پرسش:

با توجه به اين‌كه اكثر گناهان از زبان انجام مي‌گيرد، ما را راهنمايي كنيد (كتب اخلاقي ـ قرآني).

˜ پاسخ:
الف: اهميت و نقش زبان

انسان موجودي پيچيده با ابعاد گوناگون و زواياي مختلف است كه به آساني شناخته نمي‌شود و ظهور و بروز بخشي از اين زوايا و پيچيدگي‌ها به وسيله‌ي گفتار و نوشتار آدمي ممكن است.

      تا مرد سخن نگفته باشد                 عيب و هنرش نهفته باشد

هر يك از اعضا و جوارح انسان اسباب و لوازمي نياز دارند تا به انحراف كشيده شود و آلوده گردند، اما تنها «زبان» است كه بدون مقدمات و تهيه‌ي امكانات خاص خود، به راحتي راه خطا و گناه را پيموده و با آفاتي چون غيبت، تهمت، دروغ و سخن چيني و ... مرتكب گناه مي‌شود. گناهاني كه فقط به فرد گنهكار محدود نيست و باعث آلودگي جامعه نيز مي‌شود.

اين عضو حساس و مهم هر گاه در كنترل عقل و شرع قرار بگيرد در طريق رشد و آگاهي است و سعادت آفرين خواهد شد، ولي اگر در خدمت هواي نفس و شيطان قرار بگيرد فاجعه ساز مي‌شود به همين علت اسلام با توصيه‌هاي مكرر و موكد از پيروانش خواسته تا زبان خود را كنترل كنند، غفلت از اين امر مهم ضرر و زياني بزرگ به همراه خواهد داشت. از اين روي امام سجاد7، در دعاي خود عرضه مي‌دارند:

«اللهم... ولا لسنتنا عن الخوض في الباطل من غيرما آفةٍ مُخرساً[1]؛ بار پروردگارا زبان ما را از فرو رفتن در باطل و نادرستي ـ بدون تحمل ضرر وآفت ـ لال‌فرما!»؛ «اللهم واعني علي صالح النية ومرضي القول[2]؛ خدايا مرا بر نيت شايسته و گفتار پسنديده ياري فرما».
ب: زبان در آيينه‌ قرآن

در قرآن‌كريم به جايگاه زبان و گفتار توجه ويژه شده است كه در اين‌جا به مرور برخي آيات آن مي‌پردازيم:

1. (مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ)[3]؛ «(انسان) هيچ سخني تلفّظ نمي‏كند مگر آنكه نزد او (فرشته‏اي) نگهبان آماده (ثبت) است».

2. (إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَالَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ)[4]؛ «(ياد كن) هنگامي را كه آن (دروغ بزرگ) را از زبان‏هاي يكديگر دريافت مي‏كرديد، و با دهان‏هايتان چيزي را مي‏گفتيد كه هيچ علمي بدان نداشتيد؛ و آن را آسان مي‏پنداشتيد در حالي كه آن نزد خدا بزرگ است!»

3. (وَقُل لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ‌ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِيناً)[5]؛ و به بندگانم بگو: «آن (سخني) كه آن نكوتر است بگويند.» كه شيطان، ميان آنان وسوسه (و فساد) مي‏كند؛ [چرا ]كه شيطان براي انسان دشمني آشكار است».

4. (الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَي‏ أَفْوَاهِهِمْ)[6]؛ «امروز بر دهان‏هايشان مهر مي‏نهيم».

5. (وَاجْعَل لِي لِسَانَ صِدْقٍ)[7]؛ «و براي من در (امت‏هاي) پسين زبان راستين (و آوازه‏اي نيك) قرار ده».

6. در آيه‌ 12 از سوره‌ حجرات غيبت كردن از مومنين و مومنات به خوردن گوشت برادر مرده تشبيه شده كه انسان از چنين كاري متنفر است.

بايد توجه داشت كه غيبت‌كننده دو ضرر مي‌بيند، اول آنكه با اين كارش خوبي‌هاي نامه‌ عملش از بين رفته و به نامه‌ عمل غيبت شده وارد مي‌شود و دوم آنكه بدي‌هاي نامه‌ عمل غيبت شده به نامه عملش افزوده مي‌شود. با توجه به آيات بيان شده مي‌توان به نكات زير پي برد:

1. هميشه به ياد داشته باشيم كه نگهباناني آماده‌اند تا گفتار ما را ثبت و ضبط كنند، لذا مراقبت ويژه مي‌طلبد.

