پرسش:

آياتي که در مورد اهل بيت: است کدام است؟

پاسخ:

آياتي که در مورد اهل بيت: وارد شده فراوان است در اين‌جا به برخي از مهمترين آن‌ها اشاره مي‌شود:
1. آيه‌ تطهير

(إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)[1]؛ خدا فقط مي‏خواهد پليدي را از شما خاندان (پيامبر) ببرد و كاملاً شما را پاك سازد».

آيه‌ تطهير مربوط به ولايت اميرالمومنين7 و ديگر‌ ائمه معصومين: مي‌باشد و مقصود از «اهل‌بيت» افراد خاصي از خاندان پيامبر9 يعني علي، فاطمه، حسن و حسين8 و در رأس آن‌ها پيامبر9 مي‌باشد. روايات متعددي در اين زمينه حکايت شده که علامه طباطبايي; در الميزان تعداد آن‌ها را بيش از هفتاد روايت مي‌داند[2] و بيشتر اين روايات در كتاب‌هاي دست اول اهل تسنن آمده است از جمله:

صحيح مسلم[3]، صحيح ترمذي[4]، المستدرک علي الصحيحين[5]، السنن الکبري للبيهقي[6]، الدر المنثور[7]، شواهد التنزيل[8] و مسند احمد[9].

در اين‌جا به روايتي که شأن نزول آيه را بيان مي‌دارد اشاره مي‌کنيم:

روزي مقداري پارچه براي پيامبر9 آوردند، پيامبر به دنبال علي، فاطمه، حسن و حسين: فرستاد، آن‌ها وقتي به خدمت پيامبر9 رسيدند، حضرت آن‌ها را زير آن پارچه قرار داد و سپس فرمود:  پروردگارا! اينان اهل‌بيت من هستند، پليدي را از آنان دور کن، آنگاه جبرئيل نازل شد و آيه‌ تطهير را آورد...[10].
(b)      2. آيه‌ مودّت

(قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ)[11]؛ و هر كس نيكي را بدست آورد، براي او در آن نيكي مي‏افزاييم؛ براستي كه خدا بسيار آمرزنده [و] بسي سپاسگزار است».

پيامبر اکرم9 در راه ابلاغ رسالت خويش رنج‌هاي فراواني متحمل شد ولي هرگز در اين باره از کسي اجر و پاداش طلب نکرد. روزي تعدادي از مسلمانان به خدمت حضرت آمدند و عرض کردند:

اگر مشکلات مالي پيدا شد اموال ما بدون هيچ‌گونه قيد و شرطي در اختيار شما مي‌باشد. در آن هنگام آيه‌ فوق نازل شد[12] که پيامبر9 از هيچ کس در مقابل رسالت مزدي نمي‌طلبد: (إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي) تنها يک چيز از مسلمانان، به عنوان اجر و مزد رسالت طلب مي‌کند و آن «دوستي نزديکانش» مي‌باشد.

در شرح و تفسير اين آيه‌ شريفه، روايات مختلفي از شيعه و سني وجود دارد که به ذکر يکي از آن‌ها اکتفا مي‌کنيم:

«احمد» از بزرگان اهل‌سنت از سعيد بن جبير و او از عامر، نقل کرده است: هنگامي که آيه‌ مودت بر پيامبر9 نازل شد، مردم از آن حضرت پرسيدند: منظور از اقوام و نزديکان شما که در اين آيه آمده و مودت آن‌ها بر ما واجب شده، چه کساني هستند؟ پيامبر فرمود: «منظور علي، فاطمه، حسن و حسين هستند!» و اين جمله را سه بار تکرار کرد[13].
(c)       3. آيه‌ مباهله

(فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَي الْكَاذِبِينَ)[14]؛ و هر گاه بعد از دانشي كه تو را [حاصل] آمده، (باز) كساني در (مورد) آن با تو به بحث (و ستيز) برخيزند، پس بگو: «بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و خودمان و خودتان، را دعوت كنيم، سپس مباهله مي‏كنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مي‏دهيم».

«مباهله» از «بهل» گرفته شده و بهل به معناي رها کردن است. اما در اصطلاح به اين معنا است که هرگاه دو نفر بعد از بحث‌هاي منطقي نتوانستند يکديگر را قانع کنند، آن‌وقت هر کدام در حق ديگري نفرين مي‌کند. به چنين کاري با حصول شرائطش «مباهله» مي‌گويند[15].

در اين آيه به پيامبر9 دستور مباهله با مسيحيان نجران داده شده است، زيرا بحث با آنان به نتيجه نرسيده بود. در مورد اين که مراسم مباهله، طبق آداب و شرايطي که در آيه‌ شريفه آمده، انجام شد يا نه، قرآن در اين مورد ساکت است ولي اين داستان در تاريخ اسلام بسيار معروف است، حتي «ابوبکر جصاص» از علماي قرن چهارم هجري، ادعا مي‌کند که بين راويان تاريخ و ناقلان آثار و اخبار، اختلافي نيست که پيامبر9 در روز مباهله در حالي که دست حسن و حسين را به دست داشت و علي و فاطمه8 همراهش بودند، براي مباهله با نصاري حاضر شد...»[16].

مقصود از «ابنائنا»، «نسائنا» و «انفسنا»

قاضي نور الله شوشتري; در کتاب «احقاق الحق» مي‌نويسد:

مفسران قرآن مجيد (از شيعه و اهل‌سنت) اجماع و اتفاق نظر دارند که منظور از «ابنائنا» حسن و حسين8 و مراد از «نسائنا» فاطمه زهرا3 مقصود از ِ«انفسنا» علي7 مي‌باشد.

