پرسش:

ملائکه از کجا مي‌دانستند که انسان روي زمين فساد مي‌کند مگر قبل از آدم انسان‌هايي بوده‌اند؟

˜ پاسخ:

قرآن كريم در آيه 30 سوره بقره به جايگاه بلند انسان در زمين و پرسش فرشتگان در مورد فسادگري و خون‌ريزي او و بيان عبادتگري خودشان و پاسخ اجمالي خدا به آنان اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد:

(وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ)؛ «(و يادكن) هنگامي را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: «در حقيقت من در زمين، جانشيني [= نماينده‏اي] قرار مي‏دهم». (فرشتگان) گفتند: «آيا در آن كسي را قرار مي‏دهي كه در آن فساد كند و خون‏ها بريزد؟ در حالي كه ما به ستايش تو تنزيه مي‏گوييم، و تو را پاك مي‏شماريم.» (پروردگار) گفت: «در واقع من آن‌چه را كه [شما] نمي‏دانيد، مي‏دانم».»
 نكات و اشارات

1. در آيه فوق و آيات بعد ماجراي گفتگوي پروردگار با فرشتگان و آدم بيان شده است، خلاصه داستان اين است كه:

خدا موجوداتي به نام فرشته آفريده بود كه به عبادت او مشغول بودند سپس موجود ديگري به نام انسان آفريد تا او را جانشين خود در زمين گرداند و جايگاه علمي او را به فرشتگان نشان داد و آنان در برابر او كرنش كردند.

2. در مورد گفتگوي خدا با فرشتگان چند نكته مهم وجود دارد:

اول آن‌كه اين ماجرا حقيقي است و به صورت خاص و متناسب با ظرف وجودي خويش اتفاق افتاده است و داستاني خيالي يا غير واقعي نيست.

دوم آن‌كه شخص آدم7 در اين ماجرا نماينده و الگوي بشريت است پس مثلاً كرنش فرشتگان در برابر او به معناي كرنش همه فرشتگان در برابر انسانيت است. از اين رو اين ماجرا يك نمونه و الگوست.

3. واژه «خليفه» به معناي جانشين است[1] و در اين‌جا مقصود جانشيني انسان به جاي خدا در زمين است يعني انسان‏هاي شايسته نماينده و جلوه و الگو و حجّت خدا در زمين هستند[2].

4. اين‌كه انسان جانشين و خليفه خدا در زمين است چيزي است كه هر انساني هر روز در وجود خود احساس مي‏كند و اين مطلب عامل حركت و تلاش او در جهت كمال و مسير الهي مي‏شود[3]. آري اعلام اين جانشيني به انسان مي‏تواند تغييرات مثبتي را در زندگي و روحيات او ايجاد كند و احساس مسئوليت او را بيشتر سازد. آري توجه به اين مقام الهي و كرامت انساني، در تربيت اخلاقي انسان بسيار موثر است.

تو شاه تخت وجودي چه جاي توست

                                      اين‌جا خليفه زاده گلشن نشين و در خاشاك؟

5. فرشتگان از كجا متوجه شدند كه انسان خونريز و فسادگر است؟

پاسخ آن است كه فرشتگان از اين‌جا متوجه شدند كه انسان در زمين مادي قرار داده شد و ماده به خاطر محدوديتي كه دارد محل نزاع و تزاحم است و موجب فساد و خونريزي مي‏شود. و يا فرشتگان از سوابق مخلوقات قبلي كه در زمين مي‏زيستند به اين مطلب پي بردند يا اين‌كه خدا فرشتگان را از سرنوشت و آينده انسان‏ها با خبر ساخت.

6. فرشتگان سه ويژگي براي خودشان بر شمردند:

اول آنكه آن‌ها اهل تسبيح[4] هستند يعني خدا را از هرگونه نقص منزّه مي‏شمارند.

دوم آنكه آنان اهل حمد و ستايش خدا هستند.

سوم آنكه آن‌ها اهل تقديس هستند يعني خدا را پاك و مقدّس مي‏شمارند يا اين‌كه خود، جامعه و زمين را از فساد و فسادگران پاك مي‏سازند[5].

7. فرشتگان دريافته بودند كه هدف آفرينش انسان عبادت است از اين‌رو بيان كردند كه ما اهل عبادت هستيم و در همان حال اهل فساد و خونريزي نيز نيستيم در حالي كه برخي انسان‏ها نه تنها عبادت نمي‏كنند بلكه اهل فساد و خونريزي هستند. پس ما فرشتگان براي جانشيني خدا سزاوارتريم.