2. معيار و ملاك ما با معيار و ملاك خداوند در خوبي و بدي گفتارهايمان يكسان نيست؛ چه‌ بسا به خاطر جهل و ناآگاهي، چيزي را بگوييم كه گمان مي‌كنيم خوب است در حالي كه با معيار خداوند اين سخن به ظاهر خوب، گناه بسيار بزرگي است. پس مواظبت لازم است تا سخنان جاهلانه نگوييم.

3. يكي از عوامل بيان سخنان بيهوده و گناه‌آلود، شيطان است. بايد به اين باور برسيم كه شيطان دشمن قسم خورده ماست و قصد او گمراه‌كردن ماست. پس هنگام سخن‌گفتن بيشتر دقت كنيم تا دست‌آويز شيطان قرار نگيريم.

4. فرصت سخن گفتن و حرف زدن محدود و اندك است، چرا كه در آن سرا در برخي موقف‌ها هنگام دفاع از خود بر دهان‌ها مهر سكوت مي‌زنند و ديگر نمي‌توان از خود دفاع كرد. پس از اين فرصت به بهترين نحو استفاده كنيم و با گفتن سخنان بيهوده و گناه آلود اين فرصت را از دست ندهيم.

5. داشتن زباني سالم كه از آن سخن بيهوده و ناپسند سرنزند، آرزوي ما باشد و از خدا بخواهيم و در اين مسير از او كمك بگيريم.
ج: زبان در روايات

در روايات اهل‌بيت نيز بر اين موضوع تاكيد فراوان شده كه در اين‌جا برخي از آن‌ها را نقل مي‌كنيم:

1. از پيامبر اكرم9 حكايت شده: «ان اكثر خطايا ابن آدم في لسانه»[8]؛ همانا بيشترين گناهان آدميان از راه زبان است.

2. و باز از همان حضرت نقل شده: «فتنة اللسان اشد من ضرب السيف»[9]؛ فساد زبان از ضربة شمشير شديدتر است.

3. از علي7 نقل شده: «اللسان سبع، ان خلي عنه عقر»[10]؛ زبان همچون حيوان درنده‌اي است، اگر رها شود به همه حمله مي‌كند و مي‌گيرد.

4. از رسول اكرم9: «نجاة المومن في حفظ لسانه»[11]؛ نجات مومن در حفظ و مراقبت از زبانش مي‌باشد.

5. و از امام صادق7: «من لايملك لسانه يندم»[12]؛ هر كس مالك زبانش نباشد پشيمان مي‌شود.

6. و از پيامبر اكرم9: «ان من شرار الناس من اتقي لسانه»[13]؛ بدترين مردم كسي است كه ديگران از زبان او بترسند و دوري كنند.

7. از اميرالمومنين علي7: «المرء مخبوء تحت لسانه»[14]؛ «شخصيت انسان در زير زبانش نهفته است.

8. و از علي بن الحسين7 نيز چنين حكايت شده: «حسن سيرته في لسانه»[15]؛ سيرت و سرشت نيك انسان به خوش زباني اوست.

9. عده‌اي از اصحاب به پيامبر اكرم9 عرض كردند: يكي از زنان محل ما روزها روزه مي‌گيرد و شب‌ها به نماز مشغول است اما بد اخلاق است و به همسايگان زخم زبان مي‌زند و آنان را با زبان مي‌آزارد، حضرت9 فرمودند: خيري در آن زن نيست، او از اهل دوزخ است[16].

10. و از امام علي7 حكايت شده: سخن‌چين تيري سهمگين و كشنده و پُلي بسوي بدي‌ها و زشتي‌هاست[17] و از پيامبر9 است: سخن چين وارد بهشت نمي‌شود[18].

11. در روايات آمده كه معاذ بن جبل از پيامبر9 درباره‌ آيه‌ «يوم ينفخ في الصور فتأتون افواجاً» پرسيد، پيامبر9 فرمودند: ده گروه از امت من به صورت پراكنده مبعوث مي‌شوند كه خداوند آن‌ها را از ساير مسلمانان جدا كرده و صورت‌هايشان را تغيير داده است، برخي بر شاخه‌هاي آتش آويزان هستند (دار زده شده‌اند) اين‌ها گروهي هستند كه نزد حكام درباره‌ي مردم بد زباني مي‌كردند[19].

با توجه به روايات بيان شده مي‌توان به نكات زير پي‌برد:

1. زبان منشا بسياري از بدي‌ها، گناهان و زشتي‌هاست كه مي‌توان با كنترل زبان از آن گناهان جلوگيري كنيم.