آيت الله العظمي مرعشي نجفي در پاورقي اين کتاب، از حدود شصت کتاب (از کتب اهل سنت) مطلب فوق را نقل مي‌کند[17].
(d)      4. آيات سوره دهر

(إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيراً يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْماً كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَنُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلاَ شُكُوراً إِنَّا نَخَافُ مِن رَبِّنَا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً)؛ «در حقيقت نيكوكاران از جامي (از شراب) مي‏نوشند كه آن با (عطر خوش) كافور آميخته است، (همان) چشمه‏اي كه بندگان خدا از آن مي‏نوشند، و (از هر كجا بخواهند) آن را كاملاً مي‏شكافند (و روان مي‏كنند). به نذر وفا مي‏كنند و از روزي كه بدي آن گسترده است مي‏ترسند، و غذا را در حالي كه دوستش دارند به بينوا و يتيم و اسير مي‏خورانند. (در حالي كه مي‏گويند: ما) شما را فقط بخاطر ذات خدا غذا مي‏دهيم، [و] هيچ پاداشي و سپاسگزاري از شما نمي‏خواهيم. در حقيقت ما از (عذاب) پروردگارمان مي‏ترسيم، از روزي كه بسيار ترشروي [و] سخت است».

هجده آيه از اين سوره، در مورد فضائل اهل‌بيت: به صورت بي‌نظير سخن مي‌گويد که بخشي از اين آيات پيرامون اصل ماجرا مي‌باشد و چهارده آيه ديگر در مورد جزاء و پاداش عمل بزرگ آن خانواده‌ گرانقدر بحث مي‌کند[18].

کتاب‌هاي فراواني شأن نزول آيات مورد بحث را مطرح کرده‌اند. علامه اميني; شأن نزولي را از 34 کتاب از کتب اهل‌‌سنت[19] و مرحوم قاضي نورالله شوشتري از 36 کتاب از کتاب‌هاي آنان نقل کرده است[20].

خلاصه‌ شأن نزولي که مورد اتفاق تمام منابع است به شرح زير مي‌باشد:

امام حسن و امام حسين8 در کودکي بيمار شدند. پيامبر9 براي عبادت به خانه‌ علي و فاطمه8 آمد و به امام علي7 پيشنهاد کرد كه نذري کنيد تا خداوند بيمارانتان را شفا دهد.

امام علي و فاطمه و حتي حسن و حسين: و احتمالاً فضه، خادم آن‌ها نيز نذر کردند که اگر حسن و حسين8 شفا يابند، روزه بگيرند. طولي نکشيد که کسالت آن دو بر طرف شد و بنا شد که اهل‌بيت: روزه بگيرند.

روزي که روزه گرفتند؛ علي7 براي افطار مقداري جو تهيه و آن را آرد کردند و به سه قسمت تقسيم نمودند. يک قسمت از آرد را به نان تبديل نمودند. اما هنگام افطار شخصي نيازمند «مسکين» به در خانه‌ آن حضرت آمد و تقاضاي کمک نمود. اهل‌بيت: همگي، سهم خود را به مسکين دادند و با آب افطار نمودند؛ مرتبه بعد که قسمت دوم آردها را به نان تبديل کردند و آماده افطار شدند؛ «يتيمي» به در خانه آمد و تقاضاي کمک کرد و اهل‌بيت: همگي سهم خود را بخشيدند؛

مرتبه‌ سوم نيز هنگام افطار «اسيري» به در خانه آمد و تقاضاي کمک نمود و باز هم اهل‌بيت: سهم خود را بخشيده و با آب افطار نمودند و به اين ترتيب به نذر خود وفا کردند.

پيامبر اکرم9، امام حسن و امام حسين8را ديد در حالي که رنجور و ضعيف شده بودند و بر خود مي‌لرزيدند و از سوي ديگر آثار گرسنگي در چشم‌هاي فاطمه3 نمايان شده بود. اين صحنه حزن و ناراحتي را بر آن حضرت جاري ساخت، از علي7 علت ماجرا را جويا شد.

حضرت علي7 جريان را بازگو نمود، در اين هنگام جبرئيل نازل شد و آيات سوره‌ انسان را آورد[21].
(e)       5. آيه‌ توبه‌ آدم

(فَتَلَقَّي‏ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ)[22]؛ «و آدم از پروردگارش كلماتي را دريافت نمود؛ و [خدا] توبه او را پذيرفت، [چرا] كه تنها او بسيار توبه‏پذير [و] مهرورز است.»

بعد از ماجراي وسوسه‌ ابليس، و دستور خروج آدم از بهشت، آدم7 متوجه شد که به خويشتن ظلم کرده و بر اثر فريب شيطان از آن محيط آرام و پر نعمت بيرون رانده شده است. اين‌جا بود که آدم به فکر جبران خطاي خويش افتاد و با تمام وجود متوجه پروردگار شد، لطف خدا نيز در اين موقع به ياري او شتافت، چنان‌که در آيه‌ فوق آمده است، آدم از پروردگار خود کلماتي دريافت کرد، کلماتي مؤثر و دگرگون کننده و با آن توبه کرد و خدا نيز توبه او را پذيرفت.

در مورد اين‌که منظور از «کلمات» چه بوده است نظرات مختلفي مطرح شده است[23]. اما احاديث فراواني در منابع شيعه و اهل سنت وجود دارد مبني بر اين که حضرت آدم به پنج تن آل عبا: توسل جست.

برخي از دانشمندان اهل تسنن نظير علامه بيهقي در کتاب دلائل النبوة[24]، علامه ابن‌عساکر در مسند،[25] سيوطي در تفسير الدرالمنثور[26] و جمع الجوامع[27]، کاشفي در معارج النبوه[28]، قندوزي در ينابيع المودة[29]، ابن مغازلي در مناقب[30] و نطنزي در خصايص العلويه[31]، مطلب فوق را پذيرفته‌اند.

در اين‌جا به يک روايت در اين زمينه اکتفا مي‌کنيم:

«از پيامبر اکرم9 سؤال شد: منظور از کلماتي که آدم آن‌ها را از سوي خداوند دريافت کرد (و به آن‌ها توسل جست و توبه کرد) چه بوده است؟ حضرت فرمودند: آدم از خداوند خواست که به حق محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين توبه‌ او را بپذيرد و خداوند توبه‌اش را پذيرفت![32]
(f)       6. آيه‌ تبليغ

(يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ)[33]؛ «اي فرستاده [خدا]! آن‌چه را از طرف پروردگارت به سوي تو فرود آمده، برسان؛ و اگر انجام ندهي، پس پيام او را نرسانده‏اي؛ و خدا تو را از (گزند) مردم حفظ مي‏كند؛ براستي كه خدا گروه كافران (منكر) را راهنمايي نمي‏كند».

