند به سان او معصوم و پيراسته از گناه و از آن جز به عنوان ابزار بسط عدالت و آئين توحيد بهره‌اي نگيرند.
تبيين امور خارق‌العاده حضرت سليمان7

سوال: امور خارق‌العاده حضرت در زمره کدام يک از اقسام خارق‌العاده جاي دارد؟

چنان چه مروري بر نتائج مطالب قبل بنمائيم مي‌توان مطالب ذيل را متذکر شده تا اين که پاسخ سوال را به دست آورد.

1. خارق‌العاده از هرکس، عملي نيست.

2. امور خارق‌العاده حضرت سليمان در زمره معجزه اصطلاحي قرار نمي‌گيرد.

3. امور خارق‌العاده‌اي که در زمان حضرت، به دست ايشان محقق گرديد، هيچ کدام در مقام تحدّي و صدق دعوي نبوت نبوده است.

4. حضرت سليمان از خداي متعال درخواست نمود تا اين مواهب به او عطا گردد که با معجزه تناسب ندارند.

با توجه به مطالب فوق مي‌توان اين نتيجه مهم را به دست آورد که امور خارق‌العاده‌ي حضرت سليمان قابل توجيه علمي بوده و قابل تطبيق با امور طبيعي است، به عبارت ديگر اين امور اگرچه خارق‌العاده است ولي قابل دستيابي و درک نمي‌باشد اگرچه ممکن است در اعصار جديد قابل فهم و درک نباشد ولي آنچه مسلم است اين امور را نبايد به عنوان معجزه نامگذاري کرده و به صرف خارق العاده بودن در زمره معجزه نام نهيم.
چنان‌چه امور خارق‌العاده حضرت سليمان، به عنوان معجزه اصطلاحي قرار گيرد نمي‌بايست اکنون بشر به ذوب مس دست يابد و حال آن که اين روش وجود دارد. با اين مطلبي که بيان گرديد بايد منتظر بود با پيشرفت دانش بشري، انسان بتواند بر زبان پرندگان و تسخير باد فائق شود و اين انتظار دوري نيست.

[1]. نمل / 15.

[2]. نمل / 16.

[3]. نمل / 17.

[4]. نمل / 18.

[5]. ص / 19.

[6]. سبأ / 10.

[7]. ص / 36.

[8]. سبأ / 12.

[9]. انبیاء / 81 .

[10]. نمل / 17.

[11]. سبأ / 12.

[12]. نمل / 39.

[13]. نمل / 38.

[14]. ص / 37.

[15]. سبأ / 12.

[16]. نمل / 16.

[17]. فصلت / 21.

[18]. همان، ص 270.

[19]. بررسی تاریخی قصص قرآن، محمد بیّومی مهران، ج3، ص77 به نقل از تفسیر فی ظلال القرآن، ج 5، ص 2637.

[20]. ترجمه المیزان، ج 15، ص 499.

[21]. همان.

[22]. براي اطلاع بيشتر از آيات مربوط به اين موضوع رجوع كنيد به شماره 6 و 3 از همين مقاله.

[23]. منشور جاوید، جعفر سبحانی، ج 5، ص 133.