 8. خداي متعال دو پاسخ اجمالي و تفصيلي به فرشتگان داد كه پاسخ تفصيلي در آيات بعد مي‏آيد اما پاسخ اجمالي آن بود كه «خدا چيزهايي مي‏داند كه شما نمي‏دانيد.» او مي‏داند كه از نسل اين انسان افرادي همچون نوح‏7، ابراهيم7، موسي7، عيسي7 و محمد7 و اهل‌بيت او: بوجود خواهند آمد كه گل‏هاي سرسبد آفرينشند، و افرادي در بين انسان‏ها تربيت مي‏شوند كه عاشقانه خدا را مي‏پرستند و جان و مال خود را در راه او فدا مي‏كنند و يك ساعت تفكر آنان با سال‏ها عبادت فرشتگان برابري مي‏كند.

او مي‏دانست كه عبادت فرشتگان در برابر عبادت انسان‏ها ارزش كمتري دارد چرا كه فرشتگان شهوت و خشم ندارند و تحت تأثير وسوسه‏هاي شيطاني قرار نمي‏گيرند و معصوم و فرمانبردار هستند اما انسان‏ها در محاصره شهوات و شيطان هستند پس اگر در اين مبارزه پيروز شوند و به عبادت و بندگي خدا روي آورند ارزش بيشتري دارد. آري اطاعت اين موجودات طوفان زده كجا و عبادت آن ساحل نشينان سبكبار كجا؟

 9. خدا خود انسان را از ميان موجودات برگزيده است و به مقام خليفة اللّهي نصب كرده است. و اين افتخار بزرگي براي انسان است. كه بايد انسان ارزش آن را درك كند و به نحوي زندگي كند و مسيري را برود كه برتر از فرشتگان گردد تا سپاس اين نعمت و لطف الهي را به جاي آورده باشد.

 10. خدا مي‏دانسته كه برخي انسان‏ها ممكن است به فساد و خونريزي بپردازند ولي با اين حال مجموع انسان‏ها را بر مجموع فرشتگان ترجيح داد، چرا كه در ميان اين انسان‏ها افرادي پرورش مي‏يابند كه شايسته مقام خلافت الهي هستند پس ارزش آن همه خسارت را دارد.

 آري باغباني كه باغچه گل پرورش مي‏دهد مي‏داند كه علف‏هاي هرز و زيان‏آور نيز از آب و خاك و هواي باغچه استفاده مي‏كنند و رشد مي‏يابند ولي هدف او گل‏هاي زيبا و خوشبوست، از اين رو وجود برخي علف‏هاي هرز را نيز تا مدّتي تحمّل مي‏كند.
 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. آموزه اين آيه براي ما آن است كه شما به مقام جانشيني و نمايندگي خدا در زمين انتخاب شده‏ايد (پس ارزش و جايگاه خود را پاس بداريد).

 2. آموزه ديگر آيه اين‌كه به ديگران فرصت آزادانديشي، اظهار نظر و گفتگوي حق طلبانه بدهيد.

 3. پيام آيه آن است كه خدا انسان را بر فرشتگان ترجيح داده و برگزيده است. (پس مقام انسان از فرشته برتر است).

 4. پيام ديگر آيه آن است كه خدا از فسادگري و خونريزي برخي انسان‏ها اطلاع دارد ولي به خاطر امتيازات ارزشمندي كه در وجود انسان‏ها مي‏بيند آن‌ها را برموجودات ديگر ترجيح مي‏دهد.
 5. پيام ديگر آيه آن است كه عبادت تنها معيار برتري موجودات نيست (بلكه علم نيز از معيارهاي برتري است)[6].

[1]. واژه «خليفه» از ريشه «خَلْف» به معناي پشت و بعد هر چيزي است از اين‌رو خليفه، جانشين و نماينده ديگري است كه بعد از او مي‏آيد.

[2]. برخي مفسران احتمال داده‏اند كه مقصود جانشيني انسان به جاي انسان‏ها يا موجودات ديگر يا فرشتگاني باشد كه قبلاً در زمين سكونت داشتند. ولي احتمال بالا كه بيان شد با ظاهر آيات سازگارتر است (نمونه، ج1، ص172) و در برخي احاديث نيز بدان اشاره شده است (الميزان، ج1، ص 121).

[3]. نك: من وحي القرآن، ص 165.

[4]. واژه «نُسبّحُ» از ريشه «سَبح» به معناي حركت سريع در آب يا هواست (شناكردن) تسبيح، گويا منزّه دانستن خدا از هر گونه عيب و نقص به سرعت در مسير عبادت او حركت مي‏كند.

[5]. در مورد «نقدس لك» دو تفسير شده است كه كلمه «لك» شاهد تفسير دوم است.

[6]. با استفاده از آيات بعد اين نكته بدست مي‏آيد.