سوره‌ مائده آخرين سوره يا از آخرين سوره‌هايي است که بر پيامبر اکرم9 نازل شده است. يعني اين آيه در سال دهم بعثت در آخرين سال زندگي آن حضرت، و بعد از 23 سال تبليغ پيامبر نازل شده است[34]. در مورد شأن نزول آيه روايتي از امام باقر7 نقل شده است كه فرمودند:

«... هنگامي که خداوند جان پيامبر9 را در مقابل خطرات احتمالي تضمين کرد، آن حضرت دست علي بن ابيطالب7 را بلند کرد و او را به عنوان جانشين و خليفه خود معرفي نمود»[35].

عده‌ زيادي از محدثان صدر اسلام معتقدند: آيه‌ فوق در شأن اميرالمؤمنين علي7 نازل شده است. از جمله‌ اين دانشمندان، «ابن عباس» راوي و مفسر معروف و کاتب وحي، جابر بن عبدالله انصاري (اين دو نفر مورد قبول شيعه و اهل سنت هستند)، ابوسعيد خدري (از بزرگان اصحاب پيامبر9)، عبدالله بن مسعود (از نويسندگان وحي و از مفسران قرآن کريم)، ابوهريره (از راويان مورد قبول اهل سنت)، حذيفه و براء بن عازب (دو تن از اصحاب شناخته شده‌ پيامبر اسلام9) و جمعي ديگر از دانشمندان و ياران پيامبر معتقدند که آيه‌ فوق در مورد ولايت حضرت علي7 نازل شده است[36].

در بين مفسران اهل سنت نيز عده‌اي روايت مربوط به اميرمؤمنان7 را نقل کرده‌اند که مي‌توان از آن‌ها به سيوطي[37]، ابوالحسن واحدي نيشابوري[38]، شيخ محمد عبده[39] و فخر رازي[40] اشاره کرد.

علاوه بر روايات فوق، روايات فراوان ديگري داريم که با صراحت مي‌گويد: اين آيه در جريان غديرخم و خطبه‌ پيامبر9 و معرفي علي7 به عنوان وصي و ولي نازل شده است؛ تا آن‌جا که محقق بزرگ «علامه اميني» حديث غدير را از 110 نفر از صحابه و ياران پيامبر9 با اسناد و مدارک زنده نقل مي‌کند و همچنين از 84 نفر از تابعين و 360 دانشمند و مؤلف معروف اسلامي حکايت مي‌کند[41].
(g)      7. آيه‌ اکمال دين

(الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلاَمَ دِيناً)[42]؛ امروز، كساني كه كفر ورزيدند، از (زوال) دين شما نااميد شدند؛ پس، از آن‌ها نهراسيد؛ و (از مخالفت من) بهراسيد! امروز، دين شما را برايتان كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را براي شما [بعنوان‏] دين پذيرفتم».

رواياتي که درباره‌ نزول اين آيه‌ي شريفه بحث مي‌کند، فراوان است، که تنها محقق بزرگ «علامه اميني» در کتاب «الغدير» شانزده روايت در اين زمينه نقل کرده است[43]. سيوطي از علماي اهل سنت روايت زير را نقل نموده است: «ابوسعيد خدري مي‌گويد: هنگامي که پيامبر اکرم9 در روز غديرخم، حضرت علي7 را به جانشيني خود منصوب کرد و ولايت او بر مؤمنين را اعلام نمود، جبرئيل نازل شد و آيه‌ي فوق را براي پيامبر آورد»[44].
(h)      8. آيه‌ ولايت

(إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)[45]؛ «سرپرست شما، تنها خدا و فرستاده او و كساني كه ايمان آورده‏اند؛ مي‏باشند (همان) كساني كه نماز را بر پا مي‏دارند، و در حالي كه آنان در ركوعند، زكات مي‏دهند».

محدث بحراني در «غاية المرام» 24 حديث از منابع اهل سنت و 19 روايت از منابع و مصادر شيعه در مورد آيه‌ فوق نقل کرده است، که اين آيه در فضيلت و شأن امام علي7 مي‌باشد. علاوه بر اين، علامه اميني در کتاب بي‌نظير «الغدير» از بيست منبع معروف اهل سنت، رواياتي پيرامون اين آيه نقل مي‌کند؛ منابع معروفي چون تفسير طبري، تفسير اسباب النزول، تفسير فخررازي، تذکره سبط بن جوزي، الصواعق ابن‌حجر، نورالابصار شبلنجي، تفسير ابن‌کثير و مانند آن، که از اعتبار خاصي در نزد اهل‌سنت برخوردار است و راويان اين احاديث ده نفر از صحابه‌ معروف[46] پيامبر9 مي‌باشند[47].

علاوه بر اين از حضرت علي7 نيز رواياتي در مورد شأن نزول آيه‌ شريفه نقل شده و آن حضرت بارها به اين آيه استدلال کرده است.

مضمون روايات فوق چنين است: روزي امام علي7 در مسجد النبي مشغول نماز بود، نيازمندي وارد مسجد شد و تقاضاي خويش را مطرح کرد، کسي چيزي به او نداد. حضرت علي7 که در آن هنگام در حال رکوع بود با دست به آن نيازمند اشاره کرد، او آمد و انگشتر را از انگشت مبارک آن حضرت بيرون آورد و از مسجد خارج شد؛ در اين هنگام آيه‌ شريفه‌ مورد بحث بر پيامبر9 نازل شد[48].

