پرسش:

بركت در قرآن به چه عنوان آمده است؟ و معناي اشاره‌اي، تفسيري و تحت اللفظي آن چيست و چه چيزهايي شامل بركت مي‌شود؟

˜ پاسخ:

الف: براي اين‌كه معناي لغوي و اصطلاحي بركت معلوم شود اول نظرات اهل لغت و بعد نظرات مفسرين را نقل مي‌كنيم سپس به جمع بندي مطالب مي‌پردازيم:

واژه شناسان نوشته‌اند:

«بركت» در اصل «از بَرَكَ البعير» مي‌باشد وقتي شتر روي زمين مي نشيند و سينه‌ او به زمين مي‌رسد و به حالت ثبات و قرار مي‌رسد عرب مي‌گويد بَرَكَ البعير. پس بركت به معناي ثابت بودن مي‌باشد. و همچنين معناي رشد و نمو و زياد شدن هم مي‌دهد[1].

و برخي نوشته‌اند:

«بركت» به معناي خير و فضل و زياده است چه مادي و چه معنوي[2].

نظر مفسران در مورد معناي بركت:

1. در تفسير گران‌سنگ الميزان علامه طباطبايي; پس از اشاره به معناي لغوي و سينه‌ شتر مي‌نويسند:

چون اين معنا مستلزم يك نحوه قرارگرفتن و ثابت شدن است لذا اين كلمه را در ثبوت كه لازمه‌ معناي اصلي است نيز استعمال كرده و مي‏گويند: «ابتركوا في الحرب»؛ «در جنگ پاي‏ برجا شدند و به عقب برنگشتند»؛ و به همين مناسبت آن محلي را كه مردان دلير و شجاعان لشكر موضع مي‏گيرند «براكاء» و «بروكاء» مي‏نامند؛ و نيز در جايي كه حيوان از راه رفتن باز مي‏ايستد و به هيچ وجه تكان نمي‏خورد مي‏گويند: «ابتركت الدابة» و «آب انبار» را نيز به همين جهت «بركه» مي‏نامند، براي اين‌كه آب انبار محل ثابت شدن و قرار گرفتن آب است.

و بركت ثبوت خير خداوندي است در چيزي، و اگر در قرآن مي‌فرمايد: (لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرْضِ)[3] براي اين است كه خيرات در زمين و آسمان قرار گرفته، همچنان ‌كه آب در بركه جاي مي‏گيرد. و مبارك چيزي است كه اين خبر در آن باشد و به همين معنا است آيه‌ (هذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ أَنزَلْنَاهُ)[4]؛ سپس مي‏گويد: از آن‌جايي كه خيرات الهي از مقام ربوبيتش به طور نامحسوس صادر مي‏شود و مقدار و عدد آن هم قابل شمردن نيست لذا به هرچيزي كه داراي زياده‌ غيرمحسوسي است مي‏گويند: اين چيز مبارك و داراي بركت است، روايتي هم كه مي‏گويد: «هيچ مالي از صدقه‌دادن كم نمي‏شود». مقصودش همين نقصان غيرمحسوس است[5].

بنابراين، بركت به معناي خيري است كه در چيزي مستقر گشته و لازمه آن شده باشد، مانند بركت در نسل كه به معناي فراواني اعقاب يا بقاي نام و دودمان است، و بركت در غذا كه به معناي سير كردن مردم بيشتري است، و بركت در وقت كه به معناي گنجايش داشتن براي انجام كاري است.

از آن‌جا كه غرض از دين تنها سعادت معنوي و يا سعادت حسي است كه به سعادت معنوي منتهي مي‌شود، لذا مقصود از بركت در زبان دين آن چيزي است كه در آن خير معنوي و يا مادي منتهي به معنوي باشد، مانند آن دعايي كه ملائكه در حق ابراهيم7 كرده و گفتند: «رحمة‌الله وبركاته عليكم اهل‌البيت» كه مراد از آن، بركت معنوي مانند دين و قرب خدا و ساير خيرات معنوي مي‌باشد، و نيز بركت حسي مانند مال و كثرت و بقاي نسل و دودمان و ساير خيرات مادي است كه برگشت آن به معنويات مي‏باشد.

بنابر آنچه گفته شد، معناي بركت مانند امور نسبي با اختلاف غرض‌ها، مختلف مي‏شود، چون خير بودن هر چيزي به حسب آن غرضي است كه متعلق به آن مي‏شود، مثلا طعامي كه انسان مي‏خورد بعضي غرضشان از خوردن آن سير شدن است، و برخي غرضشان از خوردن آن تنها حفظ سلامت است، ... وعده‌اي ديگر غذايي را كه مي‏خورند به قصد شفا و بهبودي يافتن و رفع كسالت است، بعضي ديگر نظرشان از فلان غذا تحصيل نورانيتي است در باطن كه بدان وسيله به خاطر بتوانند خداي را عبادت كنند. پس وقتي عمل واحدي غرض‌هاي گوناگوني به آن تعلق مي‌گيرد بركت در آن نيز معنايش مختلف مي‏گردد، ولي جامع همه‌ آن معاني اين است كه خداوند خير منظور را با وسيله قراردادن برداشتن اسباب و موانع در آن غذا قرار داده؛ و در نتيجه غرض از آن حاصل مي‌گردد[6].