2. اثر زبان به مراتب بيشتر از اثر شمشير است، زيرا شمشير جسم آدمي را مي‌آزارد و اين جسم پس از مدتي التيام مي‌يابد، ولي زبان روح انسان را مي‌آزارد و زخمي كه توسط زبان در روح آدمي ايجاد مي‌شود ممكن است هيچ‌گاه بهبود نيابد.

3. هر عضوي از اعضاي بدن را بايد كنترل كرد ولي كنترل زبان بايد قوي‌تر باشد زيرا در ميدان عمل آزادتر است و الا باعث بدبختي‌هاي فراوان مي‌شود.

4. ما هميشه از پشيماني، حسرت و ندامت مي‌گريزيم، بايد بدانيم كه عدم تسلط بر زبان موجب پشيماني است و پشيماني هيچ سودي ندارد.

5. بدانيم بدترين انسان‌ها افرادي هستند كه ديگران از زبان ايشان در امان نباشند پس بياييم از بدترين افراد نباشيم و خود را منزوي نكنيم.

6. يكي از راه‌هاي رهيدن از شر شيطان و هواي نفس حفظ زبان است.

7. همچنان كه زبان منشاء بدي‌هاي زيادي است مي‌تواند مبداء و منشاء بسياري از خوبي‌ها نيز باشد؛ مهم نحوه استفاده‌ي ما از اين وسيله است.

در پايان لازم است به چند نكته لطيف توجه كنيم:

1. آيا تا به حال به اين فكر كرده‌ايم كه چرا هر كدام از ما دو چشم و دو گوش داريم ولي فقط يك زبان داريم. يعني اي بشر دو برابر آن‌چه مي‌گويي، بشنو و ببين: يعني مي‌طلبد كه انسان نيمي از آن‌چه مي‌شنود و مي‌بيند بگويد و در گفتن بايد احتياط كرد زيرا هر چه كلام بيشتر شود احتمال خطا نيز بيشتر مي‌شود.

2. عقل و منطق را بر زبان خود تقدم دهيم و هيچ‌گاه زبان خود را جلوتر از عقلمان به كار نگيريم تا دچار پشيماني نشويم.

3. هيچ‌گاه باب توبه و بازگشت را بر روي خود بسته نبينيم و از رحمت خداوند مأيوس نشويم و از استغفار براي درمان بيماري‌هاي زباني كمك بگيريم. البته بايد باور كنيم كه پيشگيري هميشه بر درمان مقدم است، هميشه از بروز مشكلات جلوگيري كنيم تا بعد از بروز مشكل مجبور، جبران آن نشويم.

4. به ياد داشته باشيم كه هيچ‌گاه زباني را كه مي‌تواند به ذكر خداوند و سخنان نيكو گشوده شود به گفتن سخنان بيهوده و گناه به كار نگيريم. زباني كه با گفتن شهادتين ما را در جرگه اسلام وارد مي‌كند.

5. زبان را نعمتي بي‌بديل بدانيم در حفظ و به كارگيري آن دقت كنيم چرا كه از چگونگي استفاده از نعمت‌ها از ما سؤال مي‌كنند و بايد پاسخي مناسب براي استفاده‌هاي خود از اين نعمت خدادادي داشته باشيم.
منابع جهت مطالعه‌ بيشتر

1. آفات زبان در آيات قرآن، احاديث، قصص و حكايات، محسن غفاري، چاپ اول، 1379، انتشارات پيام آزادي، ج 1 و 2.
2. گناهان‌كبيره، شهيد دستغيب;.

[1]. صحيفه‌ي سجاديه، دعاي 42، جمله 10.

[2]. صحيفه‌ سجاديه، دعاي 47، جمله 113.

[3]. ق/ 18.

[4]. نور/ 15.

[5]. اسراء/ 53.

[6]. يس/ 65.

[7]. شعراء/ 84.

[8]. ميزان الحكمه، ج 8، ص 500.

[9]. همان، ص 497.

[10]. نهج البلاغه، حكمت 57.

[11]. اصول كافي، ج 3، ص 176.

[12]. بحار، ج 72، ص 90.

[13]. بحار، ج 72، ص 281.

[14]. بحار، ج 68، ص 276.

[15]. تحف العقول، ص 262.

[16]. مجموعه ورام، ج 1، ص 90؛ احياء العلوم، ج 3، ص 294.

[17]. شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 456 و 486.

[18]. بحار، ج 72، ص 268.

[19]. مجمع البيان، ج 10، ص 242.