يادآوري

در مورد آيه‌ فوق مباحث عقلي و روايي زيادي مطرح شده است[49].
(i)        9. آيه‌ اولي الامر

(يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً)[50]؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! خدا را اطاعت كنيد؛ و فرستاده [خدا] و صاحبان امر (خود)تان را اطاعت نماييد. و اگر در چيزي با همديگر اختلاف كرديد، پس آن را به خدا و فرستاده‌(اش) ارجاع دهيد (و از آن‌ها داوري بطلبيد) اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، اين (كار) بهتر و فرجام(ش) نيكوتر است».

روايات مختلفي در معرفي شخص معصوم مورد نظر در اين آيه وجود دارد که مهم‌ترين آن‌ها، حديث ثقلين است. طبق اين حديث، پيامبر اکرم9 در اواخر عمر شريف خويش فرمودند: «من از ميان شما (به جهان آخرت) مي‌روم و دو چيز گرانبها و پر ارزش از خود به يادگار مي‌گذارم. نخست کتاب خدا قرآن مجيد و ديگر اهل‌بيتم و تا زماني که به اين دو چنگ بزنيد (و در سايه‌ آن حرکت کنيد) گمراه نمي‌شويد»[51].

اين حديث از نظر دلالت بسيار قوي و روشن مي‌باشد و از نظر سند روايت متواتري است که در منابع شيعه و اهل‌سنت به صورت گسترده مطرح شده است که پيامبر9 اين حديث را بارها فرموده‌اند. روايت فوق در منابع معتبر شيعه (تهذيب‌ الاحکام، الاستبصار، الکافي و من لا‌يحضره‌ الفقيه) و در منابع معتبر اهل سنت که همان صحاح ستّه[52] است، آمده است[53].

علاوه بر حديث ثقلين، روايات خاص ديگري نيز داريم، که در شأن اين آيه‌ شريفه وارد شده است[54].

يادآوري

آيه‌ فوق مباحث جانبي زيادي دارد که براي اطلاع بيشتر به منابع ديگر مراجعه کنيد[55].
(j)        10. آيه‌ صادقين

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ)[56]؛ «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! [خودتان را] از [عذاب‏] خدا حفظ كنيد؛ و با راستگويان باشيد».

آيه‌ فوق، که آيه‌ صادقين نامگذاري شده است، يکي ديگر از آيات مربوط به ولايت، امامت و عصمت حضرت علي7 و يازده فرزندش: مي‌باشد. اگر تنها به حديث ثقلين توجه کنيم، مصداق «صادقين» معلوم مي‌شود. صادقين همان کساني هستند که در روايت ثقلين به عنوان افراد معصومي معرفي شده‌اند که تمسک به آن‌ها مانع گمراهي است. علاوه بر حديث ثقلين روايات ديگري وجود دارد که در خصوص آيه‌ شريفه وارد شده است[57]. پنج نفر از مشاهير و بزرگان اهل‌سنت، كه عبارتند از: سيوطي[58]، خوارزمي[59]، علامه ثعلبي[60]، علامه گنجي[61]، و حاکم حسکاني[62]، رواياتي را از صحابي معروف پيامبر9، ابن عباس، يا جابر بن عبدالله انصاري، نقل کرده‌اند كه: «منظور از صادقين علي ابن ابي‌طالب است»[63].

برخي به جاي عبارت فوق، عبارت «هو علي بن ابي‌طالب» يا «نزلت في علي بن ابي‌طالب»[64] را به کار برده‌اند.

علامه گنجي و ابن جوزي مي‌گويند: «قال علماء السير معناه کونوا مع علي واهل‌بيته؛ (نه يک نفر و دو نفر)، بلکه مورخان گفته‌اند که معناي «کونوا مع الصادقين» اين است که با علي و اهل بيتش: باشيد»[65].

آن‌چه ذکر شد تنها برخي از آيات مربوط به اهل بيت: بود. در پايان برخي آيات ديگر در اين زمينه را بر مي‌شماريم:

1. آيه‌ ليلة المبيت

(وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ)[66]؛ «و از مردم كسي است كه جانش را در طلب خشنودي خدا مي‏فروشد؛ و خدا نسبت به بندگان مهربان است».

2. آيه‌ سقاية الحاج

(أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَيَسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَيَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدَوا فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُولئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً إِنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ)[67]؛ «آيا آب دادن به حاجيان، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانندِ (كار) كسي قرار داديد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده، و در راه خدا جهاد كرده است؟! (اين دو گروه) نزد خدا مساوي نيستند؛ و خدا گروه ستمكاران را راهنمايي نمي‏كند. كساني كه ايمان آورده، و هجرت كرده، و در راه خدا با اموالشان و جان‏هايشان جهاد نمودند، نزد خدا رتبه‏اي والاتر دارند؛ و تنها آنان كاميابند. پروردگارشان آنان را مژده مي‏دهد به رحمتي از جانب خويش، و خشنودي و باغ‏هاي (بهشتي) كه در آن‌جا نعمت‏هاي پايداري براي آنان است؛ در حالي كه در آن‌جا جاودانه ماندگارند، براستي كه خدا، نزدش پاداشي بزرگ است».

3. آيه‌ نصرت

(وَإِن يُرِيدُوا أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ)[68]؛ «و اگر بخواهند به تو نيرنگ زنند، پس براستي خدا براي تو كافي است؛ او كسي است كه تو را، با ياري خود و با مؤمنان، تأييد كرد».

4. آيه علم الکتاب

(وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ)[69]؛ «و كساني كه كفر ورزيدند مي‏گويند: «(تو) فرستاده شده نيستي.» (اي پيامبر) بگو: «گواهي خدا، و كسي كه علمِ كتاب (قرآن) نزد اوست، بين من و بين شما كافي است».

5. آيه مؤذن

(وَنَادَي‏ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَاوَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقّاً قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَن لَعْنَةُ اللّهِ عَلَي الظَّالِمِينَ)[70]؛ «و اهل بهشت، اهل آتش را ندا دهند كه: «بيقين آن‌چه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، حق يافتيم؛ و آيا [شما هم] آن‌چه را پروردگارتان وعده داده بود، حق يافتيد؟!» [دوزخيان] مي‏گويند: «آري.» و ندا دهنده‏اي در ميان آنان بانگ زند، كه: «لعنت خدا بر ستمكاران باد!»