در جاي ديگر ايشان چنين مي‌فرمايد: «بركت» به معناي خير بسيار، و «مبارك» به معناي محلي است كه خير كثير بدان جا افاضه و داده شود[7].

2. صاحب تفسير مجمع البيان چنين مي‌نويسد:

«بركت» در اصل به معناي ثبوت است يعني چيزي كه به حال خود ثابت است. و بركت ثبوت و ماندن خير است در حال نمو. «بركه» همان گودال شبيه حوض كه آب را در خود نگه مي‌دارد از همين ماده است كه به واسطه ثبوت آب در آن، به اين نام خوانده مي‌شود[8].

3. اما در تفسير نمونه چنين مي‌خوانيم:

«بركات» جمع «بركت» است و همان‌ طور كه قبلاً گفتيم، اين كلمه در اصل به معناي ثبات و استقرار چيزي است و به هر نعمت و موهبتي كه پايدار بماند اطلاق مي‏گردد، در برابر موجودات بي‏بركت، كه زود فاني و نابود و بي اثر مي‏شوند[9].
نتيجه‌گيري

معناي لغوي بركت: استقرار يا افزايش و رشدنمودن يا نيكبختي مي‌باشد.

از مجموع مطالبي كه گذشت چنين به دست مي‌آيد: چنانچه خيري استقرار يابد و از طرفي رشد نموده و غرضي را كه از آن انتظار مي‌رفت تأمين نمايد به آن «شيء با بركت» گويند.

ب: بركت شامل چه چيزهايي مي‌شود؟

با مراجعه به آياتي كه اين لفظ به شكل‌هاي مختلف در آن‌ها آمده است معلوم مي‌شود كه از نظر قرآن كريم هر موجودي مي‌تواند مصداقي براي بركت باشد و قرآن كريم خيلي چيزها را «با بركت» توصيف نموده است كه براي مثال چند نمونه از اين آيات را ذكر مي‌كنيم:

1. از ذات خداوند متعال با عنوان «تبارك» ياد شده است و او سرچشمه‌ بركت است[10].

2. خود قرآن نيز مبارك است[11].

3. اهل‌بيت حضرت ابراهيم بركت الهي نصيبشان شده است[12].

4. حضرت عيسي7 نيز مبارك معرفي شده است[13].

5. شب قدر نيز از زمان‌هاي با بركت دانسته شده است[14].

6. بعضي از زمين‌ها و قريه‌ها مثل سرزمين مكه و همچنين بعضي از خانه‌ها با بركت معرفي شده است[15].

7. بارش باران نيز از اسباب بركت مي‌باشد[16].

8. در فرهنگ قرآني رعايت تقوي توسط افراد جامعه، باعث مي‌شود كه بركات زمين و آسمان بر جامعه نازل شود[17].

يادآوري: بركت در موارد فوق هرچند در يك معناي كلي مشترك است، اما در بين آن‌ها تفاوت هم وجود دارد. مثلاً مبارك بودن مكان‌ها با مبارك بودن قرآن با مبارك بودن ذات اقدس اله تفاوت دارد كه شما براي اطلاع بيشتر مي توانيد به تفسير آيات مربوطه مراجعه نماييد.

اما در رواياتي كه از اهل بيت: نقل شده است بسياري از اشياء را يا «بركت» معرفي كرده‌اند يا راه رسيدن به بركت دانسته‌اند. كه در زير به تعدادي از آن‌ها اشاره مي‌كنيم:

1. نام‌ها و اسماء خداوند مايه‌ بركت هستند[18].

2. اهل بيت پيامبر9 سرچشمه‌ي انواع بركت هستند[19].

3. شيعيان اهل بيت: براي ديگران بركت هستند[20].

4. مؤمنين نيز صاحبان بركت هستند[21].

5. زيارت امام حسين7 از اسباب جريان بركت در بدن، مال و... مي‌باشد[22].

6. همسر انسان نيز از مجاري بركت مي‌باشد[23].

7. غذا خوردن در سحر[24].

8. شير مادر[25].

9. قرص نان[26].

10. وجود حيواناتي مثل گوسفند يا خروس يا گاو[27].

11. طعامي كه به صورت وزن كردن خريده شود[28].

12. خواندن تشهد در نماز از اسباب بركت مي‌باشد[29].

