پرسش:

فلسفه اين عذاب خداوند براي بني‌اسرائيل كه فرموده: صورت‌هاي خود را بپوشانند، به يكديگر حمله‌كنند و يكديگر را بكشند، چيست؟

˜ پاسخ:

پرسش در مورد آيه‌ 54 سوره‌ بقره مي‌باشد كه مي‌فرمايد:

(وَإِذْ قَالَ مُوسي لِقَوْمِهِ يَقَوْمِ إِنَّكُمْ ظلَمْتُمْ أَنفُسكم بِاتخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلي بَارِئكُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسكُمْ ذَلِكُمْ خَيرٌ لَّكُمْ عِند بَارِئكُمْ فَتَاب عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّاب الرَّحِيمُ)؛ «و (يادكنيد) هنگامي را كه موسي به مردمش گفت: «اي قومِ [من‏]؛ در حقيقت شما با انتخاب گوساله (پرستي)تان به خويشتن ستم كرديد؛ پس به سوي آفريدگارتان باز گرديد؛ و (منحرفان) خودتان را بكشيد؛ [كه‏] اين [كار] در نزد آفريدگارتان براي شما بهتر است.» پس (خدا) توبه شما را پذيرفت، [چرا] كه فقط او بسيار توبه‏پذير [و] مهرورز است».

اين پرسش از سه بخش تشكيل شده است:

بخش اول ـ اين عذاب به خاطر ارتكاب كدام گناه از طرف خدا صادر شده است؟

بخش دوم ـ فلسفه اين عذاب چيست و چرا خداوند آن‌ها را اين‌گونه عذاب نموده است؟

بخش سوم ـ آيا ممكن است دوباره عذابي اين چنيني از طرف خداوند متعال صادر شود؟
در پاسخ به بخش اول بايد گفت:

چنان‌چه در آيه‌ مذكور آمده است گناهي كه قوم بني‌اسرائيل مرتكب شده بودند بزرگ‌ترين گناه و عظيم‌ترين گناه يعني شرك به خدا بود.

آري، پس از آن‌كه سالياني حضرت موسي7 در بين آنان به ارائه‌ معجزات و دلائل توحيد و مباني شريعت خود پرداخت كه در اين راه متحمل صدمات و زحمات زيادي شد؛ و هنگامي كه به دستور خداوند براي گرفتن الواح تورات، مدت سي شب به كوه طور رفت برخي مردم از عقائد خود دست برداشته و منكر توحيد شده و گوساله‌پرست شدند. و به تعبير قرآن‌كريم دچار ظلم عظيم شدند. (إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ)[1] و معلوم است كه مسئله توحيد، مهم‌ترين اصل دين است كه با از بين رفتن آن همه چيز نابود مي‌شود و گناهي بزرگ‌تر از آن وجود ندارد[2].
بخش دوم پرسش:

گروهي از مفسرين آيه‌ شريفه را طوري تفسير كرده‌اند كه نتيجه‌اش اين مي‌شود كه قتلي اتفاق نيفتاده است. بعضي احتمال داده‌اند كه منظور از «فاقتلوا انفسكم» مبارزه و سركوب نفس اماره باشد نه كشتن خويشتن[3] و بعضي ديگر معتقدند منظور از «فَاقْتُلُوا أَنفُسكُمْ» آماده و تسليم شدن براي كشته شدن است نه كشته شدن واقعي[4].

علامه طباطبايي; معتقدند: اين امر خداوند كه فرموده: (فَاقْتُلُوا أَنفُسكُمْ) امر واقعي و حقيقي نبوده، بلكه براي امتحان بوده است. و در واقع اين‌كه خداوند دستور به قتل داده براي معلوم شدن درستي توبه آنان بوده است و همه‌ مردم هم كشته نشده‏اند، بلكه فقط بخشي از كساني كه گوساله‌پرستي كردند كشته شدند.

جمله «فتاب عليكم...»، دلالت دارد بر اين‌كه بعد از آن كشتار، توبه‏شان قبول شده و در روايات هم آمده: كه توبه ايشان قبل از كشته شدن همه مجرمين قبول شد. از اين‌جا مي‏فهميم، كه دستور كشتن يكديگر، امري امتحاني بوده، نظير امر به ابراهيم براي كشتن فرزندش اسماعيل، كه قبل از كشته شدن اسماعيل خطاب آمد:

«يا ابراهيم قد صدقت الرؤيا»؛ «اي ابراهيم تو دستوري را كه در خواب گرفته بودي، انجام دادي». در داستان موسي7 هم آن حضرت فرمان داده بود كه: «بسوي آفريدگارتان توبه ببريد، و يكدگر را بكشيد كه اين نزد پروردگار شما، برايتان بهتر است»، خداي سبحان هم همين فرمان او را امضاء كرد، و كشتن بعض را كشتن كل به حساب آورده و توبه را بر آنان نازل كرد[5]، (فتاب عليكم...)؛ و مفسريني هم كه معتقدند قتلي اتفاق افتاده است چنين مي‌گويند:

بعضي معتقدند، كساني كه گوساله‌پرستي كرده بودند محكوم به قتل شدند كه توسط گروه مقابل يعني افرادي كه گوساله‌پرست نشده بودند كشته شدند[6]. و چنان‌چه در بعضي از روايات نقل شده است خداوند متعال بعد از اين‌كه تعدادي از مردم كشته شدند توبه‌ي آنان را پذيرفت و همه را مورد آمرزش خود قرار داد چه كساني كه كشته شده بودند و چه آن‌ها كه زنده مانده بودند[7]. و معلوم است كه براي آن مردم خطاكار اين‌كه كشته شوند ولي پس از آن تا ابد مورد رحمت خداوند قرار گيرند بسي بهتر است تا چند روزي به زندگي پر از خطاي خود ادامه دهند و بعد مورد عذاب الهي قرار گيرند. چنان‌چه در ادامه آيه مي‌خوانيم:

(ذَلِكُمْ خَيرٌ لَّكُمْ عِند بَارِئكُمْ فَتَاب عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّاب الرَّحِيم)؛ «[كه‏] اين [كار] در نزد آفريدگارتان براي شما بهتر است. پس (خدا) توبه شما را پذيرفت، [چرا] كه فقط او بسيار توبه‏پذير [و] مهرورز است».

آري، گناهي كه آنان مرتكب شده بودند گناهي عظيم بوده و سرچشمه يك انحراف بزرگ مي‌باشد كه اگر با شدت با آن برخورد نشود همه چيز را نابود خواهد كرد و خدا پرستي جاي خود را به گوساله‌پرستي خواهد داد با توجه به اينكه به شهادت تاريخ بني‌اسرائيل مردمي لجوج و بهانه‌جويي بودند. اين مسئله انحراف نسلي را در پي خواهد داشت؛ كه با عمل نكردن يك دستور فقهي خيلي تفاوت دارد و در واقع اين شدتي كه خداوند نشان داده براي سعادتمند شدن خود آن‌ها و ذريه آن‌ها مي‌باشد. چنان‌چه در تفسير نمونه مي‌خوانيم:

اگر اين موضوع براي هميشه از مغز آن‌ها ريشه‌كن نشود وضع خطرناكي به وجود خواهد آمد، و بعد از هر فرصتي مخصوصاً بعد از مرگ موسي7، ممكن است تمام آيات دعوت او، از بين برود، و سرنوشت آئين او به كلي به خطر افتد در اين‌جا بايد شدت عمل به خرج داده شود و هرگز تنها با پشيماني و اجراي صيغه توبه بر زبان، نبايد قناعت گردد. لذا فرمان شديدي از طرف خداوند، صادر شد كه در طول تاريخِ پيامبران مثل و مانند ندارد. ... اين موضوع منحصر به مسائل دين و مذهب نيست، در قوانين امروز نيز اگر كساني دست به كاري بزنند كه موجوديت ملتي را به خطر افكنند و مقدمات اضمحلال و نابودي و يا استعمار آن‌ها را فراهم كنند، مسلماً در برابر آن شدت عمل بخرج مي‌دهند و تنها به اظهار ندامت و پشيماني قناعت نمي‌كنند و هدف از اين شدت عمل‌ها اين است كه هم خود اين‌ها و هم آيندگان چنين افكاري را براي هميشه از سر بدر كنند[8].
پاسخ بخش سوم:
اگر تفسير اول آيه (تزكيه‌ نفس و سركوبي آن) باشد در همه‌ زمان‌ها اين دستور وجود دارد اما اگر تفسير دوم آيه را بپذيريم آنگونه كه از آيات و روايات برمي‌آيد چنان‌چه مسلمين مرتكب گناه شوند مستحق عذاب خواهند بود وهرچه گناه بزرگ‌تر باشد، عذاب هم متناسب با آن دردناك‌تر خواهد بود. اما در شرع مقدس دستوري نداريم كه چنان‌چه مشرك شديد همديگر را به قتل برسانيد. هرچند كه در برخي موارد دستور قتل كافران صادر مي‌شود.

[1]. لقمان/ 13.

[2]. تفسير نمونه، ج 1، ص 255.

[3]. مخزن العرفان، ج 1، ص 328، پرتوي از قرآن، ج 1، ص 158.

[4]. التبيان، ج 1، ص 243.

[5]. الميزان، ج 1، ص 288.

[6]. البرهان، ج 1، ص 217، الصافي، ج1، ص 117. و بعضي هم معتقدند همه مأمور به قتل يكديگر شدند. البته قبل از اين‌كه همه كشته شوند توبه آنان پذيرفته شد و دستور قتال دسته جمعي برداشته شد. (التبيان، ج 1، ص 243)

[7]. بحارالانوار، ج 13، ص 254.

[8]. تفسير نمونه، ج 1، ص 172.