6. آيه‌ اذان

(وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِي‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ)[71]؛ «و (اين آيات،) اعلامي است از طرف خدا و فرستاده‏اش به مردم، در روزِ [= عيد قربان‏] حج بزرگ [به‏] اين‌كه: خدا و فرستاده‏اش نسبت به مشركان تعهّدي ندارند! و اگر توبه كنيد، پس آن براي شما بهتر است؛ و اگر روي برتابيد، پس بدانيد كه شما عاجز كننده خدا نيستيد؛ و كساني را كه كفر ورزيدند، به عذابي دردناك مژده ده!»

7. آيه‌ محسنين

(فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَي اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْويً لِلْكَافِرِينَ وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ لَهُم مَا يَشَاؤُنَ عِندَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ)[72]؛ «پس چه كسي ستمكارتر است از كسي كه بر خدا دروغ بندد و (وحي) راستين را هنگامي كه به سراغ او آمده تكذيب كند؟! آيا در جهنّم جايگاهي براي كافران نيست. و كسي كه (وحي) راستين را آورد، و آن را تاييد كرد، فقط آنان (خودنگهداران) و پارسايانند. تنها براي آنان آن‌چه راكه بخواهند نزد پروردگارشان است؛ اين پاداش نيكوكاران است».

8. آيه پيشگامان نخستين

(وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدَاً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)[73]؛ «و پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار، و كساني كه (به شايستگي) در نيكوكاري از آنان پيروي كردند، خدا از آنان خشنود گشت، و آنان (نيز) از او خشنود شدند؛ و بوستان‏هايي (بهشتي) براي آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زير [درختان] ش روان است؛ در حالي كه جاودانه در آن ماندگارند، اين كاميابي بزرگ است!»

9. آيه‌ محبت

(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً)[74]؛ «مسلّماً كساني كه ايمان آورده و [كارهاي‏] شايسته انجام داده‏اند، بزودي (خداي) گسترده‏مهر، براي آنان محبّتي (در دل‏ها) قرار مي‏دهد».

10. آيه‌ سابقون

(وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ)[75]؛ «و پيشگامان پيشگامان، آنان نزديكان (درگاه الهي)اند. در بوستان‏هاي پرنعمت (بهشت)ند».

11. آيه‌ اُذن واعيه

(إِنَّا لَمَّا طَغَا الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ)[76]؛ «در حقيقت ما هنگامي كه آب طغيان كرد، شما را در (كشتي) روان سوار كرديم. تا آن را براي شما يادآورنده قرار دهيم و گوش‏هاي فراگيرنده آن را فراگيرد».

12. آيه صالح المؤمنين

(إِن تَتُوبَا إِلَي اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاَهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلاَئِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ)[77]؛ «اگر شما دو (همسر پيامبر) به سوي خدا بازگرديد پس (به سود شماست، چرا كه) بيقين دل‏هاي شما (به كژي) گراييده است؛ و اگر بر ضد او يكديگر را كمك كنيد پس (زياني به او نمي‏رسانيد، چرا) كه خدا فقط ياور اوست. و بعد از آن جبرئيل و شايسته مؤمنان و فرشتگان، پشتيبان (او) هستند».

13. آيه‌ انذار و هدايت

(وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلاأُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)[78]؛ «و كساني كه كفر ورزيدند، مي‏گويند: «چرا نشانه (معجزه آسايي) از طرف پروردگارش بر او فرود نيامده است؟!» (اي پيامبر) تو فقط هشدار دهنده‏اي؛ و براي هر گروهي رهنمايي است.»

14. آيه‌ خير البريّه

(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيِّة جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبِّهمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ)[79]؛ «در واقع كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي‏] شايسته انجام دادند، فقط آنان بهترين آفريدگانند. پاداش آنان نزد پروردگارشان بوستان‏هاي (ويژه) ماندگار است كه از زير [درختان]ش نهرها روان است در حالي كه جاودانه در آن ماندگارند، خدا از آنان خشنود است و (آنان نيز) از او خشنودند؛ اين براي كسي است كه از پروردگارش بهراسد!»

15. آيه‌ حکمت

(يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُوْلُوا الْأَلْبَابِ)[80]؛ «(خدا) به هر كس (شايسته بداند و) بخواهد فرزانگي عطا كند؛ و به هر كس فرزانگي داده شود، پس بيقين خيري فراوان [به او] داده شده است؛ و جز خردمندان ياد آور نمي‏شوند». آن‌چه گذشت برخي از آيات در مورد اهل‌بيت: بود. اما آيات متعدد ديگري در اين‌باره در منابع آورده شده که فهرستي از آن‌ها آورده مي‌شود.

 

رديف
   

سوره و آيه

 
   

حمد/ 6

 
   

حمد/ 7

 
   

بقره/ 3

 
   

بقره/ 31

 
   

بقره/ 40

 
   

بقره/ 58

 
   

بقره/ 59

 
   

بقره/ 81

 
   

بقره/ 83

 
   

بقره/ 104

 
   

بقره/ 121

 
   

بقره/ 124

 
   

بقره/ 136

 
   

بقره/ 138

 
   

بقره/ 143

 
   

بقره/ 149

 
   

بقره/ 154

 
   

بقره/ 155

 
   

بقره/ 159

 
   

بقره/ 173

 
   

بقره/ 186

 
   

بقره/ 189

 
   

بقره/ 207

 
   

بقره/ 208

 
   

بقره/ 253

 
   

بقره/ 255

 
   

بقره/ 256

 
   

بقره/ 257

 
   

بقره/ 269

 
   

بقره/ 274

 
   

آل‌عمران/ 7

 
   

آل‌عمران/ 9

 
   

آل‌عمران/ 31

 
   

آل‌عمران/33و34

 
   