13. زكات دادن، بخشش مال، صله‌ي ارحام[30].

14. تجارت كردن[31].

15. اجتماع و جماعت از اسباب نزول بركت است[32].

16. خوردن عسل نيز مايه‌ي بركت مي‌باشد[33].

17. خوردن غذاي سرد شده نيز بركت دانسته شده است[34].
نكات

1. همان‌طور كه اشاره شد بعضي از موارد مذكور راه‌هاي به دست آوردن بركت هستند مانند تجارت يا دادن زكات و بعضي، از اسباب نزول بركت مي‌باشند.

2. اگرچه با پرداختن به همه‌ موارد فوق بركت حاصل مي‌شود، اما واضح است كه اين موارد در «بابركت بودن» يكسان نيستند. بلكه مثلاً تمسك و توسل به اهل بيت پيامبر بركتي مي‌آفريند كه مثلاً در تجارت يا غذا خوردن در سحر يافت نمي‌شود.

3. و معناي بركت داشتن در هركدام با هم فرق مي‌كند؛ مثلاً با «بركت بودن» عسل، در تحصيل سلامتي و نيرو مي‌باشد و «با بركت بودن» تجارت در پرسود بودن آن است.
منابع جهت مطالعه بيشتر

1. ثقة‌الاسلام كليني، الكافي، 8 جلد، دارالكتب الإسلامية تهران، 1365 هـ . ش.

2. التهذيب، 10 جلد، دار الكتب الإسلاميه تهران، 1365 هـ . ش. 

3. وسائل الشيعة، 29 جلد، مؤسسه آل البيت: قم، 1409 هـ . ق. ‏

4. مستدرك الوسائل، 18 جلد، مؤسسه آل‌البيت: قم، 1408 هـ . ق، ‏علامه مجلسي.

5. بحارالأنوار، 110 جلد، مؤسسة الوفاء بيروت ـ لبنان، 1404 هـ . ق، ‏علامه مجلسي.

6. من لايحضره الفقيه، 4 جلد، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1413هـ .ق.

7. ترجمه مجمع‌البيان، 27جلد، انتشارات فراهاني، تهران،1350 هـ . ش، علامه طبرسي.

8. ترجمه تفسير الميزان،20 جلد، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1363 هـ . ش، علامه طباطبايي.

10. تفسير نمونه، 27 جلد، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، 1366 هـ . ش، آيه الله ناصر مكارم شيرازي.
11. التحقيق 8 جلد، ناشر بنگاه ترجمه و نشر كتاب،1360 هـ . ش، تهران، علامه مصطفوي.

[1]. لسان العرب، ج 10، ص 395.

[2]. التحقيق، ج 1، ص 242.

[3]. اعراف / 96.

[4]. انبياء / 50.

[5]. نه كاهش مخصوص كه بعضي از زيانكاران پنداشته و در رد آن گفته‏اند: ما ترازو مي‏گذاريم و از فلان مال، مقداري صدقه داده سپس آن‌را مي‏سنجيم و مي‏بينيم كه به مقدار صدقه كم شده است.

[6]. ترجمه الميزان، ج 7، ص 390.

[7]. ترجمه الميزان، ج 3، ص 542.

[8]. ترجمه مجمع البيان، ج 4، ص 170.

[9]. تفسير نمونه، ج 6، ص 326.

[10]. اعراف/ 39؛ فرقان/ 1، 10 و 61؛ زخرف/ 85؛ الرحمن/ 78 و ملك/ 1.

[11]. انعام/ 92 و 155؛ انبياء/ 50 و ص/ 29.

[12]. هود/ 73.

[13]. مريم/ 31.

[14]. دخان/ 3.

[15]. اعراف/ 137؛ اسراء/ 16؛ انبياء/ 71 و 81؛ سبا/ 18؛ صافات/ 113؛ آل عمران/ 96؛ قصص/30 و مؤمنون/ 29.

[16]. اعراف/ 96 و ق/ 9.

[17]. اعراف/ 96.

[18]. وسائل ج 2، ص 425.

[19]. كافي، ص 1481، من لايحضره الفقيه ج 2، ص 609.

[20]. كافي، ج 2، ص 236.

[21]. كافي، ج 2، ص 237.

[22]. وسائل، ج 14، ص 450.

[23]. كافي، ج 3، ص 481.

[24]. كافي، ج 4، ص 94.

[25]. كافي، ج 6، ص 40.

[26]. كافي، ج 6، ص 303.

[27]. كافي، ج 6، ص 545.

[28]. كافي، ج 5، ص 167.

[29]. كافي، ج 3، ص 381.

[30]. مستدرك، ج 7، ص 202.

[31]. مستدرك، ج 13، ص 9.

[32]. مستدرك، ج 16، ص 233.

[33]. مستدرك، ج 16، ص 467.

[34]. كافي، ج 6، ص 318.