آل‌عمران/ 42

 
   

آل‌عمران/ 43

 
   

آل‌عمران/ 61

 
   

آل‌عمران/ 68

 
   

آل‌عمران/ 77

 
   

آل‌عمران/ 81

 
   

آل‌عمران/ 82

 
   

آل‌عمران/ 85

 
   

آل‌عمران/ 101

 
   

آل‌عمران/ 103

 
   

آل‌عمران/ 110

 
   

آل‌عمران/ 122

 
   

آل‌عمران/ 128

 
   

آل‌عمران/ 144

 
   

آل‌عمران/ 157

 
   

آل‌عمران/ 162

 
   

آل‌عمران/ 171

 
   

آل‌عمران/ 172

 
   

آل‌عمران/ 185

 
   

آل‌عمران/ 195

 
   

آل‌عمران/ 200

 
   

نساء/ 41

 
   

نساء/ 47

 
   

نساء/ 54

 
   

نساء/ 58

 
   

نساء/ 59

 
   

نساء/ 69

 
   

نساء/ 159

 
   

نساء/ 165

 
   

نساء/ 166

 
   

نساء/ 168

 
   

نساء/ 170

 
   

نساء/ 175

 
   

مائده/ 3

 
   

مائده/ 5

 
   

مائده/ 35

 
   

مائده/ 54

 
   

مائده/ 55

 
   

مائده/56

 
   

مائده/ 67

 
   

مائده/ 87

 
   

انعام/ 19

 
   

انعام/ 44

 
   

انعام/ 122

 
   

انعام/ 149

 
   

انعام/ 153

 
   

انعام/ 158

 
   

انعام/ 160

 
   

انعام/ 165

 
   

اعراف/ 43

 
   

اعراف/ 44

 
   

اعراف/ 46

 
   

اعراف/ 180

 
   

اعراف/ 181

 
   

انفال/ 1

 
   

انفال/ 9

 
   

انفال/ 24

 
   

انفال/ 25

 
   

انفال/ 30

 
   

انفال/ 40

 
   

انفال/ 41

 
   

انفال/ 62

 
   

انفال/ 64

 
   

انفال/ 75

 
   

توبه/ 1

 
   

توبه/ 3

 
   

توبه/ 19

 
   

توبه/ 23

 
   

توبه/ 32

 
   

توبه/ 33

 
   

توبه/ 36

 
   

توبه/ 100

 
   

توبه/ 105

 
   

توبه/ 119

 
   

يونس/ 15

 
   

يونس/ 25

 
   

يونس/ 35

 
   

يونس/ 58

 
   

يونس/62/63/64

 
   

يونس/ 93

 
   

هود/ 3

 
   

هود/ 4

 
   

هود/ 8

 
   

هود/ 17

 
   

يوسف/ 108

 
   

رعد/ 7

 
   

رعد/ 19

 
   

رعد/ 20

 
   

رعد/ 28

 
   

رعد/ 29

 
   

رعد/ 43

 
   

ابراهيم/ 5

 
   

ابراهيم/ 24

 
   

ابراهيم/ 27

 
   

ابراهيم/ 28

 
   

ابراهيم/ 36

 
   

ابراهيم/ 37

 
   

حجر/ 41

 
   

حجر/ 47

 
   

حجر/ 75

 
   

نحل/ 1 و 2

 
   

نحل/ 16

 
   

نحل/ 43

 
   

نحل/ 76

 
   

نحل/ 83

 
   

نحل/ 89

 
   

نحل/ 90

 
   

نحل/ 106

 
   

اسراء/ 1

 
   

اسراء/ 4

 
   

اسراء/ 9

 
   

اسراء/ 26

 
   

اسراء/ 33

 
   

اسراء/ 71

 
   

اسراء/ 79

 
   

اسراء/ 81

 
   

اسراء/ 82

 
   

كهف/ 9

 
   

كهف/ 29

 
   

كهف/ 45

 
   

كهف/ 110

 
   

مريم/ 1

 
   

مريم/ 7

 
   

مريم/ 12

 
   

مريم/ 50

 
   

مريم/ 73

 
   

مريم/ 87

 
   

مريم/ 96

 
   

مريم/ 97

 
   

طه/ 1

 
   

طه/ 54

 
   

طه/ 82

 
   

طه/ 125

 
   

انبياء/ 10

 
   

انبياء/ 73

 
   

انبياء/ 101

 
   

انبياء/ 105

 
   

حج/ 19

 
   

حج/ 35

 
   

حج/ 38

 
   

حج/ 39

 
   

حج/ 41

 
   

حج/ 52

 
   

مؤمنون/73و74

 
   

نور/ 10

 
   

نور/ 35

 
   

نور/ 36

 
   

نور/ 40

 
   

نور/ 55

 
   

نور/ 63

 
   

فرقان/27و 28

 
   

فرقان/ 45

 
   

فرقان/ 74

 
   

شعراء/ 226

 
   

شعراء/ 227

 
   

نمل/ 62

 
   

نمل/89و90

 
   

قصص/ 5

 
   

قصص/ 51

 
   

عنكبوت/49

 
   

عنكبوت/69

 
   

روم/ 30

 
   

لقمان/ 20

 
   

لقمان/ 22

 
   

لقمان/ 27

 
   

احزاب/ 4

 
   

احزاب/ 6

 
   

احزاب/ 23

 
   

احزاب/ 33

 
   

احزاب/ 40

 
   

احزاب/ 34

 
   

احزاب/ 56

 
   

احزاب/ 72

 
   

سبأ/ 23

 
   

سبأ/ 46

 
   

فاطر/ 10

 
   

فاطر/ 28

 
   

فاطر/ 32

 
   

فاطر/ 34

 
   

يس/ 12

 
   

يس/ 20

 
   

صافات/ 24

 
   

صافات/30

 
   

ص/67و 68

 
   

زمر/ 9

 
   

زمر/ 33

 
   

زمر/ 53

 
   

زمر/ 56

 
   

زمر/ 60

 
   

زمر/ 75

 
   

فصلت/ 30

 
   

شوري/ 23

 
   

زخرف/ 28

 
   

زخرف/ 59

 
   

دخان/ 29

 
   

جاثيه/ 21

 
   

جاثيه/ 29

 
   

احقاف/ 15

 
   

محمد/ 9

 
   

فتح/ 26

 
   

حجرات/ 10

 
   

ق/ 21

 
   

ق/ 24

 
   

ذاريات/ 56

 
   

طور/ 21

 
   

نجم/ 1 ـ 4

 
   

قمر/ 55

 
   

الرحمن/20ـ 22

 
   

الرحمن/24و 25

 
   

واقعه/ 10

 
   

واقعه/ 91 و 92

 
   

حديد/ 12

 
   

حديد/ 19

 
   

حديد/ 28

 
   

مجادله/ 22

 
   

حشر/ 7

 
   

حشر/ 9

 
   

حشر/ 20

 
   

صف/ 8

 
   

جمعه/ 4

 
   

جمعه/ 9

 
   

منافقون/ 1

 
   

تغابن/ 8

 
   

طلاق/ 10

 
   

تحريم/ 4

 
   

قلم/ 51 و 52

 
   

حاقه/ 12

 
   

معارج/ 1 ـ 3

 
   

جن/ 16

 
   

جن/ 26

 
   

مدثر/ 31

 
   

مدثر/ 38 و 39

 
   

مدثر/ 41 و 42

 
   

قيامت/31 و 32

 
   

انسان/ 7 ـ 12

 
   

نبأ/ 1 ـ 4

 
   

نبأ/ 38

 
   

تكوير/ 9

 
   

بروج/ 1

 
   

بروج/ 2 و 3

 
   

طارق/ 1 ـ 3

 
   

غاشيه/ 25 و 26

 
   

فجر/ 1 ـ 4

 
   

شمس/12 و 13

 
   

ضحي/ 5

 
   

انشراح/ 7 و 8

 
   

قدر/ 1

 
   

بينه/ 7

 
   

تكاثر/ 8

 
   

عصر/ 1 ـ 3

 
   

كوثر/ 1

(k)      معرفي كتاب:

براي مطالعه بيشتر در مورد آيات مذكور مراجعه شود به:

1. آيات ولايت در قرآن، استاد مكارم شيرازي.

2. آيات الولاية، سيد كاظم ارفع.

3. الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ابن طاووس(ره)، ج 1 و 2.

4. علي في القرآن، سيد صادق حسيني شيرازي (2 جلد).

5. علي في الكتاب و السنه، حسين شاكري (2 جلد).

6. مناقب علي بن ابي‌طالب وما نزل من القرآن في علي7، احمد بن موسي بن مردويه اصفهاني.

7. سيماي امام علي7 در قرآن، يعقوب جعفري.
8. شواهد التنزيل لمن خص بالتفضيل، ابن رويش الاندونيسي.

[1]. احزاب/ 33.

[2]. الميزان، ج 16، ص 311.

[3]. صحيح مسلم، ج 4، ص 1883، حديث 2424 (به نقل از آيات ولايت در قرآن، ص 166).

[4]. احقاق الحق، ج 2، ص 503.

[5]. المستدرک علي الصحيحين، ج 2، ص 416.

[6]. السنن الکبري، ج 2، ص 149.

[7]. الدر المنثور، ج 5، ص 198.

[8]. شواهد التنزيل، ج 2، ص 10 ـ 92.

[9]. مسند احمد، ج 1، ص 330 و ج 4، ص 107.

[10]. شواهد التنزيل، ج 2، ص 24 و 31 (به نقل از آيات ولايت در قرآن، ص 167)

[11]. شوري/ 23.

[12]. ر. ك: تفسير نمونه، ج 20، ص 402.

[13]. احقاق الحق، ج 3، ص 2. اين روايت در الدرّ المنثور، ج 6، ص 7 نيز آمده است براي اطلاع از روايات ديگر ر. ک: مجمع البيان، ج 9، ص 28 و ج6، ص 16 و تفسير برهان، ج4، ص124 و الميزان ج 17، ص 53 (به نقل از آيات ولايت در قرآن، ص 189 و آيات الولايه، سيد کاظم ارفع، ص 309 ـ 311).

[14]. آل عمران/ 6.

[15]. آيات ولايت در قرآن، استاد مکارم شيرازي، ص 202.

[16]. احکام القرآن، ج 2، ص 16، معرفه علوم الحديث، طبع مصر، ص 50. (به نقل از احقاق الحق، ج 3، ص 48).

[17]. احقاق الحق، ج 3، ص 46 (به نقل از آيات ولايت در قرآن، ص 207)

[18]. آيات ولايت در قرآن، استاد مکارم شيرازي، ص 213 و 214 (با تلخيص).

[19]. ر.ك: الغدير، ج 3، ص 107.

[20]. احقاق الحق، ج 3، ص 157 (به نقل از آيات ولايت در قرآن، ص 214).

[21]. تفاسير شيعه و سني ذيل آيه، از جمله تفسير صافي و نيز الغدير، ج 3، ص 107 به بعد، با تلخيص، براي اطلاع بيشتر ر. ك: آيات ولايت در قرآن، استاد مكارم شيرازي، ص 214 تا 237 و آيات الولايه، سيد كاظم ارفع، ص 252 تا 254.

[22]. بقره/ 37.

[23]. ر. ک: آيات ولايت در قرآن، استاد مکارم شيرازي. ص 246 و 247.

[24]. به نقل از احقاق الحق، ج 3، ص 76.

[25]. به نقل از احقاق الحق، ج 3، ص 77.

[26]. الدر المنثور، ج 1، ص 60.

[27]. به نقل از احقاق الحق، ج 3، ص 78.

[28]. معارج النبوه، رکن 2، ص 9.

[29]. ينابيع الموده، ص 97.

[30]. به نقل از احقاق الحق، ج 3، ص 77.

[31]. به نقل از احقاق الحق، ج 3، ص 78.

[32]. احقاق الحق، ج 3، ص 76. (به نقل از آيات ولايت در قرآن، ص 248)

[33]. مائده/ 67.

[34]. طبق روايتي، تمام اين سوره در حجة الوداع (آخرين سفر حج آن حضرت) و در بين راه مکه و مدينه بر آن حضرت نازل شده است. (المنار، ج 6، ص 116) به نقل از آيات ولايت در قرآن، ص 29.

[35]. شواهد التنزيل، ج 1، ص 191، ح 248.

[36]. آيات ولايت در قرآن، استاد مکارم شيرازي، ص 32 و 33.

[37]. الدرالمنثور، ج 2، ص 298.

[38]. اسباب النزول، ص 150.

[39]. تفسير المنار، ج 6، ص 120.

[40]. تفسير کبير، ج 11، ص 49. (به نقل از آيات ولايت در قرآن، ص 33)

[41]. الغدير، ج 1 و همچنين ر. ک: احقاق الحق، علامه قاضي نورالله شوشتري با شرح آيت الله مرعشي نجفي، ج 2، 3، 14 و 20. دلائل الصدق، مرحوم مظفر، ج 2 و عبقات الانوار يا خلاصة عبقات. ج 7، 8 و 9.

[42]. مائده/ 3.

[43]. ر. ک: الغدير، ج 1، ص 230.

[44]. الدر المنثور، ج 2، ص 259 همچنين روايت ديگري نيز در همان آدرس ذکر کرده است. از تفاسير شيعه نيز ر. ک: الميزان، ج 5، ص 213 و ج 1، ص 234 و مجمع البيان، ج 3، ص 159.

[45]. مائده/ 55.

[46]. اين صحابه عبارتند از: 1. ابن عباس 2. عمار ياسر 3. جابر بن عبدالله انصاري 4. ابوذر غفاري 5. انس بن مالک 6. عبدالله بن سلام 7. سلمه بن کهيل 8. عبدالله بن غائب 9. عقبه بن حکيم 10. عبدالله بن اُبي (به نقل از آيات ولايت در قرآن، استاد مکارم شيرازي، ص 82 و 83)

[47]. ر. ک: الغدير، ج 2، ص 47، 52، 53، و ص 59 و الميزان، ج 6، ص 3 ـ 24 و التفسير الکبير، فخررازي، ج 12، ص 26.

[48]. آيات ولايت در قرآن، استاد مکارم شيرازي، ص 83.

[49]. ر. ک: همان، ص 75 تا 105 و آيات الولايه، سيد کاظم ارفع، ص 103 تا 108 و تفاسير مربوط به آيه‌ شريفه.

[50]. نساء/ 59.

[51]. ميزان الحکمه، باب 161، حديث 917.

[52]. که عبارتند از: 1. صحيح بخاري 2. صحيح مسلم 3. سنن ابن داوود 4. سنن ترمذي 5. سنن نسائي 6. سنن ابن ماجه (به نقل از آيات ولايت در قرآن، استاد مکارم شيرازي، ص 117).

[53]. علاوه بر اين کتب، اين روايت در خصائص نسائي، ص 20 و الصواعق المحرقه، ص 226 و منهاج السنه، ج 4 و ص 104 آمده است. براي اطلاع بيشتر ر. ک: پيام قرآن، استاد مکارم شيرازي و ديگران، ج 9، ص 62 به بعد و احقاق الحق، ج 4، ص 438 به بعد.

[54]. ر. ک: ينابيع الموده، قندوزي، ص 116 و احقاق الحق، ج 3، ص 435، آيات الولايه، سيد کاظم ارفع، ص 72 تا 86.

[55]. ر. ک: آيات ولايت در قرآن، استاد مکارم شيرازي، ص 109 تا 130 و آيات الولايه، سيد کاظم ارفع، ص 77 تا 86.

[56]. توبه/ 119.

[57]. آيات ولايت در قرآن، استاد مکارم شيرازي، ص 146.

[58]. الدر المنثور، ج 3، ص 290.

[59]. به نقل از احقاق الحق، ج 3، ص 298.

[60]. تفسير ثعلبي، به نقل از احقاق الحق، ج 3، ص 297.

[61]. کفاية الطالب، ص 111.

[62]. شواهد التنزيل، ج 1، ص 260.

[63]. کونوا مع الصادقين اي کونوا مع علي بن ابي‌طالب7.

[64]. شواهد التنزيل، ج 1، ص 260.

[65]. ر. ک: آيات ولايت در قرآن، ص 133 تا 149، به نقل از احقاق الحق، ج 3، ص 297.

[66]. بقره / 207 و ر. ک: آيات ولايت در قرآن، استاد مکارم شيرازي، ص 271 به بعد.

[67]. توبه / 19 تا 22، همان و ر.ك: آيات ولايت در قرآن، همو، ص 293 تا 304.

[68]. انفال/ 62 و ر.ك: همان، ص 307 تا 314.

[69]. رعد/ 43 و ر.ك: همان، ص 317 تا 324.

[70]. اعراف/ 44 و ر.ك: همان، ص 326 تا 341.

[71]. توبه/ 3. و ر.ك: همان، ص 326 تا 341.

[72]. زمر/ 32 ـ 34. و ر.ك: همان، ص 345 تا 350.

[73]. توبه/ 100 و ر.ك: همان، ص 353 تا 369.

[74]. مريم/ 96 و ر.ك: همان، ص 373 تا 383.

[75]. واقعه/ 10 تا 12 و ر.ك: همان، ص 387 تا 394.

[76]. حاقه/ 11 و 12 و نيز ر.ك: همان، ص 397 تا 406.

[77]. تحريم/ 4 و نيز ر.ك: همان، ص 409 تا 417.

[78]. رعد/ 7 و نيز ر.ك: همان، ص 422 تا 434.

[79]. بينه/ 7 و 8 و ر.ك: همان، ص 437 تا 452.

[80]. بقره/ 269 و ر.ك: همان، ص 454 تا 464.